۸۵٬۸۳۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت محمد (ص)' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
|||
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۳: | خط ۱۳: | ||
| شاگردان = | | شاگردان = | ||
| دین = [[اسلام]] | | دین = [[اسلام]] | ||
| مذهب = [[اهل سنت و جماعت| | | مذهب = [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] | ||
| آثار = | | آثار = | ||
| فعالیتها = جزء دشمنان [[ | | فعالیتها = جزء دشمنان [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]]؛ حامی خلافت [[عثمان]] | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''ابوسفیان''' در آغاز دعوت [[ | '''ابوسفیان''' در آغاز دعوت [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] جزء دشمنان ایشان بود و در جنگهای [[بدر]]، [[احد]] و [[خندق]]، علیه [[مسلمانان]] حضوری فعال داشت. پسر او [[معاویه]] نقش سیاسی مهمی در سده اول قمری ایفا کرد و سلسله [[امویان|خلافت اموی]] را بنیاد نهاد. | ||
== زندگینامه ابوسفیان == | == زندگینامه ابوسفیان == | ||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
گفتند: بر سر ابوسفیان! | گفتند: بر سر ابوسفیان! | ||
ابوقحافه به ابوبکر نزدیک شد و گفت: صدایت را بر ابوسفیانی بلند میکنی که تا دیروز در دوران جاهلیت پیشوای قریش بوده است؟! | ابوقحافه به ابوبکر نزدیک شد و گفت: صدایت را بر ابوسفیانی بلند میکنی که تا دیروز در دوران جاهلیت پیشوای قریش بوده است؟! | ||
ابوبکر و حضار خندیدند و ابوبکر گفت: | ابوبکر و حضار خندیدند و [[ابوبکر بن ابی قحافه|ابوبکر]] گفت: | ||
پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانی را برتری داده و کسان دیگری را پایین آورده است<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 299، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. | پدر جان! خدا به وسیله اسلام کسانی را برتری داده و کسان دیگری را پایین آورده است<ref>مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 2، ص 299، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها رحمانیت اسلام بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ابوسفیان پس از اسلام، مانند گذشته دیگر چهره برجستهای نبود؛ زیرا او که علناً تمام تلاشهایش را برای نابودی اسلام کرده بود، نمیتوانست بزرگ [[مسلمانان]] گردد و تنها رحمانیت اسلام بود که به او و امثال او اجازه حیات داده و حتی امکانات نسبتاً خوبی در اختیارشان قرار گرفت. | ||
با اینکه برخی نویسندگان [[ | با اینکه برخی نویسندگان [[اهل سنت]] او را از مسلمانان واقعی دانسته و در زمره صحابیان به شمار آوردند، <ref>ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبدالقادر، عطا، مصطفی عبدالقادر، ج 5، ص 27، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق</ref> اما [[شیعیان]]<ref>ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ج 2، ص 563، تحقیق، شیری، علی، بیروت، دار الاضواء، 1411ق</ref> و بسیاری از اندیشمندان اهل سنت<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبوالفضل، ج 10، ص 57، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق</ref>، اسلام او را ظاهری دانسته و او را در زمره [[منافقان]] قرار میدهند. | ||
این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: | این نفاق را میتوان از برخی گفتار و کردارش به دست آورد: |