ابن عسکر
اِبْنِ عَسْکر ابوعبدالله محمد بن على بن عمر بن حسین بن مصباح حسنى سریفى معروف به ابن عسکر، قاضى، مورخ و صوفى مراکشى است.
تولد
وی در سال 936 هجری در شفشاون (شهری در جنوب تطوان در شمال مراکش) تولد یافت[۱] و در زادگاه خویش به فراگیری دانش پرداخت.
تعلیم
در 964ق به فاس رفت و در آنجا نزد محمد بن عمر مختاری فقه آموخت [۲]. وی در 967ق از سوی مولای عبدالله حسنى پادشاه بنى سعد مغربى به سمت قضا و افتاء قصبه کتامه منصوب گردید و سپس به مسافرت در شهرهای مراکش پرداخت. در 969ق به جنوب مراکش سفر کرد و مدتى طولانى در آنجا اقامت نمود و اوقات خود را وقف مطالعه در تصوف ساخت [۳]
او در این مسافرتها دانشمندان بسیاری را ملاقات نمود و نزد آنان به کسب دانش پرداخت. و از سیدی یوسف فجیجى اجازه نامه شیوخ سلسله نورانیه را دریافت کرد و از سیدی عبدالوارث یالصوتى رسالة ابن ابى زید، ارجوزة طبى ابن سینا و رائیة شریشى را فراگرفت و بیش از 7 سال نزد او به دانش اندوزی پرداخت و آنگاه علم کلام و فنون تصوف را از سیدی عبدالله هبطى و تاریخ را از ابوالعباس احمد شاعر یجمى فراگرفت و از سیدی عبدالعزیز سجلماسى و کسانى دیگر اجازه روایت یافت [۴].
درگذشت
ابن عسکر در 975ق بار دیگر به عنوان قاضى شهر شفشاون و ترغه و بلاد غماره انتخاب گردید و پس از مرگ مولای عبدالله، ابن عسکر به فرزند او محمد بن عبدالله که در 981ق به جانشینى پدر رسیده بود، پیوست و دیری نپایید که محمد از عبدالملک شکست خورد و همراه با ابن عسکر به طنجه رفت. محمد برای جنگ برضد عموی خود از دُن سباستیان پرتقالى پادشاه مسیحى استمداد کرد و او با این شرط که سواحل مغرب به مسیحیان واگذار شود به یاری او شتافت. سباستیان با سپاهى که شمار آن را بین 60 تا 125 هزار نفر نوشتهاند، همراه محمد و یارانش که حدود 300 نفر بودند به سواحل مغرب حمله بردند و به قتل و غارت پرداختند. عبدالملک به مقابله پرداخت و در جنگى که میان آنان در وادی المخازن به وقوع پیوست، سباستیان و محمد و ابن عسکر کشته شدند و عبدالملک نیز در حین جنگ جان سپرد و برادرش احمد به پادشاهى رسید. چون مسلمانان جسد ابن عسکر را بین کشتههای مسیحیان یافتند، درباره موضع وی در این جنگ و عقیده او به شک افتادند و او را گنهکار شمردند، ولى محمد بن عبدالله هبطى فرزند استاد وی، در منظومهای که درباره این جنگ سروده با اینکه او را مقصّر شمرده، از اعتقاد ابن عسکر دفاع کرده است [۵].
آثار
از ابن عسکر رساله کوتاهى به نام دوحة الناشر لمحاسن من کان بالمغرب من مشایخ القرن العاشر باقى مانده است که فهرست گونهای درباره مشایخ او و نیز گزارشى از احوال برخى از بزرگان مغرب در قرن 10ق است [۶]. این کتاب شامل اطلاعات فراوانى درباره زادگاه خود اوست، گرچه از حوادث سیاسى آنجا بحثى نکرده است، اما این کتاب در مراکش از قدر و منزلت بسیاری برخوردار بوده است [۷].
گویا این اثر نخستین تاریخ مریدان اولیه جزولى شیخ بزرگ آن دوران است [۸]. کتاب دوحة الناشر بعدها مورد استفاده مورخان مغربى قرار گرفته، افرادی چون احمد بن خالد ناصری سلاوی در الاستقصاء [۹] و ابوالقاسم سعدالله در کتاب تاریخ الجزائر الثقافى [۱۰] از آن نقل و به آن استناد کردهاند. در این کتاب چنانکه ابوالقاسم سعدالله [۱۱] تصریح کرده، ابن عسکر نام بسیاری از شیوخ متصوفه را آورده است.
این کتاب نخستین بار در فاس (1309ق/1891م) ضمن مجموعهای به چاپ رسید و پس از آن چند بار تجدید چاپ گردید [۱۲]. کتاب دوحة الناشر نخست بهوسیله ویر باعنوان «شیوخ مراکش در قرن شانزدهم» به انگلیسى ترجمه و در 1904م در ادینبورگ منتشر شد ، سپس مستشرق فرانسوی گرول آن را به فرانسه ترجمه کرد و تعلیقات و حواشى بسیاری بر آن نوشت و در 1913م به چاپ رسانید [۱۳]. چاپ انتقادی آن به کوشش محمد حجى در رباط در 1976م و تجدید چاپ آن در 1977م در دارالبیضاء انجام گرفته است [۱۴]. بعدها مورخان مراکشى تکملههایى بر آن نوشتهاند که مىتوان از کتاب صفوة ما انتشر من اخبار علماء القرن الحادی عشر محمد وفرانى و کتاب نشر المثانى ابن طیب قادری نام برد [۱۵].
کتاب دیگری را به نام دیوان الشّرفاء نیز به او نسبت دادهاند [۱۶].
پانویس
منابع
- ابن سوده، عبدالسلام، دلیل مورخ المغرب الاقصى، تطوان، 1369ق/ 1950م
- تازی، عبدالهادی، جامع القرویین، بیروت، 1973م
- حجى، محمد، فهرس الخزانة العلمیة الصبیحیة ، کویت، 1406ق/1985م
- سعدالله، ابوالقاسم، تاریخ الجزائر الثقافى، الجزائر، 1401ق/1981م
- سلاوی، احمد، الاستقصاء، به کوشش جعفر بن احمد ناصری و محمد بن احمد، دارالبیضاء، 1955م
- مراکشى، عباس، الاعلام بمن حلّ مراکش، فاس، 1356ق/1937م
- وفرانى، محمد الصغیر، نزهة الحادی باخبار ملوک القرن الحادی، به کوشش هوداس، رباط، 1888م
- GAL,S
- WNGD.