تطوان

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۱۲ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'سبته' به 'سبته')

تِطْوان، نام شهری کهن در شمال آفریقا، و اکنون نام شهر و استانی در شمال کشور مراکش. آشنایی با تاریخچه این شهر از این جهت حائز اهمیت است که این شهر به عنوان مرکز فرهنگی و آموزشی اسلامی در مراکش شناخته شده و بالطبع در زمینه وحدت مذاهب اسلامی می‌تواند منشأ اثر باشد.

ریشه کلمه

تطوان کلمه‌ای بربری است که در منابع به صورتهای تطاوین، تطاون، تیطاوین و... آمده، و البته بعضی از آن صورتها صرفاً ناشی از تحریف و تصحیف است [۱]. دربارۀ وجه تسمیه و اشتقاق و معنای آن روایاتی در دست است که برخی از آنها افسانه‌آمیز به نظر می‌رسد [۲].

موقعیت جغرافیایی

شهر تطوان بر فلات صخره‌ای دامنۀ جنوبی کوه درسه، در شمال غربی مراکش در فاصلۀ حدود 10 کیلومتری از دریای مدیترانه در °35 و ´34 عرض شمالی و °5 و ´23 طول غربی، در 40 کیلومتری جنوب شهر سبته و 60 کیلومتری جنوب شرقی شهر طنجه قرار دارد. محل شهرک کهن رومی تامودا بلافاصله در شمال تطوان قرار داشته است. شهر تطوان که ادریسی از دژ آن به فاصلۀ یک روز راه تا سبته، و 5 میل تا دریای شام یاد کرده، و ابوعبید بکری محل آن را نزدیک شهر معروف ملیله دانسته [۳]، مرکز استان تطوان است. استان شاون در جنوب شرق، استان قنیطره در غرب، و استان طنجه در شمال غرب تطوان واقع‌اند[۴]/98؛ بریتانیکا، XI/658-659؛«اطلس...1»، فهرست، 174).

کاربری

ابوعبید بکری و ابن عبدالمنعم حمیری [۵] تطوان را قصبه‌ای حاصلخیز با آب و میوۀ فراوان و محل ورود و پهلو گرفتن کشتیها وصف کرده‌اند. رکلو [۶]، در اواخر سدۀ 19م اشاره می‌کند که در محل ورود کشتیها به بندر تطوان ادارۀ گمرک مستحکمی وجود داشته است. در زمان حاضر، شهر تطوان از مراکز بازرگانی و محل داد و ستد محصولات کشاورزی و دامی و صنایع دستی شهرها و ولایات اطراف است [۷].

جمعیت

جمعیت شهر تطوان که در 1340ش/1961م حدود 101 هزار و در 1350ش/1971م حدود 139 هزار نفر بود، در اوایل سدۀ 21م به 380 هزار نفر رسید و جمعیت استان که در 1981م حدود 723 هزار نفر تخمین زده می‌شد، در آغاز سدۀ 21م به 956 هزار نفر بالغ گردید [۸].

پیشینۀ تاریخی

تاریخ شهر تطوان را به سدۀ سوم قبل از میلاد باز می‌گردانند. در آن زمان شهری ساختۀ رومیان به نام «تامورا» در نزدیکی محل کنونی تطوان وجود داشته که تا تخریب آن در 42م به دست رومیان باقی بوده است. تطوان از آن پس بارها تخریب و نوسازی شد، بدون آنکه زمان دقیق این حوادث مشخص باشد. در هر حال، این شهر در سدۀ 1ق/7م همراه با دیگر شهرهای شمال آفریقا جزو قلمرو اسلامی شد؛ ولی تا چند سده بعد که مرکزیتی یافت، اهمیتی نداشت [۹].

در 213ق/828م پس از درگذشت ادریس بن ادریس، جانشین او محمدبن ادریس بخشی ‌از قلمرو خاندان خود را میان برادرانش تقسیم کرد و تطوان در بخشی قرار گرفت که به قاسم‌ بن ادریس واگذار شد [۱۰]. در سدۀ 5ق ابوعبید بکری [۱۱] تطوان را شهری پررونق و محل سکونت بنی سکین خوانده، و آورده است که در 338ق/949م فرزندان محمدبن قاسم بن ادریس شهر را خراب کردند، اما به زودی دست به کار بازسازی آن شدند. با آنکه مردم سبته به بهانۀ اینکه بازسازی مانع گسترش شهر می‌شود، با آن به مخالفت برخاستند، اما عبدالرحمان آنان را سرکوب کرد.

1. Britannica... 2. »Tetouan« 3. Encyclopaedia...

در 368ق/979م، بلکین فرمانروای بنی زیری پس از تسخیر فاس و سجلماسه و چند شهر دیگر به سوی سبته تاخت و پس از قطع درختان و سوختن بیشه‌های انبوه اطراف تطوان، به بلندیهای مشرف به شهر رسید و از کثرت شمار جنگجویان مجتمع در آنجا شگفت زده شد و پس از مشورت با فرماندهان خود، از تصرف آن چشم‌پوشی کرد [۱۲]. پس از این تاریخ، از سرنوشت تطوان اطلاع چندانی در دست نیست، ولی می‌دانیم که در 685ق/1286م سلطان یوسف بن یعقوب بن عبدالحق آن را به صورت شهری کوچک بازسازی کرد. در 708ق/1308م، سلطان ابوثابت بن ابی یعقوب برای جلوگیری از پیشروی عثمان بن ادریس که در 705ق خود را سلطان سبته و چند نقطۀ دیگر نامیده بود، در کنار تطوان کوچک شهری به صورت یک پایگاه مستحکم بنا کرد [۱۳].

در 801ق/1399م در خلال لشکرکشی هنری سوم، سلطان کاستیل (قشتاله)، تطوان ویران شد و مهاجمان نیمی از ساکنان آن را کشتند و نیم دیگر را به اسارت گرفتند [۱۴]. لئون افریقی [۱۵] از ویرانی تطوان به دست پرتغالیها خبر داده که ظاهراً این ویرانی در 841ق/1437م روی داده است [۱۶].

در نیمۀ دوم سدۀ 9ق/15م با از میان رفتن حکومت مسلمانان در اندلس، شمار بسیاری از مسلمانان آنجا به مراکش مهاجرت کردند و در تطوان و اطراف آن استقرار یافتند. در حقیقت سلطان فاس، محمد وطاسی تطوان را که سالیانی چند خراب بود، در اختیار این مهاجران قرار داد و ابوالحسن علی منظری را بر آنها حاکم گردانید و دستور داد تا شهر را بازسازی کردند و استحکاماتی در آن برپا داشتند و از آن به عنوان پایگاهی برای مقابله با پرتغالیهای مستقر در شمال مراکش، به‌ویژه در سبته و طنجه، استفاده کردند [۱۷]. لئون افریقی که در همین دوران تطوان را دیده، آن را شهری کوچک، اما مستحکم و محصور در میان دیوار و خندقهای استوار وصف کرده است [۱۸]. تطوان امروزی همان است که در آن زمان بنا شد. تاریخ دقیق آخرین نوسازی آن را میان سالهای 888 و 897ق/1483 و 1492م ذکر کرده‌اند [۱۹]. تطوان از آن پس به‌تدریج رو به پیشرفت گذارد [۲۰].

به نوشتۀ ابوالنصر [۲۱]، تطوان از دهۀ اول سدۀ 10ق/ 16م زیر سلطه شریفان مراکش ــ که نسب خود را به سلسلۀ ادریسیان می‌رساندند ــ قرار گرفت. در همان سده فیلیپ دوم پادشاه اسپانیا برای حفاظت از سواحل متصرفات خود به شمال آفریقا لشکر کشید و نیروهای او در 972ق/1565م شهر تطوان را غارت کردند [۲۲].

تطوان چندین دهه از سدۀ 11ق/17م به شکلی نیمه‌مستقل به حیات خود ادامه داد [۲۳]، تا اینکه از اواخر همان سده مانند برخی دیگر از شهرهای مراکش به تصرف شریفان شاخۀ فلالی مراکش درآمد [۲۴]. اطلاعاتی که در اواخر سدۀ 17م گردآوری شده است، حکایت از آن دارد که تطوان از بهترین شهرهای بازرگانی منطقه بوده است [۲۵].

در 1151ق/1738م پس از آنکه سلطان المستضئ بن اسماعیل از شریفان فلالی به حکومت نشست، سیاهان علم طغیان برافراشتند و شهر تطوان را غارت کردند [۲۶]. در 1277ق/1860م دولت اسپانیا به بهانۀ آنکه قبیلۀ انجره به پرچم آن کشور اهانت کرده‌اند، تطوان را تصرف کرد [۲۷]. بنابر پیمان صلحی که در این سال میان دو دولت منعقد گردید، تطوان تا پرداخت کامل غرامت جنگ از سوی مراکش، در تصرف اسپانیا باقی ماند و به نماد سلطۀ استعمار جدید تبدیل شد. سرانجام با وساطت دولت انگلستان که در 1272ق/1856م یک پیمان تجاری با مراکش برقرار کرده بود، سلطان پرداخت غرامت را به شکل دیگر تعهد کرد و تطوان در 1862م آزاد شد [۲۸]، اما گسترش مداخلۀ کشورهای اروپایی در امور مراکش موجب قیام مردم و حمله به اروپاییان شد و این نیز به نوبۀ خود مداخلۀ نظامی اسپانیاییها و فرانسویها را به دنبال داشت. درنتیجه شمال مراکش به مرکزیت تطوان در 1331ق/1913م تحت حمایت اسپانیا قرار گرفت [۲۹].

در دوران مبارزه‌برای رهایی‌از تسلط بیگانگان،آزادی‌خواهان مراکش، جمعیتی سرّی برای پیکار با استعمار در تطوان تشکیل دادند [۳۰]. در همین دوران کوششهای نمایندۀ سلطان مراکش در تطوان منجر به استقلال وزارتخانه‌های دادگستری و اوقاف از ادارۀ تحت‌الحمایگی شد. چندی بعد به سبب بروز تحولات اجتماعی و سیاسی مهم، و نقش سازمانهای آزادی‌خواه در سراسر جهان، و نیز کوششهای سلطان مراکش، دولت جدید جمهوری اسپانیا و آزادی‌خواهان جهان از استقلال مراکش پشتیبانی کردند[۳۱].

در زمان تحت‌الحمایگی شمال مراکش،یک دانشکدۀ مطالعات عربی ـ اسپانیایی در تطوان ایجاد شد و پس از آزادی شمال و وحدتِ آن با جنوب مراکش، دانشکده‌های اصول دین و علوم و ادبیات نیز در این شهر تأسیس گردید. تطوان شاید مهم‌ترین شهر مراکش باشد که آثار مهاجرت مسلمانان اسپانیا در آن به روشنی به چشم می‌خورد. در حقیقت پس از مهاجرت مسلمانان اسپانیا به تطوان، این شهر مرکز فرهنگ و آموزش اسلامی شد و امروزه نیز به همین‌عنوان شهرت دارد[۳۲].

در آن دوران دانشمندان بسیاری از این شهر برخاستند یا بدان منسوب شدند، از جمله می‌توان به محمد بن عبدالرحمان کراسی اندلسی، نویسندۀ الارجوزة التاریخیة (تألیف: 964ق/ 1557م)، ابوالقاسم بن سلطان قسنطینی، نویسندۀ فی الرد علی الطائفة الاندلسیة الضّالة (تألیف: پس از 999ق/1591م) و ابوالمحاسن فاسی که زاویه فاسیه را در تطوان ساخت و خود و پسرش محمد عربی فاسی (د 1052ق/1642م) در آن تدریس کردند، اشاره کرد [۳۳]. از دانشمندان دورۀ حکومت شریفان، باید به علی سجلماسی، محمد مخشان شفشاونی و عبدالعزیز زیاتی که به تطوان منسوب‌اند، و نیز به دو دانشمند بزرگ یعنی عبدالوهاب فاسی و محمد بن یحیى معروف به مذبوحی ــ که به اواخر عصر شریفان سعدیه متعلق‌اند ــ اشاره کرد [۳۴]. بعضی شریف ادریسی را هم به تطوان منسوب کرده‌اند [۳۵].

آثار تاریخی بجا مانده

آثار تاریخی متعددی در تطوان وجود دارد؛ از جمله: 7دروازه، 36 مسجد و مکان مقدس، مسجد اعظم، کاخ قدیمی و جز آن. به جای مسجد اعظم قدیم که گنجایش نمازگزاران را نداشت، در 1223ق/1808م مسجد بزرگ‌تری ساخته شد. کاخ قدیمی سلطان در سدۀ 17م ساخته شده، و در 1948م نوسازی گردیده است. خزانۀ عامه (کتابخانۀ عمومی) تطوان با نسخه‌های خطی قدیمی که فهرست آنها را احمد مکناسی در 602 صفحه، در 1952م تنظیم کرده است، نیز از جمله آثار فرهنگی این شهر است [۳۶].

پانویس

  1. نک‌ : زیاده، 118؛ EI1, VIII/798
  2. مثلاً نک‌ : سلاوی، 3/96؛ لئون افریقی، 1/318؛ رکلو، XI/707
  3. 2/784
  4. نیز نک‌ : ابن عبدالمنعم، 145؛ لئون افریقی، 1/323؛ زیاده، 117؛ مونس،2(3
  5. همانجاها
  6. همانجا
  7. «تطوان2»، npn.؛ «دائرةالمعارف...3»، تطوان
  8. آفریقا...، 59؛ بریتانیکا، XI/659؛ «دائرةالمعارف...»، همانجا؛ «تطوان»، .npn
  9. زیاده، 118؛ لاتام، 393؛ EI1، همانجا؛ «تطوان»، npn.
  10. ابن ابی زرع، 50-51؛ ابن خلدون، 4/19
  11. همانجا
  12. ادریس، 1/91-92
  13. نک‌ : سلاوی، همانجا؛ ژولین، 176
  14. همو، 195
  15. ص 318-319
  16. نک‌ : لاتام، 392-393
  17. نک‌ : لئون افریقی، همانجا؛ سلاوی، 4/124؛ لاتام، 395
  18. همانجا
  19. نک‌ : زیاده، همانجا؛ سلاوی، 4/125؛ لاتام، 396، 393,
  20. همو، 389
  21. ص 204
  22. نک‌ : التر، 218؛ اوزون چارشیلی، 2/445؛ بریتانیکا، همانجا
  23. ابوالنصر، 221؛ زبیب، 4/82-83
  24. مونس، 2(3)/233
  25. نک‌ : ژولین، 233-234
  26. زبیب، 4/125-126
  27. همو، 4/189
  28. ابوالنصر، 290-292؛ کُرنون، 11/433
  29. نک‌ : ابوالنصر، 301-302؛ حجی، 1/247؛ خطاب، 2/264
  30. ابوالنصر، 368
  31. زبیب،5/53، 224-226
  32. ابوعبید، 2/784-785؛ ابن ابی‌زرع، 51؛ حجی، 1/246؛ بریتانیکا، XI/658
  33. حجی، 1/133، 246
  34. نک‌ : حجی، 1/318-319
  35. نک‌ : سوسه، 2/275
  36. نک‌ : حجی، 1/123-124، 247؛ زیاده، 117، 119؛ «تطوان»، npn.؛ بریتانیکا، همانجا

منابع

  1. ابن ابی زرع، علی، انیس المطرب، رباط، 1972م
  2. ابن خلدون، العبر
  3. ابن عبدالمنعم، حمیری، محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، 1975م
  4. ابوعبید بکری، المسالک و الممالک، به کوشش وان لون و ا. فره، تونس، 1992م
  5. ادریس، ه‌ . ر.، الدولة الصنهاجیة، ترجمۀ حمادی ساحلی، بیروت، 1992م
  6. ادریسی، محمد، نزهة المشتاق، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، 1412ق/ 1992م
  7. التر، سامح عزیز، الاتراک العثمانیون فی افریقیا الشمالیة، ترجمۀ محمودعلی عامر، بیروت، 1409ق/1989م
  8. اوزون چارشیلی، اسماعیل حقی، تاریخ عثمانی، ترجمۀ وهاب ولی، تهران، 1370ش
  9. حجی، محمد، جولات تاریخیة، بیروت، 1995م
  10. خطاب، محمود شیت، قادة فتح المغرب العربی، بیروت، 1393ق/ 1973م
  11. زیاده، نقولا، افریقیات، لندن، 1991م
  12. زبیب، نجیب، المغرب و الاندلس، بیروت، 1415ق/1995م
  13. سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر ناصری و محمد ناصری، دارالبیضاء، 1376ق/1956م
  14. سوسه، احمد، الشریف الادریسی فی الجغرافیة العربیة، بغداد، 1974م
  15. لئون افریقی، وصف افریقیا، ترجمۀ محمد حجی و محمد اخضر، بیروت، 1983م
  16. مونس، حسین، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت، 1412ق/1992م
  17. Abun-nasr, J. M., A History of the Maghrib, Cambridge, 1971
  18. Africa, A Handbook, ed.C. Legum, London, 1965; Britannica, 1989
  19. Britannica Atlas, London, 1992; Cornevin, R., Histoire de l’Afrique, Paris, 1976
  20. EI1; Encyclopaedia of the Orient, lexicorient.com/e.o/tetouan.htm
  21. Julien, Ch. A., Histoire de l’Afrique du nord, Paris, 1964
  22. Latham, J. D., »The Reconstruction and Expansion of Tetuan«, Arabic and Islamic Studies in Honor of Hamilton A. R. Gibb, ed. G. Makdisi, Leiden, 1965
  23. Reclus, E., Nouvelle géographie universelle, Paris, 1886