اصول فقه: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''اُصول‌ِ فِقْه‌''' یکی از شاخه‌های [[علوم اسلامی]] و دانش قواعد و ابزار استنباط احکام فقهی است. '''اصول فقه''' نسبت‌ به‌ دانش‌ [[فقه‌]] علمی‌ ابزاری‌ شمرده‌ می‌شود.
'''اُصول‌ِ فِقْه‌''' یکی از شاخه‌های [[علوم اسلامی]] و دانش قواعد و ابزار استنباط احکام فقهی است. '''اصول فقه''' نسبت‌ به‌ دانش‌ [[فقه‌]] علمی‌ ابزاری‌ شمرده‌ می‌شود.


در تعریف اصول فقه تعبیرهای گوناگونی از قدما و متاخران علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت]] وارد شده که هر یک مورد نقض و ابرام قرار گرفته است.
در تعریف اصول فقه تعبیرهای گوناگونی از قدما و متاخران علمای [[شیعه]] و [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] وارد شده که هر یک مورد نقض و ابرام قرار گرفته است.


== تعریف مشهور ==
== تعریف مشهور ==
خط ۱۳: خط ۱۳:
«بانه صناعة یعرف بها القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق استنباط الاحکام، او التی ینتهی الیها فی مقام العمل» «اصول فقه، صناعتی است که به وسیله آن، قواعدی شناخته می‌شود که یا صلاحیت دارد در راه استنباط احکام شرعی به کار گرفته شود یا مکلف در مقام عمل و امتثال برای رهایی از تردید، به آنها تمسک نموده و عمل خود را به آنها مستند می‌نماید». <ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص۹. </ref>
«بانه صناعة یعرف بها القواعد التی یمکن ان تقع فی طریق استنباط الاحکام، او التی ینتهی الیها فی مقام العمل» «اصول فقه، صناعتی است که به وسیله آن، قواعدی شناخته می‌شود که یا صلاحیت دارد در راه استنباط احکام شرعی به کار گرفته شود یا مکلف در مقام عمل و امتثال برای رهایی از تردید، به آنها تمسک نموده و عمل خود را به آنها مستند می‌نماید». <ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص۹. </ref>


[[میرزای نایینی]] در «فوائد الاصول» در‌این‌باره می‌گوید:
[[محمد حسین نائینی|میرزای نایینی]] در «فوائد الاصول» در‌این‌باره می‌گوید:


«ینبغی تعریف علم الاصول بان یقال: ان علم الاصول عبارة عن العلم بالکبریات التی لو انضمت الیها صغریاتها یستنتج منها حکم فرعی کلی». <ref>نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج۱، ص۱۹. </ref>
«ینبغی تعریف علم الاصول بان یقال: ان علم الاصول عبارة عن العلم بالکبریات التی لو انضمت الیها صغریاتها یستنتج منها حکم فرعی کلی». <ref>نائینی، محمد حسین، فوائد الاصول، ج۱، ص۱۹. </ref>
خط ۳۳: خط ۳۳:
شاید ساده‌ترین‌ راه‌ برخورد با اصطلاح‌ اصول‌ فقه‌ این‌ باشد که‌ با دیدگاهی‌ دستوری‌، این‌ ترکیب‌ به‌ عنوان‌ ترکیبی‌ اضافی‌ نگریسته‌ شود و از آن‌جا که‌ «اصل‌» در لغت‌ به‌ معنی‌ «ما یبتنی‌ علیه‌الشی‌ء» است‌، یعنی‌ آنچه‌ چیزی‌ بر آن‌ مبتنی‌ است‌، اصول‌ فقه‌ عبارت‌ از اموری‌ دانسته‌ شود که‌ علم‌ فقه‌ بر آنها مبتنی‌ است‌. این‌ معنا، اگرچه‌ در مقام‌ توضیح‌، در دوره‌های‌ گوناگون‌ از تاریخ‌ اصول‌ فقه‌، بیانی‌ دگرگونه‌ یافته‌ است‌، اما اجمالاً قدر مشترکی‌ است‌ که‌ در تعاریف‌ گوناگون‌ اصول‌ فقه‌، در قرون‌ مختلف‌ به‌ چشم‌ می‌آید.
شاید ساده‌ترین‌ راه‌ برخورد با اصطلاح‌ اصول‌ فقه‌ این‌ باشد که‌ با دیدگاهی‌ دستوری‌، این‌ ترکیب‌ به‌ عنوان‌ ترکیبی‌ اضافی‌ نگریسته‌ شود و از آن‌جا که‌ «اصل‌» در لغت‌ به‌ معنی‌ «ما یبتنی‌ علیه‌الشی‌ء» است‌، یعنی‌ آنچه‌ چیزی‌ بر آن‌ مبتنی‌ است‌، اصول‌ فقه‌ عبارت‌ از اموری‌ دانسته‌ شود که‌ علم‌ فقه‌ بر آنها مبتنی‌ است‌. این‌ معنا، اگرچه‌ در مقام‌ توضیح‌، در دوره‌های‌ گوناگون‌ از تاریخ‌ اصول‌ فقه‌، بیانی‌ دگرگونه‌ یافته‌ است‌، اما اجمالاً قدر مشترکی‌ است‌ که‌ در تعاریف‌ گوناگون‌ اصول‌ فقه‌، در قرون‌ مختلف‌ به‌ چشم‌ می‌آید.


در جست‌ و جو برای‌ یافتن‌ِ تعریفی‌ در آثار متقدمان‌، نخست‌ باید از تعاریف‌ آغازین‌ِ ارائه‌ شده‌ در آثار مؤلفان‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ سخن‌ گفت‌ که‌ همزمان‌ با تألیف‌ نخستین‌ آثار مفصل‌ اصولی‌ نزد [[مذاهب‌]] گوناگون‌ فقهی‌ بوده‌ است‌. [[سید مرتضی‌]] اصول‌ فقه‌ را عبارت‌ از «سخن‌ درباره چگونگی‌ِ دلالت‌ ادله‌ بر احکام‌، فی‌ الجمله‌ و نه‌ به‌ تفصیل‌» دانسته‌، <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی‌ اصول‌ الشریعة، ج۱، ص۷. </ref><ref>حسینی، احمد، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌، ج۱، ص۲۶۲. </ref> و تعاریفی‌ نزدیک‌ به‌ آن‌ در آثار دیگران‌ نیز مطرح‌ شده‌ است‌. <ref>غزالی‌، محمد بن محمد، المستصفی‌، ج۱، ص۵.</ref>
در جست‌ و جو برای‌ یافتن‌ِ تعریفی‌ در آثار متقدمان‌، نخست‌ باید از تعاریف‌ آغازین‌ِ ارائه‌ شده‌ در آثار مؤلفان‌ سده ۵ق‌/ ۱۱م‌ سخن‌ گفت‌ که‌ همزمان‌ با تألیف‌ نخستین‌ آثار مفصل‌ اصولی‌ نزد [[مذاهب‌]] گوناگون‌ فقهی‌ بوده‌ است‌. [[سید مرتضی علم‌الهدی|سید مرتضی‌]] اصول‌ فقه‌ را عبارت‌ از «سخن‌ درباره چگونگی‌ِ دلالت‌ ادله‌ بر احکام‌، فی‌ الجمله‌ و نه‌ به‌ تفصیل‌» دانسته‌، <ref>شریف مرتضی، علی بن حسین، الذریعة الی‌ اصول‌ الشریعة، ج۱، ص۷. </ref><ref>حسینی، احمد، رسائل‌ الشریف‌ المرتضی‌، ج۱، ص۲۶۲. </ref> و تعاریفی‌ نزدیک‌ به‌ آن‌ در آثار دیگران‌ نیز مطرح‌ شده‌ است‌. <ref>غزالی‌، محمد بن محمد، المستصفی‌، ج۱، ص۵.</ref>


== تعریف ==
== تعریف ==
به‌ عنوان‌ پلی‌ میان‌ تعریفات‌ کهن‌ و تعریفات‌ متأخر، باید به‌ تعریفی‌ کوتاه‌، اما متفاوت‌ از [[محقق‌ حلی‌]] (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) اشاره‌ کرد که‌ اصول‌ فقه‌ را عبارت‌ از «طرق‌ فقه‌، به‌ اجمال‌» دانسته‌ است‌. <ref>حلی‌، جعفر بن حسن، معارج‌ الاصول‌، ج۱، ص۴۷. </ref> این‌ تعریف‌ را از آن‌ جهت‌ پلی‌ میان‌ دو دوره‌ می‌توان‌ انگاشت‌ که‌ متأخران‌ امامیه‌ بر خلاف‌ پیشینیان‌، دانش‌ اصول‌ فقه‌ را نه‌ شناخت‌ ادله‌، بلکه‌ شناخت‌ قواعد فراهم‌ شده‌ برای‌ استنباط احکام‌ شرعی‌ می‌دانسته‌اند.
به‌ عنوان‌ پلی‌ میان‌ تعریفات‌ کهن‌ و تعریفات‌ متأخر، باید به‌ تعریفی‌ کوتاه‌، اما متفاوت‌ از [[محقق حلی|محقق‌ حلی‌]] (د ۶۷۶ق‌/ ۱۲۷۷م‌) اشاره‌ کرد که‌ اصول‌ فقه‌ را عبارت‌ از «طرق‌ فقه‌، به‌ اجمال‌» دانسته‌ است‌. <ref>حلی‌، جعفر بن حسن، معارج‌ الاصول‌، ج۱، ص۴۷. </ref> این‌ تعریف‌ را از آن‌ جهت‌ پلی‌ میان‌ دو دوره‌ می‌توان‌ انگاشت‌ که‌ متأخران‌ امامیه‌ بر خلاف‌ پیشینیان‌، دانش‌ اصول‌ فقه‌ را نه‌ شناخت‌ ادله‌، بلکه‌ شناخت‌ قواعد فراهم‌ شده‌ برای‌ استنباط احکام‌ شرعی‌ می‌دانسته‌اند.
به‌ تصریح‌ پاره‌ای‌ از متون‌ اساسی‌ در اصول‌ فقه‌ امامی‌ که‌ به‌ قرون‌ متأخر مربوط می‌شوند، قول‌ مشهور در تعریف‌ علم‌ اصول‌ «علم‌ به‌ قواعد فراهم‌ شده‌ برای‌ استنباط احکام‌ شرعی‌ فرعی‌» است‌. <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۵. </ref><ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول‌، ج۱، ص۹. </ref> از جدیدترین‌ تعریفهای‌ ارائه‌ شده‌، تعریف‌ [[آخوند خراسانی‌]] است‌ مبنی‌ بر اینکه‌ «علم‌ اصول‌ صناعتی‌ است‌ که‌ با آن‌ قواعدی‌ شناخته‌ می‌شوند که‌ می‌توانند در طریق‌ استنباط احکام‌ به‌ کار آیند، یا در مقام‌ عمل‌ محل‌ رجوع‌ باشند. <ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول‌، ج۱، ص۹. </ref> به‌ هر حال‌، باید توجه‌ داشت‌ که‌ تاریخ‌ تحول‌ تعریف‌ این‌ علم‌، با تاریخ‌ گسترش‌ دامنه آن‌ تناسبی‌ مستقیم‌ دارد و هر زمان‌ که‌ اصول‌ فقه‌ در روند تاریخی‌ خود به‌ مرحله جدیدی‌ پای‌ نهاده‌، نیاز به‌ تجدید‌نظری‌ در تعریف‌ آن‌ احساس‌ شده‌ است‌.
به‌ تصریح‌ پاره‌ای‌ از متون‌ اساسی‌ در اصول‌ فقه‌ امامی‌ که‌ به‌ قرون‌ متأخر مربوط می‌شوند، قول‌ مشهور در تعریف‌ علم‌ اصول‌ «علم‌ به‌ قواعد فراهم‌ شده‌ برای‌ استنباط احکام‌ شرعی‌ فرعی‌» است‌. <ref>قمی‌، ابوالقاسم، قوانین‌ الاصول‌، ج۱، ص۵. </ref><ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول‌، ج۱، ص۹. </ref> از جدیدترین‌ تعریفهای‌ ارائه‌ شده‌، تعریف‌ [[محمد کاظم خراسانی|آخوند خراسانی‌]] است‌ مبنی‌ بر اینکه‌ «علم‌ اصول‌ صناعتی‌ است‌ که‌ با آن‌ قواعدی‌ شناخته‌ می‌شوند که‌ می‌توانند در طریق‌ استنباط احکام‌ به‌ کار آیند، یا در مقام‌ عمل‌ محل‌ رجوع‌ باشند. <ref>آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول‌، ج۱، ص۹. </ref> به‌ هر حال‌، باید توجه‌ داشت‌ که‌ تاریخ‌ تحول‌ تعریف‌ این‌ علم‌، با تاریخ‌ گسترش‌ دامنه آن‌ تناسبی‌ مستقیم‌ دارد و هر زمان‌ که‌ اصول‌ فقه‌ در روند تاریخی‌ خود به‌ مرحله جدیدی‌ پای‌ نهاده‌، نیاز به‌ تجدید‌نظری‌ در تعریف‌ آن‌ احساس‌ شده‌ است‌.


== پیشینه اصول‌ در سده نخست‌ هجری‌==
== پیشینه اصول‌ در سده نخست‌ هجری‌==
خط ۵۲: خط ۵۲:
در تحلیل‌ این‌ روایات‌ با بهره‌گیری‌ از دانسته‌های‌ تاریخ‌ فقه‌، باید گفت‌: رواج‌ نظریه طبقه‌بندی‌ ادله‌، و طرح‌ همزمان‌ِ ابزارهای‌ فقهی‌ رأی‌، اجماع‌ و اقوال‌ صحابه‌ در این‌ روایات‌ در اواخر سده نخست‌ هجری‌، همسو با رشد دانش‌ فقه‌، و نیاز فقه‌ِ رو به‌ گسترش‌ به‌ طرح‌ چنین‌ نظریه‌هایی‌ بوده‌ است‌. رونق‌ پاسخ‌گویی‌ به‌ مسائل‌ تقدیری‌ (فرضی‌) در محافل‌ فقهی‌، فقیهان‌ را وادار می‌ساخت‌ تا میان‌ مسائل‌ از پیش‌ پاسخ‌ داده‌ شده‌ و مسائل‌ بی‌ پاسخ‌، ارتباطی‌ نظری‌ و انتزاعی‌، فراتر از مصادیق‌ برقرار سازند و در واقع‌ پای‌ در راه‌ شکل‌ دادن‌ به‌ دانش‌ اصول‌ فقه‌ گذارند.
در تحلیل‌ این‌ روایات‌ با بهره‌گیری‌ از دانسته‌های‌ تاریخ‌ فقه‌، باید گفت‌: رواج‌ نظریه طبقه‌بندی‌ ادله‌، و طرح‌ همزمان‌ِ ابزارهای‌ فقهی‌ رأی‌، اجماع‌ و اقوال‌ صحابه‌ در این‌ روایات‌ در اواخر سده نخست‌ هجری‌، همسو با رشد دانش‌ فقه‌، و نیاز فقه‌ِ رو به‌ گسترش‌ به‌ طرح‌ چنین‌ نظریه‌هایی‌ بوده‌ است‌. رونق‌ پاسخ‌گویی‌ به‌ مسائل‌ تقدیری‌ (فرضی‌) در محافل‌ فقهی‌، فقیهان‌ را وادار می‌ساخت‌ تا میان‌ مسائل‌ از پیش‌ پاسخ‌ داده‌ شده‌ و مسائل‌ بی‌ پاسخ‌، ارتباطی‌ نظری‌ و انتزاعی‌، فراتر از مصادیق‌ برقرار سازند و در واقع‌ پای‌ در راه‌ شکل‌ دادن‌ به‌ دانش‌ اصول‌ فقه‌ گذارند.
پیش‌ از آغاز بحث‌ از مراحل‌ شکل‌گیری‌ِ دانش‌ اصول‌ فقه‌، باید یادآور شد که‌ مذاهب‌ گوناگون‌ اسلامی‌ در این‌ روند نقشی‌ بسیار مؤثر ایفا نموده‌اند و به‌ سختی‌ می‌توان‌ این‌ مراحل‌ را که‌ متعلق‌ به‌ تاریخ‌ مشترک‌ِ علمی‌ واحد است‌، بر حسب‌ تقسیم‌ به‌ مذاهب‌ مورد بررسی‌ قرار داد. با این‌ حال‌، از یک‌ سو ضرورت‌ نوعی‌ ترتیب‌ و طبقه‌بندی‌ در طرح‌ بحث‌، و از دیگر سو امکان‌ ارائه تفکیکی‌ نسبی‌، میان‌ مکاتب‌ اصولی‌ شیعه و اهل‌ سنت‌، می‌تواند تبریری‌ برای‌ ارائه چنین‌ تقسیمی‌ در مقاله حاضر باشد که‌ البته‌ نباید به‌ سان‌ تفکیکی‌ مطلق‌ نگریسته‌ شود. در این‌ طبقه‌بندی‌، اصطلاح‌ اهل‌ سنت‌ به‌ معنای‌ اعم‌ و متأخر خود به‌ کار برده‌ شده‌ است‌ که‌ تمامی‌ مکاتب‌ اسلامی‌، بجز مکاتب‌ شیعه و محکمه‌ را شامل‌ می‌گردد. در این‌ مقاله‌ تنها جریان‌های‌ مهم‌ در تاریخ‌ اصول‌ فقه‌ با نگرشی‌ عمومی‌ بررسی‌ شده‌ است‌ و بحث‌ درباره تحول‌ تاریخی‌ هر یک‌ از بخش‌های‌ علم‌ اصول‌، چون‌ یکایک‌ ادله‌ و نیز مباحث‌ الفاظ در موضع‌ خود خواهد آمد.
پیش‌ از آغاز بحث‌ از مراحل‌ شکل‌گیری‌ِ دانش‌ اصول‌ فقه‌، باید یادآور شد که‌ مذاهب‌ گوناگون‌ اسلامی‌ در این‌ روند نقشی‌ بسیار مؤثر ایفا نموده‌اند و به‌ سختی‌ می‌توان‌ این‌ مراحل‌ را که‌ متعلق‌ به‌ تاریخ‌ مشترک‌ِ علمی‌ واحد است‌، بر حسب‌ تقسیم‌ به‌ مذاهب‌ مورد بررسی‌ قرار داد. با این‌ حال‌، از یک‌ سو ضرورت‌ نوعی‌ ترتیب‌ و طبقه‌بندی‌ در طرح‌ بحث‌، و از دیگر سو امکان‌ ارائه تفکیکی‌ نسبی‌، میان‌ مکاتب‌ اصولی‌ شیعه و اهل‌ سنت‌، می‌تواند تبریری‌ برای‌ ارائه چنین‌ تقسیمی‌ در مقاله حاضر باشد که‌ البته‌ نباید به‌ سان‌ تفکیکی‌ مطلق‌ نگریسته‌ شود. در این‌ طبقه‌بندی‌، اصطلاح‌ اهل‌ سنت‌ به‌ معنای‌ اعم‌ و متأخر خود به‌ کار برده‌ شده‌ است‌ که‌ تمامی‌ مکاتب‌ اسلامی‌، بجز مکاتب‌ شیعه و محکمه‌ را شامل‌ می‌گردد. در این‌ مقاله‌ تنها جریان‌های‌ مهم‌ در تاریخ‌ اصول‌ فقه‌ با نگرشی‌ عمومی‌ بررسی‌ شده‌ است‌ و بحث‌ درباره تحول‌ تاریخی‌ هر یک‌ از بخش‌های‌ علم‌ اصول‌، چون‌ یکایک‌ ادله‌ و نیز مباحث‌ الفاظ در موضع‌ خود خواهد آمد.
<br />
== محکمه‌ و اصول‌ فقه‌ ==
== محکمه‌ و اصول‌ فقه‌ ==


Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش