اصحاب حدیث: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)'
جز (جایگزینی متن - 'اهل‌سنت' به 'اهل سنت')
جز (جایگزینی متن - '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
خط ۱۸: خط ۱۸:
اصحاب اثر این نظریه‌ها را از باب این که با افکار پست مدرن آشنا بودند، نمی‌زدند بلکه برعکس، این حرف‌ها را از این باب که سنت متقدمان بوده می‌زدند. علمای عصر صحابه و [[تابعین]] نسل اوّل هم، به همین شکل عمل می‌کردند یعنی برای آنها هم نقش یک نوع پیروی از سلف را داشت.
اصحاب اثر این نظریه‌ها را از باب این که با افکار پست مدرن آشنا بودند، نمی‌زدند بلکه برعکس، این حرف‌ها را از این باب که سنت متقدمان بوده می‌زدند. علمای عصر صحابه و [[تابعین]] نسل اوّل هم، به همین شکل عمل می‌کردند یعنی برای آنها هم نقش یک نوع پیروی از سلف را داشت.
مسأله دیگر که در این دو نسل مشترک بود، این بود که اگر ما با مسائلی مواجه شویم که برای آن حکمی در [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]] وجود نداشته باشد، اجتهاد الرأی می‌کنیم.
مسأله دیگر که در این دو نسل مشترک بود، این بود که اگر ما با مسائلی مواجه شویم که برای آن حکمی در [[کتاب خدا|کتاب]] و [[سنت]] وجود نداشته باشد، اجتهاد الرأی می‌کنیم.
منظور از [[اجتهاد]] الرأی این بود که یک صحابی بر اساس قوه حدسی که با مراجعه به دانسته‌های خود، و یک عالمی از تابعین با رجوع به آنچه که از [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)|پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)]] از طریق صحابه شنیده و یک ارتکازات ذهنیه‌ای از دین برایش به وجود آمده، بتواند در مورد مسأله‌هایی که مطرح شده و چیزی از گذشتگان به او نرسیده، نظر بدهد. این کار، یک حدس شخصی و کاملاً بدون روش بود. البته در نگاه اوّل مفید به نظر می‌رسید ولی هر چه زمان سپری می‌شد، تعارض‌ها خودش را بیشتر نشان می‌داد.
منظور از [[اجتهاد]] الرأی این بود که یک صحابی بر اساس قوه حدسی که با مراجعه به دانسته‌های خود، و یک عالمی از تابعین با رجوع به آنچه که از [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)]] از طریق صحابه شنیده و یک ارتکازات ذهنیه‌ای از دین برایش به وجود آمده، بتواند در مورد مسأله‌هایی که مطرح شده و چیزی از گذشتگان به او نرسیده، نظر بدهد. این کار، یک حدس شخصی و کاملاً بدون روش بود. البته در نگاه اوّل مفید به نظر می‌رسید ولی هر چه زمان سپری می‌شد، تعارض‌ها خودش را بیشتر نشان می‌داد.


مثلاً فردی از ابراهیم نخعی مطلبی را می‌پرسید، و او هم به نوعی جوابی می‌داد، در حالی که عالم دیگر از همان شهر، جواب متفاوتی می‌داد.
مثلاً فردی از ابراهیم نخعی مطلبی را می‌پرسید، و او هم به نوعی جوابی می‌داد، در حالی که عالم دیگر از همان شهر، جواب متفاوتی می‌داد.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش