قاضی حسین احمد
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۱:۰۳، ۵ آوریل ۲۰۲۲؛
نام | قاضی حسین احمد صاحب |
---|---|
زاده | ۱۲ ژوئن 1938م، پیشاور، پاکستان |
درگذشت | 2013م |
دین و مذهب | اسلام، تسنن |
فعالیت ها | رهبر جماعت اسلامی پاکستان از سال 1987م تا 2009م، نماینده مجلس از سال م1985 تا 2002م |
قاضی حسین احمد عالم و سیاستمدار برجسته پاکستانی است. او سومین رهبر جماعت اسلامی پاکستان از سال1989م تا 2004م، بود. حزب جماعت اسلامی در زمان رهبری او پیشرفت سیاسی بسیار زیادی داشت [۱].
زندگینامه
قاضی حسین احمد سال 1938م در روستای کاکا صاحب از توابع منطقه زیارت در شهرستان نوشهره نزدیک پیشاور به دنیا آمد. پدرش قاضی محمد عبدالرب، یکی از علما و سیاستمداران برجسته شبه قاره هند بود که به عنوان نماینده مسلمانان در ایالت سرحد سابق، خیبر پختونخواه فعلی، انتخاب شد.
او ده برادر و خواهر داشت و کوچکترین فرزند خانواده بود. تحصیلات دوران ابتدایی خود را در خانه نزد پدرش گذراند و سپس در دانشگاه علوم اسلامی پیشاور ادامه تحصیل داد و با نمرات عالی فارغ التحصیل شد.
وی بعد از اخذ مدرک کارشناسی در رشته علوم اسلامی، رشته جغرافیا را برای ادامه تحصیلاتش در پیشاور انتخاب کرد و در این رشته مدرک فوق لیسانس را از دانشگاه پیشاور دریافت نمود.
و در مقام «دانشیار» به مدت 3 سال در آنجا تدریس کرد[۲].
فعالیتهای سیاسی
عضویت در جماعت اسلامی پاکستان
برادران او عتیق الرحمن و عطا الرحمن از شاگردان جماعت اسلامی پاکستان بودند. او نخست عضو جمعیت طالبان پاکستان شده بود، و در سال 1970م به عضویت رسمی جماعت اسلامی پاکستان درآمد.
رهبری حزب جماعت اسلامی
او به سبب توانایی های فوق العاده ای که داشت، ابتدا به عنوان معاون جماعت اسلامی انتخاب گردید و سرانجام در سال 1987م به رهبری حزب برگزیده شد و به عنوان سومین امیر جماعت اسلامی به فعالیت خود ادامه داد.
وی برای کمک به جماعت اسلامی و امرار معاش، همزمان به بعضی امور بازرگانی پرداخت؛ ولی این امر، او را از اداره امور جماعت اسلامی باز نداشت، تا اینکه در سال 2009م، به علت مشکلات جسمانی از رهبری جماعت کناره گیری کرد و به عنوان عضو شورای مرکزی حزب در زمینه های مختلفی به کار خود در استمرار و تحقق اهداف جماعت ادامه داد.
نماینده حزب و مردم در مجلس پاکستان
اودر سال 1985 به مدت شش سال به عضویت مجلس سنا انتخاب شد و در سال 1992م مجدداً انتخاب شد، اما بعداً در اعتراض به سیاست های دولت از سنا استعفا داد.
در انتخابات عمومی سال 2002م، وی از دو حوزه انتخابیه به عضویت مجلس شورای ملی انتخاب شد.
پس از درگذشت احمد نورانی، وی به عنوان رئیس مجلس جامع الامل (MMA) که اتحاد همه احزاب مذهبی است، انتخاب شد. او همچنین پس از تصویب لایحه حقوق زنان پیشنهاد استعفا از مجالس را داده بود، اما فضل الرحمن که رئیس جمعیت علمای اسلام پاکستان بود با پیشنهاد او موافقت نکرد. پس از حادثه مسجد لعل در جولای 2007م در اعتراض به سیاست های دولت وقت بی نظیر بوتو قاضی حسین احمد استعفای خود را از مجلس شورای ملی اعلام کرد [۳].
کناره گیری از رهبری جماعت اسلامی
او بعد از کناره گیری از مجلس تمام وقت خود را معطوف به جماعت اسلامی کرده بود. زیرا به اعتقاداو جماعت اسلامی پاکستان بیش از دو هزار مؤسسه فرهنگی و علمی از مدارس ابتدایی تا دانشکده داشت که چهل هزار دانش آموز و دانشجو در آن ها تحصیل می کردند و رسیدگی به امور آن ها به فردی فعال و تمام وقت نیاز داشت.
او به خاطر بیماری در سال 2009م از سمت امیری جماعت اسلامی استعفا داد و انتخابات تعیین رهبری در داخل جماعت، طبق آیین نامه مصوبه شورای جماعت، برگزار گردید و سید منور حسن به عنوان امیر جدید جماعت اسلامی، انتخاب گردید. در واقع او، پس از سید ابوالاعلی مودودی و میان طفیل محمد، سومین امیر منتخب جماعت اسلامی پاکستان بود و پس از استعفا نیز، همچنان مشاور عالی سازمان باقی ماند و او به مدت ۴۲ سال در شورای مرکزی جماعت اسلامی، مشغول به فعالیت بود [۴].
نقش او در وحدت مسلمین جهان و جنگ ایران و عراق
سید هادی خسرو شاهی درباره نقش قاضی حسین احمد در وحدت مسلمین چنین می گوید: در سال ۱۳۶۶ به هنگام اقامت در ایتالیا (واتیکان)، برادر اخوانی قدیمی دکتر ابراهیم صلاح از برن سوئیس تلفن کرد که فرزند ارشد مرحوم عبدالوهاب عزام، شخصیت معروف مصری و عضو مؤسس دارالتقریب قاهره، مقیم لندن و دبیر المجلس الاسلامی از شما دعوت کرده که سفری به لندن داشته باشید تا درباره امر مهمی به مشورت بپردازد.
طبق قرار با دکتر صلاح یک هفته بعد، به لندن رفتم و در دیدار و مذاکره مشروحی با سالم عزام، در منزل وی در منطقه (Grosvenor Crescent) و با حضور دکتر ابراهیم صلاح، تصمیم گرفته شد که برای متوقف ساختن آتش جنگ تجاوزکارانه عراق بر ضد ایران، کنفرانسی در سطح رهبران حرکت های اسلامی همه بلاد اسلامی، بدون دخالت دولت ها تشکیل گردد و را حل پایان دادن به جنگ و ریخته شدن خون مردم مسلمان از سوی نمایندگان ملت ها مطرح گردد. نظر آنها این بود که کنفرانس در ژنو تشکیل گردد؛ اما بنده پیشنهاد کردم که بهتر است در یک کشور اسلامی منعقد شود تا از نفوذ احتمالی غربی ها، دور باشد و از سوی دیگر، اخذ ویزا هم برای همگان آسان باشد.<br
مدتی گذشت و برادران تاریخ و محل اجلاس را که اسلام آباد پاکستان بود، اطلاع دادند و این جانب که پیشنهاد کرده بودم آیت الله جنتی و آیت الله تسخیری هم حتماً در آن اجلاس حضور یابند، همراه آن دو بزرگوار در اجلاس حضور یافتم.در آن اجلاس اکثریت قریب به اتفاق رهبران حرکت های اسلامی حضور یافته بودند که از جمله آنان افراد زیر بود: مرحوم نجم الدین اربکان (رئیس حزب رفاه)، شیخ عمر عبدالرحمن (مفتی جهادیون مصر)، شیخ حامد ابوالنصر (مرشد اخوان المسلمین)، عدنان سعدالدین (از رهبری اخوان سوریه)، شیخ سعید شعبان (حرکت اسلامی توحید لبنان)، برهان الدین ربانی (رئیس جمعیت اسلامی افغانستان) به همراه تقریباً همه رهبران جهادی افغان، و دهها شخصیت برجسته دیگر از همه بلاد بودند.
نتیجه نهایی این کنفرانس آن بود که برای اولین بار، برادران اسلامی رسماً در قطعنامه پایانی، اعلام داشتند که آغازگر جنگ، عراق بوده و باید خسارت های وارده بر ایران را پس از توقف فوری تجاوز جبران شود. آنچه در این اجلاس قابل توجه بود، نقش اساسی مرحوم قاضی حسین احمد، در جمع کلمه رهبران حرکت ها و ایجاد عملی وحدت بین مسلمین، بود.
گردآوری همه رهبران حرکت های اسلامی، از سراسر جهان، امر آسانی نبود. گرچه طراح اصلی برگزاری اجلاس، برادران مصری با همکاری برادران ایرانی بودند، ولی کارگردان صحنه، مرحوم قاضی حسین بود و البته برای حفظ احترام، ژنرال ضیاء الحق رئیس جمهوری وقت پاکستان هم در جلسه حضور یافت و با همه علما و رهبران اسلامی، ملاقات نمود؛ ولی همین دیدارها هم توسط مرحوم قاضی حسین برنامه ریزی شده بود تا از بروز هرگونه مشکلی از سوی دولت متمایل به غرب، جلوگیری کند.
بیتردید قاضی حسین با مدیریت ویژه خود و به عنوان نماینده جماعت اسلامی پاکستان، در موفقیت این اجلاس نقش ارزنده ای به عهده داشت و در واقع خیلی تاثیرگذار بود و بیشک پاداش او عندالله محفوظ است.
نکته جالبی که در حاشیه این اجلاس اتفاق افتاد، این بود که هیأت ایرانی به ریاست آیت الله جنتی وقتی وارد اسلام آباد شد، استقبال کننده اصلی، مرحوم قاضی حسین بود. ایشان در میان اعضای هیأت نخست به سراغ من آمد و معانقه و مصافحه انجام شد که من گفتم: رئیس هیأت، آیت الله جنتی هستند و او با احترام به سراغ ایشان رفت. آیت الله جنتی از نامبرده پرسید: شما از کی با آقای خسروشاهی آشنا هستید؟ گفت: حدود بیست سال قبل از طرف جماعت اسلامی به ایران آمدم و برای آشنایی با حوزه علمیه قم و کتابخانه ها و منشورات آن، به قم رفتم.
نامه ای از مدیر دایره عربی جماعت، به ایشان داشتم که آن را ایصال کردم و بعد از ایشان خواستم یک میهمان خانه ارزان قیمت معرفی کنند و ایشان در دفتر مجله مکتب اسلام مشغول بود، گفت اجازه بدهید کارم تمام شود تا میهمان خانه ارزانی را به شما نشان دهم و پس از صرف چای، همراهشان سوار درشکه شدیم و ایشان مرا به منزل خودشان برد و گفت: میهمان خانه ارزان و طلبهای ورود شما را خیر مقدم می گوید! همین صفا و صمیمیت، مرا جذب کرد و مرید ایشان شدم. و سپس به شوخی گفت: من از همان تاریخ با ایشان بیعت کرده ام! البته این بیانات در حضور آیت الله جنتی و آیت الله تسخیری، نشان دهنده صدق و صفا و صمیمیت خود قاضی حسین بود[۵].
ایجاد وحدت
او در دوران حکومت داوودخان در افغانستان، گروه بسیاری از اعضای سازمان های اسلامی و جوانان مسلمان افغانستان را که به پاکستان فرار کرده بودند مورد حمایت قرار داد و در اداره امور آنان، نقش کلیدی ایفا کرد و در مبارزات مسلحانه گروههای اسلامی در افغانستان، به یاری همه آنان شتافت و البته برخی او را متهم ساختند که او گروه گلبدین حکمتیار را کمک می کند.
ولی او می گفت: برای ما جهاد بر ضد دشمن اشغالگر اصل بود و در این راه به همه برادران، به ویژه احزابی چون حزب اسلامی، جمعیت اسلامی و اتحاد اسلامی کمک و یاری می رساندیم و سپس برای جلوگیری از جنگ داخلی بین مجاهدان تلاش بی وقفه ای انجام دادیم. او در این مورد در بحرانی ترین شرایط علی رغم همه خطرات چندین بار به ایالات مختلف افغانستان سفر کرد و برای آشتی برادران جهادی، اقدام نمود.
او به علت نزدیکی با جمهوری اسلامی ایران و یا همکاری با حکومت ژنرال ضیاء الحق به خیانت متهم گردید و گروه افراطی طالبان پاکستان همواره او را شخصی غیرمطلوب نامیدند که می بایست از بین برده می شد و یک بار هم برای ترورش اقدام کردند که ناموفق بود؛ ولی حکیم الله محسود، از فرماندهان طالبان پاکستان همچنان به شدت از او انتقاد می کرد.
شاید یکی از علل اصلی مخالفت گروه های تندرو پاکستان با وی، علاوه بر نزدیکی مواضع او به دیدگاه های نظام اسلامی ایران، مخالفت جدی وی با تعصبات قومی و مذهبی بود. او در واقع دشمن سرسخت خشونت های مذهبی و ایجاد فتنه بین شیعه و سنی بود و از اختلاف افکنان بین پیروان مذاهب اسلامی سخت انتقاد می کرد.
بدین ترتیب قاضی حسین چه در دوران رهبری، و چه در دوران پس از استعفا، همچنان و همواره در استمرار راه مبارزه منطقی سیدابوالاعلی مودودی فردی کوشا و فعال بود و در واقع به عنوان نماینده اسلام معتدل نه تنها در پاکستان بلکه در کشورهای همجوار نیز تأثیرگذار بود و در سطح فراملی به عنوان نماینده مردم پاکستان پیشتاز حمایت از حرکت های اسلامی و مبارزات مسلحانه برضد اشغالگران در هند و افغانستان و فلسطین شناخته می شد[۶] .