حسن بن عبدالرحمن السقاف
حسن بن عبدالرحمن السقاف | |
---|---|
نام کامل | حسن بن عبدالرحمن السقاف |
اطلاعات شخصی | |
سال تولد | 1333 ق، ۱۲۹۳ ش، ۱۹۱۵ م |
محل تولد | حضرموت، یمن |
سال درگذشت | 1406 ق، ۱۳۶۴ ش، ۱۹۸۶ م |
محل درگذشت | سیئون، یمن |
دین | اسلام، اهل سنت |
آثار |
|
فعالیتها |
|
حسن بن عبدالرحمن بن عبیدالله السقاف (1333 - 1406 ق) نویسنده، شاعر، فقیه و واعظ حضرمی بود. او عضو اولین مجلس شعبی در جمهوری دموکراتیک خلق یمن در رژیم سابق شد. او همچنین یکی از اعضای انجمن نویسندگان یمن بود. او بداهه در موضوعات مختلف شعر میگفت. بیشتر اشعارش عاشقانه و حماسی بود. وی مجموعه شعری به نام «عبر وعبرات» دارد.[۱]
نسب
حسن بن عبدالرحمن بن عبیدالله بن محسن بن علوی بن سقاف بن محمد بن عمر بن طه بن عمر بن طه بن عمرالصافی بن عبدالرحمن المعلم بن محمد بن علی بن عبدالرحمن السقاف بن محمد مولی الدویلة بن علی بن علوی الغیور بن الفقیه المقدم محمد بن علی بن محمد صاحب مرباط بن علی خالع قسم بن علوی بن محمد بن علوی بن عبیدالله بن أحمد المهاجر بن عیسی بن محمد النقیب بن علی العریضی بن جعفر الصادق بن محمدالباقر بن علی زینالعابدین بن الحسین بن علی بن أبیطالب و علی همسر فاطمه دختر محمد صلی الله علیه و آله است.
وی سی و پنجمین نوه رسول خدا محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
تولد و تربیت
وی در سال 1333 هجری شمسی در روستای ذی أصبح از روستاهای وادی حضرموت به دنیا آمد و تحصیلات خود را در رشته قرآن کریم، علوم دینی، زبان عربی و شاخههای مختلف آن در شهر سیئون نزد پدرش مفتی حضرموت عبدالرحمن بن عبیدالله السقاف و تعدادی از شیوخ شهر سیئون گذراند. او از آغاز زندگی به شعر و مکاتب ادبی مدرن و چهرههای ادبی علاقه داشت. رفت و آمد او از اوایل جوانی بین شهرهای یمن باعث شد تا با تعدادی از شخصیتهای ادبی و سیاسی آشنا شود. آشنایی و دید وسیع او نسبت به مسایل ملی و قومی و مسائل زمانه، دانشش را غنا بخشید.
آثار علمی
وی با همکاران خود از شاعران شهر سیون از اواسط قرن چهاردهم هجری قمری (کلوپ قلم علمی) را که فعالیتهای ادبی و علمی بسیاری داشت، تأسیس کرد و روزنامه مکتوبی با عنوان (الصحیفه) منتشر کرد. در سال 1943 هجری قمری اولین کتاب او با عنوان (ولائد الساحل) منتشر شد که شامل شعر «درب السیف» او بود که از نظر برخی منتقدان از شعرهای پیشرو در شعر نو عربی به شمار میرفت. او تعدادی از اشعار خود را در روزنامه «فتاة الجزیرة» منتشر کرد و در فعالیتهای ابوالطیب المتنبی در عدن مشارکت داشت.
در سال 1948 هجری قمری نمایشنامهای منظوم با عنوان (إلی فلسطین) از او توسط مجله «فتاة الجزیرة» چاپ شد و با کمک دوستش استاد احمد جابر عفیف آن را روی صحنه نمایش مدرسه حدیده با اجرای دانشآموزان آن مدرسه در حضور امام احمد عرضه کرد. در این نمایش از امام احمد خواسته شد تا در دفاع از ملت فلسطین و جلوگیری از تشکیل کشور اسرائیل نقش شرافتمندانه ای ایفا کند تا جایی که خود را به جهاد در ارتش یمن برای دفاع از فلسطین بسپارد که امام هر دو پیشنهاد را پذیرفت و در این راه تلاش بسیار کرد.
وی چند سالی در حجاز اقامت گزید و در این مدت به شغل معلمی پرداخت و در نهضت فرهنگی شهر جده مشارکت داشت و به عنوان سردبیر در مجله «المنهل السعودیة» مشغول به کار شد و در سال 1964 به وطن بازگشت. او یکی از برجستهترین مشارکت کنندگان در تأسیس و احیای شعبه انجمن نویسندگان یمن در حضرموت بود.[۲]
فعالیتهای سیاسی
در اواسط قرن بیستم پس از میلاد تحت تأثیر افکار انقلابی بود و با انقلابیهای «48» و «سپتامبر» دوستی صمیمانهای داشت و یکی از بهترین دوستان وی رئیسجمهور جمال جمیل بود به طوری که قبل از اعدامش در صنعا توسط امام احمد مذاکرات خاص خود را به امانت به حسن عبدالرحمن سپرد.
وی پس از بازگشت از حجاز با سخنرانی خود در راهپیماییهای گستردهای که خود رهبری میکرد به روشنگری و آگاهسازی ملی و دعوت به استقلال و ساختن کشور یمن پرداخت و در مجموعه شعر حماسی خود با عنوان (دولة العرب) که در سال 1947 میلادی چاپ شد شور و هیجانات خود را بیان کرده است. هنگامی که پس از استقلال یمن بخش جنوبی کشور، سیاست مستقل از بخش شمالی کشور، با مبنای سوسیالیسم را در پیش گرفت، به عنوان عضو مجلس الشعب الأعلی، معلم و خطیب در مجالس مذهبی و اجتماعی، خود را برای دفاع از ارزشهای دین مبین اسلام وقف کرد.
تالیفات
وی تالیفات متعددی به رشته تحریر درآورده است که از جمله مهمترین آنها میتوان به مجموعه شعر «عبر وعبرات»، وکتابی با عنوان «موالید لغویة»، و نمایشنامهای با عنوان «جزیرة العم حزام» در عربی سازی برخی واژههای غیر عربی اشاره کرد.
وفات
او تا روز وفاتش در روز جمعه 27 محرم الحرام 1406 هجری قمری برابر با 11 اکتبر 1985 میلادی به عنوان معلم در دبیرستان سیئون مشغول به کار بود. عدهای از شاعران از جمله شاعر احمد الشامی، شاعر سالم زین باحمید و دیگران در فراق او مرثیه گفتند.