شراب

از ویکی‌وحدت



شراب، یا باده نوشیدنی مسکری است که از تخمیر مواد قندی و نشاسته‌ای موجود در انگور، خرما، برنج و غیره به دست می‌آید.

نام‌های شراب در زبان عربی

باده در زبان عربی به نام‌های متعدد خوانده شده که مشهورترین آنها خمر (از انگور) و نبیذ (از غیر انگور) است.

داوود انطاکی[۱] نام‌های عربی برخی از انواع آن را آورده است، از جمله مِزْر (از برنج)، بِتْع (از ذرّت)، بُوزَه (از نان خشک یا ارزن، دُخن) غُبَیْراء، (از جو یا سُلْت (گونه‌ای جو یا ذرت)، و نَضوح (از انار).

حکیم مؤمن بسیاری از انواع باده انگوری، از جمله ریحانی، جُمهوری، عتیق، مدفون، را زیر عنوان «خمر»[۲]و انواعی دیگر، از جمله فُقّاع، نبیذ الزَّبیب، نبیذ الارُز (به فارسی، بوزه) را زیر عنوان «نبیذ»[۳] وصف کرده است؛ همچنین از مَیْفُختَج (معرّب می پخته) یا عقید العِنَب (یونانی: gleukinos؛ معرّب آن اغلیقی یا اغالیقی)، مَی‌جوش و مَیْ‌سوسن[۴] یاد کرده و خواص آنها را شرح داده است.

انطاکی[۵] گونه‌ای از مَیْبُخْتَج موصوف به «مدبّر» را نیز ذکر کرده است.

تأثیرات باده در نظر دانشمندان

دیسقوریدس، پزشک و گیاه‌شناس نامور یونانی (قرن اول میلادی)، درباره باده (در یونانی، oinos) شرحی مبسوط آورده و تأثیرات آن را وصف کرده است.[۶]

بعض پزشکان بزرگ دوره اسلامی ظاهراً به پیروی از او و شاید بر پایه تجارب خود در این باب سخن گفته‌اند.

از جمله محمدبن زکریای رازی (متوفی ۳۲۰)، پس از ذکر تأثیرات انواع نوشابه‌های سکرآور، بیماری‌های ناشی از افراط یا مداومت در شرب آنها را برشمرده است.[۷]

موفق بن علی هروی (قرن چهارم) نیز، با استناد به آرای افلاطون و جالینوس و فولُس (پاولوس آیگینایی = بولُسِ اَجانیطی) و راطا (حکیم هندی) و شاید بر اساس تجارب شخصی، درباره آثار زیان‌بار باده‌نوشی بحث کرده است.[۸]

ابن سینا پس از ذکر استفاده طبّی باده، به خاصیت پَلَشْت‌بَری آن نیز اشاره کرده است.[۹]

داوود انطاکی نیز تأثیرات باده را ضمن وصف انواع آن شرح داده است.[۱۰]

در تألیفات آن پزشکانِ مسلمان، بیماری‌ها و عوارض متعدّد مانند سردرد، چشم درد، تب کبدی، تنگی نفس، خفقان، بزرگ شدن سپرز، غلبه سودا، بی‌اشتهایی، سکته، فالج و سستی اندام، سُبات، صرع، رعشه و تشنج از آثار سوءِ باده‌گساری شمرده شده ولی به برخی استفاده‌های درمانی باده نیز، بخصوص به مصرف آن در شستشوی زخم‌ها (قروح خبیثه و آکله و لَبنیّه) اشاره شده است.[۱۱][۱۲][۱۳] در مصنفاتی اخلاقی چون اخلاق ناصری، قابوس‌نامه و همچنین در نوروزنامه نیز به مناسبت از باده سخن رفته است.

تاریخچه باده

در این قسمت از مقاله به تاریخچه باده در بین اقوام مختلف پرداخته می‌گردد.

← باده در مشرق زمین

در مشرق زمین، باده را از قدیم‌ترین ایام می‌شناختند و از منشأ افسانه‌ای آن، بی‌آنکه جنبه شیطانیش بر طبق قرآن[۱۴] از یاد برود، خاطرات مبهمی در متون و منابع اسلامی محفوظ مانده است.

در این متون، از سویی، به روایات بابلی راجع به انبیا، چون آدم و نوح،[۱۵]توجه شده است و، از سوی دیگر، به سنّت آرامی ـ سریانی در بیرون از محدوده تورات؛ و این جمله نمودار همان فرهنگ باستانی «هِلال خَصیب» است که جهان اسلام وارث آن بوده است.

برخی از روایات منشأ باده را به دو تمدن بزرگ مجاور سرزمین اسلام، یعنی تمدن روم و هند می‌رسانند.[۱۶][۱۷][۱۸][۱۹][۲۰]

صاحب کتاب الفلاحه (ترجمه ابن وحشیّه) اهمیّت تاک را در هلال خصیب نمایانده و به باده‌ها و انواع انگوری که در خورِ تهیه باده‌اند اشاره کرده است.[۲۱]

← باده در بین اعراب

عرب‌هایی که در نواحی کشاورزی مستقر شدند در تاک پروری به معنای واقعی سابقه‌ای نداشتند؛ در واقع، در عربستان دوره جاهلی، تاکستان و خمخانه وجود داشت. کیفیت باده متوسط بود و حتی بازرگانان یهودی و مسیحی ناگزیر مقادیری از آن را وارد می‌کردند (پس از ظهور اسلام، بر اثر تحریم شراب، تجارت باده مختص جماعات کلیمی و مسیحی بود) ولی، این نه بدان معنی است که اعراب بادیه‌نشین باده را نمی‌شناخته‌اند؛ (چنانکه شعوبیه القا می‌کنند)[۲۲][۲۳][۲۴][۲۵][۲۶]و نه بدین معنی که در باده‌نوشی افراط کرده‌اند.[۲۷] حقیقت این است که عرب‌ها از قدیم با باده آشنا بودند، ولی به‌ندرت، بخصوص به مناسبتِ بازارهای فصلی که قبایل متعدد در آنها گرد می‌آمدند، به باده‌نوشی روی می‌آوردند.[۲۸][۲۹][۳۰][۳۱][۳۲]

تسخیر کشورهای غیر مسلمان طبعاً آشنایی با انواع جدید باده را میسّر ساخت.

جاحظ «الشارب و المشروب» حتی از «بُلدانِ» باده‌خیز سخن گفته است.

شاعران دوره اسلامی از کشورهایی سخن گفته‌اند که پیش از اسلام به داشتن باده مرغوب شُهره بودند.

(در مورد بیروت رجوع کنید به گابریلی، ص۳۹؛ در مورد عانَه، در بین النهرین علیا رجوع کنید به اخْطَل، ص۱۱۷؛[۳۳] گابریلی، ص۵۱؛ ج. بن شیخ، ج۱۸، ص۱۸ـ۲۰؛ نیز رجوع کنید به ابن حوقل، ص۲۲۳؛ در مورد ایران رجوع کنید به گابریلی، ص۶۲؛ درباره سابقه تاک‌پروری که بیشتر منشأ ساسانی داشت رجوع کنید به نواحی شراب‌سازی که ثعالبی از آنها یاد کرده در اُونوالا، ص۴۵؛ بن شیخ، ج۱۸، ص۱۸ـ۲۰).

شیوه‌های شراب‌‌سازی

درباره شیوه‌های شراب‌سازی اطلاعات زیادی در دست نیست. به شیوه‌ای قدیمی، انگور را در «مَعْصَره» (تشت چوبی کم عمق) لگدمال می‌کردند. چَرخُشت‌های گردان بسیار دیر به مشرق زمین وارد شد (چند نمونه قدیمی آنها در برخی از صومعه‌های لبنان هنوز باقی است).

یکی از شاعران قرن چهارم [۳۴] معصره را به دریایی از شعله‌های سرخ تشبیه کرده که کارگر در آن ایستاده و نیمه پایینِ تنش در آب انگور فرو رفته است.

از قرن هفتم به بعد، به کمک نگارگری‌ها، بهتر می‌توان این صحنه و طریقه عصاره‌گیری را در نظر مجسم ساخت.(رایس، ج۵، ص۱ـ۳۳؛ که می‌توان نسخه خطی لنینگراد، ش ۲۳. S، ص۷۶، را به آن افزود).[۳۵]

در این نگارگری‌ها کارگرانی دیده می‌شوند که خوشه‌های انگور را می‌آوردند و کارگران دیگری که انگور را در تشتی چوبی لگدمال می‌کنند و برای این‌که بهتر بجهند تسمه‌ای را دستاویز خود کرده‌اند؛ تشت سوراخی دارد که آب انگور از آن به آوندی می‌ریزد؛ خُم‌های دسته‌دارِ ته‌باریکی (در عربی: «دَنّ»، جمع: «دنان») به دیوار تکیه دارد که تخمیر (در سردابه‌ها و بندرت در هوای باز) و کهنه شدن در آنها صورت می‌گیرد.

(درباره نگهداری باده در خم‌ها رجوع کنید به نسخه خطی لنینگراد، ش ۲۳. S، ص۴۴، ۱۰۳؛ ولی شاید سخن از کوزه‌های بزرگ آب باشد نه خم‌های باده؛ رجوع کنید به لوبن، ص۳۹۷؛ و بسنجید با «خَزّان » که کُشاجِم، ص۸۳ [۳۶]و سیوطی، گ ۵۰،[۳۷] وصف کرده‌اند؛ نیز رجوع کنید به گرابار، ص۲۱۲).

این مراحل در برخی از آثار ادبی نیز وصف شده است، ولی در رساله‌های مذهبی، که به منع آشامیدنِ برخی از نوشابه‌ها نظر دارند، به‌ویژه از انواع گوناگون ظرف‌های مناسب تخمیر به‌تفصیل سخن رفته است.

انواع باده


در منتخبات (اختیارات) کهن و رساله‌های فقهی، محصولات مختلفی که با آنها نوشابه‌های مسکر ساخته می‌شده برشمرده شده است: از میوه‌ها، خرما، انجیر، زردآلو، آلبالو، توت و سِته‌های (sete) دیگر؛ از غلات، گندم، جو، ارزن؛ عسل (ماءالعسل تخمیر یافته را «بِتْع» می‌نامند)؛ نی‌شکر؛ شیر (ابن قتیبه در رساله اشربه از ساخت نوشابه‌های مسکر از انواع مختلفِ شیر سخن گفته است)، بویژه شیر مادیان (کومِس که ترک‌ها آن را رایج کردند و از قرن پنجم به بعد ذکر آن رفته است و سپس نوشابه محبوب ممالیک شد).

باده در قرآن

در چند آیه قرآن به باده با تعبیرات متعدّد («خمر» در شش آیه،سوره بقره، آیه ۲۱۹؛[۳۸] سوره مائده، آیه ۹۱ـ۹۰؛[۳۹] سوره محمد، آیه ۱۵؛[۴۰] سوره یوسف، آیه ۳۶ و ۴۱؛[۴۱][۴۲] «سَکَر» در سوره نحل، آیه ۶۷؛[۴۳] «رَحیق » در سوره مطففین، آیه ۲۵؛[۴۴] «کَأس » در سوره طور، آیه ۲۳،[۴۵] سوره انسان، آیه ۵ و ۱۷،[۴۶][۴۷] سوره نبأ، آیه ۳۴،[۴۸] و «کأسٍ مِنْ معینٍ» در سوره صافات، آیه ۴۵ [۴۹]و سوره واقعه، آیه ۱۸[۵۰]) و آثار نوشیدن آن اشاره شده است.

انواع آیات درباره باده

برخی از این آیات باده بهشت را وصف می‌کند که در نهرها جاری است (أنهارٌ مِنْ خَمْرٍ، سوره محمد، آیه ۱۵ [۵۱]) و لذّت بخش است [۵۲][۵۳]و از زیان‌های باده دنیا ـ چون مستی (ولاهم عنها یُنْرَفون، سوره صافات، آیه ۴۷ [۵۴])، سردرد (ولا یُصَدَّعون، سوره واقعه، آیه ۱۹ [۵۵])، به گناه واداشتن (تأثیم، سوره طور، آیه ۲۳ [۵۶]) و زایل کردن عقل (غَوْل، سوره صافات، آیه ۴۷ [۵۷])ـ به دور است.

بهره‌گیری مردم از میو‌ه‌ها در قرآن

یک آیه از قرآن، به مناسبت یادآوری نعمت‌های خدا بر بندگان، اقسام بهره‌گیری انسان‌ها را از خرما و انگور با تعبیر «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً و رِزْقاً حسناً» (از میوه درختان خرما و انگور باده و روزی نیکو بر می‌گیرید) بیان می‌کند.[۵۸]

← تفسیر مفسران از آیه

مفسران در توضیح این آیه، از این نظر که آیا حلّیتِ ساختن باده را قبل از تحریم قطعی آن [۵۹]افاده می‌کرده یا فقط به آنچه عمل می‌شود نظر داشته است، چند قول دارند: همچنان‌که نسبت به زمان نزول آن و معنی مراد «سَکَراً» و تقابل آن با «رزقاً حسناً» و نیز نسبت آیه با آیات دالّ بر تحریم خمر بحث‌هایی کرده‌اند. (از جمله رجوع کنید به طبری، طبرسی، بیضاوی، فخر رازی، آلوسی و طباطبایی ذیل سوره نحل آیه ۶۷؛[۶۰][۶۱][۶۲][۶۳][۶۴][۶۵][۶۶]سوره بقره، آیه ۲۱۹ [۶۷][۶۸][۶۹][۷۰][۷۱][۷۲][۷۳]و آیه تحریم خمر[۷۴][۷۵][۷۶][۷۷][۷۸][۷۹][۸۰]).

ذم و مدح باده در قرآن

به‌جز دو آیه دیگر، که درباره داستان رؤیای زندانیِ همراه حضرت یوسف علیه السلام است و نکته خاصی از این نظر ندارد، سایر آیات بر نکوهش باده و بیان پلیدی، (رجس، سوره مائده، آیه ۹۰)[۸۱]شیطانی بودن (مِنْ عَمَلِ الشّیطانِ، سوره مائده، آیه ۹۰ [۸۲]) برانگیختن دشمنی و کینه میان انسان‌ها (العداوَة و البغضاءَ)، بازداشتن از یاد خدا و نماز[۸۳] و پرگناه یا گناه آفرین بودن آن[۸۴]دلالت دارد. گفتنی است که آیات راجع به باده بهشتی نیز از نظر مفهوم و نه منطوق، آثار منفی باده را ذکر کرده است.

سیر حرمت باده در قرآن

تصریح قرآن بر لزوم اجتناب از باده‌نوشی[۸۵] سبب شده است که حرمت آن نزد مسلمانان از احکام ضروری دین تلقی شود و کسی که آن را حلال بداند کافر به شمار آید؛[۸۶][۸۷] امّا نسبت به زمان و مراحل این تحریم و نیز مصداق‌های باده حرام میان مفسّران و مورخان، همچنان‌که در میان فقیهان، اختلاف است.

← آخرین آیه در تحریم باده

آیه ۹۰ مائده،[۸۸] آیه تحریم، قطعاً آخرین آیه درباره باده است و در مدینه در ربیع الاول سال چهارم[۸۹] یا اواخر سال پنجم بعد از غزوه احزاب (طبری، ذیل بقره: ۲۱۹ [۹۰]) یا سال فتح مکه بنابر استنباط ابن حجر عسقلانی[۹۱] نازل شده است.

←← باده‌نوشی برخی قبل از تحریم

بنابر روایات،[۹۲][۹۳][۹۴][۹۵]مسلمانان تا زمان نزول آیه ۹۰ مائده [۹۶] (رجوع کنید به تفاسیر ذیل آیه تحریم[۹۷][۹۸][۹۹][۱۰۰][۱۰۱][۱۰۲][۱۰۳]) از باده اجتناب کامل نداشتند و حتّی در روایتی به باده‌نوشی عده‌ای از یاران رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قبل از جنگ احد اشاره شده است. اما به محض اعلام حرمت، مسلمانان آنچه باده در خانه داشتند دور ریختند. از آیه ۹۳ مائده، [۱۰۴]نیز که برای رفع نگرانی مسلمانان نسبت به زمان قبل از نزول آیه تحریم نازل شده است، بر می‌آید که آنان از باده‌نوشی جداً اجتناب نمی‌کرده‌اند. همچنین طبق برخی از نقل‌ها، در آن زمان، در میان مردم مدینه فقط شرابِ خرما رایج بود؛ ولی در چند حدیث نبوی که به مناسبت تحریم باده صادر شده «خمر» به پنج قسم باده اطلاق شده است.[۱۰۵][۱۰۶][۱۰۷]

← آیه حرمت نماز با حالت مست

پیش از این آیه، در یک آیه مدنی دیگر [۱۰۸] به صراحت از خواندن نماز یا رفتن به مساجد در حال مستی نهی شده بود. (برای قول دیگر در تفسیر این آیه و مراد از کلمه «سُکاری» رجوع کنید به طبری، طبرسی و حویزی، ذیل آیه؛[۱۰۹][۱۱۰][۱۱۱] و نیز اصول کافی [۱۱۲] و وسائل الشیعه [۱۱۳]). صدور این حکم در مدینه و اخباری که در شأن نزول آیه نقل شده است نیز تداول باده‌نوشی را در آن زمان نشان می‌دهد.

← آیه نفع اندک داشتن باده

آیه ۲۱۹ بقره [۱۱۴]نیز، که مدنی است، از گناه بزرگ بودن (یا سبب گناه شدنِ) باده‌نوشی، به سبب زوال عقل، هر چند ممکن است نفعی اندک داشته باشد، سخن می‌گوید. نظر مشهور مفسّران و نیز برخی روایات بر آن است که آیه اخیر پیش از دو آیه قبلی نازل شده و، بدون افاده تحریم، زمینه اعلام حکم قطعی را، همچنان‌که آیه ۴۳ نساء،[۱۱۵] فراهم می‌کرده است.(طبری، ذیل سوره بقره، آیه ۲۱۹ [۱۱۶][۱۱۷]).

← نظرات درباره آیات

به اعتقاد فخر رازی و طباطبایی،[۱۱۸][۱۱۹]آیه مذکور با تعبیر «وَ إِثْمُهُا اکبرُ مِنْ نَفْعِهِما» بر حرمت باده‌نوشی دلالت داشته است، هر چند عده‌ای از مسلمانان حکم را تا نزول آیه تحریم کاملاً رعایت نمی‌کرده‌اند. دلیل بر این ادّعا آیه ۳۳ اعراف [۱۲۰]است که در آن «إثم» به صراحت و قاطعانه تحریم شده است. نزول این آیه در مکّه و سپس به کار بردن همین تعبیر «إثم» برای باده‌نوشی نشانه تحریم آن است. (مشابه مضمون روایت کلینی از امام رضا علیه السّلام در استدلال بر حرمت باده.[۱۲۱]) همچنان‌که برخی از تعبیرات آیات ۹۰ـ۹۳ مائده[۱۲۲] (مثلاً، فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهونَ، لَیْسَ... جَناحٌ فیما' طَعِمُوا إذا مَا اتَّقَوا و ا'مَنُوا) و نیز نقل رازی از ابن عباس حاکی از نزول این آیه در تحریم باده قراینی بر همین معناست.

← احادیث در تفسیر آیات

احادیثی که در کتب حدیثی شیعه در توضیح آیات راجع به باده نقل شده نیز همین نظر را افاده می‌کند و در عین حال از اعلام تدریجی تحریم به دلیل عدم آمادگی مردم خبر می‌دهد.[۱۲۳][۱۲۴]

← روح مخالفت اسلام با باده

ذکر نام برخی از صحابه، که از همان آغاز ظهور اسلام باده را بر خود حرام کرده بودند، خود قرینه‌ای است بر نکوهش و نهی از باده در تعالیم اسلام پیش از اعلام قطعی (یا تأکید) حرمت آن.

← علامه و تحریم پیشین باده

امّا شاهد دیگر طباطبایی بر تحریم پیشین باده، بر اساس روایت ابن هشام[۱۲۵] درباره اعشی میمون بن قیس که به دلیل شنیدن منع اسلام از باده‌گساری از نزدیک مکّه بازگشت تا یک سال بعد اسلام بیاورد ولی مرگ او فرارسید، نمی‌تواند درست باشد. مرگ اعشی را به سال هفتم ثبت کرده‌اند و بنابر نقل ابن قتیبه[۱۲۶]آن واقعه بعد از پیمان حدیبیه در راهِ رفتن اعشی به مدینه روی داد. سهیلی[۱۲۷] نیز اشتباه ابن هشام را نسبت به زمان واقعه، خصوصاً با استناد به نزول آیه تحریم در مدینه و مضمون قصیده اعشی در مدح پیامبر صلی اللّه علیه وآله وسلّم، یادآوری کرده است.

← نظر علامه در ترتیب آیات حرمت

طباطبایی همچنین احتمال می‌دهد که آیه ۴۳ نساء[۱۲۸] پیش از آیه ۲۱۹ بقره [۱۲۹]نازل شده باشد که در این صورت ابتدا از خواندن نماز در حال مستی نهی و سپس حرمت عمومی باده در دو مرحله اعلام شده است.

← قول طبری در آیات

قول دیگری هم که طبری[۱۳۰] ذیل سوره بقره، آیه ۲۱۹ [۱۳۱] بدان اشاره کرده در خور ذکر است: با نزول این آیه، مسلمانان باده‌نوشی را رها کردند؛ سپس با نزول آیه ۶۷ نحل[۱۳۲] به آن رو آوردند؛ و با نزول آیات ۹۰ و ۹۱ مائده[۱۳۳] کاملاً از آن دست کشیدند.

←← نقد نظریه طبری

این قول با توجّه به مکّی بودن سوره نحل و با توجّه به مقصود اصلی آیه آن شگفت انگیز است. دیگر اینکه، بنابر قول اخیر، همچنان‌که بنابر این نظر که پیش از نزول آیه تحریم، باده‌نوشی اباحه شرعی داشته، بعضی آیات درباره خمر، ناسخ بعضی دیگر است.

← نظر عسقلانی

ابن حجر عسقلانی،[۱۳۴] پس از نقل قول نووی در شرح صحیح مسلم[۱۳۵] مبنی بر انکار قاطعانه حرمت خمر از آغاز ظهور اسلام و همچنین پس از اشاره به اختلاف علما بر سر اباحه اصلی یا شرعیِ نوشیدن باده پیش از تحریم، قول به اباحه اصلی را، از جهت عدم اعلام حرمت باده‌نوشی، ترجیح می‌دهد.

اشارات حدیث وارده درباره شراب

در حدیث، گذشته از نکات تفسیری و فقهی، به مطالب تاریخی و اخلاقی اشاره شده است؛[۱۳۶][۱۳۷] از جمله: ۱. تحریم باده در دین همه پیامبران.[۱۳۸] در کتب سیره و رجال نام برخی از کسانی که پیش از ظهور اسلام، به دلیل آشنایی با کتاب‌های آسمانی، باده نمی‌نوشیدند آمده است. (رجوع کنید به تاریخ یعقوبی درباره عبدالمطّلب،[۱۳۹]کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة ابن حجر عسقلانی درباره امیّه بن ابی الصّلت[۱۴۰] و کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة ابن حجر عسقلانی درباره نابغه جَعْدی[۱۴۱]).

۲. نقش و تلاش شیطان در ساختن باده و ترویج باده‌گساری.[۱۴۲]

۳. همانندی باده‌گسار با کافر و بت‌پرست.[۱۴۳]

۴. ناشی شدن همه گناهان از باده‌نوشی بر اثر زوال عقل و سپس زوال روح ایمان.[۱۴۴][۱۴۵]

۵. مقبول واقع نشدن نماز باده‌گسار تا چهل روز.[۱۴۶][۱۴۷][۱۴۸]

۶. بدتر بودن نوشیدن باده از ترک نماز.[۱۴۹]

۷. محرومیّت باده‌گسار از شفاعت و بهشت.[۱۵۰][۱۵۱]

۸. اجتناب از حضور در مجلسی که در آن باده نوشند.[۱۵۲]

۹. اجتناب از هم‌نشینی با باده‌گسار.[۱۵۳]

۱۰. سلام نکردن به او، نرفتن به عیادت او و حاضر نشدن در تشییع جنازه او، به زنی ندادن دختر به او، نپذیرفتن شهادت باده‌گسار و اعتماد نکردن به او در امور مالی[۱۵۴] نیز از توصیه‌های حدیث است.

نکات دیگر در حدیث وارده

علاوه بر این‌ها، در حدیث به سه نکته نیز توجه داده شده است:

۱. تعریف باده‌گسار (مُدْمِنُ الخَمْر) به کسی که همواره آمادگی نوشیدن باده را دارد، نه فقط دائم الخمر.[۱۵۵]

۲. پاداش اخروی ترک باده حتّی اگر به نیّت حفظ بدن باشد.[۱۵۶]

۳. عدم جواز نوشیدن باده حتی در حالت تقیه.[۱۵۷]

مباحث باده در فقه

در فقه، گذشته از تصریح بر حرمت نوشیدن باده، مباحث دیگری ـ مانند مصادیق و اقسام باده از نظر احکام شرعی، نوشیدن باده در ضرورت یا در حالت تشنگی شدید و دسترسی نداشتن به آب، استفاده از باده برای درمان بیماری‌ها، خرید و فروش باده یا مواد اولیّه آن برای تهیه باده، همکاری در ساختن باده، حد شرعی باده‌گساری و یا باده‌نوشی، پاکی و ناپاکی باده و مالیّت آن ـ مطرح شده است.

← حرمت عموم مسکرات

هر چند در قرآن فقط بر حرمت خمر (به معنای شراب انگور بنابر مشهور) تصریح شده است، فقها ـ به دلیل چند حدیث (مثلاً حدیثی که در آن، علاوه بر شراب انگور، شراب خرما و گندم و جو و عسل نیز خمر نامیده شده است؛ یا حدیثی که خمر را نه به دلیل نام به جهت اثر آن حرام می‌داند[۱۵۸][۱۵۹][۱۶۰] و یک قرینه[۱۶۱]ـ این حکم را به تمام اقسام باده تعمیم داده‌اند.

← حرمت مسکر در هر حال

همچنین، براساس حدیث «ما اَسْکَرَ کَثیرُهُ فَقَلیلُهُ حَرامٌ» (هر چیزی که مقدار زیاد آن مست می‌کند اندکش نیز حرام است)،[۱۶۲][۱۶۳] نوشیدن باده را، حتی اگر به مستی نینجامد، همچنان‌که به کار بردن آن را به صورت‌های دیگر، (مثلاً برای احتقان و بستن زخم رجوع کنید به جواهر الکلام[۱۶۴])، حرام دانسته‌اند.

←← نظر ابوحنیفه

البته ابوحنیفه و شاگردش ابو یوسف میان خمر و سایر مسکرات از چند نظر، از جمله جواز نوشیدن برخی از آنها بدون قصد لهو و لعب، فرق گذاشته‌اند، هر چند فتوای مقبول نزد حنفیان نیز همان فتوای مشهور است.[۱۶۵] ابوحنیفه در تعریف «خمر» نیز، بر خلاف دیگران، علاوه بر گیرایی (اشتداد) و تولید مستی (اِسکار)، کف کردن (اِزْباد) را شرط کرده است.[۱۶۶][۱۶۷]

← تعریف و ملاک اِسکار

در تعریف «اِسکار» نیز فقها به عوارضی چون زوال عقل و هذیان گویی اشاره کرده‌اند؛[۱۶۸][۱۶۹]اما به اعتقاد نجفی[۱۷۰][۱۷۱] تشخیص این امر مبتنی بر عرف است، همچنان‌که ملاک در تولید مستی مزاج‌های معتدل است نه مزاج‌های سریع الانفعال یا برعکس.[۱۷۲]

← نجاست باده

اکثر فقها بر نجاست باده فتوا داده‌اند و حتی، بنابر ادّعای برخی، میان حرمت و نجاست باده ملازمه هست. با این‌همه، رجالی از امامیه، چون محقق اردبیلی و فاضل سبزواری و صاحب مدارک،[۱۷۳][۱۷۴]و برخی از فقهای عامه این ملازمه را نپذیرفته‌اند.[۱۷۵][۱۷۶][۱۷۷]

← عدم مالیت باده

بر مالیّت نداشتن باده و در نتیجه، [۹۹] خرید و فروش و عدم ضَمان نسبت به اتلاف آن، (جز درباره اهل ذمه و نیز نسبت به باده‌ای که به قصد تهیه سرکه فراهم شده باشد.)[۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰] نیز اکثر فقها فتوا داده‌اند. [۱۸۱][۱۸۲]

← فروش انگور به قصد تهیه باده

همچنین فروش انگور و خرما و غیر آن به قصد تهیه باده، چنان‌که اشاره رفت، حرام و معامله باطل است؛ ولی در حرمت یا کراهیت فروش آن به کسی که باده می‌سازد، همچنان‌که در صحت و فساد معامله بر فرض تحریم، نظر فقها یکسان نیست.[۱۸۳][۱۸۴][۱۸۵][۱۸۶][۱۸۷][۱۸۸]

← کاربرد باده برای درمان

کاربرد باده برای درمان، چه به صورت نوشیدن و چه به صورت‌های دیگر، مگر در وقت ضرورت، بنابر اکثر مذاهب، جایز نیست. (حدیث نبوی:اِنَّ اللّهَ لَمْ یَجْعَلْ شِفاءَکُمْ فیما' حَرَّم عَلَیْکُم؛ و مشابهات آن رجوع کنید به اصول کافی؛[۱۸۹] الفقه الاسلامی و ادلّته زحیلی؛[۱۹۰] جواهر الکلام[۱۹۱]).

←← نظر ابوحنیفه

ابوحنیفه این حکم را بر برخی از اقسام باده، از جمله شراب مثلّث (طلاء) و شراب جمهوری، جاری نمی‌داند.[۱۹۲][۱۹۳]

← حد برای مصرف کننده باده

نوشیدن باده با چند شرط عام (مثلاً اختیار و بلوغ و عقل) و چند شرط خاص (مثلاً آگاهی از حرمت باده) مستوجب حد می‌شود، اگر چه مستی نیاورد.[۱۹۴][۱۹۵][۱۹۶]

←← نظر ابوحنیفه

مخالفت ابوحنیفه و فقهای حنفی در این باب نیز جالب است: نوشیدن خمر (شراب انگور) به کمترین مقدار موجب حدّ است (حدّ الشّرب)، ولی نوشیدن اقسام دیگر باده فقط در صورت مستی سبب حد می‌شود (حدّ السّکر). درباره حدِ نوشیدن باده نیز، به‌جز شافعی که به چهل ضربه تازیانه فتوا داده، فقها هشتاد ضربه را بعد از بازگشت حالت عادی لازم دانسته‌اند.[۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹]

← راه‌های اثبات باده‌نوشی

درباره راه‌های اثبات ‌باده‌نوشی نیز فقها بحث کرده‌اند.[۲۰۰][۲۰۱][۲۰۲][۲۰۳]

← وظیفه محتسب درباره باده

همچنان‌که وظایف محتسب را در برخورد با باده‌نوشان و کسانی که آشکارا باده را عرضه می‌کنند تعیین کرده‌اند.[۲۰۴][۲۰۵]

منابع

• ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱.

• ابن سینا، القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴.

• داوودبن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹.

• محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲).

• عمربن ابراهیم خیام، نوروز نامه، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۱۲ ش.

• محمدبن زکریا رازی، منافع الاغذیة و دفع مضارها، مصر ۱۳۰۵.

• کیکاووس بن اسکندر عنصرالمعالی، قابوس‌نامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ ش.

• محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ ش.

• موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، چاپ احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش.

• ابن حاوی، فن الشعر الخمری، بیروت.

• ابن حمدون، تذکره، نسخه خطی کتابخانه راغب استانبول، ش ۱۰۸۳.

• ابن رقیق، قطب السرور، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۳۰۲.

• ابن رقیق، قطب السرور، دمشق ۱۹۶۹ (این چاپ مبتنی است بر نسخه‌ای خطی از موزه بریتانیا که آنچه از نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه نقل شده در آن نیست).

• ابن غرسیه، نوادر المخطوطات، قاهره ۱۹۵۱.

• ابن قتیبه، کتاب الاشربه، چاپ کردعلی، دمشق ۱۳۶۶/۱۹۴۷.

• ابن قتیبه، عیون الاخبار، حسن بن هانی ابونواس، دیوان، قاهره ۱۸۹۸.

• غیاث بن غوث اخطل، دیوان، بیروت ۱۸۹۱.

• بحرالحکایات، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۵۸۸.

• ابوبکربن عبدالله بدری دمشقی، راحة الارواح، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۵۴۴.؛

• بشاربن برد، دیوان، قاهره ۱۹۵۰ـ۱۹۵۶.

• علی بن عبدالله بهایی غزولی، مطالع، قاهره ۱۸۸۰، ج۱، ص۱۲۸ـ۱۴۴.

• عمروبن بحر جاحظ، رساله فی الشارب و المشروب، در رسائل، چاپ سندوبی، ص۲۷۶ـ۲۸۴؛

• عمروبن بحر جاحظ، مدح النبی، در همان اثر، ص۲۸۵ـ۲۹۱.

• رفاع، المحب و المحبوب و المشموم والمشروب، نسخه خطی کتابخانه لیدن، ش ۵۵. or، ۱۴۳ پ ـ ۱۷۶.

• زیات، «فن الطبخ» در مشرق، ج۴۱ (۱۹۴۷)، ص۲۵ (فهرست آشامیدنی‌ها توسط ابن سیاروراق.

• سعید، تطور الخبریات، قاهره.

• سیوطی، المیئة السنیة، نسخه خطی دانشگاه استانبول، ش ۱۴۷۶.

• محمدبن احمد شمس الائمه سرخسی، مبسوط، قاهره ۱۳۲۴ـ ۱۳۳۱، ج۲۴، ص۱ـ۳۵.

• جوادعلی، تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۹۵۱ـ۱۹۵۹.

• کتاب الفلاحة، ترجمه ابن وحشیه، چاپ فواد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.

• محمودبن حسین کشاجم، دیوان، ۱۳۱۳.

• علی‌بن حسین مسعودی، مروج الذهب، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷.

• محمدبن حسین نواجی، حلبة الکمیت، قاهره ۱۹۳۸، ص۷ـ۸، ۱۶۶ـ۱۷۷.

• احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۲۵).

• محمودبن عبدالله الوسی، روح المعانی، بیروت.

• محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۱ ش.

• ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶.

• ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم ۱۳۶۴ ش.

• ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲.

• ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره ۱۳۲۸.

• ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، بیروت ۱۴۰۵.

• ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقّا ابراهیم ابیاری، عبدالحفیظ شلبی و دیگران، بیروت.

• مرتضی انصاری، المکاسب، تبریز ۱۳۷۵.

• یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة، قم ۱۳۶۳ـ ۱۳۶۷ ش.

• محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷.

• عبدالله بن عمد بیضاوی، «انوار التنزیل و اسرار التأویل »، در مجمع التفاسیر، استانبول ۱۴۰۴.

• محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳.

• عبدالله بن جمعه حویزی، نورالثقلین فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۳ ـ ۱۳۸۵.

• وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، دمشق ۱۴۰۴.

• عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی، الروض الاُنُف، چاپ عبدالرحمن وکیل.

• محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴.

• فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد عارف زین، صیدا ۱۳۳۱ـ۱۳۵۶/ ۱۹۱۴ـ۱۹۳۷.

• طبرسی، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۳.

• محمدبن حسن طوسی، الخلاف فی الفقه، تهران ۱۳۸۲.

• محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت ۱۴۰۶.

• محمدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره.

• محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفّاری، بیروت ۱۴۰۱.

• محمدباقر مجلسی، بِحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳.

• مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فواد عبدالباقی، استانبول ۱۹۷۳.

• احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة.

• البرهان، قم ۱۳۶۱ ش.

• محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، بیروت ۱۹۸۱.

• محیی الدین نَوَوی، شرح صحیح المسلم، بیروت ۱۴۰۷.

• آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۴۳.

• احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ، بیروت ۱۹۶۰.

منبع

دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة‌المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باده»، شماره۱۲۲.

پانویس

  1. داوودبن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، ج۱، ص۲۸۵.
  2. محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲)، ص۳۵۸ـ۳۶۱.
  3. محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲)، ص۸۳۹ـ۸۴۱.
  4. محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه ۱۴۰۲)، ص۸۳۹،۸۳۳.
  5. داوودبن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، ج۱، ص۲۸۳.
  6. ابن بیطار، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، بولاق ۱۲۹۱، ج۱، جزءِ ۲، ص۶۹ـ۷۱، ذیل «خمر».
  7. محمدبن زکریا رازی، منافع الاغذیة و دفع مضارها، مصر۱۳۰۵، ص۱۶ـ۲۰.
  8. موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، چاپ احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش، ص۱۲۳ـ۱۲۵.
  9. ابن سینا، القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴، ج۱، کتاب ۲، ص۴۴۳.
  10. داوودبن عمرانطاکی، تذکرة اولی الالباب، قاهره ۱۳۰۸ـ۱۳۰۹، ج۱، ص۱۲۵ـ۱۲۷.
  11. محمدبن زکریا رازی، منافع الاغذیة و دفع مضارها، مصر۱۳۰۵، ص۱۶ـ۲۰.
  12. موفق بن علی هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، چاپ احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران ۱۳۴۶ ش، ص۱۲۳ـ۱۲۵.
  13. ابن سینا، القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴، ج۱، کتاب ۲، ص۴۴۳.
  14. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  15. تنحوما، ص۲۸ـ۲۹، مِدْرَش مبتنی بر عناصر بابلی.
  16. علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب، چاپ باربیه دمینار و پاوه دکورتل، پاریس ۱۸۶۱ـ۱۸۷۷، ج۲، ص۸۸ـ۹۲.
  17. ابن رقیق، قطب السرور، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۳۰۲، گ۴۲.
  18. محمدبن حسین نواجی، حلبة الکمیت، قاهره ۱۹۳۸، ص۱۱ـ۱۲.
  19. ابوبکربن عبدالله بدری دمشقی، راحة الارواح، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۵۴۴، ص۵۸ـ۵۹.
  20. بحرالحکایات، نسخه خطی کتابخانه ملی فرانسه، ش ۳۵۸۸، ۱۰۷ پ ـ۱۰۸ پ.
  21. کتاب الفلاحة، ترجمه ابن وحشیه، چاپ فواد سزگین، فرانکفورت ۱۴۰۵/۱۹۸۴، ج۵، ص۲۱۸ـ۴۶۵.
  22. بشاربن برد، دیوان، قاهره ۱۹۵۰ـ۱۹۵۶، ج۱، ص۳۷۸، بیت ۲.
  23. حسن بن هانی ابونواس، دیوان، قاهره ۱۸۹۸، ص۲۴۴ـ۲۴۵.
  24. ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج۳، ص۲۳۷.
  25. ابن حمدون، تذکره، نسخه خطی کتابخانه راغب استانبول، ش ۱۰۸۳، ج۳، ص۲۸۷.
  26. ابن غرسیه، نوادر المخطوطات، قاهره ۱۹۵۱، ص۲۵۰.
  27. ابن حاوی، فن الشعر الخمری، بیروت، ص۱۱.
  28. یاکُب، ص۹۵ـ۱۰۹.
  29. شرق شناسی هنری لامنس، ص۸۴ـ۸۵.
  30. لوتْس، ص۳۳ـ۳۷.
  31. لوتْس، ص۱۴۳ـ۱۵۱.
  32. جوادعلی، تاریخ العرب قبل الاسلام، بغداد ۱۹۵۱ـ۱۹۵۹، ج۸، ص۱۶۲ـ۱۶۵.
  33. غیاث بن غوث اخطل، دیوان، بیروت ۱۸۹۱، ص۱۱۷.
  34. احمدبن عبدالوهاب نویری، نهایة الارب فی فنون الادب، قاهره (۱۹۲۳ـ۱۹۲۵)، ج۴، ص۱۲۱.
  35. رایس، ج۵، ص۱ـ۳۳.
  36. محمودبن حسین کشاجم، دیوان، ۱۳۱۳، ص۸۳.
  37. سیوطی، المیئة السنیة، نسخه خطی دانشگاه استانبول، ش ۱۴۷۶، گ ۵۰.
  38. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  39. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  40. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.
  41. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.
  42. یوسف/سوره۱۲، آیه۴۱.
  43. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.
  44. مطففین/سوره۸۳، آیه۲۵.
  45. طور/سوره۵۲، آیه۲۳.
  46. انسان/سوره۷۶، آیه۵.
  47. انسان/سوره۷۶، آیه۱۷.
  48. نبأ/سوره۷۸، آیه۳۴.
  49. صافات/سوره۳۷، آیه۴۵.
  50. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۸.
  51. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.
  52. محمد/سوره۴۷، آیه۱۵.
  53. صافات/سوره۳۷، آیه۴۶.
  54. صافات/سوره۳۷، آیه۴۷.
  55. واقعه/سوره۵۶، آیه۱۹.
  56. طور/سوره۵۲، آیه۲۳.
  57. صافات/سوره۳۷، آیه۴۷.
  58. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.
  59. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  60. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.
  61. طبری، تفسیر طبری، ذیل سوره نحل، آیه ۶۷.
  62. مجمع البیان، ج۶، ص۱۷۵.
  63. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۵۰۳.
  64. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل سوره نحل، آیه ۶۷.
  65. تفسیر الآلوسی، ج۱۴، ص۱۷۹.
  66. تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۲۸۹.
  67. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  68. طبری، تفسیر طبری، ذیل سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  69. تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۱.
  70. تفسیر بیضاوی، ج۱، ص۵۰۳.
  71. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل سوره بقره، آیه ۲۱۹.
  72. تفسیر الألوسی، ج۲، ص۱۲۶.
  73. تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۹۱.
  74. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  75. طبری، تفسیر طبری، ذیل سوره مائده، آیه ۹۰.
  76. مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۹.
  77. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۳۶۲.
  78. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل سوره مائده، آیه ۹۰.
  79. تفسیر الآلوسی، ج۷، ص۱۵.
  80. تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۱۶.
  81. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  82. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  83. مائده/سوره۵، آیه۹۱.
  84. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  85. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  86. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۷.
  87. محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، بیروت ۱۹۸۱، ج۳، ص۳۷۳.
  88. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  89. محمدابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۱ ش، ص۳۴۷
  90. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  91. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲، ج۸، ص۲۲۴ـ۲۲۵.
  92. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۴، باب ۶۶۲، ص۴۱۶.
  93. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۶، باب ۳۱۳، ص۳۸۷ـ۳۸۸.
  94. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، باب ۳۱۲، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
  95. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فواد عبدالباقی، استانبول ۱۹۷۳، ج۲، ص۱۵۶۸ـ۱۵۷۲.
  96. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  97. مائده/سوره۵، آیه۹۰.
  98. طبری، تفسیر طبری، ذیل سوره مائده، آیه ۹۰.
  99. مجمع البیان، ج۳، ص۴۰۹.
  100. تفسیر بیضاوی، ج۲، ص۳۶۲.
  101. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل سوره مائده، آیه ۹۰.
  102. تفسیر الآلوسی، ج۷، ص۱۵.
  103. تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۱۶.
  104. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  105. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، باب ۳۱۲، ص۱۹۸ـ۱۹۹.
  106. مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فواد عبدالباقی، استانبول ۱۹۷۳، ج۲، ص۱۵۷۰ـ۱۵۷۲.
  107. الاصول من الکافی، ج۶، ص۳۹۲.
  108. نساء/سوره۴، آیه۴۳.
  109. طبری، تفسیر طبری، ذیل آیه.
  110. مجمع البیان، ج۳، ص۹۲.
  111. تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۴۸۳.
  112. اصول کافی، ج۳، ص۳۷۱، حدیث ۱۵.
  113. وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۲۸۳.
  114. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  115. نساء/سوره۴، آیه۴۳.
  116. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  117. تفسیر طبری، ذیل آیه.
  118. تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۹۴.
  119. فخر رازی، تفسیر الکبیر، ذیل آیه.
  120. اعراف/سوره۷، آیه۳۳.
  121. الاصول من الکافی، ج۶، ص۴۰۶.
  122. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۳.
  123. الاصول من الکافی، ج۶، ص۳۹۵.
  124. الاصول من الکافی، ج۶، ص۴۰۶۴۰۷.
  125. محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفّاری، بیروت ۱۴۰۱، ج۲، ص۲۵ـ۲۸.
  126. ابن قتیبه، عیون الاخبار، حسن بن هانی ابونواس، دیوان، قاهره ۱۸۹۸، ص۱۵۴.
  127. عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی، الروض الاُنُف، چاپ عبدالرحمن وکیل، ج۳، ص۳۷۸ـ۳۸۰.
  128. نساء/سوره۴، آیه۴۳.
  129. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  130. طبری، تفسیر طبری، ذیل آیه.
  131. بقره/سوره۲، آیه۲۱۹.
  132. نحل/سوره۱۶، آیه۶۷.
  133. مائده/سوره۵، آیه۹۰۹۱.
  134. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲، ج۱۰، ص۳۲.
  135. محیی الدین نَوَوی، شرح صحیح المسلم، بیروت ۱۴۰۷، ج۱۳، ص۱۵۵، ضمن توضیح حدیث ۱۹۷۹.
  136. اصول کافی، ج۶، ص۳۹۵.
  137. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۶۴۰۷.
  138. اصول کافی، ج۶، ص۳۹۵.
  139. احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ، بیروت ۱۹۶۰
  140. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره ۱۳۲۸، ج۱، ص۱۲۹.
  141. ابن حجر عسقلانی، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره ۱۳۲۸، ج۳، ص۵۳۸.
  142. اصول کافی، ج۶، ص۳۹۳۳۹۴.
  143. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۴۴۰۵.
  144. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۲۴۰۳.
  145. اصول کافی، ج۶، ص۴۲۹.
  146. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۰۴۰۱.
  147. بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۸۸.
  148. آرنت یان ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۴۳، ذیل «خمر».
  149. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۲.
  150. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۰.
  151. ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم ۱۳۶۴ ش، ص۲۷۰.
  152. بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۹۰.
  153. بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۹۱.
  154. اصول کافی، ج۶، ص۳۹۶۳۹۸.
  155. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۵.
  156. اصول کافی، ج۶، ص۴۳۰.
  157. بحارالانوار، ج۶۳، ص۴۹۵.
  158. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، ص۱۹۸.
  159. محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷، ج۷، ص۲۰۱.
  160. اصول کافی، ج۶، ص۴۱۲.
  161. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲، ج۸، ص۲۲۳.
  162. اصول کافی، ج۶، ص۴۰۸۴۱۱.
  163. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۶۶.
  164. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۵۰
  165. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۴۸ـ۱۶۶.
  166. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۲.
  167. الخلاف، ج۲، ص۴۷۴.
  168. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶ ص۱۴۹.
  169. ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶، ص۸۸.
  170. جواهر الکلام، ج۶، ص۱۳.
  171. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۹.
  172. جواهر الکلام، ج۶، ص۱۲.
  173. الحدائق الناظرة، ج۵، ص۱۰۵.
  174. احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة، ج۱، ص۳۰۸ـ۳۱۱.
  175. جواهر الکلام، ج۶، ص۳.
  176. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۱، ص۱۵۱
  177. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۸.
  178. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۵، ص۷۱۴.
  179. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۵، ص۷۴۵.
  180. ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶، ص۸۴.
  181. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۳، ص۲۵۲۲.
  182. ، جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۰.
  183. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۳۴.
  184. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۱۸۶.
  185. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۴۷۰ـ۴۷۱.
  186. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۴، ص۵۱۲.
  187. جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۰۳۳.
  188. المکاسب، ج۱، ص۱۲۳.
  189. اصول کافی، ج۶، ص۴۱۳۴۱۵.
  190. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۶، ۱۶۲
  191. جواهر الکلام، ج۳۶، ص۴۴۴۴۴۷.
  192. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۴ـ۱۵۵.
  193. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۶۵.
  194. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۰.
  195. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۴۹.
  196. ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶، ص۸۵.
  197. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۵۹.
  198. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۵۶۴۶۴.
  199. الخلاف، ج۵، ص۴۹۰.
  200. وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴، ج۶، ص۱۶۷ـ۱۶۸.
  201. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۵۵
  202. جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۶۲۴۶۳.
  203. محمدبن حسن طوسی، الخلاف فی الفقه، تهران ۱۳۸۲، ج۲، ص۴۹۱ـ۴۹۲.
  204. ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶، ص۸۴ـ۸۸.
  205. محمدبن محمد غزالی، احیاءِ علوم الدین، بیروت ۱۴۰۶، ج۲، ص۳۶۶.