ازسرگیری جنبش تمدن و تقریب (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه '
جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - ' آن گاه ' به ' آنگاه ')
خط ۴۳: خط ۴۳:
شبه جزیره عربی پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنی بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکش‌ها و درگیری‌های قبیله‌ای بوده‌اند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکش‌های فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونه‌ای که اعراب دوران جاهلیت نمی‌توانستند آن را در زندگی خود رها سازند؛ چرا که بخشی از زندگی روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت بنی‌امیه هم آرزوی بازگشت به آن وجود داشت بیان می‌کنند.<br>
شبه جزیره عربی پیش از ظهور اسلام فاقد پروژه تمدنی بود؛ از این رو قبایل عرب سرگرم کشمکش‌ها و درگیری‌های قبیله‌ای بوده‌اند، و روزگاران عرب گواه این مطلب است و اشعار دوران جاهلیت عرب این کشمکش‌های فراگیر را به تصویر کشیده؛ به گونه‌ای که اعراب دوران جاهلیت نمی‌توانستند آن را در زندگی خود رها سازند؛ چرا که بخشی از زندگی روزانه آنها بوده است. شاعران، این روح جاهلیت را که در دوران حکومت بنی‌امیه هم آرزوی بازگشت به آن وجود داشت بیان می‌کنند.<br>
یکی از شاعران زندگی شهری را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینی را برای خود افتخار می‌داند و غارتگری و یورش را در زندگی خود اصل می‌داند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتی اگر دشمنانی وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتی بستگان ستیز کرد.<br>
یکی از شاعران زندگی شهری را مورد نکوهش قرار داده، بادیه نشینی را برای خود افتخار می‌داند و غارتگری و یورش را در زندگی خود اصل می‌داند که همیشه باید وجود داشته باشد. حتی اگر دشمنانی وجود نداشت، باید با مجاوران و دوستان و حتی بستگان ستیز کرد.<br>
قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنی تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامی که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنی از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهی می‌کند، وجود دارد، و این نهی در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگی شهری دارد و نمی‌توان آن را فقط در زندگی بادیه نشینی فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دوری از زندگی با تمدن را با درگیری با کسی به سبب چپاول او جایز می‌داند و چنانچه قبیله ثروتمندی را برای حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش می‌برند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آن گاه به برادرانشان از قبیله بنی بکر یورش برده، آن را غارت می‌کردند. مسأله مهم جنگ و درگیری بود. <br>
قابل توجه است که شاعر در ابیات، از واژه «حضاره» یعنی تمدن در برابر «بادیه» استفاده کرده که این تقابل در احادیث اسلامی که مردم را از بدویت پس از هجرت یعنی از انتقال به بدویت پس از هجرت به شهر نهی می‌کند، وجود دارد، و این نهی در این زمینه شدید و نزدیک به تکفیر بوده است. چون تمدن نیاز به زندگی شهری دارد و نمی‌توان آن را فقط در زندگی بادیه نشینی فراهم کرد و نیز مسأله مورد توجه در این ابیات، دوری از زندگی با تمدن را با درگیری با کسی به سبب چپاول او جایز می‌داند و چنانچه قبیله ثروتمندی را برای حمله به آن نیابند، به قبیله ضعیف یورش می‌برند و اگر قبیله ضعیف را نیابند، آنگاه به برادرانشان از قبیله بنی بکر یورش برده، آن را غارت می‌کردند. مسأله مهم جنگ و درگیری بود. <br>
هنگامی که اسلام پروژه تمدنی خود را به این قبایل در حال نزاع و کشمکش ارائه کرد، هدف‌های این قبایل را به رسالت جهانی تبدیل کرده، آنها را در راه هدف‌های بزرگ قرار داد، و به همان میزانی که اسلام توانست جنبش تمدن را در جامعه پدید آورد، به چیره شدن بر از هم گسیختگی و کشمکش میان قبایل عرب موفق شد. همه پدیده‌های کشمکش که در جامعه اسلامی در ابتدای رسالت یا پس از آن ظاهر شده بود از رسوبات اختلاف قبیله‌ای سرچشمه می‌گرفت که مخالف حرکت تمدن بود.<br>
هنگامی که اسلام پروژه تمدنی خود را به این قبایل در حال نزاع و کشمکش ارائه کرد، هدف‌های این قبایل را به رسالت جهانی تبدیل کرده، آنها را در راه هدف‌های بزرگ قرار داد، و به همان میزانی که اسلام توانست جنبش تمدن را در جامعه پدید آورد، به چیره شدن بر از هم گسیختگی و کشمکش میان قبایل عرب موفق شد. همه پدیده‌های کشمکش که در جامعه اسلامی در ابتدای رسالت یا پس از آن ظاهر شده بود از رسوبات اختلاف قبیله‌ای سرچشمه می‌گرفت که مخالف حرکت تمدن بود.<br>
با وجود مشکلات، موانع قبیله‌ای، قومی و سیاسی که برای زندگی اسلامی در دو قرن اول و دوم پدید آمده بود، حرکت تمدنی بزرگی که اسلام در دل‌های مردم به وجود آورده بود، همچنان ادامه داشت و در حال گسترش بود و پیوسته منافع خود را داشته، به ایجاد تمدنی انجامید که هیچ‌کس منکر آن نیست و باعث ایجاد جنبش پیشرفت علمی و اجتماعی در زمینه‌های گسترده‌ای شد.<br>
با وجود مشکلات، موانع قبیله‌ای، قومی و سیاسی که برای زندگی اسلامی در دو قرن اول و دوم پدید آمده بود، حرکت تمدنی بزرگی که اسلام در دل‌های مردم به وجود آورده بود، همچنان ادامه داشت و در حال گسترش بود و پیوسته منافع خود را داشته، به ایجاد تمدنی انجامید که هیچ‌کس منکر آن نیست و باعث ایجاد جنبش پیشرفت علمی و اجتماعی در زمینه‌های گسترده‌ای شد.<br>
خط ۵۵: خط ۵۵:
نفر سوم که محمد بن الهذیل العلاّف بود و مذهب معتزلی داشت و شیخ بصری‌ها بود، گفت: ای وزیر! عشق چشم‌ها را می‌بندد و بر دل‌ها مهر می‌زند و در بدن‌ها حلول می‌کند و با شتاب در کبدها قرار می‌گیرد و صاحب آن دچار بدگمانی و اوهام می‌شود. هیچ موجودی برای او باقی نمی‌ماند و هیچ وعده‌ای از او سالم نمی‌ماند. گرفتاری‌ها با شتاب سراغ او می‌آیند و او جرعه‌ای از دم کرده مرگ و بقیه‌ای از مرزهای داغدیدگی است؛ ولی باعث شور و نشاط در طبع و طراوتی در شمایل آدمی می‌شود و صاحب آن گوشی به دعوت منع و اجازه‌ای به خصم سرزنش دهنده نخواهد داد. <br>
نفر سوم که محمد بن الهذیل العلاّف بود و مذهب معتزلی داشت و شیخ بصری‌ها بود، گفت: ای وزیر! عشق چشم‌ها را می‌بندد و بر دل‌ها مهر می‌زند و در بدن‌ها حلول می‌کند و با شتاب در کبدها قرار می‌گیرد و صاحب آن دچار بدگمانی و اوهام می‌شود. هیچ موجودی برای او باقی نمی‌ماند و هیچ وعده‌ای از او سالم نمی‌ماند. گرفتاری‌ها با شتاب سراغ او می‌آیند و او جرعه‌ای از دم کرده مرگ و بقیه‌ای از مرزهای داغدیدگی است؛ ولی باعث شور و نشاط در طبع و طراوتی در شمایل آدمی می‌شود و صاحب آن گوشی به دعوت منع و اجازه‌ای به خصم سرزنش دهنده نخواهد داد. <br>
نفر چهارم که هشام بن الحکم کوفی است و شیخ امامیه در آن زمان و هنرمند بزرگ بود گفت: ای وزیر! عشق دامی است که تنها صاحبان اخلاص در مصیبت‌ها را شکار می‌کند و چنانچه عاشق گرفتار تور آن شود و در لابه لای آن گیر کند، خیلی بعید است که از آن‌جا جان سالم به در ببرد و یا به زودی از آن رها شود و عشق فراهم نخواهد شد، مگر از اعتدال چهره و میانه‌روی در روش و ملایمت در همت، مقتلی در درون جگر و خلوص عقل دارد. زبان فصیح را گره می‌زند. مالک را مملوک می‌کند و سَرور را برده می‌کند تا برده برده خود شود. <br>
نفر چهارم که هشام بن الحکم کوفی است و شیخ امامیه در آن زمان و هنرمند بزرگ بود گفت: ای وزیر! عشق دامی است که تنها صاحبان اخلاص در مصیبت‌ها را شکار می‌کند و چنانچه عاشق گرفتار تور آن شود و در لابه لای آن گیر کند، خیلی بعید است که از آن‌جا جان سالم به در ببرد و یا به زودی از آن رها شود و عشق فراهم نخواهد شد، مگر از اعتدال چهره و میانه‌روی در روش و ملایمت در همت، مقتلی در درون جگر و خلوص عقل دارد. زبان فصیح را گره می‌زند. مالک را مملوک می‌کند و سَرور را برده می‌کند تا برده برده خود شود. <br>
النظام ابراهیمی بن یسار معتزلی که از مناظره کنندگان اهل بصره در زمان خود بود) گفت: ای وزیر! عشق رقیق‌تر از سراب و نافذتر از شراب و از گل معطری است که در ظرف شکوه عجین گردیده و ابری سنگین است که بر فراز دل‌ها می‌بارد و موجب رویش شادی و شعف می‌گردد و میوه سخن به بار می‌آورد و قربانی آن همیشه از عشق بیمار و دچار ناآرامی]است[و با زمان رجز خوانی می‌کند و دارای اندیشه‌ای بلند است و چنانچه شب فرا رسد، دچار بی‌خوابی و به هنگام فرارسیدن روز نگران می‌گردد و روزه او گرفتاری و افطار او شکوه است؛ آن گاه نفر ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم و غیره پس از آنها در‌این‌باره سخن گفتند تا این سخن از عشق با واژگان گوناگون و معانی نزدیک و متناسب به هم به درازا کشید، و آنچه گذشت دلیلی بر همین مطلب بود.<ref>مروج الذهب، 1381: 2/379.</ref><br>
النظام ابراهیمی بن یسار معتزلی که از مناظره کنندگان اهل بصره در زمان خود بود) گفت: ای وزیر! عشق رقیق‌تر از سراب و نافذتر از شراب و از گل معطری است که در ظرف شکوه عجین گردیده و ابری سنگین است که بر فراز دل‌ها می‌بارد و موجب رویش شادی و شعف می‌گردد و میوه سخن به بار می‌آورد و قربانی آن همیشه از عشق بیمار و دچار ناآرامی]است[و با زمان رجز خوانی می‌کند و دارای اندیشه‌ای بلند است و چنانچه شب فرا رسد، دچار بی‌خوابی و به هنگام فرارسیدن روز نگران می‌گردد و روزه او گرفتاری و افطار او شکوه است؛ آنگاه نفر ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم و غیره پس از آنها در‌این‌باره سخن گفتند تا این سخن از عشق با واژگان گوناگون و معانی نزدیک و متناسب به هم به درازا کشید، و آنچه گذشت دلیلی بر همین مطلب بود.<ref>مروج الذهب، 1381: 2/379.</ref><br>
موضوعی که سخن درباره آن بود (عشق) شبیه آن میان یونانی‌ها وجود دارد و پس از آن این موضوع تبلور یافت و به وسیله عارفان ایرانی همچون سنایی و عطار و حافظ و مولوی به اوج خود رسید.<br>
موضوعی که سخن درباره آن بود (عشق) شبیه آن میان یونانی‌ها وجود دارد و پس از آن این موضوع تبلور یافت و به وسیله عارفان ایرانی همچون سنایی و عطار و حافظ و مولوی به اوج خود رسید.<br>
این داستان نشان دهنده دو حقیقت است: نخست گردهمایی صاحبان مذاهب گوناگون در مجلس گفتمان آزاد و دوم اشاره به توان «عشق» بر وحدت بخشیدن به دل‌ها است که درباره آن سخن خواهم گفت. <br>
این داستان نشان دهنده دو حقیقت است: نخست گردهمایی صاحبان مذاهب گوناگون در مجلس گفتمان آزاد و دوم اشاره به توان «عشق» بر وحدت بخشیدن به دل‌ها است که درباره آن سخن خواهم گفت. <br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش