ازارقه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
 
{{جعبه اطلاعات فرق و مذاهب
ازارقه‏ فرقه‏ اى از [[خوارج]] هستند كه نام خود را از پيشواى خويش [[نافع بن ازرق]] كه کنیه اش ابو راشد بود، گرفتند. پس از كشته شدن نافع، پيروان او با عبيد اللّه بن ماحوز بيعت كردند و تا شوال سال 66 هجری قمری كه در سلبرى كشته شد، پيشواى ايشان بود.پس از كشته شدن زبير بن ماحوز، ازارقه با قطرى بن الفجأه كه از دليران زمان‏ خويش بود بيعت كردند. بعد از قتل قطرى، ازارقه پراكنده شدند.<ref> ابن اثير ، كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران،  ترجمه حالت، ابو القاسم، خليلى، عباس ، ج‏12،ص160، مؤسسه مطبوعاتى علمى،  تهران ، 1371ش.</ref>
| عنوان = ازارقه
| تصویر =
| توضیح تصویر =
| نام = ازارقه
| نام رایج =
| تاریخ شکل گیری =
| قرن شکل گیری =قرن اول هجری
| مبدأ شکل گیری =مکه
| موسس = نافع بن ازرق
| عقیده =  کافر بودن مخالف، ریختن خون اطفال و زنان مخالف، تایید ابن ملجم
}}
'''ازارقه‏''' فرقه‏‌ای از [[خوارج]] هستند که نام خود را از پیشوای خویش [[نافع بن ازرق]] که کنیه‌اش ابوراشد بود گرفتند. پس از کشته شدن نافع، پیروان او با عبیداللّه بن ماحوز بیعت کردند و تا شوال سال 66 هجری قمری که در سلبری کشته شد پیشوای ایشان بود. پس از کشته شدن زبیر بن ماحوز، ازارقه با قطری بن الفجأه که از دلیران زمان‏ خویش بود بیعت کردند. بعد از قتل قطری ازارقه پراکنده شدند.


==تاریخچه پیدایش==
==تاریخچه پیدایش==
 
موضع‌گیری خوارج در هنگام خروج از سپاه [[علی بن ابی طالب|حضرت علی]] (علیه‌السّلام) در [[جنگ صفین]] و بعد از شکست در [[جنگ نهروان]] در سال ۳۷ هـ. ق به دو گرایش اصلی و مقابل هم تبدیل شد. گروهی که قیام به شمشیر را واجب می‌دانستند و گروهی که از آنان به عنوان قعده یا نشستگان یاد شده که تقیه و عدم جنگ را نیز با شرایطی جایز می‌دانستند. شورش‌ها و خروج این افراد بر ضد حکومت علوی باعث شده بود که حاکمان عراق به طورکلی نسبت به آنان سخت‌گیری داشته باشند. نقطه اوج این سخت‌گیری‌ها در زمان حکومت [[عبیدالله بن زیاد]] است که بعد از مدتی که با آنان همراهی می‌کرد، ناگهان دست به قتل عام آنان زد.<ref> دینوری، ابوحنیفة احمد بن داود، الاخبار الطوال، ج۱، ص۳۹۹، تحقیق عصام محمد الحاج علی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۱هـ، چاپ اول.</ref>و ابوبلا مرداس را که رهبر فکری خوارج و از اهل قعود بود ولی مورد قبول هر دو گروه قرار داشت به قتل رساند. <ref>اندلسی احمد بن محمدبن عبدربه، العقد الفرید، ج۱، ص۱۸۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی ۱۴۲۰ه، چاپ سوم. <br>
موضع‌گیری خوارج در هنگام خروج از سپاه [[امام علی|حضرت علی]] (علیه‌السّلام) در [[جنگ صفین]] و بعد از شکست در [[جنگ نهروان]] در سال ۳۷ هـ. ق به دو گرایش اصلی و مقابل هم تبدیل شد. گروهی که قیام به شمشیر را واجب می‌دانستند و گروهی که از آنان به عنوان قعده یا نشستگان یاد شده که تقیه و عدم جنگ را نیز با شرایطی جایز می‌دانستند. شورش‌ها و خروج این فراد بر ضد حکومت علوی باعث شده بود که حاکمان عراق به طورکلی نسبت به آنان سخت‌گیری داشته باشند. نقطه اوج این سخت‌گیری‌ها در زمان حکومت [[عبید الله بن زیاد]] است که بعد از مدتی که با آنان همراهی می‌کرد، ناگهان دست به قتل عام آنان زد.<ref> دینوری ، ابو حنیفة احمد بن داود، الاخبار الطوال ، ج۱، ص۳۹۹، تحقیق عصام محمد الحاج علی، بیروت ، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۱هـ، چاپ اول.</ref>و ابوبلا مرداس را که رهبر فکری خوارج و از اهل قعود بود ولی مورد قبول هر دو گروه قرار داشت به قتل رساند. <ref>اندلسی احمد بن محمدبن عبد ربه، العقد الفرید، ج۱، ص۱۸۳، بیروت، دار احیاء التراث العربی ۱۴۲۰ه، چاپ سوم.  
</ref>این برخورد ابن‌زیاد باعث شد که در زمان انتقال قدرت از [[بنی‌امیه|بنی‌امیه]] به مروان مواضع سیاسی خوارج تندرو به میانه‌رو نزدیک‌‌تر شود. با قیام [[ابن زبیر]] در [[مکه]] علیه حکومت، خوارج [[بصره]] علی‌رغم همه اختلافات اصولی که با هم داشتند، ائتلافی سیاسی را تشکیل دادند و به کمک و همراهی ابن‌زبیر پرداختند که در راس آنها نافع بن ازرق قرار دارد. اما با آمدن خبر مرگ [[یزید]] و بازگشت سپاه شام دوباره پای اختلافات به میان آمد و نافع و یاران او به بصره بازگشتند. در میان حوادث سال ۶۴ هـ. ق که بصریان درگیر منازعات قومی خود بودند و جنگ‌ها و کشتارهای وسیعی به راه انداخته بودند، نافع و پیروان او بیشترین استفاده را برده و یک اردوی قوی در بصره سرو سامان دادند.<ref>شیبانی، ابوالحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبدالکریم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵، تحقیق: عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم.</ref>بعد از پایان درگیری‌های بصره و توافق قبایل، نافع که ماندن در بصره را صلاح نمی‌دانست به همراه یارانش با یک حرکت دسته جمعی به اهواز هجرت کرد و بدین ترتیب اولین هسته قوی و نیرومند ازرقی را در اهواز بوجود آورد که سرآغاز رشد ازرقیان شد.<ref>تمیمی السمعانی، ابی سعید عبدالکریم بن محمد ابن منصور، الانساب، ج۱، ص۱۲۲، تحقیق عبدالله عمرالبارودی، بیروت، دار الفکر ۱۹۹۸م، چاپ اول.</ref> نافع در سال ۶۵ هـ. ق با نیروهای خود به بصره حمله کرد و قسمت‌هایی از [[بصره]] را تصرف کرد ولی با مقاومت سپاه بصره مواجه شد و به دولاب «دولاب دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز (لغتنامه دهخدا)» عقب‌نشینی کرد و جنگ دولاب میان نافع و سپاه بصره در این منطقه در گرفت که به کشته شدن نافع و بعضی از سران ازارقه انجامید.
</ref>این برخورد ابن زیاد باعث شد که در زمان انتقال قدرت از [[بنی امیه]] به مروان مواضع سیاسی خوارج تندرو به میانه‌رو نزدیک‌ تر شود. با قیام [[ابن زبیر]] در [[مکه]] علیه حکومت، خوارج [[بصره]] علی‌رغم همه اختلافات اصولی که با هم داشتند، ائتلافی سیاسی را تشکیل دادند و به کمک و همراهی ابن زبیر پرداختند که در راس آن ها نافع بن ازرق قرار دارد. اما با آمدن خبر مرگ [[یزید]] و بازگشت سپاه شام دوباره پای اختلافات به میان آمد و نافع و یاران او به بصره بازگشتند.در میان حوادث سال ۶۴ هـ. ق که بصریان درگیر منازعات قومی خود بودند و جنگ‌ها و کشتارهای وسیعی به راه انداخته بودند، نافع و پیروان او بیشترین استفاده را برده و یک اردوی قوی در بصره سرو سامان دادند.<ref>شیبانی، ابو الحسن علی بن ابی الکرم محمد بن محمد بن عبد الکریم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۵، تحقیق: عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم.</ref>بعد از پایان درگیری‌های بصره و توافق قبایل، نافع که ماندن در بصره را صلاح نمی‌دانست به همراه یارانش با یک حرکت دسته جمعی به اهواز هجرت کرد و بدین ترتیب اولین هسته قوی و نیرومند ازرقی را در اهواز بوجود آورد که سرآغاز رشد ازرقیان شد.<ref>تمیمی السمعانی، ابی سعید عبد الکریم بن محمد ابن منصور، الانساب، ج۱، ص۱۲۲، تحقیق عبدالله عمر البارودی، بیروت، دار الفکر ۱۹۹۸م، چاپ اول.</ref> نافع در سال ۶۵ هـ. ق با نیروهای خود به بصره حمله کرد و قسمت‌هایی از بصره را تصرف کرد ولی با مقاومت سپاه بصره مواجه شد و به دولاب «دولاب دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز (لغتنامه دهخدا)» عقب نشینی کرد و جنگ دولاب میان نافع و سپاه بصره در این منطقه در گرفت که به کشته شدن نافع و بعضی از سران ازارقه انجامید.


==عقاید==
==عقاید==
ازارقه سنگسار (رجم) کردن را منکر شدند و خیانت در امانت را روا دانستند و گفتند مخالفان ما مشرک‌اند و ادای امانت ایشان جایز نیست و حدّ شرعی را درباره کسی که قذف مرد زن‌دار می‏‌کرد روا ندانستند، ولی حدّ شرعی را بر کسانی که قذف زنان شوهردار می‌‏نمودند جاری می‌‏کردند. دست دزد را در بیش و کم می‌‏بریدند و اندازه‏‌ای در مال دزدی در نظر نمی‏‌گرفتند. ازارقه چون با نافع بن ازرق بیعت کردند او را امیرالمؤمنین خواندند و خوارج عمان و یمامه نیز به ایشان پیوستند. [[حجاج بن یوسف|حجاج بن یوسف]] مهلّب بن ابی‌صفره را به جنگ ایشان فرستاد و از آنان کشتار بسیار کرد. ازارقه علی (ع) را کافر شمردند و [[عبدالرحمن ملجم]] را در شهید کردن آن حضرت بر‌حق می‏‌دانستند.
ایشان خوارجی را که از جنگ با مخالفان خودداری می‌‏کردند کافر می‌شمردند و ریختن خون اطفال و زنان مخالفان را جایز می‌‏دانستند و می‌‏گفتند که اطفال مشرکان در دوزخ‌اند و نیز می‌‏گفتند که جایز است خداوند پیامبری بفرستد در حالی که می‌‏داند پس از نبوتش کافر خواهد شد و جایز است که پیامبری بفرستد که پیش از نبوتش کافر بوده و از وی گناهان کبیره و صغیره صادر شده باشد و نیز گویند که مرتکبان کبیره جملگی کافرند و با دیگر وارد جهنم خواهند شد. <ref>محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ دوم، ص 43</ref>


ازارقه سنگسار (رجم) كردن را منكر شدند و خيانت در امانت را روا دانستند و گفتند مخالفان ما مشرك اند و اداى امانت ايشان جايز نيست و حدّ شرعى را درباره كسى كه قذف مرد زن دار مى‏ كرد روا ندانستند، ولى حدّ شرعى را بر كسانى كه قذف زنان شوهردار مى ‏نمودند جارى مى ‏كردند.دست دزد را در بيش و كم مى ‏بريدند و اندازه‏ اى در مال دزدى در نظر نمى‏ گرفتند.ازارقه چون با نافع بن ازرق بيعت كردند او را امير المؤمنين خواندند و خوارج عمان و يمامه نيز به ايشان پيوستند.[[حجاج بن يوسف]]، مهلّب بن ابى صفره را به جنگ ايشان فرستاد و از آنان كشتار بسيار كرد.ازارقه على (ع) را كافر شمردند و [[عبد الرحمن ملجم]] را در شهيد كردن آن حضرت بر حق مى‏ دانستند.
==پانویس==
ايشان خوارجى را كه از جنگ با مخالفان خوددارى مى ‏كردند كافر می شمردند و ريختن خون اطفال و زنان مخالفان را جايز مى ‏دانستند و مى ‏گفتند كه اطفال مشركان در دوزخ اند و نيز مى ‏گفتند كه جايز است خداوند پيامبرى بفرستد در حالى كه مى ‏داند پس از نبوتش كافر خواهد شد و جايز است كه پيغمبرى بفرستد كه پيش از نبوتش كافر بوده و از وى گناهان كبيره و صغيره صادر شده باشد و نيز گويند كه مرتكبان كبيره جملگى كافرند و با ديگر وارد جهنم خواهند شد.محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوی، سال 1372  شمسی، چاپ دوم، ص 43<nowiki></ref></nowiki>
{{پانویس}}


==پانویس==
{{فرق و مذاهب}}


[[رده: فرق اسلامی]]
[[رده:فرق و مذاهب]]
[[رده: تاریخ کلام اسلامی]]
[[رده: مذاهب کلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش