محمد علی جناح
نام | محمد علی جناح |
---|---|
نامهای دیگر | قائد اعظم |
متولد | ۸ ذیالحجه ۱۲۹۳ق برابر با ۲۵ دسامبر ۱۸۷۶ |
محل تولد | کراچی/ پاکستان |
برخی مشاغل | بنیانگذار کشور پاکستان |
محمدعلی جناح معروف به قائد اعظم (۱۸۷۶-۱۹۴۸م) رهبر جنبش استقلال و بنیانگذار پاکستان بود.
تولد و درگذشت
محمدعلی جناح در ۸ ذیالحجه ۱۲۹۳ق برابر با ۲۵ دسامبر ۱۸۷۶ در کراچی به دنیا آمد.[۱] پدر و مادر محمدعلی، پیش از تولد او، از روستای پانلی در کاتیاوار ایالت گجرات به بندر کراچی مهاجرت کردند. پدر جناح بازرگان و خوجه اسماعیلی بود. پدربزرگ او اهل پنجاب بود و با دختری از خوجههای اسماعیلی ازدواج کرده بود. فاطمه جناح، خواهر محمدعلی، خاندان خود را ایرانیتبار دانسته است.[۲] محمدعلی جناح در ۲۰ شهریور ۱۳۲۷ق برابر با ۱۱ سپتامبر ۱۹۴۸م بر اثر بیماری درگذشت. در تشییع جنازه او حدود یک میلیون تن حضور داشتند و ۴۰ روز عزای عمومی در پاکستان اعلام شد.[۳] مراسم تدفینش را سید انیس الحسنین براساس سنت شیعیان اثناعشری انجام داد.[۴] جنازه او را در کراچی به خاک سپردند. آرامگاهش به مزار قائد معروف است.
تحصیلات
محمدعلی جناح در دسامبر ۱۸۸۷ م در مدرسه الاسلام سند،[یادداشت ۱] تحصیل را آغاز کرد. او به آموزش رسمی علاقه نشان نمیداد. پدرش به این امید که تغییر محیط سبب علاقمندی او به درس شود، مدتی او را به مدرسه انجمن اسلام در بمبئی فرستاد.[۵]
محمدعلی در ژانویه ۱۸۹۱م مدرسه را ترک کرد و نزد پدرش به بازرگانی پرداخت. ولی اندکی بعد این کار را رها کرد و به مدرسه بازگشت. سال بعد، پدرش او را برای تکمیل زبان انگلیسی به مدرسه تبلیغی کلیسا فرستاد. جناح تا پایان اکتبر آن سال در این مدرسه درس خواند و آغاز نوامبر ۱۸۹۲م راهی لندن شد. او مدتی در شرکت تجاری گراهام کارآموزی کرد؛ اما چون موافق طبع او نبود، آنجا را رها کرد و به تحصیل در رشته حقوق و فراگیری وکالت در کانون وکلای لندن (کانون لینکلن)، روی آورد و آوریل ۱۸۹۵ تحصیلات خود را به پایان رساند. در این سالها، او عضو فعال جامعه مسلمانان نیز انگلستان بود.[۶]
جناح در ۱۸۹۶م، در بیست سالگی، بهعنوان جوانترین فارغالتحصیل هندی، به مقام وکالت دست یافت.[۷] وی در همان سال به هند بازگشت و در کراچی اقامت کرد و در ۲۴ اوت ۱۸۹۶م، بهعنوان تنها وکیل مدافع مسلمان، همکاری با دادگاه عالی بمبئی را آغاز کرد. او به سبب شایستگیهایش در حرفه وکالت، در ۱۹۰۰م به عنوان قاضی عالیرتبه دیوان عالی بمبئی انتخاب شد، اما این مسئولیت را نپذیرفت و به وکالت ادامه داد.[۸]
فعالیت سیاسی
جناح، هم زمان با بازگشت به هند، عضو کنگره ملی شد و از این طریق به عرصه سیاست هند راه یافت. او در ۱۹۰۶م نخستین بار به عنوان منشی مخصوص رئیس کنگره ملی هند (دادا بهای ناروجی) در نشست سالانه کنگره در کلکته شرکت کرد[۹] در ۱۹۰۹م و به نمایندگی از طرف شورای مسلمانان بمبئی در شورای قانونگذاری هند انتخاب شد.[۱۰] جناح اکتبر ۱۹۱۳م، با حفظ عضویت در کنگره، به مسلم لیگ(جامعه مسلمانان سراسر هند) پیوست و در رده بالای این حزب فعالیت کرد و با ایفای نقش میانجی، به برقراری سازش میان هندوها و مسلمانان پرداخت. در ۱۹۱۴م وی در رأس هیئت نمایندگی کنگره عازم انگلستان شد و پس از بازگشت، چند سالی برای ایجاد حسنتفاهم و همکاری بین حزب مسلملیگ و کنگره کوشش کرد و در مذاکراتی که بین مسلملیگ و کنگره در جریان بود و به پیمان لکهنو انجامید، نقش مؤثری ایفا کرد و با تلاش او برنامه اصلاح قانون اساسی، که شامل ضمانتهایی برای حقوق جامعه مسلمانان بود، پذیرفته شد.[۱۱] این پیمان از آنرو که رهبران هندو، مسلمانان را به عنوان موجودیتی سیاسی به رسمیت شناختند، برای مسلمانان شبهقاره نقطه عطفی بود[۱۲] در نتیجه تلاشهای جناح برای اتحاد هندوها و مسلمانان، به او لقبِ سفیر وحدت هندو ـ مسلمانداده شد.[۱۳]
استقلال پاکستان
جناح به برنامه خود برای بازسازی تشکیلات و گسترش پایگاه مردمی حزب مسلملیگ در میان مسلمانان شبه قاره ادامه داد و حزب را به جایگاهی رساند که در انتخابات دسامبر ۱۹۴۵ ـ ژانویه ۱۹۴۶ تقریباً همه کرسیهای مسلمانان را به دست آورد.[۱۹] او فعالانه در مذاکرات استقلال شرکت کرد و در ۱۴ـ۱۵ اوت ۱۹۴۷، تأسیس دولت پاکستان اعلام شد و جناح فرمانداری کل و ریاست مجمع مؤسسان پاکستان را برعهده گرفت. زمانِ کوتاه ریاست و اقتدار وی در دولت پاکستان ۱۵ اوت ۱۹۴۷ ـ ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۸م صرف نظارت بر استقرار نهادهای حکومتی شد.[۲۰]
جناح در ۱۹۱۹م در اعتراض به تصویب لایحه رولات در شورای قانونگذاری، دایر بر محاکمه شورشیان بدون دادرسی، از این شورا استعفا کرد. در سالهای ۱۹۲۰ تا ۱۹۴۰م، شاخص سیاست هند، خشونت و تندروی میان هندوها و مسلمانان بود. اما جناح میکوشید با پرهیز از آمیختگی مسائل سیاسی با مذهب، بین هندوها و مسلمانان تفاهم ایجاد کند. در ۱۹۲۰م جناح با انتقاد از تصویب قطعنامه گاندی، به نام «عدم همکاری» با دولت، جلسه عمومی کنگره را، که رهبری آن به دست هندوهای تندرو افتاده بود، ترک کرد و از حزب کنگره کناره گرفت.[۱۴]
او در ۱۹۳۱م چند سال به لندن رفت.[۱۵] جناح از سال ۱۹۳۱ـ۱۹۳۴م در لندن به وکالت اشتغال داشت. در این مدت، سفرهای کوتاهی نیز به هند کرد. در ۱۹۳۵م او به اصرار و تشویق اقبال لاهوری و لیاقت علیخان، به هند بازگشت و رهبری حزب مسلملیگ را، که دچار ضعف و اختلافات درونی شده بود، بر عهده گرفت. با وجود تلاش برای بازسازی و ساماندهی مسلملیگ، این حزب نتوانست در انتخابات مجلس قانونگذاری در سال ۱۹۳۷م، اکثریت کرسیهای مسلمانان را به دست آورد و عملاً کنگره قدرت را به دست گرفت و هیچ یک از اعضای مسلملیگ را به هیئت دولت راه نداد.[۱۶]
خشونت و درگیری بین هندوها و مسلمانان در سالهای ۱۹۳۷ـ۱۹۳۹م شدت یافت. همزمان تجربه ناخوشایند مسلمانان از حکومت هندوها در ایالتهایی که کنگره ملی هند قدرت را در دست داشت، جناح را به پذیرش «نظریه دو ملت» اقبال لاهوری مجاب کرد و به این نتیجه رساند که اگر مسلمانان بخواهند بر پایه دین و فرهنگ خود آزادانه زندگی کنند، ناگزیرند کشوری مستقل داشته باشند[۱۷] اقبال ۲۱ ژوئن ۱۹۳۷ در نامهای، جناح را تنها مصداق رهبری مسلمانان شبهقاره خواند. نظریه دو ملت در قالب «قطعنامه پاکستان» ۲۳ مارس ۱۹۴۰م در نشست مسلملیگ به تصویب رسید. از آن پس درخواست قطعنامه برای تشکیل کشور مستقل پاکستان هدف اصلی و علنی وی شد و او تلاش خود را صرف تحقق آن کرد.[۱۸]
جناح و جماعت خوجه اثناعشری
برخی نویسندگان شیعه، جناح را در شمار شخصیتهای سیاسی خوجه اثناعشری ذکر کردهاند.[۲۱] زیرا جناح به مذهب تشیع اثناعشری پیوست[۲۲] و عضو جماعت خوجه اثناعشری بمبئی شد و به عنوان یکی از اعضای کمیته مشورتی این جماعت برگزیده شد.[۲۳]
محمدعلی در ۱۹۱۸م با راتان بای، دختر سردینشادپتی، بازرگان پارسی مقیم بمبئی ازدواج کرد. به پیشنهاد او، راتان بای اسلام آورد. بنا بر سند دستنویس ازدواج او، عقد آن دو را شیخ ابوالقاسم نجفی، رهبر وقت شیعیان خوجه بمبئی خوانده است. راتان بای ۱۱ سال بعد درگذشت و با توصیه محمدعلی جناح در قبرستان آرام باغ شیعیان خوجه اثناعشری دفن شد.[۲۴]
اظهارنظرهای گوناگون
بیشتر پژوهشگران و نویسندگان پاکستانی از جناح تصویری از یک اسطوره خللناپذیر و قهرمان ملی ارائه میدهند، اما روشنفکران و نویسندگان هندی، جناح را ابزار سیاست استعماری انگلیسی میدانند که به پشتیبانی استعمار، هندوستان یکپارچه را دو پاره کرد.[۲۵]
همچنین عدهای با استناد به شواهدی از سالهای نخست زندگی او، بهویژه در غرب، جناح را سکولار و غربگرا معرفی کرده و برخی با تکیه بر سخنرانیها و رفتار وی در سالهای پایانی زندگیاش، او را مسلمانی معتقد به شریعت و فراتر از آن، مدافع آمیختگی دین با سیاست و حتی اصولگرا خواندهاند. دستهای از متشرعان نیز، با تکیه بر پارهای مستنداتِ نه چندان قوی از زندگی او در غرب، به سبب سستی در عمل به شریعت اسلام و داشتن اندیشه سیاسی التقاطی (آمیختن اسلام با دموکراسی و تأکید بر حقوق اقلیتهای غیرمسلمان)، به راه افراط رفته و او را کافر قلمداد کردهاند.[۲۶]