۸۵٬۸۳۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «<div class="wikiInfo">پرونده:بایزید.jpg|جایگزین= طیفور بن عیسی بن سروشان|بندانگشتی|آرا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
</div> | </div> | ||
'''بایزید بسطامی''' از جمله عارفان | '''بایزید بسطامی''' از جمله عارفان مشهور تاریخ تصوف و از بزرگان مکتب عرفانی [[خراسان]] و اهل [[سُکر]] بود. هجویری او را یکی از ۱۰ امام معروف [[تصوف]] میداند و وی را «محب العلم و معظم الشریعة» میخواند. با اینهمه، بایزید علم اکتسابی را انکار میکرد و به معرفت موهوبی قائل بود، و علم خود را نیز از اینگونه علوم میدانست. بایزید همچنین نخستین کسی بود که شطحیات را وارد زبان صوفیانه کرد. شطحیات و دریافتهای عرفانی او وی را شخصیتی جذاب و نمادین ساخته است. عظمت شخصیت عرفانی او در طول تاریخ تصوف بسیاری از صوفیان دورههای بعد را مجذوب خود ساخت و الهام بخش بسیاری از نویسندگانِ صوفی بود. از جمله جنید او را در میانِ عارفان همچون [[جبرئیل]] در میان فرشتگان شمرده است. مشهورترین شطحیات او عباراتِ «لیس فی جبتی سوی الله» و «سبحانی ما اعظم شأنی» است که آنها را در حال سکر بر زبان آورده است. این عبارات نشان از مرتبۀ فنا و مقام جمع دارد. در گفتههای او مبانی بسیاری از معارف و آموزههای عرفانی را میتوان یافت<ref>هجویری، علی، ج۱، ص۱۳۲-۱۳۴، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش. - عطار نیشابوری، فریدالدین، ج۱، ص۱۶۱-۱۶۳، تذکرةالاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۴۶ش. - جامی، عبدالرحمان، ج۱، ص۵۴-۵۶، نفحات الانس، به کوشش محمود عابدی، تهران، ۱۳۷۰ش. - زرینکوب، عبدالحسین، ج۱، ص۳۵-۴۶، جستوجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۵۷ش</ref>. | ||
=زندگینامه= | =زندگینامه= | ||
از شرح حال بایزید بزرگ مطلب زیادی در دست نیست و اطلاعاتی که در این باره در دست است ممکن است با شرح حال بایزیدان دیگر در هم آمیخته باشد. می گویند او در محله ای به نام موبدان متولد شده و موبدان اجداد او بودهاند.موبدان منسوب به موبد است و موبد، چنانکه از دستور(گ۲۵) نقل شد، پدر سروشان و والی قومس بوده است و این محله را به نام او موبدان خواندهاند و از آنجا به محله وافدان نقل مکان کردهاند و وافدان نام اعرابیی بوده که در آن محله سکونت داشته است (دستور، گ ۲۸). پس ازآن، نام محله به نام ابویزید شد و آن را بویزیدان میگفتند.از ابوعبداللّهِ داستانی، نقل شده است که او را از محله خود نفی کردند و او به محله وافدان رفت<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۶۴،63 در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸</ref>. | از شرح حال بایزید بزرگ مطلب زیادی در دست نیست و اطلاعاتی که در این باره در دست است ممکن است با شرح حال بایزیدان دیگر در هم آمیخته باشد. می گویند او در محله ای به نام موبدان متولد شده و موبدان اجداد او بودهاند. موبدان منسوب به موبد است و موبد، چنانکه از دستور(گ۲۵) نقل شد، پدر سروشان و والی قومس بوده است و این محله را به نام او موبدان خواندهاند و از آنجا به محله وافدان نقل مکان کردهاند و وافدان نام اعرابیی بوده که در آن محله سکونت داشته است (دستور، گ ۲۸). پس ازآن، نام محله به نام ابویزید شد و آن را بویزیدان میگفتند.از ابوعبداللّهِ داستانی، نقل شده است که او را از محله خود نفی کردند و او به محله وافدان رفت<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۶۴،63 در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸</ref>. | ||
=شاگردان بایزید= | =شاگردان بایزید= | ||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=مسلمان شدن سروشان جد بایزید بسطامی= | =مسلمان شدن سروشان جد بایزید بسطامی= | ||
بنا به منابع زندگینامه | بنا به منابع زندگینامه او جدش سروشان از زردشتیان بسطام بود و بعد به [[اسلام]] گروید<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، کویت ۱۹۷۸</ref> در کتاب دستورالجمهور فی مناقب سلطان العارفین ابییزید طیفور که ظاهراً در قرن هشتم هجری به فارسی تألیف شده است، نام کسی که سروشان به دست او اسلام آورد «ابراهیم عُرَیْنه» آمده و میگوید که عرینه عرب بود و به سپهسالاری به بسطام رفته بود و نام پدر سروشان را موبد گفته است که والی قومس و از بزرگان زمان خود پیش از فتح اسلام بود. | ||
=فتح بسطام= | =فتح بسطام= | ||
بسطام در ۲۲ فتح شده است<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/۱۹۶۵ ۱۹۶۶</ref>.و اگر فرض کنیم که مانند شهرهای دیگر دو یا | بسطام در ۲۲ فتح شده است<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۲۵، بیروت ۱۳۸۵ ۱۳۸۶/۱۹۶۵ ۱۹۶۶</ref>.و اگر فرض کنیم که مانند شهرهای دیگر دو یا چندبار به جهت عصیان، فتح شده باشد فتح نهایی آن از سال ۵۰ تجاوز نمیکند. در کتب تاریخ به ابراهیم عرینه اشارهای نشده است و احتمالاً اطلاعات دستورالجمهور از تاریخ محلی بسطام یا قومس ـ که اکنون در دست نیست ـ گرفته شده است. به هرحال، فتح ری و قومس ـ که بسطام از شهرهای آن است ـ و خراسان در نیمه نخست قرن اول هجری به پایان رسیده بود. | ||
=نظر مورخان درباره سروشان ومرگ بایزید= | =نظر مورخان درباره سروشان ومرگ بایزید= | ||
به گفته همه | به گفته همه منابع سروشان جد یا پدرِ پدرِ بایزید بوده و میان بایزید و او فقط یک نفر (عیسی) فاصله بوده است، و سروشان در آغاز اسلام در شهر بسطام بود و موبد، والی قومس (در زمان ساسانیان) بوده است از اینرو بایزید بایستی از رجال قرن دوم باشد نه سوم که منابع<ref>محمد بن حسین سلمی، طبقات الصوّفیه، ج۱، ص۶۷، چاپ نورالدین سدیبه، قاهره ۱۴۰۶/۱۹۸۶</ref>وفات او را در سال ۲۶۱ یا ۲۳۴ گفتهاند. | ||
==اشکال بر نظر سهلجی درباره مرگ بایزید== | ==اشکال بر نظر سهلجی درباره مرگ بایزید== | ||
سهلگی یا سَهلجی<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۸۳، کویت ۱۹۷۸</ref>وفات او را در سال ۲۳۴ و عمر او را ۷۳ سال گفته است که اگر درست باشد، باید تولدش در سال ۱۶۱ باشد که درست درنمی آید، زیرا فاصله او و سروشان را پر نمیکند. | سهلگی یا سَهلجی<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۸۳، کویت ۱۹۷۸</ref>وفات او را در سال ۲۳۴ و عمر او را ۷۳ سال گفته است که اگر درست باشد، باید تولدش در سال ۱۶۱ باشد که درست درنمی آید، زیرا فاصله او و سروشان را پر نمیکند. | ||
==اشکال نظر ابونعیم درباره مرگ بایزید== | ==اشکال نظر ابونعیم درباره مرگ بایزید== | ||
اما طبق قرائن موجود، بایزید باید از رجال قرن دوم باشد، مثلاً ابراهیم هروی ، معروف به ستَنبِه یا اِسْتَنْبِه ، سخنانی از بایزید نقل کرده است<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۱۰۰، کویت ۱۹۷۸</ref>اما ابونعیم<ref>احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۴۳، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref> [[ابراهیم هروی]] را از مصاحبان [[ابراهیم ادهم]] و اقران بایزید خوانده است. وفات ابراهیم ادهم را درسال ۱۶۱-۱۶۶ | اما طبق قرائن موجود، بایزید باید از رجال قرن دوم باشد، مثلاً ابراهیم هروی ، معروف به ستَنبِه یا اِسْتَنْبِه ، سخنانی از بایزید نقل کرده است<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۱۰۰، کویت ۱۹۷۸</ref>اما ابونعیم<ref>احمد بن عبداللّه ابونعیم، حلیه الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ج۱۰، ص۴۳، بیروت ۱۳۸۷/۱۹۶۷</ref> [[ابراهیم هروی]] را از مصاحبان [[ابراهیم ادهم]] و اقران بایزید خوانده است. وفات ابراهیم ادهم را درسال ۱۶۱-۱۶۶ گفتهاند.<ref>بداللّه بن محمدانصاری، طبقات الصوّفیه، ص۶۸، چاپ محمد سرور مولائی، تهران ۱۳۶۲ ش</ref>بنابراین ممکن نیست که شخصی هم مصاحب ابراهیم ادهم و هم قرین و راوی بایزید (متوفی ۲۶۱) باشد. | ||
=ابراهیم هروی یار و زائر بایزید= | =ابراهیم هروی یار و زائر بایزید= | ||
خط ۵۳: | خط ۵۲: | ||
=بایزید صحابه و شاگرد امام صادق= | =بایزید صحابه و شاگرد امام صادق= | ||
با این مقدمات، قول دیگری که او را از اصحاب [[امام صادق]] علیه السّلام (متوفی | با این مقدمات، قول دیگری که او را از اصحاب [[امام صادق]] علیه السّلام (متوفی ۱۴۸ ) میداند قوّت میگیرد. اگرچه محققان این قول را نادیده گرفتهاند. به نوشته سهلگی<ref>محمد بن علی سهلگی، النّور من کلمات ابی طیفور، در شطحات الصوّفیه از عبدالرحمن بدوی، ص۶۳</ref>، از قول ابوعبداللّه دستانی یا داستانی و او از قول مشایخ خود، ابویزید ۳۱۳ استاد را خدمت کرد که آخر ایشان [[امام جعفر صادق]] علیه السّلام بوده است و حضرت او را مأمور بازگشت به بسطام و دعوت مردم به خدا کرد<ref>محمد بن ابراهیم عطّار، کتاب تذکره الاولیاء، ج۱، ص۱۳۶ شمار استادان ابویزید را ۱۱۳ تن ذکر کرده است، چاپ نیکلسون، لیدن ۱۹۰۵-۱۹۰۷</ref>. | ||
=سقایی و ملاقات بایزید با امام صادق در کلام علما و مورخان= | =سقایی و ملاقات بایزید با امام صادق در کلام علما و مورخان= |