نگرش تطبیقی به وحدت اسلامی و ملیگرایی (مقاله)
این پژوهش پس از مقدمه، در سه گفتار تنظیم شده است: گفتار اول به كلیات پرداخته و در آن چارچوب نظری بحث، تعاریف وحدت اسلامی و ناسیونالیسم ارائه شده است. گفتار دوم به تبیین ناسیونالیسم اختصاص یافته و به ملیگرایی بهعنوان یك باور سیاسی و ایدئولوژی از آغاز قرن16 میلادی پرداخته و تأثیر انقلاب كبیر فرانسه را در آن برجسته دانسته است. سپس انواع ناسیونالیسم چون: لیبرال، ضد استعماری، توتالیتر در دو بخش عمده مثبت و منفی تبیین شده است. در ادامه، بهمبانی ناسیونالیزم و تأثیرات آن در اجتماع و روابط بینالملل در قالب دو مكتب بركت و ملامت اشاره شده است. گفتار سوم به طرح دیدگاه اسلام در مورد ناسیونالیسم میپردازد، كه در ابتدا مفهوم «همگرایی» را در وحدت اسلامی و ملیگرایی، به شیوه مقایسهای تبیین میكند. اسلام با مبانی عمیق و تأكید بر اصالت تقوا، عدالت، كرامت و مشتركات انسانها، همگرایی را در سطح جهان تعقیب میكند كه با بسیاری از نحلههای ناسیونالیستی كه همگرایی را در سطح ملی میدانند، در تعامل نیست. اما دیدگاه اسلام با برخی از نحلههای ناسیونالیستی مثبت چون ضداستعمار، سیاسی و... تاحدودی سازگار است. شهید مطهری نیز به این امر اشاره میکند. در ادامه، نژادپرستی، رهبری و حقانیت در اسلام و ناسیونالیسم و دیدگاه مسلمانان در مورد ملیگرایی بررسی شده و با ذكر نتیجه، این مقاله پایان یافته است.
كلید واژهها: دیدگاه اسلام، ملت، ملیگرایی، وحدت اسلامی، ایدئولوژی، همگرایی، غرب، پاناسلامیسم، روابط بینالملل.
عنوان مقاله | نگرش تطبيقی به وحدت اسلامی و ملیگرایی |
---|---|
زبان مقاله | فارسی |
شماره چاپ | مجله 21 اندیشه تقریب |
بخش | مقالات اندیشه ای |
نویسنده | قربانعلی هادی |
موضوع | جهان اسلام |
رتبه علمی | کارشناس ارشد فلسفه |
نگرش تطبیقی به وحدت اسلامی و ملیگرایی
مقدمه
اندیشمندان در طول تاریخ، وحدت و همگرایی انسانها را از دیدگاهها و زوایای گوناگون و با رویكرد روانشناسانه، جامعهشناختی، حقوقی، ایدئولوژیكی، سیاسی، دینی و... بررسی نمودهاند. ملّیگرایی نیز در حوزه علوم سیاسی، جامعهشناسی، فلسفه سیاسی و... مطرح میشود، كه یكی از مباحث مهم ایدئولوژیكی است. نبود تعریف روشن، دقیق و عقلانی از ناسیونالیسم، و طرح این موضوع بهگونههای مختلف در محافل آكادمیك، مشكلاتی در سطح جامعه، بینالملل و حوزه نظری به وجود آورده است. ملّیگرایی مرهون برخی تحولات در عرصه جهانی، چون: تشكیل امپراتوریهای استعمارگر اروپایی، جنبشهای استقلالطلب، جنگهای اول و دوم جهانی، گسترش دموکراسی و جهانی شدن، میباشد، كه از نوع قدیم به جدید تغییر یافته است. در نوع جدید از ناسیونالیسم، افراطیگریهای سبك قدیم تا حدودی تعدیل شده و در راستای تعامل در سطح بینالملل تلاش میشود. اما هنوز هم رگههایی از ناسیونالیسم وجود دارد، كه افراطی و شوونیستی است. این پژوهش به بررسی ارتباط بین انواع ناسیونالیسم با دیدگاه اسلام میپردازد.
گفتار اول: كلیات
1ـ بیان مسئله
ناسیونالیسم یك اصل و باور سیاسی است كه با آن مرزهای ملی، مشروعیت سیاسی کسب نموده و واحد سیاسی باید بر شاخصههای ملی منطبق باشد.[۱]از این چشمانداز، «ملت» و «سرزمین» شالوده ناسیونالیسم را بهعنوان یک ایدیولوژی كه دستورالعملی برای رسیدن به مقاصد معین است، شکل میدهد. [۲]گونههایی از ناسیونالیسم قدری متعادلتر عمل میكنند. اما نوع دیگری از ناسیونالیسم، علاوه بر برتری قومی، مفهوم ملت را نیز با خود دارد(پیشین)، كه نوعی از همگرایی را با اصالت واحدهای ملّی و نژادی یا فراتر از آن مطرح میكند، و ایدئولوژی سیاسی و بنیاد فکری یک ملت محسوب میشود و به طور افراطی در برخی موارد با نظریه توتالیتری و شوونیستی همراه شده مشكلات زیادی در جوامع انسانی ایجاد كرده است. نازیسم آلمان، فاشیسم ایتالیا، اشغال فلسطین، تصفیه قومی در بوسنی، رواندا، کنگو، قتلعام بیش از60% هزارههای افغانستان در حكومت عبدالرحمنخان، و... از جمله آنهاست. اما دین اسلام با پیام جهانی، شاخصههای ملی را در مقابل اصل تقوا، تعاون، انصاف، عدالت و كرامت انسانی، به شدت كمرنگ میداند، و با پذیرش اصل حاكمیت سیاسی مردم، با مبانی الهی در پی ایجاد همگرایی انسانی در سطح جهان میباشد. حوزه مطالعه این پژوهش جهانی بوده، بدون توجه به زمان خاصی، به صورت تطبیقی، همگرایی جهانی ـ اسلامی و همگرایی ناسیونالیستی، با متغیرهای وحدت اسلامی، ناسیونالیسم، تقوا، نژادپرستی، احساسات عاطفیـ روانی، منافع ملی، كشور، سیاست، قرآن و سنت، تحلیل میشود؛ از این رو ارایه پاسخ به سؤالات ذیل، در خور توجه میباشد: الفـ نگاه اسلام به ناسیونالیسم و ملّیگرایی چگونه است؟ بـ آیا ارتباطی بین ناسیونالیسم و آموزههای اسلامی وجود دارد؟
2ـ ضرورت، اهداف و فایده پژوهش
ملیگرایی در مفهوم همگرایی، به وحدت اسلامی و وحدت ملی شباهت دارد؛ بنابراین طرح و تبیین تعاملها و تفاوتهای ناسیونالیسم و دیدگاه اسلام و مبانی توحیدی آن به گونه علمی ـ پژوهشی مهم جلوه میكند. فایدهها: ظهور وحدتملی و همگرایی انسانیـ اسلامی در یك كشور، و در سطح روابط بینالملل باعث ایجاد توجه به صلح و امنیت جهانی، محیط زیست، ایدز، تسلیحات هستهای و كشتار جمعی میشود، تا زمینه عملی اتحاد سعادتبخش، رفاه و آسایش عمومی بدون تنشهای ناروا، فراهم گردد و انسانها زندگی آرام و مسالمتآمیز را پیگیرند.
3ـ چارچوب نظری پژوهش
الفـ ناسیونالیسم؛ تبیین نظریههای ناسیونالیسم و ملیگرایی، مبانی و كاركردهای آن، بخش مهمی از این بحث را تشكیل میدهد، كه نظریههای منفی ناسیونالیسم به افراطی، شوونیستی و... منجر شده، همه انسانهای غیر ملیت خود را محكوم به خدمت خود میداند. اما برخی نظریههای مثبت ملیگرایی به اصلاحطلب، ضد استعمار و... نماد مییابد. در این مجموعه تلاش شده است كه با بررسی گونهها و آثار ملیگرایی، تحلیل تطبیقی با دیدگاه اسلام صورت گیرد.
بـ دیدگاه اسلام؛ در نگاه اول، نظریه «توحید» در نماد عملی«وحدت اسلامی»، مبانی و عوامل آن و سپس آموزههای اخلاقی و سیاسی اسلام به صورت تطبیقی با ناسیونالیسم، به روش منطقی و عقلانی بررسی میگردد.
4ـ تعاریف و مفاهیم
1/4ـ چیستی ناسیونالیسم و ملّیگرایی
ناسیونالیسم( (Nationalism در لغت مشتق از Nation به معنای «ملت»، تركیبشده از دو كلمه، یكی به معنای ناسیون از لغت فرانسوی Naissance به معنای زادهشدن گرفته شده است [۳] كه از قرن 13 میلادی معمول بوده و به گروهی از مردم كه زادگاه یكسانی داشتند اطلاق میشد، و دوم ایسم(Ism) به معنای شناختن است. این دو معنا تداعیگر ایدئولوژیك بودن ناسیونالیسم است. [۴] در اصطلاح، عقیدهای است كه مرزهای ملی با مرزهای دولت انطباق داشته، و ملت سرنوشت خود را تعیین كند، و دولت ملی مهمترین سازمان سیاسی آن باشد. [۵] ناسیونالیسم برگرفته از ملت، به معنای ملّیگرایی و نژادپرستی آمده است.[۶] و به علایق وطنپرستی یا وطندوستی نیز تعریف میشود. [۷].
2/4ـ ملت و ملیت
ملت در لغت، به معنای راه، روش، دین و آئین است و در معنای نوین، متولد شدن(Nation ناسیون)، مردم را در بر میگیرد. در اصطلاح، ملت: «مجموعهای از افرادند که در نژاد، سرزمین، زبان، فرهنگ، آداب و رسوم، تاریخ، عقاید و جهانبینی به هم احساس مشترک دارند» [۸] عنصر پیوند دهنده ملت، آگاهی و ایمان به مقصدی باطنی، الهی و آسمانی بوده و محدود به طبیعت نیست. [۹] مجموعه فکری، علمی و روشی که مردم باید طبق آن عمل کنند، ملت نامیده میشود. [۱۰] ملیت: نوعی رابطه سیاسی ایجاد شده از اصل حاكمیت و قدرت سیاسی است. از عناصر ملیت: نژاد، وحدت زبان، تاریخ، زمین و خون میباشد، كه از پیوند این عناصر گروه اجتماعی تشكیل میشود. علم حقوق آن را ملت میگوید. [۱۱]
3/4ـ چیستی وحدت
الف. اجتماعی؛ وحدت در لغت عبارت است از: یگانه شدن، یگانه بودن و اشتراك گروهی در یك مرام و مقصد، اشتراك همه افراد ملت در آمال و مقاصد كه مجموعهای واحد بهشمار آیند. [۱۲] در «لسانالعرب» آمده است: «الوحده فی المعنی التوحّد [۱۳] وحدت در اصطلاح به معنای انفراد است. واحد مطلقا جزئی ندارد، چون واحد وصف خدا آید؛ یعنی تجزی و تكثر در آن راه ندارد. [۱۴] منظور از «وحدت انسانها»، توحید اعتقادی، دینی و كنار گذاشتن اختلافات فكری میان آنها نیست، بلکه باید با حفظ اختلافات، نسبت به هم همدل بوده و به حقوق یكدیگر احترام گذاشت.
ب. وحدت اسلامی؛ فرقههای مسلمین همدیگر را به طور صحیح شناسایی نموده و از مواضع فكری و اعتقادی یكدیگر مطلع شوند و از نزاع بهدور باشند. [۱۵] منظور از«وحدت اسلامی» التزام قلبی و عملی به مشترکات اسلام است که به طور قطع ثابت شده و در زمان رسول اکرم (ص)مورد قبول همه بوده، و معیار اخوت اسلامی است.
4/4ـ امت
اُمَّت، به قوم، قبیله، عشیره، گروههای نژادی و نیز ملت یا جامعهای مذهبی كه زیر پرچم هدایت یك پیامبر باشند اطلاق میشود [۱۶] و در اصطلاح، به جماعتی از مردم گفته میشود كه خداوند برای آنان پیامبری مبعوث كرده و آنان به او ایمان آورده، و از اینرو، با خداوند پیمان بسته، و با او ارتباط یافتهاند. [۱۷] واژه امت در معنایی نزدیك به شعب نیز به كار میرود. [۱۸]
5ـ پیشینه پژوهش
الفـ پیشینه نگارشی؛ در مورد وحدت اسلامی و ناسیونالیسم كتابها و مقالات زیادی به چاپ رسیده است، از جمله:
منابع فارسی:
«مكاتب ناسیونالیسم» مونتسراتگیبرنا؛ «ناسیونالیزم» حمید بهزادی؛ «نظریههای ناسیونالیسم» اوموت اوزكریملی؛ «ناسیونالیسم و انقلاب» رضاداوری؛ «وحدت از نگاه امام خمینی(ره)» روح الله خمینی.
منابع عربی:
«الفتاوی الواضحه» شهید صدر؛ «الاسلام و القومیه» علی محمد نقوی؛ «تفسیر كبیر» محمد رازی و «المیزان» علامه طباطبایی. منابع انگلیسی: «ایده ناسیونالیسم» هانس كوهن؛ «ناسیونالیسم جدید» اسنایدر؛ «دولت، ملت و ناسیونالیسم» جیلینس ارنست و «دایره المعارف ناسیونالیزم» الكساندر ماتیل. هر كدام از كتابهای مزبور، یا فقط به ناسیونالیسم، و یا تنها به وحدت اسلامی پرداخته است، اما این پژوهش با رویكرد تطبیقی، به هر دو مقوله پرداخته است.
بـ پیشینه تاریخی؛ ملّیگرایی پدیدهای غربی بوده، كه بهقارههای دیـگـر راه یافته است. اولینبار در 1789م این واژه توسط آگوستین بارائل(Augustin Barraail) كشیش ضد انقلابی فرانسوی استعمال شد. (Andrew Heywood, 1998, p. 152) و به شكل دكترین سیاسی در آمد. آغاز ناسیونالیزم به قرن 16 میلادی و جـنـگهای مـذهـبـی سلاطین و شاهزادگان اروپایی برمیگردد. ناسیونالیزم استقلالطلب در ابتدای قرن20 شكل گرفت. (آصف، 1384ش، ص 73ـ78). ریشههای ناسیونالیسم بهعنوان یک باور و ایدئولوژی سیاسی با انقلاب فرانسه (1789) گره میخورد. این ایده در ایتالیا، آلمان و شوروی بـه ملّیگرایی افـراطـی و برتری ایـدئولوژی و حـزب خـاص انـجـامید. در ایـران نیز ملیگرایی، ابتدا بـا گـرایـش لیبرال در عصر مشروطه مطرح گردیده و سپس به شكل افراطی درآمد و ارزشهـای اسـلامـی را تحقیر كرد. [۱۹]
6ـ فرضیه پژوهش
ناسیونالیسم دارای زمینههای فلسفی گوناگون و متنوع است که برخی از آنها با دیدگاه اسلام تعامل دارد. و بعضی چون ناسیونالیسم افراطی، توسعهطلب، توتالیتر و... با دیدگاه اسلام همخوانی ندارد. اسلام با تأكید بر تقوا و احترام به نوع بشر و رد نژادپرستی، با طرح همگرایی انسانی، در صدد تشكیل امت واحده اسلامی در سراسر جهان میباشد، كه مستشرقان از آن با نام پاناسلامیسم یاد میكنند. اما همگرایی ناسیونالیستی در سطح ملیـ نژادی و یا فراتر از آن با مبانی خاصی مطرح میشود، كه با بسیاری آموزههای اسلام ارتباط وثیقی ندارد.
گفتار دوم: تبیین ناسیونالیسم و ملّیگرایی
1ـ سیر رشد و تكامل ناسیونالیسم
ناسیونالیسم ابتدا در قرن14 تا 17 در واكنش علیه سلطه كلیسای كاتولیك و امپراطوری روم پیدا شد و در اواخر قرن هجدهم با روندی تکاملی به شكل یك ایدئولوژی در آمد. در اواسط قرن 19 سراسر اروپا به ویژه آلمان و ایتالیا، امپراتوریهای چند قومی اتریش، مجارستان، پروس، روسیه و عثمانی را فرا گرفت، كه در نوع افراطی خود رژیمهای توتالیتری مانند نازیسم در آلمان و فاشیسم در ایتالیا را باعث شد. دوران رشد ناسیونالیسم را دوران بیداری ملی نیز نامیدهاند. [۲۰] با آغاز قرن بیستم سه جریان ناسیونالیسم عربی، ایرانی و ترك در منطقه خاورمیانه شكل گرفت. [۲۱] حس ناسیونالیستی ایرانی، با شكست ایرانیان از روسها و انقلاب مشروطه شروع شد و به انواع مختلفی درآمد: «الف ـ ناسیونالیسم متجدد، رادیكال؛ ب ـ لیبرال، دموكراتیك؛ ج ـ محافظهكار» ه[۲۲] بعد از مشروطه، ناسیونالیسم تجزیهكننده (ترك و كرد) و پس از آن ناسیونالیسم وحدتبخش ملت ایران(موازنه منفی مصدق و موازنهعدمی مدرس) قابل بیان است. دورههای رشد گونههای ناسیونالیزم را در جهان، به صورت گذرا مرور میکنیم:
الف. انقلاب کبیر فرانسه؛ ایدئولوژی ناسیونالیستی از جنین این انقلاب زاده شد و از بستر تودهواری آن رها شده و هیچ كس نتوانسته آن را به جای خود برگرداند. ع[۲۳]
ب. جنگ جهانی اول، پدیده قیمومیتسازی و اصل خودمختاری ملی؛ جنگ جهانی دوم و گسترش استعمارگری؛
ج. خودآگاهی ملتها و استقلالطلبی؛ ناسیونالیزم حاصل پیدایش خودآگاهی و خوداتكایی جوامع به بلوغ رسیده میباشد، كه در جهت حركت به سوی پدیده «ملت سازی» است؛[۲۴] شکست نظام سرمایهداری دولتی بلوک شرق و رشد ملیگرایی و استقلال اقلیتهای ملی شوروی سابق، از دیگر دورههای پیدایش ملیگرایی قلمداد میشود؛
د. از دهه 1960 به بعد، اعتراضات برای خودمختاری ملی و به رسمیت شناختن حقوق نژادی صورت گرفت، که از آن جمله میتوان به اعتراضات باسکها(Basques)،کاتولیکها، سیاهپوستان آمریکا، فرانسویزبانان ایالتکبک(Quebec)، و کورسیکا(Corsica) اشاره کرد؛ هـ رشد اومانیسم، ترویج خوداتكایی ملی، توجه دولتها و جوامع به دموكراسی و ایجاد حس آزادی خواهی.
2ـ ناسیونالیسم و حاكمیت سیاسی
ناسیونالیسم نوعی آگاهی جمعی است؛ یعنی آگاهی تعلق به ملت، كه آنرا آگاهی ملی خوانند. [۲۵] آگاهی ملی اغلب پدیدآورنده حس وفاداری افراد به عناصر ملت میشود. [۲۶] ناسیونالیسم ایدئولوژیی است كه «دولت ملی» را عالیترین شكل سازمان سیاسی میداند. اصل اساسی ناسیونالیسم حاكمیتملی است، كه در بیشتر قوانین اساسی اروپایی و شبهاروپایی آمده است. [۲۷] رشد ملتباوری باعث شد كه اصل «حاكمیت ملی» در جهان بهرسمیت شناخته شود. [۲۸] ایدئولوژیها به طور كلی و ناسیونالیسم به خصوص، در ملتها «ارزشها» و «روش زندگیمخصوص به خود»(A National way of looking at life) ایجاد میكنند، كه بشرمحبوس آنها میگردد. [۲۹] این حالت در سطح داخلی و روابط بینالملل بهگونههای مختلف ظهور مییابد:
الفـ برخی از ملتها ممكن است الفاظ دیپلماتیك را با تفاسیر مختلف فهم كنند، مثلاً برخی یك حركت را «تجاوز» بدانند، اما بعضی دیگر آن را «دفاع» بخوانند[۳۰] حمله شوروی سابق به اروپای شرقی، افغانستان و... و حمله آمریكا به ویتنام، عراق، افغانستان و...، و دیگر اشغالگریها را میتوان نمونه آورد.
بـ طبق «ارزشهای ایجاد شده» كشوری معتقد میشود كه ایدئولوژی آن حق است و تلاش میكند نظام سیاسی، اخلاقی و ارزشهای خود را در سطح بینالملل حاكم نماید. [۳۱] صدور ایدئولوژی كمونیسم شوروی سابق، گسترش لیبرالیسم و دموكراسی آمریكایی، ایجاد پان عربیسم، پان تركیسم و... در قالب این دیدگاه قابل تبیین است.
3ـ گونههای ناسیونالیسم بر پایه مبانی نظری و فلسفی
الفـ ناسیونالیسم منفی
ناسیونالیسم اگر از یک علاقه طبیعی به وطن و... فراتر رفته و به عنوان یک ایدئولوژی و شبه مذهب در آید و بر یک نوع تعصب و بیمنطقی استوار باشد، منفی خواهد بود. انواع ملیگرایی منفی را به طور خلاصه تبیین میكنیم:
1ـ ناسیونالیسم توسعهطلب و مدنی؛ درونمایه آن نظامیگری و توسعهطلبی جمعی نسبت بهدیگران است، كه با خودمختاری ملی مغایرت دارد. [۳۲] ناسیونالیسم مدنی، التزام به «خودمختاری» همگانی توسط توده مردم است. [۳۳]
2ـ ناسیونالیسم توتالیتر یا انحصارگرا(Exclusivist).؛ در این ایده به دلایل مذهبی، نژادی، قومی و...، كسانی را از شهروندی كامل و امتیازات محروم میدارند. [۳۴] توتالیتاریانیسم Totalitarianism).) صفت رژیمهایی با مشخصات زیر است: نظارت دولت بر جنبههای اقتصادی و اجتماعی، انحصار قدرت سیاسی، سیستم تكحزبی، دستیازی به زور، تشکیل جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی، از میان بردن آزادیهای فردی. نازیسم آلمان و فاشیسم ایتالیا نمونههای عالی نظامهای توتالیتر بودند. [۳۵]
3ـ ناسیونالیسم جداییطلب و قومی؛ دولت موجود را یك قدرت امپریالیستی میداند و خواهان جدایی قلمروی ملی از آن دولت و تشكیل یك دولت ملی است. [۳۶] ناسیونالیسم قومی؛ گروه قومی را برای برقراری حاكمیت دولتی یا حفظ آن بسیج میكند [۳۷] زیرا در ناسیونالیسم امكان بالقوه جلب توده عظیمی از مردم نهفته است. [۳۸]
4ـ ناسیونالیسم لیبرال؛ از اصـول آزادی، بـرابـری و برادری دفاع، و از خودمختاری گروههای خاصی هواخواهی میكند. [۳۹]این پدیده در ایـتـالیـا و آلمـان بـهگونه افـراطـی، به برتری نـژاد و ایـدئولوژی حـزب خـاص انـجـامید. [۴۰] این نظریه توسط رسو، لاك، ولتر و جفرسون پشتیبانی میشد. اعلامیه استقلال آمریكا، سند ناسیونالیزم لیبرال بهشمار میرود. [۴۱]
5ـ ناسیونالیسم افراطی؛ الفـ نژادی و فاشیستی؛ نژادپرستی دكترین انكار حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی، برآن است كه دیگری شخص پست است. [۴۲] فاشیسم (Fascism) در لغت از کلمه ایتالیایی «فاشیو» (Fasio) بهمعنای دستهگل و گیاه گرفته شده است و در اصطلاح، نام مجمع رزمندگان ایتالیایی جنگ جهانی اول است که موسولینی یکی از همین افراد بود. فاشیو، تعیینکننده گروهی است که دارای همبستگی عقیدتی هستند. [۴۳] برخی از مبانی نظری فاشیسم عبارت است از 1ـ نخبهمداری؛ 2ـ نژادگرایی؛ 3ـ توسعهطلبی و میلیتاریستی، ضد کمونیسم؛ 4ـ توسل به ارعاب و ترور؛ 5ـ سیستم تک حزبی. [۴۴]
بـ شوونیستی؛میهنپرستی مفرط دخالت در كشورهای دیگر را موجه میشمارد. پدیده سیاسی مبتنی بر قدرت بوده، انگیزه میهنی ستیزهجویانه داشته و تودهها با حمایت از حاكم ماجراجوییهای پرهزینه راه میاندازند. [۴۵]
6ـ ناسیونالیسم فرهنگی و سنتی؛ مدعی احیای گذشته و رؤیای تجدید عظمت دیرین است. [۴۶] ملیگرایی سنتی، فارغ از عقل و انقلاب، ملیت و دولت است و به نظر سنتطلبان، از پیش ایجاد شده و بحث از منشأ آنها ضرورتی ندارد. [۴۷]
بـ ناسیونالیسم مثبت
اگر ملّیگرایی به معنای محبت و علاقهمندی به سرزمین، ملیت و مذهب خویش، بدون احساس برتری، تبعیض و تضییع حقوق دیگران باشد، ناسیونالیسم مثبت خواهد بود. در زیر، انواع ملیگرایی مثبت به طور خلاصه بیان میشود:
1ـ ناسیونالیسم جدید یا ضد استعمار؛ استعمارگری باعث ایجاد احساس میهنپرستی و تمایل به آزادیهای ملی شد. [۴۸] یكی از عوامل عمده آن اصل خود مختاری است. [۴۹] ویژگیهای عمده ناسیونالیسم جدید عبارت است از: الف ـ تكیه بر استقلال سیاسی و حقوقی؛ ب ـ احترام به نفس؛ ج ـ تكیه بر اصل تساوی ملتها و نژادها؛ د ـ ضد استعماری بودن. [۵۰]
2ـ ناسیونالیسم اصلاحطلب و محافظهكار؛ اصلاحطلب قلمروی دولت موجود را به عنوان محدوده قلمرو ملی قبول میكند، آنچه مورد اختلاف است، مبانی غیر ملی مشروعیت و حاكمیت دولت است. [۵۱] محافظهكار؛ در پی حفظ وضع موجود، با گرایش ترمیم وضعیت با توجه به خواستههای گروه و یا حزب خاصی میباشد.
3ـ ناسیونالیسم ملی؛ ملّیگرایی به معنای میهندوستی با حفظ حرمت و حقوق دیگران است، كه باعث ایجاد باورهای مشترک و استحکام یک ملت میگردد و مردم هنگام خطر از هویت ملی خویش دفاع میكنند.
4ـ ناسیونالیسم وحدتخواه؛ كشورهای موجود را قطعات اشغال شده قلمروی ملی تلقی میكند، و در صدد یكپارچگی گروه خود و رهایی از اشغال كشورها میباشد. [۵۲] مبانی فلسفی این ایدئولوژی از آثار اندیشمندانی مانند آگوست كنت، آدولپ تن، موریس باره و شارل موراس گرفته شده است. [۵۳]
5ـ ناسیونالیسم سیاسی؛ الفـ ناسیونالیسم ملی فاقد دولت؛ دارای چهار وضعیت متفاوت است: 1. ممكن است دولت «اختلاف فرهنگی» اقلیت یا اقلیتهای خود را بهرسمیت بشناسد، ولی به آنها اجازه ترویج ندهد [۵۴]؛ 2. داشتن میزان مشخصی از خودگردانی [۵۵]؛ 3. بالاترین درجه حق تعیین سرنوشت را دارند، ولی مستقل نیستند، مانند اهالی كبك كانادا [۵۶]؛ 4. ملتهایی كه دولتشان اصلاً آنها را به رسمیت نمیشناسد. [۵۷]. بـ ناسیونالیسم در دولتهای فاقد ملت؛ كه هنوز دولت ـ ملتسازی صورت نگرفته است و دولتهای پس از استعمار میباشند. [۵۸]
6ـ ناسیونالیسم بشردوستانه و اقتصادی؛ ناسیونالیسم بشردوستانه نخستین نوع از ناسیونالیسم و الهام گرفته از روح روشنگری و استوار بر حقوق طبیعی است. [۵۹] ناسیونالیسم اقتصادی؛ تعرفهها افزایش یافت و از خودكفایی اقتصادی تمجید بهعمل آمد. با مبارزه بر سر بازار و منابع این نوع از ناسیونالیسم با امپریالیسم در آمیخت. [۶۰].
4ـ مبانی نظری ناسیونالیسم
ایدئولوژی ناسیونالیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم و... با مبانی نظری و فلسفی خاص خود پشتیبانی میشود. (داوری، پیشین، ص 14-18). مبانی فكری و اعتقادی ملیگرایان، با تنوع گرایشهای ایدئولوژیكی آنان، در مجموع دارای افراط و تفریط، تعادل و تعامل و پارادوكسیكال میباشد، كه ممكن است رنگ مكاتب، مذاهب و نحلههای متنوع را به خود بگیرد. در ذیل، به برخی مبانی انواع ناسیونالیسم اشاره میشود: 1ـ وحدت خواهی؛ برتری نژاد، كشور، مذهب و ملیت خود؛ 2ـ تفکر جدایی دین از سیاست؛ 3ـ احترام در حد پرستش افراد ملی؛ 4ـ بشردوستی؛ 5ـ بیگانهستیزی، باستانستایی افراطی؛ 6ـ استقلالطلبی؛ 7ـ مبارزه با استعمار؛ 8ـ توتالیتر، انحصار طلبی؛ 9ـ پذیرش نظام پادشاهی، پاتریمونیال و پدر سالاری. [۶۱]
5ـ تأثیرات ناسیونالیسم در روابط اجتماعی و عرصه بینالملل
الفـ مكتب بركت و مثبت در ناسیونالیسم
ناسیونالیسم باعث تقویت ایده ضد استعماری، استقلالطلبی و خودمختاری ملتها گردید. [۶۲] بر اهداف خارجی كشورها تأثیر گذاشت. [۶۳] و موجب ایجاد دموكراسی، تجزیهطلبی[۶۴]، و نظامی بر پایههای ملی [۶۵] و تبدیل منافع سلاطین به منافع ملی گردید و توده مردم را به صحنه كشاند. [۶۶]
ملّیگرایی موجب مشروعیت حكومتها و تبلور اصول دموکراتیک شده، حس ملی خلاقیتها را در هنر، ادبیات، موسیقی، ورزش و... بالا برده، و باعث تقویت ارزشهای اجتماعی میشود، فقط به ارزشهای ملی توجه دارد(Ibid). ناسیونالیسم ایدئولوژیی است كه علیه ایدئولوژیهای دیگر مقاومت نموده، نیروی ترساننده و بازدارنده است. [۶۷]
ملّیگرایی با تأسیس حكومت مركزی باعث ایجاد صلح میشود. [۶۸] و این عقیده را در بین توده مردم اروپا به وجود آورد كه میتواند باعث استقلال ملتها، صلح جهانی و جوابگوی مشكلات داخلی و اختلافات میان كشورها باشد. [۶۹]
ناسیونالیسم قدرت ملی در كشور را افزایش میدهد(Ibid)، مردم را به دستگاه دولتی معتقد مینماید و باعث تشویق و بسیج مردم میگردد. [۷۰] و یكی از وسایل نفوذ و توافق در كشورهای با ملیت یكسان خواهد بود[۷۱]. (مانند كشورهای عربی، ترك و...).
ناسیونالیسم در روابط داخلی پدیده متمایل به مركز(Centripetal force) دارد موجب اتحاد و همبستگی افراد گشته و عوامل تفرقه را از میان برده و همزیستی مردم با یكدیگر را فراهم(Olson, W., P. 71-78).، و آزادی افراد را تضمین میكند. (بهزادی، پیشین، ص 128؛ Duchacek/Thompson, 1960, p.28.)
بـ مكتب ملامت و منفی در ناسیونالیسم
بر طبق نظریه و مكتب ملامت، ناسیونالیسم موجب مشكلات داخلی، خارجی و روابط بینالملل شده است، كه بدین جهت مورد ملامت و نكوهش قرار گرفته است. برخی از آثار منفی ملیگرایی عبارت است از:
1. ناسیونالیسم باعث جنگ، انشعاب بشریت، جهل و عدم تحمل ملتهای دیگر، در صحنه بینالمللی شده است. [۷۲]ملّیگرایی در ورای جنگهای دو قرن نوزدهم و بیستم قرار دارد. [۷۳]
2. ملّیگرایی اطاعت كوركورانه گروهها را در اجتماع تقویت نموده و آزادی ملتهای دیگر را نیز محدود میسازد . (Hayes, C., 1955, p. 165)و باعث تغییر مبانی حكومت از سنتی، الهی(متافیزیكی)، توارث و زور، به قانون مدون بشری شده است. [۷۴]
ملیگرایی باعث انحصارگرایی، افتخار كاذب(Ibid) ، محدودیت در همکاریهای بینالمللی، مانع پیشرفت، پویایی و پایایی کشورها میشود. ملّیگرایی با تفکر مادی، نسبی و عاطفی ـ افراطی، به جریانی مقابل اخلاق بدل میشود.
ملّیگرایی یكی از انگیزههای مهم امپریالیزم و استعمارگری است[۷۵] باعث استبداد و تعمیم غیرمنطقی میشود، و ویژگیهای مثبت را بر گستره تاریخ ملی تعمیم میدهد؛ آن مذهب جزمگرا، فاقد توجیه علمی و عقلی است. [۷۶]
ناسیونالیسم در روابط خارجی پدیده گریز از مركز(Centrifugal force) بوده كه موجب بینظمی، تفرقه و نزاع در صحنه بینالملل شده است. [۷۷] مسئله اعراب در امپراتوری عثمانی سابق، معضل اسرائیل، كشمیر، فلسطین و...از این نوع میباشد. (Ibid).
ناسیونالیسم در مرزهای نژاد و ملتها، اما نظامهای بینالمللی فرانژادی عمل میكند. (Ibid). این پدیده «ارزشهای اخلاقی» مخصوصی در ملت ایجاد میكند كه مخالف نظام بینالمللی است. این امر باعث میشود كه «ارزشهای اخلاقی ملی» جای «ارزشهای بینالمللی» را بگیرد(Ibid).
ناسیونالیسم، بیثباتی سیاسی را در صحنه بینالملل به وجود میآورد. ناسیونالیسم عرب باعث اتحاد مصر و سوریه شد، ولی ناسیونالیسم ملی باعث انحلال آن گردید. [۷۸] اتحادیه اروپا نیز تاكنون با معضل ناسیونالیسم ملی روبهرو بوده است و برخی كشورهای اروپایی با برخی مصوبات اتحادیه موافقت نمیكنند.
در نقد ناسیونالیسم، میتوان گفت كه بعضی از گونههای ناسیونالیزم با اصالت نژاد، قوم و ملیت خاص، بیشتر ترویج كننده خشونت، ظلم و تجاوزگری میباشد، كه برخی آن را وسیله استعمار و ظلم بر مظلومان دانستهاند. [۷۹]
گفتار سوم: دیدگاه اسلام و ناسیونالیسم
1ـ وحدت اسلامی و ناسیونالیسم
دیدگاه اسلام را به گونه مقایسهای با ملیگرایی، با طرح بحث وحدت اسلامی از نگاه قرآن و سنت كه بر همبستگی تمام بشر تأكید میکند، و ناسیونالیسم نیز همگرایی در مرزهای ملی و چه بسا فراتر از آن را ادعا دارد، پی میگیریم.
1/1ـ مبانی الهی و انسانشناختی وحدت در قرآن
الف. ایمان و اعتقاد به خالق واحد؛ قرآن كریم توحید نظری«اعتقاد به خالق واحد» را باعث توحید عملی انسانها میداند: « قُلْ یا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى كَلِمَةٍ سَواءٍ بَینَنا وَ بَینَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیئاً...؛ بگو ای اهل کتاب، بیایید به سوی سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او قرار ندهیم...» [۸۰] این آیه برای وحدت و یکپارچگی، به «توحید» قدر مشترک مسلمانان و اهل کتاب اشاره کرده، كه یكی از عوامل مهم وحدت همه ادیان یاد شده است [۸۱] امام علی(ع) میفرماید: «الههم واحد و نبیهم واحد و كتابهم واحد...» و این در حالی است كه خدا و پیامبر و كتابشان یكی است. [۸۲]
ب. رهبری واحد؛ یکی دیگر از مبانی وحدت، پیروی از رهبری واحد است: «وَأَطِیعُوا اللَّهَ و َرَسُولَهُ وَلاَ تَنَـازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرِینَ؛ و اطاعت خدا و پیامبرش نمایید و نزاع مکنید تا سست نشوید و قدرت شما از میان نرود...» [۸۳] بنابراین، لازم است مذاهبِ مختلف برای رفع اختلافات و درگیریهای درونی به مشترکات تمسک کنند.
ج. دین اسلام؛ تنها دینی است كه مورد تأكید پروردگار قرار دارد و به دلایل ذیل میتوان آن را مایة همگرایی و سعادت انسانها دانست: فراخوانی دین به همگرایی و بهرهگیری از دستورات آن؛ عصبیت دینی مسلمانان در دفاع از آن؛ دین واحد عامل وحدت است. امام علی(ع) فرمود: «واقعیت جز این نیست كه همگی شما بر اساس دین خدا برادرید. [۸۴] در برخی از تفاسیر مانند «مجمع البیان»، «التبیان» و «روح البیان» آمده است كه همانا مقصود از «حبلاللّه»، دین اسلام است.
د. خلقت از نفس واحده؛ « یا أَیهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِی خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِیراً وَ نِساءً؛ ای مردم! از پروردگارتان پروا كنید، آنكه شما را از یك تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد...» [۸۵] مراد از «نفس واحده» در آیه، حضرت آدم(ع) و مراد از «زوجها» همسرش حواست كه والدین انسانها هستند و خلقت حوا نیز از آدم(ع) است; بنابراین خلقت همه انسانها به حضرت آدم منتهی شده و وحدت در خلقت دارند. [۸۶] این امر كه همه انسانها از «نفس واحده» خلق شدهاند میطلبد كه نوعی انس و اتحاد بین انسانها برقرار باشد تا موجب زیادتر شدن محبت و ترك تفاخر و تكبر آنها بر یکدیگر شود. [۸۷] «وَ هُوَ الَّذِی أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ...؛ و اوست كه شما را از تن یگانهی پدید آورد...» [۸۸]
2/1ـ مبانی معرفتشناختی وحدت اسلامی
الف. قرآن و سنت؛ همه مذاهب اسلامی بر حجیت و حقانیت این دو منبع اتفاق نظر دارند. ب. ولایت؛ وجه مشترك اهل سنت و اهل تشیع و یكی از سنتهای نبوی است. در قرآن نیز بر محبت ذیالقربی تأكید شده است. ج. مشروعیت اجتهاد و آزادی بحث و بررسی؛ اسلام با به رسمیت شناختن اصل اجتهاد در چارچوب منابع اسلامی، اختلافات فکری را پذیرفته است. اما ناسیونالیسم افراطی حاكمیت رأی خاص را بر مبنای زور و هژمونی قدرت مهم میداند.
3/1ـ عوامل وحدت اسلامی از نگاه قرآن
الف. تقوای الهی؛ پرهیزگاری یكی از عوامل مهم وحدت در جامعه انسانی است: « وَ مَنْ یسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى؛ کسی که خود را تسلیم خدا کند...محسن و نیکوکار باشد به دستگیره محکمی چنگ زده است»[۸۹] در جای دیگر آمده است: «... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِكُمْ ؛ ...پس از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید و میان برادرانی را که با هم ستیزه دارند آشتی دهید...» [۹۰] در این آیه بعد از امر به تقوا، امر به اصلاح و حل اختلاف شده است، پس تقوا، اصلاح و حل اختلاف را موجب میشود.
ب. امت واحده؛ واژه امت در قرآن كریم 65 بار به صورت مفرد یا جمع آمده است. معانی «امت» در قرآن: ملت دارای دین واحد [۹۱]؛ جماعت [۹۲]؛ چند سال [۹۳]؛ پیشوا [۹۴]؛ مردم (بقره/213). «اُمَم» به معنای اقوام پیشین و ملتهایی كه خداوند برای آنان پیامبری گسیل داشته، به كار رفته است [۹۵] امت افزون بر مفهوم دینی خود، به مفهوم همبستگی زبانی، فرهنگی، طبیعی، نژادی و... نیز میباشد. [۹۶] قرآن تشكیل امت واحد را برنامه جهانی برای حكومت جهانی واحد میداند. برای تحقق این آرمان، در ادیان مختلف به ظهور مصلح آخرالزمان که امت جهانی را بنیان مینهد، نوید داده شده است [۹۷] « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ؛ و این امت شما، امت یگانه است...پس مرا بپرستید». آیه شامل تمام انسانهایی میشود که دارای خدا و مقصد واحدند. آیاتی را كه به «امت واحده» اشاره دارد، میتوان به سه گروه طبقهبندی نمود: گروه اول: آیاتی كه خطاب به پیامبران بوده و تشكیل امت واحد را یادآور میشود: « إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاعْبُدُونِ * وَ تَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَینَهُمْ كُلٌّ إِلَینا راجِعُونَ؛ این امت شماست كه امتی یگانه است و من پروردگار شما هستم...» [۹۸] « وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَینَهُمْ زُبُراً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیهِمْ فَرِحُونَ؛ و همانا این امت شماست، امتی یگانه و من پروردگار شما هستم، از من پروا كنید...» [۹۹] مراد از وحدت امت، وحدت در دین است و مراد از دین، اصولی است كه مورد قبول همه شرایع میباشد، مثل التزام به وجود ذات خداوند و صفاتش و...؛ مختلف بودن شریعتهای پیامبران، به جهت التزام پیروان همه شرایع به اصولی واحد، خللی به وحدت امت وارد نمیكند. [۱۰۰] گروه دوم: آیاتی كه هر نوع مشیت جبرآمیز خداوند برای رسیدن به امت واحد را نفی میكند: « وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یزالُونَ مُخْتَلِفِینَ * إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ؛ و اگر پروردگارت میخواست، مردم را امت یگانهای قرار میداد...» [۱۰۱] مراد از وحدت و اختلاف در این آیه، وحدت و اختلاف در دین است. [۱۰۲] این آیه ناظر به امت واحد بشری است و علت عدم اتحاد، امتحان انسان است. [۱۰۳] « وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِیبْلُوَكُمْ فِی ما آتاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَیراتِ؛ و اگر خداوند میخواست، شما را امت یگانهی قرار میداد»[۱۰۴] اما خداوند برای امتحان افراد بشر و تفكیك نیكان و بدان از یكدیگر، وحدت را در میان آنان ایجاد نكرد. [۱۰۵] گروه سوم: آیات دلالتکننده بر اینکه انسانها در ابتدا امت واحدی بودند، سپس بین آنان اختلافاتی به وجود آمد: « كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِیحْكُمَ بَینَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ؛ (در آغاز) مردم امت یگانهای بودند آنگاه خداوند پیامبران مژدهآور و هشداردهنده برانگیخت و بر آنان، به حق، كتاب آسمانی نازل كرد تا در هر آنچه اختلاف میورزند در میان آنان داوری كند...» [۱۰۶]. مردم در آغاز در امور دنیوی و مادیات، امت واحدی بودند. [۱۰۷] ج. الفت و دوستی؛ « هُوَ الَّذِی أَیدَكَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنِینَ * وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ...؛ او...در میان دلهای آنها الفت ایجاد نمود،...»[۱۰۸] این تألیف قلوب اهل ایمان و اتحاد بین آنها، به خاطر ایمان و توجه به خدا امکانپذیر است. در جای دیگر آمده است: « فَأَلَّفَ بَینَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛...پس میان دلهای شما الفت و مهربانی انداخت تا به لطف او برادران هم شدید».[۱۰۹] د. اعتصام به حبلالله؛ قرآن انسانها را به اتحاد فرا میخواند: « وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا...؛ (و هممسلكان) به ریسمان خدا (قرآن و اسلام،) و هرگونه وسیله وحدت، چنگ زنید و پراكنده نشوید!...»[۱۱۰] حبل به معنای ریسمان، سبب و ابزاری است كه با آن میتوان به هدف و خواسته خود رسید.[۱۱۱] مراد از حبلالله چیزی است كه موجب اتصال میان انسان و خداوند میشود. [۱۱۲] از مهمترین مصادیق حبلالله، قرآن كریم [۱۱۳]، پیامبر(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) میباشند. [۱۱۴] هـ . برادری دینی، نعمت الهی؛ «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیكُمْ ... فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً؛ و نعمت خدا را به خود یاد کنید... تا به لطف او برادران هم شدید»[۱۱۵] «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ؛ مؤمنان با هم برادرند». مراد از «وحدت انسانها» این است كه با حفظ اختلافات، همدلی پیدا كنند. [۱۱۶] «وَ لا تَكُونُوا كَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَیناتُ...؛ و چون کسانی مباشید... با هم اختلاف کردند...» [۱۱۷]
4/1ـ وحدت اسلامی از نگاه سنّت
الف. پیامبر اکرم(ص)؛
سیره چهارده معصوم(علیهم السلام) محور وحدت جامعه اسلامی قلمداد شده است: «فَأَنْتُمْ أَهْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الَّذِینَ بِهِمْ تَمَّتِ النِّعْمَةُ وَ اجْتَمَعَتِ الْفُرْقَةُ وَائْتَلَفَتِ الْكَلِمَةُ؛ شما اهل بیت، اهلالله هستید که به برکت شما...اتحاد کلمه پدید آمده است.» [۱۱۸]. پیامبر(ص) با ورود به مدینه, به اختلافات «اوس» و «خزرج» و تنازعات قبیلهای پایان داد، و با انجام عقد اخوت، به الفت قلبی سامان بخشید: «... و آخی رسول الله(ص) بین اصحابه من المهاجرین والانصار فقال: تأخوا فی الله اخوین اخوین ثم اخذ بید علی بن ابی طالب فقال هذا اخی؛ پیامبر(ص) فرمود: ...در راه خدا، دو به دو، عقد اخوت ببندید و خود، با علی(ع) موآخات نمود». [۱۱۹] «المسلمون اخوة لافضل لاحد علی احدٍ الا بالتقوی؛ مسلمانان با هم برادرند و هیچكس بر دیگری برتری ندارد جز به تقوا» [۱۲۰]
ب. امام علی(ع)؛
1ـ تأكید بر نقش رسول اكرم(ص) در ایجاد وحدت بین مؤمنین؛ «قد صُرفَتْ نحوهُ أفئدةُ الابرار، و ثُنیت الیه أزِمّة الابصار...؛ ... خداوند بهوسیله او كینههای دیرینه را دفن كرد...دلها را با هم الفت داد...» [۱۲۱]؛ 2ـ وحدت در پرتوی اخلاق؛ «خالطوا الناس مخالطةً اِن مِتُّم معها بَكوا علیكم، و اِن عِشتم حَنَّوا الیكم؛ با مردم به گونهای آمیزش كنید كه اگر مردید بر شما بگریند، و اگر ماندید، قلباً به شما بگروند.» [۱۲۲] 3-دستور به دوری از اختلاف؛ «و ألزموا السّواد الاعظم، فان یدالله مع الجماعة، و ایاكم والفرقة؛ همواره با سیاهی و انبوه مردم ملازم باشید كه دست خدا با جماعت است، و از تفرقه بپرهیزید.» [۱۲۳]؛ 4ـ ارتباطات، عطوفت و صله رحم؛ «و علیكم بالتواصل و التباذل و ایاكم و التدابر و التقاطع؛ بر شما باد به وصل كردن و همبستگی، و بذل و بخشش به هم و بپرهیزید از پشت كردن به هم و قطع رابطه با یكدیگر» [۱۲۴] 5-سیره عملی امام علی(ع)؛ «لقد علمتم أنی أحق الناس بها من غیری، و والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین، و...؛ ... من از دیگران شایستهتر به خلافت هستم، ولی...مخالفتی ندارم كه امور مسلمانان روبهراه باشد و تنها به من ستم شود...» [۱۲۵] عبدالمتعال صعیدی: نخستین اختلاف میان مسلمانان, اختلاف بر سر خلافت بود و علی(رض) با آنكه میدانست از دیگران به خلافت سزاوارتر است، ولی با ابوبكر و عمر و عثمان به مدارا رفتار كرد و به آنان كمك كرد، تا نمونه عالی مدارا و حافظ اتحاد، هنگام اختلاف رأی باشد.[۱۲۶]
ج. امام حسن(ع):
«من امیدوارم كه خیرخواهترین مردم باشم... باید آگاهی دهم كه اجتماع مسلمانان و جماعت آنان اگر چه مكروه شما باشد بهتر است از پراكندگی و تفرقه هر چند دو دستگی و جبههگیری خواست شما باشد». [۱۲۷]
د. امام صادق(ع):
«مسلمان برادر مسلمان، راهنما و خیرخواه بوده و هرگز به او حیله، خیانت و ظلم و ستم روا نمیدارد».[۱۲۸] «پیوسته خدا را در نظر داشته باشید و با هم برادران خوبی باشید... عطوفت و مهربانی به خرج بدهید، به دیدار و ملاقات هم بروید، و با این پیوندها و اتحادها، مکتب ما را زنده بدارید.» [۱۲۹]
2ـ نژاد پرستی از دیدگاه اسلام
الفـ قرآن؛ خداوند كریم برتری انسانها را در تقوا میداند، نه در نژاد و قومیت: « یا أَیهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ؛... شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یكدیگر شناسایی متقابل حاصل كنید، در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست...» [۱۳۰] در قرآن بیشتر خطابها به عموم مردم است و فرقی نمیكند از كدام قوم، قبیله و ملت باشند.[۱۳۱] بـ پیامبر اكرم(ص)؛ در حجة الوداع فرمود: «ای مردم! خدای شما یكی است، پدر همه شما یكی است، برترین شما نزد خدا، با تقواترین شما است (فیض کاشانی، بیتا، ج9، ص 18). «هیچ برتری برای عرب بر عجم نیست بلكه برتری به میزان تقوی است». در پاسخ نژادگرایی عرب فرمود: «خداوند ... تفاخر قومی و عشیرهای شما را از بین برد ... همانا بهترین شما نزد خدا با تقواترین شماست» (پیشین). جـ امام علی(ع): «مهربانی با «مردم» را پوشش دل خویش قرار ده...، زیرا مردم دو دستهاند، دستهای برادر دینی تو و دستهای دیگر همانند تو در آفرینش میباشند» (دشتی، نامه 53). ایشان وحدت با حفظ حرمت و كرامت انسانها را نعمت الهی میداند. (معادیخواه، پیشین، ج 1، ص 87). خطاب اسلام به كل بشریت بوده، نظام اسلامی برای طبقه خاصی نیست، هدف نهایی اسلام استقرار «جامعه توحیدی» است؛ جامعهای كه محدودیتهای مرزهای جغرافیایی و نژادی و زبان و فرهنگ را فرو میریزد.[۱۳۲]
3ـ ارزشها در اسلام و ناسیونالیسم
الفـ فرهنگ و سنن؛ علی(ع): «هیچ سنّت شایستهای را مَشكن كه معیار عمل بزرگان این امت بوده است و همبستگی و كار ملت بر محور آن سامان مییافته است و هیچ راه و رسم جدیدی ایجاد مكن كه به سنّتی از این سنّتها آسیب برساند.» [۱۳۳] اما ارزشها در ناسیونالیسم میتواند با توجه به مبانی نظری آن با ارزشهای اسلامی متفاوت باشد، چون ارزشها در گرایشهای ناسیونالیستی، نسبی، قومی، نژادی و... بوده و بر اساس منافع آنان ارزیابی میشود.
بـ حكومت و رهبری؛ حكومت نقش بنیادی در برقراری امنیت، نظم و اجرای قوانین بین مردم دارد. در جامعه اسلامی به ویژه در فرهنگ شیعی، حكومت جایگاه الهی داشته و امامت استمرار حكومت انبیاست. از این رو حفظ نظام از اهمّ واجبات بوده و رهبر محور و قطب حكومت میباشد. امام علی(ع) میفرماید: «واقعیت جز این نیست كه من قطب آسیابم...» [۱۳۴] آن حضرت موقعیت زمامدار را همچون ریسمانی میداند، كه مهرهها را جمع كرده و ارتباط میبخشد.[۱۳۵]، از این رو در اسلام رهبری با موازین الهی و آسمانی، به نص خاص و عام، صورت میگیرد، كه این امر در ناسیونالیسم بر محور احساسات و عواطف و گاه به صورت كاریزماتیك و یا جمعی تعریف میشود، كه بشری و زمینی است.
جـ حقانیت؛ یكی از عوامل مهم ایجاد وحدت، حقانیت است. امام علی(ع) حقانیت را به عنوان محور همبستگی یاد مینماید: «واللّه یمیت القلب و یجلب الهم اجتماع هؤلاء القوم علی باطلهم و تفرقكم عن حقكم؛... این قوم بر باطل خویش متحد و همداستاناند و شما بر محور حقتان پراكندهاید»[۱۳۶] ولی حقانیت به مفهوم اسلامی آن در ناسیونالیزم وجود ندارد، زیرا در ناسیونالیسم، بیشتر موارد درك همراه با احساسات و عواطف بهدور از بار عقلانی است. این امر رسیدن به حق و ادعای حقانیت را در ملیگرایی دچار مشكل جدی نموده است.
4ـ مسلمانان و ناسیونالیسم
الفـ پاناسلامیسم و نگاه واقعبینانه به ملیگرایی جنبش همسازگری اسلامی در سده 13هـ.ش/ 19م با عنوان «اتحاد اسلام» یا «پاناسلامیسم» (Pan Islamism) شناخته میشود. Pan در زبان لاتین به معنای «همه» یا «عموم» كه در ابتدای هر عقیدهای قرار گیرد، به معنای اتحاد همه وابستگان به آن عقیده یا جنبش سیاسی خواهد بود. [۱۳۷] پاناسلامیسم نخستینبار از جانب مخالفان وحدت اسلامی جعل شد [۱۳۸]، ولی به كثرت استعمال، امروزه پذیرفته شده است.[۱۳۹] جنبش اتحاد اسلام در پی برتری سیاسی بر سراسر جهان نبود، بلكه به دنبال رهایی جهان اسلام از سیطره استعماری اروپا و گسترش روسیه در كشورهای مسلمانان بود.[۱۴۰] در اواسط سده نوزدهم حكومت عثمانی در واكنش به جنگ تركیه با روسیه، سیاست خارجی پاناسلامیسم را مطرح كرد.[۱۴۱] پیش از ناسیولیسم اروپایی، پاناسلامیسم ایدئولوژی مسلط بر جهان اسلام بود. اندیشمندان مسلمان چون سید جمالالدین اسدآبادی، محمد اقبال، و... به تبلیغ نظر خود در پشتیبانی از اسلام میپرداختند، كه این امر به نام اتحاد اسلام موسوم شد. غربیها آن را ناسیونالیسم -اسلامی گویند. تجدید حیات دینی سید جمال مبدأ تحول سیاسی، اجتماعی و فكری مسلمانان گردید.[۱۴۲] بسیاری از علما و اندیشمندان اسلامی بر ناسازگاری اسلام با عقاید نژادپرستانه و ملی¬گرایانه تأكید کردهاند. امامخمینی(ره): «تمام مقصد ما مكتب ماست... آنهایی كه میخواهند ملیت را احیا كنند آنها مقابل اسلام ایستادهاند ...» [۱۴۳] شهید مطهری: «در صورتی كه ناسیونالیسم جنبه مثبت به خود گیرد از نظر اسلام مذموم نیست، ناسیونالیسم آنگاه محكوم است كه جنبه منفی به خود گیرد؛ یعنی افراد را تحت عنوان ملیتهای مختلف از یكدیگر جدا كند.» [۱۴۴]
بـ تقلیدهای كور و ترویج ناسیونالیسم ناسیونالیسم تقلید کورکورانه مغرضانهای بود، مانند دیگر آموزههای غربی چون دموکراسی، سکولاریسم، لیبرالیسم و... كه از غرب گرفته شده بود و در نهایت، موجب پدید آمدن کشورهای کوچک و ضعیف با دولتهای ملی وابسته به استعمار شد. پشتوانه منادیان اولی ملیگرایی در میان ممالک اسلامی، فرانسه، انگلیس؛ سپس آمریکا و روسیه بودند. بیداری ملی عرب (پانعربیسم) و قیام علیه خلافت عثمانی در اواسط قرن19 پدید آمد. از این زمان، انجمنهای سری برای ترویج قومیت عربی در بیروت، دمشق و ترکیه بر پایه افکار گاکولپ، یعنی تفکیک مذهب از شئون اجتماعی و سیاسی نهضت ملی ترک «پان تركیسم»، به منظور تبدیل خلافت ترکان عثمانی به دولت ملی شکل گرفت و بعد توسط «مصطفی کمال» اقتباس شد. در سال 1924 به طور رسمی الغای خلافت عثمانی توسط مجلس ملی ترکیه اعلام شد.[۱۴۵] رشد ناسیونالیسم عرب كه اسلام را بیشتر به چشم عنصری از عربیت مینگرد، ایده وحدت كلی جهان اسلام را ضعیف كرده است.
نتیجهگیری
مبانی و اهدافی كه در دین مقدس اسلام، با تحلیل مفهوم «توحید» در قالب وحدت و همگرایی انسانی ـ اسلامی مطرح شد، با مبانی برخی از گونههای ناسیونالیسم چون ضد استعمار، اصلاحطلب، سیاسی، و... در جایی كه بر استقلال و آزادی، احترام و سعادت انسان تأكید گردد، تا حدودی سازگار و متعامل است. جنبههای مثبت ناسیونالیسم از نظر اسلام مذموم نیست؛ ناسیونالیسم آنگاه محكوم است كه جنبه منفی به خود گیرد. ولی با ناسیونالیسم امپریالیستی، لیبرال، توتالیتر، نژادی و فاشسیتی هماهنگی ندارد. برتر دانستن نژاد، مذهب و ملیت خاص، انفكاك نهاد دین و سیاست، تجزیهطلبی، سیستم تك حزبی، دولتمداری، احترام به دیگران، استقلالطلبی، تقدسبخشی افراطی به نشانههای ملی و... از مبانی نظری انواع ناسیونالیسم بهشمار میرود، كه از نگاه مفهومی متفاوت و یا پارادوكسیكال میباشد. ملیگرایی با این ویژگیها به یک «شبه مذهب» شبیه است. ملیگرایی در دو گروه عمده مثبت و منفی، به وحدتخواه، سیاسی، لیبرال، قومی، فرهنگی، ضداستعماری، ملی، توسعهطلب، توتالیتر، اصلاحطلب، بشردوستانه و... تقسیم میگردد. برخی از آثار مثبت ملیگرایی عبارت است از: استقلال كشورها، ایجاد آگاهی ملی، ایجاد اصل مشروعیت کشورها و حس تعلق و تبعیت از دولت ملی و اتحاد و همبستگی افراد در سطح ملی و تبلور خلاقیتها. از آثار منفی ملیگرایی میتوان از جنگ افروزی، تعصباتكور نژادی، افراطیگری، محدودیت در تصمیمگیریها در داخل و سطح بینالملل، مانع پیشرفت علم و فرهنگ، تقویت انگیزههای امپریالیستی، بهخطر انداختن امنیت ملی، نام برد. میتوان گفت كه بین بسیاری از آموزههای اسلام و ناسیونالیسم پیوند وثیقی وجود ندارد و چه بسا در برخی موارد مخالف و یا متضادند و مسلمانان هم تا كنون نگاهی دوگانه به پدیده ملیگرایی داشتهاند.
منابع و مآخذ
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، مروارید، تهران، 1373ش.
- آصف، محمد، مبانی ایدئولوژیك حكومت در دوران پهلوی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1384ش.
- آقابخشی، علی، فرهنگ علوم سیاسی، مركز اطلاعات و مدارك علمی ایران، تهران، 1374ش.
- ابن ابی الحدید، ابوحامد عزالدین عبدالحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغه، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، ج1، بیتا.
- ابن منظور، محمّد، لسان العرب، بیروت، مؤسسه احیاء التراث العربی، ج3، 1412 ق.
- ابن هشام، عبدالملك، السیرة النبویة، دارالمعرفة، بیروت، ج1، 1421ق.
- ابوالفدا، تقویم البلدان، به كوشش رنو و دوسلان، پاریس،1840م.
- اصفهانی، راغب، المفردات فی غریب القرآن، ترجمه: حسین ابن احمد كیلانی، مكتبه البوذر جمهری، تهران، 1373ش.
- انصاری، حسن، دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج10، مقاله 3931. www.cgie.org.ir
- بابایی زارچ، علی محمد، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383ش.
- برنارد، لوئیس، زبان سیاسی اسلام، ترجمه: غلامرضا بهروزلك، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1378ش.
- بشیریه، حسین، جامعهشناسی سیاسی، نشر نی، تهران، 1374ش.
- بهزادی، حمید، ناسیونالیزم، مؤسسه حساب، تهران، 1354ش.
- بیآزار شیرازی، عبدالكریم، همبستگی مذاهب اسلامی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، تهران، 1377ش.
- بیل، جمیز، راجر لوئیس، ویلیام، مصدق، نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، كاوه بیات، گفتار، تهران، 1372ش.
- پارسانیا، حمید، ناسیونالیسم، مجله معرفت، شماره ۲۵.
- پازارگاد، بهاءالدین، مکتبهای سیاسی، انتشارات اقبال، تهران، بیتا.
- تركی، عبدالمجید، اجماع امت مؤمنان، از جوهر عقیدتی تا واقعیت تاریخی، تحقیقات اسلامی، تهران، 1368ش.
- جهانبگلو، رامین، تاگور وجدان بشر، ترجمه: خجسته کیا، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1379ش.
- جیكوب، لاندو، پان تركیسم، یك قرن در تكاپوی الحاق¬گری، ترجمه: حمید احمدی، نشر نی، تهران، 1382ش.
- حامد، عبدالله، اختلاف در امت واحد، انتشارات قلم، تهران، 1378ش.
- خمینی، روح الله، وحدت از نگاه امام خمینی، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام، قم، 1376ش.
- ـــــــــــــــ ، صحیفه امام، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ج 13، 1379ش.
- داوری، رضا ، ناسیونالیسم و انقلاب، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1365ش.
- رازی، فخرالدین محمد، تفسیر كبیر، دارالمعرفه، بیروت، ج5، 1414ق.
- رشید رضا، محمد، المنار، بیروت، دارالمعرفه، ج4، 1414ق.
- ژربه، پییر، سازمانهای بینالمللی، ترجمه: محمد امین كاردان، شركت سهامیكتابهای جیبی، تهران، 1351ش.
- ساعی، احمد، نظریههای امپریالیسم (مومسن، ولفگانگ ج.، فیلد هاوس، دیوید، زیمانسكی، آلبرت)، قومس، تهران، 1383ش.
- شریف قرشی، باقر، حیاه الامام الحسن(ع)، دارالكتب العلمیه، قم، ج 2، 1393ق.
- شناوی، عبدالعزیز محمد، الدوله العثمانیه، دوله اسلامیه مفتری علیها، مكتبه الانجلو المصریه، قاهره، چاپ دوم، ج3، 1986م.
- شیخ شعاعی، محمدعلی، ملیگرایی از دیدگاه اسلام، دفتر عقل، قم، 1386ش.
- صادقی اردستانی، احمد، وحدت مسلمین، دفتر كنگره جهانی ائمه جمعه و جماعت، قم، بی تا.
- صبحیصالح، نهجالبلاغه، موسسه دارالهجره، قم، ۱۴۱۲ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، ج4، 1394ق.
- طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مجمع البیان، بیروت، داراحیاء التراث العربی، ج 1و 2، 1414ق.
- طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، تهران، علم، 1385ش.
- علوی، پرویز، زبان انگلیسی تخصصی علوم سیاسی و روابط بین الملل، ج 1، تهران، علوم نوین، ج1، 1374ش.
- عمید زنجانی، عباس علی، بنیادهای ملیت در جامعه ایدهآل اسلامی، كتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، 1352ش.
- عنایت، حمید، دین و جامعه، انتشارات موج، تهران، 1352ش.
- فارابی، محمد ، آراء اهل المدینه الفاضله، به كوشش البیر نصری نادر، بیروت، 1973م.
- فیض کاشانی، محسن (محمد بن مرتضی)، وافی، دارالكتب الاسلامیه، تهران، ج9، بیتا.
- قهری، داریوش، تحول ناسیونالیزم در ایران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، تهران، 1383ش.
- كاتم، ریچارد ، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه: احمد تدین، كویر، تهران، 1371ش.
- كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، دارالكتاب الاسلامیه، تهران، ج1، 1367ش.
- گیبرنا، مونتسرات، مكاتب ناسیونالیسم، ترجمه: امیر مسعود اجتهادی، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران، 1378ش.
- گیلبرت، آلاردیس، جایگاه فاشیسم در تاریخ اروپا، ترجمه: حشمتالله رضوی، سازمان انتشارات کیهان، تهران، 1371ش.
- ماتیل، الكساندر، دایره المعارف ناسیونالیزم، مترجم: كامران فانی، محبوبه مهاجر، وزارت خارجه، تهران، 1384ش.
- متقی هندی، شیخ علاء الدین علی بن حسام، كنز العمال، بیروت، مؤسسه الرساله بیتا ، ج1و9.
- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج74، 1404ق.
- مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، قم، 1359ش.
- ــــــــــــــــ ، خدمات متقابل اسلام و ایران، صدرا، قم، ج1، 1359ق.
- ــــــــــــــــ ، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، صدرا، تهران، ج 24، 1385ش.
- معادیخواه، عبدالمجید، فرهنگ آفتاب، نشر ذره، تهران، ج1، 1373ش.
- معظمپور، اسماعیل، نقد و بررسی ناسیونالیسم؛ تجددها در عصر رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383.
- معین، محمد، فرهنگ معین، امیر كبیر، تهران، ج 4، 1371ش.
- موثقی، سید احمد، استراتژی وحدت در اندیشه سیاسی اسلام، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، ج1، چاپ دوم، 1375ش.
- نقوی، علی محمد، اسلام و ملیگرایی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بیجا، 1364ش.
- نوروزی، محمد جواد، فلسفه سیاست، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، قم، 1380ش.
- همایون، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه: محمد رضا نفیسی و كامبیز عزیزی، نشر مركز، تهران، 1384ش.
- . Gellner, E. Nationalism,) London: Weidenfeld & Nicolson, 1997. p. 1.
- www.ariaye.com/dari/qanoonasasi/eskandari2.html
- Augustin Barraail.
- Andrew Heywood, political ideologies second Edition Macmilan Press LTD, 1998, p. 152
- Hans Kohn, The idea of Nationalism, Ninth Printing, The McMillan Company, New York, 1967, p.76.
- A National way of looking at life.
- Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) P.211.
- Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) PP. 66-84.
- Hayes, C. The Historical Evolution of Modern Nationalism,(New York: Macmillan, 5th edn, 1955), p. 165.
- Holsti H, International Politics, (New Jersy: Prentice-hall, 1972) pp. 65-69; Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) p. 211.
- Morgenthau, H. Politics Among Nations, 4th ed. New York: Alfred, A. Knopf, 1967, p 100.
- Snyder, L. The word in Twentieth Century, (New Jersy: van Nostrand, 1964) P. 23-24.
- Puchala, D. International Politics Today, (New York: Dood, mead & Company, 1971), pp. 197,211-217.
- Olson, W. The theory and Practice of International relations,(New Jersy, Prentice-Hall) PP. 71-78.
- Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) p.28.
- Duchacek/Thompson, Conflict and Cooperation Among Nations, (New York: Holt, Rinehart and Winston, 1960) pp. 25-28.
- Hayes, C. The Historical Evolution of Modern Nationalism,(New York: Macmillan, 5th edn, 1955), p. 165.
- Holsti H, International Politics, (New Jersy: Prentice-hall, 1972) pp. 65-69; Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962) P. 211.
- Lerche, Che. America in World Affairs, (New York: McGraw-Hill, 1967) P. 15.
- Olson, W. The theory and Practice of International relations,(New Jersy, Prentice-Hall) PP. 71-78.
- Snyder, L. The word in Twentieth Century, (New Jersy: van Nostrand, 1964).
- Rabindaranat Tagore, Reminiscecec, New Delhi,p.122؛ University Oxford,ones of Room A, Press,Woolf Virginia, 313:1992.
- ↑ Weidenfeld & Nicolson, 1997. p. 1
- ↑ داوری، 1365ش، ص203
- ↑ طلوعی، 1385، ص 872
- ↑ بابایی زارچ، امت و ملت در اندیشه امام خمینی، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1383ش، ص 55
- ↑ آشوری، 1373ش، ص319ـ320
- ↑ نوروزی، 1380ش، ص82
- ↑ كاتم، 1371ش، پنج
- ↑ شیخ شعاعی، 1386ش، ص 11؛ اسکندری، www.ariaye.com/dari/qanoonasasi/eskandari2.html
- ↑ پارسانیا، ص۷۱
- ↑ مطهری، 1359ش، ص ۵۶
- ↑ عمید زنجانی، 1352ش، ص23 ـ24
- ↑ معین، 1371ش، ج4، ص 4989
- ↑ ابن منظور، 1412 ق، ج3، ص 449
- ↑ راغب اصفهانی، 1373ش، ص857
- ↑ صادقی اردستانی، بیتا، ص 502
- ↑ تركی، 1368ش، ص 30
- ↑ پیشین، ص97 ـ103
- ↑ فارابی، 1973م، ص 117؛ ابوالفدا، 1840م، ص222
- ↑ قهری، 1383ش، ص 69ـ79
- ↑ آشوری، پیشین، ص 319
- ↑ جیكوب، 1382ش، ص8ـ7
- ↑ مایون، 1384ش، ص 125ـ 129
- ↑ لوی، 1374ش، ج1، ص62
- ↑ Hans Kohn, 1967, p.76
- ↑ آقابخشی، 1374ش، ص 219
- ↑ آشوری، پیشین، ص 319
- ↑ داوری، پیشین، ص 169
- ↑ آشوری، پیشین
- ↑ Finer, S. The Man on the horseback,(New York: Praeger 1962, P. 211
- ↑ بهزادی، 1354ش، ص 102
- ↑ پیشین، ص103
- ↑ آصف، پیشین
- ↑ معظمپور، 1383، ص 271
- ↑ پیشین
- ↑ آشوری، پیشین، ص 24؛ بهزادی، پیشین، ص 145
- ↑ معظمپور، پیشین
- ↑ ماتیل، 1384ش، ج1، ص576
- ↑ بیل و لوئیس، 1372ش، ص39
- ↑ Duchacek/Thompson, 1960, P. 66-8
- ↑ ماتیل، پیشین، ص 434-666
- ↑ بهزادی، پیشین، ص 138
- ↑ گیبرنا، 1378ش، ص 149
- ↑ پازارگاد، بیتا، ص 6ـ125
- ↑ گیلبرت، 1371ش، ص 8؛ بشیریه، 1374ش، ص24ـ319
- ↑ ساعی، 1383ش، ص60-63
- ↑ گیبرنا، پیشین، ص 212
- ↑ پیشین، ص55
- ↑ معظمپور، پیشین، ص 64-57؛ قهری، پیشین، ص 69-79
- ↑ بهزادی، پیشین، ص 147
- ↑ اوزكریملی، پیشین، ص 218
- ↑ ماتیل، پیشین، ج2، ص 493
- ↑ Hayes, C. 1955, p. 165
- ↑ اوزكریملی، پیشین، ص 56
- ↑ گیبرنا، پیشین، ص 168
- ↑ پیشین
- ↑ گیبرنا، پیشین، ص 169
- ↑ پیشین
- ↑ گیبرنا، پیشین، ص 193-198
- ↑ اوزكریملی، پیشین، ص 54
- ↑ پیشین، ص 57
- ↑ معظمپور، پیشین
- ↑ بهزادی، پیشین، ص 94
- ↑ پیشین
- ↑ Holsti H, 1972, p. 65-69; Praeger 1962, p. 211
- ↑ ژربه، 1351ش، ص 17-18
- ↑ Morgenthau, H., 1967, p 100
- ↑ بهزادی، پیشین، ص 113
- ↑ پیشین، ص129
- ↑ Snyder, L. 1964, P. 23-24
- ↑ Puchala, D., 1971, p. 197,211-217
- ↑ بهزادی، پیشین، ص106
- ↑ Duchacek/Thompson, 1960, p. 25-28
- ↑ نقوی، 1364ش، ص24
- ↑ Holsti H, 1972, p. 65-69; Finer, S., 1962, P. 211
- ↑ Lerche, Che., 1967, P. 15
- ↑ نقوی، پیشین، ص65
- ↑ Olson, W., P. 71-78
- ↑ Snyder, L., 1964,
- ↑ خمینی، 1376ش؛ جهانبگلو، 1379ش، ص 40؛ Rabindaranat Tagore, ,p.122 313:1992
- ↑ آل عمران/64
- ↑ ر.ك: آلعمران/63
- ↑ معادیخواه، 1373ش، ج1، ص 90
- ↑ انفال/46
- ↑ معادیخواه، پیشین، ص90
- ↑ نساء/1
- ↑ طباطبایی، 1394ق، ج 4، ص135؛ رازی، 1414ق، ج5، ص 167؛ رشیدرضا، 1414ق، ج4، ص 223- 326
- ↑ رازی، پیشین، ص 167
- ↑ انعام/98
- ↑ لقمان/22
- ↑ انفال/1
- ↑ انبیاء/92
- ↑ اعراف/181
- ↑ هود/8
- ↑ نحل/120
- ↑ تركی، پیشین
- ↑ انصاری، ج10، مقاله 3931. www.cgie.org.ir
- ↑ حامد، 1378ش، ص24
- ↑ انبیاء/92-93
- ↑ مؤمنون/52- 53
- ↑ رازی، پیشین، ج 12، ص 105
- ↑ هود/118-119
- ↑ طباطبایی، پیشین، ج 11، ص 65
- ↑ رشید رضا، پیشین، ج 12، ص 193؛ رازی، پیشین، ج 9، ص78
- ↑ مائده/48
- ↑ طباطبایی، پیشین، ج 5، ص 382؛ رازی، پیشین، ج 6، ص 14؛ رشید رضا، پیشین، ج 6، ص 418
- ↑ بقره/213
- ↑ طباطبایی، پیشین، ج 2، ص 111؛ رشید رضا، پیشین، ج 2، ص 276
- ↑ انفال/62ـ63
- ↑ آل عمران/103
- ↑ آل عمران/103
- ↑ طبرسی، 1414ق، ج2، ص 803
- ↑ اصفهانی، پیشین، ص 217
- ↑ طباطبایی، پیشین، ج 3، ص 369؛ التبیان، ج 2، ص 545
- ↑ طباطبایی، پیشین
- ↑ انفال/46
- ↑ رشید رضا، پیشین، ج 12، ص 193
- ↑ آلعمران/105
- ↑ کلینی، 1367ش، ج1، ص446
- ↑ ابن هشام، 1421ق، ج1، ص150
- ↑ متقی هندی، بیتا، ج1، ص149؛ نهجالفصاحه، ح3112
- ↑ صبحی صالح، ۱۴۱۲ق، ص141
- ↑ پیشین، ص470
- ↑ پیشین، ص184
- ↑ پیشین، نامه47
- ↑ پیشین، ص102
- ↑ بیآزار شیرازی، 1377ش، ص 245
- ↑ قرشی، 1393ق، ج2، ص 276
- ↑ مجلسی، 1404ق، ج74، ص 166
- ↑ كلینی، پیشین، ج 2، ص 175
- ↑ حجرات/13
- ↑ مطهری، 1359ش، ج 1، ص47
- ↑ نقوی، 1364ش، ص 100
- ↑ معادی خواه، پیشین، ج 1، ص 85
- ↑ پیشین، ص 91
- ↑ صبحی صالح، پیشین، ص203
- ↑ ابن ابیالحدید، بیتا، ج1، ص309؛ صبحی صالح، پیشین، ص 70؛ معادیخواه، پیشین، ج1، ص 86
- ↑ موثقی، 1375ش، ج1، ص273
- ↑ برنارد، 1378ش، ص 455
- ↑ عنایت، 1352ش، ص 36
- ↑ شناوی، 1986م، ج3، ص1197
- ↑ ماتیل، پیشین، ج3، ص 1057
- ↑ مطهری، 1385ش، ج 24، ص 31
- ↑ خمینی، 1379ش، ج 13، ص 77
- ↑ مطهری، 1359ش، ص62
- ↑ ماتیل، پیشین، ص 1058