سیره وحدوی حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) (مقاله)
سیره وحدوی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) مدخلی است که در آن به بررسی سیره و رفتار ایشان در دوران زندگی شان با رویکرد وحدت آفرینی میان مسلمانان می پردازیم.
مقدمه
ازمسائل اساسی که بین مسلمانان بویژه اصحاب اندیشه تقریب و اتحاد پیروان مذاهب اسلامی بصورت جدی مطرح می شود سیره عملی صدیقه طاهره در مسائل اجتماعی و سیاسی عصر خویش می باشد سئوال این است ایا سیره ان بزرگوار نافی اندیشه وحدت اسلامی و سیره اصحاب تقریب و وحدت نمی باشد؟ چگونه می توان بین این سیره و سیره حضرت امیر علیه السلام که بظاهر با یکدیگر متعارضند جمع نمود ؟ نظیر این سئوال، در زمینه مواضع سائر ائمه علیهم السلام نیز مطرح می گردد چون سیره سیاسی و اجتماعی ان بزرگواران نیز در اعصار مختلف غالبا بایکدیگر متفاوت بوده و همین امر چه بسا ابهاماتی را برای پیروانشان موجب گردیده است .
مهجوریت قرآن و عترت بین مسلمانان
باید اذعان کرد یکی از عوامل اصلی پیدایش چنین ابهاماتی ، مهجور ماندن سیره نظری و عملی ائمه علیهم السلام در بین مسلمانان حتی بین شیعیانشان می باشد . در تبیین بیشتر این مطلب باید گفت : قران کریم و اهلبیت علیهم السلام برغم عزت و احترامی که بین مسلمانان دارند متاسفانه حقائق عالیه اندیشه های انان همچنان بین مسلمانان ناشناخته و مهجور هست همانطورکه در قران کریم نسبت به شکایت رسول اکرم صلی ا لله علیه واله از امت خویش در برابر خداوند متعال امده است : و قال الرسول یا رب ان قومی اتخذوا هذاالقران مهجورا- [۱]
متاسفانه در مورد عترت طاهرینش نیز همین وضعیت وجود دارد . امام خمینی رحمه الله علیه در اغاز وصیت نامه سیاسی الهی شان به مهجوریت قران و عترت اشاره کرده و می فرماید : شاید جملة لَنْ یَفْتَرِقا' حتّی یَرِد'ا عَلَیَّ الْحَوض اشاره باشد بر اینكه بعد از وجود مقدس رسولالله ـ صلیالله علیه و آله و سلم ـ هرچه بر یكی از این دو گذشته است بر دیگری گذشته است و مهجوریت هر یك مهجوریت دیگری است، تا آنگاه كه این دو مهجور بر رسول خدا در «حوض» وارد شوند. [۲] شهید مطهری رحمه الله علیه نیز درکتاب جاذبه و دافعه علی علیه السلام بطور خاص نسبت به مهجور و مجهول ماندن شخصیت حضرت امیر علیه السلام و سیره ان بزرگوار حتی در میان شیعیان ان حضرت ص می فرماید :
اگر شخصیت على، امروز تحریف نشود و همچنانكه بوده ارائه داده شود، بسیارى از مدعیان دوستانش در ردیف دشمنانش قرار خواهند گرفت.
سپس در تبیین این مدعا ، نمونه تاریخی ذیل را ذکر می کند : پیغمبر على را به فرماندهى لشكرى به یمن فرستاد. در برگشتن براى ملاقات پیغمبر عزم مكه كرد. در نزدیكیهاى مكه یكى از لشكریان را به جاى خویش گذاشت و خود براى گزارش سفر زودتر به سوى رسول اللَّه شتافت. آن شخص حُلّههایى را كه على همراه آورده بود در بین لشكریان تقسیم كرد تا با لباسهاى نو وارد مكه شوند. على كه برگشت به این عمل اعتراض كرد و آن را بىانضباطى دانست، زیرا نمىبایست قبل از اینكه از پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله كسب تكلیف شود تصمیمى درباره حلّهها گرفته شود، و در حقیقت از نظر على علیه السلام این كار نوعى تصرف در بیت المال بود بدون اطلاع و اجازه پیشواى مسلمین. از این رو على علیه السلام دستور داد حلّهها را از تن خود بكَنند و آنها را در جایگاه مخصوص قرار داد كه تحویل پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله داده شود و آن حضرت خودشان درباره آنها تصمیم بگیرد.
لشكریان على علیه السلام از این عمل ناراحت شدند. همینكه به حضور پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله رسیدند و رسول اكرم صلى الله علیه و آله احوال آنها را جویا شد، از خشونت على علیه السلام در مورد حلّهها شكایت كردند. پیغمبر اكرم صلى الله علیه و آله آنان را مخاطب ساخت و گفت: یا ایُّهَاالنّاسُ! لا تَشْكوا عَلِیّاً فَوَاللَّهِ انَّهُ لَأَخْشَنُ فى ذاتِ اللَّهِ مِنْ انْ یُشْكى : مردم! از على شكوه نكنید كه به خدا سوگند او در راه خدا شدیدتر از این است كه كسى درباره وى شكایت كند. على در راه خدا از كسى ملاحظه نداشت بلكه اگر به كسى عنایت مىورزید و از كسى ملاحظه مىكرد به خاطر خدا بود. قهراً این حالت دشمن ساز است [۳]
پیامدهای مهجوریت قران و عترت بین مسلمانان
1- یکی از اثار بارز این مهجوریت ، تفرقه و اختلافات گسترده ای است که اکنون بین مسلمانان وجود دارد. اختلافاتی که زمینه نفوذ و سلطه فکری نظامی فرهنگی سیاسی استکبار غرب را بر بیشتر نقاط جهان اسلام فراهم کرده و شعله جنگ و خونریزی بین مسلمانان را برافروخته و موجب پیدایش جریانهای تکفیری در دنیای اسلام گردیده است .
2- اثر دیگر مهجوریت اهل بیت علیهم السلام ان است که سیره وحدت بخش حیات سیاسی-اجتماعی این بزرگواران که می تواند برترین الگوی عملی برای مسلمانان بویژه شیعیان باشد در عصر حاضر همانند گذشته نه تنها موجب وحدت و انسجام مسلمانان نشده بلکه چه بسا وسیله تفرقه و تشتت بین انان گردیده است.
در همین راستا می بینیم متاسفانه سیره سیاسی – اجتماعی حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها بدلیل عدم فهم صحیح و تحلیل عمیق ان ، در عصر کنونی نه تنها سبب وحدت بین مسلمانان نبوده بلکه مایه تفرقه شدید بین انان شده است . بوضوح مشاهده می کنیم در مجالسی که بنام ان بزرگوار در ایام فاطمیه برپا می شود بجای انکه به تبیین اندیشه های والای ان حضرت در جهت وحدت بخشی و انسجام بین مسلمانان و تعمیق معارف دینی پرداخته شود فقط به جنبه های احساسی ان پرداخته و بیشتر به لعن و نفرین کسانی که سبب ظلم بزرگ به او گردیدند اکتفا می گردد .
می بینیم از خطبه والا و جامع ان حضرت که در بردارنده عالی ترین معارف اعتقادی تفسیری اجتماعی سیاسی اخلاقی می باشد و تنها در بخشی از ان به موضوع فدک پرداخته شده است بعنوان خطبه فدکیه یاد می شود.
گویا تصور می شود که انگیزه اصلی ان حضرت از ایراد سخنرانی در مسجد النبی (ص) شکایت و ناراحتی او بابت غصب فدک بوده است . ایا چنین تلقی از سخنرانی ان حضرت نشانه اوج مظلومیت ان بزرگوار نیست که مکتب فکری اش اینچنین مهجور گردیده است ؟.
لزوم اجتناب از سطحی نگری در سیره سیاسی – اجتماعی ائمه علیهم السلام
بر اساس سخن والای امام حسین علیه السلام که فرمود : دراسه العلم لقاح المعرفه – تنها در پرتو تحلیل و بررسی عمیق اموزه ها و اطلاعات علمی است که معرفت حقیقی زائیده می شود - لازم است از سطحی نگری در سیره ائمه علیهم السلام بپرهیزیم .اجمالا باید گفت :هر گاه در سیره صدیقه طاهره در مقام احتجاج با حاکمان وقت درقضیه فدک و یا روش انحضرت در سخن نگفتن با انان تا شهادت ان بزرگوار3 فقط به ظواهر انها تکیه شود قطعا موجب پیدایش این توهم ناصواب – تضاد اندیشه و سیره ان بزرگوار با اندیشه و سیرت وحدت گرایانه حضرت علی علیه السلام - خواهد شد در حالی که اگر به متن سخنان و خطبه جامع ان بزرگوار در مسجد النبی ص توجه عمیق شود قطعا این توهم برطرف خواهد شد .
نسبت به سیره ائمه دیگر نیز باید گفت: تنها با نگاه و مطالعه عمیق می توان به وحدت حقیقی این روشهای بظاهر متفاوت ویا متناقض نائل شد. انسانهای ظاهر بین و سطحی نگر در زمان این بزرگواران بدلیل سطحی نگری شان قادر به فهم ان نبوده و چه بسا زبان به اعتراض و شکوه نسبت به ان بزرگواران می گشودند چنانکه برخی از یاران خاص امام حسن علیه السلام بعد از جریان عقد صلحنامه با معاویه به ان حضرت اعتراض نموده و از ان بزرگوار بعنوان مذل المومنین یاد می کردند و لی ان حضرت می فرمود : انی اری ما لاترون و اینکه بتدریج حقائق بر شما روشن می گردد و د رتوجیه و تفهیم انان ، سیره و رفتارش را به قصه سرشار از حکمت قران کریم در قضیه موسی و خضر علیهما السلام تطبیق می داد و اینکه همه اعتراضات موسی علیه السلام به خضر ناشی از عدم توجه به حقائق اعمالی بود که از خضر علیه السلام سر می زد .
و یا اینکه برخی کوته بینان حرکت اصلاحی امام حسین علیه السلام را مایه فتنه انگیزی بین مسلمانان دانسته و از ان بعنوان شورش در جامعه اسلامی یاد می کنند و ......
باید گفت : همانگونه که سطحی نگری در قران کریم غالبا به برداشتهای ناصواب منتهی شده و باب شبهات را نسبت به این کتاب اسمانی می گشاید در سیره اهلبیت علیهم السلام نیز که قران مجسمند نیز چنین افتی وجود دارد .
بنابر این همانطور که طبق ایات قران کریم ، فقط دانشمندان و اولوالباب قادربه فهم صحیح قران هستند – وما یعقلها الاالعالمون ، - در سیره اجتماعی و سیاسی اهلبیت علیهم السلام نیز فقط کسانی قادربه درک صحیحند که واجد این ویژگی باشند .
عوامل سطحی نگری د ر سیره سیاسی – اجتماعی اهلبیت علیهم السلام
الف – عدم توجه به شرائط زمانی ائمه علیهم السلام در عصر خویش
شکی نیست که شرائط زمانی و جو خاصی که انسان در ان قرار می گیرد نقش بسزائی در موضعگیری او خواهد داشت بعنوان نمونه اگر شرائط خاص عصر امام حسن علیه السلام را ملاحظه کنیم خواهیم دید که در ان عصر امکان ادامه نبرد با معاویه برای امام حسن علیه السلام وجود نداشت از طرفی تسلیم شدن نیز در برابر جیهه معاویه برای امام مساوی برسمیت شناختن حکومت او و این امر سبب انحراف فکری مسلمانان در پذیرش حاکمیت امویان بود.بدیهی است در چنین شرائطی برترین روش سیاستی بود که امام حسن علیه السلام اتخاذ فرمود ان حضرت مواد صلحنامه را بگونه ای تنظیم نمود که دشمن را در حالت انفعالی قرار داده بگونه ای که دشمن بعد از مدتی متوجه خطای سیاسی اش گردید از این رو تمامی مواد صلحنامه ر ا نقض نموده و در نتیجه مسلمانان به چهره واقعی امویان که اسلام ر ا ملعبه ای جهت رسیدن به سلطنت خویش می خواستند پی بردند در نتیجه امام علیه السلام گرچه بظاهر با معاویه صلح نمود اما در حقیقت صلحی بود که چهره ناب اسلام را از چهره دروغین ان - امویان - برای مردم بخوبی روشن نمود.
ب - عدم توجه به موقعیت و جایگاه شخصیتی ائمه علیهم السلام در عصر خویش
از نکات بسیار مهمی که می تواند فلسفه تفاوت سیره برخی از ائمه ع را نسبت به یکدیگر بیان کند جایگاه و موقعیت خاصی است که هر یک در جامعه خویش داشته اند در این رابطه باید گفت جایگاه ممتاز و ویژه ای که حضرت زهرا س بدلیل گفتار مکرر رسول اکرم ص در عظمت ان حضرت در جامعه عصر خویش داشتند متفاوت از جایگاه حضرت امیر ع بود و همین امر از عوامل اصلی اختلاف سیره اجتماعی و سیاسی ان دو بزرگوار از یکدیگر است.
در توضیح این امر باید گفت : توصیه ها و سخنان گرانبار پیامبر ص نسبت به اوصاف دخترش صدیقه طاهره س بحدی بود که هیچکس بخود جرات مخالفت رسمی و علنی یا بی احترامی به ان حضرت را نمی داد جامعه اسلامی ان زمان رضایت و خشم زهرا س را معیار و میزان خشم و غضب خداوند متعال و رسولش می دانست از اینرو سعی صحابه و حاکمان ان زمان این بود به هر نحوی که ممکن است رضایت او را جلب کنند.
در اینجا برخی از کلمات رسول اکرم ص را از منابع اهل سنت نسبت به عظمت حضرت زهرا سلام الله علیها بیان می کنیم : حاکم نیشابوری در المستدرک آورده است : کان رسول الله (ص) اذا رجع من غزاة او سفراتی المسجد فصلی فیه رکعتین ثم ثنی بفاطمة رضی الله عنها ثم یأتی ازواجه [۴]
- رسول خدا (ص) وقتی که ا زجنگی و یا از سفری بر می گشت به مسجد می رفت و دو رکعت نماز می خواند سپس به نزد دخترش فاطمه می رفت و به او ثنا می گفت و سپس به نزد زنانش می رفت.
ایشان در روایتی دیگر نقل می کند که : که پیامبر ص به دخترش فاطمه (س) فرمود: ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک [۵] خداوند با غضب تو غضبناک می شود و با رضایت تو خشنود می گردد.
خطیب بغدادی در تاریخش می نویسد که رسول خدا (ص) فرمود: فاطمه حوراء انسیه کلما اشتقت الی الجنه قبلتها[۶] : فاطمه حوریه ای است در صورت انسانی هرگاه من مشتاق بهشت می شوم او را می بوسم. ایشان ایشان در روایتی دیگر از پیامبر (ص) نقل می کند که آن حضرت فرمود: ابنتی فاطمه حوراء آدمیه ، دخترم فاطمه حوریه ای است در شکل آدمیان [۷] نیز در روایتی دیگر از ان حضرت نقل می کند که پیامبر ص فرمود : خیر رجالکم علی بن ابی طالب و خیر نسائکم فاطمه بنت محمد(ص) بهترین مردان شما علی بن ابی طالب و بهترین زنان شما فاطمه دختر محمد (ص) است [۸]
بخاری در صحیحش نقل می کند که : پیامبر اسلام (ص) فرمود:
- فاطمه بضعه منی فمن اغضبها اغضبنی : فاطمه پاره تن من است پس هر که او را غضبناک کند مرا به غضب در آورده است.[۹]
عایشه نقل می کند : حضرت زهرا (س) درهنگام رحلت پیامبر (ص) پیش آن حضرت رفت و پیامبر(ص) به وی چیزی گفت و فاطمه (س) گریان شد و سپس چیزی به وی فرمود و حضرت خندان شد . عایشه می گوید از سر این کار از وی جویا شدم. فاطمه (س) گفت سر را فاش نمی کنم. می گوید: بعد از رحلت رسول اکرم (ص) دیگر بار ازاو پرسیدم، فاطمه (س) در پاسخ گفت که پیامبر(ص) فرمود: همانا جبرئیل هر سال یک بار نازل می شد تا قرآن را بر من عرضه بدارد ولی امسال دوبار نازل شده است. این دلیل بر این امر است که مرگم نزدیک است. من از این سخن گریستم حضرت فرمود چرا گریه می کنی ؟ اما ترضین ان تکون سیدة نساء هذه الامة ، او نساء العالمین، آیا راضی نیستی که سیده زنان این امت یا سیده زنان جهانیان باشی؟[۱۰]
احمد بن حنیل ج در مسندش ازحذیفه نقل می کند که پیامبر (ص) فرمود: حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشتند و فاطمه سرور زنان اهل بهشت.[۱۱] و در نقلی دیگر آمده است که آن حضرت فرمود: فاطمه سیده زنان اهل جهانیان است.[۱۲] بخاری در صحیحش نقل کرده است که پیامبر (ص) فرمود: فاطمه سیده زنان اهل بهشت است.[۱۳] ایشان در حدیثی دیگر از حذیفه نقل می کند که پیامبر فرمود: ملکی از آسمان نازل شد و از خداوند عالم این پیام را به پیامبری (ص) رساند که فاطمه سیده زنان اهل بهشت است [۱۴] .
دلیل تفاوت سیره سیاسی زهرا سلام الله علیها با امیر المومنین علیه السلام
با توجه به نکته اخیر می توان دلیل برخی از تفاوتها در سیره سیاسی علی علیه السلام و صدیقه طاهره سلام الله علیها ر ا درک نمود .
در تبیین این نکته مهم باید گفت :
با توجه به موقعیت و جایگاه ویژه ای که حضرت زهرا سلام الله علیها در بین مسلمانان داشت می بینیم انگاه که ان حضرت در سخنرانی اش در مسجد مدینه با صراحت و تندی همراه با سرزنش صحابه پیامبر ص را بابت انحرافات پیش امده در جامعه اسلامی مورد سرزنش قرار می دهد و انگاه که بابت مسائل پیش امده در موضوع فدک خلیفه را مورد عتاب قرار می دهند ایشان از عتاب زهرا سه خطاب به خود اشفته نشده بلکه حرمت و جایگاه والای ان حضرت را یاد اور شده و با ابراز کلمات محبت امیز به ان حضرت پاسخ می دهد :
یا ابنة رسول الله لقد كان صلى الله علیه وآله وسلم بالمؤمنین رؤوفا رحیما وعلى الكافرین عذابا ألیما وإذا عزوناه كان أباك دون النساء وأخا ابن عمك دون الرجال آثره على كل حمیم وساعده الامر العظیم لا یحبكم إلا العظیم السعادة ولا یبغضكم الا الردئ الولادة وأنتم عترة الله الطیبون وخیرة الله المنتخبون على الآخرة أدلتنا وباب الجنة لسالكنا[۱۵]
اى دختر رسول خدا! پدر تو بر مۆمنین مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر كافران عذاب دردناك و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگریم وى در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، كه وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نیز در هر كار بزرگى پیامبر را یارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمىدارند، و تنها بدكاران شما را دشمن مىشمرندپس شما خاندان پیامبر، پاكان برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بودید.
وآنگاه که در مقابل عتاب و اعتراض بعدی حضرت قرار می گیرد گفتار حضرت را نسبت به ادعائی که نموده تصدیق کرده واینچنین پاسخ می دهد : صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ اِبْنَتُهُ، مَعْدِنُ الْحِكْمَةِ، وَ مَوْطِنُ الْهُدى وَ الرَّحْمَةِ، وَ رُكْنُ الدّینِ، وَ عَیْنُ الْحُجَّةِ، لا اَبْعَدُ صَوابَكِ وَ لا اُنْكِرُ خِطابَكِ [۱۶]
خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، كه معدن حكمت و جایگاه هدایت و رحمت، و ركن دین و سرچشمه حجت و دلیل مىباشد و راست مىگوید، سخن حقّت را دور نیفكنده و گفتارت را انكار نمىكنم،
از طرفی می بینیم همه کسانی که در مسجد مدینه حضورداشته و مخاطب حضرت بودند هیچگونه اعتراضی نسبت به سخنان هشدار دهنده و توبیخ امیز او ننموده بلکه ساکت بودند و این نشانه دیگری است از عزت و احترامی که انان برای زهرا سلام الله علیها قائل بودند . با توجه به چنین جایگاهی بدیهی است که حضرتش حقائق دین و خطراتی که جامعه اسلامی نوپای مدینه را تهدید می کند را با صراحت بیان نموده و سران صحابه و حاکمان را اینچنین – بصورت مستقیم - مورد سرزنش و انتقاد قرار دهد.
در حالی که موقعیت امام علی علیه السلام در جامعه اسلامی چنین امکانی را به او نمی داد ان حضرت بدلیل کینه و بغضی که بقایای کفر و نفاق د ر جامعه اسلامی از او در اثر شرکت در جنگها داشتند نمی توانست مواضع سیاسی اش را همانند زهرای مرضیه –س- بصورت علنی اظهار نماید در این رابطه سخن رسول اکرم ص بسیار گویاست انگاه که به علی ع در زمینه کینه و بغض برخی نسبت باو خطاب به حضرت فرمود : « اِنّى لارحمك من ضغائن فى صدور اقوام علیك لا یظهرونها حتى یفقدونى فاذا فقدونى خالفوا فیها.[۱۷]
- از کینههایی که در دلهای برخی اقوام نسبت به تو هست دلم به درد میآید؛ ولی تا من زنده ام آن را پنهان میکنند، وقتی که مرا از دست بدهند با تو مخالفت خواهند کرد..
در چنین وضعیتی بدیهی است اگر او نیز همانند حضرت زهرا س مواضع سیاسی اش را قرار می داد این امر سبب تشدید تنش و اختلاف در جامعه اسلامی می شد .از این رو می بینیم سیره سیاسی ان حضرت در ظاهر متفاوت با همسر بزرگوارش بود گرچه هر دو بنحوی درمسیر وحدت بخشی و ایجاد انسجام در جامعه اسلامی تلاش می کردند: یکی با اعلان صریح حقیقت و افشای انحرافاتی که جامعه اسلامی در لبه پرتگاه ان قرار داشت ونیز انتقاد های تند و هشدار دهنده به صحابه و حاکمان و دیگری با سکوت و مشاوره دادن به کسانی که مورد اعتراض زهرا س بودند . نکته مذکور را باید یکی از رموز اصلی تفاوت سیره وحدوی حضرت زهرا س با حضرت امیر ع دانست که بدون ملاحظه ان نمی توان به علت تفاوت این دو سیره وروش پی برد .
نتیجه
روح کلماتی که از صدیقه طاهره سلام الله علیها نقل شد این است که از مسلمانان بویژه صحابه خاص رسول خداص می خواهد جهت پیشگیری از تشتت و فتنه در جامعه اسلامی نسبت به اجرای نقشه راهی که رسول اکرم صلی الله علیه و اله جهت استمرار حاکمیت اسلام توصیه و نشان داده اند پایبند باشند . در اینصورت ایا می توان توصیه ها و نگرانی های فراوان حضرت در پیشگیری از اختلاف و تشتت بین مسلمانان را مخالف وحدت دانسته و انرا با سیرت حضرت امیر علیه السلام که با همه توانش در مسیر وحدت اسلامی قدم برمی داشت مخالف و معارض دانست ؟
ایا می توان سیرت و گفتار شخصیتی را که از روی دلسوزی نگران وقوع حوادث تلخ نه تنها جامعه عصر خویش بلکه حتی جوامع اسلامی اعصار بعد از خود بوده و مسلمانان را به مراقبت و پیشگیری از انها فرا می خواند در راستای تفرقه و فتنه انگیزی دانست.؟
باید گفت حتی گلایه هائی که حضرت صدیقه طاهره س از برخی صحابه پیامبر ص دارند بدان جهت است که چرا در مسیر فتنه قدم برمی دارند و زمینه های تضعیف نظام اسلامی و بروز تشتت و جنگهای داخلی را بین مسلمانان فراهم می کنند.
پانویس
- ↑ سوره فرقان ایه 30
- ↑ وصیتنامه سیاسی – الهی امام خمینی ره
- ↑ مجموعهآثاراستادشهيدمطهرى ج16 290- 289
- ↑ المستدرک ج 3 ص 155
- ↑ المستدرک ج 3 ص 154
- ↑ تاریخ بغداد ج 5 ص 293
- ↑ تاریخ بغداد ج12 ص 328
- ↑ تاریخ بغداد ج5 ص 157
- ↑ صحیح البخاری ج 4 ص 210
- ↑ صحیح البخاری ج 4 ص 183
- ↑ مسند احمد بن حنیل ج 5ص391
- ↑ فتح الباری ج7ص82
- ↑ صحیح البخاری ج 4 ص 209
- ↑ صحیح البخاری ج 4 ص 209
- ↑ بلاغات النسا ص19 -
- ↑ الاحتجاج ج 1ص144 114- بحار الانوار ج29ص2324
- ↑ الاحتجاج ج1ص 209