ابوالفرج اصفهانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:


== زندگی‌نامه ابوالفرج اصفهانی ==
== زندگی‌نامه ابوالفرج اصفهانی ==
ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمن اموی مروانی مشهور به ابوالفرج اصفهانی، ادیب نحوی، کاتب شاعر، مورخ حافظ، نسابه متبحر و محدث متفنن، سال 284 ه‍.ق (خلافت [[المعضد عباسی]]) در [[اصفهان]] دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در [[بغداد]] به پایان رسانید. بغداد در آن زمان دانشکده دانش‌ها و هنرهای جهان بود. درباره آغاز زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که خاندان پدری اش از [[امویان]] و خاندان مادری وی از خاندان بزرگ ابن ثوابه بود. او از نیای مادری‌اش، یحیی بن محمد بن ثوابه، بارها در کتاب الاغانی نام برده است.
ابوالفرج علی بن حسین بن محمد بن احمد بن هیثم بن عبدالرحمن اموی مروانی مشهور به ابوالفرج اصفهانی، ادیب نحوی، کاتب شاعر، مورخ حافظ، نسابه متبحر و محدث متفنن، سال 284ه‍.ق (خلافت [[المعضد عباسی]]) در [[اصفهان]] دیده به جهان گشود. وی تحصیلاتش را در [[بغداد]] به پایان رسانید. بغداد در آن زمان دانشکده دانش‌ها و هنرهای جهان بود. درباره آغاز زندگی او آگاهی زیادی در دست نیست؛ تنها می‌دانیم که خاندان پدری‌اش از [[امویان]] و خاندان مادری وی از خاندان بزرگ [[ابن ثوابه]] بود. او از نیای مادری‌اش، یحیی بن محمد بن ثوابه، بارها در کتاب الاغانی نام برده است.
یاقوت در ارشاد الاریب می‌نویسد: «وی علامه، نسب شناس، راوی اخبار و جامع میان وسعت روایت و تحقیق بود و حافظه و هوشی فوق‌العاده داشت. هیچ مؤلفی را نمی‌شناسم که آثارش در فنون ادب نیکوتر و جامع تر از ابوالفرج باشد؛ با این همه شاعری شیرین گفتار بود<ref> دایرة المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»
[[یاقوت]] در ارشاد الاریب می‌نویسد: «وی علامه، نسب شناس، راوی اخبار و جامع میان وسعت روایت و تحقیق بود و حافظه و هوشی فوق‌العاده داشت. هیچ مؤلفی را نمی‌شناسم که آثارش در فنون ادب نیکوتر و جامع تر از ابوالفرج باشد؛ با این همه شاعری شیرین گفتار بود<ref> دایرة المعارف تشیع، ص 431.</ref>.»


ابوالفرج از همان جوانی به گردآوری اخبار ادبا و موسیقی دانان، گوش دادن به آنها، ضبط احادیث، اشعار و ترانه‌ها و حضور در میان نوادر تاریخی شوق داشت.  
ابوالفرج از همان جوانی به گردآوری اخبار ادبا و موسیقی دانان، گوش دادن به آنها، ضبط احادیث، اشعار و ترانه‌ها و حضور در میان نوادر تاریخی شوق داشت.  
دانش ابوالفرج، او را مورد توجه حکومت‌های وقت؛ یعنی، آل بویه، حمدانیان و امویان اندلس قرار داد. در منابع آمده است که وی کاتب رکن‌الدوله دیلمی [[شیعه]] مذهب بود. حسن بن محمد مهلبی، وزیر عزالدوله، او را به بغداد خواند و مشاور و ندیم خاص خود کرد و تا آخر عمر از وی جدا نشد. ابوالفرج همواره در مجالس خلوت مهلبی حضور داشت و سخت به او نزدیک بود. وی مهلبی را بسیار‌می ستود.» «مهلبی گویی برای آنکه دوست دانشمندش پیوسته به کار روایت، شعر و موسیقی مشغول باشد هرگز شغل جدی به او محول نکرد<ref> دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 127.</ref>.»  
دانش ابوالفرج، او را مورد توجه حکومت‌های وقت؛ یعنی، آل بویه، حمدانیان و امویان [[اندلس (اسپانیا)|اندلس]] قرار داد. در منابع آمده است که وی کاتب رکن‌الدوله دیلمی [[شیعه]] مذهب بود. حسن بن محمد مهلبی، وزیر عزالدوله، او را به بغداد خواند و مشاور و ندیم خاص خود کرد و تا آخر عمر از وی جدا نشد. ابوالفرج همواره در مجالس خلوت مهلبی حضور داشت و سخت به او نزدیک بود. وی مهلبی را بسیار‌می ستود.» «مهلبی گویی برای آنکه دوست دانشمندش پیوسته به کار روایت، شعر و موسیقی مشغول باشد هرگز شغل جدی به او محول نکرد<ref> دایره المعارف بزرگ اسلامی، ص 127.</ref>.»  


گویند ابوالفرج به رعایت نظافت شخصی توجه زیادی نداشت. «از صابی روایت کرده‌اند که وقتی با ابوعلی انباری و دیگری جهت ملاقات و تحقیق به منزل او (ابوالفرج) رفتیم. نزدیک درب منزل او غلامی روانه کردیم که اجازه ورود تحصیل کند. وقتی غلام در را کوبید و می‌بایست برحسب رسم، گربه ابوالفرج، که اسم او «یقق» بود، عقب در فریاد کند، بعد از او خود ابوالفرج یا غلامش برای گشودن در بیایند، هیچ کدام صدایی نکردند تا اینکه کوبیدن در مکرر شد و از داخل خانه صدایی کردند که تأمل کنید و پس از آنکه ابوالفرج در را گشود دست او آلودگی داشت که تصور نمودیم مشغول خوراک بوده است. ابوالفرج سبب دیر آمدن خود را و آلودگی دست را این طور اظهار کرد که یقق را حالت قولنجی عارض شده بود و مشغول حقنه او بودم. ما با شنیدن این حالت با خود گفتیم که دیگر بیش از این تحقیق لازم نیست<ref>جناب، ص 80.</ref>.» نکته جالب توجه این روایت این است که ابوالفرج در علم دامپزشکی نیز تبحر خاص داشت و البته این گواه پیشرفت علم دامپزشکی در این دوره است.
گویند ابوالفرج به رعایت نظافت شخصی توجه زیادی نداشت. «از صابی روایت کرده‌اند که وقتی با ابوعلی انباری و دیگری جهت ملاقات و تحقیق به منزل او (ابوالفرج) رفتیم. نزدیک درب منزل او غلامی روانه کردیم که اجازه ورود تحصیل کند. وقتی غلام در را کوبید و می‌بایست برحسب رسم، گربه ابوالفرج، که اسم او «یقق» بود، عقب در فریاد کند، بعد از او خود ابوالفرج یا غلامش برای گشودن در بیایند، هیچ کدام صدایی نکردند تا این‌که کوبیدن در مکرر شد و از داخل خانه صدایی کردند که تأمل کنید و پس از آنکه ابوالفرج در را گشود دست او آلودگی داشت که تصور نمودیم مشغول خوراک بوده است. ابوالفرج سبب دیر آمدن خود را و آلودگی دست را این طور اظهار کرد که یقق را حالت قولنجی عارض شده بود و مشغول حقنه او بودم. ما با شنیدن این حالت با خود گفتیم که دیگر بیش از این تحقیق لازم نیست<ref>جناب، ص 80.</ref>.» نکته جالب توجه این روایت این است که ابوالفرج در علم دامپزشکی نیز تبحر خاص داشت و البته این گواه پیشرفت علم دامپزشکی در این دوره است.


== اساتید ==
== اساتید ==
confirmed، مدیران
۳۳٬۰۷۱

ویرایش