ایدئولوژی: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ اوت ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینه‌ساز'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینه‌ساز')
 
(۱۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
<div class="wikiInfo">[[پرونده:ایدئولوژی.jpg|جایگزین=ایدئولوژی|بندانگشتی|ایدئولوژی]]
<div class="wikiInfo">[[پرونده:ایدئولوژی.jpg|جایگزین=ایدئولوژی|بندانگشتی|ایدئولوژی]]</div>
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |نام
!نام
!ایدئولوژی (به انگلیسی: Ideology)
|-
|}
</div>
'''ایدئولوژی''' (ideologie) نخستین بار در سال ۱۷۹۶ میلادی توسط دوستوت دوتراسی استعمال شد. و از نظر لغوی واژه‌ای است مرکب از دو جزء «ایده» و «لوژی» که ایده به معنی‌اندیشه و [[عقیده]] آمده است و لوژی به صورت پسوند به معنی دانش و شناسایی بکار می‌رود و معرف علم است. که مرادف با دانش و شناخت عقیده یا بطور خلاصه ایده‌شناسی، علم مطالعه ایده‌ها و عقیده‌شناسی است.
'''ایدئولوژی''' (ideologie) نخستین بار در سال ۱۷۹۶ میلادی توسط دوستوت دوتراسی استعمال شد. و از نظر لغوی واژه‌ای است مرکب از دو جزء «ایده» و «لوژی» که ایده به معنی‌اندیشه و [[عقیده]] آمده است و لوژی به صورت پسوند به معنی دانش و شناسایی بکار می‌رود و معرف علم است. که مرادف با دانش و شناخت عقیده یا بطور خلاصه ایده‌شناسی، علم مطالعه ایده‌ها و عقیده‌شناسی است.


== ایدئولوژی چیست ==
== ایدئولوژی چیست ==
ایدئولوژی (به انگلیسی: Ideology) از جمله اصطلاحات و واژه‌هایی است که در طول زمان، مفهوم و بار معنایی آن دچار دگرگونی‌های فراوانی شده است.
ایدئولوژی (به انگلیسی: Ideology) از جمله اصطلاحات و واژه‌هایی است که در طول زمان، مفهوم و بار معنایی آن دچار دگرگونی‌های فراوانی شده است.
هنوز هم توافق قابل‌ملاحظه‌ای روی معنا و مفهوم ایدئولوژی وجود ندارد و متفکران و نویسندگان مختلف، تعاریف متفاوتی را برای این واژه در نظر می‌گیرند.
هنوز هم توافق قابل‌ ملاحظه‌ای روی معنا و مفهوم ایدئولوژی وجود ندارد و متفکران و نویسندگان مختلف، تعاریف متفاوتی را برای این واژه در نظر می‌گیرند.
می‌توان گفت ساده‌ترین معنای ایدئولوژی همان چیزی است که از ترکیب دو واژه idea (ایده و فکر) و logos (سیستم و مجموعه) به ذهن می‌رسد: سیستمی از ایده‌ها و افکار.
می‌توان گفت ساده‌ترین معنای ایدئولوژی همان چیزی است که از ترکیب دو واژه idea (ایده و فکر) و logos (سیستم و مجموعه) به ذهن می‌رسد: سیستمی از ایده‌ها و افکار.


خط ۲۱: خط ۱۵:


== تاریخچه ایدئولوژی ==
== تاریخچه ایدئولوژی ==
واژه ایدئولوژی ترکیبی از «ایده» و «لوژی» است و در نخستین کاربرد به معنای دانش «ایده شناسی» یا «علم مطالعه ایده‌ها» بود. اصطلاح ایدئولوژی (ideologie) نخستین بار در سال 1796 میلادی توسط دوستوت دوتراسی استعمال شد. وی متعلق به کانون متفکران فرانسوی عصر روشنگری بود. متفکرانی که از اندیشمندان [[انقلاب فرانسه]] به شمار می‌آمدند. لامارک زیست شناس، لاپلاس ریاضیدان، لاوازیه شیمیدان از همین جریان بودند. ایشان با پیروی از روش تجربی در شناخت و تاثیر پذیری از فلسفه روشنگری پیرو جنبشی بودند که اندیشه فلسفی را نشان‌گر دوران طفولیت انسان دانسته و سخت به دانش تجربی اعتقاد داشت. این واژه در بستر دانش جدید و برای درک و بیان «ریشه اندیشه‌ها» وضع شده بود. اما مدلول آن به مجموعه اندیشه‌ها، ارزش‌ها و پندارهایی گفته می‌شد که در رابطه با جامعه و تاریخ بوده و فرد یا گروه خاصی حامل آنند. ایدئولوژی نزد مارکسیستهای اولیه، نخست به مفهوم آگاهی کاذب و مسخ شده طبقه‌ای خاص درباره مسائل اجتماعی بود ولی به مرور زمان بار معنایی منفی آن کم شد. سپس مفهوم جامعه شناختی و بی‌طرفانه‌ای یافت که به مجموعه اندیشه‌ها و پندارهایی گفته می‌شد که توده مردم درباره جامعه دارند...<ref>سبیلا، محمد، مقاله ایدئولوژ ی و مدرنیسم، ترجمه عزیز الله افشار، ایدئولوزی، ضرورت یا پرهیز و گریز، مجموعه مقالات، رضا علیجانی، تهران، چاپخش، 1380، صص 122-123.</ref>
واژه ایدئولوژی ترکیبی از «ایده» و «لوژی» است و در نخستین کاربرد به معنای دانش «ایده شناسی» یا «علم مطالعه ایده‌ها» بود. اصطلاح ایدئولوژی (ideologie) نخستین بار در سال 1796 میلادی توسط دوستوت دوتراسی استعمال شد. وی متعلق به کانون متفکران فرانسوی عصر روشنگری بود. متفکرانی که از اندیشمندان [[انقلاب فرانسه]] به شمار می‌آمدند. لامارک زیست شناس، لاپلاس ریاضی‌دان، لاوازیه شیمیدان از همین جریان بودند. ایشان با پیروی از روش تجربی در شناخت و تاثیر پذیری از فلسفه روشنگری پیرو جنبشی بودند که اندیشه فلسفی را نشان‌گر دوران طفولیت انسان دانسته و سخت به دانش تجربی اعتقاد داشت. این واژه در بستر دانش جدید و برای درک و بیان «ریشه اندیشه‌ها» وضع شده بود. اما مدلول آن به مجموعه اندیشه‌ها، ارزش‌ها و پندارهایی گفته می‌شد که در رابطه با جامعه و تاریخ بوده و فرد یا گروه خاصی حامل آنند. ایدئولوژی نزد مارکسیست‌های اولیه، نخست به مفهوم آگاهی کاذب و مسخ شده طبقه‌ای خاص درباره مسائل اجتماعی بود ولی به مرور زمان بار معنایی منفی آن کم شد. سپس مفهوم جامعه شناختی و بی‌طرفانه‌ای یافت که به مجموعه اندیشه‌ها و پندارهایی گفته می‌شد که توده مردم درباره جامعه دارند...<ref>سبیلا، محمد، مقاله ایدئولوژ ی و مدرنیسم، ترجمه عزیز الله افشار، ایدئولوزی، ضرورت یا پرهیز و گریز، مجموعه مقالات، رضا علیجانی، تهران، چاپخش، 1380، صص 122-123.</ref>.


رنگ علمی ایدئولوژی نخست توسط ناپلئون بناپارت دگرگون شد سپس [[مارکس]] معنای کاملا جدیدی به آن داد. واضعان این اصطلاح می‌خواستند بر پایه علم نوبنیاد خود، یعنی شناخت اندیشه‌ها، ذهن انسان را از پیش داوری‌ها تهی کنند. اما این امر با سلطنت خودکامه ناپلئون در تعارض بود. از اینرو ناپلئون که با کمک همین روشن اندیشان روی کار آمده بود پس از شکست در [[روسیه]] و سست شدن پایه‌های قدرتش سعی در مخالفت با این‌گروه نمود و ایدئولوژی رادانش افرادی بیکار دانست و علم ایشان را نیز امری بیهوده معرفی نمود<ref>. نجف دریا بندری، بحثی کوتاه در سرگذشت ایدئولوژی، مجله کیان، ش 45، ‌ص 70.</ref>. وی این وصف را در مقام تحقیر برای کسانی به کاربرد که دلبسته مطالعه درباره تصورات هستند و چندان که از عمل غافل می‌مانند، مرد عمل هم نیستند. او این گروه را ایدئولوگ خواند<ref> پارسانیا، حمید، سنت، ‌ ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، 1385، ص41.</ref>.
رنگ علمی ایدئولوژی نخست توسط ناپلئون بناپارت دگرگون شد سپس [[مارکس]] معنای کاملا جدیدی به آن داد. واضعان این اصطلاح می‌خواستند بر پایه علم نوبنیاد خود، یعنی شناخت اندیشه‌ها، ذهن انسان را از پیش داوری‌ها تهی کنند. اما این امر با سلطنت خودکامه ناپلئون در تعارض بود. از اینرو ناپلئون که با کمک همین روشن اندیشان روی کار آمده بود پس از شکست در [[روسیه]] و سست شدن پایه‌های قدرتش سعی در مخالفت با این‌گروه نمود و ایدئولوژی رادانش افرادی بیکار دانست و علم ایشان را نیز امری بیهوده معرفی نمود<ref>. نجف دریا بندری، بحثی کوتاه در سرگذشت ایدئولوژی، مجله کیان، ش 45، ‌ص 70.</ref>. وی این وصف را در مقام تحقیر برای کسانی به کاربرد که دلبسته مطالعه درباره تصورات هستند و چندان که از عمل غافل می‌مانند، مرد عمل هم نیستند. او این گروه را ایدئولوگ خواند<ref> پارسانیا، حمید، سنت، ‌ ایدئولوژیٰ، علم، قم، بوستان کتاب، 1385، ص41.</ref>.
خط ۲۹: خط ۲۳:
== ایدئولوژی در غرب ==
== ایدئولوژی در غرب ==
اما غیر از این برداشت‌ها تعاریف دیگری نیز در تاریخ تمدن غرب از ایدئولوژی ارائه شده است. برخی از تعاریف رایج عبارتند از:
اما غیر از این برداشت‌ها تعاریف دیگری نیز در تاریخ تمدن غرب از ایدئولوژی ارائه شده است. برخی از تعاریف رایج عبارتند از:
# فرایند تولید معانی، علایم و ارزش‌ها در زندگی اجتماعی.
# فرایند تولید معانی، علایم و ارزش‌ها در زندگی اجتماعی.
# مجموعه‌ای از اندیشه‌های مختص گروه یا طبقه خاص.
# مجموعه‌ای از اندیشه‌های مختص گروه یا طبقه خاص.
خط ۳۹: خط ۳۲:
# فرایندی که از طریق آن زندگی اجتماعی به واقعیت طبیعی بدل می‌شود<ref>تری ایگلتون، در آمدی بر ایدئولوژی، ترجمه اکبر معصوم بیگی، تهران، آگه، 1381، صص 19-20.</ref>.
# فرایندی که از طریق آن زندگی اجتماعی به واقعیت طبیعی بدل می‌شود<ref>تری ایگلتون، در آمدی بر ایدئولوژی، ترجمه اکبر معصوم بیگی، تهران، آگه، 1381، صص 19-20.</ref>.
#
#
== از نظر متفکران اسلامی ==
== از نظر متفکران اسلامی ==
اما برخی از متفکران اسلامی همچون [[استاد مطهری]] ایدئولوژی را مساوی مکتب دانسته‌اند. ایشان در تعریف ایدئولوژی می‌گوید: ایدئولوژی یک تئوری کلی، طرح جامع وهماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن کمال انسان و تامین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روش‌ها، باید‌ها و نباید‌ها، خوبها و بدها، هدف‌ها و وسیله‌ها، نیازها ودردها و درمان‌ها، مسئولیت‌ها و تکلیف‌ها مشخص باشد و منبع الهام تکالیف و مسئولیت‌ها برای تمام افراد باشد.....از نظر ایشا ن ایدئولوژی با مفهوم قرآنی [[شریعت]] یکی است...... نیاز به ایدئولوژی همواره در جوامع بوده است و هر چه انسان بیشتر رشد کرده نیاز به این فلسفه زندگی افزونتر شده است. رشد و تکامل علمی و عقلی بشر عواطف و پیوند‌های احساسی انسان‌ها را تضعیف نموده است و در این شرایط آنچه به بشر امروز و به طریق اولی به بشر فردا آرمان مشترک می‌دهد و ملاک [[خیر و شر]] برای او می‌گردد یک فلسفه زندگی انتخابی، آگاهانه، آرمان خیز، مجهز به منطق و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع است<ref> مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج2، صص 55 -56.</ref>.
اما برخی از متفکران اسلامی هم‌چون [[استاد مطهری]] ایدئولوژی را مساوی مکتب دانسته‌اند. ایشان در تعریف ایدئولوژی می‌گوید: ایدئولوژی یک تئوری کلی، طرح جامع وهماهنگ و منسجم است که هدف اصلی آن کمال انسان و تامین سعادت همگانی است و در آن خطوط اصلی و روش‌ها، باید‌ها و نباید‌ها، خوب‌ها و بدها، هدف‌ها و وسیله‌ها، نیازها ودردها و درمان‌ها، مسئولیت‌ها و تکلیف‌ها مشخص باشد و منبع الهام تکالیف و مسئولیت‌ها برای تمام افراد باشد.....از نظر ایشا ن ایدئولوژی با مفهوم قرآنی [[شریعت]] یکی است...... نیاز به ایدئولوژی همواره در جوامع بوده است و هر چه انسان بیشتر رشد کرده نیاز به این فلسفه زندگی افزونتر شده است. رشد و تکامل علمی و عقلی بشر عواطف و پیوند‌های احساسی انسان‌ها را تضعیف نموده است و در این شرایط آنچه به بشر امروز و به طریق اولی به بشر فردا آرمان مشترک می‌دهد و ملاک [[خیر و شر]] برای او می‌گردد یک فلسفه زندگی انتخابی، آگاهانه، آرمان خیز، مجهز به منطق و به عبارت دیگر یک ایدئولوژی جامع است<ref> مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، 1378، ج2، صص 55 -56.</ref>.


'''از نظر استاد ایدئولوژی‌ها بر دو نوع‌اند''':  
'''از نظر استاد ایدئولوژی‌ها بر دو نوع‌اند''':  
خط ۴۷: خط ۳۹:
ایدئولوژی انسانی و ایدئولوژی گروهی. ایدئولوژی انسانی یعنی ایدئولوژی‌هایی که مخاطب آن نوع [[انسان]] است نه یک گروه یا طبقه خاص. و در مقابل ایدئولوژی‌های گروهی داعیه رهایی و نجات و پیشرفت گروهی خاص را دارند. هر کدام از این ایدئولوژی‌ها مبتنی بر نوعی نگاه ویژه درباره انسان است. ایدئولوژی انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی به فطرت و امری مشترک میان همه انسان‌ها معتقد است. همان وجدان فطری صلاحیت دعوت، مخاطب شدن و حرکت را به انسان می‌دهد. ایدئولوژی گروهی معتقد است شعور و وجدان انسان تحت تاثیر عوامل محیطی و فرهنگی شکل می‌گیرد. انسان مطلق صرف‌نظر از عوامل تاریخی یا اجتماعی خاص نه شعور دارد و نه وجدان و نه صلاحیت دعوت و خطاب. فلسفه‌های قومی و ملی چنین دیدی نسبت به انسان دارند. خاستگاه این فلسفه‌ها منافع طبقاتی ویا احساسات قومی و نژادی و فرهنگ قومی است<ref> همان، صص 58-59.</ref>.
ایدئولوژی انسانی و ایدئولوژی گروهی. ایدئولوژی انسانی یعنی ایدئولوژی‌هایی که مخاطب آن نوع [[انسان]] است نه یک گروه یا طبقه خاص. و در مقابل ایدئولوژی‌های گروهی داعیه رهایی و نجات و پیشرفت گروهی خاص را دارند. هر کدام از این ایدئولوژی‌ها مبتنی بر نوعی نگاه ویژه درباره انسان است. ایدئولوژی انسانی مانند ایدئولوژی اسلامی به فطرت و امری مشترک میان همه انسان‌ها معتقد است. همان وجدان فطری صلاحیت دعوت، مخاطب شدن و حرکت را به انسان می‌دهد. ایدئولوژی گروهی معتقد است شعور و وجدان انسان تحت تاثیر عوامل محیطی و فرهنگی شکل می‌گیرد. انسان مطلق صرف‌نظر از عوامل تاریخی یا اجتماعی خاص نه شعور دارد و نه وجدان و نه صلاحیت دعوت و خطاب. فلسفه‌های قومی و ملی چنین دیدی نسبت به انسان دارند. خاستگاه این فلسفه‌ها منافع طبقاتی ویا احساسات قومی و نژادی و فرهنگ قومی است<ref> همان، صص 58-59.</ref>.


از سوی دیگر بدیهی است که تنها یک ایدئولوژی آن ‌هم ایدئولوژی انسانی و نه گروهی، ایدئولوژی یگانه و نه مبتنی بر تقسیم و تجزیه انسان، ایدئولوژی فطری و نه سودگرایانه می‌تواند ماهیت انسانی داشته باشد و بر مبنای ارزشهای انسانی تکیه کند<ref>همان، ص 60.</ref>.
از سوی دیگر بدیهی است که تنها یک ایدئولوژی آن ‌هم ایدئولوژی انسانی و نه گروهی، ایدئولوژی یگانه و نه مبتنی بر تقسیم و تجزیه انسان، ایدئولوژی فطری و نه سودگرایانه می‌تواند ماهیت انسانی داشته باشد و بر مبنای ارزش‌های انسانی تکیه کند<ref>همان، ص 60.</ref>.


== ویژگی‌های ایدئولوژی ==
== ویژگی‌های ایدئولوژی ==
با استفاده از کلمات استاد مطهری می‌توان ویژگی‌های ذیل را برای ایدئولوژی برشمرد:
با استفاده از کلمات استاد مطهری می‌توان ویژگی‌های ذیل را برای ایدئولوژی برشمرد:
#
#
# ایدئولوژی بر مبنای [[جهان‌بینی]] است. جهان بینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست(دیدگاه توصیفی) وایدئوژی نظر درباره انسان است آنچنانکه باید باشد. (دیدگاه هنجاری یا دستوری)<ref> مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا،1372، ص115.</ref>
# ایدئولوژی بر مبنای [[جهان‌بینی]] است. جهان بینی نظر درباره جهان است آنچنان که هست(دیدگاه توصیفی) وایدئوژی نظر درباره انسان است آن‌چنان‌ که باید باشد. (دیدگاه هنجاری یا دستوری)<ref> مطهری، مرتضی، تکامل اجتماعی انسان، تهران، صدرا،1372، ص115.</ref>.
# تبیین ایدئولوژی جامع و وضع قانون صحیح برای انسان تنها توسط [[خداوند]] که عالم به مصالح فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اوست میسر است<ref>همو، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا،1367، ص153.</ref>.
# تبیین ایدئولوژی جامع و وضع قانون صحیح برای انسان تنها توسط [[خداوند]] که عالم به مصالح فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی اوست میسر است<ref>همو، پیرامون جمهوری اسلامی، تهران، صدرا،1367، ص153.</ref>.
# ایدئولوژی هم نیازمند پایه‌های فلسفی است وهم محتاج پایه ایمانی. پایه فلسفی مبانی ایدولوژی را منطقی و مستدل می‌سازد و پایه ایمانی آرمان‌ساز است و به عواطف انسان وگرایش‌های او مرتبط می‌شود<ref> همو، تکامل اجتماعی انسان، ص116.</ref>.
# ایدئولوژی هم نیازمند پایه‌های فلسفی است وهم محتاج پایه ایمانی. پایه فلسفی مبانی ایدولوژی را منطقی و مستدل می‌سازد و پایه ایمانی آرمان‌ساز است و به عواطف انسان وگرایش‌های او مرتبط می‌شود<ref> همو، تکامل اجتماعی انسان، ص116.</ref>.
خط ۶۴: خط ۵۵:


== اوج و فرود ایدئولوژی در غرب ==
== اوج و فرود ایدئولوژی در غرب ==
قرن نوزدهم ازتحرکات ایدئولوژیک فراوانی برخوردار بود. تلاش مارکس برای ارائه ایدئولوژی علمی و کوشش [[آگوست کنت]] برای تحکیم مواضع «مذهب انسانیت» نمونه‌هایی از این موارد هستند<ref>پارسانیا، ٰ همان، ٰ‌صص 43-44.</ref>. اما این گرمی بازار ایدئولوژیک در غرب دیری نپایید و کم کم ایدئولوژی در صحنه تفکر سیاسی غرب کم فروغ شد و حتی زمزمه‌هایی دال بر پایان ایدئولوژی شنیده و زمینه ساز نظریه‌ای با همین عنوان شد.
قرن نوزدهم ازتحرکات ایدئولوژیک فراوانی برخوردار بود. تلاش مارکس برای ارائه ایدئولوژی علمی و کوشش [[آگوست کنت]] برای تحکیم مواضع «مذهب انسانیت» نمونه‌هایی از این موارد هستند<ref>پارسانیا، ٰ همان، ٰ‌صص 43-44.</ref>. اما این گرمی بازار ایدئولوژیک در غرب دیری نپایید و کم کم ایدئولوژی در صحنه تفکر سیاسی غرب کم فروغ شد و حتی زمزمه‌هایی دال بر پایان ایدئولوژی شنیده و زمینه‌ساز نظریه‌ای با همین عنوان شد.


== پایان ایدئولوژی ==
== پایان ایدئولوژی ==
نقش آفرینی مارکسیسم در صحنه بین الملل، که ناشی از ایدئولوژی آنان بود، از یک سو و وقوع یک جنگ مصیبت بار و پرخسارت در غرب که معلول ایدئولوژی قلمداد می‌شد، از سوی دیگر؛ و همچنین چالش‌های ایدئولوژیک دو ابرقدرت شرق و غرب باعث شد اولاً درک عمیق تر ی نسبت به ایدئولوژی ایجاد شود ثانیا نگرانی و تنفر از ایدئولوژی بیشتر گردد. در نتیجه در دهه‌های 50 و 60 نظریه‌ای باعنوان پایان ایدئولوژی شکل گرفت<ref> کچوئیان، حسین، پایان ایدئولوژی، تهران، کیهان، 1376، ص 6.</ref>. این اصطلاح اولین بار توسط «ادوارد شیلز» در کنفرانس سال 1955 به کار رفت<ref>همان، ص 9.</ref>. این مسئله طی دو دهه به طور متناوب کانون توجه صاحب‌نظران [[لیبرال]] و محافظه کار همچون هاناآرنت، کارل پوپر، ریموند آرون و سیمور لیپیست قرار داشت و پس از [[انقلاب اسلامی]] همراه با سایر کشورهای جهان سومی وارد [[ایران]] شد. این ورود بدون توجه به ریشه‌ها و زمینه‌های آن و اینکه بخشی از [[جنگ سرد]] علیه [[کمونیسم]] بود، صورت گرفت<ref>صص 9-10</ref>.
نقش آفرینی مارکسیسم در صحنه بین الملل، که ناشی از ایدئولوژی آنان بود، از یک سو و وقوع یک جنگ مصیبت بار و پرخسارت در غرب که معلول ایدئولوژی قلمداد می‌شد، از سوی دیگر؛ و همچنین چالش‌های ایدئولوژیک دو ابرقدرت شرق و غرب باعث شد اولاً درک عمیق‌تر ی نسبت به ایدئولوژی ایجاد شود ثانیا نگرانی و تنفر از ایدئولوژی بیشتر گردد. در نتیجه در دهه‌های 50 و 60 نظریه‌ای باعنوان پایان ایدئولوژی شکل گرفت<ref> کچوئیان، حسین، پایان ایدئولوژی، تهران، کیهان، 1376، ص 6.</ref>. این اصطلاح اولین بار توسط «ادوارد شیلز» در کنفرانس سال 1955 به کار رفت<ref>همان، ص 9.</ref>. این مسئله طی دو دهه به طور متناوب کانون توجه صاحب‌نظران [[لیبرال]] و محافظه‌کار همچون هاناآرنت، کارل پوپر، ریموند آرون و سیمور لیپیست قرار داشت و پس از [[انقلاب اسلامی]] همراه با سایر کشورهای جهان سومی وارد [[ایران]] شد. این ورود بدون توجه به ریشه‌ها و زمینه‌های آن و اینکه بخشی از [[جنگ سرد]] علیه [[کمونیسم]] بود، صورت گرفت<ref>صص 9-10</ref>.


تافلر و هابرماس پایان ایدئولوژی را خصیصه تمدن جدید و حاصل فرآیند عقلانی شدن جهان در تمدن غربی می‌دانند<ref> پارسا نیا ٰ همان ٰ ص 45.</ref>. اما روشن است که این نظریه با توجه به نگاه ابزارگرایانه ایشان به ایدئولوژی، تغییر آن با تغییر شرایط و محدود دانستن اهداف انسان به حیات مادی است.  
تافلر و هابرماس پایان ایدئولوژی را خصیصه تمدن جدید و حاصل فرآیند عقلانی شدن جهان در تمدن غربی می‌دانند<ref> پارسا نیا ٰ همان ٰ ص 45.</ref>. اما روشن است که این نظریه با توجه به نگاه ابزارگرایانه ایشان به ایدئولوژی، تغییر آن با تغییر شرایط و محدود دانستن اهداف انسان به حیات مادی است.  
== پانویس ==
{{پانویس}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۷۶: خط ۷۰:
#
#


== پانویس ==
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
{{پانویس}}
 
[[رده:مفاهیم]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش