اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۷٬۳۳۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)'
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)')
 
(۱۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۵: خط ۵:
== تاریخچه اجتهاد از دیدگاه شیعه ==
== تاریخچه اجتهاد از دیدگاه شیعه ==
اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم‌السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهم‌السّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
[[امام جعفر صادق|امام صادق (علیه‌السّلام)]] می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است<ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>.
[[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه‌السّلام)]] می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است<ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>.


و یا [[امام محمد باقر|امام باقر (علیه السلام)]] به ابان بن تغلب فرمودند: «در [[مسجد]] [[مدینه]] بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
و یا [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیه السلام)]] به ابان بن تغلب فرمودند: «در [[مسجد]] [[مدینه]] بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.


== اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه ==
== اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه ==
پس از هجرت [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم<ref>قرآن</ref> را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.
پس از هجرت [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم<ref>قرآن</ref> را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.


بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>.
بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>.


به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی‌دانست که خود زمینه ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:
به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی‌دانست که خود زمینه‌ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:


الف. وجود شارع یعنی [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا (صلی الله علیه)]] در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.
الف. وجود شارع یعنی رسول خدا (صلی الله علیه) در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.


ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:
ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:


* اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
* اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
*
* اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.
* اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.


خط ۳۳: خط ۳۲:
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.


اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل‌سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل‌سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می باشد.
اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می باشد.


اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.
اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.
خط ۳۹: خط ۳۸:
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>.
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>.


در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل‌سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی‌باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref>
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی‌باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref>


== اجتهاد در دوره امامان شیعه ==
== اجتهاد در دوره امامان شیعه ==
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی بن جعفر|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر(صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>.  
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر(صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>.  


گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.
خط ۵۰: خط ۴۹:
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.


اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل‌سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>.
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>.


== اجتهاد از نظر لغت ==
== اجتهاد از نظر لغت ==
اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است؛ فیّومی می‌گوید: «الْجُهْدُ بِالضَّمِّ فی الْحِجَازِ وَ بِالْفَتْحِ فی غَیْرِهِمْ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ»<ref>مصباح المنیر، فیّومی، احمد بن محمّد، واژه «جهد»</ref> و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد وَ الطَّاقَةِ» <ref>مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس، واژه «جهد»</ref> و ابن منظورمی‌گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنی الطاقة» یعنی جَهْد و جُهد به معنای قدرت و توانایی است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معنای سختی و رنج و «جُهد» به معنای طاقت و توانایی است<ref>لسان العرب، ابن منظور، واژه «جهد»</ref>.
اجتهاد در لغت از ریشه «جَهْد» به فتح جیم، یا از «جُهد» به ضمّ جیم است؛ فیّومی می‌گوید: «الْجُهْدُ بِالضَّمِّ فی الْحِجَازِ وَ بِالْفَتْحِ فی غَیْرِهِمْ الْوُسْعِ وَ الطَّاقَةِ»<ref>مصباح المنیر، فیّومی، احمد بن محمّد، واژه «جهد»</ref> و نظر ابن فارس چنین است: «الجیم و الهاء و الدال، أصله المشقة... و الجُهد وَ الطَّاقَةِ» <ref>مقاییس اللغه، ابوالحسین احمد بن فارس، واژه «جهد»</ref> و ابن منظورمی‌گوید: «الجَهْد و الجُهد بمعنی الطاقة» یعنی جَهْد و جُهد به معنای قدرت و توانایی است و در همین کتاب آمده که «جَهْد» به معنای سختی و رنج و «جُهد» به معنای طاقت و توانایی است<ref>لسان العرب، ابن منظور، واژه «جهد»</ref>.


راغب اصفهانی می‌گوید: «الجَهْد و الجُهد الطَّاقَةُ وَالْمَشَقَّةِ»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الِاجْتِهَادِ أَخْذُ النَّفْسِ بِبَذْلِ الطَّاقَةِ وَ تَحْمِلُ الْمَشَقَّةِ<ref>المفردات، راغب اصفهانی، واژه «جهد»</ref>؛ (اجتهاد آن است که انسان در انجام کاری نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج‌ها و سختی‌ها را تحمّل کند».
[[راغب اصفهانی]] می‌گوید: «الجَهْد و الجُهد الطَّاقَةُ وَالْمَشَقَّةِ»، نیز: «الجَهْد الطاقة» و «الجُهد الوسع» و سرانجام گفته است: «الِاجْتِهَادِ أَخْذُ النَّفْسِ بِبَذْلِ الطَّاقَةِ وَ تَحْمِلُ الْمَشَقَّةِ<ref>المفردات، راغب اصفهانی، واژه «جهد»</ref>؛ (اجتهاد آن است که انسان در انجام کاری نهایت طاقت و توان خویش را به کار گیرد و رنج‌ها و سختی‌ها را تحمّل کند».


حق آن است که تحمّل مشقّت و سختی از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معنای استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه‌اش در رنج و سختی قرار گرفتن می‌باشد<ref>أنوار الأصول، مکارم شیرازی، ناصر، به قلم: قدسی، احمد، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، ج 3، ص 596</ref>.
حق آن است که تحمّل مشقّت و سختی از لوازم به کار گرفتن نهایت قدرت و توان است. اجتهاد در لغت به معنای استفاده کردن از تمام قدرت و توان است که لازمه‌اش در رنج و سختی قرار گرفتن می‌باشد<ref>أنوار الأصول، مکارم شیرازی، ناصر، به قلم: قدسی، احمد، مدرسة الامام علی بن ابی طالب، ج 3، ص 596</ref>.
آیه شریفه: {{متن قرآن |لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ» |سوره = توبه |آیه = 79 }}؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی‌یابند.
آیه شریفه: {{متن قرآن |لاَ یَجِدُونَ إِلاَّ جُهْدَهُمْ» |سوره = توبه |آیه = 79 }}؛ (کسانی راکه [برای انفاق در راه خدا] جز به مقدارِ [ناچیزِ] توانایی خود دسترسی ندارند) به همین معنا اشاره دارد، یعنی بیش از توان نمی‌یابند.


و در نهج‌البلاغه نیز به این معنا آمده: «َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‌»<ref>نهج‌البلاغه، صبحی صالح خطبه 1</ref>؛ (کسانی که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمی‌توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند).
و در [[نهج‌ البلاغه|نهج‌البلاغه]] نیز به این معنا آمده: «َو لَا یُؤَدِّی حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُون‌»<ref>نهج‌البلاغه، صبحی صالح خطبه 1</ref>؛ (کسانی که با به کار گرفتن نهایت قدرت و توان خویش، نمی‌توانند حقّ پروردگار متعال را ادا کنند).
این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می‌شود.
این واژه، گاه در مواردی که انسان، اشیای ثقیل و سنگینی را حمل کند، یا آن را از زمین بردارد نیز استعمال می‌شود<ref>. المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref>.
<ref>. المستصفی، غزالی، ابوحامد محمّد بن محمّد، ج 2، ص 350؛ الإحکام فی اصول الأحکام، آمدی، سیف الدین علی بن ابی علی، ج 4، ص 396؛ الاصول العامة للفقه المقارن، حکیم، سیّد محمّدتقی، ص 561؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، الشوکانی، محمّد بن علی بن محمّد، ص 417؛ المحصول، الرازی، فخرالدین محمّد بن عمر بن الحسین، ج 2، ص 425</ref>
در نتیجه، به کسی که ضروریات دین را به دست می‌آورد، نمی‌گویند اجتهاد کرده؛ ولی برای فقیهی که مسائل پیچیده فقهی و احکام شرعی را از منابع آن استنباط کرده، این واژه را به کار می‌برند.
در نتیجه، به کسی که ضروریات دین را به دست می‌آورد، نمی‌گویند اجتهاد کرده؛ ولی برای فقیهی که مسائل پیچیده فقهی و احکام شرعی را از منابع آن استنباط کرده، این واژه را به کار می‌برند.


خط ۷۰: خط ۶۸:
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>.
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>.


این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای اهل سنت وجود دارد <ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>.
این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] وجود دارد<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>.


ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).


اشکال این تعریف آن است که در تحقق اجتهاد، نهایت تلاش و به کارگیری تمام توان و نیرو در مقام فحص لازم نیست، بلکه اگر به قدری فحص و تحقیق کند که از وجود دلیل مخالف یا مخصّص و یا مقیّد مأیوس شود، کافی است تا به ظاهر دلیل اوّل اخذ کند؛ دیگر نیازی نیست که همه توان را در مقام فحص و تحقیق به کار گیرد. مگر اینکه منظور از تمام وسع، همان مقدار عرفی فحص باشد.
اشکال این تعریف آن است که در تحقق اجتهاد، نهایت تلاش و به کارگیری تمام توان و نیرو در مقام فحص لازم نیست، بلکه اگر به قدری فحص و تحقیق کند که از وجود دلیل مخالف یا مخصّص و یا مقیّد مأیوس شود، کافی است تا به ظاهر دلیل اوّل اخذ کند؛ دیگر نیازی نیست که همه توان را در مقام فحص و تحقیق به کار گیرد. مگر اینکه منظور از تمام وسع، همان مقدار عرفی فحص باشد.


ج) تعریفی که در تنقیح آمده، و آن عبارت است از «تحصیل حجّت بر حکم شرعی<ref> التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الخویی، سید ابوالقاسم، به قلم: غروی تبریزی، میرزا علی، ج 1، ص 22</ref>».
ج) تعریفی که در تنقیح آمده، و آن عبارت است از «تحصیل حجّت بر حکم شرعی<ref> التنقیح فی شرح العروة الوثقی، الخویی، سید ابوالقاسم، به قلم: غروی تبریزی، میرزا علی، ج 1، ص 22</ref>».
این تعریف اگر‌چه از تعاریف دیگر بهتر و کامل تر است، ولی اشکالش این است که شامل عمل مقلّد نیز می‌شود، زیرا او نیز حجّت بر حکم شرعی را از طریق قول مجتهد تحصیل می‌کند؛ ولی از طریق دلیل اجمالی.
این تعریف اگر‌چه از تعاریف دیگر بهتر و کامل تر است، ولی اشکالش این است که شامل عمل مقلّد نیز می‌شود، زیرا او نیز حجّت بر حکم شرعی را از طریق قول [[مجتهد]] تحصیل می‌کند؛ ولی از طریق دلیل اجمالی.


د) تعریفی که نزد مشهور علمای اصول مورد قبول و خالی از اشکالات سابق است، چنین است: «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِخْرَاجُ الحکم الشَّرْعِیِّ الْفَرْعِیِّ اَوْ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ عَنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ»<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 599</ref>؛ (اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعی فرعی، یا حجّتی شرعی بر حکم شرعی فرعی از طریق دلیل‌های تفصیلی).
د) تعریفی که نزد مشهور علمای اصول مورد قبول و خالی از اشکالات سابق است، چنین است: «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِخْرَاجُ الحکم الشَّرْعِیِّ الْفَرْعِیِّ اَوْ الْحُجَّةِ عَلَیْهِ عَنْ أَدِلَّتِهَا التَّفْصِیلِیَّةِ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 599</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از استخراج و استنباط حکم شرعی فرعی، یا حجّتی شرعی بر حکم شرعی فرعی از طریق دلیل‌های تفصیلی).


== بنیان‌گذاران اجتهاد ==
== بنیان‌گذاران اجتهاد ==
خط ۱۱۵: خط ۱۱۳:
اجتهاد را با توجه به تاریخچه آن در دو معنا به کار می‌برند:
اجتهاد را با توجه به تاریخچه آن در دو معنا به کار می‌برند:


اجتهاد از راه نظر <ref>جمال عبدالناصر، موسوعه فقهی، ج3، ص9</ref> یا اجتهاد به معنای خاص<ref> محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص34</ref> که منظور از آن همان قیاس است و در کتب فقهی و اصولی شیعه با تعبیرهای '''اجتهاد سنی'''، '''اجتهاد باطل'''، '''اجتهاد حرام'''، '''اجتهاد قیاسی'''، '''اجتهاد مذموم''' و '''اجتهاد رای''' از آن یاد و نهی شده‌است<ref> آغا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، ص78</ref>.
اجتهاد از راه نظر <ref>جمال عبدالناصر، موسوعه فقهی، ج3، ص9</ref> یا اجتهاد به معنای خاص<ref> محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص34</ref> که منظور از آن همان قیاس است و در کتب فقهی و اصولی شیعه با تعابیری نظیر:اجتهاد قیاسی و اجتهاد رای''' از آن یاد و نهی شده‌است<ref> آغا بزرگ تهرانی، تاریخ حصر الاجتهاد، ص78</ref>.


اجتهاد در دایره نص یا اجتهاد به معنای عام <ref>مرتضی مطهری، ده گفتار، ص81</ref> که همان کوشش برای استخراج احکام شرعی از ادله شرعی آن است <ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص49</ref> و فقها و اصولی‌ها آن را همراه یا بدون یکی از قیدهای <big>ظن</big>، <big>فقیه</big> <big>علم</big> و <big>ملکه</big> تعریف می‌کنند. این نوع از اجتهاد مورد پذیرش علمای شیعه می‌باشد<ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص62</ref>.
اجتهاد در دایره نص یا اجتهاد به معنای عام <ref>مرتضی مطهری، ده گفتار، ص81</ref> که همان کوشش برای استخراج احکام شرعی از ادله شرعی آن است <ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص49</ref> و فقها و اصولی‌ها آن را همراه یا بدون یکی از قیدهای <big>ظن</big>، <big>فقیه</big> <big>علم</big> و <big>ملکه</big> تعریف می‌کنند. این نوع از اجتهاد مورد پذیرش علمای شیعه می‌باشد<ref>محمدرضا جواهری، اجتهاد در عصر ائمه معصومین، ص62</ref>.
خط ۱۲۱: خط ۱۱۹:
== مجتهد مرد ==
== مجتهد مرد ==
اکثر فقهای معاصر می‌گویند فقط از مجتهدی می‌توان تقلید کرد که مرد باشد. یعنی مقلد، چه زن باشد و چه مرد، باید از مجتهد مرد تقلید کند. اما تعدادی از مراجع مانند محمدابراهیم جناتی،<ref>«فتاوای منتخب». سایت رسمی محمد ابراهیم جناتی</ref> علی ریاحی نبی<ref>«احکام مربوط به مرجع تقلید». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.</ref> و محمد صادقی تهرانی <ref>«رساله نوین - بخش اجتهاد و تقلید». سایت رسمی محمد صادقی تهرانی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۹.</ref> مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانند.
اکثر فقهای معاصر می‌گویند فقط از مجتهدی می‌توان تقلید کرد که مرد باشد. یعنی مقلد، چه زن باشد و چه مرد، باید از مجتهد مرد تقلید کند. اما تعدادی از مراجع مانند محمدابراهیم جناتی،<ref>«فتاوای منتخب». سایت رسمی محمد ابراهیم جناتی</ref> علی ریاحی نبی<ref>«احکام مربوط به مرجع تقلید». سایت رسمی علامه علی ریاحی نبی، مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج. بایگانی‌شده از اصلی در ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹.</ref> و محمد صادقی تهرانی <ref>«رساله نوین - بخش اجتهاد و تقلید». سایت رسمی محمد صادقی تهرانی. بایگانی‌شده از اصلی در ۱۲ مارس ۲۰۱۹.</ref> مرد بودن را جزء شرایط مرجع تقلید نمی‌دانند.
== ضرورت اجتهاد در اندیشه امام خمینی ==
در مقابل مکتب [[روح‌الله خمینی|امام خمینی]] حداقل با سه نوع نگاه مواجه هستیم نگاه اول این است که اندیشه و مکتب امام ظرفیت و پتانسیل آن تمام‌شده است و به‌اصطلاح دوره‌اش گذشت است و جامعه با توسعه نیازها و سؤالات به مکتب و دستگاه فکری دیگری نیاز دارد و ضرورت‌های اجتماعی ما را به مرحله‌ای خواهد رساند که باید مکتب و اندیشه امام را کنار گذاشت. نگاه دوم برخورد ظاهرگرایانه به محتوای مکتب و اندیشه امام است. برای مثال اصحاب این نگاه می‌گویند چون امام فرمودند ما اگر از صدام بگذریم از آل‌سعود نمی‌گذریم تا ابد باید استراتژی ما در مقابل عربستان استراتژی نزاع باشد. نگاه سوم نگاهی است که از مکتب [[اهل‌بیت]] برخاسته و آن نگاه اجتهادی است. در این نگاه اجتهاد یک ضرورت برای پویایی مکتب جهت پاسخ‌گویی به پرسش‌های هر عصر است.
این سه نگاه در تاریخ اسلام نیز دارای سابقه است ما می‌بینیم پس از ارتحال پیامبر (صلی الله علیه) جامعه اسلامی با سه رویکرد با مکتب پیامبر مواجه شد. یک رویکرد طرد مطلق بود، این نگاه در برخی از بنی‌امیه وجود داشت، یک بیتی منصوب به یزید است که «لعبت هاشم بالملک فلا خبر جاء و لا وحی نزل»، یعنی این که آل هاشم (پیامبر) با حکومت بازی کرد و هدفش است کسب حکومت بود و الا نه وحی آمد و نه خبری این رویکرد احیاناً جاهایی هم از ترس مواجهه اجتماعی بروز پیدا نمی‌کرد، بعضی جاها پررنگ‌تر می‌شد مثل اهل رده، آنها مسلمانی بودند که بعد از پیامبر از اسلام برگشتند.
رویکرد دوم پذیرش مطلق و غیرمجتهدانه و ظاهرگرایانه بود. در تاریخ آمده است که از احمد بن حنبل سؤال کردند که «الرحمن علی العرش استوی» یعنی چه؟ گفت رحمن که معلوم است، عرش هم معلوم است، استوی هم معلوم است، سؤال هم بدعت است. در این رویکرد یا سؤال بدعت بود یا به‌نوعی برای سؤالات جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده‌شده می‌گشتند، اگر پاسخ داشتند می‌گفتند، اگر پاسخ نداشتند فریاد برمی‌آوردند که سؤال بدعت است.
نگاه سوم نگاه و رویکرد مجتهدانه است، در این نگاه بعثت یک حادثه تاریخی صرف نیست و در دین ظرفیت‌های وجود دارد که با اجتهاد می‌توان آن را فعال کرد. ما می‌بینیم بسیاری از سؤالات جدید در عصر رسول اکرم وجود نداشت و دهه‌ها و سده‌های بعد از بعثت و پس از فتوحات اسلامی و نهضت ترجمه در جامعه به وجود آمد. ائمه نه‌تنها آنها را پاسخ می‌گفتند و پاسخ‌های جدید می‌گفتند، بلکه به اصحابشان یاد می‌دادند که چگونه اجتهاد کنند و سؤالات هر عصر را چگونه با تکیه‌بر مبانی و اصول پاسخ دهند.
در مکتب امام خمینی نیز می‌توانیم سه نوع رویکرد داشته باشیم: اول این‌که مکتب امام را نفی کنیم و بگوییم مکتب امام برای روزگار خودش بود، باید به دنبال یک مکتب جدید باشیم. نوع دوم نگاه این‌که ما برای هر سؤال جدیدی به دنبال جواب‌های از پیش داده‌شده در آثار امام بگردیم، مثلاً تا یک اتفاقی افتاد برویم یکی از کتاب‌های امام را مستند قرار بدهیم یا صحیفه امام را بازکنیم و عیناً آن متن را به‌عنوان جواب مطرح کنیم. نوع سوم نگاه اجتهادی به مکتب و اندیشه امام است این‌که ما مبانی، اصول، محکمات، متشابهات و نواسخ اندیشه امام را بشناسیم و با روش مجتهدانه در آن اجتهاد کنیم.
حال در این زمینه سؤالاتی مطرح می‌شود که منظور از اجتهاد در اندیشه و مکتب امام چیست؟ آیا به دنبال این هستیم که بفهمیم نظر امام خمینی در خصوص اجتهاد مصطلح حوزوی چیست؟ آیا معتقدیم نظرات امام به‌عنوان یک مکتب در عرض مکتب شیعه است که ضرورت دارد در آن اجتهاد کرد؟ آیا منظور از اجتهاد در اندیشه امام خمینی فهم ایستا از اندیشه‌های ایشان در موضوعات مختلف است؟ آیا اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنای نقد و رد اندیشه امام است؟ آیا اجتهاد در اندیشه امام اجتهاد در اصول و مبانی اندیشه ایشان و یا به عبارتی تجدیدنظرطلبی در اندیشه‌های ایشان است؟ در پاسخ به سؤالات بالا باید گفت اجتهاد در اندیشه یا مکتب امام به معنی فهم اندیشه امام و یافتن پاسخ سؤالات امروز و فردا را با روش‌های خاص اجتهادی است.
نکته دیگر این‌که اجتهاد در اندیشه و یا مکتب امام در طول مکتب تشیع می‌باشد و مکتب امام یک مکتب در عرض مکتب تشیع نیست و استقلال از مکتب و مذهب ندارد و نکته دیگر این‌که اجتهاد موردنظر بر اساس مبانی و اصول پذیرفته‌شده در مکتب امام است و اجتهاد در اصول و مبانی امام نیست که تجدیدنظرطلبی و نقد و طرد اندیشه امام تلقی شود هدف از اجتهاد در مکتب و اندیشه امام این است که بتوانیم پاسخ سؤالات امروز و فردای خود را استخراج‌کنیم. و قبل از آن باید بدانیم مکتب امام خمینی برای روزگار امروز و فردای ما پاسخ دارد و این پاسخ‌ها هرگز از پیش، آماده و ارائه نشده است<ref>اجتهاد در اندیشه امام خمینی (ره)؛ ضرورت امروز و فردای انقلاب - ایرنا
https://www.irna.ir › news › اجتهاد-در...
</ref>.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
 
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش