اصطلاحات طریقه خلوتیه

برخی از مهمترین اصطلاحات طریقه خلوتیه در این صفحه مورد بررسی قرار می دهد.

تصوف

دده عمر روشنى (از شيوخ نخستين طريقت خلوتيه) اشعارى دارد كه در آن تصوف را به وجه زير تعريف نموده است: تصوف ترک دعواست، تصوف كمال معناست، تصوف ترک قيل وقال است، تصوف همان وجد است و سماع و حال است، تصوف حفظ اوقات و ترک طامات است، تصوف باب بذل و عطاست، تصوف بى مهرو و فاست، تصوف يک هدايت است از سوى خدا، تصوف آن است كه آدمى را دائم مراقب و شبها محاسب؛ نموده است، تصوف بستن قلب براى حق و سوختن دل با آتش عشق است، تصوف افتادن در آتش عشق است بى تكلف[۱].

صوفى

در ادامه نيز اشعارى درباره صوفى دارد با اين مضمون: صوفى كسى ست كه نه مالک است و نه مملوک، صوفى كسى است كه واقف بر جميع اسرار است، صوفى خورشيدى است كه كسوف ندارد، ستارهاى است كه هرگز خسوف ندارد، و بدان آنكه لاف ولوف دارد مرد صوفى نيست كه صوفى آنست كه با صفوت صاف و صوف شود و اهل صفا ، و اين صاف شدن صوفى از خود وى نيست بلكه موهبت حق تعالى ست به وى، صوفى آن خوش نهادى ست كه نزد او خاک و زر برابر است و در آخر در جواب من الصوفى؟ بايد گفت: صوفى آن است كه بى من و ما شود[۲].

وقت

ما بين دو زمان يعنى حال و آينده و مى گويند صوفى ابن الوقت است يعنى صوفى كارى را انجام مى‌دهد كه در حال حاضر اولى ست، صوفى قائم به مسائل حال است و اعنايى به آنچه برا و گذشته ندارد[۳].

تفكر

تفكر از فضائل اعمال و مفتاح انوار و مبداء استبصار است، تفكر باز كننده علوم و رسيدن به معارف است لذا در قرآن، روايات و كلام بزرگان نيز بسيار بر آن تأكيد شده است. برخى آن را راهنماى جنت دانسته و برخى مثل حسن بصرى زندگى بدون تفكر را بيهوده مى‌خوانند[۴].

قبض و بسط و خوف و رجاء

خوف از چيزى رخ مى‌دهد كه در آينده قرار دارد، مثل خوف از دست دادن محبوب. وهمين طور است رجاء؛ كه اميد به فضل محبوب است در آينده. اما قبض چيزى است كه در همان لحظه بدست مى آيد مثل بسط. خوف و رجا تعلقات قلب است در آينده و قبض و بسط واردات قلبى در حال است. جنيد در اين باره مى‌گويد: خوف از خداى تعالى در من ايجاد قبض مى‌كند و رجاء و اميد به وى ايجاد بسط مى‌نمايد، حقيقت جمع اين دو مى‌نمايد و حق از هر دوى آنها مرا فارق مى سازد؛ چون خوف باعث قبض در من شود آنرا از بين مى‌برد و چون به جراء بسط بيابم آنرا از من رد مى‌نمايد[۵].

هيبت وانس

حقيقت هيبت همان غيبت است فكل هائب غائب و حقيقت انس صحواست. هيبت و انس به لحاظ درجه برتر از قبض و بسط هستند همان طور كه قبض از خوف و بسط از رجا برتر است[۶].

صحو و سكر

صحو رجوع به احساس است بعد از غيبت و سكر غيبت از خود است. زمانيكه صفات جمالى حق مكشوف عبد شود سكر ايجاد مى‌گردد، تجليات جماليه و شهود صفات كماليه زمانيكه بر عبد مستولى گردد به طورى كه بنده چيزى جز حق نبيند، همه اشيا شیء واحدى به نظرش مى‌رسد و به دليل غلبه رؤيت حق نمى‌تواند بين حق و اشيا اطراف تميزى قائل گردد و دچار سكرو غيبت از خود مى‌گردد و سكر بازگشت به احساس بعد از اين حال است. فلما تجلى ربه للجبل، جعله دكا و خر موسى صعقا[۷].

فنا و بقا

فنا واژه اى است عربى و در لغت به معناى نيست و نابود شدن است و در اصطلاح عارفان، مستغرق شدن بنده در حق را گويند. بدان گونه كه بشريت بنده در ربوبيت حق محو شود. عرفا طريق الى الله را به مراحل و منازلى تقسيم كرده‌اند و فنا ران هايت سيربه سوى پروردگار دانسته‌اند. مثلا عطار در اين راه قائل به هفت منزل شده است: طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحيد، حيرت، و فقر وفنا[۸]. فنا همان سقوط اوصاف زميمه و بقا همان بروز اوصاف حميده است چرا كه فنا غفلت انسان از نفس خود و از همه موجودات مى‌باشد و در كل فنا در صوفيه همان فنا از خلق و بقى به حق تعالى مى‌باشد[۹].


پانویس

  1. وجدانى، صادق، ص 44
  2. همان، ص 45
  3. . http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)
  4. العسال، احمد، پيشين، ص 7
  5. http://www.alkhlutih.com(8/7/1392 تاريخ مراجعه)
  6. همان
  7. همان
  8. مقدم پور، فاطمه، فنا في الله و بقاء بالله، تهران، 1383 ش، ص 190
  9. همان