احمد زاهرانی: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'اهل‌سنت' به 'اهل سنت')
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات شخصیت
| عنوان = احمد زاهرانی
| تصویر = احمد-زاهرانی.jpg
| نام = احمد زاهرانی
| نام‌های دیگر =
| سال تولد =
| تاریخ تولد =
| محل تولد = [[افغانستان]]
| سال درگذشت = 
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت =
| استادان = 
| شاگردان =
| دین = [[اسلام]]
| مذهب = [[اهل سنت]]
| آثار =
| فعالیت‌ها = همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
| وبگاه =
}}
'''احمد زاهرانی''' ایشان در خانه‌ای ساده و محقر که از کودکی آموزه‌های دینی در این خانه موج می‌زد، بزرگ شد. او در دامان خانواده‌ای رشد کرد که [[جهاد]] را بر همه چیز در زندگی ترجیح می‌دادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد. [[طائف]] اولین شهری بود که احمد درآن زندگی می‌کرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجسته‌ای داشت؛ او در کشور خود و در [[ماه رمضان]] سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در [[افغانستان]] بایستد و پافشاری کند؛ بنابراین وارد افغانستان شد و مورد استقبال عده‌ای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریت‌های خود را نسبت به دشمنان توضیح داد.


<noinclude>
== مجاهد جوان از نگاه دیگران ==
در خصوص او این چنین می‌گویند: ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه‌ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای [[نماز]]، سحر بیدار می‌کرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت می‌کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می‌کشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد می‌کنیم. دیگری گفت: نیرومندترین نیروی زمین است، احمد گفت: [[خداوند]] از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان می‌كرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و با شکوه توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا [[قرآن]] می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می‌کرد و مجاهدان پشت سر او نماز می‌خواندند و در مقابل این محبت از آنان می‌خواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود.


<div class="wikiInfo">[[پرونده:احمد-زاهرانی.jpg|جایگزین=احمد زاهرانی|بندانگشتی|احمد زاهرانی]]
دوستانش  ایشان را مصداق آیۀ شریفۀ: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى|سوره = کهف|آیه = 13}}؛ «آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم». می‌دانستند.
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام


!نام
== شهادت ==
|احمد زاهرانی
ایشان صبح روز جمعه 19 [[شعبان]] 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن [[سوره کهف]] را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازه‌ای مستحکم به صف شدند تا بزرگ‌ترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... او در حالی که در شادی و سرور بود به [[شهادت]] رسید.
|-
|زاده
|[[افغانستان]]
|-
|دین و مذهب
|[[اسلام]]، [[تسنن]]
|-
|فعالیت‌ها
|همکاری با [[اخوان‌المسلمین]]
|}
</div>
 
'''احمد زاهرانی''' مصداق آیه شریفه قرآن مجید بودند:(إنهم فتية آمنوا بربهم وزدناهم هدي)؛ (آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم) <ref>سوره کهف:13.</ref> ایشان در خانه‌ای ساده و محقر که از کودکی با توکل به [[خدا]] معروف بود، بزرگ شد. او در دامان خانواده‌ای رشد کرد که [[جهاد]] را بر همه چیز در زندگی ترجیح می‌دادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد.<br>
[[طائف]] اولین شهری بود که احمد درآن زندگی می‌کرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجسته‌ای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در [[افغانستان]] بایستد و پافشاری کند وارد افغانستان شد و مورد استقبال عده‌ای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریت‌های خود را نسبت به دشمنان توضیح دادد.<br>
وی قبول کرد که به مجاهدین بپیوندد، با اینکه سختی‌های خاص خود را داشت در زمستان سربازها در میان برف زندگی می‌کنند. اما همه اینها بر روح مجاهد احمد اثری نگذاشت، بلکه او عاشق شهادت بود و با اخلاص و نرمی و صفای روح پذیرفت، فقط می‌خواست دین خود را ادا کند و به [[مسلمانان]] کمک کند.
 
=مجاهد جوان=  
ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه‌ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار می‌کرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت می‌کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز [[کمونیستی]] فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد و او شجاع بود. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با خرس و هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می‌کشی؟ او گفت: ان شاء الله با آن برخورد می‌کنیم. سائل گفت: نیرومندترین نیروی زمین است احمد گفت: خداوند در بهشت از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و [[فقه]] را برای آنان بيان می‌كرد و مقام [[جهاد]] را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و مغرور توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می‌کرد و مجاهدان پشت سر او نماز می‌خواندند و در مقابل این محبت از آنان می‌خواست که برایش آرزوی [[شهادت]] کنند. که [[شهادت]] تنها امید او در زندگی بود.
=شهادت=
ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازه‌ای مستحکم به صف شدند تا بزرگترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... و شهید احمد در حالی که در شادی و سرور بود از این دنیا به آن دنیا حرکت می‌کرد.


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۵: خط ۳۵:


[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌ها]]
[[رده:شخصیت‌های مسلمان]]
[[رده:اخوان المسلمین]]
[[رده:شخصیت‌های اخوان‌ المسلمین]]
[[رده:افغانستان]]
[[رده:افغانستان]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۵۹

احمد زاهرانی
احمد-زاهرانی.jpg
نام کاملاحمد زاهرانی
اطلاعات شخصی
محل تولدافغانستان
دیناسلام، اهل سنت
فعالیت‌هاهمکاری با اخوان‌المسلمین

احمد زاهرانی ایشان در خانه‌ای ساده و محقر که از کودکی آموزه‌های دینی در این خانه موج می‌زد، بزرگ شد. او در دامان خانواده‌ای رشد کرد که جهاد را بر همه چیز در زندگی ترجیح می‌دادند؛ لذا جهاد دغدغه ایشان شد. طائف اولین شهری بود که احمد درآن زندگی می‌کرد. احمد در میان برادران دینی خود زندگی آرامی داشت و در میان آنها جایگاه برجسته‌ای داشت؛ او در کشور خود و در ماه رمضان سال 1406 قمری تلاش داشت تا روی ماهیت جهاد در افغانستان بایستد و پافشاری کند؛ بنابراین وارد افغانستان شد و مورد استقبال عده‌ای از مجاهدین قرار گرفت و ماموریت‌های خود را نسبت به دشمنان توضیح داد.

مجاهد جوان از نگاه دیگران

در خصوص او این چنین می‌گویند: ایشان به صف مجاهدین پیوست و نمونه‌ای از اطاعت خدا شد که برادرانش را برای نماز، سحر بیدار می‌کرد و جایی که احمد در آن جهت رزم فعالیت می‌کرد در منطقه‌ای نزدیک دشمن، که بین او و مراکز کمونیستی فاصله کم بود. اقدامات حساس نظامی در آن منطقه خطرناک آغاز شد. یکی از حاضران از احمد پرسید: اگر دشمن با هواپیما و بمب و موشک به این منطقه حمله کند چه؟ کنار می‌کشی؟ او گفت: ان شاءالله با آن برخورد می‌کنیم. دیگری گفت: نیرومندترین نیروی زمین است، احمد گفت: خداوند از آن قویتر است. وی در كنار مبارزه با دشمنان، از بزرگترين مبلغان در صف مجاهدين بود و فقه را برای آنان بيان می‌كرد و مقام جهاد را به آنان نشان می‌داد و هر روز بر معرفت آنان افزوده می‌شد. او را فردی با روحیه بالا و با شکوه توصیف کردند. ایشان در میان مجاهدان با صدای زیبا قرآن می‌خواند و برادرانش را با سرودهای مبارزه آماده می‌کرد و مجاهدان پشت سر او نماز می‌خواندند و در مقابل این محبت از آنان می‌خواست که برایش آرزوی شهادت کنند. که شهادت تنها امید او در زندگی بود.

دوستانش ایشان را مصداق آیۀ شریفۀ: Ra bracket.png إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى [کهف–13] La bracket.png؛ «آنها جوانانی هستند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم». می‌دانستند.

شهادت

ایشان صبح روز جمعه 19 شعبان 1407 هجری قمری مصادف با 27 فروردین 1366 شمسی از کنار جوانانی که مشغول صحبت و شوخی بودند گذر کرد و به آنان گفت: خواندن سوره کهف را فراموش نکنید. مجاهدین مانند سازه‌ای مستحکم به صف شدند تا بزرگ‌ترین عملیات نظامی را علیه دشمن انجام دهند و همه جمعیت رفتند. و در مغرب به تجمعات و مراکز تدارکاتی دشمن آتش گشودند. و نبردهای سختی رخ داد... او در حالی که در شادی و سرور بود به شهادت رسید.

منابع

ر. ک: مدخل احمد زاهرانی در ویکی اخوان؛ ikhwanwiki.com.

پانویس