ارزش‌ها و منافع، پایه روابط میان مسیحیان و مسلمانان (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' می ب' به ' می‌ب'
جز (جایگزینی متن - ' نمی ب' به ' نمی‌ب')
جز (جایگزینی متن - ' می ب' به ' می‌ب')
خط ۲۸: خط ۲۸:
اگرچه گروه نخست را به خاطر فاصله ای که از فهم طبیعت انعطاف پذیر اسلام و نیز فهم حقیقت نبرد طولانی جهانی اسلام با جهان غرب ـ با همه کم و کاستی‌ها و جزر و مدهای آن ـ دارند، مورد سرزنش می‌دانم، طرز فکر طرفداران توافق یعنی گروه دوم را نیز آنجا که ارزش‌های تمدن غرب را اصل می‌دانند و توان اسلام در هماهنگ شدن با این ارزش‌ها را معیاری برای پویایی اسلام قلمداد می‌کنند، نمی‌توانم بپذیرم.
اگرچه گروه نخست را به خاطر فاصله ای که از فهم طبیعت انعطاف پذیر اسلام و نیز فهم حقیقت نبرد طولانی جهانی اسلام با جهان غرب ـ با همه کم و کاستی‌ها و جزر و مدهای آن ـ دارند، مورد سرزنش می‌دانم، طرز فکر طرفداران توافق یعنی گروه دوم را نیز آنجا که ارزش‌های تمدن غرب را اصل می‌دانند و توان اسلام در هماهنگ شدن با این ارزش‌ها را معیاری برای پویایی اسلام قلمداد می‌کنند، نمی‌توانم بپذیرم.


به عنوان مثال، "براهام برایان" را می بینیم که با سلسله مقالاتی در‌این‌باره در اکونومیست لندن (در سال 1994 م)، به نظر می‌رسد در شمار "اندیشمندان توافق" است و تا حدودی گرایش به معنویات دارد و جهان اسلام را به روی آوردن به همه ارزش‌های غرب فرامی خواند و بر آنست که امروزه جهان اسلام، قرن پانزدهم هجری خود را در همان شرایط و وضعی می‌گذراند که غرب، قرن پانزدهم میلادی خود را سپری می‌کرد و همانگونه که اسلام عامل خارجی پیدایش رنسانس در غرب بود امروزه نیز غرب باید نقش عامل خارجی مؤثر در نهضت و خیزش جهان اسلام را ایفا کند. و نیز خانم شیرین‌ هانتر که غرب را به اندکی دینداری و گرایش به تدیّن و جهان اسلام را به لائیسم فرامی خواند تا مشکل حل گردد. همان منبع.
به عنوان مثال، "براهام برایان" را می‌بینیم که با سلسله مقالاتی در‌این‌باره در اکونومیست لندن (در سال 1994 م)، به نظر می‌رسد در شمار "اندیشمندان توافق" است و تا حدودی گرایش به معنویات دارد و جهان اسلام را به روی آوردن به همه ارزش‌های غرب فرامی خواند و بر آنست که امروزه جهان اسلام، قرن پانزدهم هجری خود را در همان شرایط و وضعی می‌گذراند که غرب، قرن پانزدهم میلادی خود را سپری می‌کرد و همانگونه که اسلام عامل خارجی پیدایش رنسانس در غرب بود امروزه نیز غرب باید نقش عامل خارجی مؤثر در نهضت و خیزش جهان اسلام را ایفا کند. و نیز خانم شیرین‌ هانتر که غرب را به اندکی دینداری و گرایش به تدیّن و جهان اسلام را به لائیسم فرامی خواند تا مشکل حل گردد. همان منبع.
به نظر می‌رسد گویا ما تنها با دو حالت مواجه هستیم: یا باید اسلام از ارزش‌های خود عدول کند تا هر دو گروه (هم مأیوسان و هم توافقی‌ها) راضی شوند یا به عنوان دشمن همیشگی تمدن غرب بشمار خواهد رفت. می‌توان این سیاه و سفیدی را به شکل دیگری نیز به تصور درآورد: یا باید ملاک درگیری ارزش‌ها باشد که در اینصورت جای هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد و یا ملاک را مصلحت و منافع در نظر‌گیریم که چشم‌انداز خوبی از همزیستی و همکاری، پیدا خواهد شد.
به نظر می‌رسد گویا ما تنها با دو حالت مواجه هستیم: یا باید اسلام از ارزش‌های خود عدول کند تا هر دو گروه (هم مأیوسان و هم توافقی‌ها) راضی شوند یا به عنوان دشمن همیشگی تمدن غرب بشمار خواهد رفت. می‌توان این سیاه و سفیدی را به شکل دیگری نیز به تصور درآورد: یا باید ملاک درگیری ارزش‌ها باشد که در اینصورت جای هیچ وجه اشتراکی وجود ندارد و یا ملاک را مصلحت و منافع در نظر‌گیریم که چشم‌انداز خوبی از همزیستی و همکاری، پیدا خواهد شد.
=رابطه اسلام با غرب (رابطه اسلام با مسیحیت)=
=رابطه اسلام با غرب (رابطه اسلام با مسیحیت)=
خط ۳۸: خط ۳۸:
ولی اگر بگوییم که روح ارزش‌های اسلامی، نیروی محرکه جریان کلی در جهان اسلام ـ حتی اگر این جریان لائیک هم فرض شود ـ است، چندان از حقیقت دور نشده ایم، همچنانکه روح مسیحیت نیز بر کل زندگی غربی تأثیر ریشه‌ای خود را بجای گذارده و انگ و رنگ خود را بر آن زده است. ولی این هر دو دین (اسلام و مسیحیت) همچنان بدور از هرگونه انحرافی در جهان (اسلام و غرب) باقی می‌مانند و چیزی از ارزش‌های آنها کاسته نخواهد شد، از اینجاست که تفاوت در عرصه دیدگاه‌ها یا همزیستی این دو آیین در غرب یا جهان اسلام، کاملا آشکار می‌گردد بطوریکه چندان تفاوتی میان یک مسلمان و یک ارمنی ایرانی یا یک قبطی یا مسلمان مصری، مشاهده نمی‌شود به همین دلیل است که معتقدیم گفتگوی اسلام و مسیحیّت، تأثیر بسزایی در پیوندهای میان دو تمدن اسلام و غرب، بجای می‌گذارد.
ولی اگر بگوییم که روح ارزش‌های اسلامی، نیروی محرکه جریان کلی در جهان اسلام ـ حتی اگر این جریان لائیک هم فرض شود ـ است، چندان از حقیقت دور نشده ایم، همچنانکه روح مسیحیت نیز بر کل زندگی غربی تأثیر ریشه‌ای خود را بجای گذارده و انگ و رنگ خود را بر آن زده است. ولی این هر دو دین (اسلام و مسیحیت) همچنان بدور از هرگونه انحرافی در جهان (اسلام و غرب) باقی می‌مانند و چیزی از ارزش‌های آنها کاسته نخواهد شد، از اینجاست که تفاوت در عرصه دیدگاه‌ها یا همزیستی این دو آیین در غرب یا جهان اسلام، کاملا آشکار می‌گردد بطوریکه چندان تفاوتی میان یک مسلمان و یک ارمنی ایرانی یا یک قبطی یا مسلمان مصری، مشاهده نمی‌شود به همین دلیل است که معتقدیم گفتگوی اسلام و مسیحیّت، تأثیر بسزایی در پیوندهای میان دو تمدن اسلام و غرب، بجای می‌گذارد.
=== عدم وجود فقط دو انتخاب رد مطلق و یا قبول مطلق ===
=== عدم وجود فقط دو انتخاب رد مطلق و یا قبول مطلق ===
ما خود را در یک زاویه تنگ، آنچنان زندانی نمی‌بینیم که طی آن یا باید عرصه را به رویارویی ارزش‌های متناقض (اسلام غرب) و از آن جا نبرد تمدن‌ها، واگذار کنیم و یا مصلحت اندیشی کنیم و همه ارزش‌ها را زیر پا نهیم تا همزیستی، صورت گرفته باشد. و البته کوتاه آمدن نسبت به ارزش‌ها نیز به معنای از خودبیگانگی است. این معادله، در مورد روابط اسلام و غرب، باطل است و در مورد روابط اسلام و مسیحیّت، از بطلان بیشتری برخوردار است. زیرا چه بسیار نقاط مشترکی که میان اسلام و غرب وجود دارد که می‌توان بدون کوتاه آمدن از ارزش‌ها، در مورد آنها، به توافق و تفاهم رسید ارزش‌های مشترکی چون: حقوق بشر، دموکراسی، صلح، جنگ علیه تروریسم، مقاومت در برابر نژادپرستی، نازیسم، فاشیسم و... ; منافع و مصالح مشترکی نیز وجود دارد که این رابطه را نیروی بیشتری می بخشند.  
ما خود را در یک زاویه تنگ، آنچنان زندانی نمی‌بینیم که طی آن یا باید عرصه را به رویارویی ارزش‌های متناقض (اسلام غرب) و از آن جا نبرد تمدن‌ها، واگذار کنیم و یا مصلحت اندیشی کنیم و همه ارزش‌ها را زیر پا نهیم تا همزیستی، صورت گرفته باشد. و البته کوتاه آمدن نسبت به ارزش‌ها نیز به معنای از خودبیگانگی است. این معادله، در مورد روابط اسلام و غرب، باطل است و در مورد روابط اسلام و مسیحیّت، از بطلان بیشتری برخوردار است. زیرا چه بسیار نقاط مشترکی که میان اسلام و غرب وجود دارد که می‌توان بدون کوتاه آمدن از ارزش‌ها، در مورد آنها، به توافق و تفاهم رسید ارزش‌های مشترکی چون: حقوق بشر، دموکراسی، صلح، جنگ علیه تروریسم، مقاومت در برابر نژادپرستی، نازیسم، فاشیسم و... ; منافع و مصالح مشترکی نیز وجود دارد که این رابطه را نیروی بیشتری می‌بخشند.  
=عرصه‌های مشترک میان اسلام و مسیحیّت=
=عرصه‌های مشترک میان اسلام و مسیحیّت=
میراث ارزشی مشترکی وجود دارد که نمی‌توان برای آن بهایی در نظر گرفت; در متون اسلامی، می‌توان به میزان قابل توجهی که درباره حضرت عیسی (ع) و مادر گرامی‌اش در راستای پاکی و صفای زندگی آنان، سخن رفته اشاره کرد. به عنوان مثال می‌توان به شیخ کلینی (ره) (متوفی اوایل قرن دهم میلادی) در کتاب مشهور خود (کافی) اشاره کرد که به متن مناجات حضرت عیسی مسیح (ع) با خداوند عزوجل می‌پردازد که به گفته پرفسور محمود ایوب، با بیانی بسیار زیبا، صورت گرفته است: «بنده‌ای فروتن در برابر خدا و در عین حال از اولیای مقرّب درگاه الهی» و در توضیح آن می‌گوید: «طی این مفهوم تجلی الهی، دو تصویر اسلامی و مسیحی حضرت مسیح (ع) در نقاط متعددی، در هم می‌آمیزند:  
میراث ارزشی مشترکی وجود دارد که نمی‌توان برای آن بهایی در نظر گرفت; در متون اسلامی، می‌توان به میزان قابل توجهی که درباره حضرت عیسی (ع) و مادر گرامی‌اش در راستای پاکی و صفای زندگی آنان، سخن رفته اشاره کرد. به عنوان مثال می‌توان به شیخ کلینی (ره) (متوفی اوایل قرن دهم میلادی) در کتاب مشهور خود (کافی) اشاره کرد که به متن مناجات حضرت عیسی مسیح (ع) با خداوند عزوجل می‌پردازد که به گفته پرفسور محمود ایوب، با بیانی بسیار زیبا، صورت گرفته است: «بنده‌ای فروتن در برابر خدا و در عین حال از اولیای مقرّب درگاه الهی» و در توضیح آن می‌گوید: «طی این مفهوم تجلی الهی، دو تصویر اسلامی و مسیحی حضرت مسیح (ع) در نقاط متعددی، در هم می‌آمیزند:  
خط ۶۷: خط ۶۷:
ـ ایمان به ضرورت خدمت به تمدن بشری.
ـ ایمان به ضرورت خدمت به تمدن بشری.


ـ باور به مجموعه‌ای از عبادات و نمازهایی که جان را صفا می بخشند.
ـ باور به مجموعه‌ای از عبادات و نمازهایی که جان را صفا می‌بخشند.


- و...
- و...
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۹۲

ویرایش