شبهه استغاثه (طلب یاری کردن) از مردگان
عنوان مقاله | نقد و بررسي ديدگاه جريانهاي تكفيري در منع استغاثه (طلب ياري كردن) از مردگان |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
نویسنده | سید مصطفی حسینی رودباری |
از مباني اعتقادي جريانهاي تكفيري منعاستغاثه به مخلوق اعم از پيامبران و ديگران در دوران حيات يا بعد از ان مي باشد. در اين مقاله اين مبنا مورد نقد و بررسي قرار گرفته است به اينكه هر گاه استغاثه كننده يه اولياي الهي - كه وفات يافته اند- خواسته اش را بدون اذن الهي و با غفلت از قدرت لايزال الهي انجام دهد شرك بوده اما اگر آنرا با اذن و مشيت الهي انجام دهد عين توحيد خواهد بود.
گفتار برخي از شخصيتهاي وهابي در زمينه منع استغاثه از مخلوق
از جمله مباني اعتقادي جريانهاي تكفيري منع استغاثه به مخلوق اعم از پيامبران و ديگران در دوران حيات يا بعد از ان مي باشد. البته استغاثه ممنوع در جائي است كه فردي كه مورد استغاثه قرار گرفته قادر به انجام ان كار نباشد ..پيامبر اكرم چنين استغاثه اي را از غير خداوند نهي فرمود: إنَّهُ لَا يُسْتَغَاثُ بِي وَإِنَّمَا يُسْتَغَاثُ بِاَللَّهِ [۱]
لازم به ذكر است برخي از سلفيان معاصر همه انواع استغاثه را شرك مي دانند و معتقدند كه استغاثه بغيرخداوند مطلقا ممنوع و حرام مي باشد .
سعید قحطانی، از نویسندگانِ وهابیِ معاصر، در اظهارنظری صریح، دربارۀ استغاثه مي گويد:
هرکس انسانی را بخواند، چه زنده باشد و چه مرده، یا بهصورت استغاثه باشد یا غیر آن، به شرکی دچار شده که بدون توبه، از آن خلاصی نمییابد. هرکس پیامبر- یا انسان صالحی را بدین صورت بخواند: «ای آقای من، کمکم کن! به دادم برس! به من روزی بده! من در اختیار تو هستم!» همۀ اینها شرک است و شخص را باید از این کارها توبه داد و اگر توبه نکند، باید کشته شود .[۲]
محمد بن عبدالوهاب مي گويد : از انجا كه استغاثه نظير انابه و استعانه عبادت است و عبادات نيز توقيفي است از اينرونمي توان غير خداوند را درآن شريك نمود .چنانكه از قران نيز استفاده مي شود كه استغاثه بغير خداوند مشروع نيست:اذتستغيثون ربكم [۳] .
ابن تيميه مي گويد: استغاثه به پيامبر در اموري كه لائق به منصب ان بزرگوار است مشروع بوده اما استغاثه به ان حضرت در اموري كه لائق منصب او نيست انسان را درجرگه كفار قرار خواهد داد. انگاه دعاي موسي عليه السلام را نقل مي كند كه اينچنين با خداوند مناجات مي كرد : " اللَّهُمَّ لَك الْحَمْدُ وَإِلَيْك الْمُشْتَكَى وَأَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَبِك الْمُسْتَغَاثُ وَعَلَيْك التكلان وَلَا حَوْلَ وَلَا قُوَّةَ إلَّا بِك " [۴]
ايشان در بخش ديگر از گفتارشان مي گويد مسلمانان در عهد پيامبر انگاه كه مبتلا به خشكسالي گرديدند از پيامبر استغاثه نموده و از ان حضرت خواستند كه به انان در حل مشكل پيش امده كمك نمايد كه پيامبر به انان فرمود به خداوند استغاثه نماييد : اللَّهُمَّ أَغِثْنَا اللَّهُمَّ أَغِثْنَا اللَّهُمَّ أَغِثْنَا [۵]
لازم به ذكر است كه مباحث ذكر شده در زمينه استغاثه از منظر وهابيت در مورد انابه در كنار قبور اولياي الهي جاري مي باشد.
چنانكه محمدبن عبدالوهاب مي گويد : انابه نيز همانند استغاثه و توسل در زمره عبادات بوده و نمي توان غير خداوند را دران شريك نمود . [۶]
دليل تحليلي ابن تيميه و وهابيون در منع انابه و استغاثه بغير خداوند
وهابيون و پيروان ابن تيميه دراثبات مشركانه بودن استغاثه بغير خداوند در امور خار العاده علاوه براياتي نظير: فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّـهِ أَحَدًا و حدیث لا یستغاث بی إنّما یستغاث بالله عزوجل دليل تحليلي نيز ذكر كرده اند. مهمترين استدلال اينان عبارتست از اينكه : استغاثه بغير خداوند مستلزم نسبت دادن اوصاف مختص به خداوند بغير خدا مي باشد كه اين امر مستلزم شرك مي باشد .
تبيين : استغاثه كننده بغير خداوند از مدعو مي خواهد كه كار خارق العاده اي كه از توانش خارج است را انجام دهد علاوه بر اينكه در انجا كه مدعو غايب است و استغاثه كننده او را جهت خواسته اش ندا مي كند كه اين امر مستلزم اگاهي مدعو اگاهي از امور غيب مي باشد. نتيجه انكه از انجا كه استغاثه مستلزم نسبت دادن دو صفت قدرت بر انجام كارهاي خارق العاده و نيز اگاهي از امور غيب بر غير خداوند مي باشد و اين نوع امور از منظر مسلمانان شرك مي باشد از اينرو عمل استغاثه كننده عملي مشركانه خواهد بود. [۷]
نقد دلائل ابن تيميه و وهابيت در منع استغاثه از غير خداوند:
بايد گفت : اولا اشكال فوق در صورتي وارد است كه استغاثه كننده انجام اين اعمال را بدون اذن الهي و با غفلت از قدرت لايزال الهي انجام دهد اما اگر اين امور با اذن و مشيت الهي نگريسته شود عين توحيد خواهد بود. ثانيا همانطور كه در مساله توسل بيان گرديد قول ابن تيميه و وهابيت در مشرك نبودن كسي كه از غير خداوند در خواست انجام امورغير خارق العاده اموري كه مدعو قدرت بر انجام ان را دارد مستلزم نوعي شرك است بدين معنا كه بر اساس توحيد افعالي لازم است تمام افعال هستي را در اصل بخداوند نسبت دهيم حتي امورات عادي بجهت انكه اراده او فوق همه اراده ها بوده و تا او كاري را اراده ننمايد ان كار هيچگاه محقق نخواهد شد .
در تفسير نمونه نيز در نقد انديشه وهابيت امده است : اگر براستى كسى كار خدا را از غيرخدا بخواهد و او را مستقل در انجام آن بداند مشرک است، ولى اگر از او شفاعتى بخواهد كه كار خود او است و خدا به او داده، نه تنها شرک نيست بلكه عين ايمان و توحيد است. كلمۀ «مع» در آيۀ{فَلا تَدْعُوا مَعَ الله أَحَداً}نيز گواه بر اين مدعاست كه نبايد كسى را در رديف خداوند مبدأ تاثير مستقل دانست. [۸]
پانويس
- ↑ مجموعه الفتاوي ج 1ص 304
- ↑ قحطانی؟، سعید بن علی، نور الهدى و ظلمات الضلال، ص280
- ↑ الشيخ محمدبن عبدالوهاب ص 65- 67
- ↑ مجموعه الفتاوي ج 1ص 112-113
- ↑ همان ص 115
- ↑ ديوان النهضه ، محمدبن عبدالوهاب ص 65-67
- ↑ رك به : كتاب كشف الشبهات محمدبن عبدالوهاب ص 14-16 ؛ ديوان النهضه ،محمدبن عبدالوهاب ص 65-67؛
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسير نمونه، ج1، ص246