علی ابراهیم الحصری

از ویکی‌وحدت
نام علی بن ابی بکر السکران بن عبدالرحمن السقاف بن محمد مولى الدویلة
آثار زهر الآداب و ثمر الالباب

جمع الجواهر فی الملح و النوادر یا الجواهر فی الملح و النوادر

المصون فی سر الهوی المکنون

اساتید ابوالحسن بنان مصری

ابوبکر شبلی

درگذشت 371ق

ابوالحسن علی بن ابراهیم حصری از علمای اهل سنت و جماعت و از شخصیت های صوفیه اهل سنت در قرن چهارم هجری بود[۱]. ابوعبدالرحمن سلمی در مورد او می گوید: «او شیخ عراق و لسان آنها بود. از او کاملتر در میان شیوخ تصوف نبود است و در بیان کسی را از او قوی‌تر ندیدم. از بزرگان و زبان زمانه خود بوده و یگانه ای در طریقت و از لطیف و ظریفترین مشایخ زمانه بود. او در توحید زبانی مخصوص داشت و پس از او کسی در آن شریک نبود. وی اصالتاً اهل بصره عراق و ساکن بغداد بود. وی در روز جمعه ذی الحجه سال 371 هجری قمری برابر با 982 میلادی در بغداد درگذشت[۲].گفته شده است که در ذی القعده درگذشته است و نزدیک به هشتاد سال سن او بود و در قبرستان باب حرب به خاک سپرده شد.

اساتید

وی را معاصر و همتای ابن‌خفیف شیرازی (متوفی ۳۷۱) و شاگرد ابوالحسن بنان مصری (متوفی ۳۱۶) و تنها شاگرد ابوبکر شبلی می دانند[۳].

شاگردان

از شاگردان شناخته شده حصری می توان به ابوالفضل محمد بن حسن ختلی و خواجه عبدالله انصاری اشاره کرد[۴].

گفتار

کسی را یافتم که تضرع می‌کند، اما ظاهراً خدا را می‌خواند و در باطن خود را می‌خواند، زیرا دوست دارد او را تجلیل کنند و به او مراجعه کنند. جایگاه خود را می شناسد و به خوبی از آن تعریف می کند. و دوست دارد خلق او را دوست دارند و او را بستایند، پس آنها را به سوی خود خوانده است نه به سوی پروردگارش.

آثار

چاپی

زهر الآداب و ثمر الالباب

مهم‌ترین اثر حصری است که نسخه‌های گوناگونی از آن در دست است. حصری خود در توضیح سبب نگارش این کتاب گفته است که آن را به درخواست ابوالفضل عباس بـن سلیمان ــ که احتمالاً منشی یکی از صاحب ـ منصبان بوده ــ نوشته است. برخی گفته‌‎اند که حصری زهرالآداب را برای رسیدن به سِمت دبیری برای ابوالفضل عباس نوشته است. این‌ کتاب نخستین‌بار در ۱۲۹۳ ق در حاشیۀ کتاب العقد الفرید ابن‌عبدربه در بولاق چاپ و منتشر شد. پس از آن، چاپهای گوناگونی از زهرالآداب عرضه شد که از آن میان چاپ همراه با شرح و تحقیق زکی مبارک همراه با تحقیق محمدعلی بجاوی از همه بهتر و عالمانه ‎تر است. زهرالآداب به گفتۀ خود حصری گزیده‌ای از نوادر کوتاه نثر و نظم است که تقریباً بی‌هیچ ترتیب و تبویبی در کنار هم قرار گرفته است تا با توجه به تنوعی که دارد، موجب انبساط خاطر خواننده شود. بخش عمده‌ای از این متون، برگرفته از آثار بزرگان ادب سدۀ ۴ ق به‌ویژه بدیع‌الزمان همدانی، میکالی (د ۴۳۶ ق/ ۱۰۴۴ م)، خوارزمی (د ۳۸۳ ق/ ۹۹۳ م)، صاحب بن عباد (د ۳۸۵ ق/ ۹۹۵ م)، قابوس بن وشمگیر (د ۴۰۳ ق/ ۱۰۱۲ م) و ابومنصور ثعالبی (د ۴۲۹ ق/ ۱۰۳۸ م) است. حصری در این کتاب قاعده و مبنای خاصی در تفسیر متون ندارد و به تعیین درست و نادرست آن نیز نمی‌پردازد. وی از کنار مطالب آشنا و تکراری می‌گذرد و مانند ابن‌عبدربه تنها به بیان آثار شرقی می‎پردازد و به‌ندرت به آثار مغربیان توجه می‎کند؛ شیوه‌ای که در سنت ادبی اندلس بنیان نهاده شد و رفته‌رفته در سراسر مغرب اسلامی سایه گستراند.

جمع الجواهر فی الملح و النوادر یا الجواهر فی الملح و النوادر

این اثر نخستین‌بار در ۱۳۵۳ ق به‌کوشش محمدامین خانجی و با نام ذیل زهرالآداب منتشر شد. شباهت اسلوب و مضمون زهرالآداب و جمع‎ الجواهر و اینکه حصری بذله‌گویی‌ها و حکایت‌های نادانان و اشعار هرزه‌درایانه‌ای را که در زهر‌الآداب نیاورده بود، در این کتاب جای داده است، سبب شد این عنوان برای آن برگزیده شود. در ۱۳۷۲ ق کتاب به‌کوشش علی‌‌محمد بجاوی، و با عنوان حقیقی به طبع رسید، و امروزه چاپهای دیگری از آن نیز در دست است. جمع‌الجواهر به‌رغم تشابه در سبک و شیوه، از نظر گزینش مواد با زهرالآداب تفاوت دارد و همگونی بیشتری در موضوعات آن به چشم می‌خورد. می‌توان گفت حصری که دریافته بود پرداختن به حکایتهای هزل‌آمیز و گفت‌وگو دربارۀ نادانان گاه ضرورت می‌یابد، جمع‌الجواهر را نوشت تا خلأ موجود در زهرالآداب را از میان ببرد و با شیوه‌ای غیرملال‌آور، مبتدیان را به‌تدریج از دایرۀ هزل و شوخی به قلمرو کارهای جدی بکشاند .

المصون فی سر الهوی المکنون

این کتاب که نام آن به صورتهای المصون من الدواوین، المصون و الدر المکنون و المصون فی الهوى نیز آمده است، در ۱۹۸۹ م به کوشش نبوی عبدالواحد شعلان در قاهره منتشر شد. این کتاب که گفت‌وگویی میان دو دلداده است، به بررسی و تحلیل عشق می‌پردازد. منابع حصری در کتاب المصون همان منابع ادبی کهن است که در نگارش دیگر کتابهایش از آنها استفاده کرده است؛ اما در این کتاب از سخنان فیلسوفان یونانی چون افلاطون، ارسطو، بطلمیوس و جالینوس دربارۀ فلسفۀ عشق نیز بهره‌مند شده است. روشن است که حصری خود به متون فلسفی مراجعه نکرده است و به احتمال قوی این موارد را از رسالۀ العشق و النساء اثر جاحظ (د ۲۵۵ ق) و الزهرة اثر محمد بن داوود ظاهری (د ۲۹۶ ق/ ۹۰۹ م) گرفته است. برخلاف دیگر آثار، المصون محصول اندیشه و قلم حصری است؛ از این‎رو می‌تواند معرف واقعی چهرۀ ادبی و ویژگیهای نگارشی مؤلف باشد. گفتنی است که این اثر شباهت چشمگیری به کتاب طوق الحمامه اثر‌ ابن‌حزم (د ۴۶۵ ق/ ۱۰۶۴ م) دارد، اما برخلاف طوق الحمامه شهرت نیافته است. شاذلی بویحیى نخستین کسی بود که توجه پژوهشگران را به مقایسۀ این دو کتاب جلب نمود و المصون را یکی از منابع احتمالی ابن‌حزم در نگارش طوق‌الحمامه دانست. پس از وی پژوهشگران دیگری به بررسی وجوه اختلاف و اشتراک این دو کتاب پرداختند و با ارائۀ دلایل روشن و انکارناپذیر ثابت کردند که ابن‌حزم بی‌تردید از المصون باخبر بوده است و در نگارش کتاب خود از آن بهره گرفته است .

نورالطرف و نورالظرف

که به کتاب النورین نیز مشهور بوده است و آن را مختصر زهرالآداب دانسته‎ اند. این کتاب به کوشش لینه عبدالقدوس در بیروت (مؤسسة الرساله) منتشر شده است (۱۴۱۶ ق/ ۱۹۹۶ م).

یافت‌نشده

جزء مما قیل فی طیّبات الاغانی و مطربات القیان

حصری نام این کتاب را که اینک در دست نیست، در کتاب جمع‌الجواهر آورده، و بخشی از آن را در آنجا نقل کرده است.

دیوان شعر

که در برخی منابع از آن سخن به میان آمده و ادعا شده است که حصری خود آن را گردآورده بود. امروزه در دست نیست. البته حسن حسنی عبدالوهاب سروده‌های او را در کتاب المنتخب المدرسی من الادب التونسی گرد آورده است و شویعر نیـز گردآوری دیگـری از شعر حصری دارد.

طبقات الشعراء

ابن‌رشیق گفته است که حصری نگارش کتابی را دربارۀ شعرا آغاز نمود و در این کتاب، شاعران را به ترتیب سنشان طبقه‌بندی کرد؛ من که از همه کوچک‎تر بودم، ناگزیر در واپسین طبقات جای می‌گرفتم و از این‌رو دو بیت سرودم و در آن گفتم که «ای ابواسحاق! با جهانیان مدارا کن؛ گویا می‌خواهی از حلقه‌ای تنگ‌تر از حلقۀ انگشتری بگذری! اگر تقدم زمانی و کهن‌سالی‎، سبب برتری بود، ابلیس بر آدمی برتری می‌یافت». چون این ابیات به گوش ابواسحاق حصری رسید، دست از کار کشید و از ادامۀ نگارش آن پوزش خواست. برخی از منابع آثاری چون المستحسن من الاشعار، کتاب العجائب و الطُّرف، معارضات قصیدة لیل‌الصب، المعشّرات، و قصیده‌ای دربارۀ قیروان را به حصری نسبت داده‌اند که بیشتر به ابوالحسن علی بن عبدالغنی حصری فهری که او نیز از ادیبان و شاعران بزرگ قیروان بود، تعلق دارند[۵] .

پانویس

  1. علی بن إبراهیم الحصری
  2. طبقات الصوفیة، أبو عبدالرحمن السلمی، ص365-368، دار الكتب العلمیة، ط2003
  3. عبدالکریم‌ بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ج۱، ص۴۰۶، چاپ معروف زریق و علی عبدالحمید بلطه‌جی، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸
  4. علی بن ابراهیم
  5. حصری قیروانی