عدل گستری و ستم ستیزی در قرآن کریم (مقاله)
نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.
یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۳:۴۰، ۹ اکتبر ۲۰۲۲؛
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال پنجم/ شماره بیستم/ پاییز 1388 |
عنوان مقاله | عدل گستری و ستم ستیزی در قرآن کریم |
نویسنده | آیتالله سیدمنذر حکیم |
تعداد صفحات | 24 |
بخش | مقالات اندیشهای |
زبان | فارسی |
چکیده
اسلام عهدهدار ارائه یک نظام عادلانه رفتاری مبتنی بر اصول اخلاقی شایسته یک انسان میباشد و یک نظام اخلاقی جامع پشتوانه اساسی یک نظام رفتاری عادلانه است، از این رو تمام نمودن مکارم اخلاق توسط یک نظام رفتاری اسلامی به عنوان یک هدف برتر برای بعثت خاتم أنبیاء مطرح شده است : «إنما بعثت لأتمم مکارم الأخلاق».
به این صورت، رابطه میان تکامل اخلاقی و تکامل رفتاری انسان و عدم انفکاک میان تکامل رفتاری و تکامل اخلاقی به عنوان یک أصل مسلم روشن میگردد.
نظام عدلمدار الهی بر اساس یک نظریه جامع، برای عدل استوار بوده، و در آرمانهای این نظام، انسانهای عدلگرا را باید به سوی عدالتخواهی هدایت نموده و سپس در مزرعه عدل پروری، پرورش داده و آنان را در یک جامعه انسانی متعادل و با تقوا به سوی عدلگستری سوق دهند، تا این عدل الهی در یک جامعه بشری گسترده در وجود انسانهای شایسته شکوفا گردد و قیام مردم جهان به قسط تحقق یابد و وعده الهی جامه عمل بپوشد.
کلیدواژهها: عدل، قسط، حق، حد، میزان، صراط مستقیم، قوام، وسط، قصد، ظلم، جور، عوج، بغی، طغیان.
1-مفهومشناسی
الف: در «مصباح اللغه» دو تعریف برای عدل آمده است :
- العدل: خلاف الجور (مخالف ستم و جور) (همچنین ر.ک: طریحی، 1367ش، ج 3، ص 133 و جوهری، 1407ق، ج 5، ص 1760).
- العدل : القصد فی الأمور(میانهروی در کارها) (همچنین ر.ک: طریحی، پیشین، ص 134.)
ب : در «مقاییس اللغه» سه تعریف برای عدل بیان شده است :
- العدل نقیض الجور (عدل نقیض ستم میباشد ) (زکریا، 1404ق، ج 4، ص 247).
- العدل الحکم بالاستواء (پیشین، ص 246).
- العدل من الناس المرضی المستوی الطریقه (عادل به کسی گفته میشود که شخصیت او مورد پسندید بوده و سیره و روش او مستقیم و معتدل باشد ) (پیشین).
ج : راغب اصفهانی در «المفردات» کاربرد «عَدل» را در امور معنوی و غیر محسوس و «عِدل» را در امور محسوس و مادی میداند. (راغب اصفهانی، 1404ق، ص 325؛ «العدل یستعمل فیما یدرک بالبصیره کالأحکام، وعلی ذلک قوله (أو عدل ذلک صیاما) والعدل والعدیل فیما یدرک بالحاسه»).
2-عدل در قرآن
علامه مصطفوی در «التحقیق فی کلمات القرآن» به بررسی معنای «عدل» در قرآن پرداخته و میگوید:
اصل در ماده «عدل» میانهروی و پرهیز از هرگونه افراط و تفریط میباشد و با توجه به همین مفهوم بر هر یک از موارد ذیل با توجه به قید خاص هر مورد، اطلاق میشود. این موارد عبارت است از: اقتصاد (میانه روی)، مساوات، قسط، استواء و استقامت.
- عدالت در رأی و نظر و صدور حکم، هنگامی که مطابق حق باشد و از هر گونه انحرافی مصون باشد؛
- عدالت در صفات نفسانی (کردار) هنگامی که اخلاق باطنی انسان معتدل و از هر گونه افراط و تفریط دور باشد؛
- عدالت در رفتار؛
- عدالت در گفتار.
عدل از اسمای حسنای الهی است و به معنای اعتدال و میانهروی است، نه به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود، زیرا عدل بدون توجه به قرار دادن و قرار گرفتن، مورد توجه قرار میگیرد و هم در صفات و هم در افعال خدای سبحان عدل وجود دارد.
واژه مقابل عدل، جور (ستم) میباشد که به معنای انحراف و تمایل به یک طرف و خروج از متن حق است. «ظلم» نیز یکی از مصادیق «جور» و خروج از متن حق میباشد که به معنای ضایع نمودن حق و ادا نکردن آن میباشد. (مصطفوی، ج 8، ص 55-57).
3-قلمرو عدل و قلمرو شریعت
در آیات الهی قرآن کریم، «عدل» در تمام ابعاد شریعت آسمانی اسلام به خوبی مشاهده میشود:
- تمام دستورات الهی برای انسان عادلانه بوده و بر محور «عدل» در جامعه بشری است : « إِنَّ اللَّهَ یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الإِْحْسانِ»(نحل/90).
- هدف از بعثت خاتم پیامبران(صلیاللهعلیهوآله) نیز به پا داشتن «عدل» در جامعه بشری است : «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکتابَ وَ الْمِیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (حدید/25)؛ «وَ أُمِرْتُ لأَِعْدِلَ بَینَکمُ» (شوری/15).
- در دستگاه قضایی اسلام، به پا داشتن عدل یک اصل اساسی و یک ضرورت است : «وَ إِذا حَکمْتُمْ بَینَ النَّاسِ أَنْ تَحْکمُوا بِالْعَدْلِ»(نساء/58).
- هدف و غایت به پا داشتن عدل، رسیدن به تقوای الهی است : «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/8).
- در نظام خانواده و در رفتار اجتماعی در عرصه خانواده نیز «عدل» مورد سفارش میباشد : « فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَه» (نساء/3).
- در گفتار نیز مراعات «عدل» سفارش شده است : «وَ إِذا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَ لَوْ کانَ ذا قُرْبى» (أنعام/152).
- پیراستن «عدل» از هر گونه آسیب و ناخالصی: «فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا» (نساء/135).
- در پیمانها باید عدل مراعات شود : «وَ لْیکتُبْ بَینَکمْ کاتِبٌ بِالْعَدْلِ»(بقره/282).
- در شاهد گرفتن برای اثبات یک حق، شاهدان باید عادل باشند : «اثْنانِ ذَوا عَدْلٍ مِنْکمْ» (مائده/ 106؛ همچنین ر.ک: مائده/95 و طلاق/2).
- در اصلاح ذاتالبین و رفع اختلافات اجتماعی، با عدل باید پیش رفت: «فَأَصْلِحُوا بَینَهُما بِالْعَدْلِ وَ أَقْسِطُوا» (حجرات/9).
4-حق و عدل در قرآن کریم
عدل همان مراعات حق است که هر گونه زیادهروی یا کوتاهی و یا افراط و تفریط در آن موجب ضایع شدن حق میگردد، و این حق به معنای «آنچه باید باشد» است و دو آیه شریفه ذیل به چنین معیاری توجه دادهاند:
- «وَ مِمَّنْ خَلَقْنا أُمَّه یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ»(أعراف/181).
- «وَ مِنْ قَوْمِ مُوسى أُمَّه یهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یعْدِلُونَ»(أعراف/159).
حق، همان معیاری است که با محوریت آن انسانها هدایت میشوند و عدالت نیز بر اساس حق تحقق مییابد.
و عدل، مراعات همان حق یا حد و مرز بایسته است که تجاوز و گذشتن از آن مصداق ظلم و ستم میگردد.
پس عادل به کسی گفته میشود که حد و مرزها و حقوق را مراعات کند؛ در سوره «الرحمن» به وجود چنین معیاری برای بر قراری عدل اشاره شده است :
«وَ السَّماءَ رَفَعَها وَ وَضَعَ الْمِیزانَ * أَلاَّ تَطْغَوْا فِی الْمِیزانِ * وَ أَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَ لا تُخْسِرُوا الْمِیزانَ»(رحمن/7 -10).
بنابراین میتوان نتیجه گرفت در مفهوم واژه «عدل» یک عنصر اصلی وجود دارد که قوام «عدل» به آن است و به دلیل همین عنصر، «عدل» یک معیار و یک ترازو قرار داده میشود. این عنصر اساسی همان «حق» است که «حد» و «میزان» نیز نمودهای دیگر این معیار میباشد؛ یعنی آنچه سزاوارِ هر چیزی و بایسته و شایسته آن است.
قرآن کریم نیز با صراحت به این حق یا حد توجه ویژه داده و مراعات آن را صراط مستقیم میداند، و تجاوز از صراط مستقیم و عدم مراعات حق و تجاوز از حد را ستم نامیده است :
«تِلْک حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ»(بقره/229).
«وَ تِلْک حُدُودُ اللَّهِ یبَینُها لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ»(بقره/230).
«وَ الْحافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ» (توبه : 112).
«وَ تِلْک حُدُودُ اللَّهِ وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ»(طلاق/1).
«إِنَّ رَبِّی عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»(هود/56).
«فَاحْکمْ بَینَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى سَواءِ الصِّراطِ»(ص/22).
تعریف ستمگر به متجاوز از حدود الهی، به مفهوم تعریف عادل به مراعات کننده حدود الهی است و حدود الهی همان حق است که باید مراعات گردد.
5-عدل در ابعاد وجودی انسان
بحث از عدل را در تمام علوم اسلامی میتوان پیگیری نمود و چنان که علوم اسلامی را به نظری و عملی تقسیم مینمایند، بحث عدل را میتوان سرلوحه علوم نظری ـ فلسفه، کلام و فلسفه اخلاق ـ جوهره وجودی تمام کمالات اخلاقی و قوانین رفتاری در علوم عملی مانند علم اخلاق (فقه اکبر) و علم فقه (فقه اصغر) دانست. (ر.ک: نراقی، بیتا، ج 1، ص 68-75).
اولین و مهمترین مصداق حسن و قبح عقلی و ذاتی را عدل و ظلم گفتهاند.
و صفت کمال الهی که به طور برجسته مورد بحث قرار گرفته و نظام أحسن مخلوقات را در گرو آن میدانند همان عدل الهی است، که تجلی تمام کمالات کمال مطلق است.
و هدف از بعثت انبیاء و فلسفه تشریع قوانین الهی برای زندگی بشر به تکامل وجودی انسان میرسد و این تکامل وجودی را قرآن کریم در قیام مردم به قسط «لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/25) بیان نموده است.
و در فلسفه غیبت امام مهدی(عج)(موعود پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله)) نیز امکان تحقق همین آرمان بسیار بزرگ الهی برای بشریت مطرح شده و به صورت یک وعده تخلفناپذیر الهی برای مؤمنان تلاش گر در مسیر صالحات و خوبیها در آمده است و جمله نغز «وَ لَیبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً»(نور/55) بسیار گویا بوده که امنیت همه جانبه و فراگیر برای بشریت شاخص تحقق عدالت فراگیر و همه جانبه بوده و زدودن تمام انواع و مراتب شرک از عرصه جهانی با حاکمیت بلامنازع توحید الهی شاخص دیگر رسیدن بشریت به تمام ظرفیتهای وجودی خود میباشد و با عدالت درونی و برونی و در تمام ابعاد وجودی، این آرمان بزرگ تحقق مییابد.
برای عملی شدن چنین آرمان بزرگی، لازم است برنامهای جامع و متناسب با تمام ظرفیتها و ظرافتهای وجودی تمام انسانها طراحی شود تا تمام افراد نوع انسانی را در تمام شرایط و مراحل راهنما و راهبر به سوی آن هدف بزرگ باشد، و با مدیریت رفتار و کردار انسانها آنان را در مسیر تکاملی بایسته و شایسته به حرکت در آورد و از مسیر صراط مستقیم کمال انسانی هر یک را به کمال مناسب و ظرفیت شایسته خود برساند.
عدل در اینجا میزان تکامل انسان در حوزه اندیشه و کردار و رفتار خواهد بود و در یک نظام اجتماعی عدلمدار، تمام ابعاد فردی و تمام شئون جامعه تحت برنامه الهی قرار میگیرند و عدل الهی در عرصه تشریع و در تمام قلمروهای قابل برنامهریزی و سازماندهی برای جامعه بشری تجلی مییابد.
عدل الهی در نظام تکوین زیر بنا و پشتوانه عدل الهی در عرصه تشریع و برنامهریزی برای زندگی اختیاری انسانها در دنیا بوده و هر دو نوع از عدل پشتوانه ساماندهی و مدیریت و راهبری انسانها به سوی اهداف تعیین شده بر اساس عدل خواهد بود و عدل در آخرت و عالم مجازات، در حقیقت عدل در ارزشگذاری و نتیجهگیری و به فرجامرسانی میباشد.
بحث عدل بدون شناخت کامل انسان بحثی سطحی و ناقص خواهد بود. زمانی که به تمام ابعاد وجودی انسان توجه شود، عدل معنای گسترده و فراگیر پیدا میکند.
انسان نیز باید در دو عرصه فردی و اجتماعی مورد توجه باشد و تمام ابعاد وجودی فرد و جامعه انسانی زیر ذرهبین عدل که معیار و شاخص حرکت تکاملی فرد و جامعه است قرار خواهد گرفت.
رابطه تنگاتنگ فرد و جامعه و ارتباط متقابل عدل فردی و عدالت اجتماعی در برنامهریزی مناسب برای تحقق آرمانهای الهی در شریعت عدلمحور، روش و مراحل عملی ویژهای میطلبد که در قرآن کریم به این بعد توجه شده است و تمام تحولات اجتماعی را به تحول درونی افراد جامعه ربط داده و اصل «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(رعد/11) را به عنوان یک سنت اجتناب ناپذیر مطرح نموده است. بنابراین آغاز تحول جامعه، از تحول افراد خواهد بود و برای تحول درونی نیز با توجه به ساختار درونی انسان، برنامهای ویژه در قرآن کریم خواهیم یافت.
6-عدلمداری در قرآن کریم
از سورههای 114 گانه قرآن کریم بیش از 95 سوره به موضوع عدل و ظلم پرداخته است و تعداد بسیار زیادی از آیات قرآن کریم به این دو واژه و مشتقات و مفاهیم مرتبط به آن اختصاص دارد و چنانچه به مصادیق عدل و ظلم در تمام ابعاد وجودی انسان و در قلمرو صفات الهی توجه شود میتوان ادعا کرد که تمام آیات قرآن کریم زیر پوشش این دو مفهوم قرار خواهد گرفت.
نفی هر گونه ستم در هر زمینهای و در هر سطحی از ذات پاک الهی و قیام او به قسط، گوهر نظام تشریعی عدلمدار را بیان میکند.
هدفگذاری برای بعثت انبیا و شرایع آسمانی با شاخص قیام مردم به قسط، نشاندهنده گرایش اصلی این نظام به سوی عدالت در تمام عرصههای فردی و اجتماعی است.
قوانین کلی قرآنی ـ که به برخی از آنها اشاره شد ـ به عنوان قواعد اساسی حاکم بر تمام تشریعات ثابت و متغیر یک شریعت کامل، نشاندهنده عدلمحوری این نظام تشریعی است. (برای مطالعه و بررسی بیشتر ر.ک: خویی، 1395ق، ص 58-66 و موسوی همدانی، 1374ش، ج7، ص 454-455).
بنابراین، نظام عدلمدار الهی بر اساس یک نظریه جامع، برای عدل استوار بوده و انسانهای عدلگرا را به سوی عدالتخواهی رهنمون گردیده و سپس در کشتزار عدلپروری پرورش داده و آنان را در یک جامعه انسانی متعادل و با تقوا به سوی عدلگستری سوق میدهد تا در یک جامعه بشری گسترده، عدل الهی در وجود انسانهای شایسته شکوفا گردد و قیام مردم جهان به قسط تحقق یافته و وعده الهی جامه عمل بپوشد.
7-عدلمداری و ملکه عدالت
تقوا به معنای خود نگهداری و خودداری از تجاوز به حریم حدود الهی است و تجاوز از حدود الهی را قرآن کریم ستم دانسته است(طلاق/1) و تعهد نسبت به این حدود و پاسداری از آنها نشانه آراستگی به اعتدال در مسیر و حرکت تکاملی انسان میباشد(توبه/112).
بنابراین تقوا و عدالت ( به معنای مراعات حقوق و حدود الهی ) ملازم همدیگر و انفکاک ناپذیر بوده و میتوان هر عادلی را با تقوا و هر با تقوایی را عادل دانست. و چنانچه عدل و تقوا مترادف نباشند، دو مفهوم مساوی هم خواهند بود و از یکی به دیگری میتوان پی برد. بنابراین کلیه آیات قرآن کریم که از تقوا سخن میگوید باید مورد استفاده قرار گیرد تا رابطه نظام تشریعی عدلمدار با تحقق ملکه عدالت - که همان ملکه تقوا خواهد بود – به دست آید. تمام آیات قرآن که درباره احکام الهی سخن میگوید به جمله «لعلکم تتقون» ختم میشود که نشان میدهد این احکام تقوا را به ارمغان میآورد و انسان را به ملکه تقوا نزدیک نموده و او را در زمره متقین در میآورد؛ «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»(مائده/8).
همچنین هدف قرار گرفتن عدالت و قیام به قسط برای تشریعات الهی و بعثت انبیاء خود دلیلی روشن بر رابطه تنگاتنگ نظام تشریعی عدلمدار با تحقق عدالت در جامعه بشری است و تحقق عدالت اجتماعی نیز از مسیر تحقق عدالت فردی و قوام عدالت فردی به تحقق ملکه عدالت خواهد بود. ملکه عدالت نیز صفتی پایدار بوده و انسان عادل به طور طبیعی از تجاوز به حقوق دیگران و از هر گونه ستمی خود را دور نگه میدارد. نظام تشریعی فراگیر با قوانین جامع خود بزرگترین نقش را در تحقق ملکه عدالت برای انسان ایفا مینماید.
8-عدلمداری و عدالت اجتماعی
با توجه به این سنت الهی پایدار و تخلفناپذیر که انسان به چیزی جز حاصل سعی و تلاش خود نمیرسد «وَ أَنْ لَیسَ لِلإِْنْسانِ إِلاَّ ما سَعى». (نجم/39)
و همچنین آیات زیادی که به جزای اخروی اختصاص دارد (طور/16، تحریم/7، نمل/90، یس/54، صافات/39 و جاثیه/28) و آیاتی که هر گونه تحول اجتماعی را مدیون تحول درونی افراد میداند، مانند آیه شریفه «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد/11) این نتیجه به دست میآید که نظام تشریعی جامع و عدلمدار، برای تحقق عدالت اجتماعی، تحول را از درون افراد شروع مینماید و آنان را در پندار و کردار و رفتار متحول مینماید(ر.ک: صدر، 1421ق، ص 99)، ولی برای تحقق عدالت اجتماعی فراگیر، یک نظام سیاسی مقتدر و عدلمدار را طراحی نموده و در رأس آن نظام، انسانهای صد درصد عادل - که عصمت گویای عدالت تضمین شده آنان است – را قرار میدهد تا بتوانند در فراز و نشیبهای اصطکاک مصالح فردی و اجتماعی عهدهدار تحقق عدالت اجتماعی باشند.
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در پاسخ فردی که در ذهن او احتمال انحراف پیامبر از مسیر عدالت مطرح بود و به پیامبر هشدار داد که مبادا در ادای حق او کوتاهی کند، فرمود : «تَرِبَت یداک إذا لم أعدل فمن یعدل؟!؛ اگر من - که پیامبر معصوم هستم - عدالت را مراعات نمیکنم پس چه کسی میتواند عدالت را پیاده کند و تحقق بخش آن باشد ؟!» (کلینی رازی، 1363ش، ج6، ص139، ح5).
بنابراین دو مسیر کاملاً مرتبط به هم و در کنار هم برای رسیدن به عدالت اجتماعی در قرآن کریم نشان داده شده است و آیات قرآن که به پیامبر دستور داده بر اساس حق و عدل حکم نماید و اطاعت از اولوالأمر را همانند اطاعت از پیامبر بدون چون و چرا لازم دانسته است نشاندهنده این خط تشریعی است که تضمین کننده تحقق عدالت اجتماعی در جامعه بشری خواهد بود.
9-عدلپروری در قرآن کریم
- خدای عادل، انسانهای عادل را خود تربیت نموده است : «وَ اصْطَنَعْتُک لِنَفْسِی»(طه/41) و انسانهای عادل که تربیت شده پروردگار عادل میباشند برای جامعه انسانی الگوهای مطلوبی بوده و خداوند آنان را به عنوان پیامرسانان و حاملان امین رسالتهای خود برای بشریت قرار داده است.
- پیام الهی برای انسانها در بردارنده نظامی عادل (عدلمدار و عدلپرور) میباشد.
- در این نظام عدلپرور، انسانها مورد کالبدشکافی علمی قرار داده شدهاند و برای آنان در تمامی ابعاد برنامهریزی شده است.
- فعّال سازی عقل در کنار داشتن اراده و اختیار و نهادینه نمودن گرایش به حق و عدل در وجود آدمی «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8) اولین و مهمترین ابزار برای پرورش انسان در مسیر عدل و حق میباشد.
- تبیین اصول عدالت و راههای عملی برای رسیدن به عدالت و نیز تبیین مصادیق عدالت و روش صحیح استنباط تکلیف در موارد نیاز، مرحله دیگری است که شریعت و منابع راستین فهم دین برای انسان انجام دادهاند.
- فرهنگسازی را قرآن کریم به بهترین شکل انجام داده است و مرور بر آیات قرآن کریم به ترتیب نزول، نشاندهنده روش فرهنگسازی قرآن و اصول این فرهنگسازی است و تجربه عصر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بهترین دلیل بر موفقیت این فرهنگسازی در عصر نزول وحی بوده که درحال حاضر نیز قابل تحقق میباشد.
- تربیت انسانها با نظام عدلمدار و عدالتبخش میباشد.
- داشتن الگوهای صد در صد عادل (معصوم) یک ضرورت تشریعی و تربیتی است.
- با نظارت انسانهای عادل و عادلپرور (همچون پیامبر معصوم و پیشوایان معصوم پس از او) تربیت جامعه بشری به سوی کمال مطلوب برای انسانیت تحقق مییابد.
- نخبگان دستپرورده آنان عهدهدار عدلگستری در جهان خواهند بود.
- با آسیبشناسی جامع و سپس تحقق عینی این پرورش در نخبگان از پیروان أهل بیت(علیهمالسلام) در طول تاریخ، میتوان به بهترین الگو برای عملی بودن، مثبت بودن و موفقیتآمیز بودن طرح قرآن کریم برای پرورش انسانهای عادل دست یافت.
10-عدلگستری در قرآن کریم
از عدلپروری تا عدلگستری فاصله زیادی است که نسلها و قرنها تلاش و مدیریت و نظارت و آسیبزدایی لازم دارد.
پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) با نخبهپروری، افرادی را تربیت نمود و در مرحلهای مناسب به دعوت خویشاوندان نزدیک مأمور شد که این امر نشاندهنده ضرورت توجه به کانون خانواده میباشد تا بستری مناسب برای حمایت و ایجاد قدرت برای نفوذ در مجموعههای بزرگتر اجتماعی ایجاد گردد.
به این ترتیب و با تلاشهای پیگیر و شبانهروزی خود و افراد نخبه و حمایت خانواده توانست با فشارهای اجتماعی فراوانی مقابله کند تا سد آهنین بتپرستی را با تشکیل امتی قادر به تحمل فشارهای دشمنان رسالت درهم شکسته و امت را به سوی تشکیل دولت اسلامی حرکت دهد و با موفقیت، این دولت را کانون پرتوافکنی برای جهان بشریت قرار داد و با آگاهی دادن نسبت به تمام نقشههای دشمنان برای براندازی این دولت و ارائه راهحلهای منطقی و متناسب با واقعیتهای اجتماعی، توانست بذر سالمی را که در جامعه بشری کاشته بود به ثمر برساند و با مقاومت در برابر انحرافات و آسیبهای پیدرپی، جامعه اسلامی و انسانی را به سوی یک جامعه بشری عدلمدار راهنمایی کند. برای تحقق این آرمان بزرگ، رهبری شایسته و مناسب، قرنهای متمادی به تربیت نسلهای بشری مناسب چنین جنبش بزرگی پرداخته بود. این حرکت تاریخی نشان دهنده مسیر طبیعی و منطقی عدلگستری قرآن کریم است[۲] و آیات قرآن کریم چنین مسیری را ترسیم و امضا نموده است.
به آیات ذیل توجه شود :
- مرحله آماده سازی امام و راهبر بشریت: « وَ الضُّحى * وَ اللَّیلِ إِذا سَجى * ما وَدَّعَک رَبُّک وَ ما قَلى»(ضحی/1-3)؛
- مرحله نخبهپروری: «لِنَجْعَلَها لَکمْ تَذْکرَه وَ تَعِیها أُذُنٌ واعِیه» (حاقه/ 12)»؛
- مرحله تشکیل کانون سالم برای حرکت اجتماعی: «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَک الأَْقْرَبِینَ»(شعرا/214)؛
- مرحله تکوین امت: «وَ اذْکرُوا إِذْ کنْتُمْ قَلِیلاً فَکثَّرَکمْ»(أعراف/86)؛ «وَ أَلَّفَ بَینَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنْفَقْتَ ما فِی الأَْرْضِ جَمِیعاً ما أَلَّفْتَ بَینَ قُلُوبِهِمْ وَ لکنَّ اللَّهَ أَلَّفَ بَینَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکیمٌ»(أنفال/63)؛ « لَقَدْ نَصَرَکمُ اللَّهُ فِی مَواطِنَ کثِیرَه وَ یوْمَ حُنَینٍ إِذْ أَعْجَبَتْکمْ کثْرَتُکمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکمْ شَیئاً وَ ضاقَتْ عَلَیکمُ الأَْرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیتُمْ مُدْبِرِینَ»(توبه/ 25)؛ «وَ کذلِک جَعَلْناکمْ أُمَّه وَسَطاً لِتَکونُوا شُهَداءَ عَلَى النَّاسِ وَ یکونَ الرَّسُولُ عَلَیکمْ شَهِیداً»(بقره/143)؛
- مرحله بازبینی، بازسازی و خالصسازی امت: «وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ کفْراً وَ تَفْرِیقاً بَینَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ یشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ * لا تَقُمْ فِیهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجالٌ یحِبُّونَ أَنْ یتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ * أَ فَمَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى تَقْوى مِنَ اللَّهِ وَ رِضْوانٍ خَیرٌ أَمْ مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فِی نارِ جَهَنَّمَ وَ اللَّهُ لا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِین»َ(توبه/107-109)؛ «یحْذَرُ الْمُنافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَیهِمْ سُورَه تُنَبِّئُهُمْ بِما فِی قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِؤُا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ ما تَحْذَرُونَ * وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَیقُولُنَّ إِنَّما کنَّا نَخُوضُ وَ نَلْعَبُ قُلْ أَ بِاللَّهِ وَ آیاتِهِ وَ رَسُولِهِ کنْتُمْ تَسْتَهْزِؤُنَ * لا تَعْتَذِرُوا قَدْ کفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمانِکمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طائِفَه مِنْکمْ نُعَذِّبْ طائِفَه بِأَنَّهُمْ کانُوا مُجْرِمِینَ»(توبه/64-66)؛ «وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَکونَ فِتْنَه وَ یکونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِینَ»(بقره/ 193)؛
- مرحله واگذاری امور و تداوم تربیت با امامت: «إِنَّما وَلِیکمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلاه وَ یؤْتُونَ الزَّکاه وَ هُمْ راکعُونَ»(مائده/55)؛ «یا أَیهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبِّک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یعْصِمُک مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ»(مائده/ 67)؛ «...الْیوْمَ یئِسَ الَّذِینَ کفَرُوا مِنْ دِینِکمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الإِْسْلامَ دِیناً...» (مائده/3)؛
- مرحله پیروزی نهایی و تحقق اهداف رسالت: «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّهِ وَ لَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ»(توبه/ 33 و صف/9)؛ «هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کلِّهِ وَ کفى بِاللَّهِ شَهِیداً»(فتح/28).
11-آثار فردی و اجتماعی عدل در قرآن کریم
- چنانچه «عدل» را مراعات «حق» بدانیم، مراعات حقوق انسان را باید تحقق بخش ملکه عدالت و تقوا بدانیم، چنآنکه قرآن کریم میفرماید : «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى»(مائده/8).
- انسان با تقوا فردی ضابطهمند و قانونگرا بوده و در رفتار او جایی برای هوا و هوس نخواهد بود. امیر مؤمنان(علیهالسلام) در بیان آثار مراعات عدل میفرماید : «قد ألزم نفسه العدل فکان أول عدله نفی الهوی عن نفسه» (شریف رضی، 1370ش، ج 1، ص 152 - 153، خ 87؛ مجلسی، 1403ق، ج 2، ص 57، ح 36). بنابراین دوری از هوی اولین اثر و اولین گام در تحقق عدالت است.
- قرآن کریم نیز پیآمد چنین واقعیتی را با صراحت باز گو نموده است: «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ»(الرحمن/46) و « وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى * فَإِنَّ الْجَنَّه هِی الْمَأْوى» (نازعات/40-41)، بنابراین آینده تابناک اخروی در انتظار چنین فردی میباشد و پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در بیان آثار دنیوی و اخروی عدل برای انسان میفرماید: «العدل جنه واقیه وجنه باقیه»(احسائی، 1403ق، ج 1، ص 293، ح 177، مجلسی، پیشین، ج 74، ص 165، ح2).
- 3. بصیرت و بینشی که انسانهای عادل و باتقوا در زندگی پیدا میکنند یکی از برکات قابل توجه است. قرآن کریم میفرماید: «وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِینَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِینَ»(عنکبوت/69) و همچنین میفرماید: «... وَ مَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً * وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ وَ مَنْ یتَوَکلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ... » (طلاق/2-3).
- انسانهای عدلگرا بیتردید انسانهایی ستمستیز خواهند بود و نفی هوی از درون نفس اولین مرتبه مبارزه با ستمگری بوده و انسانی که از درون، آزاده، آزاداندیش، آزادسیرت و آزادصفت باشد و از هرگونه ستمگری بری باشد به جز ستمستیزی راهی برای تحقق راستین عدالت نمیبیند. در حدیثی از امام رضا(علیهالسلام) آمده است: «ومن خذل ظالما فهو عادل»(حر عاملی، 1414ق، ج 16، ص 185، ح 21305 / 6؛ مجلسی، پیشین، ج 93، ص 221، ح 12) و امیر مؤمنان(علیهالسلام) میفرماید : «أحسن العدل نصره المظلوم»(لیثی واسطی، 1376ش، ص 113، ریشهری، 1375ش، ج2، ص 1780) و جهاد در راه خدا با ستمستیزی قرین بوده و بدون آن معنا نخواهد داشت. بنابراین اولین اثر اجتماعی «عدل» ستمستیزی و پاکسازی جامعه بشری از ستمهای متعارف و خطاهای معمول میان عامه مردم و خواص خواهد بود.
- برکات زمین و آسمان بر چنین مردم باتقوایی فرود آمده و رعیت به غنای معنوی و مادی خواهد رسید. با احیای عدل، زمین احیا میشود و مردم به بینیازی میرسند و جامعهای پایدار و دولتهایی استوار خواهیم داشت، همچنان که امیر مؤمنان(علیهالسلام) در بیان برکات الهی برای انسانهای عادل و باتقوا فرموده است:
«العدل أقوی أساس»(میرزای نوری، 1408ق، ج11، ص318؛ نجفی، 1423ق، ج7، ص 119، ح 8192 /35).
«العدل قوام الرعیه» (لیثی واسطی، پیشین، ص42؛ میرزای نوری، پیشین).
«الرعیه لا یصلحها إلا العدل» (لیثی واسطی، پیشین، ص48؛ میرزای نوری، پیشین، ص 319).
«بالعدل تتضاعف البرکات» (لیثی واسطی، پیشین، ص 188؛ میرزای نوری، پیشین، ص 320؛ نجفی، پیشین، ح 8196/39).
«جعل الله العدل قواما للأنام، و تنزیها من المظالم و الآثام، و تسنیه للاسلام» (لیثی واسطی، پیشین، ص 223، میرزای نوری، ص 319؛ نجفی، پیشین، ح8198 / 41).
«ثبات الدول بإقامه سنن العدل»(نجفی، پیشین، ح 81987/ 40؛ لیثی واسطی، پیشین، ص 217).
12-عدلگستری و ستمستیزی در نظام جامع اسلامی
تمام کژیها و انحرافات یک انسان به ظلم و ستم بر میگردد. این درد خانمانسوز در قرآن کریم تبیین شده و تمام ابعاد، عوامل، عناصر، زمینهها، پیامدها و مصادیق آن به خوبی توضیح داده شده است.
شناخت ظلم و ظالمین و آنچه با ظلم و ستم ارتباط تنگاتنگ دارد برای تکامل انسان امری ضروری و اجتنابناپذیر است.
13-مفهومشناسی ظلم و ستم
تعریف لغوی ظلم
لغتشناسان در تبیین مفهوم واژه «ظلم» چنین گفتهاند:
- اصل ظلم، نقصان در حق است. ظلم نقیض انصاف است و انصاف، دادن تمام حق است (عسکری، 1412ق، ص 172).
- اصل ظلم، جور و تجاوز از حد میباشد (ابن اثیر، 1364ش، ج 3، ص161).
- ظلم، تصرف در ملک دیگری است (زبیدی، 1414ق، ج 17، ص 447).
- ظلم، قرار دادن یک شئ در غیر موضع و جایگاه خود است (ابن قتیبه، 1408ق، ج1، ص 202؛ جوهری، پیشین، ج5، ص 1977؛ محمد بن عبدالقادر، 1415ق، ص 214).
تعریف قرآنی ظلم
تعریف به مرادف یا تعریف به ضد، نشان دهنده روشن بودن مفهوم یک واژه و وحدت معنای عرفی و لغوی آن میباشد.
قرآن کریم «تعدی و تجاوز از حد» را با صراحت و به طور مکرّر به عنوان مفهوم واژه «ظلم» بیان کرده است:
«ومن یتعد حدود الله فأولئک هم الظالمون»(طریحی، پیشین، ج 3، ص 95؛ این اصطلاح قرآنی است)؛
«... تِلْک حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِک هُمُ الظَّالِمُونَ»(بقره/ 229).
روش دیگر قرآن کریم در تبیین مفاهیم واژهها، توجه دادن به مصادیق گوناگون و محل ابتلا در رویدادهای روزمره انسانها میباشد و به این وسیله قلمروهای یک مفهوم را نیز تبیین مینماید. از این رو، قلمروهای ستم را با توجه به این رویکرد این گونه میتوان برشمرد :
- کژاندیشی (بقره/54)؛
- کژرفتاری (اعراف/44-45)؛
- حقپوشی (بقره/254)؛
- زیر پا نهادن حکم خدا (مائده/45)؛
- افترا بستن بر خدا (آل عمران/94)؛
- دوستی با دشمنان خدا (توبه/23)؛
- بیمهری با اولیا و دوستان خدا (انعام/52)؛
- عیبجویی و تحقیر مؤمنان (حجرات/11).
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ظلم یا ستم در قرآن کریم به معنای نادیده گرفتن یا زیر پا نهادن حدود الهی است و حدود الهی، قوانین و مرزهای عادلانه در زندگی بشری میباشد و این مفهوم با معنای لغوی آن یکسان است.
البته حدود الهی نیز نشاندهنده حقوق بایسته انسانها است، و تجاوز از این حدود و حقوق، ستم، ظلم و جور به شمار میرود.
در نتیجه، میتوان مفهوم ظلم را تعدی و تجاوز از «حق» دانست و «حق» نیز توسط خداوند که حق مطلق است ( منبع حق ) تبیین شده است. بنابراین ظلم نادیده گرفتن حدود الهی است که تجلی تجاوز از حق خواهد بود و با مفهوم لغوی آن نیز همخوانی کامل دارد.
14-ظلم در منظومه ضد ارزشها در نگاه قرآن
با مطالعه آیات فراوانی که درباره ظلم در قرآن آمده است به خوبی در مییابیم که ظلم از واژههای بسیار رایج و مفهوم آن در میان تمام طبقات و اصناف و نسلها روشن بوده و در بداهت میتواند اولین مفهوم روشن و زیربناییترین مفهوم برای سنجش سلامت و انحراف انسانها در رفتار و کردار باشد. (مصباح یزدی، 1380ش، ج1، ص90-94).
شیوه قرآن در معرفی و نکوهش ظلم
در تمام کجرویها و انحرافات، سایه شوم ظلم به چشم میخورد. قبح ظلم و ستم ـ چه ظلم به خود و چه ظلم به دیگری - برای مخاطبان قرآنی امری روشن و مسلّم بوده و پایه تمام ارزشیابیهای رفتاری و کرداری میباشد.
قرآن و قلمروهای ظلم
در قرآن کریم برای ظلم دو قلمرو کلی ذکر شده است: ظلم فرد به خود (طلاق/1: «وَ مَنْ یتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ») و ظلم به دیگری ( افراد دیگر و جامعه بشری) (أنبیاء/11: «وَ کمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیه کانَتْ ظالِمَه»)
قرآن و ریشهیابی ظلم
حب ذات یا خود خواهی چنانچه با جهل و ناآگاهی همراه شود علت بسیاری از انحرافات خواهد شد.
جهل و ناآگاهی انسان نسبت به خود و حقوق و وظایف خود و دیگران یکی از عوامل ستم میباشد.
قرآن کریم «خود فراموشی»(حشر/19: «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ» و أعراف/51: « نَنْساهُمْ کما نَسُوا لِقاءَ یوْمِهِمْ هذا وَ ما کانُوا بِآیاتِنا یجْحَدُونَ») را نیز یک نوع جهل عارض بر انسان میداند، در حالی که خودکمبینی و یا خودبزرگبینی نیز نوعی دیگر از جهل مذموم میباشد که آثار ستمباری را در پی خواهد داشت.
«نفس اماره به سوء» (بدیها) و یا غلبه «هوای نفس» (شهوترانی) و یا تسلط خشم بر انسان، از عوامل دیگری است که انسان را به سوی ستمکاری سوق میدهد.
«کاخ نشینی و رفاهزدگی» و قدرتمندی، انسان را در دام خودفراموشی و احساس بینیازی نسبت به مقتدر لایزال میاندازد. (فرقان/18: «وَ لکنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّکرَ وَ کانُوا قَوْماً بُوراً» و أنعام/44: «فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیهِمْ أَبْوابَ کلِّ شَیءٍ حَتَّى إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَه فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ»).
حسادت که یک نوع خودکمبینی و احساس کمبود و نقص است از عوامل ستم به دیگران میباشد. (مائده/27: «وَ اتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنَی آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الآْخَرِ قالَ لأََقْتُلَنَّک قالَ إِنَّما یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ»).
انسان با اختیار خود مرتکب ستم میشود، در حالی که از درون، خود را نسبت به ارتکاب ظلم نکوهش مینماید؛ «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها» (شمس/8)، « بَلِ الإِْنْسانُ عَلى نَفْسِهِ بَصِیرَه * وَ لَوْ أَلْقى مَعاذِیرَهُ»(قیامه/15). و در صورت جهل و ناآگاهی نیز اگر بر رفع این ناآگاهی توانا باشد اما نسبت به برطرف کردن آن اقدام ننماید شایسته نکوهش خواهد بود، زیرا قرآن میفرماید: «وَ قالُوا لَوْ کنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیرِ»(ملک/10).
در بحثهای کلامی نیز به مواردی چون جهل، عجز، اجبار و نیازمندی به عنوان عوامل وادار نمودن انسان به ستم توجه شده است.
قرآن و مراتب ظلم
«دروغ بستن به خداوند»، «روی گردانی از حق»، «ادعای دروغین نبوت»، «اقدام به گمراه نمودن مردم» و «کتمان حق و خودداری از شهادت»، از بالا ترین مراتب ظلم در قرآن کریم است.
خداوند متعال برای آن که نمونهای عملی از ظالمترین جوامع را به عنوان عبرت به انسانها معرفی نموده و آنها را از پیمودن راههای انحرافی و افتادن در دام ظلم باز دارد قوم نوح را مثال زده است. شیوه خداوند متعال در قرآن کریم آن است که برای تبیین مفاهیم بلند خویش و همگانی ساختن آنها به ذکر نمونههای عملی و مثالهای همه فهم اقدام مینماید و از این کار هیچ ابایی ندارد. (بقره/26)
قرآن و مصادیق و نمودهای ظلم
در این کتاب شریف بیش از 120 مورد به «مصادیق ظلم» اشاره شده است (ر.ک: موسوی همدانی، پیشین، ج7، ص 281 : «گناه و ظلم اختیاری دارای مصادیق و مراتبی است که شخص مؤمن مناسب با درجه تقوا و معرفت و ایمانش از مصادیق و مراتب بیشتری از گناه دوری میکند») که این موارد، هم شامل نقل جریانهای تاریخی - به عنوان نمونه و مصداق واقع شده از ظلم - ، هم شامل مفاهیم اعتقادی و هم شامل مفاهیم عملی است که انسانها همیشه با آنها در تعاملاند.
1- مواردی که به عنوان مصادیق تاریخی ظلم در قرآن کریم بیان شده است:
- بنای مسجد ضرار برای ایجاد تفرقه میان مسلمین و ضرر زدن به جامعه مؤمنان(توبه/107-109)؛
- پی کردن شتر صالح که نماد تمرد از فرمان الهی بود(هود/65-67 و إسراء/59)؛
- نسبت ناروای جادوگری به پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) (إسراء/47 و أنبیاء/3)؛
- تهمت به نوح نبی(علیهالسلام) (مؤمنون/24-27)؛
- توطئه علیه صالح(علیهالسلام) (نمل/45، 49، 51، 52)؛
- دخترکشی(نحل/58، 59، 61)؛
2- مصادیق اعتقادی ظلم:
- شرک(لقمان/13)؛
- نسبت دادن فرزند به خداوند؛
- ادعای الوهیت(أنبیاء/29) [۳] ؛
- اعتقاد به الوهیت عیسی(علیهالسلام)؛
- انکار ربوبیت[۴]؛
- بتپرستی؛
- خورشیدپرستی و گوسالهپرستی.
- تکذیب و کتمان حق(عنکبوت/68، همچنین ر.ک: زمر/32)، مانند کتمان آیات الهی، تکذیب دین حق، تکذیب پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) (أنعام/33) و تکذیب قرآن کریم؛
- انکار آخرت(هود/18-19)، انکار قدرت خداوند متعال، انکار نعمتهای الهی، غفلت از گناهان، و فراموشی انذارها.
3- رفتارهای ظالمانه
این رفتارها از مصادیق عملی ظلم به شمار رفته است؛ مانند: استثمار(دخان/18-19) استکبار، استهزا، اضلال(نوح/24)، اغواگری(جن/6، 14، 15)، افترا به خداوند(أنعام/93)، بدعتگذاری(بقره/59)، بی تقوایی(شعرا/10-11)، بی عدالتی(مائده/2)، تبلیغ سوء(أعراف/44-45)، تجاوز از حدود الهی(طلاق/1)، ترک انفاق(بقره/254)، ترک نهی از منکر(أعراف/165)، تخلفات اقتصادی، خیانت در گواهی(مائده/107)، سازشکاری با دشمنان(بقره/145)، فسق(أعراف/163-165) فساد(عنکبوت/30-31) و قضاوت باطل(مائده/45).
قرآن و پیآمدهای ظلم
در قرآن کریم برای ظلم آثار گوناگونی بیان شده است، مانند : «آثار دنیوی و اخروی»، «آثار فردی و اجتماعی»، «آثار تکوینی و تشریعی» و... که نمونههایی از آنها ذکر میگردد:
آثار تکوینی
عذاب، استیصال و نابودی جوامع بشری ستمپیشه (زمر/51؛ هود/116 و نساء/153؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج19، ص 495 و قرائتی، 1383ش، ج10، ص186).
آثار تشریعی
ظلم در فرهنگ قرآن رفتاری ناشایست و خارج از مدار طبیعی و نظام تشریع است که خداوند متعال از آن به عنوان مانعی برای تکامل انسان نام برده است. بر همین اساس، برای آن که افراد از ارتکاب ظلم پرهیز نمایند برخی عوامل باز دارنده در قرآن کریم تعریف شده است که میتوان آنها را آثار تشریعی ظلم دانست که آیات ذیل برخی از موارد آن را بر میشمارد:
- محرومیت از برخی آزادیها (نساء/160؛ ر.ک: موسوی همدانی، پیشین، ج12، ص 527)؛
- محرومیت از امامت و رهبری(بقره/124)؛
- محرومیت ظالم گناهکار از امنیت در حرم امن الهی(حج/25)؛
- حق مظلوم در رسوا نمودن ظالم(نساء/148)؛
- حق مبارزه مظلوم علیه ظالم(حج/39)؛
- حق قصاص مظلوم از ظالم(إسراء/33 و شعرا/227)؛
آثار اعتقادی - روانی - دنیوی
برخی از آیات قرآن کریم نتایج اعتقادی ظلم را در انسان به شرح زیر بیان نموده است: «کاهش ایمان[۵]»، «حقناپذیری [۶]»، «انکار قیامت»، «تکذیب آیات الهی[۷]»، «کفر[۸]»، «ضلالت[۹]»، «تمرد[۱۰]». همچنین در مورد حالات روانی، نتایج زیر را پیشبینی نموده است:
«ترس»، «حسرت همیشگی»، «پشیمانی» و «غفلت».
آثار رفتاری - دنیوی
برخی دیگر از آثار ظلم را میتوان به عنوان آثار رفتاری - دنیوی ظلم بر اساس نگاه قرآن کریم بر شمرد؛ آثاری چون «خیانت[۱۱]»، «قتل[۱۲]»، زشتکاری[۱۳]»، «حق ستیزی و طغیان»[۱۴] و «قرار گرفتن در ولایت دیگر ظالمان».
خداوند متعال در دنیا برخی از ظالمان را بر برخی دیگر مسلط مینماید که بیان گر نتیجه قهری و حتمی ظلم است.
آثار دنیوی - فردی
بازگشت برخی آثار ظلم به خود انسان است، آن هم در همین زندگی دنیوی، که قرآن کریم بر آن تأکید نموده و توجه مخاطبانش را به این گونه عواقب ظلم جلب نموده است تا بدانند که ظلم نه تنها به دیگران بلکه در درجه اول به خود انسان آسیب میزند.
این آثار عبارت است از : «خسران و زیانکاری»، «محرومیت از امامت[۱۵]»، «عدم اجابت دعا [۱۶]»، «زوال و نابودی نعمت[۱۷]» و «سختی قبض روح[۱۸]».
آثار اجتماعی
در موارد بسیاری، ظلم یک انسان، به خود او محدود نمیشود، بلکه آثار آن، اطرافیان، نزدیکان و جامعه او، و بلکه جامعه انسانی را نیز در بر میگیرد و آسیبها و صدمات ناشی از ظلم در تمام جامعه اثر میگذارد.
نمونهای از آثار اجتماعی ظلم عبارت است از : «اختلاف و تفرقه[۱۹]»، «انتقام الهی و انقراض جامعه ظالم[۲۰]».
آثار دنیوی و اخروی
انسان ظالم نه تنها در این دنیا گرفتار آثار ظلم خویش است بلکه در آخرت نیز عواقب این ظلم را خواهد چشید؛ به بیان دیگر، برخی از آثار ظلم هم در دنیا و هم در آخرت گریبانگیر انسان خواهد شد، چنان که خداوند متعال در قرآن کریم ظالمان را به خاطر ظلمشان هم در دنیا و هم در آخرت تنها و بییار و یاور میداند؛ «وَ مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنصَار»[۲۱].
آثار اخروی - فردی
عالم آخرت و قیامت کبری عرصهای است که در آن انسانها همان گونه که در دنیا میزیستند ظاهر خواهند شد.
درماندگی و سستی انسانهای ظالم - که از دستورات و اوامر الهی سرپیچی کرده و راه طغیان و سرکشی را در پیش گرفتند - نیز آشکار خواهد شد، و در نهایت به سزای حقیقی ظلم خویش خواهند رسید[۲۲].
در آیات الهی «حبط اعمال»،«زوال نعمتهای الهی[۲۳]»،«تحریم برخی حلالها [۲۴]»،«نزول عذاب آسمانی[۲۵]»،«گرفتار شدن به عذاب دائمی[۲۶]»،«هلاکت جوامع[۲۷]» و.... از آثار اصرار بر ظلم بر شمرده شده است.
15-زمینهها و علل ستمگری از نگاه قرآن کریم
شناخت عوامل زمینهساز ظلم، مقدمهای اساسی برای پرهیز از گرفتار شدن در دامان ظلمها میباشد.
در قرآن کریم عوامل بسیاری به عنوان زمینه و ریشه پیدایش ظلم برشمرده شده است، مانند : «وسوسههای ابلیس»(سبأ/19-20)، «افزون طلبی»، «بیمار دلی»(حج/53)، «دوستان ناباب»(فرقان/27-28)، «رفاه غیر منطقی و نامعقول»(أنعام/44-45)، «قساوت»(حج/53)، «پذیرفتن ولایت یهود و مسیحیان»(مائده/51).
علل و مراحل رهایی از ستمگری از نگاه قرآن کریم
قرآن برای این که انسان از گرفتار آمدن در دام ظلم و یا قرار گرفتن در مسیر ظالمانه مصون و در أمان بماند یکی از مهمترین عوامل رهایی از ظلم را به او گوشزد مینماید و در ضمن نقل ماجرای یوسف پیامبر(علیهالسلام)، بر لزوم پناه بردن به خداوند و اهمیت آن را برای نجات از گرفتار شدن در دام ظلم تأکید میکند. [۲۸]
قرآن همچنین برای کسانی که خواسته یا ناخواسته در دام ظلم گرفتار شده و اکنون از کرده خویش احساس پشیمانی میکنند، راههای رهایی از ظلم را برشمرده است، تا این گونه افراد نیز با یافتن مسیر حق در زندگی، از دام ظلم رهایی یافته و بتوانند خود را نجات دهند.
قرآن کریم راههای متعددی را برای رهایی از ظلم برشمرده و اولین قدم برای بازگشت به مسیر صحیح و رهایی از ظلم را «اقرار و اعتراف» به ظلم و ارتکاب جرم، بیان مینماید.
قرآن کریم اعتراف حضرت یونس(علیهالسلام) را به ظلمی که از او سرزده است، به عنوان عاملی مؤثر در بخشیده شدن او بیان مینماید[۲۹].
مرحله بعد از اقرار به ظلم، استغفار و توبه از ظلم است، که این امر موجب نجات از ظلم شده و انسان را شایسته رحمت و مغفرت الهی میگرداند[۳۰].
توسل به انسانهای صالح و مقربان درگاه الهی نیز میتواند زمینهساز رهایی از ظلم و آثار شوم آن باشد[۳۱].
در برخی موارد ظلم که نسبت به حقوق دیگران تعدی و تجاوز صورت گرفته و یا ظلم فرد موجب بروز مشکلات و نابسامانیهایی برای دیگران شده است، تنها استغفار کافی نیست، بلکه استغفار زمانی مؤثر خواهد بود که مقدمات زدودن آثار ظلم و شرایط آن فراهم باشد و یکی از این شرایط، جبران خسارتهای وارد شده است؛ یعنی زمانی توبه و استغفار مفید واقع خواهد شد که حقوق ضایع شده دیگران به آنها بازگردانده شود و رضایت آنان نسبت به دریافت حق خود تأمین گردد[۳۲].
قرآن کریم در جای دیگر، وجود فرماندهان لایق و جهادگران با اخلاق و ایثارگر را برای رهایی مستضعفان از ظلم جزء نیازهای جامعه انسانی معرفی مینماید و این مهم را در قالب توبیخ کسانی که توان کمک به مستضعفان را دارند ولی از کمک و یاری آنان دریغ میورزند و دعا و درخواست مستضعفان نسبت به داشتن ولی و نصرتدهنده، به تصویر میکشد[۳۳].
در مسیر رهایی از ظلم، انسانها علاوه بر وجود رهبری حقیقی، به تحصیل شرایط و مقدماتی چون : «ایمان و اقامه نماز»، «توکل به خداوند متعال»، «مجهز شدن به سلاح دعا» (نساء/75)، «شاکر بودن نسبت به خداوند متعال»(مؤمنون/23-28) نیز احتیاج دارند[۳۴] و خداوند متعال در قرآن کریم این حقایق را در ضمن نقل ماجرای نجات بنی اسرائیل از سلطه فرعون ظالم اینگونه بیان میکند:
«پیروان موسی نیز همه گفتند: ما بر خدا توکل کردیم، بارالها! ما را دستخوش فتنه اشرار و قوم ستمکار مگردان * و ما را به رحمت و لطف خود از شر کافران نجات ده * و به موسی و برادرش (هارون) وحی کردیم که شما برای پیروانتان در شهر مصر منزل گیرید و (اکنون که از بیم فرعونیان به مساجد نتوانید رفت)، خانههایتان را قبله و معبد خود قرار دهید و نماز به پا دارید و (تو هم ای رسول) مؤمنان را (به فتح در دنیا و بهشت در آخرت) بشارت ده»(یونس/85-87).
16-نه ستمگری نه ستمکشی
با توجه به هدف والای آفرینش انسان و بعثت انبیای الهی برای تحقق سعادت و تکامل انسان، عدالتمداری و اعتدال در همه مراحل و در تمام ابعاد وجودی انسان یگانه راه تحقق سعادت و تکامل مطلوب میباشد.
قرآن کریم ضمن تأکید بر اهمیت اعتدال و عدالتگرایی «اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوى» (مائده/8) تقوا را نشانه تکامل انسانها قرار داده و هرگونه ستمگری و ستمکشی را خروج از مرز عدالت و اعتدال میداند:«لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ»(بقره/279).
و با این معیار و شاخص، برنامههای فردی و اجتماعی خود را تنظیم و عرضه مینماید.
17-قرآن کریم و ستمستیزی
مبارزه با ظالمان و جلوگیری از وقوع ظلم، یکی از فرایض مهم است که قرآن کریم بر آن تأکید کرده و در موارد متعدد، ضرورت این امر و چگونگی آن را تبیین نموده است. اما درباره اهمیت عدل گستری و ظلمستیزی، خداوند متعال آن را جزء مهمترین اهداف انبیا بر میشمارد (ر.ک: تفسیر نمونه، ج23، ص 370-376).
«همانا ما پیمبران خود را با ادلّه و معجزات فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند، و آهن (و دیگر فلزات) را که در آن هم سختی (جنگ و کارزار) و هم منافع بسیار بر مردم است (نیز برای حفظ عدالت) آفریدیم، تا معلوم شود که خدا و رسلش را با ایمان قلبی که یاری خواهد کرد؟ (هر چند) که خدا بسیار قوی و مقتدر (و از یاری خلق بینیاز) است»(حدید/25).
قرآن کریم روحیه ظلمستیزی را جزء جداییناپذیر ایمان و ویژگی اصلی مؤمنان دانسته و تعالیم دین و آموزشهای انبیا را عامل مبارزه با ظلم قرار داده و ظلمستیزی را اساس این تعالیم میداند.
قرآن کریم به ابزارهای مناسب برای ظلمستیزی اشاره نموده و عواملی چون «توجه به کانونهای اصلی ظلم [۳۵]»، «برخورداری از فرماندهان شایسته[۳۶]»، «شرایط مطلوب نیروهای انسانی[۳۷]»، «دعا و نیایش[۳۸]» را مورد اهتمام قرار داده است.
18-قرآن کریم و آثار گریز از ستمگری
یکی از آثار اجتناب از ظلم و ظلمستیزی پدید آمدن «امنیت» و به تبع آن رفاه و آسایش در زندگی دنیوی است که این مهم در قرآن کریم برای تأکید بیشتر، در قالب سؤال از مخاطبان این کتاب الهی، در پی مقایسهای که میان اهل ایمان و ظالمان صورت میگیرد - در ضمن نقل ماجرای احتجاج ابراهیم(علیهالسلام) با بتپرستان[۳۹] ـ بیان شده است، زیرا مخاطب در این شیوه بیان، بداهت و آشکار بودن جواب را نیز درک خواهد کرد.
بنابراین «امنیت» و «رفاه» دو نتیجه طبیعی محو ظلم و استقرار عدالت است.
نتیجه دیگر ظلمستیزی و محو ظلم، رسیدن به آسایش اخروی و برخورداری از «مغفرت الهی» در سرای باقی است. [۴۰]
از مجموع آنچه که خداوند متعال برای ظلمستیزی برمیشمارد میتوان نتیجه گرفت که تمام آنچه برای آسایش انسان و قرار گرفتن او در مسیر تکامل و رسیدن به آسایش اخروی و قرب به خداوند متعال لازم است، تنها در پرتو ظلمستیزی امکانپذیر خواهد بود، چنان که قرآن کریم رسیدن به ایمان به عنوان اولین گام در مسیر تکامل انسان و آسایش در زندگی دنیوی و ایجاد شرایط و امکانات مناسب جهت رشد و ارتقای مادی و معنوی در انسان و در نهایت، دستیابی به مغفرت و آسایش اخروی را به عنوان آثار و نتایج ظلم ستیزی مورد تأکید قرار داده است.
از نگاه قرآن کریم تأمین تمام نیازهای انسان در دنیا و آخرت مشروط به داشتن روحیه ظلمستیزی و حرکت در مسیر محو و نابودی ظلم - از درون نفس[۴۱] و بیرون آن در مراحل فردی و اجتماعی[۴۲] - میباشد.
منابع و مآخذ:
- ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث، تحقیق : طاهر أحمد زاوی، محمود محمد طناحی، مؤسسه إسماعیلیان للطباعه و النشر و التوزیع، قم، چاپ چهارم، 1364ش.
- ابن قتیبه، غریب الحدیث، تحقیق: دکتر عبدالله جبوری، دارالکتب العلمیه، قم، چاپ اول، 1408ق.
- احسائی، ابن ابی جمهور، عوالیاللئالی، تحقیق: حاج آقا مجتبی عراقی، سید الشهداء، قم، چاپ اول، 1403ق.
- جوهری، الصحاح، تحقیق : أحمد عبد الغفور عطار، دارالعلم للملایین، بیروت، چاپ چهارم، 1407ق.
- حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، مؤسسه آلالبیت (علیهمالسلام) لإحیاء التراث، قم، چاپ دوم، 1414ق.
- حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت، ترجمه: عباس جلالی، مجمع جهانی اهل بیت(علیهمالسلام)، قم، چاپ اول، 1384 ش.
- خویی، سید ابوالقاسم، البیان فی تفسیر القرآن، دار الزهراء للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ چهارم، 1395ق.
- راغب اصفهانی، مفردات غریب القرآن، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1404ق.
- ریشهری، محمد، میزان الحکمه، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1375ش.
- زبیدی، تاج العروس، تحقیق: علی شیری، دار الفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، 1414ق.
- زکریا، ابوالحسن احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغه، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، مکتبه الإعلام الإسلامی، 1404ق.
- شریف رضی، نهج البلاغه، شرح: شیخ محمد عبده، دار الذخائر، قم، چاپ اول، 1370ش.
- صدر، سید محمدباقر، المدرسه الإسلامیه، مرکز الأبحاث و الدراسات التخصصیه للشهید الصدر (قده)، چاپ اول، 1421ق.
- طریحی، مجمع البحرین، تحقیق: سید أحمد حسینی، مکتب النشر الثقافه الإسلامیه، چاپ دوم، 1367 ش.
- عسکری، ابو هلال، الفروق اللغویه، تحقیق : مؤسسه النشر الإسلامی، مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، قم، چاپ اول، 1412ق.
- فراهیدی، خلیل، کتاب العین، تحقیق: دکتر مهدی مخزومی، دکتور إبراهیم سامرائی، مؤسسه دارالهجره، بیروت، چاپ دوم، 1409ق.
- قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ یازدهم، 1383ش.
- کلینی رازی، ابو جعفر، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی، تصحیح و تعلیق: علی أکبر غفاری، دارالکتب الإسلامیة، تهران، چاپ پنجم، 1363 ش.
- لیثی واسطی، علی بن محمد، عیونالحکم و المواعظ، تحقیق: شیخ حسین حسینی بیرجندی، دارالحدیث، قم، چاپ اول، 1376ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، مؤسسه الوفاء - دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
- محمد بن عبدالقادر، مختار الصحاح، تحقیق، ضبط و تصحیح: أحمد شمس الدین، دار الکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
- مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، تحقیق و نگارش: محمد حسین اسکندری، مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(قدس)، قم، چاپ هفتم، 1380ش.
- مصطفی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم.
- موسوی همدانی، سید محمدباقر، ترجمه تفسیر المیزان، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ پنجم، 1374 ش.
- میرزای نوری، مستدرک الوسائل؛ مؤسسه آل البیت (علیهمالسلام) لإحیاء التراث، بیروت، چاپ اول، 1408ق.
- نجفی، شیخ هادی، موسوعه أحادیث أهل البیت(علیهمالسلام)، دار إحیاء التراث العربی للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت، چاپ اول، 1423ق.
- نراقی، محمدمهدی، جامعالسعادات، تحقیق و تعلیق: سید محمد کلانتر، دار النعمان للطباعه و النشر، نجف اشرف، بیتا.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، فرهنگ قرآن، مؤسسه بوستان کتاب، قم، چاپ اول، 1378ش.
- الهی قمشهای، مهدی، ترجمه قرآن( الهی قمشهای)، انتشارات فاطمه الزهرا، قم، چاپ دوم، 1380ش.
- مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره بیستم، پاییز 1388 میباشد.
پانویس
- ↑ استاد و مدرس حوزه و محقق علوم اسلامی.
- ↑ در کتاب «پیشوایان هدایت» (14 جلد، که اثر نگارنده این سطور است ) این رهیافت به خوبى تبیین شده است.
- ↑ و هر کس از آنها بگوید که من خدای عالمم دون خدای به حق، ما او را به آتش دوزخ کیفر خواهیم کرد، که سرکشان و ستمکاران را البته چنین مجازات میکنیم.
- ↑ رعد/5-6؛ «و اگر تو را جاى تعجب (به کار منکران) است عجب قول منکران معاد است که مىگویند: آیا ما چون خاک شدیم باز از نو خلق خواهیم شد؟ اینان هستند که به خداى خود کافر شدند و هم اینان زنجیرها (ى قهر و عذاب) بر گردن دارند و هم اینان اصحاب دوزخاند و در آن همیشه معذباند * (اى رسول ما) کافران پیش از تقاضاى آمرزش و احسان (به تمسخر) از تو تقاضاى تعجیل در عذاب مىکنند؟ در صورتى که چه عقوبتهاى عبرتآموز بر امّتان کافر گذشته رسید! و خدا بر ظلم خلق هم بسیار صاحب عفو و مغفرت است و هم صاحب قهر و انتقام سخت است».
- ↑ أنعام/82: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الأَْمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»؛ ر.ک: موسوی همدانی، پیشین، ج1، ص 47؛ «آیه : «الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الأَْمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ» ظلم را شرک و نقطه مقابل ایمان شمرده است، چون اهتداء و ایمنى از ضلالت و یا عذاب را که اثر ضلالت است مترتب برداشتن صفت ایمان و زایل گشتن صفت ظلم کرده است. و کوتاه سخن آنکه ضلالت و شرک و ظلم در خارج یک مصداق دارند، و آنجا هم که گفتهایم: هر یک از این سه معرف دیگرى است، و یا به وسیله دیگرى معرفى مىشود، منظورمان مصداق است، نه مفهوم، چون پر واضح است که مفهوم ضلالت غیر ظلم و شرک، و از ظلم غیر از آن دوى دیگر، و از شرک هم باز غیر آن دو تاى دیگر است».
- ↑ أنبیا/97: «وَ اقْتَرَبَ الْوَعْدُ الْحَقُّ فَإِذا هِی شاخِصَه أَبْصارُ الَّذِینَ کفَرُوا یا وَیلَنا قَدْ کنَّا فِی غَفْلَه مِنْ هذا بَلْ کنَّا ظالِمِینَ».
- ↑ النمل/13-14: « فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آیاتُنا مُبْصِرَه قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِینٌ * وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ کیفَ کانَ عاقِبَه الْمُفْسِدِینَ»؛ (همچنین ر.ک: عنکبوت/49).
- ↑ إسراء/99: «أَوَ لَمْ یرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الأَْرْضَ قادِرٌ عَلى أَنْ یخْلُقَ مِثْلَهُمْ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَجَلاً لا رَیبَ فِیهِ فَأَبَى الظَّالِمُونَ إِلاَّ کفُوراً»؛ (همچنین ر.ک: انبیا/97).
- ↑ نوح/24 : «وَ قَدْ أَضَلُّوا کثِیراً وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِینَ إِلاَّ ضَلالاً»؛ (همچنین ر.ک: لقمان/11).
- ↑ بقره/59: « فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یفْسُقُونَ».
- ↑ أحزاب/72 : «إِنَّا عَرَضْنَا الأَْمانَه عَلَى السَّماواتِ وَ الأَْرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَینَ أَنْ یحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الإِْنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً».
- ↑ آلعمران/112 : «ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الذِّلَّه أَینَ ما ثُقِفُوا إِلاَّ بِحَبْلٍ مِنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِنَ النَّاسِ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ ضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الْمَسْکنَه ذلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یقْتُلُونَ الأَْنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ ذلِک بِما عَصَوْا وَ کانُوا یعْتَدُونَ»؛ همچنین ر.ک: بقره/61.
- ↑ نحل/28: «الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکه ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کنْتُمْ تَعْمَلُونَ».
- ↑ زخرف/78 : « لَقَدْ جِئْناکمْ بِالْحَقِّ وَ لکنَّ أَکثَرَکمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ».
- ↑ بقره/124 : «وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ».
- ↑ ابراهیم/34: «وَ آتاکمْ مِنْ کلِّ ما سَأَلْتُمُوهُ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ الإِْنْسانَ لَظَلُومٌ کفَّارٌ».
- ↑ قلم/24-29 : « أَنْ لا یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیکمْ مِسْکینٌ * وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِینَ * فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ * بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ * قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَکمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ * قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا کنَّا ظالِمِینَ»؛ همچنین ر.ک: کهف/35ـ42.
- ↑ أنعام/93 : «وَ لَوْ تَرى إِذِ الظَّالِمُونَ فِی غَمَراتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلائِکه باسِطُوا أَیدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَکمُ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما کنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَ کنْتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکبِرُونَ».
- ↑ بقره/213: «مردم یک گروه بودند، خدا رسولان را فرستاد که (نیکوکاران را) بشارت دهند و (بدان را) بترسانند، و با آنها کتاب به راستى فرستاد تا در موارد نزاع مردم تنها دین خدا به عدالت حکمفرما باشد و در کتاب حق، اختلاف و شبهه نیفکندند مگر همان گروه که بر آنان کتاب آسمانى آمد، براى تعدى به حقوق یکدیگر، پس خداوند به لطف خود اهل ایمان را از آن ظلمت شبهات و اختلافات به نور حق هدایت فرمود، و خدا هر که را خواهد، راه راست بنماید».
- ↑ حجر/78-79 : « وَ إِنْ کانَ أَصْحابُ الأَْیکه لَظالِمِینَ * فَانْتَقَمْنا مِنْهُمْ وَ إِنَّهُما لَبِإِمامٍ مُبِینٍ» و هود/102: «وَ کذلِک أَخْذُ رَبِّک إِذا أَخَذَ الْقُرى وَ هِی ظالِمَه إِنَّ أَخْذَهُ أَلِیمٌ شَدِیدٌ» و أنبیاء/11: « وَ کمْ قَصَمْنا مِنْ قَرْیه کانَتْ ظالِمَه وَ أَنْشَأْنا بَعْدَها قَوْماً آخَرِینَ» و....
- ↑ بقره/270: «براى ستمکاران در دو جهان یار و معینى نخواهد بود».
- ↑ نساء /10: «آنان که اموال یتیمان را به ستمگرى مىخورند، در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنّم فرو مىبرند و به زودى در آتش فروزان خواهند افتاد».
- ↑ أعراف/160: «... کلُوا مِنْ طَیباتِ ما رَزَقْناکمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ».
- ↑ نحل/118: « وَ عَلَى الَّذِینَ هادُوا حَرَّمْنا ما قَصَصْنا عَلَیک مِنْ قَبْلُ وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یظْلِمُونَ».
- ↑ بقره/59: «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یفْسُقُونَ».
- ↑ زخرف/74-76 : « إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ * لا یفَتَّرُ عَنْهُمْ وَ هُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ * وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ»؛ همچنین ر.ک: توبه/68ـ70.
- ↑ أنفال/54 : «کدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کذَّبُوا بِآیاتِ رَبِّهِمْ فَأَهْلَکناهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَ أَغْرَقْنا آلَ فِرْعَوْنَ وَ کلٌّ کانُوا ظالِمِینَ».
- ↑ یوسف/23؛ «وَ راوَدَتْهُ الَّتِی هُوَ فِی بَیتِها عَنْ نَفْسِهِ وَ غَلَّقَتِ الأَْبْوابَ وَ قالَتْ هَیتَ لَک قالَ مَعاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّی أَحْسَنَ مَثْوای إِنَّهُ لا یفْلِحُ الظَّالِمُونَ».
- ↑ أنبیاء/87-88: « وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَک إِنِّی کنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ * فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کذلِک نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ».
- ↑ نساء/110: « وَ مَنْ یعْمَلْ سُوءاً أَوْ یظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ یسْتَغْفِرِ اللَّهَ یجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحِیماً» و آل عمران/135-136: «وَ الَّذِینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَه أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یعْلَمُونَ * أُولئِک جَزاؤُهُمْ مَغْفِرَه مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الأَْنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ نِعْمَ أَجْرُ الْعامِلِینَ».
- ↑ یوسف/98: « قالُوا یا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کنَّا خاطِئِینَ * قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ».
- ↑ مائده/39: « فَمَنْ تابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ».
- ↑ نساء/75: «وَ ما لَکمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک وَلِیا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک نَصِیراً».
- ↑ ر.ک: موسوی همدانی، پیشین، ج1، ص 539: «قرآن انسانها را از نظر اوصاف و طرز تفکر، طورى تربیت کرده که دیگر محل و موضوعى براى رذائل اخلاقى باقى نگذاشته و به عبارت دیگر، اوصاف رذیله و خوىهاى ناستوده را از طریق رفع از بین برده نه دفع؛ یعنى اجازه نداده که رذایل در دلها راه یابد تا در صدد بر طرف کردنش برآیند، بلکه دلها را آن چنان با علوم و معارف خود پر کرده که دیگر جایى براى رذایل باقى نگذاشته است».
- ↑ شعراء/10-16 : «... أَنِ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ *... * فَأْتِیا فِرْعَوْنَ...».
- ↑ نساء/75 : «... وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک وَلِیا... ».
- ↑ نساء/75: «وَ ما لَکمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذِینَ یقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُها...».
- ↑ نساء/75 : «... رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیه الظَّالِمِ أَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْک وَلِیا...».
- ↑ أنعام/81-82: «فَأَی الْفَرِیقَینِ أَحَقُّ بِالأَْمْنِ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ * الَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یلْبِسُوا إِیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِک لَهُمُ الأَْمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ».
- ↑ نساء/168: «إِنَّ الَّذِینَ کفَرُوا وَ ظَلَمُوا لَمْ یکنِ اللَّهُ لِیغْفِرَ لَهُمْ...».
- ↑ قصص/83: «تِلْک الدَّارُ الآْخِرَه نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأَْرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَه لِلْمُتَّقِینَ».
- ↑ رعد/11: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ».