آقاخانیه

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۰۹ توسط Salehi.m (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی « فرقه‏اى از «اسماعيليان» نزارى (-: اسماعيليه، نزاريه) كه منسوب به آقا خان محل...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)


فرقه‏اى از «اسماعيليان» نزارى (-: اسماعيليه، نزاريه) كه منسوب به آقا خان محلّاتى هستند. جدّ اين خانواده سيد ابو الحسن خان اهل كهك قم بود كه از سادات اسماعيليه به شمار مى‏رفت. و از آغاز دولت زنديه تا زمان آغا محمد خان قاجار حكومت كرمان را داشت و خود را از اعقاب اسماعيل بن جعفر صادق (ع) مى‏دانست و پس از بركنارى از حكومت، در محلّات قم عزلت گزيد. وى پيروانى بسيار در هند و آسياى ميانه داشت و نيازها و نذوراتى از ايشان دريافت مى‏كرد. گويند: كسانى كه نمى‏توانستند شخصا نذورات خود را به پيشگاه او بفرستند، آنها را به دريا مى‏افكندند و اعتقاد داشتند كه سرانجام اين اموال به دست امامشان خواهد رسيد. سيد ابو الحسن خان در سال 1207 هجرى در گذشت و پس از وى پسرش شاه خليل اللّه به امامت رسيد. اسماعيليه آقا خانيه عنوان شاه را از «مراشد صوفيه» اقتباس كرده‏اند و به تقليد ايشان خود را شاه مى‏خواندند يا چون خود را از تبار ركن الدين خورشاه آخرين شاه اسماعيلى در الموت مى‏دانند لقب شاه را بر خود نهاده‏اند. شاه خليل اللّه پس از رسيدن به امامت به يزد سفر كرد، پس از دو سال توقف در آن شهر در نزاعى كه ميان پيروان او و شيعيان اثنا عشرى واقع شده به قتل رسيد (1232 ه). چون فتحعلى شاه قاجار از اين واقعه آگاه شد، حسن على شاه پسر شاه خليل اللّه را به تهران خواست، و از او استمالت و دلجويى كرد، و بفرمود تا كسانى را كه در واقعه قتل پدرش دست داشتند سياست كنند. سپس دختر خود سروجهان خانم را به همسرى او در آورد، و حكومت قم‏

و محلّات را به وى واگذار كرد، و او را ملقب به آقا خان فرمود. حسن على شاه در سال 1255 بر اثر تحريكات حاجى ميرزا آقاسى صدر اعظم محمد شاه ناچار شد كه محلّات را ترك كند و به كرمان رهسپار شود. در آن استان توانست كه بر قلعه بم دست يابد و آن را به تصرف خود در آورد. اما فيروز ميرزا «نصرت الدوله» برادر محمد شاه كه حكمران كرمان بود با وى جنگ كرده بر او غلبه يافت و شاه از خطاى آقا خان اول در گذشت، به وى امان داد و او را از بست حضرت عبد العظيم بيرون آورد، و از او استقبال شايانى كرد و مجددا به حكومت قم و محلّات فرستاد. حسن على خان چون ديد ديگر كسى مزاحم او نيست، عيال و اموال خود را از راه بغداد به كربلا فرستاد. آنگاه از محمّد شاه اجازه گرفت، كه به زيارت خانه خدا برود، و از راه كوير به جانب كرمان رهسپار شد، و چنين وانمود مى‏كرد كه از طريق بندر عباس قصد زيارت خانه كعبه را دارد. سپس آقا خان به سوى كرمان رهسپار شده پس از شكست از حاكم آنجا، به لار و از آنجا به اسفندقه و جيرفت رفت و در گرمسير ميناب به تهيه لشكر و اسباب جنگ پرداخت، و پس از چند جنگ و گريز به قندهار رفت. در آن شهر كارگزاران انگليسى از وى پشتيبانى كردند، و از طرف دولت انگليس براى او و همراهانش روزى صد روپيه مقرر گرديد، و با موافقت مأموران انگليسى با برادر و كسانش به سند رفت. (اواخر صفر 1262 ه). سپس آقا خان رهسپار بندر بمبئى شد و پس از چندى بر اثر اعتراض دولت ايران نتوانست در آنجا بماند، و به ايالت بنگال رفت (جمادى الاول 1263 ه) و در كلكته ساكن گشت. ديرى نپائيد كه مجددا به بمبئى بازگشت، و آنجا را مركز ترقى دستگاه خويش ساخت و از آن تاريخ اين خانواده در هند سكونت يافتند. در اين زمان اختلافاتى بين خوجه‏ها (- خوجه) كه اسماعيليان سابق هند بودند درگرفت كه منجر به يك رشته دعاوى قضايى گرديد. سرانجام با قضاوت جوزف آرنولد «1» در (1866 م) اين قضيه به نفع آقا خان فيصله پيدا كرد. و از آن زمان او پيشواى خوجه‏ها و همه «اسماعيليه» هند گرديد. چنان كه گفتيم لقب حسن على شاه، «آقا خان» بود، و او را آقا خان اول مى‏ناميدند. وى در سال 1298 ه در گذشت، و او را در گورستان حسن‏آباد

بمبئى به خاك سپردند. او رساله‏اى در شرح حال خود نوشته كه «عبرت‏افزا» نام دارد و در بمبئى به چاپ رسيده است. در آن رساله، او خود را «محمد حسن الحسينى»، حسن على شاه مى‏خواند. پس از حسن على شاه پسرش آقا على شاه الحسينى يا «آقا خان دوم» پيشواى اسماعيليان هند شد وى تا سال 1302 ه زنده بود و دوره امامت او ديرى نپائيد. پس از مرگش كالبدش را به نجف اشرف برده و به خاك سپردند. بعد از او پسر هشت‏ساله‏اش سلطان محمد شاه ملقب به «آقا خان سوم» به امامت رسيد (1877- 1957 م) وى از هجدهم اوت 1885 تا سال 1957 همچنان پيشوايى اسماعيليه را داشت. سلطان محمّد شاه از طرف دولت انگلستان ملقب به لقب «سر» ris شد، و رهبر روحانى اسماعيليان نزارى هند، و همچنين خوجه‏ها و اسماعيليان ايران و آسياى مركزى و سوريه و شرق افريقا گرديد، پس از آن به رياست كنگره مسلمانان هند برگزيده گشت، و هفت سال در اين مقام بماند. در 1932 م نماينده هند در كنفرانس خلع سلاح و رئيس نمايندگان آن كشور در جامعه ملل گرديد، و در 1937 م به رياست عمومى جامعه ملل برگزيده شد. در سال 1936- 1937 كه پنجاهمين سال امامت او بوده اسماعيليان آسيا و افريقا در بمبئى و نايروبى، هموزن او طلاى ناب به وى هديه كردند، و در سال 1946 هموزن او الماس، و سپس در 1954 و 1955 هموزن او طلاى سفيد در كراچى و قاهره به پيشگاه او تقديم داشتند. «1» آقا خان در 1327 خورشيدى از ايران تقاضاى تابعيت نمود. دولت ايران با تابعيت او موافقت كرد و محمّد رضا پهلوى به وى لقب «حضرت والا» داد. آقا خان پس از هشتاد سال عمر در سال 1957 م در ژنو در گذشت و كالبدش را در مقبره خانوادگى آنان در آسوان مصر به خاك سپردند. پس از وى نواده‏اش پرنس كريمخان پسر عليخان (متولد در 1315 ش- 1936 م) در بيست و يك سالگى بر حسب وصيت جدش به امامت رسيد، و اكنون پيشواى طايفه «اسماعيليه آقا خانيه» است. كريم آقا خان در ژنو تولد يافت و در «دانشگاه هاروارد» به تحصيل پرداخت و تشريفات رسيدن او به مقام امامت در شهر دار السلام در تانگانيكا در افريقاى شرقى به عمل آمد.

عقايد و ادعيه اسماعيليان آقا خانى‏

اين فرقه امام خود را شخصى روحانى مى‏پندارند، و او را جلوه‏گاه و مظهر صفات على بن أبي طالب مى‏دانند. ايشان مانند پيشينيان خود معتقدند كه امام بايد «حى» باشد تا مورد اطاعت همگان قرار گيرد. دستورهاى او تا هنگامى كه حيات دارد، قابل اجراست و چون درگذشت، دستورهاى امام وقت جايگزين فرمانهاى امام پيشين مى‏گردد. غالبا فرامين امام وقت بوسيله شخصى كه او را وزير مى‏خوانند به «جماعت خانه» ابلاغ مى‏گردد و اگر نكته‏اى در آن، مورد سؤال قرار گيرد تأويل و تفسير آن را از امام مى‏خواهند. اسماعيليان معاصر را دعاهائى است كه خواست خود ايشان است، و با نماز و عبادت و ادعيه ديگر فرق اسلام اختلاف دارد، براى نمونه بعضى از اين ادعيه در اينجا ذكر مى‏شود: در نماز پس از خواندن سوره فاتحه «1» اين دعا را مى‏خوانند: سجدة وجهى اليك و توكلت عليك منك قوّتى و انت عصمتى يا رب العالمين، اللهم صلّ على محمّد المصطفى و على على المرتضى و على الائمه الاطهار و على حجة الامر صاحب الزمان و العصر امامنا الحاضر الموجود مولانا شاه كريم الحسينى اللهم لك سجودى و طاعتى. روضة الصفا، ج 9، ص 551- 553 و ج 10، ص 259. منتظم ناصرى، ج 3، ص 116 و 173. عبرت‏افزا، به اهتمام كوهى كرمانى. تاريخ ادبى ايران، تأليف ادوارد براون، 1316، ج 4، ص 121- 122. دايرة المعارف الاسلاميه، ج 2، ص 324 آغا خان. تاريخ رجال ايران، ج 3، ص 290. نامه الموت. مايل هروى، اكبر عشيق كابلى. دانشنامه، ايران و اسلام، ج 1، ص 110. ص 110.