بررسی نظریه قرائات سبعه در قرآن از منظر فریقین (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'می باشد' به 'می‌باشد'
جز (جایگزینی متن - 'می شود' به 'می‌شود')
جز (جایگزینی متن - 'می باشد' به 'می‌باشد')
خط ۷: خط ۷:




قراءات جمع قرائت، در لغت بمعنای تلاوت نمودن می باشد. اصل این واژه نیز بمعنای جمع و ضمیمه کردن می باشد. <ref>صفحات فی علوم القراءات ص 9-  ....وهی فی الأصل بمعنى الجمع والضم، تقول: قرأتُ الماءَ فی الحوض أی: جمعته فیه، وسمی "القرآن" قرآنًا؛ لأنه یجمع الآیات والسور ویضم بعضها إلى بعض</ref>
قراءات جمع قرائت، در لغت بمعنای تلاوت نمودن می‌باشد. اصل این واژه نیز بمعنای جمع و ضمیمه کردن می‌باشد. <ref>صفحات فی علوم القراءات ص 9-  ....وهی فی الأصل بمعنى الجمع والضم، تقول: قرأتُ الماءَ فی الحوض أی: جمعته فیه، وسمی "القرآن" قرآنًا؛ لأنه یجمع الآیات والسور ویضم بعضها إلى بعض</ref>




خط ۲۳: خط ۲۳:


==2-1-اصالت  قرآن و وعدم تاثیر قرائات گوناگون در ان==  
==2-1-اصالت  قرآن و وعدم تاثیر قرائات گوناگون در ان==  
از نکات مهمی که لازم است قبل از ورود در مساله قرائات مورد توجه قرار گیرد تمایز بین قرآن بعنوان کتاب نازل شده بر پیامبر ص و قرائات که از ناحیه قاریان و تلاوت کنندگان بر قرآن عارض شده است می باشد. کلام زرکشی دراین زمینه بسیار گویاست. ایشان در تمییز این‌دو از یکدیگر  می‌نویسد :  
از نکات مهمی که لازم است قبل از ورود در مساله قرائات مورد توجه قرار گیرد تمایز بین قرآن بعنوان کتاب نازل شده بر پیامبر ص و قرائات که از ناحیه قاریان و تلاوت کنندگان بر قرآن عارض شده است می‌باشد. کلام زرکشی دراین زمینه بسیار گویاست. ایشان در تمییز این‌دو از یکدیگر  می‌نویسد :  




خط ۵۹: خط ۵۹:
2 نافع مدنی ؛راوی از او: قالون وورش .
2 نافع مدنی ؛راوی از او: قالون وورش .


3 عاصم کوفی ؛ راوی از او : أبوبکر شعبة بن عیاش وحفص ، که قرآن موجود تاکنون به این قرائت با روایت حفص می باشد .
3 عاصم کوفی ؛ راوی از او : أبوبکر شعبة بن عیاش وحفص ، که قرآن موجود تاکنون به این قرائت با روایت حفص می‌باشد .


4 حمزة کوفی ؛ راوی از او  خلف وخلاد می باشد که با یک واسطه از او نقل می‌کنند .   
4 حمزة کوفی ؛ راوی از او  خلف وخلاد می‌باشد که با یک واسطه از او نقل می‌کنند .   


5 -کسائی کوفی که راوی از او  دوری وأبوالحارث می‌باشند .
5 -کسائی کوفی که راوی از او  دوری وأبوالحارث می‌باشند .
خط ۷۶: خط ۷۶:




قرائات  سبعه هر چند در جوامع اسلامی مدتی  بعنوان مبنا و میزان قرائتهای دیگر گردید  اما  بتدریج  از تعداد انها کاسته شد  بگونه ای که  امروزه  تنها قرائت باقی مانده از انها قرائت حفص ازعاصم  است که در تمامی جوامع اسلامی  رائج  می باشد . فقط در کشور مغرب قرائت نافع به روایت ورش  متداول است .<ref>دراسات قرآنیه، صغیر، محمد حسین علی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1413، ص 110 - 111.؟؟؟؟؟ دکتر محمد حسین علی الصغیر در این باره می‌نویسد : تظل القضیه قضیه تاریخیه فحسب، إذ القرآن المعاصر الذی اجمع علیه العالم الاسلامی و هو ذات القرآن الذی نزل به الوحی علی رسول اللّه(ص) مرقوم بروایة حفص لقراءة عاصم بن ابی النجود الکوفی، باستثناء المغرب العربی الذی اعتمد قراءة نافع المدنی بروایة ورش</ref>
قرائات  سبعه هر چند در جوامع اسلامی مدتی  بعنوان مبنا و میزان قرائتهای دیگر گردید  اما  بتدریج  از تعداد انها کاسته شد  بگونه ای که  امروزه  تنها قرائت باقی مانده از انها قرائت حفص ازعاصم  است که در تمامی جوامع اسلامی  رائج  می‌باشد . فقط در کشور مغرب قرائت نافع به روایت ورش  متداول است .<ref>دراسات قرآنیه، صغیر، محمد حسین علی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1413، ص 110 - 111.؟؟؟؟؟ دکتر محمد حسین علی الصغیر در این باره می‌نویسد : تظل القضیه قضیه تاریخیه فحسب، إذ القرآن المعاصر الذی اجمع علیه العالم الاسلامی و هو ذات القرآن الذی نزل به الوحی علی رسول اللّه(ص) مرقوم بروایة حفص لقراءة عاصم بن ابی النجود الکوفی، باستثناء المغرب العربی الذی اعتمد قراءة نافع المدنی بروایة ورش</ref>
    
    
==6-1- خاستگاه  و عوامل پیدایش اختلاف قرائات :==  
==6-1- خاستگاه  و عوامل پیدایش اختلاف قرائات :==  
خط ۸۲: خط ۸۲:


   
   
در یک نگاه کلی باید گفت :  بخش مهمی از  اختلاف قرائات ، معلول تنوع  زبان  ، لحن و لهجه های گوناگون  می باشد . از انجا که وجود چنین  اختلافات در بین  طوائف مختلف انسانها امری طبیعی بوده  و ارتباطی به اختلافات  فکری  انها ندارد  در نتیجه باید اختلاف قرائات -در قرآن کریم  - را نیز امری طبیعی دانست بگونه ای که نمی توان از بروز ان ممانعت نمود . از طرفی پدیده اختلاف قرائات  بجهت تنوع زبان و لهجه  اختصاص به قرآن نداشته در حدی که می توان  ان را در تمام  مکتوبات  بشری سرایت داد .  
در یک نگاه کلی باید گفت :  بخش مهمی از  اختلاف قرائات ، معلول تنوع  زبان  ، لحن و لهجه های گوناگون  می‌باشد . از انجا که وجود چنین  اختلافات در بین  طوائف مختلف انسانها امری طبیعی بوده  و ارتباطی به اختلافات  فکری  انها ندارد  در نتیجه باید اختلاف قرائات -در قرآن کریم  - را نیز امری طبیعی دانست بگونه ای که نمی توان از بروز ان ممانعت نمود . از طرفی پدیده اختلاف قرائات  بجهت تنوع زبان و لهجه  اختصاص به قرآن نداشته در حدی که می توان  ان را در تمام  مکتوبات  بشری سرایت داد .  




خط ۸۸: خط ۸۸:


==7-1-لزوم تفکیک  بین قرائات سبعه و روایات سبع احرف==  
==7-1-لزوم تفکیک  بین قرائات سبعه و روایات سبع احرف==  
در کتب روائی فریقین  احادیثی وجود دارد که مفادش نزول قرآن به سبعه احرف می باشد . برخی از عالمان مساله قرائات سبعه را به این نوع احادیث مرتبط دانسته و ادعا می‌کنند که از جمله ادله اثبات حجیت قرائات قراء سبعه ، روایات مذکور می باشد .
در کتب روائی فریقین  احادیثی وجود دارد که مفادش نزول قرآن به سبعه احرف می‌باشد . برخی از عالمان مساله قرائات سبعه را به این نوع احادیث مرتبط دانسته و ادعا می‌کنند که از جمله ادله اثبات حجیت قرائات قراء سبعه ، روایات مذکور می‌باشد .
باید گفت  ادعای مذکور فاقد دلیل می باشد بلکه دلائل متعدد در نفی ان وجود دارد که بارزترینش ان است که مبنا قرار گرفتن قرائت  قراء سبعه از قرن سوم بوده که  در صدر اسلام - قرا ء مذکور - وجود نداشتند در حالی که  روایات سبعه احرف در عصر نزول قرآن بوده است . در این رابطه ایه الله خوئی می‌نویسد :
باید گفت  ادعای مذکور فاقد دلیل می‌باشد بلکه دلائل متعدد در نفی ان وجود دارد که بارزترینش ان است که مبنا قرار گرفتن قرائت  قراء سبعه از قرن سوم بوده که  در صدر اسلام - قرا ء مذکور - وجود نداشتند در حالی که  روایات سبعه احرف در عصر نزول قرآن بوده است . در این رابطه ایه الله خوئی می‌نویسد :


برخی بخیال اینکه احرف سبعه – در روایات- همان قرائات سبعه بوده جهت اثبات قرآنی بودن این قرائات به روایات مذکور متمسک می شوند در حالی هیچیک از محققین ، ادعای مذکور را تایید نمی‌کنند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققینالبیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققین</ref>   
برخی بخیال اینکه احرف سبعه – در روایات- همان قرائات سبعه بوده جهت اثبات قرآنی بودن این قرائات به روایات مذکور متمسک می شوند در حالی هیچیک از محققین ، ادعای مذکور را تایید نمی‌کنند. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققینالبیان فی تفسیر القرآن ص 164 قد یتخیل أن الأحرف السبعة التی نزل بها القرآن هی القراءات السبع ، فیتمسک لاثبات کونها من القرآن بالروایات التی دلت على أن القرآن نزل على سبعة أحرف ، فلا بد لنا أن ننبه على هذا الغلط ، وان ذلک شئ لم یتوهمه أحد من العلماء المحققین</ref>   
خط ۹۶: خط ۹۶:




ایشان در ادامه به کثرت  قاریانی که قرائتشان  ارجح ا ز قرائت قراء سبع  اشاره نموده و از قول برخی از عالمان اظهار می‌دارد که وقتی  بیش از هفتاد نفر از قراء نسبت به قراء سبعه در مقام برتر هستند  چگونه می توان قرائت قراء سبعه را به رغم متاخر بودنشان  بر انها ترجیح داد در حالی که هیچ نصی در این زمینه از ناحیه معصومین ع نرسیده است . ایشان از قول  الشرف المرسی نقل می کند که منشا گفتار کسانی که  مراد از احرف سبعه را قرائات سبعه می دانند جهل قبیح می باشد . سپس ایشان گفتارقرطبی را در فرق گذاشتن بسیاری از علما بین قرائات سبعه و روایات سبعه احرف نقل می کند " <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 160-162 وقال الإمام أبو محمد مکی : " قد ذکر الناس من الأئمة فی کتبهم أکثر من سبعین ممن هو أعلى رتبة ، وأجل قدرا من هؤلاء السبعة . . . فکیف یجوز أن یظن ظان أن هؤلاء السبعة المتأخرین ، قراءة کل واحد منهم أحد الحروف السبعة المنصوص علیها – هذا تخلف عظیم - أکان ذلک بنص من النبی صلى الله علیه وآله وسلم أم کیف ذلک ! ! ! وکیف یکون ذلک ؟ والکسائی إنما ألحق بالسبعة بالأمس فی أیام المأمون وغیره – وکان السابع یعقوب الحضرمی - فأثبت ابن مجاهد فی سنة ثلاثمائة ونحوها الکسائی موضع یعقوب "  وقال الشرف المرسی : " وقد ظن کثیر من العوام أن المراد بها - الأحرف السبعة – القراءات السبع ، وهو جهل قبیح ".... قال کثیر من علمائنا کالداودی ، وابن أبی سفرة وغیرهما : هذه القراءات السبع ، التی تنسب لهؤلاء القراء السبعة لیست هی الأحرف السبعة التی اتسعت الصحابة فی القراءة بها ، وإنما هی راجعة إلى حرف واحد من تلک السبعة ، وهو الذی جمع علیه عثمان المصحف . ذکره ابن النحاس وغیره وهذه القراءات  المشهورة هی اختیارات أولئک الأئمة القراء</ref>  
ایشان در ادامه به کثرت  قاریانی که قرائتشان  ارجح ا ز قرائت قراء سبع  اشاره نموده و از قول برخی از عالمان اظهار می‌دارد که وقتی  بیش از هفتاد نفر از قراء نسبت به قراء سبعه در مقام برتر هستند  چگونه می توان قرائت قراء سبعه را به رغم متاخر بودنشان  بر انها ترجیح داد در حالی که هیچ نصی در این زمینه از ناحیه معصومین ع نرسیده است . ایشان از قول  الشرف المرسی نقل می کند که منشا گفتار کسانی که  مراد از احرف سبعه را قرائات سبعه می دانند جهل قبیح می‌باشد . سپس ایشان گفتارقرطبی را در فرق گذاشتن بسیاری از علما بین قرائات سبعه و روایات سبعه احرف نقل می کند " <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 160-162 وقال الإمام أبو محمد مکی : " قد ذکر الناس من الأئمة فی کتبهم أکثر من سبعین ممن هو أعلى رتبة ، وأجل قدرا من هؤلاء السبعة . . . فکیف یجوز أن یظن ظان أن هؤلاء السبعة المتأخرین ، قراءة کل واحد منهم أحد الحروف السبعة المنصوص علیها – هذا تخلف عظیم - أکان ذلک بنص من النبی صلى الله علیه وآله وسلم أم کیف ذلک ! ! ! وکیف یکون ذلک ؟ والکسائی إنما ألحق بالسبعة بالأمس فی أیام المأمون وغیره – وکان السابع یعقوب الحضرمی - فأثبت ابن مجاهد فی سنة ثلاثمائة ونحوها الکسائی موضع یعقوب "  وقال الشرف المرسی : " وقد ظن کثیر من العوام أن المراد بها - الأحرف السبعة – القراءات السبع ، وهو جهل قبیح ".... قال کثیر من علمائنا کالداودی ، وابن أبی سفرة وغیرهما : هذه القراءات السبع ، التی تنسب لهؤلاء القراء السبعة لیست هی الأحرف السبعة التی اتسعت الصحابة فی القراءة بها ، وإنما هی راجعة إلى حرف واحد من تلک السبعة ، وهو الذی جمع علیه عثمان المصحف . ذکره ابن النحاس وغیره وهذه القراءات  المشهورة هی اختیارات أولئک الأئمة القراء</ref>  




نتیجه انکه  ارتباط دادن  مساله قرائات سبع  با  روایاتی که بیانگر نزول قرآن به سبعه احرف می باشد ناشی از جهل بوده  و تفکیک  بین این  دو  امری  لازم  است <ref>لازم به ذکر است که در اخرین مبحث این مقاله به بررسی تفصیلی روایات سبعه احرف خواهیم پرداخت</ref>  
نتیجه انکه  ارتباط دادن  مساله قرائات سبع  با  روایاتی که بیانگر نزول قرآن به سبعه احرف می‌باشد ناشی از جهل بوده  و تفکیک  بین این  دو  امری  لازم  است <ref>لازم به ذکر است که در اخرین مبحث این مقاله به بررسی تفصیلی روایات سبعه احرف خواهیم پرداخت</ref>  
    
    
==2- تواتر سور و ایات قرآن  :==  
==2- تواتر سور و ایات قرآن  :==  
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:


-ایه الله خوئی :  
-ایه الله خوئی :  
ایشان بعد از بیان اراء در مساله مذکور <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 لقد اختلفت الآراء حول القراءات السبع المشهورة بین الناس ، فذهب جمع من علماء أهل السنة إلى تواترها عن النبی صلى الله علیه وآله وربما ینسب هذا القول إلى المشهور بینهم . ونقل عن السبکی القول بتواتر القراءات العشر وأفرط بعضهم فزعم أن من قال إن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر . ونسب هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة أبی سعید فرج ابن لب</ref>  قول صحیح را عدم تواتر قرائات سبعه دانسته و اظهار می‌دارد  قول معروف در بین شیعه عدم تواترقرائات سبعه است چون قرائات مذکور یا مبتنی بر اجتهاد قراء بوده و یا منقول به خبر واحد می باشد از اینرو نمی توان تواتررا در انها اثبات نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 والمعروف عند الشیعة أنها غیر متواترة ، بل القراءات بین ما هو اجتهاد من القارئ وبین ما هو منقول بخبر الواحد ، واختار هذا القول جماعة من المحققین من علماء أهل السنة . وغیر بعید أن یکون هذا هو المشهور بینهم - کما ستعرف ذلک - وهذا القول هو الصحیح</ref>  
ایشان بعد از بیان اراء در مساله مذکور <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 لقد اختلفت الآراء حول القراءات السبع المشهورة بین الناس ، فذهب جمع من علماء أهل السنة إلى تواترها عن النبی صلى الله علیه وآله وربما ینسب هذا القول إلى المشهور بینهم . ونقل عن السبکی القول بتواتر القراءات العشر وأفرط بعضهم فزعم أن من قال إن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر . ونسب هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة أبی سعید فرج ابن لب</ref>  قول صحیح را عدم تواتر قرائات سبعه دانسته و اظهار می‌دارد  قول معروف در بین شیعه عدم تواترقرائات سبعه است چون قرائات مذکور یا مبتنی بر اجتهاد قراء بوده و یا منقول به خبر واحد می‌باشد از اینرو نمی توان تواتررا در انها اثبات نمود. <ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 123 والمعروف عند الشیعة أنها غیر متواترة ، بل القراءات بین ما هو اجتهاد من القارئ وبین ما هو منقول بخبر الواحد ، واختار هذا القول جماعة من المحققین من علماء أهل السنة . وغیر بعید أن یکون هذا هو المشهور بینهم - کما ستعرف ذلک - وهذا القول هو الصحیح</ref>  




خط ۱۶۰: خط ۱۶۰:


   
   
ایشان  در بیان دیدگاه یکی دیگر از عالمان علوم قرآنی در عدم  لزوم تمسک به قرائت قراء سبعه- که بمعنای عدم ثبوت تواتر ونیز عدم احراز حجیت انها می باشد -    اظهار می‌دارد بر لزوم تمسک به قرائات اینان و عدم جواز قرائت دیگران هیچ دلیلی ذکر نشده است .
ایشان  در بیان دیدگاه یکی دیگر از عالمان علوم قرآنی در عدم  لزوم تمسک به قرائت قراء سبعه- که بمعنای عدم ثبوت تواتر ونیز عدم احراز حجیت انها می‌باشد -    اظهار می‌دارد بر لزوم تمسک به قرائات اینان و عدم جواز قرائت دیگران هیچ دلیلی ذکر نشده است .




خط ۱۶۶: خط ۱۶۶:


   
   
نتیجه انکه از منظر  مشهور اهل سنت قرائات سبعه متواتر بوده در حالی که از منظر مشهور بلکه جمهور امامیه  و برخی از اهل سنت تواتر این قرائات قابل اثبات نمی باشد .
نتیجه انکه از منظر  مشهور اهل سنت قرائات سبعه متواتر بوده در حالی که از منظر مشهور بلکه جمهور امامیه  و برخی از اهل سنت تواتر این قرائات قابل اثبات نمی‌باشد .
   
   
==4-دلائل قائلین به تواتر قرائات سبعه <ref>لازم به ذکر است که عمده مباحث قسمت 4و 5و 6و7 این فصل – فصل دهم - از کتاب ارزشمند البیان فی تفسیر القرآن ایه الله خوئی ره – با تغییرات مختصر – اخذ شده است .</ref> :==   
==4-دلائل قائلین به تواتر قرائات سبعه <ref>لازم به ذکر است که عمده مباحث قسمت 4و 5و 6و7 این فصل – فصل دهم - از کتاب ارزشمند البیان فی تفسیر القرآن ایه الله خوئی ره – با تغییرات مختصر – اخذ شده است .</ref> :==   
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
   
   
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان  در عدم ملازمه بین ایندو می فرماید :  
ایشان در بخش دیگری از گفتارشان  در عدم ملازمه بین ایندو می فرماید :  
از امور مسلم و قطعی ان است که تواتر قرآن ، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی باشد . زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می گوید : برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات ، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه ای وجود ندارد .<ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال : یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلى عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزى هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد على من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم على الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
از امور مسلم و قطعی ان است که تواتر قرآن ، مستلزم ثبوت تواتر قرائات نمی‌باشد . زرقانی به نکته مذکور اعتراف نموده و می گوید : برخی نسبت به قرائات سبع مسیر افراط را پیموده و حکم به کفر منکرین تواتر این قرائات نموده اند چون از منظر اینان عدم تواتر قرائات ، مستلزم عدم تواتر قرآن خواهد بود در حالی که این مبنا ناصحیح بوده و بین ایندو هیچگونه ملازمه ای وجود ندارد .<ref>همان ص 159-160ومن الحق إن تواتر القرآن لا یستلزم تواتر القراءات . وقد اعترف بذلک الزرقانی حیث قال : یبالغ بعضهم فی الإشادة بالقراءات السبع ، ویقول من زعم أن القراءات السبع لا یلزم فیها التواتر فقوله کفر ، لأنه  یؤدی إلى عدم تواتر القرآن جملة ، ویعزى هذا الرأی إلى مفتی البلاد الأندلسیة الأستاذ أبی سعید فرج ابن لب ، وقد تحیس لرأیه کثیرا وألف رسالة کبیرة فی تأیید مذهبه . والرد على من رد علیه ، ولکن دلیلة الذی استند إلیه لا یسلم . فإن القول بعدم تواتر القراءات السبع لا یستلزم القول بعدم تواتر القرآن ، کیف وهناک فرق بین القرآن والقراءات السبع ، بحیث یصح أن یکون القرآن  متواترا فی غیر القراءات السبع ، أو فی القدر الذی اتفق علیه القراء جمیعا  أو فی القدر الذی اتفق علیه عدد یؤمن تواطؤهم على الکذب قراء کانوا أو غیر قراء
</ref>
</ref>
   
   
2- ثبوت تواتر قرائات از پیامبر ص  
2- ثبوت تواتر قرائات از پیامبر ص  
مراد از تواتر این قرائات  - در نزد قائلین به ان - تواتر از ناحیه پیامبر ص می باشد . بدیهی است این معنا با  تواترقرائات از قراء سبع متفاوت خواهد بود چون تنها  تواتر قرائات  از پیامبر ص  است که اثار شرعی بر ان مترتب خواهد بود .
مراد از تواتر این قرائات  - در نزد قائلین به ان - تواتر از ناحیه پیامبر ص می‌باشد . بدیهی است این معنا با  تواترقرائات از قراء سبع متفاوت خواهد بود چون تنها  تواتر قرائات  از پیامبر ص  است که اثار شرعی بر ان مترتب خواهد بود .
   
   
==ادله قائلین به تواتر قرائات سبعه :==  
==ادله قائلین به تواتر قرائات سبعه :==  
خط ۲۰۵: خط ۲۰۵:
سیوطی در الاتقان :
سیوطی در الاتقان :


ایشان به نقل ازقاضی جلال الدین البلقینی می گوید : قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می‌گردد . بخش متواتر ان قرائات سبعه می باشد و بخش احاد ان ، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می‌گردد - و بخش شاذ ان قرائت تابعین می باشد . <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>
ایشان به نقل ازقاضی جلال الدین البلقینی می گوید : قرائات به سه قسم متواتر احاد و شاذ تقسیم می‌گردد . بخش متواتر ان قرائات سبعه می‌باشد و بخش احاد ان ، قرائت قراء ثلاثه – که به قراء سبعه ضمیمه می‌گردد - و بخش شاذ ان قرائت تابعین می‌باشد . <ref>الاتقان ج 1ص 240" اعلم أن القاضی جلال الدین البلقینی قال القراءة تنقسم إلى متواتر وآحاد وشاذ فالمتواتر القراءات السبعة المشهورة والآحاد قراءات الثلاثة التی هی تمام العشر ویلحق بها قراءة الصحابة والشاذ قراءات التابعین کالأعمش ویحیى بن وثاب وابن جبیر ونحوهم</ref>




خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:


    
    
بهترین سخن در رد قول به تواتر قرائات از أبوالخیر بن الجزری می باشد . ایشان در اغاز کتاب النشر می‌نویسد :  
بهترین سخن در رد قول به تواتر قرائات از أبوالخیر بن الجزری می‌باشد . ایشان در اغاز کتاب النشر می‌نویسد :  




خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:


ایشان در پاسخ دلیل مذکور اظهار می‌دارد :  
ایشان در پاسخ دلیل مذکور اظهار می‌دارد :  
حد دلیل مذکور اثبات تواتر اصل قرآن است نه تواتر قرائات ؛ بویژه انکه قرائات برخی ازقراء سبعه  بر اساس اجتهاد شخصی یا سماع انان  از دیگران بوده است  . بنابر این اگر دلیل مذکور را سبب تواتر قرائات سبع بدانیم در اینصورت تواتر اختصاص به قراء سبعه نداشته بلکه قرائات دیگر  نیز متواتر خواهد بود که بطلان چنین ادعائی روشن می باشد   .   
حد دلیل مذکور اثبات تواتر اصل قرآن است نه تواتر قرائات ؛ بویژه انکه قرائات برخی ازقراء سبعه  بر اساس اجتهاد شخصی یا سماع انان  از دیگران بوده است  . بنابر این اگر دلیل مذکور را سبب تواتر قرائات سبع بدانیم در اینصورت تواتر اختصاص به قراء سبعه نداشته بلکه قرائات دیگر  نیز متواتر خواهد بود که بطلان چنین ادعائی روشن می‌باشد   .   




خط ۲۷۴: خط ۲۷۴:


نقد ایه الله خوئی به دلیل چهارم  :  
نقد ایه الله خوئی به دلیل چهارم  :  
اولا : لازمه این دلیل ، متواتر دانستن همه قرائات می باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می‌باشند .در نتیجه اختصاص ان به قرائات سبع ترجیح بلامرجح  خواهد بود .
اولا : لازمه این دلیل ، متواتر دانستن همه قرائات می‌باشد چون برخی از قراء اوثق و اعظم از قراء سبعه می‌باشند .در نتیجه اختصاص ان به قرائات سبع ترجیح بلامرجح  خواهد بود .
ثانیا اختلاف قرائت سبب  اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می‌گردد.<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
ثانیا اختلاف قرائت سبب  اختلاف در اصل قرآن و مواداصلی کلمات نخواهد بود بلکه فقط سبب اختلاف در هیئت و اعراب می‌گردد.<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
   
   
نتیجه : ازمباحثی که در نقد  ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید  معلوم شد :  
نتیجه : ازمباحثی که در نقد  ادله قائلین به تواتر قرائات مطرح گردید  معلوم شد :  


اولا قول به تواتر قرائات که به جمهور اهل سنت داده شده است  تمام نبوده و تواتر مذکور مورد اتفاق بین انان نمی باشد .
اولا قول به تواتر قرائات که به جمهور اهل سنت داده شده است  تمام نبوده و تواتر مذکور مورد اتفاق بین انان نمی‌باشد .




ثانیا : قول به تواتر قرائات سبعه مستلزم تواتر قرائات دیگر هم خواهد بود در اینصورت تقدیم قرائات سبعه بر قرائات دیگر ترجیح بلامرجح می باشد .  
ثانیا : قول به تواتر قرائات سبعه مستلزم تواتر قرائات دیگر هم خواهد بود در اینصورت تقدیم قرائات سبعه بر قرائات دیگر ترجیح بلامرجح می‌باشد .  




ثالثا :  تواتر قرآن ،مستلزم تواتر قرائات نمی باشد .
ثالثا :  تواتر قرآن ،مستلزم تواتر قرائات نمی‌باشد .




رابعا :  عدم  تواتر برخی از قرائات  درقرآن کریم – نظیر مالک و ملک -  مستلزم  عدم تواتراصل کلمات قرآنی نخواهد بود چون  واژه ها و کلمات قرآن متواتر بوده  و عدم تواتر برخی قرائات فقط در محدوده  هیئات و اعراب  کلمات می باشد .<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>
رابعا :  عدم  تواتر برخی از قرائات  درقرآن کریم – نظیر مالک و ملک -  مستلزم  عدم تواتراصل کلمات قرآنی نخواهد بود چون  واژه ها و کلمات قرآن متواتر بوده  و عدم تواتر برخی قرائات فقط در محدوده  هیئات و اعراب  کلمات می‌باشد .<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص 159 ان مقتضى هذا الدلیل الحکم بتواتر جمیع القراءات ، وتخصیصه بالسبع أیضا تحکم باطل . ولا سیما أن فی غیر القراء السبعة من هو أعظم منهم وأوثق ، کما اعترف به بعضهم ، وستعرف ذلک . ولو سلمنا أن القراء السبعة أو ثق من غیرهم ، وأعرف بوجوه القراءات ، فلا یکون هذا سببا لتخصیص التواتر بقراءاتهم دون غیرهم . نعم ذلک یوجب ترجیح قراءاتهم على غیرها فی مقام العمل ، وبین الامرین بعد المشرقین ، والحکم بتواتر جمیع القراءات باطل بالضرورة ....ان الاختلاف فی القراءة إنما یکون سببا لالتباس ما هو القرآن بغیره ، وعدم تمیزه من حیث الهیئة أو من حیث الاعراب ، وهذا لا ینافی تواتر أصل القرآن ، فالمادة متواترة وإن اختلف فی هیئتها أو فی إعرابها ، وإحدى الکیفیتین أو الکیفیات من القرآن قطعا وإن لم تعلم بخصوصها</ref>


==5- ادله قائلین به عدم تواتر قرائات سبعه==  
==5- ادله قائلین به عدم تواتر قرائات سبعه==  
خط ۳۱۵: خط ۳۱۵:
ایشان در تبیین دلیل سوم می فرماید :  
ایشان در تبیین دلیل سوم می فرماید :  


اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر ان است  که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت  تواتر "قرائات عن النبی ص" می باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود . <ref>همان الثالث : اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتى لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم على الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
اسناد راویانی که قرائات سبعه را از قراء خاص نقل می‌کنند بیانگر ان است  که تواتر "قرائات از قراء" ثابت است در حالی که معیار اصلی ثبوت  تواتر "قرائات عن النبی ص" می‌باشد که منشا اثار شرعی خواهد بود . <ref>همان الثالث : اتصال أسانید القراءات بالقراء أنفسهم یقطع تواتر الأسانید حتى لو کانت رواتها فی جمیع الطبقات ممن یمتنع تواطؤهم على الکذب ، فإن کل قارئ إنما ینقل قراءته بنفسه</ref>
    
    
دلیل چهارم  : اجتهاد قراء سبعه در نوع قرائتشان  
دلیل چهارم  : اجتهاد قراء سبعه در نوع قرائتشان  
خط ۳۴۶: خط ۳۴۶:
برخی از عالمان به حجیت قرائات سبعه قائل بوده و معتقد به جواز استنباط حکم از انها هستند .
برخی از عالمان به حجیت قرائات سبعه قائل بوده و معتقد به جواز استنباط حکم از انها هستند .
ایه الله خوئی در نقد دیدگاه مذکور می فرمایند :  
ایه الله خوئی در نقد دیدگاه مذکور می فرمایند :  
قول حق ان است که این قرائات بدلیل عدم وجود دلیل ، فاقد حجیت می باشد بجهت انکه هریک از قراءسبعه در قرائتشان احتمال اشتباه داده و از ناحیه عقل یا شرع دلیلی بر لزوم تبعیت از قارئ مخصوص هم نرسیده است . از طرفی عقل و شرع ما را به عدم تبعیت از غیر علم فرامی خواند .  
قول حق ان است که این قرائات بدلیل عدم وجود دلیل ، فاقد حجیت می‌باشد بجهت انکه هریک از قراءسبعه در قرائتشان احتمال اشتباه داده و از ناحیه عقل یا شرع دلیلی بر لزوم تبعیت از قارئ مخصوص هم نرسیده است . از طرفی عقل و شرع ما را به عدم تبعیت از غیر علم فرامی خواند .  


   
   
از طرفی قرائات مذکور بدلیل انکه روایت از معصومین ع  نیستند ادله حجیت خبر واحد هم شامل انها نمی‌گردد بعلاوه اینکه محتمل است قرائات مذکور ناشی از اجتهاد شخصی شان باشد چنانکه گفتار برخی از اعلام موید احتمال مذکور می باشد بویژه انکه مصاحف ارسال شده  به شهرهای مختلف فاقد نقطه و اعراب بوده است .  
از طرفی قرائات مذکور بدلیل انکه روایت از معصومین ع  نیستند ادله حجیت خبر واحد هم شامل انها نمی‌گردد بعلاوه اینکه محتمل است قرائات مذکور ناشی از اجتهاد شخصی شان باشد چنانکه گفتار برخی از اعلام موید احتمال مذکور می‌باشد بویژه انکه مصاحف ارسال شده  به شهرهای مختلف فاقد نقطه و اعراب بوده است .  




خط ۳۶۶: خط ۳۶۶:
==نقد ایه الله خوئی ره  به دیدگاه جمهور فریقین==  
==نقد ایه الله خوئی ره  به دیدگاه جمهور فریقین==  


ایشان معتقد است مقتضای اصل اولیه ، عدم جواز قرائات مذکوردر نماز می باشد:     
ایشان معتقد است مقتضای اصل اولیه ، عدم جواز قرائات مذکوردر نماز می‌باشد:     
حق ان است که قاعده اولیه مقتضی عدم جواز هر نوع قرائتی – در نماز-  است که از ناحیه پیامبر ص یا یکی از معصومین  ثابت نشده است بجهت انکه در قرائت  نماز، شرط لازم  احراز قرآن بودن است بنابر این قرائتی که فاقد شرط مذکور باشد مشروعیت نخواهد داشت .  
حق ان است که قاعده اولیه مقتضی عدم جواز هر نوع قرائتی – در نماز-  است که از ناحیه پیامبر ص یا یکی از معصومین  ثابت نشده است بجهت انکه در قرائت  نماز، شرط لازم  احراز قرآن بودن است بنابر این قرائتی که فاقد شرط مذکور باشد مشروعیت نخواهد داشت .  




ایشان درادامه می‌نویسد :  بر اساس قاعده عقلی "اشتغال یقینی مستدعی برائت و فراغ یقینی است" اکتفا نمودن به هریک از قرائت مالک و ملک – سوره حمد - در نمازجائز نمی باشد .
ایشان درادامه می‌نویسد :  بر اساس قاعده عقلی "اشتغال یقینی مستدعی برائت و فراغ یقینی است" اکتفا نمودن به هریک از قرائت مالک و ملک – سوره حمد - در نمازجائز نمی‌باشد .


    
    
خط ۴۱۸: خط ۴۱۸:




در روایتی دیگر از امام باقر ع نقل شده است که : تفسیر قرآن بر هفت حرف می باشد که برخی از انها مربوط به گذشته و برخی از انها مربوط به اینده است که علم ان نزد ائمه ع می باشد .  <ref>بصائر الدرجات ص316 عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال تفسیر القرآن على سبعة أحرف منه ما کان و منه ما لم یکن بعد ذلک تعرفه الأئمة </ref>
در روایتی دیگر از امام باقر ع نقل شده است که : تفسیر قرآن بر هفت حرف می‌باشد که برخی از انها مربوط به گذشته و برخی از انها مربوط به اینده است که علم ان نزد ائمه ع می‌باشد .  <ref>بصائر الدرجات ص316 عن زرارة عن أبی جعفر علیه السلام قال تفسیر القرآن على سبعة أحرف منه ما کان و منه ما لم یکن بعد ذلک تعرفه الأئمة </ref>
   
   
در روایتی دیگر که از  امام علی ع نقل شده است بجای سبعه احرف ، سبعه اقسام ذکر شده است : قرآن از جانب خداوند بر هفت قسم نازل شده که هر یک از انها کفایت می کند و ان عبارتند از :. أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 عن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أنه قال : إن الله تبارک وتعالى أنزل القرآن على سبعة أقسام کل قسم منها کاف شاف وهی : أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>
در روایتی دیگر که از  امام علی ع نقل شده است بجای سبعه احرف ، سبعه اقسام ذکر شده است : قرآن از جانب خداوند بر هفت قسم نازل شده که هر یک از انها کفایت می کند و ان عبارتند از :. أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص. <ref>التفسیر الصافی ج 1ص59 عن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) أنه قال : إن الله تبارک وتعالى أنزل القرآن على سبعة أقسام کل قسم منها کاف شاف وهی : أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>
خط ۴۳۲: خط ۴۳۲:




ابن عربی می گوید : در معنای سبعه احرف هیچ نصی و اثری دیده نشده است و بین عالمان درمعنای ان اختلاف است . ابوحاتم می گوید 35 دیدگاه در این زمینه وجود دارد و برخی معتقدند مراد و هدف  از سبعه احرف ، توسعه بر قاریان بوده از اینرو مفید حصر نمی باشد . <ref>همان ص 212-213...وقال ابن العربی : لم یأت فی معنى هذا السبع نص ولا أثر ، واختلف الناس فی تعیینها . وقال الحافظ أبو حاتم بن حبان البستی : اختلف الناس فیها على خمسة وثلاثین قولا وقد وقفت منها على کثیر ; فذهب بعضهم إلى أن المراد التوسعة على القارئ ولم یقصد به الحصر . والأکثر على أنه محصور فی سبعة ; ثم اختلفوا : هل هی باقیة إلى الآن نقرؤها ؟ أم کان ذلک أولا ؟ ثم استقر الحال بعده على قولین . .. ثم اختلفوا : هل استقر فی حیاته صلى الله علیه وسلم ، أم بعد وفاته ؟ والأکثرون على الأول ،..   
ابن عربی می گوید : در معنای سبعه احرف هیچ نصی و اثری دیده نشده است و بین عالمان درمعنای ان اختلاف است . ابوحاتم می گوید 35 دیدگاه در این زمینه وجود دارد و برخی معتقدند مراد و هدف  از سبعه احرف ، توسعه بر قاریان بوده از اینرو مفید حصر نمی‌باشد . <ref>همان ص 212-213...وقال ابن العربی : لم یأت فی معنى هذا السبع نص ولا أثر ، واختلف الناس فی تعیینها . وقال الحافظ أبو حاتم بن حبان البستی : اختلف الناس فیها على خمسة وثلاثین قولا وقد وقفت منها على کثیر ; فذهب بعضهم إلى أن المراد التوسعة على القارئ ولم یقصد به الحصر . والأکثر على أنه محصور فی سبعة ; ثم اختلفوا : هل هی باقیة إلى الآن نقرؤها ؟ أم کان ذلک أولا ؟ ثم استقر الحال بعده على قولین . .. ثم اختلفوا : هل استقر فی حیاته صلى الله علیه وسلم ، أم بعد وفاته ؟ والأکثرون على الأول ،..   
</ref>
</ref>


خط ۴۷۰: خط ۴۷۰:




ایشان  تنوع قرائات را قائم مقام تعدد در ایات دانسته و انرا بیانگر نوعی بلاغت و اعجاز در جامعیت و کمال قرآن می داند مضافا انکه به رغم این همه  تنوع در قرآن  هیچگونه تناقضی نمی توان دران یافت بلکه ایات الهی هر یک مصدق و مفسر دیگری می باشد. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 149 .....والخلاصة : أن تنوع القراءات یقوم مقام تعدد الآیات. وذلک ضرب من ضروب البلاغة یبتدئ من جمال هذا الإیجاز وینتهی إلى کمال الإعجاز. أضف إلى ذلک ما فی تنوع القراءات من البراهین الساطعة والأدلة القاطعة على أن القرآن کلام الله وعلى صدق من جاء به وهو رسول الله صلى الله علیه وسلم فإن هذه الاختلافات فی القراءة على کثرتها لا تؤدی إلى تناقض فی المقروء وتضاد ولا إلى تهافت وتخاذل بل القرآن کله على تنوع قراءاته یصدق بعضه بعضا ویبین بعضه بعضا ویشهد بعضه لبعض على نمط واحد فی علو الأسلوب والتعبیر وهدف واحد من سمو الهدایة والتعلیم. وذلک من غیر شک یفید تعدد الإعجاز بتعدد القراءات والحروف </ref>
ایشان  تنوع قرائات را قائم مقام تعدد در ایات دانسته و انرا بیانگر نوعی بلاغت و اعجاز در جامعیت و کمال قرآن می داند مضافا انکه به رغم این همه  تنوع در قرآن  هیچگونه تناقضی نمی توان دران یافت بلکه ایات الهی هر یک مصدق و مفسر دیگری می‌باشد. <ref>مناهل العرفان فی علوم القرآن ج 1ص 149 .....والخلاصة : أن تنوع القراءات یقوم مقام تعدد الآیات. وذلک ضرب من ضروب البلاغة یبتدئ من جمال هذا الإیجاز وینتهی إلى کمال الإعجاز. أضف إلى ذلک ما فی تنوع القراءات من البراهین الساطعة والأدلة القاطعة على أن القرآن کلام الله وعلى صدق من جاء به وهو رسول الله صلى الله علیه وسلم فإن هذه الاختلافات فی القراءة على کثرتها لا تؤدی إلى تناقض فی المقروء وتضاد ولا إلى تهافت وتخاذل بل القرآن کله على تنوع قراءاته یصدق بعضه بعضا ویبین بعضه بعضا ویشهد بعضه لبعض على نمط واحد فی علو الأسلوب والتعبیر وهدف واحد من سمو الهدایة والتعلیم. وذلک من غیر شک یفید تعدد الإعجاز بتعدد القراءات والحروف </ref>




مفاد دیدگاههای مطرح شده – از زرکشی و زرقانی -  ان است که مراد از سبعه احرف در روایات مذکور سبعه قرائات و سبعه لهجات  می باشد .  
مفاد دیدگاههای مطرح شده – از زرکشی و زرقانی -  ان است که مراد از سبعه احرف در روایات مذکور سبعه قرائات و سبعه لهجات  می‌باشد .  




دیدگاه فیض کاشانی  
دیدگاه فیض کاشانی  
ایشان در جمع بین  روایات سبعه احرف و اختلافاتی که در مفادشان  وجود دارد می‌نویسد :
ایشان در جمع بین  روایات سبعه احرف و اختلافاتی که در مفادشان  وجود دارد می‌نویسد :
جمع بین روایات مذکور ان است که ایات قرآن مشتمل بر هفت قسم و هر یک از ایات قرآن مشتمل بر هفت بطن می باشد ضمن انکه قرآن بر هفت لغت نازل شده است .
جمع بین روایات مذکور ان است که ایات قرآن مشتمل بر هفت قسم و هر یک از ایات قرآن مشتمل بر هفت بطن می‌باشد ضمن انکه قرآن بر هفت لغت نازل شده است .


   
   
خط ۴۹۴: خط ۴۹۴:
و از امام علی ع نیز نقل شده است که مراد از هفت حرف عبارتست از : أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص  <ref>المیزان ج 3ص 74أقول والحدیث -"انزل القرآن على سبعة أحرف"- وإن کان مرویا باختلاف ما فی لفظه لکن معناها مروی مستفیضا والروایات متقاربة معنى روتها العامة والخاصة وقد اختلف فی معنى الحدیث اختلافا شدیدا ربما انهی إلى أربعین قولا والذی یهون الخطب أن فی نفس الاخبار تفسیرا لهذه السبعة الأحرف وعلیه التعویل . ففی بعض الاخبار : نزل القرآن على سبعة أحرف - أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل وفی بعضها : زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم  متشابه وأمثال وعن علی علیه السلام : أن الله أنزل القرآن على سبعة أقسام - کل منها کاف شاف وهی أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>
و از امام علی ع نیز نقل شده است که مراد از هفت حرف عبارتست از : أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص  <ref>المیزان ج 3ص 74أقول والحدیث -"انزل القرآن على سبعة أحرف"- وإن کان مرویا باختلاف ما فی لفظه لکن معناها مروی مستفیضا والروایات متقاربة معنى روتها العامة والخاصة وقد اختلف فی معنى الحدیث اختلافا شدیدا ربما انهی إلى أربعین قولا والذی یهون الخطب أن فی نفس الاخبار تفسیرا لهذه السبعة الأحرف وعلیه التعویل . ففی بعض الاخبار : نزل القرآن على سبعة أحرف - أمر وزجر وترغیب وترهیب وجدل وقصص ومثل وفی بعضها : زجر وأمر وحلال وحرام ومحکم  متشابه وأمثال وعن علی علیه السلام : أن الله أنزل القرآن على سبعة أقسام - کل منها کاف شاف وهی أمر وزجر وترغیب - وترهیب وجدل ومثل وقصص </ref>


دیدگاه نهائی ایشان در معنای روایات سبعه احرف این است که مراد از سبعه احرف ،  اقسام هفتگانه خطاب و بیان درقرآن می باشد.<ref>المیزان ج 3ص74 فالمتعین حمل السبعة الأحرف على أقسام الخطاب وأنواع البیان وهی سبعة على وحدتها فی الدعوة إلى الله وإلى صراطه المستقیم ویمکن ان یستفاد من هذه الروایة حصر أصول المعارف الإلهیة فی الأمثال فإن بقیة السبعة لا تلائمها إلا بنوع من العنایة على ما لا یخفى</ref>  
دیدگاه نهائی ایشان در معنای روایات سبعه احرف این است که مراد از سبعه احرف ،  اقسام هفتگانه خطاب و بیان درقرآن می‌باشد.<ref>المیزان ج 3ص74 فالمتعین حمل السبعة الأحرف على أقسام الخطاب وأنواع البیان وهی سبعة على وحدتها فی الدعوة إلى الله وإلى صراطه المستقیم ویمکن ان یستفاد من هذه الروایة حصر أصول المعارف الإلهیة فی الأمثال فإن بقیة السبعة لا تلائمها إلا بنوع من العنایة على ما لا یخفى</ref>  




دیدگاه ایه الله خوئی  <ref>از انجا که بررسی و تحلیل ایه الله خوئی در موضوع  روایات سبعه احرف  و اقوال  مطرح شده در ان  نسبت به دیدگاههای دیگر از جامعیت بیشتری  برخوردارمی باشد بهمین جهت در این مرحله به تبیین تفصیلی دیدگاه ایشان می پردازیم</ref>  
دیدگاه ایه الله خوئی  <ref>از انجا که بررسی و تحلیل ایه الله خوئی در موضوع  روایات سبعه احرف  و اقوال  مطرح شده در ان  نسبت به دیدگاههای دیگر از جامعیت بیشتری  برخوردارمی‌باشد بهمین جهت در این مرحله به تبیین تفصیلی دیدگاه ایشان می پردازیم</ref>  
   
   
ایشان در کتاب ارزشمند " البیان فی تفسیر القرآن " با نگاه مقارن ، به  بررسی  عالمانه  و جامع  روایات مذکور پرداخته  و دیدگاه  قائلین به صحت  این روایات را  بصورت  مبسوط  مورد نقد قرار داده است  .خلاصه  نقدهای ایشان به روایات  نزول قرآن  علی سبعه احرف  ونیز اقوال مطرح شده در ان  بشرح ذیل می باشد :
ایشان در کتاب ارزشمند " البیان فی تفسیر القرآن " با نگاه مقارن ، به  بررسی  عالمانه  و جامع  روایات مذکور پرداخته  و دیدگاه  قائلین به صحت  این روایات را  بصورت  مبسوط  مورد نقد قرار داده است  .خلاصه  نقدهای ایشان به روایات  نزول قرآن  علی سبعه احرف  ونیز اقوال مطرح شده در ان  بشرح ذیل می‌باشد :




خط ۵۲۵: خط ۵۲۵:




ایه الله خوئی ره در نقد روایت مذکور می‌نویسد : در سئوال و جوابی که در این روایت بیان گردیده است تناسبی وجود ندارد چون اختلاف اصلی بین ابن مسعود و دیگران در تعداد ایات یک سوره می باشد در حالی که سئوالشان از پیامبرص در زمینه اختلاف درقرائت و در پاسخ پیامبر ص  نیز به مطلب دیگری پرداخته شده است . در نتیجه بین سئوال و جواب ارتباطی وجود ندارد.<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص178 ومن عدم التناسب بین السؤال والجواب ، ما فی روایة ابن مسعود من قول علی علیه السلام إن رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - یأمرکم أن تقرؤا کما علمتم . فإن هذا الجواب لا یرتبط بما وقع فیه النزاع من الاختلاف فی عدد الآیات </ref>
ایه الله خوئی ره در نقد روایت مذکور می‌نویسد : در سئوال و جوابی که در این روایت بیان گردیده است تناسبی وجود ندارد چون اختلاف اصلی بین ابن مسعود و دیگران در تعداد ایات یک سوره می‌باشد در حالی که سئوالشان از پیامبرص در زمینه اختلاف درقرائت و در پاسخ پیامبر ص  نیز به مطلب دیگری پرداخته شده است . در نتیجه بین سئوال و جواب ارتباطی وجود ندارد.<ref>البیان فی تفسیر القرآن ص178 ومن عدم التناسب بین السؤال والجواب ، ما فی روایة ابن مسعود من قول علی علیه السلام إن رسول الله - صلى الله علیه وآله وسلم - یأمرکم أن تقرؤا کما علمتم . فإن هذا الجواب لا یرتبط بما وقع فیه النزاع من الاختلاف فی عدد الآیات </ref>




خط ۵۴۶: خط ۵۴۶:


ایشان در تبین معنای مذکور می‌نویسد :  
ایشان در تبین معنای مذکور می‌نویسد :  
معنای نخستی که از الاحرف السبعه شده  است متقارب  بودن ان با کلماتی نظیر " عجل ، أسرع ، اسع " می باشد و این حروف هفتگانه تا عهد عثمان باقی بود اما ایشان ان قرائات را به حرف واحد محصور نمودو دستور به احراق سایر مصاحف که بر مبنای حروف ششگانه بودند داد.  
معنای نخستی که از الاحرف السبعه شده  است متقارب  بودن ان با کلماتی نظیر " عجل ، أسرع ، اسع " می‌باشد و این حروف هفتگانه تا عهد عثمان باقی بود اما ایشان ان قرائات را به حرف واحد محصور نمودو دستور به احراق سایر مصاحف که بر مبنای حروف ششگانه بودند داد.  




خط ۶۲۶: خط ۶۲۶:


3- اضطراب در متن  روایت مذکور- که بیانگر ابواب سبعه است -   
3- اضطراب در متن  روایت مذکور- که بیانگر ابواب سبعه است -   
در تبیین نقد مذکور باید گفت مفاد روایت سبعه ابواب از جنبه معنا اضطراب دارد بدین معنا که اولا حرام و زجر بمعنای واحد می باشد ؛  
در تبیین نقد مذکور باید گفت مفاد روایت سبعه ابواب از جنبه معنا اضطراب دارد بدین معنا که اولا حرام و زجر بمعنای واحد می‌باشد ؛  




خط ۶۴۱: خط ۶۴۱:
    
    
وجه سوم :  الأبواب السبعة بمعنى آخر  
وجه سوم :  الأبواب السبعة بمعنى آخر  
ایه الله خوئی در تبیین وجه سوم  می فرماید : بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می باشد: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل .  
ایه الله خوئی در تبیین وجه سوم  می فرماید : بر اساس برخی از روایات مراد از سبعه احرف، ابواب سبعه ذیل می‌باشد: الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل .  
ایشان در نقد  وجه سوم می فرماید : نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می باشد :  وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی . <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی : الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل على ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال :" بلغنی أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم قال : انزل القرآن على سبعة أحرف : أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>
ایشان در نقد  وجه سوم می فرماید : نقدهای وجه دوم در اینجا نیز جاری می‌باشد :  وجوابه یظهر مما قدمناه فی الوجه الثانی . <ref>همان ص 185 إن الحروف السبعة هی : الامر ، والزجر ، والترغیب ، والترهیب ، والجدل ، والقصص ، والمثل . واستدل على ذلک بروایة محمد بن بشار ، بإسناده عن أبی قلامة . قال :" بلغنی أن النبی صلى الله علیه وآله وسلم قال : انزل القرآن على سبعة أحرف : أمر ، وزجر ، وترغیب ، وترهیب ، وجدل ، وقصص ، ومثل ".</ref>




وجه چهارم :  اللغات الفصیحة  
وجه چهارم :  اللغات الفصیحة  
ایشان در بیان  وجه چهارم  می فرماید :  
ایشان در بیان  وجه چهارم  می فرماید :  
مراد از سبعه احرف ، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش ، برخی به لغة هذیل ، وبرخی  به لغة هوازن ، برخی به لغة یمن ، برخی  به لغة کنانة ، برخی به لغة تمیم ، وبعضی دیگر  به لغة ثقیف می باشد.<ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلى جماعة ، منهم : البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>
مراد از سبعه احرف ، لغات فصیح اعراب است که در قرآن ذکر شده است که برخی بلغة قریش ، برخی به لغة هذیل ، وبرخی  به لغة هوازن ، برخی به لغة یمن ، برخی  به لغة کنانة ، برخی به لغة تمیم ، وبعضی دیگر  به لغة ثقیف می‌باشد.<ref>همان ص 185  إن الأحرف السبعة هی اللغات الفصیحة من لغات العرب ، وأنها متفرقة فی القرآن فبعضه بلغة قریش ، وبعضه بلغة هذیل ، وبعضه بلغة هوازن ، ووبعضه بلغة الیمن ، وبعضه بلغة کنانة ، وبعضه بلغة تمیم ، وبعضه بلغة ثقیف .ونسب هذا القول إلى جماعة ، منهم : البیهقی ، والأبهری ، وصاحب القاموس</ref>


   
   
خط ۶۶۴: خط ۶۶۴:


سومین  نقد ایه الله خوئی به وجه چهارم  این است که :  
سومین  نقد ایه الله خوئی به وجه چهارم  این است که :  
هر گاه مراد قائلین به این وجه ان است که قرآن مشتمل بر لغات دیگری است که لغت قریش در بین انها نیست در اینصورت با فلسفه نزول قرآن بر سبعه احرف که تسهیل بر امت بود منافات خواهد داشت بعلاوه انکه با واقعیت امر نیز منافات دارد چون لغت قریش فصیحترین لغت در بین لغات عصر نزول بود..  و اگر مراد قائلین این است که سبعه احرف مشتمل بر لغات دیگر نیز می باشد لکن با لغت قریش هماهنگ نیست در اینصورت حصرش به هفت لغت بدون وجه خواهد بود.<ref>همان ص 185-186 أن القائلین بهذا القول إن أرادوا أن القرآن اشتمل على لغات أخرى ،کانت لغة قریش خالیة منها ، فهذا المعنى خلاف التسهیل على الأمة ، الذی هوالحکمة فی نزول القرآن على سبعة أحرف ، على ما نطقت الروایات بذلک ، بل هو خلاف الواقع ، فإن لغة قریش هی المهیمنة على سائر لغات العرب ، وقدجمعت من هذه اللغات ما هو أفصحها ، ولذلک استحقت أن توزن بها العربیة ،وأن یرجع إلیها فی قواعدها .
هر گاه مراد قائلین به این وجه ان است که قرآن مشتمل بر لغات دیگری است که لغت قریش در بین انها نیست در اینصورت با فلسفه نزول قرآن بر سبعه احرف که تسهیل بر امت بود منافات خواهد داشت بعلاوه انکه با واقعیت امر نیز منافات دارد چون لغت قریش فصیحترین لغت در بین لغات عصر نزول بود..  و اگر مراد قائلین این است که سبعه احرف مشتمل بر لغات دیگر نیز می‌باشد لکن با لغت قریش هماهنگ نیست در اینصورت حصرش به هفت لغت بدون وجه خواهد بود.<ref>همان ص 185-186 أن القائلین بهذا القول إن أرادوا أن القرآن اشتمل على لغات أخرى ،کانت لغة قریش خالیة منها ، فهذا المعنى خلاف التسهیل على الأمة ، الذی هوالحکمة فی نزول القرآن على سبعة أحرف ، على ما نطقت الروایات بذلک ، بل هو خلاف الواقع ، فإن لغة قریش هی المهیمنة على سائر لغات العرب ، وقدجمعت من هذه اللغات ما هو أفصحها ، ولذلک استحقت أن توزن بها العربیة ،وأن یرجع إلیها فی قواعدها .
  وإن أرادوا أن القرآن مشتمل على لغات أخرى ، ولکنها تتحد مع لغة قریش ، فلا وجه للحصر بلغات سبع ، فإن فی القرآن ما یقرب من خمسین لغة . فعن أبی‌بکر الواسطی : فی القرآن من اللغات خمسون لغة ، وهی لغات قریش ، وهذیل ، وکنانة ، وخثعم ، والخزرج ، وأشعر ،ونمیر .</ref> .
  وإن أرادوا أن القرآن مشتمل على لغات أخرى ، ولکنها تتحد مع لغة قریش ، فلا وجه للحصر بلغات سبع ، فإن فی القرآن ما یقرب من خمسین لغة . فعن أبی‌بکر الواسطی : فی القرآن من اللغات خمسون لغة ، وهی لغات قریش ، وهذیل ، وکنانة ، وخثعم ، والخزرج ، وأشعر ،ونمیر .</ref> .


خط ۶۷۸: خط ۶۷۸:


ایه الله خوئی در تبیین  وجه ششم می فرماید :  
ایه الله خوئی در تبیین  وجه ششم می فرماید :  
برخی معتقدند مراد از حروف سبعه اختلافات هفتگانه در قرائات بشرح ذیل می باشد :   
برخی معتقدند مراد از حروف سبعه اختلافات هفتگانه در قرائات بشرح ذیل می‌باشد :   
-اختلاف در حرکت بدون تغییر در معنا و صورت نظیر هن اطهر لکم به ضم اطهر و فتح ان  
-اختلاف در حرکت بدون تغییر در معنا و صورت نظیر هن اطهر لکم به ضم اطهر و فتح ان  
-اختلاف در اعراب با تغییر صورت و معنا نظیر:  ربنا باعد بین اسفارنا  به صیغه امر و ماضی
-اختلاف در اعراب با تغییر صورت و معنا نظیر:  ربنا باعد بین اسفارنا  به صیغه امر و ماضی
خط ۷۰۷: خط ۷۰۷:




ثالثا : یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی‌گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می باشد -
ثالثا : یکی از وجوه ذکر شده در اختلاف قرائات بقاء صورت و عدم بقاء صورت لفظ بود باید گفت این نوع اختلاف نیز سبب اختلاف در قرائت نمی‌گردد چون بقاء صورت، مربوط به مکتوب می‌باشددر حالی که قرآن نازل شده از ناحیه خداوند بصورت مقروء – خوانده شده – بر پیامبر ص می‌باشد -
.بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از اینرو بقاء و عدم بقاء صورت در ان تاثیری نخواهد داشت .  <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلى هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  
.بعبارت دیگر سنخ قرآن از سنخ مقروء است نه مکتوب ؛ از اینرو بقاء و عدم بقاء صورت در ان تاثیری نخواهد داشت .  <ref>همان ص188 3 - أن من وجوه الاختلاف المذکور بقاء الصورة للفظ ، وعدم بقائها ، ومن الواضح أیضا أن ذلک لا یکون سببا للانقسام ، لان بقاء الصورة إنما هو فی المکتوب لا فی المقروء ، والقرآن اسم للمقروء لا للمکتوب والمنزل من السماء إنما کان لفظا لا کتابة . وعلى هذا یکون الاختلاف فی " وطلح  " و "ننشزها " وجها واحدا لا وجهین</ref> -  


خط ۷۲۵: خط ۷۲۵:


ایشان در تبیین این وجه می فرماید :  
ایشان در تبیین این وجه می فرماید :  
مراد از سبعه احرف اختلاف قرائات بمعنای ذیل می باشد :  
مراد از سبعه احرف اختلاف قرائات بمعنای ذیل می‌باشد :  
اختلاف أسماء از جهت إفراد ، وتثنیة ، وجمع ، وتذکیر ، وتأنیث .  
اختلاف أسماء از جهت إفراد ، وتثنیة ، وجمع ، وتذکیر ، وتأنیث .  
اختلاف افعال از جهت ماضی ، ومضارع ، وأمر .  
اختلاف افعال از جهت ماضی ، ومضارع ، وأمر .  
خط ۷۳۷: خط ۷۳۷:


ایشان در نقد وجه هفتم می فرماید:  
ایشان در نقد وجه هفتم می فرماید:  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه : اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا : أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  
اولا ایراد اول و چهارم و پنجم وجه سابق بر این وجه نیز وارد می‌گردد. مضافا به اینکه : اختلاف در اسماء  و افعال سبب انقسام اختلاف به دو قسم نمی‌گردد بجهت انکه  قدر جامع هر دو انها اختلاف در هیئت می‌باشد بنابر این هر گاه بخواهیم تمام خصوصیات را در این تقسیم ملاحظه کنیم اقسام بیشتر از این موارد خواهد شد بدین معنا که در اینصورت هر کدام از موارد مفرد و تثنیه و جمع و مذکر و مونث و ماضی و مضارع و امر و....اقسام مستقلی خواهند بود.  <ref>همان ص 189- 190 ویرد علیه ما أوردناه على الوجه السادس فی الاشکال الأول والرابع والخامس منه ،ویرده أیضا : أن الاختلاف فی الأسماء یشترک مع الاختلاف فی الافعال فی کونهما اختلافا فی الهیئة ، فلا معنى لجعله قسما آخر مقابلا له . ولو راعینا الخصوصیات فی هذا التقسیم لوجب علینا أن نعد کل واحد من الاختلاف فی التثنیة ، والجمع ، والتذکیر ، والتأنیث ، والماضی ، والمضارع ، والامر قسما مستقلا . ویضاف إلى ذلک أن الاختلاف فی الادغام ، والاظهار ، والروم ، والاشمام ، والتخفیف والتسهیل فی اللفظ الواحد لا یخرجه عن کونه لفظا واحدا . وقد صرح بذلک ابن قتیبة على ما حکاه الزرقانی عنه.</ref>  




خط ۷۵۲: خط ۷۵۲:
وجه هشتم : مراد از سبعه احرف در روایات  بیان کثرت است :  
وجه هشتم : مراد از سبعه احرف در روایات  بیان کثرت است :  
ایشان در تبیین وجه هشتم می فرماید :  
ایشان در تبیین وجه هشتم می فرماید :  
این قول که به قاضی عیاض و تابعینش نسبت داده شده است بیانگر ان است که همانطور که از لفظ سبعین و سبعمائه کثرت دهها و صدها اراده شده است مراد از سبعه احرف در روایات نیز بیان کثرت می باشد.  
این قول که به قاضی عیاض و تابعینش نسبت داده شده است بیانگر ان است که همانطور که از لفظ سبعین و سبعمائه کثرت دهها و صدها اراده شده است مراد از سبعه احرف در روایات نیز بیان کثرت می‌باشد.  




خط ۷۸۰: خط ۷۸۰:
اولا معارض  با روایاتی است که قرآن را نازل شده به لغت قریش می داند .  
اولا معارض  با روایاتی است که قرآن را نازل شده به لغت قریش می داند .  
ثانیا منافی با روایتی است که شان نزول روایت سبعه احرف را در جائی می داند که بین دو نفر از قبیله قریش در اصل وجوهر کلمه اختلاف بودنه اختلاف در شکل قرائت ان .  
ثانیا منافی با روایتی است که شان نزول روایت سبعه احرف را در جائی می داند که بین دو نفر از قبیله قریش در اصل وجوهر کلمه اختلاف بودنه اختلاف در شکل قرائت ان .  
رابعا وجه  مذکور مخالف ظهور بلکه مخالف نص روایات سبعه احرف می باشد
رابعا وجه  مذکور مخالف ظهور بلکه مخالف نص روایات سبعه احرف می‌باشد
.خامسا لازمه وجه مذکور جواز قرائت به لهجه ها ی گوناگون می باشد در حالی که این امر خلاف سیره مسلمین می باشد. <ref>همان ص 192-193"وهذا الوجه - على أنه أحسن الوجوه التی قیلت فی هذا المقام - غیر تام أیضا : لأنه ینافی ما ورد عن عمر وعثمان من أن القرآن نزل بلغة قریش ، وأن عمر منع ابن مسعود من قراءة " عتى حین " . - ولأنه ینافی مخاصمة عمر مع هشام بن حکیم فی القراءة ، مع أن کلیهما من قریش .ولأنه ینافی مورد الروایات ، بل وصراحة بعضها فی أن الاختلاف کان فی جوهر اللفظ ، لا فی کیفیة أدائه ، وان هذا من الأحرف التی نزل بها القرآن .ولان حمل لفظ السبع - على ما ذکره خلاف - ظاهر الروایات ، بل وخلاف صریح بعضها .ولان لازم هذا القول جواز القراءة فعلا باللهجات المتعددة ، وهو خلاف السیرة القطعیة من جمیع المسلمین ،</ref>  
.خامسا لازمه وجه مذکور جواز قرائت به لهجه ها ی گوناگون می‌باشد در حالی که این امر خلاف سیره مسلمین می‌باشد. <ref>همان ص 192-193"وهذا الوجه - على أنه أحسن الوجوه التی قیلت فی هذا المقام - غیر تام أیضا : لأنه ینافی ما ورد عن عمر وعثمان من أن القرآن نزل بلغة قریش ، وأن عمر منع ابن مسعود من قراءة " عتى حین " . - ولأنه ینافی مخاصمة عمر مع هشام بن حکیم فی القراءة ، مع أن کلیهما من قریش .ولأنه ینافی مورد الروایات ، بل وصراحة بعضها فی أن الاختلاف کان فی جوهر اللفظ ، لا فی کیفیة أدائه ، وان هذا من الأحرف التی نزل بها القرآن .ولان حمل لفظ السبع - على ما ذکره خلاف - ظاهر الروایات ، بل وخلاف صریح بعضها .ولان لازم هذا القول جواز القراءة فعلا باللهجات المتعددة ، وهو خلاف السیرة القطعیة من جمیع المسلمین ،</ref>  




خلاصه دیدگاه ایه الله خوئی نسبت به روایات سبعه احرف :  
خلاصه دیدگاه ایه الله خوئی نسبت به روایات سبعه احرف :  
از منظر ایشان هیچیک از وجوه دهگانه ای که در توجیه روایات نزول قرآن بر سبعه احرف بیان گردید تمام نمی باشد بویژه انکه در روایات وارد شده از اهلبیت ع مفاد روایات سبعه احرف تکذیب شده است
از منظر ایشان هیچیک از وجوه دهگانه ای که در توجیه روایات نزول قرآن بر سبعه احرف بیان گردید تمام نمی‌باشد بویژه انکه در روایات وارد شده از اهلبیت ع مفاد روایات سبعه احرف تکذیب شده است
<ref>همان ص 193 وحاصل ما قدمناه : أن نزول القرآن على سبعة أحرف لا یرجع إلى معنى صحیح ، فلا بد من طرح الروایات الدالة علیه ، ولا سیما بعد أن دلت أحادیث الصادقین - ع - على تکذیبها ، وأن القرآن إنما نزل على حرف واحد ، وان الاختلاف قد جاء من قبل الرواة
<ref>همان ص 193 وحاصل ما قدمناه : أن نزول القرآن على سبعة أحرف لا یرجع إلى معنى صحیح ، فلا بد من طرح الروایات الدالة علیه ، ولا سیما بعد أن دلت أحادیث الصادقین - ع - على تکذیبها ، وأن القرآن إنما نزل على حرف واحد ، وان الاختلاف قد جاء من قبل الرواة
</ref>  
</ref>  
خط ۷۹۹: خط ۷۹۹:


   
   
2-  بخش مهمی از  اختلاف قرائات ، معلول تنوع  زبان  ، لحن و لهجه های گوناگون  می باشد .  
2-  بخش مهمی از  اختلاف قرائات ، معلول تنوع  زبان  ، لحن و لهجه های گوناگون  می‌باشد .  




خط ۸۱۵: خط ۸۱۵:




7-هیچیک  از معانی ذکر شده در تفسیر روایات نزول قرآن علی سبعه احرف  مقبول نمی باشد .
7-هیچیک  از معانی ذکر شده در تفسیر روایات نزول قرآن علی سبعه احرف  مقبول نمی‌باشد .


==پانویس==
==پانویس==
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش