۸۵٬۸۱۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'شرکت کنندگان' به 'شرکتکنندگان') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات شخصیت | |||
| عنوان = ابن سیرین | |||
| تصویر = ابن سیرین.jpg | |||
| نام = محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری | |||
| نامهای دیگر = | |||
| سال تولد = | |||
| تاریخ تولد = ۳۳ق. | |||
| | | محل تولد = [[بصره]] | ||
| | | سال درگذشت = | ||
| | | تاریخ درگذشت = ۱۱۰ق. | ||
| | | محل درگذشت = بصره | ||
|درگذشت | | استادان = {{فهرست جعبه عمودی |[[انس بن مالک]] |[[زید بن ثابت]] |[[عبدالله بن زبیر]] |[[عبدالله بن عباس]] }} | ||
| | | شاگردان = | ||
| دین = [[اسلام]] | |||
|استادان | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] | ||
|[[انس بن مالک]] | | آثار = | ||
| | | فعالیتها = {{فهرست جعبه افقی |نویسنده |[[محدث]] |[[فقیه]] |مفسر |تعبیر خواب }} | ||
|دین | | وبگاه = | ||
}} | |||
| | '''ابنسیرین''' با نام '''کامل محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری'''، [[برده]] و آزاد کرده [[انس بن مالک]]، [[محدث]] و [[فقیه]] تابعی بصری که چند سده پس از مرگش به عنوان خوابگزاری چیرهدست معروف شد. ابنسیرین در نهایت علم و [[عبادت]] بود، از [[صحابه]] بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند. از نامدارترین خوابگزاران [[مسلمان]] در سدههای میانه بود. | ||
|فعالیتها | |||
|نویسنده | |||
| | |||
== ابنسیرین کیست == | |||
محمد بن سیرین ابوبکر ابی عمر الانصاری معروف به ابنسیرین با کنیه ابوبکر، برده و آزاد کرده، [[انس بن مالک]] است. او [[محدّث|محدثی]] امین و مورد اعتماد و بلندمرتبه و فقیهی پارسا و پیشوایی دانشمند بود. در احوالات او نقل شده که گرفتار سنگینی و کری گوش بوده است<ref> کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م)؛ الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الاولی، 1410/1990، ج 7، ص 143.</ref>. | |||
ابنسیرین در نهایت علم و عبادت بود، از صحابه بسیار روایت کرده است و انبوه زیادی از [[تابعین]] از وی روایت کردهاند<ref> الحنبلی الدمشقی، ابن العماد شهاب الدین (1089م)؛ شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، دمشق - بیروت، دار ابن کثیر، ط الأولی، 1406/ 1986، ج 2، ص 54.</ref>. | |||
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از طبقه دوم فقها و [[محدثین]] و تابعین [[بصره]] بوده است<ref>کاتب واقدی، پیشین.</ref>. | |||
در برخی کتب تاریخی نام محمد بن سیرین در شمار فقهاء زمان ولید بن عبدالملک<ref>یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب (292م بعد)؛ تاریخ یعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 292.</ref> و عمر بن عبدالعزیز<ref>همان، ص 309.</ref> آمده است، هم چنین وی از | |||
محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | محمد دو سال مانده از خلافت [[عثمان]] متولد شد<ref> ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمر بن کثیر (774م)، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، 1407/1986، ج 9، ص 267 و الطبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ط الثانیه، 1387/1967، ج 11، ص 640.</ref>. | ||
محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | محمد بن سیرین از یک همسر دارای سی فرزند شد که غیر از عبدالله بن محمد هیچ یک باقی نماندند<ref> همان و کاتب واقدی، پیشین.</ref>. محمد پارچه فروش بود و به سبب بدهی که داشت زندانی شد<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 53.</ref>. در نهم [[ماه شوال]] سال صد و ده قمری ـدر حالی که هشتاد و چند سال از عمرش گذشته بودـ درگذشت<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین و ابن جوزی، ابوالفرج عبدالرحمن (597م)؛ المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ط الأولی، 1412/1992، ج 7، ص 140.</ref>. | ||
=والدین= | == والدین == | ||
پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره<ref>ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.</ref> بود، [[خالد بن ولید]] او را اسیر نموده و انس او را خرید<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref> سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. [[عمر بن خطاب]] انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت<ref>کاتب واقدی، پیشین. </ref> که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. | پدر محمد، سیرین کنیهاش ابو عمره<ref>ابن عماد حنبلی، پیشین و کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 85.</ref> بود، [[خالد بن ولید]] او را اسیر نموده و انس او را خرید<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref> سیرین از انس بن مالک تقاضای نوشتن پیمان آزادی کرد، انس نپذیرفت. [[عمر بن خطاب]] انس را مجبور کرد و گفت باید با آنان پیمان بنویسی و انس پیمان نوشت<ref>کاتب واقدی، پیشین. </ref> که کار کند و به تدریج خود را آزاد کند. | ||
سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | سپس صاحب فرزندانی نیکو شد که محمد و انس بن سیرین و معبد و یحیی و حفصه و کریمه از آنها هستند<ref> ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | ||
مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و [[کنیز]] آزاد شده، [[ابوبکر بن ابی قحافه]] بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.</ref> و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکتکنندگان در [[جنگ بدر]] و از جمله [[ابی بن کعب]] حضور داشتند، ابی بن کعب [[دعا]] میکرده است و آنان آمین میگفتهاند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.</ref>. | مادر محمد بن سیرین بانویی به نام صفیه و [[کنیز]] آزاد شده، [[ابوبکر بن ابی قحافه]] بوده است که سه تن از همسران حضرت ختمی مرتبت او را پاک و پاکیزه شمردهاند<ref> ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 2، ص 52.</ref> و به هنگام عقد او هیجده تن از شرکتکنندگان در [[جنگ بدر]] و از جمله [[ابی بن کعب]] حضور داشتند، ابی بن کعب [[دعا]] میکرده است و آنان آمین میگفتهاند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 143.</ref>. | ||
=واقعه عین التمر= | == واقعه عین التمر == | ||
هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و [[ارتداد|مرتدان]] آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه گانه خود محاصره شدند و سرانجام با خالد صلح کردند که سالیانه صد هزار درهم به [[مسلمانان]] بپردازند. | |||
هنگامی که پوران دختر [[خسرو پرویز]] پسر هرمزد پادشاه ایران شد در سرزمینهای اطراف شایع شد که [[ایران]] را پادشاهی نیست و آنها از ناچاری به درگاه زنی پناه آوردهاند، دو مرد به نام مثنی بن حارثه شیبانی و سوید بن قطبه عجلی که از قبیله بکر بن وائل بودند، خروج کردند و با لشکری به مرزهای ایران هجوم آوردند و این در زمان خلافت [[ابوبکر]] بود، مثنی برای ابوبکر نامه نوشت و از هجوم خود به ایران و پریشانی کار ایرانیان او را آگاه کرد و تقاضا کرد لشکری به یاری او بفرستد، ابوبکر به [[خالد بن ولید]] که از جنگ با [[اهل رده]] و مرتدان آسوده شده بود، نوشت که به حیره رود و با ایرانیان جنگ کند و مثنی و همراهان او را ضمیمه سپاه خود کند، خالد و مثنی همراه لشکریان خود حرکت کردند و در کنار حیره اردو زدند و مردم حیره در کاخهای سه | |||
در این هنگام نامه ابوبکر به دست خالد رسید که به او فرمان داده بود با مسلمانان همراه خود به یاری ابوعبیده جراح به [[شام]] برود، خالد جانشینی برای خود در حیره گماشت و خود به سوی انبار حرکت کرد هنگامی که خالد به [[عین التمر]] که پادگانی از ایرانیان در آنجا مستقر بود رسید مردی از آنان تیری به عمرو بن زیاد<ref> عمرو بن زیاد بن حذیفه بن هشام بن مغیره یکی از سپاهیان لشکر خالد بود.</ref> زد و او را کشت<ref>دینوری، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری (282م)؛ الاخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر، مراجعه جمالالدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش، ص 112.</ref>، خالد مردم عین التمر را محاصره کرد و آنان را بدون این که امان دهد مجبور به تسلیم شدن کرد. مردان را گردن زد و زنان و کودکان را اسیر گرفت، در معبد آنان چهل پسر دید که سرگرم آموختن [[انجیل]] بودند آنان را اسیر و بنده کرد و به عنوان غنیمت بر سپاهیان تقسیم نمود یکی از آنان سیرین (شیرین) پدر محمد بن سیرین (دانشمند بزرگ اسلام) و دیگری نصیر پدر محمد بن نصیر (سردار بزرگ اسلام) بود<ref> ابن اثیر، عز الدین علی بن ابی الکرم (630م)؛ الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر - دار بیروت، 1385/1965، ج 2، ص 395.</ref>. | |||
= | == تقوی == | ||
خلف بن هاشم<ref>خلف بن هاشم، کنیهاش ابو محمد از محدثین [[بغداد]] و از اصحاب قراءات میباشد، عابد، صالح و دانشمند بوده است (ابن عماد حنبلی، پیشین، ج 3، ص 135.</ref> میگوید: به محمد بن سیرین حرمت و احترام و هیأت و سیمای اهل خیر و فروتنی عطا شده بود و هنگامی که مردم وی را میدیدند به یاد خدا میافتادند<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | |||
مورق عجلی<ref>مورق بن مشمرج عجلی کنیهاش ابومعتمر و محدثی مورد اعتماد و عابد بوده است (کاتب واقدی، محمد بن سعد (230م) طبقات، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، انتشارات فرهنگ و اندیشه، 1374ش، ج 7، ص 222).</ref> میگفت: فقیهی را به پارسایی محمد بن سیرین و پارسایی را به فقاهت او ندیدم. | |||
ابوقلابه<ref>ابوقلابه جرمی نامش عبدالله و نام پدرش زید و محدثی مورد اعتماد و پر حدیث بوده است، (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 188).</ref> گفت: هر جا که میخواهید محمد بن سیرین را با خود ببرید که او را از همه خودتان پارساتر و خوددارتر خواهید یافت<ref>الفسوی، ابویوسف یعقوب بن سفیان الفسوی (277م)؛ المعرفة و التاریخ، تحقیق اکرم ضیاء العمری، بیروت مؤسسه الرسالة، ط الثانیة 1401/ 1981، ج 2، ص 56 و همان ص 146.</ref>. | |||
ابنعون<ref> کنیهاش ابوعون و آزاد کرده و وابسته عبدالله بن درة بن سراق مزنی و از هواداران عثمان بوده است، او محدثی مورد اعتماد و پرهیزکار و پر [[حدیث]] بوده است. (همان، ص 193).</ref> میگوید: محمد بن سیرین پاکدامنترین و پارساترین مردم بود و از همه بیشتر بر نفس خود ترس داشت<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 267.</ref>. | |||
*از اشعث<ref> اشعث بن عبدالملک حمرانی | == اخلاق و رفتار == | ||
* از اشعث<ref> اشعث بن عبدالملک حمرانی کنیهاش ابوهانی و از دانشمندان بصره بوده است (کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 286).</ref> نقل شده است که هنگامی که در جلسهای نزد محمد بن سیرین مینشستیم، سخن میگفتیم و میشنیدیم و میخندیدیم و از اوضاع و احوال سؤال میشد، پس هنگامی که از چیزی در مورد علم [[دین]] و [[حلال]] و [[حرام]] سؤال میشد، رنگش تغییر میکرد و دگرگون میشد، گویا آن شخص قبلی نیست<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | |||
* | * | ||
*گفته شده محمد بن سیرین یک روز [[روزه]] میگرفت و یک روز [[افطار]] میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از [[ماه شعبان]] است یا از [[ماه رمضان]]، آن روز را روزه میگرفت. | * گفته شده محمد بن سیرین یک روز [[روزه]] میگرفت و یک روز [[افطار]] میکرد و هنگامی که به روزی میرسید که شک میکرد از [[ماه شعبان]] است یا از [[ماه رمضان]]، آن روز را روزه میگرفت. | ||
*انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و دعا داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند. | * انس بن سیرین نقل میکند که محمد هفت ذکر و [[دعا]] داشت هنگامی که از آن اذکار و دعاها در شب فوت میشد روز آنها را میخواند. | ||
*محمد بن سیرین هر روز [[غسل]] میکرد<ref>همان، ص 149.</ref>. | * محمد بن سیرین هر روز [[غسل]] میکرد<ref>همان، ص 149.</ref>. | ||
*محمد بن سیرین قرآن را همان گونه که [[نازل]] شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت<ref>همان، ص 150.</ref>. | * محمد بن سیرین [[قرآن]] را همان گونه که [[نازل]] شده بود، قرائت میکرد و از این که در میان قرائت قرآن تکلم کند، اکراه داشت<ref>همان، ص 150.</ref>. | ||
*محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم<ref>همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.</ref>. | * محمد بن سیرین میگفت هرگز به هیچ کس، نیکوکار یا فاسق حسادت نکردم<ref>همان، ص 146 و الفسوی، پیشین، ج 2، ص 57.</ref>. | ||
*هنگامی که نزد ابنسیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | * هنگامی که نزد ابنسیرین از فردی به بدی یاد میشد، او را به بهترین صفاتی که از وی میدانست، یاد میکرد<ref>ابن کثیر دمشقی، پیشین، ج 9، ص 275.</ref>. | ||
*ابنسیرین اهل خنده و شوخی بود<ref> کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.</ref>. | * ابنسیرین اهل خنده و شوخی بود<ref> کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 119.</ref>. | ||
*از ابنعون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد. | * از ابنعون نقل شده که گفت: هرگز در روز عیدی به نزد محمد نرفتیم، مگر این که ما را با حلوای روغن و خرما یا فالوده اطعام میکرد. | ||
*در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که [[زکات فطره]] را به نحو شایسته به [[مسجد جامع]] ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد<ref> همان، ص 150.</ref>. | * در روز عید از منزل خارج نمیشد، مگر این که [[زکات فطره]] را به نحو شایسته به [[مسجد جامع]] ارسال میکرد و سپس برای نماز عید خارج میشد<ref> همان، ص 150.</ref>. | ||
*هنگامی که ابنسیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود. | * هنگامی که ابنسیرین مالی را قرض میگرفت آن را وزن میکرد و مهر مینمود و هنگامی که بدهی را پرداخت مینمود به همان وزنه آن را میسنجید، سپس آن را باز میگرداند محمد میگفت: وزن کم و زیاد میشود. | ||
*هنگامی که پول تقلبی به دست ابنسیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | * هنگامی که پول تقلبی به دست ابنسیرین میرسید با آن خرید و فروش نمیکرد و روزی که از دنیا رفت در نزد او پانصد درهم تقلبی بود<ref>همان، ص 151.</ref>. | ||
=نقل حدیث= | == نقل حدیث == | ||
* محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید. | |||
*محمد بن سیرین میگفت: این علم حدیث احکام دین و آیین است، بنگرید و به هوش باشید که از چه کسی آن را فرا میگیرید. | * ابنعون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم. | ||
*ابنعون میگوید: از محمد بن سیرین شنیدم میگفت اگر قرار بود کتابی برای خود انتخاب کنم، همانا رسائل النبی را بر میگزیدم. | * محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند. | ||
*محمد بن سیرین اشکالی در نوشتن حدیث نمیدید به شرط آن که پس از حفظ کردن آن را محو کنند. | * ابنعون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | ||
*ابنعون گفته است: محمد بن سیرین هرگاه نقل حدیث میکرد، چنان بود که گویی از چیزی میترسد یا پرهیز میکند<ref>کاتب واقدی، پیشین، ج 7، ص 145.</ref>. | * ابنعون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد<ref>همان، ص 144.</ref>. | ||
*ابنعون میگفت: محمد بن سیرین حدیث را با همان کلمات و حروفی که شنیده بود، نقل میکرد<ref>همان، ص 144.</ref>. | |||
== تعبیر خواب == | |||
ابنسیرین در تعبیر خواب در جامعه بسیار شهرت داشت و مردم برای تعبیر خوابهای خود به او رجوع میکردند و در این باب داستانهایی از او در کتابها نقل شده است<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.</ref>. | ابنسیرین در تعبیر خواب در جامعه بسیار شهرت داشت و مردم برای تعبیر خوابهای خود به او رجوع میکردند و در این باب داستانهایی از او در کتابها نقل شده است<ref> ثقفی کوفی، ابواسحاق ابراهیم بن محمد (283م)؛ الغارات و شرح حال اعلام آن، ترجمه عزیز الله عطاردی، انتشارات عطارد، 1373ش، ص 352.</ref>. | ||
دانش (تعبیر خواب) در میان پیشینیان و سلف همواره یکی به دیگری انتقال مییافته است و محمد بن سیرین در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش به شمار میرفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کردهاند<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.</ref>. | دانش (تعبیر خواب) در میان پیشینیان و سلف همواره یکی به دیگری انتقال مییافته است و محمد بن سیرین در میان ایشان از مشهورترین عالمان این دانش به شمار میرفته و قوانینی از این علم را از وی گرفته و تدوین کردهاند<ref>ابن خلدون، عبدالرحمن بن خلدون؛ مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ هشتم، 1375 ش، ج 2، ص 998.</ref>. | ||
خط ۸۹: | خط ۷۴: | ||
هنگامی که از او در مورد خواب سؤال میکردند به سؤال کننده میگفت: در بیداری از خدا بترس و آن چه که در خواب میبینی موجب غفلت تو نشود<ref>همان، ج 2، ص 275.</ref>. | هنگامی که از او در مورد خواب سؤال میکردند به سؤال کننده میگفت: در بیداری از خدا بترس و آن چه که در خواب میبینی موجب غفلت تو نشود<ref>همان، ج 2، ص 275.</ref>. | ||
= | == منابع == | ||
[http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86__a-45307.aspx برگرفته از سایت ابنسیرین دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | [http://pajoohe.ir/%D8%A7%D8%A8%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%B1%DB%8C%D9%86__a-45307.aspx برگرفته از سایت ابنسیرین دانشنامه پژوهه پژوهشکده باقرالعلومhttp://pajoohe.ir] | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
[[رده:شخصیتها]] | |||
[[رده: | [[رده:شخصیتهای تاریخی]] |