confirmed
۵۴۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نمی یابد' به 'نمییابد') |
|||
(۱۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
از دیدگاه شیعه امامیه ، بعد از [[توحید]] و [[نبوت|نبوّت]] ، امامت مهمترین مسأله در دین اسلام است. امّت اسلامی به طور کلّی در این باب به دو فرقۀ بزرگ شیعه و اهل سنّت منقسم شده که هر یک از این دو فرقه با وجود اختلافات درونگروهی، دو تفاوت جوهری با یکدیگر دارند. به باور جمیع فرقههای شیعه، امام باید منصوص باشد، یعنی شخص امام باید از جانب خدا و رسول خدا تعیین شده باشد، چون عصمت در امام شرط است و شخص معصوم را فقط خدا و رسول خدا میشناسد. | |||
شیخ طوسی میفرماید: «امامت بعد از توحید مهمترین مسأله دینی است. چراکه بدون شناخت و فهم جایگاه امام توحید ناقص خواهد بود و جمیع دستاوردهای پیامبر اعظم(ص) در معرض خطر و اضمحلال قرار خواهد گرفت» <ref>طوسی، 1351: 50</ref>. فیّاض لاهیجی نیز در این باب گفته است: «جمهور امامیّه امامت را از اصول دین دانند چون بقای دین و شریعت را به وجود امام موقوف دانند چنانکه ابتدای شریعت موقوف به وجود نبیّ است. پس حاجت دین به امام به سان حاجت دین به نبیّ است»<ref>فیّاض لاهیجی، بیتا: 333</ref>. | شیخ طوسی میفرماید: «امامت بعد از توحید مهمترین مسأله دینی است. چراکه بدون شناخت و فهم جایگاه امام توحید ناقص خواهد بود و جمیع دستاوردهای پیامبر اعظم(ص) در معرض خطر و اضمحلال قرار خواهد گرفت» <ref>طوسی، 1351: 50</ref>. فیّاض لاهیجی نیز در این باب گفته است: «جمهور امامیّه امامت را از اصول دین دانند چون بقای دین و شریعت را به وجود امام موقوف دانند چنانکه ابتدای شریعت موقوف به وجود نبیّ است. پس حاجت دین به امام به سان حاجت دین به نبیّ است»<ref>فیّاض لاهیجی، بیتا: 333</ref>. | ||
بنابراین امامت جزء اصول دین است و مباحث مربوط به آن در ردیف مباحث توحید و نبوّت خواهد بود و بدین جهت باید در دانش کلام مورد بحث قرار گیرد. گرچه از جهت تعیین حدود ولایت تشریعی در علم فقه نیز مورد بحث واقع میشود، لیکن امامت از نگاه جمیع فرقههای اهل سنّت، مقوّم دین | بنابراین امامت جزء اصول دین است و مباحث مربوط به آن در ردیف مباحث توحید و نبوّت خواهد بود و بدین جهت باید در دانش کلام مورد بحث قرار گیرد. گرچه از جهت تعیین حدود ولایت تشریعی در علم فقه نیز مورد بحث واقع میشود، لیکن امامت از نگاه جمیع فرقههای اهل سنّت، مقوّم دین نمی باشد، بلکه مدیریّت جامعۀ اسلامی است و چنین شخصی نیاز به عصمت ندارد و بدین جهت، با اجماع و بیعت تعیین میگردد. | ||
فیّاض لاهیجی در بیان باور اهل سنت میگوید: «امام الحرمین که از اعاظم علمای اهل سنّت است، گفته است: «اگر از امام ظلم و جور ظاهر شود و با منع قولی منزجر نگردد، هر آینه اهل حلّ و عقد را رسد که بر منع فعلی او اتّفاق نمایند، گرچه نیاز به جنگ و ستیز باشد. شارح مقاصد گفته است: بیتردید مباحث امامت سزاوار است که جزء فروع دین باشد و اگر بخشی از امّت امام را نصب نمایند، از عهدۀ بقیّه ساقط باشد، چون شارع فیالجمله قصد تحصیل آن دارد، لیکن به جهت شیوع عقاید روافض و خوارج، متکلّمان امامت را به علم کلام ملحق کردهاند». | فیّاض لاهیجی در بیان باور اهل سنت میگوید: «امام الحرمین که از اعاظم علمای اهل سنّت است، گفته است: «اگر از امام ظلم و جور ظاهر شود و با منع قولی منزجر نگردد، هر آینه اهل حلّ و عقد را رسد که بر منع فعلی او اتّفاق نمایند، گرچه نیاز به جنگ و ستیز باشد. شارح مقاصد گفته است: بیتردید مباحث امامت سزاوار است که جزء فروع دین باشد و اگر بخشی از امّت امام را نصب نمایند، از عهدۀ بقیّه ساقط باشد، چون شارع فیالجمله قصد تحصیل آن دارد، لیکن به جهت شیوع عقاید روافض و خوارج، متکلّمان امامت را به علم کلام ملحق کردهاند». | ||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
=تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در امامت= | =تفاوت دیدگاه شیعه و سنی در امامت= | ||
حقیقت امامت نزد اهل سنت، با آن چه نزد شیعه است فرق دارد. اهل سنت به امام به عنوان رئیس یک دولت نگاه میکنند که مردم یا نمایندگان مردم او را انتخاب میکنند. یا با کودتای نظامی و امثال آن بر سر کار میآید و در چنین حاکمی جز برخی صفات معروف، چیزی شرط نیست و روشن است که اعتقاد به ریاست یک رئیسجمهور یا نخستوزیر، از اصول اعتقادی نیست که اگر کسی به پیشوایی و رهبری او اعتقاد نداشته باشد فاسق به شمار آید. در کشورهای اسلامی پیوسته کسی به جای دیگری به حکومت رسیده است، چه با رغبت مردم یا اکراه آنان و هرگز کسی اعتقاد به زمامداری او را از اصول عقائد نشمرده و فسق او را موجب خلع او قرار نداده است، وگرنه سنگ روی سنگ بند | حقیقت امامت نزد اهل سنت، با آن چه نزد شیعه است فرق دارد. اهل سنت به امام به عنوان رئیس یک دولت نگاه میکنند که مردم یا نمایندگان مردم او را انتخاب میکنند. یا با کودتای نظامی و امثال آن بر سر کار میآید و در چنین حاکمی جز برخی صفات معروف، چیزی شرط نیست و روشن است که اعتقاد به ریاست یک رئیسجمهور یا نخستوزیر، از اصول اعتقادی نیست که اگر کسی به پیشوایی و رهبری او اعتقاد نداشته باشد فاسق به شمار آید. در کشورهای اسلامی پیوسته کسی به جای دیگری به حکومت رسیده است، چه با رغبت مردم یا اکراه آنان و هرگز کسی اعتقاد به زمامداری او را از اصول عقائد نشمرده و فسق او را موجب خلع او قرار نداده است، وگرنه سنگ روی سنگ بند نمیشد. | ||
اما شیعه امامیه به امامت به عنوان استمرار وظایف رسالت مینگرند (نه خود رسالت، چون با رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نبوت و پیامبری ختم شد). روشن است که دست یافتن به چنین مقامی یک سلسله صلاحیتهای بالا میطلبد که کسی آنها را نمییابد مگر آن که تحت عنایتهای ویژه الهی قرار گیرد و در اصول و فروع دین و در عدالت و عصمت و رهبری حکیمانه و شئون دیگر، جای پیامبر(صلی الله علیه وآله) بنشیند[و بدیهی است که امامت با این معنی از اصول عقائد باشد].<ref>از کتاب: سیمای عقاید شیعه، آیتالله جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدثی، نشر مشعر، چاپ: دارالحدیث، بهار 1386، ص 187.</ref> | اما شیعه امامیه به امامت به عنوان استمرار وظایف رسالت مینگرند (نه خود رسالت، چون با رحلت پیامبر(صلی الله علیه وآله)، نبوت و پیامبری ختم شد). روشن است که دست یافتن به چنین مقامی یک سلسله صلاحیتهای بالا میطلبد که کسی آنها را نمییابد مگر آن که تحت عنایتهای ویژه الهی قرار گیرد و در اصول و فروع دین و در عدالت و عصمت و رهبری حکیمانه و شئون دیگر، جای پیامبر(صلی الله علیه وآله) بنشیند[و بدیهی است که امامت با این معنی از اصول عقائد باشد].<ref>از کتاب: سیمای عقاید شیعه، آیتالله جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدثی، نشر مشعر، چاپ: دارالحدیث، بهار 1386، ص 187.</ref> | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
این بخش در حقیقت برجستهترین مبحث امامت است. عصمت، در رأس جمیع صفات والای امامت میباشد که با وجود عصمت سایر کمالات نیز به تبع آن وجود دارد. به باور شیعه، امام باید معصوم باشد، یعنی در اندیشه و گفتار و کردار خطا نداشته باشد. امام از این جهت شباهت تامّ به پیامبر دارد، چه او نیز باید معصوم باشد. بدیهی است که معنی این سخن، تساوی امام با پیامبر نیست، چه پیامبر، آورنده و گیرندۀ شریعت است، لیکن امام، حافظ و مبیّن شریعت پیامبر است. | این بخش در حقیقت برجستهترین مبحث امامت است. عصمت، در رأس جمیع صفات والای امامت میباشد که با وجود عصمت سایر کمالات نیز به تبع آن وجود دارد. به باور شیعه، امام باید معصوم باشد، یعنی در اندیشه و گفتار و کردار خطا نداشته باشد. امام از این جهت شباهت تامّ به پیامبر دارد، چه او نیز باید معصوم باشد. بدیهی است که معنی این سخن، تساوی امام با پیامبر نیست، چه پیامبر، آورنده و گیرندۀ شریعت است، لیکن امام، حافظ و مبیّن شریعت پیامبر است. | ||
برخی از عالمان اهل سنّت به سان قاضی عبدالجبّار معتزلی، به شیعه خرده گرفتهاند و گفتهاند که به باور شیعه، پیامبر و امام مساوی هستند، چون هر دو معصوماَند. سیّدمرتضی نخست سخنان وی را به طور تفصیل آورده، سپس پاسخ بسیار عالمانهای بدو داده است و چنین فرموده: «اِنَّ مَن جَعَلَ بَعضَ صِفَاتِ النَّبِیِّ أَو أَکثَرَهَا لِلإِمَامِ وَ جَعَلَ بَینَهُمَا مَزِیَّةً مَعقُولَةً، خَالَفَ خُصُومَهُ فِی صِفَاتِ الإِمَامِ: هر که برخی یا اکثر صفات پیامبر را برای امام اثبات نماید و میان آن دو فرقی معقول قائل شود (و بگوید که أخذ شریعت ویژۀ پیامبر است)، با | برخی از عالمان اهل سنّت به سان قاضی عبدالجبّار معتزلی، به شیعه خرده گرفتهاند و گفتهاند که به باور شیعه، پیامبر و امام مساوی هستند، چون هر دو معصوماَند. سیّدمرتضی نخست سخنان وی را به طور تفصیل آورده، سپس پاسخ بسیار عالمانهای بدو داده است و چنین فرموده: «اِنَّ مَن جَعَلَ بَعضَ صِفَاتِ النَّبِیِّ أَو أَکثَرَهَا لِلإِمَامِ وَ جَعَلَ بَینَهُمَا مَزِیَّةً مَعقُولَةً، خَالَفَ خُصُومَهُ فِی صِفَاتِ الإِمَامِ: هر که برخی یا اکثر صفات پیامبر را برای امام اثبات نماید و میان آن دو فرقی معقول قائل شود (و بگوید که أخذ شریعت ویژۀ پیامبر است)، با مخالفین فکری خود در باب صفات امام مخالفت ورزیده، نه آنکه امام را با پیامبر یکسان دانسته باشد»<ref>سیّد مرتضی، 1383، ج1: 36</ref>. | ||
جمیع علمای اهل سنّت منکر عصمت امام هستند، از دیدگاه آنان هیچ یک از خلفا معصوم نبودهاند. | |||
اینک ذیلاً دیدگاههای عالمان نامآور شیعۀ دوازده امامی در این باب ذکر میشود: | اینک ذیلاً دیدگاههای عالمان نامآور شیعۀ دوازده امامی در این باب ذکر میشود: | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
این بخش مربوط به امامت خاصّه است. سه بخش پیشین در حقیقت به عنوان مقدّمه بر این بخش بود. چون بعد از اثبات وجوب وجود امام و هدف از نصب امام و بیان عصمت برای امام، حال سخن این است که چه کسی بعد از پیامبر(ص) حائز این مقام شامخ میباشد. بدیهی است که اهل سنّت با توجّه به اینکه عصمت را در امام شرط نمیدانند و او را مدیر امّت میپندارند، در انتخاب او نیز به رأی مردم بسنده میکنند. لیکن جمیع فرقههای شیعه مخصوصاً شیعة دوازده امامی، اتّفاق دارند که مردم امام معصوم را نتوانند انتخاب نمایند، چون معصوم را فقط خدا و رسول شناسند و بنابراین، باید امام از جانب خدا و رسول تعیین شود. این همان منصوص بودن امام است. شیعة دوازده امامی قائل به نصّ جلیّ میباشد، گرچه برخی از فرقههای شیعه به سان زیدیّه قائل به نصّ خفیّ هستند. | این بخش مربوط به امامت خاصّه است. سه بخش پیشین در حقیقت به عنوان مقدّمه بر این بخش بود. چون بعد از اثبات وجوب وجود امام و هدف از نصب امام و بیان عصمت برای امام، حال سخن این است که چه کسی بعد از پیامبر(ص) حائز این مقام شامخ میباشد. بدیهی است که اهل سنّت با توجّه به اینکه عصمت را در امام شرط نمیدانند و او را مدیر امّت میپندارند، در انتخاب او نیز به رأی مردم بسنده میکنند. لیکن جمیع فرقههای شیعه مخصوصاً شیعة دوازده امامی، اتّفاق دارند که مردم امام معصوم را نتوانند انتخاب نمایند، چون معصوم را فقط خدا و رسول شناسند و بنابراین، باید امام از جانب خدا و رسول تعیین شود. این همان منصوص بودن امام است. شیعة دوازده امامی قائل به نصّ جلیّ میباشد، گرچه برخی از فرقههای شیعه به سان زیدیّه قائل به نصّ خفیّ هستند. | ||
فیالجمله به حکم عقل، بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز علی، علیهالسّلام، معصوم نیست. پس علی(ع) امام بعد از رسول خدا (ص) میباشد. شیخ طوسی در این باب میفرماید: «ما از دو راه منصوص بودن حضرت علی(ع) را اثبات مینماییم؛ یکی از راه براهین عقلی، | فیالجمله به حکم عقل، بعد از پیامبر اکرم(ص) هیچ کس جز علی، علیهالسّلام، معصوم نیست. پس علی(ع) امام بعد از رسول خدا (ص) میباشد. شیخ طوسی در این باب میفرماید: «ما از دو راه منصوص بودن حضرت علی(ع) را اثبات مینماییم؛ یکی از راه براهین عقلی، دیگر با تمسّک به ادلّۀ نقلی. | ||
امّا دلیل عقلی ما آن است که ما امامت را با قاعدۀ عقلی لطف اثبات نمودیم و گفتیم که لطف الهی وقتی محقّق میشود که امام معصوم باشد. اینک میگوییم که بعد از پیامبر(ص)، سه کس در مظانّ احراز مقام امامت بودند. عبّاس عموی پیامبر، ابوبکر و علی(ع). با برهان تفصیل و تردید، اثبات میشود که فقط علی، علیهالسّلام، شایستۀ مقام امامت است، چون عبّاس اساساً نسبت به احکام اسلامی آگاهی کامل نداشت و ابوبکر نیز خود اقرار به عدم عصمت خویش کرد و طبق نقل علمای نامآور اهل سنّت مثل امام دینوری (در کتاب الامامة و السیاسة، ج1: 16)، تاریخ طبری (ج3: 210) و مسند احمد حنبل (ج1: 14) و... ابوبکر گفت: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ کَانَ مَعصُوماً بِالوَحیِ وَ کَانَ مَعَهُ مَلَکٌ وَ إِنَّ لِی شَیطَاناً قَد یَعتَرِینِی، أَلاَ فَرَاعُونِی فَإِنِ استَقَمتُ فَأَعِینُونِی وَ إِن زِغتُ فَقُومُونِی: همانا پیامبر خدا به واسطۀ وحی معصوم بود و پیوسته فرشتهای همراهش بود، لیکن شیطانی همراه من است که گاه بر من غلبه میکند. به هوش باشید و مرا تحت نظرگیرید. اگر راه درست برگزیدم، کمکم نمایید وگرنه مرا از انحراف بازدارید». بنابراین، معلوم شد که جز علی، علیهالسّلام، هیچ کس از یاران پیامبر(ص) معصوم نبود. چه علی(ع) بارها از عصمت و علم غیب خود سخن گفته است و هیچگاه نفرموده که من گناهکارم یا ممکن است گناه کنم. پس فقط علی(ع) شایستگی مقام امامت بعد از پیامبر (ص) دارد. امّا از طریق نقل نیز آیات و روایات بسیار در باب تعیین حضرت علی(ع) به مقام امامت وجود دارد که جداگانه وارسی میشود<ref>ر. ک؛ طوسی، 1351، ج2: 10ـ5</ref>. | |||
آنچه در این چهار بخش بیان گردید ، اثبات امامت با استفاده از براهین عقلی بود. اینک به اختصار این مطلب مهم را از طریق نقل نیز پی میگیریم. | |||
=امامت در آینۀ آیات و روایات= | =امامت در آینۀ آیات و روایات= | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۴: | ||
امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» <ref>همان</ref>. باز هم آن جناب فرموده است: «لَعَمْرِی مَا فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلِیٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مُؤَیَّدٌ وَ مَنْ أُیِّدَ لَمْ یُخْطِ: به جانم قَسَم که هیچ ولیّ خدایی در آسمان و زمین یافت نشود، جز آنکه از جانب خداوند مؤیَّد باشد و هرکه مؤیَّد از جانب خداوند باشد، هیچ نوع خطایی مرتکب نشود»<ref>همان: 139</ref>. | امام صادق(ع) در این باب فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ خَلَقَنَا فَأَحْسَنَ خَلْقَنَا وَ صَوَّرَنَا فَأَحْسَنَ صُوَرَنَا وَ جَعَلَنَا عَیْنَهُ فِی عِبَادِهِ وَ لِسَانَهُ النَّاطِقَ فِی خَلْقِهِ وَ یَدَهُ الْمَبْسُوطَةَ عَلَی عِبَادِهِ بِالرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ وَجْهَهُ الَّذِی یُؤْتَی مِنْهُ وَ بَابَهُ الَّذِی یَدُلُّ عَلَیْهِ وَ خُزَّانَهُ فِی سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ، بِنَا أَثْمَرَتِ الْأَشْجَارُ وَ أَیْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ جَرَتِ الْأَنْهَارُ... وَ بِعِبَادَتِنَا عُبِدَ اللَّهُ وَ لَوْ لَا نَحْنُ مَا عُبِدَ اللَّه: خداوند ما را آفرید و آفرینش ما را بهترین آفریدهها قرار داد و ما را چشم و زبان و دست گشودۀ خود در میان مردمان قرار داد. خداوند ما را وجهالله و بابالله قرار داد که آدمیان از طریق ما به جانب خداوند روند. خداوند وجود ما را خازنان خود در آسمان و زمین خود قرار داد. به وساطت ما درختان بار دهند و جویبارها جریان یابند. اگر ما نبودیم، خداوند پرستش نمیشد» <ref>همان</ref>. باز هم آن جناب فرموده است: «لَعَمْرِی مَا فِی السَّمَاءِ وَ لَا فِی الْأَرْضِ وَلِیٌّ لِلَّهِ عَزَّ ذِکْرُهُ إِلَّا وَ هُوَ مُؤَیَّدٌ وَ مَنْ أُیِّدَ لَمْ یُخْطِ: به جانم قَسَم که هیچ ولیّ خدایی در آسمان و زمین یافت نشود، جز آنکه از جانب خداوند مؤیَّد باشد و هرکه مؤیَّد از جانب خداوند باشد، هیچ نوع خطایی مرتکب نشود»<ref>همان: 139</ref>. | ||
=== علم امامان در اصول کافی === | === علم امامان در اصول کافی === | ||
یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود میدانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق میداند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را عالم به علم غیب و شهادت میداند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی میباشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره میشود: | یکی از مسائل مورد اختلاف شیعه با اهل سنّت، مسألة علم مطلق امام است که اهل سنّت علم خلیفه را محدود میدانند، لیکن شیعۀ دوازده امامی علم امام را مطلق میداند. شیعه با استناد به آیات و روایات، جمیع امامان را به اذن الهی عالم به علم غیب و شهادت میداند. این مسأله در کُتُب معتبر شیعه آمده است که در رأس جمیع کُتُب حدیثی شیعه، کتاب اصول کافی میباشد که به جهت ضیق مجال فقط به چند حدیث به عنوان نمونه ذیلاً اشاره میشود: | ||
هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم»<ref>همان:130</ref>. باز هم امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّه: ما امامان به حق رهبران الهی و خازنان علم خداوندی و صندوق وحی خدا هستیم»<ref>همان:110</ref>. | هشام بن حکم گوید: با فردی نصرانی به نام بُرَید خدمت امام کاظم(ع) رسیدیم و او از امام در باب انجیل پرسشهایی کرد که امام بخشهای مهمّی از انجیل را بخواند و معنی کرد. مرد نصرانی با همسرش مسلمان شدند. خدمت امام صادق(ع) رسیدیم و قصّه را به حضورشان عرض نمودیم. امام خوشحال شد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَجْعَلُ حُجَّةً فِی أَرْضِهِ یُسْأَلُ عَنْ شَیْءٍ فَیَقُولُ لَا أَدْرِی: خداوند در روی زمین حجّتی قرار ندهد که چیزی از او پرسند و در پاسخ گوید نمیدانم»<ref>همان:130</ref>. باز هم امام صادق(ع) میفرماید: «نَحْنُ وُلاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ خَزَنَةُ عِلْمِ اللَّهِ وَ عَیْبَةُ وَحْیِ اللَّه: ما امامان به حق رهبران الهی و خازنان علم خداوندی و صندوق وحی خدا هستیم»<ref>همان:110</ref>. | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۴۷: | ||
امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است»<ref>همان: 137</ref>. | امام صادق(ع) در حدیث دیگری میفرماید: «زنادقه به سال 128 هجری ظاهر خواهند شد. راوی پرسید: شما چگونه از این امر مطّلع شدید؟ فرمود: این مطلب را در مُصحف فاطمه (س) مشاهده نمودم. راوی پرسید: مصحف فاطمه چیست؟ امام فرمود: خداوند بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) فرشتهای جهت دلداری فاطمه (س)، خدمت ایشان فرستاد که آن فرشته به اذن الله جمیع اسرار عالم را به فاطمه (س) الهام کرد و فاطمه (س) آن را بر علی(ع) املاء نمود و حضرت علی(ع) آن را بنگاشت. جمیع آن نوشتهها همان مصحف فاطمه(س) است. آنگاه فرمود: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ فِیهِ شَیْءٌ مِنَ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامِ وَ لَکِنْ فِیهِ عِلْمُ مَا یَکُون: بدانید! که مُصحف فاطمه(س) کتاب احکام حلال و حرام نیست، بلکه در آن علم همه چیز تا روز قیامت موجود است»<ref>همان: 137</ref>. | ||
جمیع احادیث فوق، جزء محکمات هستند و اگر جایی حدیثی به چشم بخورد که غیر اینها باشد، باید به این احادیث ارجاع | جمیع احادیث فوق، جزء محکمات هستند و اگر جایی حدیثی به چشم بخورد که غیر اینها باشد، باید به این احادیث ارجاع شود، چون ممکن است امام با توجّه به ظرفیّت ذهنی شنوندگان چیزی غیر اینها بگوید. | ||
امام سجاد(ع) میفرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِوَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَة: به خدا سوگند ما درخت نبوّت و کان علم الهی و محل آمد و شد فرشتگانیم»<ref>همان: 127</ref>. | امام سجاد(ع) میفرماید: «نَحْنُ وَ اللَّهِ شَجَرَةُ النُّبُوَّةِوَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ مُخْتَلَفُ الْمَلَائِکَة: به خدا سوگند ما درخت نبوّت و کان علم الهی و محل آمد و شد فرشتگانیم»<ref>همان: 127</ref>. | ||
خط ۱۸۶: | خط ۱۸۳: | ||
با توجّه به اینکه این دو آیه یکی بعد از دیگری در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری نازل شده است و معرّفی حضرت علی(ع) به دست پیامبر اکرم(ص) یقیناً انجام گرفته (در بحث حدیث غدیر خواهد آمد)، به آسانی معلوم میشود که تبلیغ امر مهم در آیۀ تبلیغ ممکن نیست تبلیغ قرآن و دین اسلام باشد، چون به اتّفاق شیعه و سنّی سورۀ مائده آخرین سورهای بود که بر پیامبر (ص) نازل گردید. و پیامبر اکرم (ص) مدّت اندکی بعد از نزول این سوره در قید حیات بودند. با این حال، چنین تأکیدی معنی ندارد. اگر مقصود تبلیغ احکام دین باشد که اکثر احکام وارد شده در سورۀ مائده به سان صوم و صلاة، در سورۀ بقره و مانند آن سالها پیش از نزول سورۀ مائده نازل شده بود. پس مقصود اعلام امامت حضرت علی(ع) است و نیز مقصود از «اَلیَوم» در آیۀ اکمال نیز، جز روز انتصاب علی(ع) به امامت چیزی دیگر نتواند بود. با توجّه بدین نکته، صاحب تفسیر «الأمثل» گفته است: «اگر مقصود از «اَلیَوم» که دو بار در آیۀ اکمال تکرار شده، فتح مکّه یا روز اعلام برائت از مشرکین (که در بخشی از سورۀ برائت آمده است) و یا روز آغاز بعثت باشد، با نزول سورۀ مائده همخوانی نخواهد داشت، چون هر سه حادثه مدّتها پیش از نزول سورۀ مائده اتّفاق افتادهاند؛ مثلاً بین آغاز بعثت و نزول سورۀ مائده حدود 23 سال فاصلۀ زمانی در کار است و فتح مکّه حدود دو سال و اعلام برائت حدود یک سال و اَندی پیش از نزول سورۀ مائده است. بنابراین، مقصود روز انتصاب حضرت امیر(ع) به سِمَت امامت است»<ref>مکارم شیرازی، 1378، ج3: 591</ref>. | با توجّه به اینکه این دو آیه یکی بعد از دیگری در روز هجدهم ذی حجّة سال دهم هجری نازل شده است و معرّفی حضرت علی(ع) به دست پیامبر اکرم(ص) یقیناً انجام گرفته (در بحث حدیث غدیر خواهد آمد)، به آسانی معلوم میشود که تبلیغ امر مهم در آیۀ تبلیغ ممکن نیست تبلیغ قرآن و دین اسلام باشد، چون به اتّفاق شیعه و سنّی سورۀ مائده آخرین سورهای بود که بر پیامبر (ص) نازل گردید. و پیامبر اکرم (ص) مدّت اندکی بعد از نزول این سوره در قید حیات بودند. با این حال، چنین تأکیدی معنی ندارد. اگر مقصود تبلیغ احکام دین باشد که اکثر احکام وارد شده در سورۀ مائده به سان صوم و صلاة، در سورۀ بقره و مانند آن سالها پیش از نزول سورۀ مائده نازل شده بود. پس مقصود اعلام امامت حضرت علی(ع) است و نیز مقصود از «اَلیَوم» در آیۀ اکمال نیز، جز روز انتصاب علی(ع) به امامت چیزی دیگر نتواند بود. با توجّه بدین نکته، صاحب تفسیر «الأمثل» گفته است: «اگر مقصود از «اَلیَوم» که دو بار در آیۀ اکمال تکرار شده، فتح مکّه یا روز اعلام برائت از مشرکین (که در بخشی از سورۀ برائت آمده است) و یا روز آغاز بعثت باشد، با نزول سورۀ مائده همخوانی نخواهد داشت، چون هر سه حادثه مدّتها پیش از نزول سورۀ مائده اتّفاق افتادهاند؛ مثلاً بین آغاز بعثت و نزول سورۀ مائده حدود 23 سال فاصلۀ زمانی در کار است و فتح مکّه حدود دو سال و اعلام برائت حدود یک سال و اَندی پیش از نزول سورۀ مائده است. بنابراین، مقصود روز انتصاب حضرت امیر(ع) به سِمَت امامت است»<ref>مکارم شیرازی، 1378، ج3: 591</ref>. | ||
برخی از مفسّران | برخی از مفسّران اهل سنّت، همین مطلب را کاملاً پذیرفتهاند؛ مثلاً سیوطی گفته است: «طبق نقل بسیاری از صحابۀ پیامبر (ص)، به سان أبوسعید خدری و دیگران، این دو آیه در باب معرّفی حضرت علی(ع) به امامت مسلمانان نازل شده است که پیامبر اکرم(ص) روز هجدهم ذیحجّة سال دهم هجری در غدیر خُم این کار را به فرمان خدا انجام داد»<ref>سیوطی، 1362، ج2: 298</ref>. | ||
علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحثهای مفصّل در ذیل این دو آیه میفرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد»<ref>طباطبائی، 1374، ج5: 168</ref>. | علاّمه طباطبائی نیز بعد از بحثهای مفصّل در ذیل این دو آیه میفرماید: «این دو آیه هیچ تفسیر و توجیه دیگری جز نصب حضرت علی(ع) به امامت ندارد»<ref>طباطبائی، 1374، ج5: 168</ref>. | ||
خط ۲۸۱: | خط ۲۷۸: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:مفاهیم]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده:مفاهیم اسلامی]] | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]] |