ارج‌گذاری به انسان از بدو آفرینش او (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۲۸ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۲:۴۱ توسط Hadifazl (بحث | مشارکت‌ها) (جایگزینی متن - 'ي' به 'ی')
عنوان مقاله ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او
زبان مقاله فارسی
اطلاعات نشر ایران
نویسنده آیت الله محمد علی تسخیری

ارج گذاری به انسان از بدو آفرینش او عنوان مقاله ای است به زبان فارسی که توسط آیه الله محمد علی تسخیری در رابطه با مبانی ارزش گذاری به انسان و تبیین فرآیند این حقیقت در اسلام به نگارش در آمده است. نویسنده در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه های مرتبط با مساله ارزش گذاری به انسان از بدو آفرینش او و داشتن نگاهی تطبیقی و مقایسه ای با مساله کرامت انسانی در غرب و جایگاه انسان در مغرب زمین است. خواننده از رهگذر مطالعه این مقاله به این نکته رهنمون می گردد که با توجه به دیدگاه کمال خواهانه و مترقیانه اسلام از انسان و جایگاه او که خلیفه اللهی بر روی زمین است، می توان به این نتیجه رسید که این مکتب آسمانی از قرن ها قبل از اینکه این گونه مباحث همانند آزادی، حقوق مالکیت و... در مغرب زمین (و به خصوص با اعلامیه جهانی حقوق بشر) بروز و ظهور پیدا کند، در اسلام ملاک و معیار عمل و حقوق خصوصی و جزایی و اجتماعی جوامع اسلامی بوده است.


مقدمه

حقوق بشر، مواردی طبیعی است كه آدمی به حكم طبیعت و فطرت خویش و برای تداوم حركت تكامل فطری خود، بدان نیاز دارد. بر این پایه، معتقدیم كه حقوق بشر فراتر از هر آنچیزهایی است كه از آن به عنوان حقوق یا مسایل دیگری یاد شده یا مطرح می‌گردد و می‌توان از آنها به حق پرسش دینداری، حق حمایت‌های اخلاقی و حتی حق وصول آئینی استوار و از این قبیل یاد كردن.

همین حق است كه در جهت نیاز به پیامبران و اینكه دین از الطاف خداوند به انسان و خداوند متعال خود سرچشمة لطف و رحمت است، مبنای استدلال قرار می‌گیرد بطوریكه می‌توان نتیجه گرفت كه وجوب بعثت انبیا، و جویی لطفی است. كه ما البته در این زمینه، وارد جزییات بیشتر نمی‌شویم و آنرا به فرصت مناسب دیگری موكول می‌كنیم.

نیازهای طبیعی و در راستای تداوم حركت تكاملی انسان ‌

انسان ها در برخی حالتهای طبیعی خود بنابر طبیعت خود و در راستای تداوم حركت تكاملی‌اش به اموری نیاز دارد؛ این مجموعه نیازها را می‌توان در نیازهای مادی، نیازهای عقلی، نیازهای اخلاقی و نیازهای حقوقی فرهنگی فشرده كرد.

نیازهای مادی

شامل نیازهای طبیعی غذایی، امنیت، پوشاك تأمین بهداشت و هر آنچه كه می‌شود انسان را به مثابة فردی فعال و جامعه سر پا نگاه می‌دارد و البته بر آوردن نیازهای جنسی، گرایش‌های حفظ نسل و زاد و ولد و حمایت‌های دوران كودكی و مادی نسل بشر برای بقای پویا و فعال خود بدان نیازمند است شامل می‌گردد.

نیازهای عقلی ـ معنوی

شامل نیاز به آزادی اندیشه، رشد عقلی و تأمل آزاد در جهان هستی و رشد حس فلسفی و تقویت منطق در به تصویر كشیدن اشیا و جملگی نیازهای انسانی اصیلی است كه نمی‌توان نادیده‌شان گرفت.

نیازهای اخلاقی

شامل گرایش‌ها و تمایلات طبیعی در وجود انسان و مواردی است كه نیاز به پاسخ‌های مناسبی دارد؛ نیاز به تربیت واقعی و فراهم آوردن محیط مناسب برای رشد حسّ زیباشناختی و اخلاقی و نفی هر آنچه كه با پاكی و صفای فطرت، همسویی ندارد و تدارك فضای فطری اصیل، نیازی اصیل و اساسی است. از جمله این گرایش و تمایلات اخلاقی بی‌تردید می‌توان به گرایش‌های دینی انسان و دینداری و تدین در برابر پروردگار یكتا اشاره كرد.

نیازهای حقوقی ـ فرهنگی

به معنای نیاز انسان به تشكیل جامعه و قوانین و اصول موقّت یا در مورد نیاز برای شكل‌گیری این جامعه و از آنجا نیاز انسان در وصول به مطمئن‌ترین راهها برای تحقیق گرایش فطری به خوشبختی و سعادت است كه به نوبة خود نیازمند برآوردن نیازهای حقوقی به بهترین شیوه‌ها و روش‌هاست.

معیارهای تشخیص حقوق انسانی

از این زمینه یك سری معیارها و ملاكهایی چون: عرف و عقلا، قانون و دین، مصلحت و مفسدت، لذت و درد، عواطف و عقل، مقتضیات عدالت و از این قبیل مطرح شده یا می‌شود. این موارد خود یا سرچشمه‌ای حق به شمار می‌روند و یا پرده از آن برمی‌گیرند و یا از لوازم آنند و یا بالاخره در نوع دیگری از پیوند با حق هستند ولی بهرحال برای در نظر داشت ملاك های تشخیص اینكه امری حق یا ناحق است باید به دو نكته زیر، توجه كرد:


یكم: معنای حق و معنای انسان، گرایش‌ها و نیازهای اصیل او


دوم: اینكه معیار یا ملاكی را در نظر بگیریم كه به رغم برخورداری انسان از طبع‌های اجتماعی گوناگون و متنوع در مورد وی مصداق داشته باشند در غیر اینصورت ویژگی عام و تمام مشمول طبیعت حق را به مثابة یك موضوع انسانی محض، نادیده گرفته‌ایم.


بدین ترتیب این معیار یا ملاكی كه نیاز طبیعی و ثابت انسان با ویژگی تكاملی و فطری‌اش را نمایندگی كند، كدام است؟

وجدان فكری و وجدان اخلاقی

در پاسخ به این پرسش، جز از وجدان فكری و وجدان اخلاقی، نمی‌توان نام برد: و چنانچه تنها به وجدان اخلاقی كه در هر انسان می‌توان سراغ گرفت ـ بسنده كنیم نیز بدون تردید خواهیم توانست اصول حقوق انسانی را اجمالاً كشف كنیم. از آن به بعد نیز می‌توان به تفاوت و اختلاف مصداق‌ها و موارد انطباق هر كدام، پرداخت و دریافت كه وجدان، خود ما را به وسیله‌ای برای احراز درستی این مصداقها، رهنمون می‌گردد تا در نتیجه جزییات بیشتری از این حقوق فرارویمان قرار گیرد؛ چنانچه وجدان را به كناری نهیم، معیار یا ملاك دیگری برای شناخت نه تنها حقوق بلكه هر گونه معرفت انسانی نیز پیش رو نخواهیم داشت و در این صورت انسان را زندانی خود به همان شكلی در ذهن تصور می‌كنیم كه ”بر كل“ به تصویر كشید. انسان بی‌وجدان (به معنای اعم) فاقد ویژگی انسانی و در حقیقت تكه چوبی بیش نیست و چوب هم كه حقوق نمی‌خواهد.

معنای وجدان

”وجدان“، چیست؟ ای بسا نتوان وجدان را نه به دلیل پوشیدگی كه به علت روشنی بیش از حدّ ـ تعریف كرد. وجدان حقیقی است كه با آن، برخورد داریم و جز بدان، نمی‌توانیم وجود آنرا ثابت كنیم؛ كسی را كه وجدان و حكم وجدان را منكر می‌شود هرگز نمی‌توان قانع به وجود آن كرد.


ما با وجدان است كه می‌توان در خصوص احكام عقلی كه پایه و اساس تمامی معرفت‌های ما را تشكیل می‌دهد، به قطعیت دست پیدا یافت و نیز به وسیله همین وجدان است كه می‌توان به حسن و قبح افعال همگان، ایمان آورد و پایه‌های اخلاقی و اجتماعی را بر آنها، ولی پی‌گیری كرد.


چه بسا نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر، بی‌آنكه بدانند از خاستگاه وجدانی ـ فطری بدین كار پرداختند هرچند آنها مسئله حقوق را از ایمان به وجدان و مقتضیات آن، جدا ساختند. وجدان همانی است كه حُسن عدل و قبح ظلم را مورد تأكید قرار می‌دهد وجدان همانی كه حق زندگی، حق آزادی، حق كرامت انسانی را مورد تأكید قرار می‌دهد. همانی است كه بر برابر انسانی نژادها حقوق مادی، حقوق جنسیّتی و غیره، انگشت می‌گذارد.


و در خصوص نحوة رسیدن به مصداقهای تفصیلی حقوق، تنها دو راه می‌توان در نظر گرفت‌‌: راه نخست: بررسی و مطالعه تمامی رفتارهای انسانی و كنارگذاردن حالتهای خاص و كشف رفتارهای مشترك به رغم گوناگونی شرایط كه البته معیار ناقصی است كه ای بسا نتوان به عنوان یك كار تحقیقاتی، آنرا كه تحقق بخشید همچنانكه حتی در صورت تحقق نیز شاید نتوان به نتایج قابل ذكری است یافت.


راه دوم: دین، به اعتبار اینكه وجدان خود گواهی بر نبادی تصوری آن از طریق توان و قدرت عقلی انسان در كشف رازهای نظام پرشكوه هستی و وجود مطلق و كامل آفریدگار این هستی است. وجودی كه به ذات خود غنی، دانا، زنده و مهربان و سرشار لطف است و به مقتضای لطف خود، دین را همراه پیامبران خود می‌فرستد تا جزییات حقوق فردی و اجتماعی انسانها را برای بشریت روشن سازند و شیوه بهتر و برتر برای حركت در جهت تكامل را فراروی وی قرار دهند. در خصوص ایمان به دین یا بسنده كردن به همان تصویر اجمالی و ناقصی كه به نوبه خود زایید: ایمان به نظریه فطرت انسانی است باید گفت چنانچه كسی منكر آن گشت همچنانكه پیش از این نیز اشاره كردیم، دیگر منطقی نخواهد بود كه از حق یا اخلاق انسانی، سخن به میان آورد.

اشاره‌های انسانی ـ حقوقی در گذرگاه تاریخ

می‌توان با قطعیت اعلام كرد كه وجدان انسانی و در مرتبة بعدی عامل دین، با ابعاد گستردة تاریخی، تأثیر خود را بر روند حقوق بشر و حتی در وجود افسانه نیز بر جای گذارده‌اند.

علامه محمدتقی جعفری

علامه محمدتقی جعفری در كتاب ارزشمند خود در این زمینه می‌گوید: «بدیهی است كه هدف اصلاح روابط بشریت، خود به مثابة احترام عملی و مستمر در ارایه موارد مختلف حقوق جهانی انسان در ذهن انسانهای پیشرفته به شمار می‌روند و بر همین اساس است كه ما شاهد برخی عبارات و مواد مختلف به عنوان اخلاق یا حقوق یا عناصر فرهنگی در میان ملتها و اقوام گوناگون هستیم» [۱]

جرج ساباین

و جرج ساباین نیز می‌گوید: «بطور كلی یونانیان در قرن پنجم پیش از میلاد می‌گفتند كه حقوق طبیعی جاودان غیرقابل تغییر است حال آنكه اوضاع و احوال انسان، متغیر است؛ ما اگر بتوانیم این قانون ثابت و لایتغیر را كشف كنیم و میان آن از یك سو و زندگی بشری از سوی دیگر، هماهنگی ایجاد نماییم. در آن صورت زندگی بشری تا حدودی منطقی و عقلانی خواهد گشت، و مفاسد و شرها، كاهش خواهد یافت. مرتبة كمال انسانی عبارت از آنست كه از قانون طبیعی و ثابت پیروی كنی. این فلسفه را می‌توان در این جمله فشرده كرد: جستجوی ثبات در میان متغیرها و وحدت در متنوع‌ها» [۲]


چنانچه نظریات فیلسوفان، تاریخ نگاران و شعرا را طی تاریخ از نظر بگذرانیم تعابیر و عبارتهای فراوانی در بیان این تأثیر وجدانی عام، در آثارشان خواهیم یافت. از جمله مثلاً سیسرون فیلسوف (106-43 م) تأكید دارد كه حقوق، بر پایه تصور یا گمان شكل نمی‌؛یرد بلكه عدالت طبیعی، ثابت و لازم، براساس وجدان انسانی است كه پی‌ریزی می‌شود. [۳]

جفای نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تكاملی آن نسبت به اسلام

در اینجا یادآور می‌شویم كه نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تكاملی آن، یكباره و در گامی بسیار بلند مرحلة اسلامی را تا قرن هیجدهم یعنی زمان اعلامیه جهان حقوق بشر فرانسه در 28 اوت 1789 میلادی كه در سوم سپتامبر 1791 میلادی به عنوان بخشی از قانون اساسی فرانسه درآمد ـ نادیده می‌گیرند و نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند كه :

اسلام با طلوع خود بر جهانیان، پرشكوه‌ترین اعلامیه حقوق بشر را از طریق آموزه‌های قرآن كریم و سنت شریف نبوی (ص)، تقدیم بشریت كرده و همین آموزه‌هاست كه تاكنون پایه و مبنای حقوقی تمامی فعالیتهای انسانی مسلمانان طی تاریخ بوده و اعلامیة اخیر حقوق بشر اسلامی نیز چیزی جز كوششی مثبت برای تدوین همین حقوق به شكل متعارف امروزی و با فرمولهای متداول كنونی است.

برخی از آیات قرآن به مثابه اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسان

به عنوان مثال نیز آیات زیر را می‌توان اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسانی در نظر گرفت:


«و لقد كرّمنا بنی آدم» [۴] (و به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم).


«یا ایها‌الناس انا خلقناكم من ذكر و انثی و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقاكم» [۵] (ای مردم! ما شما را از مردی و زنی آفریدیم و شما را گروه‌ها و قبیله‌ها كردیم تا یكدیگر را بازشناسید؛ بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند، پرهیزگارترین شماست).


«من قتل نفساً بغیر نفس او فساد فی الارض فكأنما قتل الناس جمیعاً و من احیاها فكأنما احیا الناس جمیعاً» [۶] (... هر كس تنی را ـ جز به قصاص یا به كیفر تبهكاری در روی زمین ـ بكشد، چنان است كه تمام مردم را كشته است و هر كه آن را زنده بدارد، چنان است كه همة مردم را زنده داشته است).


و دیگر متون و نصوص شریفه‌ای كه از پیامبر اكرم (صلی اله علیه و آله و سلم) و اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) وارد شده و تأثیر بسیار خوب و تصاویر زیبایی در عرصه اندیشه اسلامی، به جای گذارده است. [۷]


ولی اگر خواسته باشیم سیر اندیشة حقوقی دوران متأخر را مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم می‌توان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر فرانسه ـ به رغم بهره‌گیری از اعلامیه حقوقی انگلستان صادره در همان سال و نیز اعلامیه استقلال سیزده مستعمرة آمریكا كه سیزده سال پیش از آن صادر شده بود ـ توانست منشور بسیار پیشرفته‌ای در این عرصه، تقدیم دارد.

چه در مادة نخست آن: حق آزادی و برابری و در مادة دوم حق آزادی و مالكیت و امنیت و دفاع در برابر ظلم و ستم و در مادة سوم: از برخورداری ملتها از حق حاكمیت و در مادة چهارم از آزادی‌های فردی به شرط عدم تجاوز به آزادی دیگران و در مادة پنجم از حق منع زیان‌رسانی به دیگران و در مادة ششم از حق همة افراد و شهروندان در شركت در تدوین و تنظیم قوانین و در مادة هفتم از برابری همگان در برابر قانون و احراز مناصب و شغل و در مادة هشتم از اینكه هیچ مجازاتی بدون قانون وجود ندارد و در مادة نهم از این ایده كه اصل بر برائت است مگر جرم هر كس ثابت شود و در مادة دهم از آزادی عقیده و در مادة یازدهم از آزادی بیان و در مادة دوازدهم و در راستای تضمین این حقوق از ایدة تشكیل نیروهای مسلح است.


در مادة سیزدهم از مشروعیت اخذ مالیات برای تأمین هزینه‌ةای نیروهای مزبور و در مادة چهاردهم از حق نظارت مردم بر مالیاتها و در مادة پانزدهم از حق نظارت جامعه بر كاركنان [دولتی] و در مادة شانزدهم اعتبار بی‌قانون بودن جوامعی كه حقوق بشر و تفكیك قوای سه گانه را نپذیرفته‌اند و سرانجام در ماده هفدهم از عدم جواز سلب مالكیت افراد جز برای مصالح عموم جامعه، سخن به میان آورده است.


این اعلامیه مهم حاوی چنین موادّی بوده و اینك به صورت قانونی درآمده كه دولتها اندك اندك از آن اقتباس و بهره‌گیری كردند و این تحول و روند ادامه درشت تا اینكه در دهم دسامبر 1948 میلادی و به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توافق و تصویب اغلب كشورها قرار گرفت و چهل و هشت عضو سازمان ملل متحد آن را امضا كردند و كشورهای كمونیستی (روسیه سفید، اوكراین، چكسلواكی، یوگسلاوی و لهستان) و آفریقای جنوبی و عربستان سعودی ـ البته هر كدام با انگیزة متفاوتی ـ از امضای آن سرباز زدند.

تمامی قوانین انسانی متضمن كرامت انسان اند

نمی‌توان قانونی انسانی را تصور كرد كه این حق را نادیده انگاشته باشد. این حق مورد اجماع همة قوانین است:

اعلامیه جهانی حقوق بشر

اعلامیه جهانی حقوق بشر در اولین مادة خود می‌گوید: همة افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از نظر كرامت و حقوق برابرند و همگی از عقل و وجدان برخوردارند و باید با روح برادری با یكدیگر تعامل داشته باشند.

اعلامیه اسلامی حقوق بشر

اعلامیه اسلامی حقوق بشر در تشخیص مادة خود، اشعار می‌دارد: الف: تمامی بشریت خانوادة واحدی هستند كه در پرستش خداوند و پیامبری حضرت آدم، مشتركند و تمامی مردم صرفنظر از نژاد، رنگ، زبان، جنسی یا اعتقادات دینی و وابستگی‌های سیاسی و وضعیت اجتماعی و هر اعتبار دیگری، در اصل كرامت انسانی و اصل تكلیف و مسؤولیت با یكدیگر برابرند و تنها اعتقادات درست است كه در راستای حركت تكامل انسان، ضامن رشد و نمو این كرامت است. ب: خلایق همگی عیال خداوندند و پروردگار جهانیان كسی را كه به عیالش سودمندتر باشد دوست‌تر می‌دارد و اینكه هیچ كس را جز به تقوا و كار نیك، بر دیگری برتری نیست. دیده می‌شود كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل كرامت (و در واقع كرامتی كه انسان تنها به اعتبار وابستگی انسانی خود آنرا كسب می‌كند) از یك سو و كرامت اكتسابی كه طی سپر تكامل معنوی و انجام كارهای نیك و خدمت به خلق كسب می‌كند، تفاوت قایل می‌شود و این نكتة بسیار مهمی است كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌كنیم چرا كه هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یك فرد عادی را كه برای خود زندگی كرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، كاملاً درك می‌كند.

موارد اشتراك اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر

هر دو اعلامیه در حق تأمین محیط زیست بهداشتی و مناسب و برخورداری از خدمات اجتماعی و زندگی شرافتمندانه و منع بازداشت بدان علت قانونی و منع محدودیت آزادگی‌ها و تبعید و نیز منع مجازات بدون علت یا بیش از جرم ارتكابی و تضمین كرامت ذاتی انسان و ممانعت از تأثیر هرگونه موقعیت اجتماعی در میزان این كرامت و نیز حق تأمین سطح معیشتی مناسب، با یكدیگر مشتركند.


همچنانكه در اصل برابری زن و مرد در كرامت ذاتی و ضرورت تأمین شخصیت اجتماعی برابر با مرد برای زن و نیز موضوع تأمین شخصیت اعتباری مالی برای وی و اینكه ازدواج باید با رضایت طرفین صورت پذیرد و خانواده ركن اساسی جامعه به شمار می‌رود و باید از حق حمایت دولت و جامعه برخوردار باشد و نیز ضرورت فراهم آوردن امنیت دینی، مالی، ناموسی، شخصی، خانوادگی در سطح ملی و بین‌المللی و حق استقلال در مسایل شخصی (مسكن، خانواده، دارایی، مكاتبات و ارتباطات) ... با یكدیگر مشتركند.


در اصل آموزش و فراگیری و هدف از این روند یعنی تكامل انسانی (به رغم اختلاف در معنا و مفهوم تكامل) و ترجیح نظر پدر و مادر بر دیگران در این خصوص نیز مشتركند. هر دو اعلامیه بر آنند كه هر انسان آزاد به دنیا می‌آید و نمی‌توان او را به بندگی گرفت و اینكه افراد از نظر حقوق برابر با یكدیگرند و دارای عقل و وجدان هستند (این نكته جنبة حقوقی ندارد) و اینكه باید با روحیه برادری با دیگران همكاری كرد.


هر دو اعلامیه بر آزادی اندیشه، عقیده و بیان (در حد معقول) تأكید دارند و برآنند كه انسان باید بتواند از تولید علمی، ادبی و هنری خود بهره‌مند شود و بتواند از هر یك از ادیان پیروی كند؛ او از آزادی اندیشه تا حدودی كه به خود و دیگران زیان نرساند و نیز از شخصیت حقوقی و حق جابجایی از یك نقطه به نقطه دیگر و حق پناهندگی مشروط به اینكه مرتكب جرم غیرسیاسی نشده باشد، برخوردار است.


این دو اعلامیه در به رسمیت شناختن حق كار و آزادی انتخاب كار مورد علاقه و اینكه باید كاری خارج از توان به كارگردان تحمیل شود و نیز در حق برخورداری از مزد برابر در ازای كار یكسان و حق بهره‌مندی از بیمه‌های متضمن زندگی متوسطی به هنگام بیكاری غیر عمد، بیماری و نقص عضو و بیوگی و سالخوردی، مشتركند.


هر دو اعلامیه در اینكه هر كس تا ثابت شدن جرم، بیگناه است (اصل برائت) و اینكه جرم، فردی است و هر كس حق برخورداری از محاكمه‌ای عادلانه دارد و مجاز است باید همانی باشد كه در قانون در برابر جرم ارتكابی قید شده، اتفاق نظر دارند.


حق تملك و ضرورت نفی هر گونه محرومیت از مالكیت در عین لزوم عدم زیان رسانی مالكیت افراد به دیگران و جامعه، از دیگر موارد مشترك هر دو اعلامیه است. منع استبداد و حق هر كس در مشاركت در اتخاذ تصمیم‌های سیاسی و تصدی پست‌های اداری حكومتی و نیز تحقق مساوات در برابر قانون و اعطای حق مراجعه به دادگاههای مناسب به افراد و حق تشكیل جمعیت و انجمن‌های خیریه و اجتماعی، از دیگر موارد مشترك هر دو اعلامیه‌هاست.


و سرانجام اینكه هر دو اعلامیه تأكید دارند كه هر انسان مكلّف به حمایت از این آزادی‌ها و برخورداری از آنهاست و وظیفه دارد در جهت تكامل حركت كند؛ هر فرد باید مراقب باشد كه مزاحم آزادی‌های دیگران نشود و نباید از این قوانین (اعلامیه) درر راستای تحقق منافع فردی یا دولتی معیّنی، سوء استفاده كرد.


این بود مهمترین نقاط مشترك دو اعلامیه كه بنابر اقتصاد، خیلی فشرده مطرح ساختیم.

موارد اختلاف دو اعلامیه

موارد اختلافی آنها را می‌توان در نكات زیر، خلاصه كرد: 1- اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل كرامت (و در واقع كرامتی كه انسان تنها به اعتبار وابستگی انسان خود آنرا كسب می‌كند) از یك سو و كرامت اكتسابی كه طی مسیر تكامل معنوی و انجام كارهای نیك و خدمت به خلق كسب می‌كند، تفاوت قایل می‌شود و این نكته بسیار مهمی است كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، بدان توجه نشده و لذا آنرا ناقص تلقی می‌كنیم چرا كه هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یك فرد عادی را كه برای خود زندگی كرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، كاملاً درك می‌كند.

2- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأكید بر اینكه خلق خدا در شمار خانواده و عیال خداوند متعال هستند. توضیح گر پایه و اساس مفهومی این برابری در اصل كرامت بوده و تنها به جنبة صرفاً حقوقی آن بسنده نمی‌كند. علاوه بر آن، مجموعة این كرامت را به وجود گرانقدر مطلق پیوند می‌دهد. خلایق همگی، در شمار عیال خداوند متعال هستند و نسبت آنها به پروردگار، نسبت كاملاً واحدی است هرچند در میان آنان برای نزدیكی معنوی به او از طریق بنای نفس با عقیدة واقعی و اصیل و انجام كار نیك و مؤثر در تحقق مقتضای جانشینی خدا بر روی زمین، رقابت تنگاتنگی وجود دارد. حال آنكه اعلامیه‌ جهانی حقوق بشر كاملاً خالی از چنین فهم و برداشتی است.


3- عین همین مفهوم را در مادة دوم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز می‌بینیم: زندگی، به لحاظ مفهومی، موهبتی الهی است و بنابراین دارای ارزش حقوقی بسیار بالایی است و باید با تمام توان آنرا گرامی داشت و نگاهبان بود تا هدف از این موهبت، تحقق یابد. حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین اوج و والایی نمی‌یابیم هر چند در آن تأكید شده كه انسان دارای عقل و وجدان است و این اشارة بسیار بجا و خوبی است ولی در حد بیان یك حقیقت، متوقف شده و به مقتضیات این حقیقت، ارتقا نمی‌یابد.

4- در اعلامیة اسلامی حقوق بشر، تأكید بر حرمت از بین بردن جان آدمیان اشارة حكیمانه‌ای به موهبت پیش گفتة الهی و لزوم تداوم این موهبت خداوندی است حال آنكه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ اشاره‌ای به این معنا ندارد و اینكه در برخی مواد اعلامیه، اشاره‌های كلی به این امر شده، امر مبهمی است كه هیچگونه تأثیری در عرصه‌های حقوقی ندارد.


شایسته است كه در اینجا به عبارت «تداوم حیات تا آنجا كه خدا بخواهد» اشاره‌ای داشته باشیم كه گویای لزوم حفظ این حیات از سوی همگان حتی از سوی شخص صاحب زندگی است؛ حفظ جان آدمی و زندگی هر كس در برابر هر گونه تهدیدی، واجب است. حقیقت آنستكه توجه متون اسلامی به زندگی انسان چنان است كه هیچ دین یا آیین و اندیشه عقیدتی و اجتماعی مطرح در جهان، به پای آن نمی‌رسد.


5- علاوه بر این باید به موضوع حمایت از جنین در مادة هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره كرد كه در اعلامیه جهانی، هیچ یادی از آن نشده است.

6- از آنجا و در اعلامیه اسلامی حقوق بشر تأكیدی بر حرمت جنازة آدمیان و لزوم عدم تجاوز به این حریم و حرمت كالبد شكافی بی‌هدف آن ـ مگر اینكه برای آن مجوز شرعی وجود داشته باشد ـ شده كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، خبری از آن نیست.


7- مادة سوّم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اخلاق جنگ و درگیری در اسلام آن هم به زیباترین شكل و به گونه‌ای كه در آن زمان مانندی نداشته، مطرح می‌گردد. زندگی و جان انسانها تا بالاترین حد ممكن، مصونیت دارد و حرمت كرامت انسانها نیز حتی پس از مرگ و نسبت به اجساد ایشان نیز همچنان محفوظ است، مثله كردن (قطعه قطعه كردن) حتی سگ‌ها حرام است و اسارت نیز دارای احكام اخلاقی خود در چارچوب عطوفت اسلامی است، زمین‌های كشاورزی و كشت و زرع و تأسیسات شهری به نوبة خود مصون از تخریب و تعدی هستند.

ما هیچ نشانی از ماده‌ای با این مضمون در اعلامیه جهانی حقوق بشر، نمی‌یابیم و این نقص بزرگی در آنست كه البته جهانیان در كوششی جبرانی، كنوانسیونهای بعدی ژنو را مطرح ساختند. 8- مادة هشتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز بر حفظ آبرو و حیثیت انسانها تأكید دارد؛ در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأكید شده منتها در اعلامیه اسلامی این تأكید دنباله دارد و شامل پس از مرگ و حمایت از كالبد بی‌روح و آرامگاه وی نیز می‌شود.


9- به رغم اینكه هر دو اعلامیه تأكید دارند كه خانواده از اركان اساسی در بنای جامعه به شمار می‌رود و جامعه و دولت موظف به حمایت كامل از آنند و هر یك از مرد و زن حق ازدواجی را دارند كه هیچ مسئله با منشأ نژادی، رنگ پوست یا جنس نباید مانع از آن گردد، با این حال میان دو اعلامیه در این خصوص تفاوتهایی هست كه می‌توان به صورت زیر آنها را خلاصه كرد:


الف: اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره كرده كه ازدواج اساس كار در تشكیل خانواده است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اشاره‌ای به این حقیقت نشده است.


ب: اعلامیه جهانی حقوق بشر به هر یك از زن و مرد حقوق برابری را اعطا كرده كه شامل نفقه و مهریه و طلاق و امثال آن می‌گردد حال آنكه اعلامیه اسلامی حقوق بشر این موارد را از یكدیگر جدا ساخته و تأكید كرده كه زن از حقوقی معادل با وظایفی كه بر عهده دارد‌، برخوردار بوده و دارای شخصیت مدنی و اعتبار مالی مستقل و برخوردار از حق حفظ اسم و فامیل خودش است و هزینه‌های زندگی مشترك و نیز مسؤولیت سرپرستی خانواده (بیان مناسبی از قوامّون كه در قرآن آمده است) بر عهدة مرد است.


ج: از اشاره اعلامیه اسلامی حقوق بشر به وظیفة اجتماعی جامعه و دولت در از میان برداشتن موانع ازدواج و آسان سازی انجام آن، در اعلامیه جهانی حقوق بشر خبری نیست.


د: در اینجا به تفاوت دیگری اشاره می‌كنیم و آن عدم ذكر دین [در ازدواج دو نفر] در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به عنوان مانعی كه باید از میان برداشت و تأكید اعلامیه جهانی حقوق بشر بر آنست؛ حقیقت آنست كه دین و هماهنگی نسبی در آن از جمله یگانگی دین زن و مردی كه قصد ازدواج دارند در حد ایمان به خدای یگانه و ایمان به رسالت‌های خداوندی، امری كاملاً ضروری برای تحقق هماهنگی مطلوب میان آن دو در زندگی زناشویی است در غیر این صورت تمامی امیدهای مربوط به تشكیل خانواده‌ای كه قرار است بنیاد جامعه را تشكیل دهد، بر باد می‌رود.


10- اعلامیه اسلامی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر این تفاوت را نیز دارد كه اعلامیه اسلامی بر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان تأكید دارد.


11- در عرصة تعلیم و تربیت نیز می‌بینیم كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر واجب بودن آنها بر جامعه و دولت و به طور مطلق و برای تمامی مراحل انگشت می‌گذارد حال آنكه اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها بر آن تأكید دارد كه آموزش ابتدایی باید اجباری و رایگان باشد و سپس ایدة برابری فرصت‌ها برای مراحل بعدی تحصیل را مطرح می‌سازد.


12- هدفهای تربیت در اعلامیه اسلامی حقوق بشر در: ”ایجاد هماهنگی و تعادل و رشد شخصیّت و تحكیم ایمان به خدا و احترام به حقوق و وظایف و حمایت از آنها“ خلاصه می‌شود حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر از مسئله فراهم آوردن رشد كاملتر شخصیّت، تحكیم احترام به حقوق و آزادی‌های انسانی و آسان ‌سازی اصل حسن تفاهم و فداكاری و احترام به عقاید مخالف و گسترش محبت و كوشش در جهت حفظ صلح، یاد شده كه تفاوت میان این دو، روشن است.


13- مادة دهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر در هماهنگی كامل با بنیادهای عقیدتی و انسانی است زیرا تأكید دارد كه اسلام با مهمترین ویژگی انسانی یعنی فطرت وی همسو و بنابراین دین انسانیت است. و از آنجا طبیعی است كه با هر گونه اجبار یا بهره‌كشی به منظور دور ساختن انسان از خط فطرت، از در مخالفت درمی‌آید زیرا این امر به مثابة بیگانه ساختن وی با خویشتن خویش است. و بدین گونه می‌بینیم كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر تنها به مادة دهم كه اجبار و بهره‌كشی را منع می‌كند بسنده می‌كند و در این بیان، از مسئله آزادی سخنی به میان نمی‌آورد چرا كه اسلام دیدگاه كامل و روشنی دارد كه در همین ماده انعكاس یافته و ”دین فطرت“ شمرده است. اما الحاد،‌به نظر اسلام خارج گشتن از چارچوب انسانی و ورود به جهانی حیوانی و حتی بدتر از آنست.


در برابر، در اعلامیه جهانی حقوق بشر شاهد تأكید بر آزادی مطلق در تغییر دین و عقیده هستیم كه نشان می‌دهد تفاوت آن دو در این خصوص جوهری و اساسی است؛ ما در اینجا پیش از آنكه در پی استدلال برای اثبات صحت موضع اسلامی باشیم می‌خواهیم تأكید كنیم كه اعلامیه جهانی حقوق بشر همچنانكه گفتیم مسئله حقوقی را از مسئله فلسفی جدا می‌سازد كاری كه ما به شدت آنرا ردّ می‌كنیم.


14- در برابر مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می‌شود ولی تفاوت بسیار گسترده‌ای میان آنها وجود دارد مادة یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، انسان را به طور طبیعی آزاد متولد شده می‌داند و بندگی و خواری و زور و بهره‌كشی را از وی نفی می‌كند و آزادی را برخاسته از بندگی او در برابر خداوند متعال تلقی می‌نماید بندگی برای خداوند نیز ـ آنچنانكه جاهلان تصور می‌كنند ـ در جهت تقدیس و تكریم ذات خداوندی نیست؛ او ـ جل و علا ـ بی‌نیاز مطلق است. این بندگی به معنای رهایی از هرگونه تعلقی به جز او و كوشش و تلاش در مسیری تعیین كردة خداوندی است زیرا راه رستگاری نیز همین است. حال آنكه مادة چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر، بندگی و نظام بردگی را بدون اشاره‌ای به پایه‌ها و بنیادها و بی‌هیچ توضیحی در خصوص پیوند بشریت با خداوند متعال نفی می‌كند.


15- وجه تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، نفی همة انواع استعمار و تحریم اكید آن و اعطای حق كوشش در رهایی از استعمار و تعیین سرنوشت به ملتها و ایجاد حمایت و پشتیبانی از آن از سوی همة ملل دیگر و تأكید بر شخصیت مستقل تمامی ملتهاست. حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این نكته نشده كه دست كم نقطه ضعف جدی در اهداف تنظیم كنندگان آن به شمار می‌رود و ای بسا بتوان گفت با توجه به سومین فراز از پیشگفتار آن، اعلامیه جهانی حقوق بشر در صدد برآمده تا برخی ملتها را به شورش یا انقلاب علیه خود برنیانگیزد.


16- از دیگر وجود تمایز اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، آنست كه اشاره‌ای به حق تابعیت نكرده زیرا این مسئله تابعیت از جمله امور وضعی است كه حتی ملتهای واحد را دچار تفرقه و پراكندگی كرده و به صورت مانع بزرگی بر سر راه وحدت آنها، درآمده است.


17- به رغم اینكه هر دو اعلامیه، به حقوق كار اشاره و آنرا پذیرفته‌اند ولی اعلامیه اسلامی حقوق بشر از كارگر نیز خواسته كه به نوبه خود اخلاص داشته و كار خود را به درستی انجام دهد و از دولت نیز خواسته كه با پاكدامنی كامل برای حل اختلاف میان كارگر و كارفرما و احقاق حق هر یك بدون جانبداری، وارد عمل شود.


18- مادة هیجدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر حق كسب و كاسبی تأكید دارد منتها آنرا مقید به مشروع می‌كند؛ این قید حكایت از شیوه‌ها و روش‌های ناپسند و ناپذیرفتنی در كسب و كار دارد از جمله: احتكار، فریب، زیان به خویش یا دیگران، همچنانكه بر منع ربا نیز تأكید كرده است. حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به اینگونه مسایل نشده است.


19- مادة پانزدهم از اعلامیه اسلامی حقوق بشر، بر ضرورت مشروعیت راههای كسب مالكیّت و نیز اینكه این مالكیت نباید منجر به زیان به خود شخص یادگیری گردد تأكید دارد؛ چنانچه به مفهوم گسترده زیان توجه كنیم و آنرا شامل انواع زیانهای اجتماعی نیز، بدانیم به میزان دقت تعبیر اسلام و نفی بهره‌برداری‌های سرمایه‌داری از این حق در زیان رساندن به حق ملل دیگر و ضربه‌زدن به اقتصاد و غارت ثروت و منابع آنها، پی می‌بریم.


20- از جمله مزیت‌های واقعی اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر، در نظر گرفتن مسئله اخلاق به مثابة حق مهم انسانی است كه در مادة هفدهم آن قید شده است حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، متن معادل آن وجود ندارد؛ هر چند در مادة بیست و نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره شده كه رعایت مقتضیات اخلاقی می‌تواند مرزهای برخورداری فرد از آزادی‌ها را شكل بخشد ولی عبارت ”در چارچوب جامعه‌ای دموكراتیك“ در این مادة، خاطرنشانمان می‌سازد كه مراد از اخلاق در اینجا در واقع آزادی‌های دیگران و نه ارزش‌های والای اخلاقی است و بهرحال این ماده و این اعلامیه مطمئناً هیچ حقّ انسانی برای نیل به یك محیط اخلاقی پاكی كه انسان را قادر به پرورش معنوی خویشتن كند، قایل نیست.


21- از دیگر مواردی كه امتیاز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شمار می‌رود،‌ نفی تن دادن هر كس به آزمایش‌های پزشكی یا علمی مگر با دو شرط ”رضایت“ و ”بی‌خطری“ است.


22- همچنانكه مادة بیستم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تدوین و تصویب قوانین فوق‌العاده‌ای كه انسان را در معرض شكنجه یا برخوردهای ذلت‌بار یا خشونت‌آمیز و منافی كرامت انسان و نیز انجام آزمایش بر روی او قرار می‌دهد، نفی كرده است. این ایده از اهمیت جدی برخوردار است ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ تأكیدی بر آن صورت نگرفته است.


23- ای بسا برخی گمان برده‌اند كه اعلامیه جهانی حقوق بشر از امتیاز اعطای آزادی مطلق بیان برخوردار است ولی، اعطای این نوع آزادی را نیز نقص به شمار می‌آوریم زیرا نمی‌توان اجازه اظهارات یا بیاناتی را دارد كه تاثیرات اخلاقی ویرانگی بر جای می‌گذارد و حقیقت را ستوه می‌سازد یا به مقدسات دیگران اهات روا می‌دارد؛ اهانت به مقدسات بدون شكست خیلی بدتر از اهانت به اشخاص و توهین به آنهاست: لذا مفید كردن آزادی بیان در اعلامیه اسلامی حقوق بشر با عبارت ”به گونه‌ای كه با اصول شرع مبانیتی نداشته باشد“ ـ كه در بند ج مادة بیست و دوم آمده است ـ به روح انسانی نزدیكتر است.


24- همچنین از امتیازات اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسئله اعطای حق دعوت به كار نیك و خیر و بازداری از كارهای زشت و منكر [امر به معروف و نهی از منكر] است كه خود به معنای تاكید بر مسؤولیت فردی در برابر رفتارهای ناپسند و متناقض با محیط اخلاقی از یك سو و در برابر هر آنچه كه جامعه را به سطح بالاتری سوق می‌دهد، از سوی دیگر است.


25- در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، اشارة بسیار جالبی به این حقیقت شده كه ”ولایت امر“ [زمامداری و حاكمیت بر مردم]‌ امانتی است كه كسی حق سوء استفاده از آن ندارد كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، معادلی برای آن نمی‌یابیم گو اینكه به نظر ما ضرورت اقتضا داشت كه در همین خصوص نیز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شروط كلی شریعت اسلامی در ”ولی امر“ هم اشاره می‌شد.


26- از جمله مقاومت‌ها در دو اعلامیه (كه تفاوتی طبیعی است) آنستكه اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تمام مواد خود را به احكام اسلامی مقیّد می‌سازد حال آنكه اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی‌های فردی را به آزادی دیگران، محدود می‌كند.


27- به علاوه، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مقرر داشته كه شریعت اسلامی تنها مرجع تفسیر یا توضیح هر یك از مواد آنست حال آنكه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، مرجع مشابهی، ذكر نشده است.


28- و سرانجام اینكه یادآور می‌شویم كه تفاوت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد كه فرصتی برای پرداخت مفصل به آنها در این مقاله وجود ندارد از جمله اینكه مثلاً وقتی از آزادی [در اعلامیه اسلامی حقوق بشر] یاد می‌شود معمولاً مقید به مسئولیت شده است. مثلاً از ”آزادی مسؤولانه“ یا ”در حدود شرعی“ و البته به منظور عدم تبدیل آن به عنصری ویرانگر، یاد شده است.

نقص‌های اعلامیه جهانی حقوق بشر

در پرتو آنچه گفته شد می‌توان موارد نقص در اعلامیه جهانی حقوق بشر را اینگونه برشمرد:

یكم ـ جداسازی جنبة حقوقی اجتماعی مسایل از جنبة فلسفی آنها.


دوم ـ نبود تربیت منطقی میان پیشگفتار و مواد حقوقی.


سوم ـ درآمیختن اصل كرامت انسانی و كرامتی كه باتقوا و انجام كار نیك حاصل آمده است.


چهارم ـ نپرداختن به تمامی جنبه‌های حقوقی حیاتی از جمله: زندگی، حرمت كالبد مردة انسان، و مسئله فنای نسل بشریت.


پنجم ـ نپرداختن به اخلاقیات جنگ.


ششم ـ گاه موضوعی به طور مطلق مطرح شده حال آنكه می‌بایست مقید می‌شود، مثلاً مسئله حقوق زوجین كه در همة مقتضیات ازدواج، برابر دانسته شده و نیز مسئله تغییر دین.


هفتم ـ عدم ذكر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان.


هشتم ـ نپرداختن به مسئله نفی استعمار.


نهم ـ عدم ذكر حق فرد در فراهم آوردن محیط اخلاقی مناسب.


دهم ـ طرح آزادی مطلق بیان كه می‌توان امر مخرّبی باشد.


كه البته نقایص دیگری نیز وجود دارد. اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به شكل روشنتر و عمیق‌تری در مواد مختلف و بویژه مادة سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انعكاس شایسته‌ای یافته است.

حق كرامت از آغاز آفرینش انسان

در بحث آغاز آفرینش نوع بشر، بر كرامت انسان و ارجمندی وی نزد خدا، تأكید شده است چه پروردگار یكتا ـ آنچنانكه در قرآن كریم نیز آمده است ـ به فرشتگان فرمان می‌دهد كه در راستای تجلیل از انسان و تكریم این آفریدة متمایز برای آدم ابوالبشر، سجده كنند؛ ولی ما در اینجا بیشتر بر گرامی داشت فرد انسانی از سوی اسلام و حرمتی كه این موجود در اسلام از آن برخوردار است، انگشت خواهیم گذاشت. حقوق شخصی اصلی از دیدگاه اسلام حتی پیش از بسته شدن نطفه، آغاز می‌شود و تا بعد از تولد و حتی مرگ و مرحله پس از مرگ، ادامه پیدا می‌كند حال آنكه حقوق اكتسابی بعد از بلوغ، و انجام كارها و اعمال ارادی نیك از سوی فرد، آغاز می‌گردد.


به همین دلیل است كه اسلام حتی پیش از ازدواج، به حاصل ازدواج و انسان محصول آن، سفارش می‌كند و پیامبر اكرم (صلی‌اله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «برای نطفه‌های خود گزینش كنید كه اخلاق پدران و فرزندان منتقل می‌گردد». [۸] و به فرزندخواهی پس از ازدواج، فرامی‌خواند و می‌فرماید (ص): «فرزند بخواهید و به دنبالش باشید كه روشنی چشم و آرام دل در فرزندانست» [۹]

قرآن كریم نیز برایمان از پیامبرانی سخن می‌گوید كه طلب فرزند می‌كردند؛ زكریای نبی (ع) در نیایش به درگاه الهی می‌گوید: «رب لا تذرنی فرداً و انت خیر الوارثین» [۱۰] (پروردگارا! مرا تنها مگذار كه تو بهترین بازماندگانی!). هنگامی كه نطفه بسته می‌شود سقط، این نطفه بسته شده حرام و مجازات دارد.


توصیه‌های فراوانی نیز در خصوص مراقبت از بارداری و حفظ آن و انفاق برای زن باردار ـ حتی اگر ”مطلّقه“ باشد و هر چند از راه زنا باردار شده باشد ـ و توجه و عنایت به نو رسیده، شده است و متون و احكام بسیاری در این خصوص آمده و بابهای مفصلی از فقه اسلامی بدان اختصاص یافته كه جنبه‌های گوناگونی از جمله آنچه كه به كرامت وی مربوط می‌شود و شامل نامگذاری نیكو برای وی می‌گردد، در برمی‌گیرد.


مردی به حضور پیامبر اكرم (ص) رسید و عرض كرد: ای رسول خدا!‌ این فرزندم چه حقی بر من دارد؟ حضرت فرمود: اینكه نام و ادبی نیكو برایش در نظر گیری و او را در جایگاه نیكویی قرار دهی. [۱۱]


و امام محمدباقر (علیه‌السلام) فرمود: «راست‌ترین نام‌ها، نامهایی است كه حاكی از پرستش [خداوندگار] باشد و برترین آنها، نام‌های پیامبران است». [۱۲]


و به همین ترتیب بر تربیت مناسب، محیط مناسب و رعایت عدالت در برخورد با فرزندان، تأكید شده و آنچه را كه بر حضرت یوسف (ع) رفته است، یادآوری شده است. [۱۳]


در خصوص حقوق فرزندان نیز متون فراوانی وارد شده كه زیباترین و جالبترین آنها، كلام امام زین‌العابدین علیه‌السلام در ”رساله الحقوق“ است كه فرمود‌: و اما حق فرزندت بر تو آنست كه بدانی او از توست و در این دنیا خیر و شرش نصیب تو نیز می‌شود و تو مسؤول وی در ادب و رهنمونی‌اش به سوی خداوند عزوجل و كمك به او در طاعت پروردگار هستی» [۱۴]

متونی نیز در نهی توهین به فرزندان و بویژه دختران، نقل شده است. همچنانكه می‌دانیم اسلام مطلق توهین و تحقیر نسبت به دیگران را نهی كرده و حرمت مؤمن را هم تراز حرمت كعبه دانسته است؛ از نظر اسلام، مسلمان حق توهین به خود را نیز ندارد. متون حاكی از این امر فراوانند از جمله:


ـ «خوارترین مردم كسانی هستند كه به مردم توهین روا دارند» [۱۵] ـ حدیث قدسی: «كسانی كه بندة مؤمن مرا خوار گردانند، آماده جنگ با من می‌شوند» [۱۶] ـ «فرد ذلیل كسی است كه خود را خوار كرده است»[۱۷] ـ «پروردگارا! كسانی را كه بندگان ترا خوار می‌خواهند، لعنت كن» [۱۸] در احكام اسلامی، غیبت كردن، بدگویی، خبرچینی و تهمت و افترا بستن و امثال آن، حرام دانسته است.

پانویس

  1. ”حقوق بشر جهانی“ صفحة: 16.
  2. جرج ساباین: ”تاریخ فلسفه سیاسی“ جلد یكم، صفحه 77.
  3. جرج دل‌وكیو: ”فی تاریخ فلسفه الحقوق“، صفحة 67.
  4. اسراء : 70
  5. الحجرات : 13
  6. مائده : 32
  7. در این خصوص، از جمله نگاه كنید به: ”رسالة حقوق“ حضرت امام زین‌العابدین (علیه‌السلام) كه تمامی حقوق متقابل افراد نسبت به یكدیگر را در بر گرفته است.
  8. سنن ابن ماجه.
  9. بحارالانوار جلد 104. صفحه 84.
  10. انبیاء:89
  11. وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 198.
  12. وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه 124.
  13. بحارالانوار، جلد 74، صفحه 78.
  14. رساله الحقوق.
  15. بحارالانوار؛ در جاهای متعدد از جمله: جلد هشتم، صفحه 145.
  16. همان منبع، جلد 75، صفحه 145.
  17. همان منبع، جلد 51، صفحه 248.
  18. همان منبع، جلد 101، صفحه 150.