ابان بن عثمان
ابان بن عثمان | |
---|---|
نام | ابان بن عثمان |
نام کامل | أبان بن عثمان احمر بجلىّ |
محل تولد | کوفه |
تاریخ درگذشت | سده دوم ق، خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «س» ش، خطای عبارت: نویسه نقطهگذاری شناخته نشده «س» م |
هم عصر امام | امام صادق و امام کاظم علیهما السلام |
شاگردان |
|
آثار | المبتدأ، المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة |
أبان بن عثمان احمر بجلىّ فقیه، ادیب، نسّاب و مورخى آشنا به اخبار شعرا و ایّام عرب و از اصحاب و شاگردان امامان صادق و کاظم ـ علیهماالسلام ـ بوده و از آن دو امام همام، روایت نقل میکند. رجال النجاشى، ص 13، شماره 8؛ الفهرست، شیخ طوسى، ص 59، شماره 62. البته شیخ طوسى در کتاب رجال خود از وى فقط در اصحاب امام صادق (ع) نام میبرد رجال الطوسى، ص 164، ش 1886. کنیه او أبوعبدالله و لقبش الأحمر البجلي است شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۸ ش ۵۲.
زندگینامه
حافظه این محقق، چنان قوى بوده است که براى حفظ هر کتابى، یکبار مطالعه آن برایش کافى بوده و پس از آن، کلّ کتاب را بدون یک حرف پسوپیش، تکرار میکرده است. محمد بن ابى عمیر میگوید: ابان از همه انسانها بیشتر حافظ حدیث بوده است. لسان المیزان، ج 1، ص 24 کشی او را از اصحاب اجماع دانسته است. رجال الكشّي: ۳۷۵ رقم ۷۰۵
تعابیر دیگر از ایشان
از ابان بن عثمان، با نامهای دیگرى نیز در کتب رجال و در اسناد روایات یاد شده است ر.ک به: معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 17 به بعد؛ رجال الکشى، ص 348، ش 650.:
أبان بن عثمان؛
أبان بن عثمان الأحمر؛ أبان بن الأحمر؛ أبان الأحمري؛ أبان الأحمر؛ أبان .
نسبتى ناروا
برخى چون ابن فضّال فطحى مذهب، نسبت ناروایى به این راوى داده نهایة الدرایة، ص 407 و او را از ناووسیه دانستهاند (فرقهای از شیعه که امامت را بر امام جعفر صادق (ع) ختم میکنند و او را زنده و مهدى موعود میدانند. این فرقه باطله به رهبرى عبداللّه بن ناووس یا عجلان بن ناووس به وجود آمد و امروزه بهطورکلی از بین رفته است). این اتهام، براى نخستینبار در کتاب «رجال الکشى» مطرح گردید رجال الکشى، ص 352، ش 660 و از آنجا به برخى از کتابها راه یافت؛ اما با مراجعه به مجامع روایى، درمییابیم که او از امام موسى بن جعفر (ع) روایت نقل کرده و نیز روایاتى نقل میکند که امامان معصوم را دوازده تن معرفى کرده است قاموس الرجال، ج 1، ص 84؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 3 و این با ناووسى بودن او سازگارى ندارد؛ بنابراین، همانگونه که در پارهای از نقلها ـ از جمله نسخهای از «رجال الکشى» که در اختیار محقق اردبیلى بوده ر.ک: بهجة الآمال، ج 1، ص 294 ـ آمده و مقرون به صحّت هم هست، بهجای «ناووسیه»، «قادسیه» صحیح است و همین تبدیل، منشأ چنین نسبت ناصوابى شده است. باتوجهبه احتمالى که بعضى محققان درباره مخلوط بودن نسخ کشّى دادهاند، احتمال صحت نسخهبدلها، صحیح به نظر میرسد؛ خصوصاً که خود کشّى، ابان را در شمار اصحاب اجماع ذکر کرده است. علامه سید محسن امین نیز به استناد اقوال بزرگان و اجماع منقول و مقبولالقول بودن او نزد فقهاى شیعه، این نسبت (ناووسى مذهب بودن ابان) را رد نموده است.30 البحر الزخار فى شرح أحادیث الأئمة الاطهار، ج 1، ص 37 و 38 علامه حلى نیز در کتاب خود، کلماتى در حقّ او دارد که با هم ناسازگارند خلاصة الأقوال، ص 74، ش 121 و ص 438 (الفائدة الثامنة، طریق الشیخ الصدوق عن أبى مریم الأنصارى)؛ بهجة الآمال، ج 1، ص 195؛ زیرا گاهى او را فطحى، و گاهى واقفى و گاهى ناووسى قلمداد کرده است؛ درحالیکه این فرمایش، هیچگونه دلیل و برهانى ندارد و نجاشى و شیخ، به این اتهام، اشاره نکردهاند و شاید ایشان (علامه) به هنگام نوشتن مطالبى درباره گرایش مذهبى ابان، به حافظه خود اتکا کرده و چون در ذهن ایشان این بوده که او مذهب ناووسى داشته، بهجای ناووسى، وى را واقفى و یا فطحى معرفى کرده است رجال کشّی در مورد او میگوید که او ناووسی بوده است. قطعاً ذکر ناووسی در مورد ابان صحیح نیست. در بعضی از نسخ بهجای آن قادسیة آمده است؛ مثلاً محقق اردبیلی در مجمع البرهان در کتاب کفالت اینگونه تعبیر کرده است. در چاپ اول رجال کشّی نیز که بین چند نسخ جمع کرده است هم آمده است: کان من الناووسیه و کان من القادسیه. بههرحال ناووسیه چه تصحیف قادسیه باشد یا غیر آن بههرحال یقیناً ناووسیه غلط است. ناووسیه کسانی بودند که امام صادق علیهالسلام را امام آخر میدانستند و قائل بودند که او وفات نکرده است و امام هفتمی بعد از او نیست. این عده قائل به الوهیت امام صادق علیهالسلام بوده جزء غلات محسوب میشدند. ابان بن عثمان هرگز جزء این دسته نبوده است؛ زیرا اولاً حتی در یک مورد از مواردی که شیخ در تهذیب و استبصار از ابان نقل میکند در روایت او خدشه نکرده است. همچنین در فهرست و رجال شیخ در مورد او جرحی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده باشد وجود ندارد. حتی صدوق در فقیه نسبت به او چیزی نمیگوید. حتی ابن ابی عمیر هنگام برشمردن مشایخ خود، ابان بن عثمان را در صدر مشایخ خود ذکر میکند. بعید است اگر او قائل به الوهیت امام صادق علیهالسلام باشد این نکته در جایی منعکس نشده باشد. از آن سو میبینیم که نجاشی و شیخ در مورد او گفتهاند که او از ابا الحسن علیهالسلام روایت نقل کرده است. روایت او از امام علیهالسلام از باب مخالفت و احتجاج با امام علیهالسلام نبوده است؛ بلکه روایتی است که نشان میدهد او در مقام استفاده از امام علیهالسلام بوده است. بااینحال، قاموس الرجال میگوید که ما برخورد نکردیم که او از ابوالحسن علیهالسلام روایت کرده باشد. آیتالله خوئی نیز به چنین روایتی از او اشاره نمیکند. بااینحال ما به این روایت دست یافتیم. در معانی الاخبار این روایت وجود دارد: عن أبان الأحمر (که همان ابان بن عثمان است.) قال سأل بعض أصحابنا أبا الحسن ع عن الطاعون يقع في بلدة و أنا فيها (و من هم در آن بودن) أتحول عنها (از آن شهر باید خارج شوم؟) قال نعم قال ففي القرية و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قال ففي الدار و أنا فيها أتحول عنها قال نعم قلت (ابان میگوید که من خدمت حضرت عرض کردم) و إنا نتحدث أن رسولالله ص قال الفرار من الطاعون كالفرار من الزحف (مانند فرار از جنگ است که نباید از آن فرار کرد.) قال إن رسولالله ص إنما قال هذا في قوم كانوا يكونون في الثغور في نحو العدو فيقع الطاعون فيخلون أماكنهم و يفرون منها فقال رسولالله ص ذلك فيهم (یعنی افرادی در نقاط حساس بودند و مرزها در مخاطره بوده که بعضی به سبب احتمال طاعون آن اماکن را ترک میکردند که رسول خدا (ص) از آن نهی فرمود.) معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 254. از روایت فوق استفاده می شود که ابان در محضر امام علیهالسلام حضور داشته است. اگر او امامت ابی الحسن علیهالسلام را قبول نداشت روایت رسول خدا (ص) را برای او نقل نمی کرد تا جواب را از امام علیهالسلام دریافت کند. در جای دیگر از معانی الاخبار می خوانیم: فضالة عن أبان قال ذكر بعضهم عند أبي الحسن علیهالسلام فقال بلغنا أن رجلا هلك على عهد رسولالله ص و ترك دينارين فقال رسولالله ص ترك كثيرا قال إن ذلك كان رجلا يأتي أهل الصفة فيسألهم فمات و ترك دينارين. (یعنی در مقابل اهل صفة که هیچ نداشتند، دو دینار مال کثیر محسوب می شود.) معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 153. ظاهر این روایت این است که ابان در محضر امام ابوالحسن علیهالسلام بوده است و این سؤال را مطرح کرده و امام علیهالسلام جواب داده است. حتی اگر او در خود جلسه حضور نداشته باشد؛ ولی نقل عبارت فوق حاکی از این است که او به کلام حضرت اعتماد داشته است و این با انکار حضرت سازگار نیست. عن أبان قال سئل أبو الحسن ع عن رجل يقتل الحية (ماری را کشت) و قال له السائل إنه بلغنا أن رسولالله ص قال من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني (اگر کسی ماری را ببیند و بترسد که مار او را دنبال کند و در عین حال او را نکشد از من نیست.) قال إن رسولالله ص قال و من تركها تخوفا من تبعتها فليس مني فأما حية لا تطلبك و لا بأس بتركها. معاني الأخبار، الشيخ الصدوق، ج 1، ص 173. این روایت نیز مانند روایات سابق است که یا ابان در مجلس بوده است و سؤال کرده است و یا اینکه اگر در مجلس نبوده است به عبارت حضرت اعتماد داشته است. بههرحال وقتی دیده می شود که اجلاء اصحاب از ابان روایت های بسیاری نقل کردهاند که حاکی از آن است که آنها نزد ابان تلمذ کردهاند بسیار بعید است که او ناووسی بوده باشد. حتی در عده ی شیخ آمده است که اصحاب نسبت به غلات به هیچ یک از روایات آن عمل نمیکردند حتی اگر ثقه بوده باشند. اما راجع به غیر امامی میگوید که اگر ثقه باشد اصحاب به روایات آنها عمل میکردند. اما اگر کسی غلات باشد هرگز به روایات او عمل نمیشده است. ازاینرو وقتی اجلاء بسیار از ابان بن عثمان روایت میکنند علامت آن است که او هرگز اهل غلو نبوده است. مخصوصاً که کتاب کشّی اولاً دارای اغلاط کثیره است و ثانیاً نسخههای مختلفی از آن وجود دارد؛ بنابراین هرگز نمیتوان به ادعای کشّی مبنی بر اینکه او ناووسی بوده است اعتماد کرد. علامه نیز اشتباه دیگری مرتکب شده است و گاه او را فطحی و گاه واقفی نامیده است و او ظاهراً عبارت کشّی را دیده است و فیالجمله میدانسته که او انحراف مذهب دارد و ازاینرو به الفاظ مختلفی از آن تعبیر کرده است مخصوصاً که این فرقهها با هم شباهتهای بسیاری دارند. درس رجال آیتالله شبیری
در دیدگاه رجالیون
کشّى، او را فقیه و از اصحاب اجماع میداند. رجال الکشى، ص 375، ش 705 علامه حلی گفته که فاسد المذهب است؛ اما با وجود این روایت او مورد قبول است. الخلاصة: ۲۱ رقم ۳ . ابن داوود وی را تضعیف نموده؛ ولی با اتکا به کلام کشی او را تأیید کرده است. رجال ابن داود: ۳۰ رقم ۶. . رجال ابن داود: ۲۲۶ رقم ۳. جزایری وی را توثیق نموده است الحاوي: ۳۲ رقم ۹۷ و الحاوي: ۱۹۹ رقم ۱۰۴۷. ماحوزي بر جلالت شان و شهرت بسیار وی حکم داده است معراج أهل الكمال: ۲۰ رقم ۵. و جابلقي صحت قبول قول وی را قوی دانسته است طرائف المقال: ۱ / ۳۹۴ رقم ۳۰۸۷. و علاّمة در المختلف گفته گرچه ابان ناووسی است؛ اما به خاطر اجماع منقول کشی (وی اجماع منقول به خبر واحد را حجت میداند) و قراردادن ایشان از اصحاب اجماع قولش برای ما حجت است. مامقانی ضمن ثقه خواندن ابان میگوید که ثقه بودن ابان تأییدات دیگری هم دارد از جمله کلام صدوق در الخصال والمجلس الثاني من الأمالي .۱۵ / ۲. که میفرماید ابن ابی عمیر در روایت صحیحه ای میفرماید حدّثني جماعة من مشايخنا منهم أبان بن عثمان ... و اینکه ابن ابی عمیر ابان را از مشایخ خود دانسته و بر دیگر مشایخ مقدم داشته میرساند که ابان جلیلالقدر و موثوق به است. موید دیگر ثقه بودن ابان این است که شیخ بهایی فرموده که متأخرین مثل علامه روایت ابان را صحیحه دانستهاند و این کار درستی است مشرق الشمسين: ۲۷۰. موید دیگر اینکه بزرگان زیادی مثل ابن أبي نصر و جعفر بن بشير و الوشّاء از ابان نقل روایت کردهاند که دال بر این است که وی مورد وثوق است تنقيح المقال: ۱ / ۶ - ۷ رقم ۲۸. زنجانی در الجامع بر او اعتماد کرده و احادیث وی را صحیح و درست (مستقيمة نقيّة) دانسته است الجامع في الرجال: ۱ / ۱۵. تستری وی را از اصحاب اجماع شمرده و مدعی شده که اشکالی در مورد او ثابت نشده است قاموس الرجال: ۱ / ۱۱۶ / ۲۳. آیتالله خویی علاوه بر اجماع منقول کشی قرار گرفت ایشان از راویان کامل الزیارات كامل الزيارات: ۱۰۸ / ۶ و تفسیر علی بن ابراهیم علي بن إبراهيم القمي. تفسير القمّي: ۱ / ۲۸ را هم شاهد دیگری برای وثاقت وی دانسته است. معجم رجال الحديث: ۱ / ۱۶۱ رقم ۳۷.
از علمای عامه ابن حبان او را ثقه شمرده ثقات ابن حبان: ۸ / ۱۳۱. و ابن حجر هم در مواردی قول او را پذیرفته است؛ اما عقیلی او را از ضعفا محسوب کرده است الضعفاء الكبير: ۱ / ۳۸ رقم ۲۱.
مشایخ و راویان
شمارى از مشایخ او عبارتاند از: ابو اسامة ابو بصير ابو الجارود ابو جعفر الاحول ابو حمزة الثمالي ابو شيبة الخراساني ابو صالح ابو الصباح ابو الصباح الكناني ابو العباس ابو القاسم ابو مريم الانصاري ابن ابي يعفور ابن زياد الطائي ابان بن تغلب ابراهيم الكرخي اسحاق بن عمار اسماعيل البصري اسماعيل بن عبد الرحمن الجعفي اسماعيل بن الفضل الهاشمي اسماعيل الجعفي بريد بن معاوية بسام الصيرفي بشير بن يسار بشير النبال بكر بن خالد بكير بن اعين الحارث بن المغيرة الحارث بن يعلي بن مرة الحارث النصري حجر حديد حديد بن حكيم حريز الحسن بن زياد الحسن بن زياد الصيقل الحسن بن السري الحسن بن شهاب الحسن بن عمارة الحسن بن كثير الحسن بن المغيرة الحسن بن المنذر الحسن الصيقل الحسن العطار الحسين بن حماد الحسين بن زياد الحسين بن المنذر حماد بن بشير حماد بن عثمان حمران بن اعين حفص الكناسي خالد بن طهمان داود بن كثير ذريح المحاربي الربيع بن القاسم رزين بياع الانماط زرارة بن اعين زيد الشحام سعيد بن يسار سعيد السمان سلمة ابو حفص سماعة شعيب بن يعقوب العقرقوفي الصباح بن سيابة ضريس بن عبد الملك عامر بن عبد الله بن جذاعة عبد الاعلي مولي آل سام عبد الرحمن بن ابي عبد الله عبد الرحمن بن سيابة عبد الرحمن بن يحيي عبد الله بن ابي يعفور عبد الله بن يعقوب عبد الله بن سليمان عبد الله بن عاصم عبد الله بن محرز عبد الله بن محمد بن خالد عبد الملك بن عمرو عبد الواحد بن المختار عبيد بن زرارة عجلان ابو صالح عقبة بن بشير العلاء بن سيابة علي بن الحسين عمر بن يزيد عمرو بن خالد عنبسة بن مصعب عيسي بن ابي منصور عيسي بن عبد الله القمي عيسي القمي فضل البقباق بن عبد الملك ابي العباس الفضيل البرجمي فضيل بن الزبير الفضيل بن يسار كثير بياع النوي محمد بن اسماعيل محمد بن الحسن الواسطي محمد بن علي الحلبي محمد بن الفضيل محمد بن مروان محمد بن مسلم محمد بن المفضل محمد بن النعمان محمد الحلبي محمد الواسطي مسمع معمر بن يحيي منصور منصور بن حازم منصور الصيقل موسي بن العلاء ميسر النعمان الرازي يحيي الازرق يحيي بن ابي العلاء يحيي بن ابي العلاء الرازي يحيي بن حسان الازرق يزيد بن فرقد النهدي يعقوب بن شعيب يعقوب بن شعيب الحداد الحلبي
راویان
بزرگانى بسیاری از او اخذ روایت کردهاند، از جمله: ابراهيم بن عبد الله ابراهيم بن هاسم عن بعض اصحابه ابن ابي عمير ابن ابي نصر ابن سماعة ابو محمد الانصاري احمد بن ابي نصر احمد بن الحسن الميثمي احمد بن حمزة احمد بن عديس احمد بن محمد بن ابي نصر بكر بن محمد الازدي جعفر بن بشير جعفر بن سماعة جعفر بن محمد بن حكيم الحسن بن علي الحسن بن علي الوشاء الحسن بن علي بن فضال الحسن بن محبوب الحسن بن محمد الكندي الحسين بن سعيد حماد بن عيسي درست السندي بن محمد البزاز صفوان بن يحيي ظريف بن ناصح العباس بن عامر العباس بن معروف عبد الله بن المغيرة عبد الله بن حماد الانصاري عبيس بن هشام علي بن الحكم عيسي الفراء فضالة بن ايوب القاسم الزيات القاسم بن عروة القاسم بن محمد الجوهري محسن بن احمد بن معاذ محمد الوليد محمد بن ابي عمير محمد بن القاسم محمد بن الوليد الخزاز محمد بن الوليد شباب الصيرفي محمد بن زياد بن عيسي بياع السابري محمد بن سنان محمد بن مروان معلي بن محمد موسي بن القاسم الميثمي النضر بن سويد النضر بن شعيب هشام بن سالم الهيثم بن محمد يونس
روایات و آثار
ابان روایات بسیاری زیادی را نقل نموده که مجموع تعداد آنها به ۱۷۲۲ روايت میرسد، افزون بر روایات بسیار و پراکنده ابان بن عثمان در کتب حدیث امامیه، آثارى را نیز از وى نام میبرند که از این قرارند: المبتدأ، المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة. وى این شش کتاب را در یک جلد گردآورده است الفهرست، ص59،ش62. نجاشى، تنها از چهار کتاب وى نام میبرد: له کتاب حسن کبیر یجمع المبتدأ، المغازى، الوفاة والردّة. (رجال النجاشى، ص13، ش8)؛ ولى متأسفانه همه آن ازمیان رفته است. اخیراً پراکندههای کتابهای: المبعث، المغازى، الوفاة، السقیفة والردّة، به کوشش آقاى رسول جعفریان، از نصوص مختلف استخراج و توسط دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم منتشر شده است. ابان بن عثمان احمر، المبعث و المغازی و الوفاه و السقیفه و الرده، گردآورنده: رسول جعفریان، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1375.
جلسه 34. براى آگاهى بیشتر از شرح حال ابان بن عثمان، رجوع کنید به: أضبط المقال، ص483؛ الأعلام، ج1، ص27؛ أعیان الشیعة، ج2، ص100؛ أحسن التراجم، ج1، ص25؛ بهجة الآمال، ج1، ص495؛ تأسیس الشیعة، ص154 و 235؛ التحریرالطاووسى، ص49؛ تنقیح المقال، ج1، ص5؛ تهذیب المقال، ج1، ص219؛ توضیح الاشتباه، ص5؛ جامع الرواة، ج1، ص12؛ جامع المقال، ص52؛ خاتمه مستدرک، ص547،622، 697 و789؛ رجال البرقى، ص39؛ رجال ابن داوود، ص30؛ مجمع الرجال، ج1، ص24 و27؛ معالم العلماء، ص27؛ معجم الثقات، ص2؛ معجم المؤلفین، ج1، ص1؛ منتهى المقال، ص17؛ نقد الرجال، ص4؛ هدایة المحدّثین، ص7؛ الوجیزة، ص25؛ وسائل الشیعة، ج2، ص117
درگذشت
در تاریخ وفات ابان بن عثمان اختلاف است؛ ظاهراً در حدود سال 200 قمرى از دنیا رفته است. لسان الميزان: ۱ / ۳۶ / ۲۰