اقبال لاهوری و احیای فکر دینی (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حرفها' به 'حرف‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'سمتها' به 'سمت‌ها')
جز (جایگزینی متن - 'حرفها' به 'حرف‌ها')
خط ۸: خط ۸:
البته هر کنفرانسی خودش یک عنوان مستقل دارد، یکی تحت عنوان «تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «محکهای فلسفی در تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «آزادی و جاودانی منِ بشری» و یکی تحت عنوان «روح فرهنگ و تمدن اسلامی» و یکی تحت عنوان «اصل حرکت در اسلام» و یکی دیگر در موضوع «آیا دین ممکن است؟» که این تیتر را می‌گویند اقتباسی است که از کانت کرده است، و بالاخره یک کنفرانس تحت عنوان «تصور خدا و معنی نیایش». به هر حال همه اینها را این مرد تحت عنوان «احیای فکر دینی» ایراد کرده است
البته هر کنفرانسی خودش یک عنوان مستقل دارد، یکی تحت عنوان «تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «محکهای فلسفی در تجربه دینی»، دیگری تحت عنوان «آزادی و جاودانی منِ بشری» و یکی تحت عنوان «روح فرهنگ و تمدن اسلامی» و یکی تحت عنوان «اصل حرکت در اسلام» و یکی دیگر در موضوع «آیا دین ممکن است؟» که این تیتر را می‌گویند اقتباسی است که از کانت کرده است، و بالاخره یک کنفرانس تحت عنوان «تصور خدا و معنی نیایش». به هر حال همه اینها را این مرد تحت عنوان «احیای فکر دینی» ایراد کرده است


من نمی‌خواهم ادعا کنم که تمام حرفهایی که او در این موضوع بسیار بزرگ گفته است بی‌‏انتقاد است، و یا تمام حرفها همان است که این مرد آنها را ایراد کرده است، ولی از باب اینکه این موضوع را او عنوان کرده و در حدودی که یک نفر مفکّر می‌تواند در این موضوعات بحث کند بحث کرده است، بسیار بسیار شایسته تقدیر و تمجید و تبجیل است.  
من نمی‌خواهم ادعا کنم که تمام حرف‌هایی که او در این موضوع بسیار بزرگ گفته است بی‌‏انتقاد است، و یا تمام حرف‌ها همان است که این مرد آنها را ایراد کرده است، ولی از باب اینکه این موضوع را او عنوان کرده و در حدودی که یک نفر مفکّر می‌تواند در این موضوعات بحث کند بحث کرده است، بسیار بسیار شایسته تقدیر و تمجید و تبجیل است.  


من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف حرفهای او قرار بدهم... ولی ابتدائاً می‌خواهم آن نقاط برجسته افکار او را به اطلاع شما برسانم:  
من امروز باید قسمت بیشتر حرف خودم را در اطراف حرف‌های او قرار بدهم... ولی ابتدائاً می‌خواهم آن نقاط برجسته افکار او را به اطلاع شما برسانم:  


اقبال مردی است اروپارفته و اروپاشناخته، مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است، مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحب‏نظر می‌شناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند.
اقبال مردی است اروپارفته و اروپاشناخته، مردی است که از تحصیلات جدید بهره بسیار عالی داشته است، مردی است که دنیای اروپا او را به عنوان یک متفکر و دانشمند و صاحب‏نظر می‌شناسد. او کسی نیست که در گوشه هند منزوی شده و از دور شبحی از اروپا در نظرش مجسّم شده باشد و بعد بخواهد انتقاداتی بکند.
خط ۱۶: خط ۱۶:
او اروپا را از نزدیک دیده و شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقه‏مند است و جوانان مسلمان را تشویق می‌کند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمین را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید.
او اروپا را از نزدیک دیده و شناخته و تجزیه و تحلیل کرده است. به علم جدید هم بسیار علاقه‏مند است و جوانان مسلمان را تشویق می‌کند که علوم جدید را بیاموزند. او کسی نیست که با علوم جدید مخالف باشد یا مسلمین را پرهیز بدهد که علوم جدید را نیاموزید.


با همه این حرفها که مردی است که تحصیلات عالیه خودش را در اروپا کرده و اروپا را شناخته است و به ارزش علم جدید فوق‏العاده واقف و معترف است، در عین حال اولین چیزی که در گفتار این مرد جلب توجه می‌کند و آن را در اشعار خودش به صورت منظوم بیان کرده است این است که آن چیزی را که امروز «تمدن اروپایی» می‌نامند- یعنی مجموع شئون زندگی اروپایی، ایده‌‏آلهایی که تمدن امروز اروپایی به بشر می‌دهد، راه و رسمی که به بشر می‌آموزد، اخلاق و عادات و بالاخره مسیری که اروپای امروز دارد- نه تنها یک چیز خوبی نمی‌داند بلکه یک امر بسیار بسیار خطرناکی، هم برای بشریت و هم برای خود مردم اروپا می‌داند؛  
با همه این حرف‌ها که مردی است که تحصیلات عالیه خودش را در اروپا کرده و اروپا را شناخته است و به ارزش علم جدید فوق‏العاده واقف و معترف است، در عین حال اولین چیزی که در گفتار این مرد جلب توجه می‌کند و آن را در اشعار خودش به صورت منظوم بیان کرده است این است که آن چیزی را که امروز «تمدن اروپایی» می‌نامند- یعنی مجموع شئون زندگی اروپایی، ایده‌‏آلهایی که تمدن امروز اروپایی به بشر می‌دهد، راه و رسمی که به بشر می‌آموزد، اخلاق و عادات و بالاخره مسیری که اروپای امروز دارد- نه تنها یک چیز خوبی نمی‌داند بلکه یک امر بسیار بسیار خطرناکی، هم برای بشریت و هم برای خود مردم اروپا می‌داند؛  


یعنی اقبال اروپا رفته و اروپاشناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک می‌داند و این قسمت‌ها را در کلمات خودش زیاد گنجانده است و من مایل هستم آن قسمت‌ها را که از نوشته‏های خود اقبال یادداشت کرده‏ام برای شما بخوانم تا ببینید این مرد چه نظری راجع به تمدن امروز اروپا دارد و با اینکه به علم اروپایی خوشبین است، به تمدن اروپایی تا چه حدود بدبین است و تا چه اندازه مشرق‏ زمینی‌‏ها و مخصوصاً مسلمین را پرهیز می‌دهد که تحت تأثیر تمدن اروپا قرار نگیرند.
یعنی اقبال اروپا رفته و اروپاشناخته، آینده تمدن اروپا را بسیار شوم و خطرناک می‌داند و این قسمت‌ها را در کلمات خودش زیاد گنجانده است و من مایل هستم آن قسمت‌ها را که از نوشته‏های خود اقبال یادداشت کرده‏ام برای شما بخوانم تا ببینید این مرد چه نظری راجع به تمدن امروز اروپا دارد و با اینکه به علم اروپایی خوشبین است، به تمدن اروپایی تا چه حدود بدبین است و تا چه اندازه مشرق‏ زمینی‌‏ها و مخصوصاً مسلمین را پرهیز می‌دهد که تحت تأثیر تمدن اروپا قرار نگیرند.
خط ۹۵: خط ۹۵:
این است که معتقد می‌شود به تجدید حیات اسلامی که حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست چون اسلام نمرده است، مسلمین مرده‏اند. اسلام نمرده است، چرا؟ چون کتاب آسمانی‏اش هست، سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زنده‏ای هستند، یعنی دنیا نتوانسته بهتر از آنها بیاورد.  
این است که معتقد می‌شود به تجدید حیات اسلامی که حیات اسلامی را باید تجدید کرد و امکان تجدیدش هست چون اسلام نمرده است، مسلمین مرده‏اند. اسلام نمرده است، چرا؟ چون کتاب آسمانی‏اش هست، سنت پیغمبرش هست و اینها به صورت زنده‏ای هستند، یعنی دنیا نتوانسته بهتر از آنها بیاورد.  


آنچه قرآن آورده هیئت بطلمیوس نیست که بگوییم نظریه دیگری آمد و آن نظریه را نسخ کرد، نظریه طبیعیات مبتنی بر عناصر چهارگانه نیست که بگوییم علم امروز آمد و گفت آن عناصر چهارگانه شما همه مرکّبند و عنصر نیستند و عناصر بیش از این حرفهاست.
آنچه قرآن آورده هیئت بطلمیوس نیست که بگوییم نظریه دیگری آمد و آن نظریه را نسخ کرد، نظریه طبیعیات مبتنی بر عناصر چهارگانه نیست که بگوییم علم امروز آمد و گفت آن عناصر چهارگانه شما همه مرکّبند و عنصر نیستند و عناصر بیش از این حرف‌هاست.
خود اسلام زنده است با تکیه‏‌گاه و مبنای زنده، پس نقص کار در کجاست؟
خود اسلام زنده است با تکیه‏‌گاه و مبنای زنده، پس نقص کار در کجاست؟
نقص کار در تفکر مسلمین است. یعنی فکر مسلمین، طرز تلقی مسلمین از اسلام به صورت زنده‏ای نیست، به صورت مرده است.
نقص کار در تفکر مسلمین است. یعنی فکر مسلمین، طرز تلقی مسلمین از اسلام به صورت زنده‏ای نیست، به صورت مرده است.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش