ابراهیم بن عمروس همدانی

ابراهیم بن عمروس همدانی، (000 – حدود 321ق) ابواسحاق همدانی فسطاطی. فقیه و محدث شیعی. به گفته ذهبی وفات او در 321هجری اتفاق افتاده است.

Ambox clock.svg


نویسنده این صفحه در حال ویرایش عمیق است.

یکی از نویسندگان مداخل ویکی وحدت مشغول ویرایش در این صفحه می باشد. این علامت در اینجا درج گردیده تا نمایانگر لزوم باقی گذاشتن صفحه در حال خود است. لطفا تا زمانی که این علامت را نویسنده کنونی بر نداشته است، از ویرایش این صفحه خودداری نمائید.
آخرین مرتبه این صفحه در تاریخ زیر تغییر یافته است: ۱۶:۴۸، ۲ اکتبر ۲۰۲۲؛


ابراهیم بن عمروس همدانی
نام •ابراهیم بن عمروس همدانی
القاب و سایر نام‌ها فسطاطی
زاده ابتدا زمان تولد و سپس مکان
درگذشت اوایل سده چهارم هجری
استادان ابوعلی حسن بن اسماعیل قحطبی احمدبن بدیل بن قریش
شاگردان ابوالحسن علی بن بابویه قمی دین و مذهب اسلام، تشیع

معرفی اجمالی

ابراهیم بن عمروس همدانی، (000 – حدود 321ق) ابواسحاق همدانی فسطاطی. فقیه و محدث شیعی. سال ولادت او در دست نیست اما وفات او در اوایل سده چهارم هجری و احتمالاً در همدان اتفاق افتاده است زیرا وی استاد «ابوالحسن علی بن بابویه قمی»(م329ق) بود و ابن بابویه در همدان در اواخر عمر او از او نقل حدیث كرده است. به گفته ذهبی وفات او در 321هجری اتفاق افتاده است. برخی از روایات او در امالی و خصال شیخ صدوق در باره فضیلت علی ذكر شده است. از دوران كودكی و محل پرورش او اطلاعی در دست نیست. قرائن نشان می‏دهند كه وی در علم و دانش به حد كمال رسیده بود و علاوه بر عالمان شیعی، بسیاری از محدثان اهل سنت نیز از او نقل حدیث كرده‏‌اند.

لقب

ذهبی با اشاره به اینكه وی امام و پیشوای همدان بود، از او با لقب «فسطاطی» یاد می‏كند. ذكر این لقب گویای آن است‏كه وی مدتی در فسطاط، یكی از شهرهای مهم مصر زندگی می‏كرده است.

استادان

استاد او «ابوعلی حسن بن اسماعیل قحطبی» است. وی همچنین از علمای اهل‏‌سنت مانند «احمدبن بدیل بن قریش»(قاضی همدان) نیز روایت دارد.

شاگردان

از شاگردان شیعی او می‏توان «ابوالحسن علی بن بابویه قمی»(پدر شیخ صدوق) را نام برد. از او اثر تألیفی برجای نمانده است.

منابع

  1. خصال شیخ صدوق، ص515؛
  2. امالی شیخ صدوق، ص57 حدیث 14؛
  3. تهذیب الكمال، ابوالحجاج یوسف مزی، ج1ص270 شماره13؛
  4. سیر اعلام النبلاء، ج14ص550 شماره 315؛
  5. طبقات اعلام الشیعه، ج1ص4.