هاشمیه
هاشميه پيروان ابو هاشم عبد الله بن محمد حنفيه بودند كه پس از او امامت را از آن فرزندان عباس بن عبد المطلب مىدانستند و مدعى بودند كه امام عالم به همه اموراست و كسى كه امام را نشناسد، مانند كسى است كه معرفت به خدا نداشته باشد.
شرح حال
ابوهاشم، عبدالله بن محمد بن علی بن ابیطالب هاشمی، یکی از پیشوایان خاندان علوی در عصر مروانیان است. مادرش امولد و کنیزی به نام نائله بود. [۱] وی سیدی شریف، عالمی شجاع، [۲] راوی احادیث [۳] [۴]و ثقهای جلیلالقدر[۵] بود، از او با عنوان صاحب الشیعه، [۶] صاحب المعتزله [۷] [۸] و امام الکیسانیه[۹] یاد کردهاند و از او با عنوان «عبدالله الاکبر» یاد میکنند.ref>قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ص۱۶۶.</ref> ابنعبدالبر میگوید «ابوهاشم، دانشمند به تمام مذاهب و مکتبها بود، او عالم به فنون علم و حدیث بود.»[۱۰]او مبلغان و داعیان خود را مخفیانه میان مردم میفرستاد تا آنان را از بنیامیه دور سازند و ایشان را به بنیهاشم متمایل و علاقهمند کنند. پیروان عبدالله هاشمی به «هاشمیه» معروفند و هاشمیه خود شعبهای از کیسانیه است. آنان معتقدند که عبدالله نمرده است.
اعتقادات
هاشمیه معتقدند که براى هر ظاهرى باطنى و براى هر شخصى روحى و براى هر تنزيلى تأويلى و براى هر مثالى از آن عالم در اين جهان حقيقتى است و تمام اسرار و احکام گیتی در انسان جمع می باشد.آن علوم را حضرت على (ع) كشف کرده و پس از او به فرزندش محمد حنفيه رسيده و بعد از وى به ابو هاشم منتقل گرديده است و بعد از ابو هاشم شيعيان به پنج فرقه تقسیم شده اند. سخنان برخی از این فرقه ها از قرار ذیل است. 1. گروهی معتقدند که ابو هاشم هنگام بازگشت از شام در بلقاء ناحيهاى در اردن كه امروز آن را سلط گويند، از دنیا رفته و امامت از او به وصيت به محمد بن عبد الله بن عباس بن عبد المطلب منتقل شد و اين وصيت هم چنان در فرزندان او مىگشت تا به ابراهيم امام و برادرش عبد الله سفاح نخستين خليفه بنى العباس رسيد.2.گروهی معتقدند که پس از مرگ ابو هاشم، امامت او به وصيت به على بن محمد حنفيه و بعد از او به پسرش حسن انتقال يافت و امامت از بنى حنفيه بيرون نيست.3. گروهی معتقدند که ابو هاشم امامت را به وصيت به عبد الله بن عمرو بن حرب كندى سپرد و از آن پس امامت از بنى هاشم بيرون رفت و روح ابو هاشم در عبد الله حلول كرد و پس از او امامت به عبد الله بن معاويه بن عبد الله بن جعفر بن أبي طالب رسيد.[۱۱]
پانویس
- ↑ بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۷.
- ↑ فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.
- ↑ بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، صص۳۲۷ - ۳۲۸
- ↑ ابنمنظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، ج۲۳، ص۱۱۲
- ↑ ذهبی، محمد بن احمد، میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۸۳.
- ↑ بغدادی ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج۵، ص۳۲۸
- ↑ فخر رازی، محمد بن عمر، الشجرة المبارکة، ص۱۹۵.
- ↑ قاضی مروزی، عزالدین، الفخری، ابن طقطقی، ص۱۶۶.
- ↑ ابنعنبه، احمد بن علی، عمدة الطالب، ص۳۵۳.
- ↑ ابنحجر عسقلانی، احمد بن علی، تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۶
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 463 با ویرایش و اصلاح عبارات.