اسلام در اندونزی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۱۴ توسط Mollahashem (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo"> پرونده:فصلنامه اندیشه تقریب 2.jpg|بندانگشتی|فصلنامه اندیشه تقری...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
فصلنامه اندیشه تقریب
فصلنامه اندیشه تقریب
اطلاعات نشر سال اول/ شماره دوم/بهار 1384
عنوان مقاله اسلام در اندونزی
تعداد صفحات 12
بخش سرزمین‌های جهان اسلام
نویسنده عبدالمجید ناصرى داوودى [۱]
زبان فارسی
اسلام در اندونزی (indonesia) عنوان مقاله‌‌ای است که در دومین شماره فصلنامه اندیشه تقریب در بهار سال 1384 و در بخش سرزمین‌های جهان اسلام، منتشر شده‌است.

چکیده

اندونزى بزرگترین مجمع الجزایر کره خاکى و چهارمین کشور پرجمعیت جهان می‌باشد و از این لحاظ بزرگترین کشور اسلامى به شمار می‌رود. اسلام در این کشور با آن که دیرتر از بسیارى کشورهاى مسلمان وارد شد، به تدریج سراسر جزایر مسکونى آن را تحت پوشش قرار داد و جالب آن که ورود و گسترش آن نیز بر خلاف برخى از نقاط اسلام نه از راه لشکرکشى، بلکه به گونه مسالمت آمیز و فرهنگى بوده است.
این شیوه ورود و گسترش اسلام، در حیات فرهنگى و تعامل مردم آن دیار با دین از سویى و روابط مذاهب اسلامى با یکدیگر از سوى دیگر، بى تأثیر نبوده است؛ به طورى که مردم این کشور در سایه باور ژرف به اسلام و به کار بستن احکام آن توانستند هویت یافته و اسلام توانست شیرازه بند ملت صد پاره و ساکنان جزایر پراکنده گردد و استقلال و وحدت ملى آنان در اثر آن تأمین شود. اکنون نیز اختلافات مذهبى که توسط استعمار یا ایادى داخلى آن در بعضى نقاط جهان اسلام مشاهده می‌گردد، در میان پیروان مذاهب گوناگون اعم از شیعه و سنى در اندونزى مشاهده نمی‌شود و مردم بر مشترکات دینى به ویژه محبت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و بزرگداشت عاشوراى حسینى و زیارت مزار بزرگان دینى و عرفانى و توسل به رهبران پاک و معصوم پاى می‌فشارند.

روزنه

سال‌ها از پیشروى سازمان یافته و با برنامه مسلمانان در سرزمین‌هاى پیرامونى که تحت عنوان جهاد اسلامى یا غزا و غزوه دینى و در قالب فتوحات چهره می‌بست، می‌گذشت و مسلمانان به جاى فتوحات به فرقه سازى، دولت سازى و جنگ‌هاى داخلى یا تلاش‌هاى فرهنگى رو آورده بودند که آیین نجات بخش اسلام وارد سرزمینى شد که اکنون عنوان بزرگ ترین کشور اسلامى را به خود اختصاص داده است.
این بزرگترین مجمع الجزایر جهان که تحت نام کشور اندونزى خوانده می‌شود پر جمعیت ترین کشور مسلمان نشین می‌باشد که در حوزه جنوب شرق آسیا قرار گرفته و در ماه‌هاى اخیر به دلیل زلزله شگفت انگیز و کم سابقه سونامى که بیشترین خسارات و تلفات را تحمل کرد، بر سر زبان‌ها افتاد.

کشور اندونزى

این کشور در جنوب دریاى چین و اقیانوس آرام و در شمال اقیانوس هند واقع شده است. کشور گینه پاپوا در شرق آن و مالزى در شمال آن قرار دارد و جمعاً داراى 4800 کیلومتر مربع طول و 2000 کیلومتر عرض است. پس از چین، هند و آمریکا، پرجمعیت ترین کشور جهان شمرده می‌شود. از این لحاظ موقعیت چهارم را در میان کشورهاى جهان به خود اختصاص داده است. طبق آخرین آمار موجود بیش از 222 میلیون نفر در آن جا گرفته‌اند. [۲]
این کشور متشکل از افزون بر سیزده هزار جزیره ریز و درشت می‌باشد و تنها حدود شش هزار جزیره آن مسکونى است. این تنها تعدد جزایر و پراکندگى منطقه مسکونى نیست که در این سرزمین اسلامى مشاهده می‌شود، در جزایر مسکونى آن نیز توزیع متعادل جمعیت به چشم نمی‌خورد. بر اثر نامتعادل بودن توزیع جمعیت و تراکم بیش از حد ساکنان آن در قسمتى و پراکندگى بقیه در بخش‌هاى دیگر، حدود 60% کل اهالى کشور در یکى از جزایر آن به نام جاوه به سر می‌برند و 40% بقیه در بیش از دوازده هزار جزیره دیگر استقرار یافته‌اند و این خود، از مشکلات کشور به شمار می‌رود.
در اندونزى دویست زبان محلى و بیش از 380 لهجه وجود دارد و به همین تعداد اقوام در آن زندگى می‌کنند. بر اساس قانون اساسى (اصل 306) زبان اندونزیایى به عنوان زبان رسمى کشور شناخته می‌شود و سایر زبان‌ها و لهجه‌ها غیر رسمى بوده به زبان‌هاى محلى از آنها یاد می‌شود. مهم ترین این زبان‌ها آچه اى، باتاکى، سوندانى، جاوه اى، ساساکى، دایاکى، تتوم، منارهاز، تورچا، سرامیز و‌هالماهراسى می‌باشد. [۳]

ورود اسلام

مجمع الجزایر اندونزى به ویژه جاوه از قدیمی‌ترین مناطق مسکونى جهان به شمار می‌رود. تقریباً سیصد هزار سال قبل و حتى پیش از دوره حجر و اختراع ادوات و آلات جنگى، در جاوه زندگى انسانى ثبت شده است. اسناد تاریخى از روابط مردم ساکن در جزایر اندونزى با چینى‌ها حکایت می‌کند که به عصر مسیحیت باز می‌گردد. با این حال بیشترین تأثیر فرهنگى در ادوار بعد توسط ساکنان شبه قاره هند صورت گرفت. مردم هند با برقرارى روابط تجارى و مهاجرت، فرهنگ آن سرزمین را تحت تأثیر ادیان و باورهاى هندوئیزم، بودیزم و سایر فرقه‌هاى موجود در هند قرار دادند به طورى که مهم ترین مجسمه‌هاى بودا را در اندونزى می‌توان یافت تا شبه قاره. [۴]
درباره تاریخ ورود اسلام به اندونزى اسناد روشن و قابل اعتمادى وجود ندارد. برخى آن را مربوط قرن چهارم هجرى دانسته‌اند هر چند تردیدى نیست که دست کم انتشار وسیع آن در قرن چهارم به وقوع پیوست در حالى که شمارى تنها به گسترش سراسرى و رشد سریع آن اشاره کرده و نوشته‌اند:
«اسلام در قرن پانزدهم میلادى با سرعت در سراسر اندونزى به گسترش و رواج آغاز کرد. دین جدید از جانب مغرب به جزایر رسید. بنابراین مورخین امروزى توجه خود را به آن معبر بزرگ تجارت و بازرگانى آسیا یعنى تنگه‌هاى بین سوماترا و قاره آسیا معطوف می‌دارند.» [۵]
اسلام در قرن پانزدهم در منطقه مالاکا نه تنها به سرعت نشر یافت و قلوب مردم آن سرزمین را بسوى خود جلب کرد، بلکه به قدرت نزدیک شد. بنابر اسناد موجود، حکمران مالاکا که در سال 1419 ق از چین بازدید کرده است یک فرد مسلمان به نام محمد اسکندر شاه بوده است. هر چند مشخص نیست که وى از بقایاى شاهان محلى منطقه بوده که قبول اسلام نموده است یا یکى از مسلمانانى بوده است که توفیق حاکمیت بر آن جزیره را به دست آورده و جانشین سلسله حاکم غیر مسلمان پیشین گردیده است.

ورود فرهنگى و مسالمت‌آمیز

درباره حضور آغازین اسلام در اندونزى و روند گسترش آن اسناد چندانى وجود ندارد. با این حال در ورود مسالمت آمیز اسلام در این سرزمین تردیدى نیست و عمدتاً توسط بازرگانان مسلمان و رفت و آمدهاى تجارى بین اندونزى و مناطق مسلمان نشین آسیا به ویژه شبه قاره هند و اطراف آن صورت گرفته است. [۶]
پژوهشگران، تأکید دارند که بر خلاف مبلغان مسیحى، این بازرگانان مسلمان هیچ گونه سازمان یافتگى لازم جهت تبلیغ آیین اسلام و ترویج آن در بین ساکنان جزایر اندونزى نداشتند در حالى که همزمان آنان، گروه‌هاى تبشیرى مسیحیان مشغول فعالیت بوده به ترویج آیین خود اشتغال داشتند. البته در برابر نفوذ اسلام، توفیقى نصیب شان نشد در نتیجه به جاى اقامت و تداوم فعالیت، فرار را بر قرار ترجیح دادند:
«می‌توان این عقیده را که دین جدید بر اثر فعالیت‌هاى تبلیغى به آسیاى جنوب شرقى رسیده است، به کنارى نهاد. نفس کلمه «تبلیغى» گمراه کننده است. تا سال‌هاى اخیر تعالیم پیغمبر هرگز به وسیله فعالیت‌هاى تبلیغى و تبشیرى سازمان یافته ترویج نشده بود. پیروان او «جامعه متشکل» را تشکیل نداده و طبقه روحانى سازمان یافته اى ندارند... در بعضى موارد گرویدن به اسلام ناشى از اعتقاد و در بعضى موارد حاصل محرک‌هاى دیگر و غیرمذهبى بوده است. بى شک بازرگانانى که از گجرات به اندونزى می‌آمدند براى ترویج دین خود نمی‌آمدند.» [۷]
نویسنده فوق در ادامه از فعالیت‌هاى تبیشرى مبلغان مسیحیت همزمان گسترش اسلام خبر می‌دهد که به ناکامى منجر شد و بعد از چندى منطقه را ترک نمودند و نتوانستند حتى موج گسترده اسلام گرایى مردم اندونزى را با همه سازمان یافتگى، تجربه کارى و دانش لازم که داشتند، بگیرند.
در مجموع این نشان می‌دهد که حوزه اسلامى جنوب شرق آسیا از جمله پرجمعیت ترین کشور مسلمان جهان، به گونه فرهنگى و مسالمت آمیز به آیین نجات بخش اسلام روآورده و با استقبال گسترده از آن در سده‌هاى اخیر بدان حضور سراسرى و اکثرى بخشیدند. اسلام از طریق سوماترا وارد اندونزى شد و سپس به جاوه رسید. تصرف ملاکا به وسیله پرتقالى‌ها در 1511 م باعث شد تا بازرگانان مسلمان در سراسر جزایر جنوب شرق آسیا پراکنده گردند و اسلام گردد. به گفته معروف «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد». اسلام در مناطقى که کمتر تحت تأثیر تمدن هندو متحول شده بود بیشتر نفوذ پیدا کرد، مثل سواحل مرکزى و شمالى جاوه، بائتن در غرب جاوه، آچه، مینانگکابو در شمال و غرب سوماترا.
دماک اولین شهر جاوه بود که به اسلام روى آورد (1477 م) و بعد از آن شهر سیربون (1480) در سال 1487 شاهزادگان مسلمان باقى مانده امپراتورى ماجاپاهیت را مورد حمله قرار دادند و آن را در آخر قرن پانزدهم نابود ساختند و در نتیجه آن بیست پادشاهى مسلمان در سراسر مجمع الجزایر به وجود آمد. با افتتاح کانال سوئز و مشرف شدن اندونزیایى‌ها به مکه، اسلام به طور اصولى وارد این کشور گردید. حجاج اندونزیایى با فراگیرى راه و روش زندگى مسلمانان و فهم ملموس فرهنگ و آداب اسلامى، دچار تحول مثبت و نگرش روشن گردیدند و این تجربه و درک را به عنوان سوغات فرهنگى به کشورشان انتقال دادند و منشأ آثار مثبت و رویکرد بهتر مردم به اسلام گردیدند. البته حجاج مزبور نیز در این باب فعال برخورد نموده با برگزارى سمینارهاى مختلف توانستند در باورها و گرایش‌هاى مناطق مختلف به ویژه براى رهبران دینى، اصلاحات و اطلاع رسانى عمده داشته باشند.[۸] به نظر برخى از نویسندگان، این حجاج از دانش اسلامى نیز بهره‌مند بودند و بخشى از عالمان دینى و روحانیون مسلمان اندونزى را تشکیل می‌دادند:
«به علاوه رفتن به زیارت خانه خدا و سفرهاى فراوان به عربستان براى مطالعه علوم دینى، مسلمانان ماله ـ اندونزیى را با تعالیم اصلاح طلبان آشنا ساخت، درک هویت اسلامى آنان را بالا برد و آنان را از مخالفت همه مسلمانان جهان با استعمار اروپا آگاه ساخت. حجاج در بازگشت متعهد به بهبود و تقویت حیات مذهبى مسلمانان می‌شدند و آرزو می‌کردند برادران دینى شان بتوانند از گمراهى به راه راست هدایت شوند و نیز به خود مختارى سیاسى متعهد می‌شدند.» [۹]
این گزارش‌ها نشان می‌دهد که در قرن بیستم و در شرایطى که تصور می‌شد پیشرفت اسلام در جهان در اثر نفوذ روز افزون فرهنگ لیبرال دموکراسى غرب از سویى و پیشروى مهار گسیخته مارکسیسم از سوى دیگر به چالش خوانده شده، مردم جنوب شرقى آسیا خود را از دام فرهنگ‌هاى بومى محلى و اندیشه‌ها و آداب چینى و هندى رهانده و تقریباً بى توجه به مکاتب و فلسفه‌هاى غربى، به معنویت و اسلام، اقبال گسترده نشان می‌دادند.

آیین اسلام، نجات بخش اندونزى از استعمار

استعمار جزایر و سرزمین‌هاى جنوب شرق آسیا از جمله مجمع الجزایر اندونزى مانند سایر نقاط استعمارزده، تاریخ غمبار و عبرت آموز دارد و صفحه سیاهى از فرهنگ و گذشته سیاسى غرب را از سویى و مقاومت‌ها و حماسه آفرینى‌هاى مردم منطقه به ویژه مسلمانان را از سوى دیگر به خود اختصاص داده است.
پرتقالى‌ها و به دنبال آن اسپانیایى‌ها که تجربه طولانى و موفقیت آمیز در اسلام زدایى و مسلمان کشى داشتند و منطقه اسلامى اندلس را با رویکرد مذهبى و نژادى و سیاست‌هاى گوناگون ضد بشرى توانستند به طور کامل از مسلمانان تصفیه کرده یا مسلمانان را به تغییر آیین و پذیرش مسیحیت وادارند، در اندونزى نیز که هنوز بخش عمده ساکنان آن را غیر مسلمانان تشکیل می‌دادند و اسلام در حال پیشروى بود، چنین خواب و خیالى را در سر می‌پروراندند. از این رو پس از آشنایى با سواحل هند و جنوب آسیا در سال 1511 م ناوگان خود را براى تصرف قلعه مالاکا (اندونزى) به تنگه مالاکا فرستادند و پس از مغلوب نمودن حکومت اسلامى آن جا وارد آب‌هاى اندونزى شدند. دیرى نپایید که بازرگانان هلندى اول بار در سال 1592 م، به اندونزى روى آوردند و تا 1595م با آنجا تجارت مستقیم ادویه داشتند. دولت هلند در 1602م کمپانى هند شرقى هلند را تأسیس کرد تا در مناطق واقع در مشرق دماغه امیدنیک (جنوب آفریقا) و مغرب تنگه ماژلان (در جنوب آمریکاى جنوبى) تجارت و حکومت کند. [۱۰]
چنان که اشاره شد نه تنها ورود استعمار و تکاپوهاى توسعه طلبانه و غارتگرانه آن در اقبال مردم این مجمع الجزایر به اسلام خللى ایجاد نکرد بلکه مردم به تدریج دریافتند که تنها راه نجات کشور و موطن شان پذیرش اسلام و انسجام صفوف شان در سایه تعالیم آن می‌باشد و با پذیرش اسلام و در قالب مفاهیم آن بود که حرکت آزادى بخش و استقلال طلبانه مردم جان گرفته، پویایى لازم را به دست آورد. به همان پیمانه که استعمار به پیشروى و تعمیق سلطه خود ادامه می‌داد اسلام نیز به فتح قلوب مردم و بیدارى و ایجاد حس مقاومت و روح حماسه دینى و ملى مردم کمک می‌نمود و قبل از آن که استعمار سراسر مجمع الجزایر را بگیرد تقریباً نود درصد جمعیت اندونزى مسلمان شدند. [۱۱]

تأسیس سازمان‌هاى مبارز

تاریخ احزاب سیاسى و مبارز در اندونزى نیز با مبارزه‌هاى رهایى بخش و ضد استعمارى آن کشور گره خورده است و مردم براى انسجام مبارزه‌ها دست به تشکل‌هاى اسلامى و متعدد زدند. از این لحاظ استقلال آن کشور و اخراج استعمارگران از آن، رهین رویکرد دینى و پیروى از آیین نجات بخش اسلام می‌باشد.
اسلام نخست این مجموعه جزایر از هم پراکنده و جدا افتاده را هویت واحد بخشید و انسجام و وحدت ملى ارزانى نمود سپس مشت‌هاى آنها را گره نموده به سوى استعمار هلند نشانه گرفت:
«تا اواسط قرن نوزدهم بریتانیا و هلند امپراتورى خود را در مناطق اندونزى و مالایا مستقر ساخته بودند. مسلمانان این منطقه هنوز جزئى از یک امپراتورى یا تمدن متحد را تشکیل نمی‌دادند بلکه به جوامع قومى و زبانى متعدد و ایالت‌هاى فراوان تقسیم شده بودند. تنها در اواخر قرن نوزدهم بود که تسلط هلند و بریتانیا سبب بروز تحولات عمیقى در حیات سیاسى و اقتصادى شد و واکنش مسلمانان و ناسیونالیست‌ها را نسبت به مداخله بیگانگان برانگیخت... . روحانیون سنى، معلمان صوفى، نخبگان پیشین سیاسى، طبقه جدید مدیران و روشنفکران اندونزى، اصلاح طلبان مسلمان و سرانجام رهبران نظامى رادیکال همگى نسبت به آینده جوامع اندونزى و مالایا مطالبه حقوق می‌کردند... .» [۱۲]
نویسنده فوق در جاى دیگر تصریح می‌کند:
«نخستین واکنش به حاکمیت تثبیت شده هلندى‌ها و اضمحلال طبقه اشراف، از جوامع مسلمان سربرآورد. توازن ناپایدار قدرت، زمینه را براى مخالفت مجدد نخبگان فراهم ساخت... مقاومت روستاییان به رهبرى روحانیون همزمان با جنگ‌هاى جاوه در سال‌هاى 1820ـ1830 م آغاز شد.» [۱۳]
با این حال تاریخ آغاز مبارزات مسلمانان در برابر استعمار تقریباً به دو قرن قبل از این بر می‌گردد. در واقع استعمار در بدو ورودش در خاک اندونزى با واکنش منفى مسلمانان مواجه شد و پس از پیشروى و ایجاد جاى پا و تثبیت نیز هیچ گاه نتوانست رضایت مسلمانان را به سوى خود جلب کند یا آنان را وادار به سازش و بى تفاوتى نماید. مهم ترین جنگ‌هاى آزادى بخش مسلمانان تا سال 1629م به رهبرى آلونگ هونگوگوسامو هدایت و سازماندهى می‌گردید و پس از وى، سلطان عبدالفتاح ظهور کرد و نیروهاى مبارز و استقلال طلب را ساماندهى و رهبرى نمود.
هم چنان که مبارزات مردم مسلمان بر ضد استعمار ادامه می‌یافت تجارب جدید و ضرورت‌هاى نوین مبارزاتى براى مسلمانان رونما می‌گردید که از جمله آن ساماندهى مبارزات و تشکل یافتگى نیروها در قالب سازمان‌هاى منسجم و آموزش دیده و کارآموزده بود. از این رو به تدریج احزابى با اهداف، رویکرد و عناوین اسلامى در صحنه سیاسى و مبارزاتى اندونزى ظاهر گردیدند که از جمله مهم ترین آنها می‌توان به حزب الله و سبیل الله اشاره کرد که نقش مهمى در بیرون راندن یا دفع حضور مجدد نیروهاى استعمار هلندى ایفا کردند. ام.جى.هوکر، اسلام در جنوب شرقى آسیا، ص 205. در سال‌هاى بعد به خصوص سال 1945م مسلمانان اندونزى حزب بزرگ و مهم «ماشومى» را تأسیس کردند و کلیه سازمان‌هاى مهم اجتماعى و فرهنگى مسلمان در این حزب پذیرفته شدند. آنها قول دادند که ماشومى تنها حزب سیاسى براى مسلمانان باشد.
حزب مزبور تا سال 1952م به عنوان یکى از دو حزب بزرگ و سراسرى اندونزى شناخته می‌شد و حزب دیگر که گرایش ناسیونالیستى داشت نیز از لحاظ دینى ضد دین نبود و با توجه به گرایش عمومى معنوى و دینى مردم اندونزى، این حزب در واقع نسبت به دین موضع بى طرف گرفته بود.
این در حالیست که از اوایل قرن بیستم انجمن‌هاى متعدد دینى در اندونزى جهت فعالیت‌هاى فرهنگى و دینى که بعداً نقش مهمى در استقلال طلبى و استعمارستیزى در اندونزى ایفا کردند شکل گرفت. از جمله آنها می‌توان به تأسیس انجمن محمدیه در سال 1912م و نهضت العلماء در سال 1924م اشاره کرد که هدف از تأسیس آنها فعالیت‌هاى دینى و سامان بخشى به تبلیغات اسلامى و شناساندن بهتر اسلام به مردم تشنه معارف اسلامى و شیفته معنویت بوده است. [۱۴]
بدین ترتیب تنها جبهه‌هاى نظامى نبود که مسلمانان اندونزى در آن فعال بوده، قدرت اصلى و ابتکار را در دست داشتند؛ «رهبران مسلمان در زمینه سیاسى نیز فعال بودند. به این علت بود که محمد روئم (Roem) از حزب «ماشومى» تقریباً در کلیه هیأت‌هاى اعزامى اندونزى که در زمان انقلاب در مراحل مختلف پشت میز مذاکره با هلندى‌ها قرار می‌گرفتند، دخالت داده شد. در ماه مارس 1949 وى توانست با جى.اچ.فن راین، فرستاده هلند، به توافقى برسد که این امر راه را براى بازگشت حکومت جمهورى به جوک کارتا هموار ساخت و در مورد کنفرانس میزگرد در هلند در اواخر سال 1949م به انتقال حاکمیت به اندونزى منجر شد. خود روئم، رئیس هیأت اعزامى اندونزى به کنفرانس میزگرد بود.» [۱۵]

رهبران دینى پس از استقلال اندونزى

رهبران و روشنفکران دینى پس از استقلال اندونزى (1949 م) نیز از قدرت دور نبودند و حتى رقباى ناسیونالیست آنان به مشارکت آنان در قدرت و رضایت شان جهت مشروعیت حکومت خویش و راضى نمودن مردم، نیاز داشتند. «از نظر سوکارنو (یکى از رهبران استقلال و رئیس جمهور پیشین کشور) شرکت نهضت العلماء در حکومت، کمک کرد تا هر گونه اتهامى راجع به تمایلات کمونیستى او یا مخالفت وى با اسلام از بین برود... .» [۱۶]
این نکته مورد تأکید ناظران و پژوهشگران خارجى نیز می‌باشد که اسلام در اندونزى صرفاً از لحاظ کمیت پیشروى نکرد بلکه بیش از آن به صورت عمودى و از نظر کیفى نیز در جان‌ها و قلوب مردم اندونزى جاى گرفت؛ به طوریکه نظامیان و سیاستمداران به خوبى دریافتند که هرگونه توفیقى در امور سیاسى و ثبات و امنیت، بدون توجه به ارزش‌هاى دینى امکان پذیر نیست. چنان که تنها چیزى که در برابر سیل بنیان کن کمونیسم می‌تواند مقاومت کند رویکرد اسلامى مسئولان سیاسى و رهبران کشور و کسب اعتماد مردم از طریق دخالت دادن احزاب اسلامى و رهبران دینى در قدرت می‌باشد.
سوهارتو، رهبر بعدى و نظامى اندونزى نیز براى کسب قدرت و تثبیت و تداوم آن بیش از همه به نیروهاى اسلامى و احزاب دینى تکیه نمود و با تحصیل اعتماد آنان، توانست به اهداف سیاسى خود دست یافته قدرت را به دست گیرد. پس از سوهارتو چنان که در سال‌هاى اخیر شاهد بودیم، عبدالرحمان وحید رهبر نهضت العلماى اندونزى، با وجود تعلق اکثر اعضاى پارلمان به حزب کلکار میگاواتى سوهارتو پوترى، به ریاست جمهورى دست یافت و با وجود کهولت سن مدتى به حکومت پرداخت. غ[۱۷]

وضعیت فرهنگى و مذهبى اندونزى

با همه فراز و فرودهایى که تاریخ اندونزى در دهه‌هاى اخیر به خود دیده است، اکنون نیز مردم اندونزى از باورمندترین و اصول گراترین مسلمانان جهان به شمار می‌روند. آنان به دلیل ورود مسالمت آمیز و فرهنگى اسلام در سرزمین شان با خشونت و افراطى گرى که توسط برخى جریان‌هاى متحجر جوامع اسلامى تزریق می‌گردد، مخالف اند و به رغم سرمایه گذارى فراوان در دهه‌هاى اخیر براى آن، کم ترین تأثیر را پذیرفته‌اند. همان گونه که در مقابل میسونرهاى غربى که با اشکال مختلف و تحت بهانه‌هاى مختلف از جمله در اواخر سال گذشته، به دلیل زلزله سونامى به ترویج آیین مسیحیت می‌پردازند، مقاومت نشان داده آنان را دست خالى به کشورشان عودت می‌دهند. اکنون حدود 550 هزار مسجد در اندونزى وجود دارد. مساجد اندونزى به رغم کثرت، بیش از بسیارى از مناطق اسلامى، شاهد تراکم نمازگزاران و عبادات جمعى آنان می‌باشد.
اکثر مسلمانان اندونزى پیرو مذهب شافعى می‌باشند و شمارى نیز از سایر مذاهب اسلامى مانند حنفى، حنبلى، مالکى و جعفرى و زیدى و اسماعیلى پیروى می‌کنند. فرقه‌هاى مختلف تصوف نیز در آن کشور حضور دارند که از جمله آنها می‌توان به نقشبندیه و تیجانیه اشاره کرد. یکى از محققان آن کشور می‌نویسد:
«اکثر مردم مسلمان اندونزى پیرو مذهب شافعى‌اند و مذاهب دیگر اسلامى که در آن کشور پیروان قابل توجهى دارند حنفى، مالکى، حنبلى و شیعه اثنى عشرى، زیدى و علوى با برخى طریقه‌هاى تصوف مثل نقشبندیه و تیجانیه می‌باشند. مردم مسلمان اندونزى از ملت‌هاى متدین و ملتزم به ارزش‌هاى دینى اند و این امر با توجه به کثرت مساجد در آن قابل اثبات است.» [۱۸]

تعامل مذاهب اسلامى در اندونزى

اندونزى از لحاظ روابط پیروان مذاهب متعدد اسلامى پیشینه درخشان دارد. چنان که اشاره شد اسلام همزمان با پیشروى استعمار و چپاول و تعدى و بهره کشى بى رحمانه آن، در خط موازى در صفحات قلوب مردم گسترش می‌یافت و به مردم از هم گسیخته و پراکنده اندونزى هویت می‌بخشید و آنان را هدایت می‌کرد و بر روحیه آزادى طلبى و استقلال خواهى و نبرد با استعمار می‌افزود. همان گونه که اسلام در آن کشور با مسالمت و تعامل فرهنگى وارد شد مردم اندونزى نیز همواره با همدیگر روابط حسنه و به دور از خشونت و تعصب داشته‌اند. آنان عمدتاً بر مشترکات اسلامى از جمله محوریت قرآن و اهل بیت پیامبر(علیهم السلام) تأکید ورزیده‌اند. مذاهب اسلامى به ویژه دو مذهب تشیع و تسنن توأمان از همان آغاز وارد جنوب شرق آسیا از جمله اندونزى شدند و در جزایر مختلف آن نفوذ یافتند. اولین دولت اسلامى در اندونزى تحت تأثیر فرهنگ تشیع در یکى از جزایر اندونزى که باسامى خوانده می‌شود و در استان (ایالت) اچه قرار دارد، شکل گرفت. از این لحاظ تشیع در اندونزى به عنوان مذهب نجات بخش و ناب مطرح بوده و فرقه‌هاى مختلف اسلامى بدان احترام ویژه قائل‌اند.
در اندونزى مذاهب مختلف اسلامى حضور دارد و اکثریت با مذهب شافعى می‌باشد اما در عمل و اجراى شعایر اسلامى، تقریباً فرهنگ عمومى مردم که البته مانند سایر جاها مقدارى با قدرت جاشنى فرهنگ بومى توأم است پیروى از اهل بیت عصمت و طهارت و متأثر از آن می‌باشد. اجراى دعاها و مراسم توسل و زیارت اهل قبور به ویژه برخى سادات و علما و عرفاى نامى، برگزارى مراسم اعم از جشن بعثت و ولادت‌هاى اولیاى الهى و حتى مراسم سوگوارى سیدالشهدا جزء برنامه‌هاى دینى مردم به اشکال مختلف است و بین طوایف مختلف تفاوت فاحش احساس نمی‌شود. این ویژگى باعث شده است که برخى از رهبران مشهور اهل سنت ملت اندونزى را متأثر از فرهنگ تشیع بدانند. یکى از رؤساى جمهور اندونزى و رهبر انجمن بزرگ جمعیت نهضت العماى اندونزى، عبدالرحمان وحید که به اهل سنت تعلق دارد تصریح می‌کند:
«جمعیت نهضت العلما پیرو آموزش‌هاى اهل سنت و جماعت می‌باشند، هر چند در عمل از فرهنگ تشیع تقلید می‌کنند.» [۱۹]
این در حالیست که همان گونه که اشاره شد جمعیت نهضت العلماى اهل سنت در اندونزى بزرگ ترین مجموعه دینى به شمار می‌رود و حدود سى ـ چهل میلیون نفر هوادار دارد و در ادوار قبل و بعد از استقلال اندونزى نقش تعیین کننده در سرنوشت کشور داشته است، چنانکه یکبار رهبرش به ریاست جمهورى رسید.
یکى از بزرگداشت‌هاى معروف و سالیانه که در اندونزى برگزار می‌شود مراسم دهه محرم و عزادارى عاشوراى حسینى است. مردم مسلمان اندونزى سالگرد شهادت امام حسین(علیه السلام) و یارانش را با احترام و مراسم خاص برگزار می‌کنند ماه‌هاى محرم و صفر براى ملت یاد شده حساب ویژه دارد و معمولا فرقه‌هاى مختلف مسلمان در این دو ماه مجالس جشن و سرور از قبیل عروسى‌ها، ساز و آواز و مراسم شاد برگزار نمی‌کنند. در جزیره جاوه پس از ورود محرم مردم به تهیه غذاى خاص که نام آن از عاشورا اتخاذ شده است که به نام «بوبوسورا» (غذاى عاشورا) اقدام و آن را در بین عزاداران و مستمندان توزیع می‌کنند. مردم یاد شده ماه محرم را «Bulan sura» (شهر سورا) می‌نامند و سورا در واقع همان عاشورا است که در زبان محلى بدین صورت آمده است.
در قسمت شمالى ایالت آچه ماه محرم را ماه حسن و حسین می‌نامند و مردم در این ماه به نذر و تهیه نمودن غذاى نذرى به یاد شهادت امام حسین(علیه السلام) می‌پردازند که آن را «کنج عاشورا» یعنى نذر عاشورا می‌نامند. در منطقه بنکولو واقع در سوماتراى غربى، در دهه نخست محرم مراسم تابوت کشان وجود دارد که به مناسبت عاشوراى حسینى مردم مسلمان برگزار می‌کنند و بسیار شبیه تعزیه و شبیه خوانى شیعیان در برخى نقاط شیعه نشین جهان می‌باشد.
در مراسم عزادارى که توسط شیعیان برگزار می‌شود نه تنها مردم عادى بلکه شمارى از رهبران اهل سنت نیز شرکت می‌کنند. از جمله کسانى که در این مراسم شرکت کرده بدان رسمیت بخشیده و مورد تأکید قرار داده‌اند می‌توان از پروفسور حاج گیاهى على یافى رئیس پیشین مجلس علماى اندونزى و دکتر عقیل سراج، دبیر کل جمعیت نهضت العلماى اندونزى یاد کرد. فرد اخیر مکرر در این گونه مراسم شیعیان شرکت کرده و به ایراد سخن‌رانى و عزادارى پرداخته است به طوری‌که او را بسیارى از مردم شیعه تلقى کرده‌اند اما این امور تأثیرى بر رویکرد کلى مردم مسلمان اندونزى ندارد.
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران که جریان وهابیت با کمک پیدا و پنهان خارجى در صدد تفرقه در میان مسلمانان و ترویج افراطى گرى برآمد، در کشور اندونزى تلاش‌هاى فراوانى از قبیل ساختن مدارس و مساجد، نشر و توزیع کتاب‌هاى وهابیت و ضدشیعى را آغاز کرد ولى به دلیل روحیه مدارا و همزیستى مسالمت آمیز مردم و فرقه‌هاى اسلامى، توفیق چندانى به دست نیاورد و نه تنها مردم و اقلیتى را به خشونت و افراطى گرى وانداشت بلکه اظهارات ضد شیعى قابل ملاحظه اى از سوى رهبران اهل سنت نیز ارائه نگردید.
نکته پایانى تلاش مجدد مسیحیان و مسیونرهاى مسیحى در قالب گروه‌هاى امداد و کمک‌هاى کشورهاى غربى براى ترویج مسیحیت در اندونزى می‌باشد. کشورهاى غربى که در آغاز انتشار خبر زلزله فاجعه بار سونامى واکنش مناسب نشان نداده و از این لحاظ مورد اعتراض مردم جهان به ویژه سازمان‌هاى امدادى و خبرنگاران قرار گرفتند، به ناچار بر میزان کمک‌هاى خود افزودند. این بار مسیونرهاى مسیحى جهت سوء استفاده از این کمک‌ها و بهره گیرى تبلیغاتى جهت ترویج مسیحیت و تغییر باور دینى مردم تلاش گسترده و هماهنگى را سامان دادند هفته نامه پگاه، 7/12/83. که باز مورد اعتراض جهانیان قرار گرفت. مردم مصیبت دیده و گرفتار مسلمان نیز با هوشیارى مواظب این حرکت‌ها هستند، چنان که افکار عمومى نفرت خود را از این برخورد غرب، پنهان نکردند.

پانویس

  1. عضو هیأت علمى پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت(علیهم السلام).
  2. سید محمد الکاف، تعامل اهل السنة مع قضیة عاشوراء فى اندونیسیا، ص 1 و مرتضى اسعدى، جهان اسلام، (تهران، نشر دانشگاهى، 1366)، ج 1، ص 287.
  3. وزارت امور خارجه، اندونزى، (تهران، دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى)، ص 21.
  4. برناردولک، تاریخ اندونزى، ترجمه ابوالفضل علیزاده طباطبایى، (تهران، پژوهشگاه، 1374)، ص 48.
  5. همان، ص 121.
  6. عبدالمجید ناصرى داوودى، وضعیت کنونى جهان اسلام، (مرکز جهانى علوم اسلامى)، ص 214.
  7. برناردولک، همان، ص 126ـ125.
  8. اندونزى، ص 33.
  9. ایراام لاپیدوس، تاریخ جوامع اسلامى قرون نوزدهم و بیستم، ترجمه دکتر محسن مدیر شانه چى، ص 258.
  10. دایرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 10، ص 359.
  11. ام.بى.هوکر، اسلام در جنوب شرقى آسیا، ترجمه محمد مهدى حیدرپور، ص 205.
  12. ایراام لاپیدوس، همان، ص 249.
  13. همان، ص 285.
  14. عبدالمجید ناصرى داوودى، همان، ص 218.
  15. همان.
  16. ام.بى.هوکر، همان، ص 213.
  17. لام رضا گلى زواره، شناخت کشورهاى اسلامى (قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1372)، ص 154.
  18. سید محمد الکاف، تعامل اهل السنة مع قضیة عاشوراء فى اندونیسیا، ص 2.
  19. همان، ص 4.