امام مهدی در دیدگاه دانشمندان شافعی مذهب (مقاله)
امام مهدی (عج) در دیدگاه دانشمندان شافعی مذهب عنوان مقاله ای است که پیرامون امام مهدی (عج) دوازدهمین فرزند از نوادگان رسول خدا (ص) و امام دوازدهم شیعیان جهان که به عقیده ایشان از نظرها تا روز موعود الهی در غیبت به سر می برد، اختصاص یافته است. در این مقاله نگاه شوافع به این مساله مورد بررسی قرار گرفته است.
دانشمندان شافعی مذهب و امام مهدی (عج)
شوافع نگاه ویژه ای به موضوع مهدویت داشتهاند و گاهی با ذکر روایات و احادیث مربوط، گاهی با بیان ویژگیها و اوصاف حضرت و دیگر گاه با رد اشکالات و شبهاتی که در این حوزه وارد شده است.
آراء برخی از اندیشمندان شافعی مذهب پیرامون امام زمان (عج)
برخی از دانشمندان شافعی مذهب در مورد خصوصیات و ویژگی های امام علیه السلام با شیعه هم عقیده هستند. اینک برخی از نوشته ها و نظرات تعدادی از نویسندگان شافعی مذهب ذکر میشود:
کمال الدین محمد بن طلحة الشافعی (م قرن هفتم ه. ق)
وی در باب آخر کتاب «مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول» که درباره امامان معصوم علیهم السلام است نظرات خود را در باره آن حضرت بیان داشته است.وی به مانند شیعه معتقد است که ایشان فرزند امام عسکری علیه السلام میباشد و اکنون نیز در قید حیات است. ایشان برای اثبات ظهور امام علیه السلام، احادیث متعددی را از منابع اهل سنت ذکر کرده و نیز به بررسی و ارزیابی برخی اشکالات در باره امام مهدی علیه السلام پرداخته و به تفصیل آنها را پاسخ داده است.
گنجی شافعی (م قرن هفتم ه. ق)
کنجی شافعی در کتاب «البیان فی اخبار صاحب الزمان احادیث و مباحث مربوط به امام مهدی علیه السلام را با ترتیبی خاص و با ابواب و موضوعاتی منسجم ذکر کرده است و از ذکر هر روایتی که از طریق شیعه وارد شده، اجتناب نموده است . وی در ابتدای باب ۲۵ مینویسد:«هیچ امتناعی در بقاء مهدی وجود ندارد؛ به دلیل اینکه عیسی و الیاس و خضر علیهم السلام که از اولیای خداوند میباشند، زندهاند و دجال و ابلیس که از دشمنان خداوند هستند نیز زندهاند و زنده بودن اینها به وسیله قرآن و سنت اثبات شده. آن گاه که بر این موضوع اتفاق کردهاند، زنده بودن مهدی را انکار کردهاند. پس بعد از این به سخن هیچ عاقلی توجه نمیشود، اگر بخواهد باقی بودن مهدی را انکار نماید. وی در آخرین باب کتاب ـ بر خلاف نظر بیشتر اهل سنت ـ امام مهدی علیه السلام را متولد شده میداند و معتقد است که وی دارای حیات است.
اسماعیل بن کثیر(م ۷۷۴ ه. ق)
وی در کتاب «النهایة فی الفتن و الملاحم» فصل ویژه ای برای امام مهدی علیه السلام با عنوان «فصل فی ذکر المهدی الذی یکون فی آخر الزمان » گشوده و ضمن توضیحاتی در باره ایشان، احادیث و روایات زیادی را نقل کرده و در پاره ای از موارد به توضیح آنها نیز پرداخته است. وی در ابتدای این فصل این چنین آغاز میکند:
«مهدی علیه السلام یکی از خلفای راشدین و از امامان هدایتگر میباشد که روایات منقول از رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او نقل شده و گویای این است که حضرت در آخر الزمان خواهد آمد و به گمانم ظهورش پیش از آمدن عیسی علیه السلام باشد. وی تصریح میکند که مهدی موعود علیه السلام از ذریه رسول خدا صلی الله علیه و آله و از فرزندان فاطمه علیهاالسلام میباشد.
سعد الدین تفتازانی (م ۷۹۳ ه. ق)
وی در مبحث امامت کتاب «شرح المقاصد»، موضوع ظهور امام مهدی علیه السلام را مورد توجه قرار داده، مینویسد:
«روایات صحیحه ای در مورد ظهور پیشوایی از نسل فاطمه علیهاالسلام آمده و چنین دلالت دارد که آن حضرت، دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد، پس از پر شدنش از ظلم و ستم ...» وی در ادامه، ظهور امام علیه السلام را از جمله نشانه های قیامت بر شمرده و مجددا بر صحت اخبار مهدویت تأکید ورزیده؛ هر چند آنها را احادیث آحاد دانسته است، البته ایشان با استناد به استبعاد حیات حضرت، نگاهی نقادانه به نگرش شیعه به مهدویت دارد و زنده بودن امام مهدی علیه السلام را امری بعید میداند.
جلال الدین سیوطی (م ۹۱۱ ه. ق)
وی که از نخبگان و نویسندگان برجسته اهل سنت است، تألیف مستقلی در باره امام مهدی علیه السلام دارد با نام «العرف الوری فی اخبار المهدی» و در آن صدها حدیث را از منابع متعدد و مختلف اهل سنت جمع آوری کرده است و در پایان، فصلی را گشوده و در آن چهار نکته مهم را یادآوری کرده که عبارت است از:
۱. مهدی علیه السلام یکی از خلفای دوازده گانه ای است که در حدیث جابری ذکر شده؛
۲. مهدی علیه السلام نمیتواند از فرزندان عباس بن عبدالمطلب باشد؛
۳. سند حدیث «لَا مَهْدِی اِلَّا عِیْسَی بْنُ مَرْیَمَ» ضعیف است؛ چون با نقل متواتری که گویای ظهور مهدی علیه السلام است، و اینکه وی از فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشد و عیسی پشت سر او نماز خواهد خواند، متعارض است؛
۴. آنچه نقل شده که مهدی علیه السلام از مغرب ظهور خواهد کرد، هیچ پایه و دلیلی ندارد.
وی در برخی دیگر از آثارش، همانند: «الجامع الصغیر» احادیثی را در باره امام مهدی علیه السلام ذکر کرده است.
ابن حجر هیتمی (م ۹۷۴ ه. ق)
وی کتابی مستقل در باره امام مهدی علیه السلام به رشته تحریر در آورده با نام «القول المختصر فی علامات المهدی المنتظر» که این نوشته در سه باب و یک خاتمه خلاصه شده و باب اول به بیان نشانه ها و خصوصیاتی که برای امام مهدی علیه السلام در روایات آمده، اختصاص یافته است و در این قسمت، با استناد به احادیث، ۶۳ عنوان را یادآور شده است. در باب دوم روایات و احادیثی را که از صحابه ذکر شده، نقل کرده و در آن ۳۹ حدیث را آورده است. در باب سوم آنچه که از تابعین در باره امام علیه السلام نقل شده، آورده که جمع آنها ۵۶ حدیث است و در خاتمه کتاب، مباحث مختلفی از قبیل خروج امام علیه السلام پیش از آمدن عیسی علیه السلام، علامات نزول عیسی علیه السلام، خروج یأجوج و مأجوج، و نیز خروج دابة الارض را با تکیه بر احادیث و گفته های علما ذکر کرده است.
وی در کتاب «الصواعق المحرقه» نیز که در فضایل اهل بیت علیهم السلام است، روایات مربوط به امام مهدی علیه السلام را با تفصیل زیادی از منابع متعدد اهل سنت آورده است. و در ادامه مینویسد:
«قول بهتر این است که خروج امام مهدی علیه السلام پیش از ظهور عیسی علیه السلام میباشد. ابو الحسن آبری میگوید: روایات ظهور مهدی علیه السلام که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده و متواتر و مستفیض هستند، دلالت دارند که وی از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله است و زمین را پر از داد میکند و به همراه عیسی علیه السلام خروج مینماید و او را در کشتن دجال در درب «لدّ» در سرزمین فلسطین یاری میرساند و او امام این امت خواهد شد و عیسی علیه السلام پشت سر او به نماز میایستد. »
وی در شرح حال امام مهدی میگوید:
«سن وی هنگام وفات پدر، پنج سال بوده که خداوند در این سن به وی حکمت عطا کرد. » با اینکه سخن وی صراحت در تولد پسر امام عسکری علیه السلام دارد، اما در ادامه و نیز در جایی دیگر، شدیدا بر شیعیان تاخته است که چرا آنان مهدی موعود علیه السلام را همان فرزند امام عسکری علیه السلام دانستهاند.
هیتمی در پاسخ به پرسشی در مورد حکم منکران امام مهدی علیه السلام چنین نوشته است:
« انکار مهدی علیه السلام اگر به خاطر انکار سنت باشد، حکم کفر و ارتداد آنان باید صادر شود و کشته شوند و اگر این انکار، نه به خاطر انکار سنت، بلکه صرف دشمنی با بزرگان اسلامی باشد، پس تعزیر آنان لازم است. »
افزون بر این چند مورد علمای دیگر شافعی مذهب هم کتبی در این موضوع دارند از جمله: ۱. مناوی (م ۱۰۳ ه. ق) در کتاب «فیض القدیر»؛ ۲. محمد رسول برزنجی (م ۱۱۰۳ ه. ق) در کتاب «الاساعة لا شراط الساعة»؛ ۳. محمد الصبان (م ۱۳۰۷ ه. ق) در کتاب «اسعاف الراغبین و ابراز الوهم المکنون من کلام ابن خلدون. » [۱]