ابن کثیر: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{Mbox | type = notice | class = ambox-In_use | image = 48px|alt=|link= | css = margin: 1px | text = این {{#i...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۰: خط ۳۰:
|عبدالله بن کثیر مکی
|عبدالله بن کثیر مکی
|-
|-
|کنیه‌
|کنیه‌ها
|ابومعبد
|ابومعبد،ابوسعید،ابوبکر،ابوعباد،ابومحمد،ابوصلت
|-
|-
|مدت عمر
|القاب
|
|قاری، مکی، داری ، دارانی
|-
|-
|آرامگاه
|آرامگاه
خط ۴۳: خط ۴۳:
|-
|-
|نام پدر
|نام پدر
|
|عمرو بن عبدالله بن زاذان بن فیروزان بن هرمز
|-
|-
|نام مادر
|نام مادر
خط ۵۶: خط ۵۶:


دارای زبانی فصیح و بلیغ بوده و به آرامش و وقار آراسته بود. ابن کثیر در مکه سمت امامت و پیشوایی [[قرائت قرآن]] داشت، وی [[قرآن]] را بر عبدالله بن ثابت، ابن ثابت مخزومی قرائت نمود و وی بر ابن کعب و [[عمر]]<ref>ر.ک:مقاله عمر</ref> بن خطاب قرائت کرد و آنان بر خود [[پیامبر(ص)]] قرائت نموده بودند. [[طبرسی]] می‌گوید: او در دوران حیات خویش، قاری و معلم قرآن بود. وی از ایرانیانی بود که کسرای [[ایران]] او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود، برای فتح [[حبشه]] گسیل داشت.
دارای زبانی فصیح و بلیغ بوده و به آرامش و وقار آراسته بود. ابن کثیر در مکه سمت امامت و پیشوایی [[قرائت قرآن]] داشت، وی [[قرآن]] را بر عبدالله بن ثابت، ابن ثابت مخزومی قرائت نمود و وی بر ابن کعب و [[عمر]]<ref>ر.ک:مقاله عمر</ref> بن خطاب قرائت کرد و آنان بر خود [[پیامبر(ص)]] قرائت نموده بودند. [[طبرسی]] می‌گوید: او در دوران حیات خویش، قاری و معلم قرآن بود. وی از ایرانیانی بود که کسرای [[ایران]] او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود، برای فتح [[حبشه]] گسیل داشت.
=نام و نسب=
ابومعبد عبدالله بن کثیر (۴۵-۱۲۰ق)، ایرانی تبار<ref>تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵؛ المنتظم، ج۷، ص۲۰۳</ref> ، متولد مکه<ref>وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۱</ref> و فرزند عمرو بن عبدالله بن زاذان بن فیروزان بن هرمز <ref> سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۸</ref> از نسل ایرانیانی بود که انوشیروان، پادشاه ایران، آنان را مأمور عقب راندن حبشیان کرد.<ref>المنتظم، ج۷، ص۲۰۳؛ تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۰۴</ref> وی به سال ۴۵ق. در مکه زاده شد<ref>وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۱.</ref> و بدان سبب که از موالی عمرو بن علقمه کنانی بود<ref>الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۵</ref> ، برخی از او با عنوان ابومعبد کنانی یاد کرده‌اند.<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص</ref>
به‌جز ابومعبد<ref> الطبقات، خلیفه، ص۴۹۶.</ref> ، ابوسعید، ابوبکر، <ref>الفهرست، ص۳۱</ref> ابوعباد، <ref>سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۸.</ref> ابومحمد و ابوصلت <ref> تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵</ref> هم کنیه‌های او هستند. وی از تابعین شمرده می‌شود. <ref>التیسیر، ج۱، ص۳؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵</ref>
در منابع تاریخی با القابی چون قاری، مکی، داری <ref>التیسیر، ج۱، ص۳؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵</ref> و دارانی <ref>الفهرست، ص۳۱</ref> از او یاد می‌شود. عنوان «داری» ابهام‌هایی را درباره وی پدید آورده است. برخی این عنوان را نشان انتساب وی به قبیله بنی‌عبدالدار <ref>تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۴۶۸-۴۶۹.</ref> یا نسبت ولاء (پیمانی که بر پایه آن، شخصی در حمایت قبیله‌ای دیگر قرار می‌گیرد) او با این قبیله <ref>تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۲۲</ref> و گروهی نشان شغل و حرفه وی در مکه، یعنی عطاری، دانسته‌اند؛ زیرا مکیان، عطار را داری می‌نامیدند. <ref>الطبقات، خلیفه، ص۴۹۶؛ الفهرست، ص۳۱</ref> برای این نسبت احتمال‌های دیگر نیز آورده‌اند: انتساب به محلی نزدیک دریا که از آن‌جا عطر آورده می‌شد، <ref>الانساب، ج۲، ص۴۴۳</ref> نشان سرمایه‌داری، چرا که برای تأمین مخارج زندگی نیازمند بیرون رفتن از خانه نبود، <ref>الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۲۲۰</ref> و نشانه زهد، زیرا غالبا در خانه مشغول عبادت بود. <ref>الانساب، ج۲، ص۴۴۳</ref>





نسخهٔ ‏۲۱ ژوئن ۲۰۲۱، ساعت ۰۹:۰۹


ابن کثیر
نام عبدالله بن کثیر مکی
کنیه‌ها ابومعبد،ابوسعید،ابوبکر،ابوعباد،ابومحمد،ابوصلت
القاب قاری، مکی، داری ، دارانی
آرامگاه مکه
نام پدر عمرو بن عبدالله بن زاذان بن فیروزان بن هرمز
نام مادر

ابن کثیر که نامش عبدالله بن کثیر بن عمرو بن عبدالله بن زاذان بن فیروز بن هرمز مکی و کنیه‌اش ابومعبد می‌باشد. به جهت نسبتش به بنی عبدالدار، الداری نیز گفته می‌شد. به جهت نسبت (این نام) به دارین که مکانی است در بحرین و از آن جا عطر گرفته می‌شد.

وی در سال 45(ه.ق) در مکه به دنیا آمد و در عراق[۱] اقامت گزید، وی بعد از سال‌ها در اواخر سنین کهولت به مکه بازگشته و در همان جا در سال 120(ه.ق) بدرود حیات گفت. وی را این گونه توصیف نموده‌اند: بلند بالا و تنومند، گندمگون، چشم زاغ، دارای سر و محاسن سفیدی بود که گاهی آن را با حنا رنگ می‌کرد.

دارای زبانی فصیح و بلیغ بوده و به آرامش و وقار آراسته بود. ابن کثیر در مکه سمت امامت و پیشوایی قرائت قرآن داشت، وی قرآن را بر عبدالله بن ثابت، ابن ثابت مخزومی قرائت نمود و وی بر ابن کعب و عمر[۲] بن خطاب قرائت کرد و آنان بر خود پیامبر(ص) قرائت نموده بودند. طبرسی می‌گوید: او در دوران حیات خویش، قاری و معلم قرآن بود. وی از ایرانیانی بود که کسرای ایران او را با کشتی‌هایی که به یمن فرستاده بود، برای فتح حبشه گسیل داشت.

نام و نسب

ابومعبد عبدالله بن کثیر (۴۵-۱۲۰ق)، ایرانی تبار[۳] ، متولد مکه[۴] و فرزند عمرو بن عبدالله بن زاذان بن فیروزان بن هرمز [۵] از نسل ایرانیانی بود که انوشیروان، پادشاه ایران، آنان را مأمور عقب راندن حبشیان کرد.[۶] وی به سال ۴۵ق. در مکه زاده شد[۷] و بدان سبب که از موالی عمرو بن علقمه کنانی بود[۸] ، برخی از او با عنوان ابومعبد کنانی یاد کرده‌اند.[۹]

به‌جز ابومعبد[۱۰] ، ابوسعید، ابوبکر، [۱۱] ابوعباد، [۱۲] ابومحمد و ابوصلت [۱۳] هم کنیه‌های او هستند. وی از تابعین شمرده می‌شود. [۱۴]

در منابع تاریخی با القابی چون قاری، مکی، داری [۱۵] و دارانی [۱۶] از او یاد می‌شود. عنوان «داری» ابهام‌هایی را درباره وی پدید آورده است. برخی این عنوان را نشان انتساب وی به قبیله بنی‌عبدالدار [۱۷] یا نسبت ولاء (پیمانی که بر پایه آن، شخصی در حمایت قبیله‌ای دیگر قرار می‌گیرد) او با این قبیله [۱۸] و گروهی نشان شغل و حرفه وی در مکه، یعنی عطاری، دانسته‌اند؛ زیرا مکیان، عطار را داری می‌نامیدند. [۱۹] برای این نسبت احتمال‌های دیگر نیز آورده‌اند: انتساب به محلی نزدیک دریا که از آن‌جا عطر آورده می‌شد، [۲۰] نشان سرمایه‌داری، چرا که برای تأمین مخارج زندگی نیازمند بیرون رفتن از خانه نبود، [۲۱] و نشانه زهد، زیرا غالبا در خانه مشغول عبادت بود. [۲۲]


پانویس

  1. ر.ک:مقاله عراق
  2. ر.ک:مقاله عمر
  3. تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵؛ المنتظم، ج۷، ص۲۰۳
  4. وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۱
  5. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۸
  6. المنتظم، ج۷، ص۲۰۳؛ تاریخ الاسلام، ج۷، ص۴۰۴
  7. وفیات الاعیان، ج۳، ص۴۱.
  8. الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۵
  9. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص
  10. الطبقات، خلیفه، ص۴۹۶.
  11. الفهرست، ص۳۱
  12. سیر اعلام النبلاء، ج۵، ص۳۱۸.
  13. تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵
  14. التیسیر، ج۱، ص۳؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵
  15. التیسیر، ج۱، ص۳؛ تهذیب الاسماء، ج۱، ص۲۶۵
  16. الفهرست، ص۳۱
  17. تهذیب الکمال، ج۱۵، ص۴۶۸-۴۶۹.
  18. تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۲۲
  19. الطبقات، خلیفه، ص۴۹۶؛ الفهرست، ص۳۱
  20. الانساب، ج۲، ص۴۴۳
  21. الوافی بالوفیات، ج۱۷، ص۲۲۰
  22. الانساب، ج۲، ص۴۴۳