۸۵٬۹۶۳
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
جز (جایگزینی متن - '[[آیتالله تسخیری' به '[[محمد علی تسخیری ') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اجتهاد و نو اندیشی''' عنوان مقالهای است از مرحوم [[ | '''اجتهاد و نو اندیشی''' عنوان مقالهای است از مرحوم [[محمد علی تسخیری | ||
]] که در شماره بیست و نهم [[اندیشه تقریب (فصلنامه)|نشریه اندیشه تقریب]] به چاپ رسیده است. َ | |||
=چکیده= | =چکیده= | ||
رشد و تحولات سریع زندگی بشر و بروز مسائل مستحدثه و نوظهور در زندگی اجتماعی، پیامدهای فقهی و حقوقی خاص و پیچیدهای به دنبال دارد. اسلام به عنوان مکتب جامع، جاودان و جهان شمول باید پاسخ گوی این مسائل در تمام عرصهها باشد. | رشد و تحولات سریع زندگی بشر و بروز مسائل مستحدثه و نوظهور در زندگی اجتماعی، پیامدهای فقهی و حقوقی خاص و پیچیدهای به دنبال دارد. اسلام به عنوان مکتب جامع، جاودان و جهان شمول باید پاسخ گوی این مسائل در تمام عرصهها باشد. | ||
خط ۱۱: | خط ۱۲: | ||
در زمینه علم کلام هم به نوبه خود پرسشهای تازهای مطرح است که در گذشته سابقه نداشته و علم کلام جدید را شکل میدهد. | در زمینه علم کلام هم به نوبه خود پرسشهای تازهای مطرح است که در گذشته سابقه نداشته و علم کلام جدید را شکل میدهد. | ||
= | =مفهومشناسی= | ||
اسلام به عنوان مکتبی پیشرو و پاسخ گو با ویژگی انعطاف پذیری، جامعیت، جهانشمولی و جاودانگی که اداره کننده جوامع بشری در تمامی عرصههای زندگی از آغاز تا پایان جهان است، برای تمامی این موضوعات و پرسشهای نو پاسخهای مناسب و مطابق با فطرت دارد که هم تأمین کننده عدالت فردی و اجتماعی است و هم تضمین کننده رشد و تکامل بشر و حرکت او به سوی معنویت و سعادت دنیوی و اخروی. | اسلام به عنوان مکتبی پیشرو و پاسخ گو با ویژگی انعطاف پذیری، جامعیت، جهانشمولی و جاودانگی که اداره کننده جوامع بشری در تمامی عرصههای زندگی از آغاز تا پایان جهان است، برای تمامی این موضوعات و پرسشهای نو پاسخهای مناسب و مطابق با فطرت دارد که هم تأمین کننده عدالت فردی و اجتماعی است و هم تضمین کننده رشد و تکامل بشر و حرکت او به سوی معنویت و سعادت دنیوی و اخروی. | ||
اصل مترقی و مهمی که | اصل مترقی و مهمی که عهدهدار استخراج پاسخهای اسلام از کتاب و سنت و عرضه آن به جامعه بشری است، اصل اجتهاد است. دانشمندان و متفکران اسلامی در مذاهب مختلف با بهرهگیری از این اصل مهم به نوآوری وتجدید در اندیشه دینی دست زده پاسخ گویی اسلام را به مسائل نوظهور متبلور میسازند. این نواندیشی یا نوآوری و تجدید همواره در مسیر تکامل و بهینه سازی زندگی انسانها است؛ همان که در زبان قرآن مجید با کلمه تغییر از آن، تعبیر شده است: | ||
«إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ همانا خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند» (رعد/ 13). | «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ همانا خداوند حال قومی را تغییر نمیدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند» (رعد/ 13). | ||
خط ۲۰: | خط ۲۱: | ||
«ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یغَیّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ این بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته است تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند» (انفال/ 53). | «ذلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یکُ مُغَیّراً نِعْمَهً أَنْعَمَها عَلی قَوْمٍ حَتَّی یغَیّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ؛ این بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته است تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند» (انفال/ 53). | ||
مسئله تجدید و نوآوری در روایات به گونهای روشنتر مطرح شده است؛ «ان الله یبعث علی رأس کلّ مائه عام من یجدد لها | مسئله تجدید و نوآوری در روایات به گونهای روشنتر مطرح شده است؛ «ان الله یبعث علی رأس کلّ مائه عام من یجدد لها دینها» خداوند در آغاز هر قرنی فردی را بر میانگیزد که دین او را تجدید نماید.<ref> ابی داوود، 1410ق، ج2، ص311؛ متقی هندی، 1409ق، ج12 ص193 | ||
</ref> | </ref> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۸: | ||
این تفسیر از نواندیشی دینی صحیح نیست. صحیح آن است که ما در همه زمانها ضمن | این تفسیر از نواندیشی دینی صحیح نیست. صحیح آن است که ما در همه زمانها ضمن | ||
پای بندی به اصول، اسلام را زنده، بالنده، پویا و پاسخ گو نگه داریم، از علوم و معارف بشری استفاده کنیم برای آن که حقیقت اسلام را بهتر بفهمیم، مقصود مولا را درک کنیم و هدفمان حاکمیت | پای بندی به اصول، اسلام را زنده، بالنده، پویا و پاسخ گو نگه داریم، از علوم و معارف بشری استفاده کنیم برای آن که حقیقت اسلام را بهتر بفهمیم، مقصود مولا را درک کنیم و هدفمان حاکمیت | ||
ارزشهای الهی و تحقق مولویت حق در جامعه بشری باشد. معنای حقیقی تجدید که در روایات اسلامی، بیان ائمهأهل | ارزشهای الهی و تحقق مولویت حق در جامعه بشری باشد. معنای حقیقی تجدید که در روایات اسلامی، بیان ائمهأهل بیت«علیهمالسلام» و نظرات ائمه اهل سنت آمده است، همین است؛ نوآوری در دین با بهرهگیری از درون مایههای غنی دینی در سایه اجتهاد قانونمند و منضبط اسلامی به منظور پاسخگویی به مسائل مستحدثه فقهی و فکری. | ||
=نکات مهم چندگانه= | =نکات مهم چندگانه= | ||
در این جا اشاره به چند نکته ضروری است: | در این جا اشاره به چند نکته ضروری است: | ||
خط ۳۳: | خط ۳۴: | ||
1ـ استحسان از اصول مورد اختلاف اندیشمندان اسلامی است و در تعریف آن گفتهاند: «ما یستحسنه المجتهد بعقله<ref>ابن مصلح، ج4، ص1463، اللمع، ص244، التبصره، ص492</ref> | 1ـ استحسان از اصول مورد اختلاف اندیشمندان اسلامی است و در تعریف آن گفتهاند: «ما یستحسنه المجتهد بعقله<ref>ابن مصلح، ج4، ص1463، اللمع، ص244، التبصره، ص492</ref> | ||
أئمه أهل | أئمه أهل بیت«علیهمالسلام» استحسان را در استنباط احکام شرعی مردود شمردهاند. یک فقیه نمیتواند بر طبق آن چه به نظرش مستحسن است فتوا صادر کند. امام محمد بن ادریس شافعی هم گفته: «من استحسن فقد شرع؛ هر کس بر اساس استحسان عقلی خود فتوا دهد تشریع نموده است<ref>المغنی، ج7، ص24</ref> یعنی دریافتهای ناقص انسانی خود را جزء مطالب مقدس اسلامی قرار داده است و این بدعت میباشد. ولی در مقابل، امام مالک بن انس از استحسان تعریف و تمجید کرده و گفته است: «الاستحسان تسعه اعشار العلم؛ نود درصد مطالب علمی و اجتهادی از روی استحسان است<ref>ذکی عنه فی الاصول العامة للفقه المقارن، ص363</ref> | ||
اگر به سخنان این بزرگان مراجعه کنیم درمییابیم که منظور مخالفان استحسان همان ما یستحسنه المجتهد بعقله و تحمیل آرا و ذوقیات بشری بر نصوص شرعی از آیات و روایات است. ولی منظور مالک بن انس از استحسان تقدیم اقوی الدلیلین است؛ دو دلیلی که هر یک در جای خود معتبرند ولی به ظاهر با هم مغایرت دارند. در این جا فقیه دلیلی را که به نظرش اقوی است مقدم میدارد و این غیر از عمل به استحسانات ظنی است که «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنیِ مِِنَ الْحَقِّ شَیْئًا» (یونس/36ونجم/28). | اگر به سخنان این بزرگان مراجعه کنیم درمییابیم که منظور مخالفان استحسان همان ما یستحسنه المجتهد بعقله و تحمیل آرا و ذوقیات بشری بر نصوص شرعی از آیات و روایات است. ولی منظور مالک بن انس از استحسان تقدیم اقوی الدلیلین است؛ دو دلیلی که هر یک در جای خود معتبرند ولی به ظاهر با هم مغایرت دارند. در این جا فقیه دلیلی را که به نظرش اقوی است مقدم میدارد و این غیر از عمل به استحسانات ظنی است که «إِنَّ الظَّنَّ لَا یُغْنیِ مِِنَ الْحَقِّ شَیْئًا» (یونس/36ونجم/28). | ||
خط ۴۲: | خط ۴۳: | ||
امام راحل«ره» نمونه کامل مجتهد اسلامی و مجدد قرن بود و تجدید در اجتهاد را به زیباترین شکل خود به نمایش گذاشت. وی با تکیه بر فقه جواهری و با بهرهگیری از اجتهادی که مرحوم صاحب جواهر آن را در موسوعه فقهی عظیم خود به جوامع علمی نشان داده است، نوآوریهای بسیار در عرصههای سیاسی، اقتصادی و حکومتی از خود به یادگار گذاشته و اجتهاد را تنها راه شناخت اسلام و تجدید و نواندیشی معرفی کرد. | امام راحل«ره» نمونه کامل مجتهد اسلامی و مجدد قرن بود و تجدید در اجتهاد را به زیباترین شکل خود به نمایش گذاشت. وی با تکیه بر فقه جواهری و با بهرهگیری از اجتهادی که مرحوم صاحب جواهر آن را در موسوعه فقهی عظیم خود به جوامع علمی نشان داده است، نوآوریهای بسیار در عرصههای سیاسی، اقتصادی و حکومتی از خود به یادگار گذاشته و اجتهاد را تنها راه شناخت اسلام و تجدید و نواندیشی معرفی کرد. | ||
3ـ نکته مهم و قابل توجه آن است که هرگونه نوآوری دینی باید از علم اصول فقه شروع شود. باید در علم اصول فقه | 3ـ نکته مهم و قابل توجه آن است که هرگونه نوآوری دینی باید از علم اصول فقه شروع شود. باید در علم اصول فقه تجدیدنظر کرده آن را توسعه دهیم. باید نحوه استفاده بهینه از آیات و روایات را مد نظر قرار داده و به دنبال آن به تجدید در آرای فقهی بپردازیم. هرگونه نواندیشی در علم اصول فقه و ضوابط آن، فهم و نواندیشی عمیقتری را در علم فقه که علم زندگی است در پی خواهد داشت. | ||
برای نمونه، تحول عظیم از اخباریگری به اصولیگری، علم اصول را به قله رساند و به دنبال آن جوامع علمی شاهد پیدایش ایدههای زیبای فقهی و اصولی شیخ انصاری، آخوند خراسانی، شهید آیتالله محمدباقر صدر و مرحوم امام راحل(قده) گردید. برای نمونه، شهید محمدباقر صدر یکی از قواعد مسلّم علم اصول، یعنی برائت عقلی، را منکر شد و با رد قاعده قبح عقاب بلا بیان مولویت خداوند متعال را شامل تکالیف احتمالی هم دانست و فرمود اگر احتمال هم بدهیم که در موردی خاص امری از جانب حضرت حق متوجه بنده است، تکلیف منجز و ادای حق مولا واجب است و جایی برای اجرای برائت عقلی نیست<ref>صدر، 1406ق، ص28 به بعد</ref> به نظر این جانب شهید صدر مجدد بزرگی است که در علم اصول مکتب جدیدی برای نوآوری بنیان نهاده است. | برای نمونه، تحول عظیم از اخباریگری به اصولیگری، علم اصول را به قله رساند و به دنبال آن جوامع علمی شاهد پیدایش ایدههای زیبای فقهی و اصولی شیخ انصاری، آخوند خراسانی، شهید آیتالله محمدباقر صدر و مرحوم امام راحل(قده) گردید. برای نمونه، شهید محمدباقر صدر یکی از قواعد مسلّم علم اصول، یعنی برائت عقلی، را منکر شد و با رد قاعده قبح عقاب بلا بیان مولویت خداوند متعال را شامل تکالیف احتمالی هم دانست و فرمود اگر احتمال هم بدهیم که در موردی خاص امری از جانب حضرت حق متوجه بنده است، تکلیف منجز و ادای حق مولا واجب است و جایی برای اجرای برائت عقلی نیست<ref>صدر، 1406ق، ص28 به بعد</ref> به نظر این جانب شهید صدر مجدد بزرگی است که در علم اصول مکتب جدیدی برای نوآوری بنیان نهاده است. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۱: | ||
بنابراین یکی از راههای دستیابی به فقه ناب اسلامی کنار زدن عوامل غیر علمیای است که ناخودآگاه بر استنباط فقیه تأثیر میگذارد. مشهور است که یکی از فقهای گذشته هنگام بررسی حکم آب چاهی که در آن نجاست افتاده باشد، دستور داده بود که چاه آب منزلش را پر کنند تا ناخودآگاه تحت تأثیر شرایط قرار نگیرد! | بنابراین یکی از راههای دستیابی به فقه ناب اسلامی کنار زدن عوامل غیر علمیای است که ناخودآگاه بر استنباط فقیه تأثیر میگذارد. مشهور است که یکی از فقهای گذشته هنگام بررسی حکم آب چاهی که در آن نجاست افتاده باشد، دستور داده بود که چاه آب منزلش را پر کنند تا ناخودآگاه تحت تأثیر شرایط قرار نگیرد! | ||
6ـ منطقة الفراغ یعنی جاهایی که حکم الزامی وجوبی یا تحریمی از سوی شارع مقدس وارد نشده است و قلمرو آزادی است که ولی امر مسلمانان میتواند طبق مصالح در آن | 6ـ منطقة الفراغ یعنی جاهایی که حکم الزامی وجوبی یا تحریمی از سوی شارع مقدس وارد نشده است و قلمرو آزادی است که ولی امر مسلمانان میتواند طبق مصالح در آن قانونگذاری کند. این مسئله مهمی است که از ابتکارات شهید محمد باقر صدر میباشد.<ref>پیشین، ص400</ref> | ||
أهل سنت اصلی دارند به نام مصالح مرسله؛ یعنی مصلحتهای فردی و اجتماعی که از جانب شارع مقدس نصی بر آن وارد نشده ولی عقل بشر به مصلحت بودن آن حکم میکند. فقه شیعه این اصل را نپذیرفته و به فقیه حق | أهل سنت اصلی دارند به نام مصالح مرسله؛ یعنی مصلحتهای فردی و اجتماعی که از جانب شارع مقدس نصی بر آن وارد نشده ولی عقل بشر به مصلحت بودن آن حکم میکند. فقه شیعه این اصل را نپذیرفته و به فقیه حق قانونگذاری در مصالح ظنی نداده است ولی در جمهوری اسلامی ایران امام راحل (قده) با تشکیل مجمع تشخیص مصلحت نظام دست به ابتکار جالبی زد. در این شورا که مجمعی از فقها و کارشناسان است مصالحی که در گذر زمان برای جامعه اسلامی پیش میآید و نصی شرعی در آن وجود ندارد، توسط فقها و اندیشمندان کارشناس و برجسته بررسی گردیده سپس به صورت پیشنهاد به ولی امر مسلمانان ارائه میشود و ولی امر مسلمین نه به عنوان یک حکم فقهی بلکه به عنوان حکمی حکومتی، دستور اجرای آن را صادر میکند و ممکن است مجمع از طرف ولی امر، خود دستور اجرای آن را بدهد. بنابراین پر کردن خلأ قانونگذاری در منطقه مباحات شرعی نه در اختیار فقها بلکه در اختیار ولی امر مسلمانان و قلمرو آزاد قانونگذاری اوست. | ||
7ـ گسترش قواعد فقهی: قواعد فقهی، قواعدی است که نص صریح بر حجیت آن وارد نشده ولی فقها و مجتهدان با بررسی آیات، روایات و احکام مختلف به قواعدی دست یافتهاند که از مجموع آنها استنباط میشود. این قواعد به نوبه خود نقش مهمی در استنباط احکام شرعی ایفا میکند. تعداد این قواعد که تا به حال توسط فقهای بزرگوار ارائه شده است تا 1200 قاعده هم شمارش شده است. تلاش علمی برای گسترش این قواعد تلاشی مبارک و پرثمر است. ما هر چه بتوانیم قواعد بیشتری را کشف کنیم استنباطمان از نصوص شرعی قویتر و جامعتر خواهد شد. | 7ـ گسترش قواعد فقهی: قواعد فقهی، قواعدی است که نص صریح بر حجیت آن وارد نشده ولی فقها و مجتهدان با بررسی آیات، روایات و احکام مختلف به قواعدی دست یافتهاند که از مجموع آنها استنباط میشود. این قواعد به نوبه خود نقش مهمی در استنباط احکام شرعی ایفا میکند. تعداد این قواعد که تا به حال توسط فقهای بزرگوار ارائه شده است تا 1200 قاعده هم شمارش شده است. تلاش علمی برای گسترش این قواعد تلاشی مبارک و پرثمر است. ما هر چه بتوانیم قواعد بیشتری را کشف کنیم استنباطمان از نصوص شرعی قویتر و جامعتر خواهد شد. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۶: | ||
12.شاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات، تحقیق: محمد عبدالقادر الفاضلی، المکتبۀ العصریه، بیروت، چاپ اول، 1448ق. | 12.شاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات، تحقیق: محمد عبدالقادر الفاضلی، المکتبۀ العصریه، بیروت، چاپ اول، 1448ق. | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] |