حضرت سلیمان
نام | حضرت سلیمان(ع) |
---|---|
نام در کتاب مقدس | Solomon |
پدر | داوود |
مادر | بثشبع |
همسر(ان) | نعمه، دختر فرعون |
محل زندگی | قادش برنیع انتهای صحرای سینا |
مدت عمر | 120 |
تکرار نام در قرآن | ۱۷ بار |
نام قوم | بنیاسرائیل |
حوادث مهم | ساخت معبد در اورشلیم |
زادگاه | ح. ۹۹۰ قبل از میلاد
اورشلیم، پادشاهی اسرائیل |
درگذشت | ح. ۹۳۱ قبل از میلاد
اورشلیم |
آرامگاه | اورشلیم |
سلیمان بن داود(ع) یکى از پیامبران بزرگ الهى که در آیه هاى فراوانى از او یاد شده است. سلیمان(ع) از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل میباشد.پایتخت او بیت المقدس در شام بود. خداوند، نعمت ها و مواهب گوناگون بزرگى مانند علم و حکمت، آشنایى با زبان حیوانات، تسخیر باد، سپاهى مرکب از جن و انس و ملک، و حکومت گسترده و بى نظیر به او داده بود.
نسب حضرت سلیمان (ع)
در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است:
سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم. [۱]
دلیل نامگذاری حضرت سلیمان (ع)
مراد از نام سلیمان كه از ریشه سلیم است، فردى است كه از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایى كه براى پدرش حاصل شد در سلم و امان باقى ماند ولذا سلیمان نامیده شد.
شیخ صدوق مى فرماید: سلیمان از آنجا كه قلبى سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش حضرت داود (ع) جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به كمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده كرد كه در نام سلیمان حرفى از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه كمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و براى تكمیل تركیب و درستى آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم براى دلالت بر سلامت قلب او كفایت مى كرد. [۲]
حضرت سلیمان (ع) در قرآن
حضرت سلیمان (ع) یكی از پیامبران بزرگی است كه هم دارای مقام نبوت بود و هم دارای حكومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مباركش هفده بار در قرآن در سوره های: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است.
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم كه نیك بنده اى است و بسیار به سوى خدا توبه مى كند. [۳]
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْكُمانِ فِى الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ كُنّا لِحُكْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَكُلّاً آتَیْنا حُكْماً وَ عِلْماً»: و داود و سلیمان را یاد كن، هنگامى كه درباره آن كشتزار × كه گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داورى مى كردند و شاهد داورى آنان بودیم. پس آن داورى را به سلیمان فهماندیم و به هر یك از آن دو حكمت و دانش عطا كردیم. [۴]
«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِى فَضَّلَنا عَلى كَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»: و به راستى به داود و سلیمان دانشى عطا كردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایى را كه ما را بر بسیارى از بندگان باایمانش برترى داده است. [۵]
آنچه در قرآن از داستان او آمده در قرآن کریم از سرگذشت آن جناب جز مقدارى مختصر نیامده، چیزى كه هست دقت در همان مختصر، آدمى را به همه داستان هاى او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایى مى كند.
یكى این كه: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (ع) بود كه در این باره فرمود: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ». «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ». [۶]
یكى دیگر این كه خداى تعالى ملكى عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر كرد و زبان مرغان را به وى آموخت، كه ذكر این چند نعمت در كلام مجیدش مكرر آمده است . [۷]
قسمت سوم، آن است كه به مساله انداختن جسد، بر روى تخت وى اشاره مى كند، كه در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتى است كه به مساله داورى او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، كه در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملكه سبأ است، كه در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به كیفیت درگذشت آن جناب است كه در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است.
آیاتى كه آن جناب را مى ستاید در قرآن کریم، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثناى بسیارى از او كرده، بنده اش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: «نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ». [۸] و به علم و حكمتش ستوده و فرموده: «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ كُلًّا آتَیْنا حُكْماً وَ عِلْماً». [۹] و نیز فرموده: «وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً». [۱۰] و باز فرموده: «یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». [۱۱] و او را از انبیاء مهدى و راه یافته خوانده، فرموده: «وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ». [۱۲] و نیز فرموده: «وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ». [۱۳]
سلیمان (ع) در عهد عتیق داستان آن جناب در كتاب ملوك اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملكش و وفور ثروتش و بلوغ حكمتش سخن گفته.
لیكن از داستان هایش كه در قرآن ذكر شده، جز همین مقدار نیامده كه: وقتى ملكه سبأ خبر سلیمان را شنید و شنید كه معبدى در اورشلیم ساخته و او مردى است كه حكمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایى بسیار آورد و با او دیدار كرد و مسائل بسیارى به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت. [۱۴]
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء كه براى سلیمان كرده در آخر به وى اسائه ادب كرده و [۱۵] گفته كه: وى در آخر عمرش منحرف شد و از خداپرستى دست برداشته به بت پرستى گرایید و براى بت ها سجده كرد، بت هایى كه بعضى از زنانش داشتند و آن ها را مى پرستیدند.
و نیز مى گوید: مادر سلیمان، اول زن اوریاى حتى بود، پدر سلیمان عاشقش شد و با او زنا كرد و در همان زنا فرزندى حامله شد ناگزیر داود (از ترس رسوایى) نقشه كشید تا هر چه زودتر اوریا را سر به نیست كند و همسرش را بگیرد و همین كار را كرد، بعد از كشته شدن اوریا در یكى از جنگ ها، همسرش را به اندرون خانه و نزد سایر زنان خود برد، در آنجا براى بار دوم حامله شد و سلیمان را بیاورد.
و اما قرآن كریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت مى داند، همچنان كه ساحت سایر انبیاء را منزه مى داند و بر هدایت و عصمتشان تصریح مى كند و در خصوص سلیمان مى فرماید: «وَ ما كَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان كافر نشد». [۱۶]
و نیز، ساحتش را از این كه از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حكایت كرده كه در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شكر نعمت ها كه بر من و بر پدر و مادر من ارزانى داشتى ملهم فرما". [۱۷] كه در تفسیرش گفتیم از این دعا برمى آید كه مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنى از كسانى كه خداوند بر آنان انعام كرده، از نبیین و صدیقین و شهداء و صالحین.
روایاتى كه در این داستان وارد شده اخبارى كه در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبى دارد كه حتى نظائر آن در اساطیر و افسانه هاى خرافى كمتر دیده مى شود، مطالبى كه عقل سلیم نمى تواند آن را بپذیرد و بلكه تاریخ قطعى هم آن ها را تكذیب مى كند و بیشتر آن ها مبالغه هایى است كه از امثال كعب و وهب نقل شده است.
و این قصه پردازان مبالغه را به جایى رسانده اند كه گفته اند: سلیمان پادشاه همه روى زمین شد و هفتصد سال سلطنت كرد و تمامى موجودات زنده روى زمین از انس و جن و وحشى و طیر، لشكریانش بودند. و او در پاى تخت خود سیصد هزار كرسى نصب مى كرد، كه به هر كرسى یك پیغمبر مى نشست، بلكه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امراى انس و جن روى آن ها مى نشستند و مى رفتند. و مادر ملكه سبأ از جن بوده ولذا پاهاى ملكه مانند پاى خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم مى پوشاند، تا روزى كه دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید.
و در شوكت این ملكه مبالغه را به حدى رسانده اند كه گفته اند: در قلمرو كشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهى را چهارصد هزار نظامى بوده و وى سیصد وزیر داشته است، كه مملكتش را اداره مى كردند و دوازده هزار سرلشكر داشته كه هر سرلشكرى دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولى كه در توجیه آن هیچ راهى نداریم، مگر آن كه بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر كسى بخواهد به آن ها دست یابد، باید به كتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید. [۱۸]
اخلاق و فضائل و ویژگی های حضرت سلیمان (ع)
با این كه این پیامبر عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهى بود، اما لباسى از مو مى پوشید، و چون تاریكى شب همه جا را فرامى گرفت، دست ها را به گردن خود مى بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایى كه با دست خود مى بافت، تهیه مى نمود و اگر درخواست قدرت از خدا كرد، صرفا براى غلبه بر پادشاهان كافر بود، و گفته شده كه منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است. [۱۹]
حضرت سلیمان (ع) در برابر نعمت ها، از خداوند توفیق شكرگزارى خواست.
«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ». [۲۰] و نعمت ها را وسیله ى آزمایش مى دانست. «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ». [۲۱] و جذب هدایاى بیگانگان نشد. «أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ». [۲۲] و از فهم علمى مخصوص برخوردار بود. «فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ». [۲۳] و با زبان پرندگان آشنا بود. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ». [۲۴] و از لشكریانش سان مى دید. «وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ». [۲۵] و پرندگان در خدمت او بودند. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ». [۲۶]
و از همه ى امكانات براى تبلیغ دین استفاده مى كرد. (فرستادن نامه به وسیله ى پرنده) «اذْهَبْ بِكِتابِی هذا». [۲۷] و دست اندركاران او طى الأرض داشتند. «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتِیكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْكَ طَرْفُكَ». [۲۸] و حكومت بى نظیر داشت. «هَبْ لِی مُلْكاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ». [۲۹] و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. «وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى وَ حُسْنَ مَآبٍ» [۳۰] و جن در خدمت او بود. «وَالشَّیاطِینَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ». [۳۱] [۳۲]
پانویس
- ↑ البداية والنهاية (ابن كثير دمشقى)، ج2، ص18
- ↑ قصص الأنبياء (قصص قرآن) (فاطمه مشايخ)، ص۵۲۵
- ↑ سوره ص، آيه ۳۰
- ↑ سوره انبياء، آيات ۷۸- ۷۹
- ↑ سوره نمل، آيه ۱۵
- ↑ سوره نمل، آيه ۱۶
- ↑ سوره بقره آيه ۱۰۲، در سوره انبياء، آيه ۸۱، در سوره نمل، آيه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آيه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آيه ۳۵ تا ۳۹
- ↑ سوره ص، آيه ۳۰
- ↑ سوره انبياء، آيه ۷۹
- ↑ سوره نمل، آيه ۱۵
- ↑ سوره نمل، آيه ۱۶
- ↑ سوره نساء، آيه ۱۶۳
- ↑ سوره انعام، آيه ۸۴
- ↑ تورات، اصحاح دهم از ملوك اول، ص ۵۴۳
- ↑ تورات، اصحاح يازدهم و دوازدهم از كتاب سموئيل دوم
- ↑ سوره بقره، آيه ۱۰۲
- ↑ سوره نمل، آيه ۱۹
- ↑ ترجمه الميزان (موسوى همدانى سيد محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳
- ↑ ارشاد القلوب (ترجمه سلگى)، ج۱، ص۴۲۰
- ↑ سوره احقاف، آیه ۱۵
- ↑ سوره نمل، آیه ۴۰
- ↑ سوره نمل، آیه ۳۶
- ↑ سوره انبياء، آیه ۷۹
- ↑ سوره نمل، آیه ۱۶
- ↑ سوره نمل، آیه ۱۷
- ↑ سوره نمل، آیه ۲۰
- ↑ سوره نمل، آیه ۲۸
- ↑ سوره نمل، آیه ۴۰
- ↑ سوره ص، آیه ۳۵
- ↑ سوره ص، آیه ۲۵
- ↑ سوره ص، آیه ۳۷
- ↑ تفسير نور (قرائتى محسن)، ج۹، ص۴۲۸
منبع
حضرت سلیمان علیه السلام | القرآن https://fa.the-koran.org › content › ...