اصالت صلح در اسلام (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «<div class="wikiInfo"> {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ | !عنوان !اصالت صلح در اسلام |...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۸: خط ۱۸:
</div>
</div>


==اصالت صلح در اسلام==
==اصالت [[صلح]] در اسلام==
طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو است. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمی‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نيست، بلكه برعكس، اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند.  
طرفداران اين نظريه معتقدند اساس روابط مسلمانان با غيرمسلمانان بر مسالمت و رفتار نيكو است. اسلام هيچ گاه به پيروان خود اجازه قتل و كشتار پيروان مذاهب ديگر را نمی‌دهد و وجود عقايد مخالف، مجوزى بر رفتار خصمانه نيست، بلكه برعكس، اسلام به پيروان خود دستور می‌دهد با مخالفان اسلام، رفتارى مبتنى بر عدالت و قسط داشته باشند.  
اين نظريه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدين معنى كه غير مسلمانان از آن جهت كه در «انسانيت» با مسلمانان شريك هستند، احترام دارند، هرچند در عقيده و مذهب تفاوت دارند. از اين رو، حضرت اميرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعايت حال مردم مصر می‌فرمايد:
اين نظريه مبتنى بر «كرامت انسانى» است، بدين معنى كه غير مسلمانان از آن جهت كه در «انسانيت» با مسلمانان شريك هستند، احترام دارند، هرچند در عقيده و مذهب تفاوت دارند. از اين رو، حضرت اميرمؤمنان على(ع) در فرمانش به مالك اشتر در رعايت حال مردم مصر می‌فرمايد:
خط ۸۴: خط ۸۴:
سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود جهانى بودن آئين اسلام، بر به رسميت شناختن موجوديت قبايل، ملّت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. يكى از ادله سيره پيش گفته، نامه‌هايى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از اين طريق، موجوديت آنان را به رسميت شناخته است. دليل ديگر، پيمان نامه‌هايى است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّت‌هاى غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نيز پيمان صلح را نقض نمی‌كرده است، زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غيرقابل گذشت است.  يكى از نويسندگان معاصر نوشته است:
سيره پيامبر اكرم (صلى الله عليه وآله) با وجود جهانى بودن آئين اسلام، بر به رسميت شناختن موجوديت قبايل، ملّت‌ها و اديان ديگر، چه در قلمرو حكومت اسلامى و چه خارج از آن استوار بوده است. يكى از ادله سيره پيش گفته، نامه‌هايى است كه آن حضرت براى گروهى از سران و زمامداران نوشته و از اين طريق، موجوديت آنان را به رسميت شناخته است. دليل ديگر، پيمان نامه‌هايى است كه در دوران حكومت پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) و پس از وفات حضرت با ملّت‌هاى گوناگون امضا شده است. در تمام موارد تا هنگامى كه ملّت‌هاى غيرمسلمان به پيمان خود وفادار بوده‌اند، دولت اسلامى نيز پيمان صلح را نقض نمی‌كرده است، زيرا نقض پيمان از ديدگاه اسلام، گناهى بزرگ و غيرقابل گذشت است.  يكى از نويسندگان معاصر نوشته است:
«در‌انديشه سياسى اسلام، صلح و همزيستى مسالمت آميز به عنوان اساسى ترين اصل در مناسبات بين المللى منظور گرديده و به همين دليل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحكيم و برقرارى شرايط و پيمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پيش بينى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيرى از بروز روابط خصمانه و درگيرى‌هاى خونين، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بين المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى ديگر را نيز براى انعقاد پيمان‌هاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصيه نموده است كه در اين زمينه، همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكيم مبانى و شرايط و نيز گسترش صلح در جامعه بشرى دريغ ننمايند... و در بسيارى از موارد اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزام ‌رسيده است. عقد قراردادهاى صلح از وظايف دولت‌هاى مسئول و صلاحيت دار اسلامى است، و اين وظيفه در مواردى كه تمايلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكيد بيشترى می‌يابد».   
«در‌انديشه سياسى اسلام، صلح و همزيستى مسالمت آميز به عنوان اساسى ترين اصل در مناسبات بين المللى منظور گرديده و به همين دليل، در حقوق اسلامى، بهره بردارى از فرصت‌هاى مناسب براى تحكيم و برقرارى شرايط و پيمان‌هاى صلح در روابط خارجى جامعه اسلامى پيش بينى شده است. اسلام براى تحقق بخشى و گسترش حالت صلح در ميان ملت‌ها و جلوگيرى از بروز روابط خصمانه و درگيرى‌هاى خونين، نه تنها براى قراردادها و معاهدات بين المللى ارزش حقوقى فوق العاده قائل شده، بلكه اصولا ملت‌ها و گروه‌هاى ديگر را نيز براى انعقاد پيمان‌هاى صلح دعوت كرده و به جامعه اسلامى توصيه نموده است كه در اين زمينه، همواره پيش قدم باشند و از هر نوع كوششى براى برقرارى و تحكيم مبانى و شرايط و نيز گسترش صلح در جامعه بشرى دريغ ننمايند... و در بسيارى از موارد اين توصيه به حد تكليف و وظيفه الزام ‌رسيده است. عقد قراردادهاى صلح از وظايف دولت‌هاى مسئول و صلاحيت دار اسلامى است، و اين وظيفه در مواردى كه تمايلى از طرف دولت‌ها و گروه‌هاى غيرمسلمان نسبت به عقد قراردادهاى صلح احساس شود، تأكيد بيشترى می‌يابد».