امت وسط از دیدگاه ابن قیم جوزیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '[[جعفر بن محمد (صادق‌) (ع)' به '[[جعفر بن محمد (صادق‌)'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[جعفر بن محمد (صادق‌) (ع)' به '[[جعفر بن محمد (صادق‌)')
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۲۴: خط ۲۴:
</div>
</div>


'''ابن قیم جوزیه''' (محمد بن ابی‌بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)از بزرگان [[اهل حدیث]] و دارای آثار گوناگون کلامی است. وی شاگرد [[ابن تیمیه]] است و همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی‌اش، در انتخاب راهی میان [[جبر و اختیار]] تردید نمی‌کند، بلکه  انسان را در باره افعال اختیاری‌اش مسئول می‌داند. البته این شخصیت در برخی از موارد در باره موضوع محل بحث مطالبی بیان می‌کند که می‌تواند وی را از عقیده‌اش دور کند، اما در مشی کلی با [[امامیه]] همگام است.  
'''ابن قیم جوزیه''' (محمد بن ابی‌بکر بن ایوب بن سعد بن حریز زرعی دمشقی.691-751 ق)از بزرگان [[اهل حدیث]] و دارای آثار گوناگون کلامی است. وی شاگرد [[ابن تیمیه]] است و همانند سلف و استاد خود در فرازهای مختلف آثار کلامی‌اش، در انتخاب راهی میان [[جبر و اختیار]] تردید نمی‌کند، بلکه  انسان را در‌باره افعال اختیاری‌اش مسئول می‌داند. البته این شخصیت در برخی از موارد در‌باره موضوع محل بحث مطالبی بیان می‌کند که می‌تواند وی را از عقیده‌اش دور کند، اما در مشی کلی با [[امامیه]] همگام است.  


== امت وسط ==
== امت وسط ==
خط ۳۷: خط ۳۷:
== قول ابن قیم در رد قدر و جبر ==  
== قول ابن قیم در رد قدر و جبر ==  
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال [[قدریون]] و [[جبریون]] اشاره می‌کند، در رد قدر و جبر می‌نویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسکر الإیمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فیما أصابوا فیه، فکلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم یوافقونهم فیه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref>
ابن قیم بعد از آن که به طور مفصل به اقوال [[قدریون]] و [[جبریون]] اشاره می‌کند، در رد قدر و جبر می‌نویسد:«و أهل السنة و حزب الرسول و عسکر الإیمان لا مع هؤلاء و لا مع هؤلاء، بل هم مع هؤلاء فیما أصابوا فیه، فکلّ حقّ مع طائفة من الطوائف، فهم یوافقونهم فیه، و هم براء من باطلهم، فمذهبهم جمع حقّ الطوائف» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 143</ref>
یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه به طور مطلق با گروه قدر هستند و نه به طور مطلق با گروه جبر، بلکه هر گروه با آن چه حق است همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته می‌شود. بنابراین، مذهب اهل سنت، جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی در باره همه موجودات می‌پردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاری‌شان قدرت و اراده‌ای حقیقی ترسیم می‌کند و می‌نویسد:«و یثبتون مع ذلک قدرة العبد و إرادته و اختیاره و فعله حقیقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غیر المفعول کما حکاه عنهم البغوی و غیره، فحرکاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقیقة» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> و ثابت می‌کنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت می‌کند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آن‌ها است.
یعنی اهل سنت و پیروان پیامبر صلوات الله علیه و لشکر ایمان، نه به طور مطلق با گروه قدر هستند و نه به طور مطلق با گروه جبر، بلکه هر گروه با آن چه حق است همراهی دارند. پس هر حقی از طوایف، مورد موافقت گروه ایمان و اهل سنت و پیروان پیامبر است و از باطل آن برائت جسته می‌شود. بنابراین، مذهب اهل سنت، جمع حقوق طوایف است. ابن قیم در ادامه به مباحث مربوط به مشیت و قدرت الهی در‌باره همه موجودات می‌پردازد و در همان حال برای عباد نیز در حیطه فعل اختیاری‌شان قدرت و اراده‌ای حقیقی ترسیم می‌کند و می‌نویسد:«و یثبتون مع ذلک قدرة العبد و إرادته و اختیاره و فعله حقیقة لا مجازا و هم متفقون علی أن الفعل غیر المفعول کما حکاه عنهم البغوی و غیره، فحرکاتهم و اعتقاداتهم أفعال لهم حقیقة» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref> و ثابت می‌کنند که عبد دارای قدرت و اراده و اختیار بوده و فاعلیتش حقیقی است نه مجازی. علاوه، گروه حق بر این نکته اجماع دارند که فعل غیر از مفعول است آن طور که بغوی و غیر او از گروه حق و اهل سنت این موضوع را حکایت می‌کند، پس حرکات و اعتقادات عباد، افعال واقعی آنها است.


== اعتراف صریح به امر بین الامرین ==  
== اعتراف صریح به امر بین الامرین ==  
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی می‌رسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. می‌نویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن‏ یمینه و عن شماله...»<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref>
ابن قیم بعد از طرح این مباحث به نتیجه جالبی می‌رسد و آن حد وسط یمین و شمال یعنی امر بین الامرین است. می‌نویسد:«و إذا وازنت بین هذا المذهب و بین ما عداه من المذاهب، وجدته هو المذهب الوسط و الصراط المستقیم، و وجدت سائر المذاهب خطوطا عن‏ یمینه و عن شماله...»<ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 144</ref>
یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن می‌یابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم  تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت [[امام صادق (ع)]] استفاده می‌کند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از [[نماز]] را به ایشان یاد‌آور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. <ref> فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>امام با همین بخش از [[سوره حمد]]، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح می‌دهد. می‌نویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شده‌اند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146</ref>
یعنی هنگام موازنه(قیاس) بین این مذهب و سایر مذاهب، این مذهب را مذهب وسط و راه مستقیم(نجات) و سایر مذاهب را در چپ و راست آن می‌یابی. وی در تایید ادعای خود مبنی بر این که در فهم  تفسیر افعال اختیاری راه وسط راه نجات است، از روایت [[جعفر بن محمد (صادق‌)]] استفاده می‌کند که در مواجهه با شخصی که معنای امر بین الامرین را از ایشان پرسید، فرازی از [[نماز]] را به ایشان یاد‌آور شد که فرمود: إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ. <ref> فخر رازی، القضاء و القدر، ص 218</ref>امام با همین بخش از [[سوره حمد]]، معنای امر بین الامرین را برای آن شخص توضیح می‌دهد. می‌نویسد:«ثم قوله إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ؛ مبطل لقول الطائفتین المنحرفتین عن قصد السبیل، فإنه یتضمن إثبات فعل العبد و قیام العبادة به حقیقة فهو العابد علی الحقیقة، و إن ذلک لا یحصل له إلا بإعانةٌ رب العالمین عزّ و جلّ له، فإن لم یعنه و لم یقدره و لم یشأ له العبادةٌ، لم یتمکن منها و لم یوجد منه البته. فالفعل منه و الاقدار و الاعانةٌ من الرب عزّ و جلّ. یعنی قول شخصی که می‌گوید فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط از تو کمک می‌خواهیم، باطل کننده عقیده هر دو طایفه قدر و جبر است که از مسیر حق منحرف شده‌اند. به درستی که این جمله متضمن فعل عبد و قیام عبادت به وی به طور حقیقی است. پس این شخص واقعا عابد است. از طرف دیگر، این عبادت جز با کمک پروردگار دو عالم حاصل نمی‌شود، به طوری که اگر خدا به او کمک نکند و نخواهد که وی عبادت کند، قادر به انجام عبادت نخواهد بود. پس باید بپذیریم که فعل واقعا به عبد مربوط بوده و خداوند قدرت انجامش را به او داده است. <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص 146</ref>


ابن قیم مدعی است همه [[مکاتب مسلمان]] معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس [[مشیت الهی]] پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که مشیت الهی محور آن است و می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119</ref> مشیت خداوند مرتبه‌ای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام [[کتاب‌های آسمانی]] و فطرت‌هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از [[نصوص قرآنی]] و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از این‌رو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن‌چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه‌ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده‌اش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.
ابن قیم مدعی است همه [[مکاتب مسلمان]] معتقدند تمام مقدرات امور بر اساس [[مشیت الهی]] پیش می‌رود. وی برای تایید ادعای خود، به آیات متعددی از قرآن اشاره می‌کند که مشیت الهی محور آن است و می‌نویسد:«و هذه المرتبة قد دلّ علیها إجماع الرسل من أولهم إلی آخرهم و جمیع الکتب المنزلة من عند اللّه و الفطرة التی فطر اللّه علیها خلقه و أدلة العقول و العیان، و لیس فی الوجود موجب و مقتض إلا مشیئة اللّه وحده، فما شاء کان و ما لم یشأ لم یکن، هذا عموم التّوحید الذی لا یقوم إلّا به. و المسلمون من أولهم إلی آخرهم مجمعون علی أنه ما شاء اللّه کان و ما لم یشأ لم یکن» <ref>ابن قیم جوزیه، شفاء العلیل فی مسائل القضاء و القدر و الحکمة و التعلیل، ص119</ref> مشیت خداوند مرتبه‌ای است که تمام رسولان الهی از اول تا آخر در اعتقاد به آن اجماع دارند و نیز تمام [[کتاب‌های آسمانی]] و فطرت‌هایی الهی و دلایل عقول و عیان بر مشیت الهی گواه است و جز مشیت الهی هیچ موجب و اقتضایی در عالم وجود دیده نمی‌شود. پس آن چه را بخواهد خواهد شد و آن چه را نخواهد، نخواهد شد. این معنای خاص توحید است و تمام مسلمانان به این نکته اعتقاد دارند که همه امور مطابق با اراده و مشیت الهی پیش می‌رود. با یک نگاه به جملات ابن قیم به این باور می‌رسیم که وی به پیروی از [[نصوص قرآنی]] و روایی، از حاکمیت مقتدرانه الهی سخن می‌گوید و اداره نظام هستی را مطابق با اراده خداوندی می‌داند که آن چه طلب کند، می‌شود و آن چه طلب نکند، نمی‌شود. البته این سخن حق است که تدبیر امور هستی فقط به دست خدای متعال است، زیرا آن کسی که هستی آفرین است می‌تواند به نحو احسن مدیر و مدبر نظام خلقت باشد. اراده و مشیت آفریدگار بر هر اراده و مشیتی سبقت دارد و از این بالاتر، هر موجودی قبل از زمان تکوین تا زمان وجود، در سلطه و سیطره علم و مشیت الهی است. مشیت هر موجودی بخشی از علت خلقت اوست و مشیت و یا علم الهی نسبت با اختیار انسانی، هماهنگ است. از این‌رو، این نکته که: آن چه را خدا بخواهد می‌شود و آن‌چه را نخواهد نمی‌شود؛ در سیطره علم کلی الهی است که اختیار و مشیت انسان نیز جزیی از آن است که خدا می‌خواهد که انسان بخواهد با مشیت خویش که اختیار جزیی از آن است، فعلی را انجام بدهد یا انجام ندهد و علاوه، انتخاب فعل نیک و بد نیز تابع مشیت انسان است که آن نیز تابع مشیت کلی الهی است. با این حساب، مشیت الهی هیچ مداخله جبر گرایانه‌ای در افعال عباد و تعیین نوع آن ندارد، بلکه انسان با مشیت و اراده‌اش که تابع اراده کلی الهی است، نوع فعل خویش را به دور از جبر بر می‌گزیند و با اختیارش هم اصل فعل و هم نوع آن را که تابع اراده و مشیت الهی است، انتخاب می‌کند.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش