نقش حج در وحدت مسلمین (مقاله)

از ویکی‌وحدت

عنوان مقاله نقش حج در وحدت و تفاهم مسلمانان
زبان مقاله فارسی
نویسنده استاد شهید مرتضی مطهری


نقش حج در وحدت و تفاهم مسلمانان‏

اندك مطالعه در وضع عمل حج به ما مى‏فهماند كه منظور مقدس شارع اسلام [از] تشريع حج اين بوده كه مسلمانان به يكديگر نزديكتر شوند و وسيله‏ اى به وجود آيد كه مسلمانان اقطار عالم خواه ناخواه يكديگر را در يك نقطه ملاقات كنند و پيوندشان محكم‏تر گردد.


ممكن است بعضى افراد گمان كنند اينها فرضياتى است كه ما از پيش خود مى‏سازيم و مى‏بافيم، شارع اسلام چنين منظورهايى نداشته است. ازاين‏رو لازم است نصوص اسلامى را ذكر كنيم تا معلوم شود اينها مطالبى است كه خود اسلام در هزار و چهارصد سال پيش گفته است.


1. پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله جمله‏ هاى معروفى دارد كه در زمينه وحدت و تساوى مسلمانان و الغاء امتيازات ايراد فرموده است به اين مضمون:


ايُّهَا النّاسُ انَّ رَبَّكُمْ واحِدٌ وَ اباكُمْ واحِدٌ، كُلُّكُمْ لِآدَمَ وَ آدَمُ مِنْ تُرابٍ،، انَّ اكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ وَ لَيْسَ لِعَرَبِىٍ عَلى عَجَمِىّ فَضْلٌ الّا بِالتَّقْوى‏ [۱].


يعنى همانا پروردگار شما يكى است، پدر شما يكى است، همه شما فرزندآدم هستيد و آدم از خاك است، گرامى‏ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست، عرب را بر عجم فضيلت نيست مگر به وسيله تقوا.


اين جمله ‏ها را كه صلاى وحدت و نداى يگانگى و به همبستگى است، در كجا و در چه زمانى و در چه موقعيتى ايراد فرمود؟


در سرزمين مكه و منى و عرفات، در حين انجام عمل حج، در آخرين حج خود كه به حجةالوداع معروف است.


چرا اينجا را براى اين اعلام انتخاب فرمود؟ براى اينكه تا دامنه قيامت كه مراسم حج بپاست، مردم بيايند و به ياد توصيه‏ هاى پيغمبر بزرگوارشان بيفتند و متنبه گردند و راه تفرق نپويند، دست يكديگر را در اينجا به عنوان دوستى و برادرى بفشارند، موانع را از ميان ببرند، قراردادها و پيمانها و مبادله‏هاى معنوى و مادى با هم برقرار كنند.


اين كه مسلمانان به صورت ظاهر در مكه اجتماع كنند و دلهاشان نسبت به يكديگر پر از كينه و عداوت باشد، مصداق كلام خداى متعال باشند: تَحْسَبُهُمْ جَميعاً وَ قُلوبُهُمْ شَتّى‏ [۲]. (مى‏پندارى آنها با هم اند و حال آنكه دلهاشان پراكنده است) و مصداق كلام على عليه السلام بوده باشند: ايُّهَا النّاسُ الْمُجْتَمَعَةُ ابْدانُهُمُ الْمُخْتَلَفَةُ اهْواؤُهُمْ [۳]. (اى مردمى كه بدنهاشان در يك جا جمع شده اما خواسته‏ها و آرزوها و هدفهاشان از هم جداست)، اين گونه اجتماعى منظور اسلام نيست، حج براى چنين اجتماعى نيست، خداوند به چنين اجتماعى به نظر رحمت نمى‏نگرد.


2. امام صادق عليه السلام در حديث معروفى كه در كتب حديث ضبط شده و مفصل است مى‏فرمايد: «فَجَعَلَ فيهِ الْاجْتِماعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعارَفوا» يعنى خداوند مقرر كرد كه از شرق و غرب عالم آنجا جمع شوند براى اينكه يكديگر را بشناسند.


يكى از كارهاى پسنديده‏اى كه در دنياى امروز معمول است اين است كه افرادى كه در يك محفل و يا كنگره براى اولين بار با هم آشنا مى‏شوند كارتهاى خود را مبادله مى‏كنند، اسم و آدرس يكديگر را ياد مى‏گيرند. اين كار وسيله مى‏شود كه‏ بعدها با هم نامه مبادله كنند، از كارهاى يكديگر آگاه شوند، آثار و تأليفات خود يا آثار و تأليفات مورد علاقه خود را براى يكديگر بفرستند. بديهى است كه اين كارها پيوندها را محكم مى‏كند.


اكنون مى‏بينيم اسلام در چهارده قرن پيش اين زمينه را به وجود آورده است و توصيه كرده است كه از اجتماع عظيم حج براى اين منظور بايد استفاده بشود.


امام صادق فرمود: اسلام چنين اجتماعى را مقرر كرده است تا از شرق و غرب عالم جمع شوند و با يكديگر در آنجا آشنا و دوست بشوند.


لازم است هركدام از ما كارتهاى معرفى از خود چاپ كنيم و به چند زبان- كه يكى از آنها زبان عربى است- آدرس و شغل خود را بنويسيم، در مواقع متعددى كه با افرادى از كشورهاى ديگر برخورد مى‏كنيم كارت خودمان را به آنها بدهيم و از آنها كارت بگيريم و اين را وسيله آشنايى قرار داده بعدها نامه مبادله كنيم، كتاب مبادله كنيم، آنها را از اوضاع دينى كشور خود آگاه كنيم و از اوضاع دينى و احوال مسلمانان كشور آنها باخبر شويم، از تحولات و نهضتهايى كه له يا عليه اسلام مى‏شود آگاه بشويم، با تحولات و نهضتهاى سودمند اسلامى هماهنگى كنيم.


3. على عليه السلام در كلمات خود ضمن بيان فلسفه پاره‏ اى از مقررات اسلامى، درباره حج مى‏فرمايد: وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدّينِ‏ (يا تَقْرِبَةً لِلدّينِ) [۴]

يعنى فلسفه حج تقويت دين است (يا فلسفه حج نزديك كردن پيروان دين است). به هر حال منظور يكى است. اگر مفهوم كلام اين باشد كه فلسفه حج تقويت دين است، منظور اين است كه با اجتماع حج روابط مسلمانان محكم‏تر مى‏شود و ايمان مسلمانان نيرومندتر مى‏گردد و به اين وسيله اسلام نيرومندتر مى‏گردد.


اگر مفهوم كلام اين باشد كه فلسفه حج نزديك كردن دين است، باز واضح است كه منظور نزديك شدن دلهاى مسلمانان است و نتيجه تقويت و نيرومندى اسلام است.

4. از سخنان آن حضرت است: جَعَلَهُ سُبْحانَهُ وَ تَعالى لِلْاسْلامِ عَلَماً [۵]. يعنى خداوند كعبه را پرچم اسلام قرار داده است.


از قديم معمول بوده است كه گروههايى كه با يكديگر به جنگ مى‏پرداخته ‏اندهركدام پرچم مخصوص به خود داشته‏اند و در زير آن گرد مى‏آمده‏ اند. پرچم رمز بقا و استقلال و مقاومت آنها به شمار مى‏آمده است. برافراشته بودن آن دليل حيات جمعى آنها بوده است و افتادن و خوابيدن آن علامت شكست آنها بوده است. دلير و دلاورترين آنها نامزد به دست گرفتن پرچم بوده است، گردان و دلاوران دور او را مى‏گرفتند كه برافراشته بماند.


برعكس، دشمن كوشش مى‏كرد كه پرچم را بخواباند.پرچم، مقدس و محترم بود. امروز نيز پرچم رمز استقلال و وحدت و شخصيت مستقل ملتها و كشورهاست. هر كشورى از خود پرچم و علامتى دارد و آن را مقدس مى‏شمارد و احياناً به آن سوگند مى‏خورد.


امير المؤمنين مى‏فرمايد: «كعبه پرچم اسلام است» يعنى همان طورى كه پرچمها رمز اتحاد و يگانگى جمعيتها و نشانه همبستگى آنهاست و برپا بودن آن علامت حيات آنهاست، كعبه براى اسلام اين‏چنين است.


در حديث ديگرى وارد شده: «لا يَزالُ الدّينُ قائِماً ما قامَتِ الْكَعْبَةُ» ما دام كه كعبه بپاست اسلام بپاست، يعنى ما دام كه حج زنده و باقى است اسلام زنده و باقى است. كعبه پرچم مقدس اسلام است، رمز وحدت و استقلال مسلمين است.


از اينجا مى‏توانيم بفهميم كه منظور اسلام اين نبوده كه مردم ندانسته و نفهميده بروند به مكه و فقط يك سلسله مناسك كه براى خود آنها نامفهوم است بجا آورند.


منظور اصلى اين است كه تحت لواى كعبه يعنى همان خانه‏اى كه اولين بار در ميان بشر براى پرستش خداى يگانه بنا شد، به صورت يك قوم واحد و ملت واحد و هم‏عزم و هم‏رزم گرد آيند. شعار اصلى و اساسى اسلام «توحيد» است. كعبه خانه توحيد است. قرآن كريم مى‏فرمايد: «انَّ اوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذى بِبَكَّةَ مُبارَكاً» يعنى اولين خانه‏اى كه براى مردم نهاده شد همان است كه در سرزمين مكه است.

منبع

مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (حج)، ج‏25، ص: 49-46-با ویرایش جزئی-


ّ

  1. تحف العقول، ص 34.
  2. حشر/ 14
  3. ‏نهج البلاغه، خطبه 29
  4. نهج البلاغه، كلمات قصار، حكمت 244
  5. نهج البلاغه، خطبه 1