لوامع البینات شرح اسماء الله تعالی وصفات (کتاب)
شرح اسماء اللّه الحسنى كه خود مؤلف آن را لوامع البيّنات فى الاسماء و الصفات ناميده است توسط فخرالدين محمد رازى در قرن ششم هجرى نوشته شده است. اين كتاب همچنانكه از نامش پيداست در مورد اسماء و صفات الهى مىباشد. اين كتاب را فخر رازى در سه قسمت تنظيم نموده است.نخست به مبادى و مقدمات اسماء الهى و چگونگى تسميۀ خدا به اسماء و اتصافش به صفات پرداخته در قسمت دوم مقاصد و نمايات كتاب را مطرح نموده كه بيان اقوال در اسماء الحسنى و بحثى مبسوط راجع به كلمۀ لا اله الاّ اللّه است و نهايتا قسمت سوم كتاب كه لواحقى در همين زمينه است.
معرفی اجمالی
فخر رازى بعد از بيان مقدمهاى كوتاه بر كتاب كه در آن خطبهاى كوتاه و مطالبى راجع به كتاب بيان مىكند، وارد قسم اول كتاب خود كه در ده فصل تنظيم كرده و عبارت از مباحثى پيرامون اسم و ذكر و...مىباشد او راجع به اسم به سه نظريه مهم اشاره كرده و نهايتا نظر خود را اعلام مىكند نظر اول را كه نظر جمعى از اصحاب مىداند اين است كه اسم نفى مسمّى و غير تسميه است.نظر دوم نظر معتزله است كه مىگويند اسم غير تسميه و غير مسمّى است.
نظر سوم كه از غزالى است اين است كه اسم و مسمّى و تسميه امور سهگانه تباين و غير هم مىباشند فخر رازى موافقت خود را با اين نظريه با توضيحاتى در ذيل آن بيان مىدارد و براى آن چند دليل ارائه مىنمايد.
مؤلف صفات الهى را نيز به دو قسم سلبى و اضافى تقسيم كرده مىگويد صفات سلبيه خداوند در قرآن صفات جلال ناميده شدهاند و صفات اضافيه صفات اكرام كه ذى الجلال و الاكرام از آيۀ 78 سورۀ الرحمن بدان دلالت دارد.وى سپس نظريات مختلفى را در اين زمينه بيان مىدارد.
اينكه اسماء الهى توقيفيهاند يا قياسيهاند از ديگر مطالبى است كه فخر رازى در اين بخش بدان پرداخته است او توقيفى بودن اسماء را نظر اصحاب مىداند در مقابل معتزله و كراميه كه برخلاف اين نظريه مىگويند هرمعنايى كه عقل بر ثابت بودن آن در حق خدا ما را دلالت كند جائز است كه به خداوند اطلاق گردد.
او اسماء را به سه صورت اسماء ذات، اسماء جزئى از اجزاء ذات و اسماء خارج از ذات تقسيم مىكند.تقسيمى كه فخر رازى به صفات قائل است نيز به سه قسمت مىباشد كه عبارتند از صفات ذاتيه، صفات معنويه و صفات فعليّه، صفات ذاتيه يعنى القابى كه دلالت بر ذات دارند.صفات معنويه الفاظ دالّ بر معانى قائم به ذات خدا هستند و صفات فعليه الفاظى هستند كه دلالت بر صدور اثرى از آثار قدرت خداوند دارند.
فخر ذكر خداوند با اسماء و صفاتش را داراى فضيلت مىداند كه قرآن و روايات و عقل بر آن دلالت دارند شاهد قرآنيش بر اين مدّعا آيۀ و للّه الاسماء الحسنى فادعوه بهامىباشد كه به همراه چند آيۀ ديگر آورده است او معنى اسماء حسنى را با دو قول تبيين مىكند اول آنكه عبارتند از اسمائى كه دلالت بر معانى حسن دارند زيرا اجل و اعلاء صفات، صفات الهى مىباشند.دوم آنكه اسماء حسنى اوصاف حسنه هستند مانند وصف به وحدانيت و جلال و عزت و... .
راجع به اينكه فكر افضل است يا ذكر فخر رازى معتقد است هركدام به دلائلى نسبت به ديگرى برترى دارند و در واقع ذكر نتيجۀ فكر مىباشد.البته هركدام از ايندو يعنى برتر بودن فكر يا برتر بودن ذكر طرفدارانى دارند كه هركدام براى ادعاى خود دلائلى را برشمردهاند.وى در بخش ديگر روايتى كه از ابوهريره منقول است و دلالت بر حصر اسماء الهى در نود و نه اسم دارد را ذكر مىكند و اشكالات وارد شده بر اين روايت را جواب مىدهد كه ازاشكالات لازمۀ اين حديث است كه اسماء الهى محصور در همين نود و نه اسم باشند و اسم ديگرى نباشد كه فخر معتقد است اين روايت زائد بر اين تعداد را نفى نمىكند.او در دفاع از حقيقت دعا ابتداء به تعريف دعا مىپردازد كه عبارت از استدعاء عبدعنايت پروردگار و استمدادش از اوست و در واقع اظهار افتقار به او و اعتراف به برائت از غير حول و قوۀ الهى همچنين ثناء بر خدا و اضافۀ جود كرم به خداوند است.سپس وارد شبهاتى كه در مورد دعا وارد شده كه مىگويند فائدهاى بر دعا مترتب نيست را جواب داده و مورد تخطئه قرار مىدهد وى در همين زمينه به آيات و رواياتى نيز استناد مىجويد كه از آنجمله روايت بنى مكرم اسلام(ص) است كه مىفرمايد الدعاء مخ العبادة.
بيان اقوال مختلف در مورد اسم اعظم خداوند پايانبخش قسمت اول كتاب فخر رازى است.او مىگويد عدهاى معتقدند اسم اعظم اسم معيّن و معلومى نيست و هراسمى كه بنده با استغراق در معرفت خدا آنرا ذكر مىكند همان اسم اعظم است.
و عدهاى ديگر معتقدند اسم اعظم اسم معين و مشخصى است كه خود اينها به دو دسته تقسيم مىشوند برخى مىگويند آن اسم بر خلق معلوم است و برخى ديگر قائلند آن اسم بر خلائق معلوم نمىباشد. عدهاى معتقدند اسم اعظم الحى القيوم است.
و عدهاى ديگر ذو الجلال و الاكرام را اسم اعظم مىدانند.بعضيها با استناد به روايتى از اميرالمؤمنين عليهالسلام حروف مقطعه واقع در اوائل سور را اسم اعظم دانسته و گروهى از روايتى كه از امام زينالعابدين عليهالسّلام نقل شده است استفاده مىكنند كه اللهم انى اسألك اللّه اللّه اللّه الذى لا اله الا هو رب العرش العظيم حاوى اسم اعظم مىباشد.
فخر رازى در بخش دوم كتاب كه مقاصد كتاب است نخست به تفسير «هو» مىپردازد و مىگويد اين اسمى كه در نزد ارباب كشف هيبت عظيمى دارد و چون الفاظ به دو بخش مضمره و مظهره تقسيم مىشوند اين از اسماء مضمره كه دربر گيرند. معارف بلند و فراوانى است مىباشد.دوّمين اسمى كه فخر به تفسير آن پرداخته اسم اللّه مىباشد.
وى در پاسخ به كسانى كه اسم اللّه را غير عربى و برگرفته از كلمات يهود و نصارى مىدانند ادلهاى را بر عربى بودن اين اسم متذكر مىگردد اما تفسير كلمۀ لا اله الا اللّه كه از عمدهترين بخشهاى كتاب را به خود اختصاص داده است از وجوهى مورد بررسى قرار گرفته است كه عبارتند از ديدگاه نحويين به اين كلمه او معتقد است چيزى از اين كلمه محذوف مىباشد فخر رازى معتقد است لا اله الا اللّه به اسمائى در قرآن ذكر شده است كه براى هركدام دلائلى را اقامه مىكند از آنجمله كلمۀ توحيد، كلمه اخلاص، كلمه احسان، احسن القول، دعوة الحق، الطيب من القول، الكلمة الطيبة، الكلمة الثابتة و كلمة التقوى مىباشند.اما بيان فوائد كلمۀ لا اله الا اللّه از ديگر بخشهاى مورد بحث فخر رازى است او مىگويد اين كلمه از افضل اذكار است كه دوست و دشمن به هنگام گرفتارى به اين اسم تمسك مىكنند شاهد اين مدّعا هم كلام فرعون است كه به هنگام غرق شدن گفت آمنت انه لا اله الا اللّه الذى آمنت به بنو اسرائيل و كلام حضرت يونس كه در بطن ماهى گفت لا اله الا انت سبحانك انى كنت من الظالمين.اما اينكه اين كلمه به چه صورتهايى تعبير شده است آخرين بخش مطالب فخر رازى در اين زمينه است.او سپس به تفسير الرحمن الرحيم مىپردازد و باز به عربى بودن اين كلمه تأكيد مىورزد اما اينكه چرا اسم رحيم بعد از رحمن ذكر شده است توضيحاتى از فخر را به خود اختصاص داده است.
تفسير ملك، قدوس، سلام، مؤمن، مهيمن، عزيز، جبار، تكبر، خالق، غفّار، وهّاب، رزاق، فتاح، عليم و همچنين قابض و باسط، معز و مذل، خافض و رافع، سميع، بصير، حكم، عدل، حكيم، خبير، حليم، علىّ و...
از ديگر اسمائى هستند كه فخر رازى در ادامه يكيك آنها را آورده و مورد بررسى و تحليل قرار داده است. فخر رازى در قسم سوم كتاب خود كه لواحق و متممات مىباشد مىگويد در قرآن و اخبار و آثار اسماء ديگرى نيز غير از اسماء مذكور آمدهاند كه ما آنها را ذكر كرده و به تفسير آنها مىپردازيم.اسمائى كه فخر در اين قسمتآنها را نام مىبرد در دو قسم اسماء ذات و اسماء صفات معنوى هستند كه اسماء ذات عبارتند از: الشىء كه اختلافى در وقوع آن بر خداوند سبحان و عدم آن وجود دارد كه از جهم بن صفوان عدم اطلاق اين اسم بر خداوند نقل شده است كه فخر رازى با دو دليل قرآنى اين حرف را رد مىكند اولى آيۀقل اى شىء اكبر شهادة قل اللّهو ديگرىكل شىء هالك الاّ وجههمىباشد.اسم دومى كه فخر در اين قسمت بدان مىپردازد.
القديم است او مىگويد اين اسم به موجودى كه اولى ندارد اطلاق مىشود و ما دليل داريم كه خداوند سبحان اولى ندارد.عين همين تفسير در مورد الازلى نيز وجود دارد.از اين قبيل اسماء واجبالوجود لذاته و دائم مىباشد. وى دو اسم الجسم و الجوهر را كه كراميه و نصارى قائل به اطلاق آن بر خداوند هستند را از اسمائى كه هرگز نمىتوان به خداى سبحان نسبت داد مىداند.اما صفات معنويهاى كه خداوند داراى آنها مىباشد و بر هركدام ادلهاى نيز اقامه شده است عبارتند از محيط كه آيۀو هو بكل شىء محيطدلالت بر آن دارد، و قريب كه آيهو نحن اقرب اليكم من حبل الوريددال بر آن است، مدبر، مريد، المحبة، الرضا، النحط، الغضب المولاة و المعاداة و الكراهة نيز آخرين اسمهائى هستند كه فخرالدين محمد رازى در مورد آنها به ايراد سخن پرداخته است.
نسخۀ حاضر
اين كتاب در يك جلد و در قطع وزيرى در سال هزار و سيصد و شصت و چهار هجرى شمسى و در تهران از روى نسخۀ مكتبة الكليات الازهريۀ قاهره افست شده است كه در سال هزار و سيصد و نود و شش در آنجا چاپ شده بود.مقدمۀ تعليقات اين كتاب را طه عبدالرئوف سعد برعهده داشته است كه در آخر كتاب يك فهرست مطالب بر آن آورده است.