بهاءالدین الرواس: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اینگونه' به 'این‌گونه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۱: خط ۲۱:
=سیره=
=سیره=


عارفى که در محبّتش دلهایش یکى است و اسرار و وجدانها بر علم و ولایت او اتفاق مى‌افتد، و عالمى که از مهمترین مشکلات او مى‌ترسد و در تقرب و دسترسى به او وابسته است، مصداق آن است. مردم و نخبگان رهبران ارجمند: آن که دارای کرامت های بی شمار و ماوراء الطبیعه های بی شمار است و توسط شاگردش، دانشمندی که در زمان خود بی نظیر بود، و نیکوکاری که مردم زمان خود را هدایت می‌کرد، ترجمه کرد. زمان او قطب سران احمدیه و نقطه حلقه سران رفاعی که در هر کلابی به فضیلت معروف بود آقای کتاب قلاده الجواهر در ذکر الرفاعی. امداد و یاران بزرگوارش فرمود: این غیور و امام یگانه در سال دویست و بیست و هزار به دنیا آمد و در سال دویست و هشتاد و هفت از دنیا رفت و به سن بلوغ رسید. شصت و هفت سال ولادت او در سوق الشیوخ بود، شهر کوچکی در تجارت بصره، محل سکونت پدرش، و بالاترین آن، پس از طاعونی که در بصره روی داد و پدرش مرد و یتیم ماند، سپس مادرش درگذشت. پانزده ساله بود در آنجا برای مردی به نام ملا احمد قرآن خوانده بود و از صالحان بود. در سال دویست و سی و پنج، تقدیر او را به جهانگردی کشاند، پس برای طلب خانه خدا بیرون رفت و یک سال به مکه نزدیک شد، سپس به زیارت جدش رضی الله عنه مشرف شد. بر او باد و دو سال در مدینه اقامت کرد و در آنجا به طلب علم برای رجال مسجد النبی مشغول شد، سپس به [[مصر]] رفت و در مسجد الازهر اقامت گزید و سیزده سال در آنجا ماند و اسلام آورد. علوم از شیوخ الازهر و نیکوکارانش تا آن که در هر فن و علمی سرآمد شد و در پای تجرید و فقر و انکسار بود سپس سیاح به عراق بازگشت و شیخ را ملاقات کرد. خدا ولی خدا را آقا می شناسد و لازم بود مدتی به او خدمت کنم و به او سلوک کنم و او را اختیار کرد و از طرف او وصی کرد و با عالم خدا ملاقات کرد». عبدالکریم بن عبدالرحیم القادری»<ref>مخطوطة:سلسلة النسب والطریقة لآل یحیى بن حسام الدین الکیلانی وذریته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الکیلانیة فی دیالى، وطولها ،7 متر، تحقیق:المهندس عبدالستار هاشم سعید الکیلانی والدکتور جمال الدین فالح الکیلانی ،1999.
عارفى که در محبّتش دلهایش یکى است و اسرار و وجدانها بر علم و ولایت او اتفاق مى‌افتد، و عالمى که از مهمترین مشکلات او مى‌ترسد و در تقرب و دسترسى به او وابسته است، مصداق آن است. مردم و نخبگان رهبران ارجمند: آن که دارای کرامت‌های بی شمار و ماوراء الطبیعه‌های بی شمار است و توسط شاگردش، دانشمندی که در زمان خود بی نظیر بود، و نیکوکاری که مردم زمان خود را هدایت می‌کرد، ترجمه کرد. زمان او قطب سران احمدیه و نقطه حلقه سران رفاعی که در هر کلابی به فضیلت معروف بود آقای کتاب قلاده الجواهر در ذکر الرفاعی. امداد و یاران بزرگوارش فرمود: این غیور و امام یگانه در سال دویست و بیست و هزار به دنیا آمد و در سال دویست و هشتاد و هفت از دنیا رفت و به سن بلوغ رسید. شصت و هفت سال ولادت او در سوق الشیوخ بود، شهر کوچکی در تجارت بصره، محل سکونت پدرش، و بالاترین آن، پس از طاعونی که در بصره روی داد و پدرش مرد و یتیم ماند، سپس مادرش درگذشت. پانزده ساله بود در آنجا برای مردی به نام ملا احمد قرآن خوانده بود و از صالحان بود. در سال دویست و سی و پنج، تقدیر او را به جهانگردی کشاند، پس برای طلب خانه خدا بیرون رفت و یک سال به مکه نزدیک شد، سپس به زیارت جدش رضی الله عنه مشرف شد. بر او باد و دو سال در مدینه اقامت کرد و در آنجا به طلب علم برای رجال مسجد النبی مشغول شد، سپس به [[مصر]] رفت و در مسجد الازهر اقامت گزید و سیزده سال در آنجا ماند و اسلام آورد. علوم از شیوخ الازهر و نیکوکارانش تا آن که در هر فن و علمی سرآمد شد و در پای تجرید و فقر و انکسار بود سپس سیاح به عراق بازگشت و شیخ را ملاقات کرد. خدا ولی خدا را آقامی‌شناسد و لازم بود مدتی به او خدمت کنم و به او سلوک کنم و او را اختیار کرد و از طرف او وصی کرد و با عالم خدا ملاقات کرد». عبدالکریم بن عبدالرحیم القادری»<ref>مخطوطة:سلسلة النسب والطریقة لآل یحیى بن حسام الدین الکیلانی وذریته، 1790 م، محفوظة عند الاسرة الکیلانیة فی دیالى، وطولها ،7 متر، تحقیق:المهندس عبدالستار هاشم سعید الکیلانی والدکتور جمال الدین فالح الکیلانی ،1999.
  کتاب:جامع الأنوار فی مناقب الابرار، نظمی زادة ،ورقة421،مخطوطة متحف طوب قابی بإسطنبول، برقم1204e.h</ref>. و راه قادریه را از او گرفت. سپس سیاحت کرد و به هند و [[خراسان]] و فارس و ترکستان و کردستان رفت و از عراق و شام و [[قسطنطنیه]] و آناتولی و رومالی گشت و به حجاز بازگشت و به [[یمن]] و نجد و [[بحرین]] در بیابان ها سفر می‌کرد و اهل [[تصوف]] را می دید
  کتاب:جامع الأنوار فی مناقب الابرار، نظمی زادة ،ورقة421،مخطوطة متحف طوب قابی بإسطنبول، برقم1204e.h</ref>. و راه قادریه را از او گرفت. سپس سیاحت کرد و به هند و [[خراسان]] و فارس و ترکستان و کردستان رفت و از عراق و شام و [[قسطنطنیه]] و آناتولی و رومالی گشت و به حجاز بازگشت و به [[یمن]] و نجد و [[بحرین]] در بیابان‌ها سفر می‌کرد و اهل [[تصوف]] را می‌دید


و در ظاهر شبیه بادیه نشین ها شده و به ظاهر توجهی نداشت و خود را از اهل قبور مى‌دانست و غالباً در سفرهای خود به بغداد برمی گشت و برای دفع حاجت و نیاز به تجارت می پرداخت. با فروختن گوسفند به امرار معاش پرداخته و در این کارها اگر شخصی نیازمند بود به او کمک می‌کرد بیش از هفت ماه در شهری نمی ماند. بیشتر مدت اقامت وی ​​در هر جا کمتر از سه ماه بود و عبای کوتاه و لباسی با آستین کوتاه و کمربند پشمی مشکی بر تن داشت و مطابق با طریقه [[رفاعیه|رفاعی]] و سنت محمدی و گمنام زندگی میکرددر حالی که امام زمان خود و شیخ عصر در علم و عمل و زهد و ادب بود.
و در ظاهر شبیه بادیه نشین‌ها شده و به ظاهر توجهی نداشت و خود را از اهل قبور مى‌دانست و غالباً در سفرهای خود به بغداد برمی گشت و برای دفع حاجت و نیاز به تجارت می‌پرداخت. با فروختن گوسفند به امرار معاش پرداخته و در این کارها اگر شخصی نیازمند بود به او کمک می‌کرد بیش از هفت ماه در شهری نمی ماند. بیشتر مدت اقامت وی ​​در هر جا کمتر از سه ماه بود و عبای کوتاه و لباسی با آستین کوتاه و کمربند پشمی مشکی بر تن داشت و مطابق با طریقه [[رفاعیه|رفاعی]] و سنت محمدی و گمنام زندگی میکرددر حالی که امام زمان خود و شیخ عصر در علم و عمل و زهد و ادب بود.


=اشعار=
=اشعار=
خط ۴۱: خط ۴۱:
در سال 1235 هجری قمری برای زیارت بیت الله الحرام عازم شد و یک سال در [[مکه]] اقامت گزید، سپس دو سال در مدینه بود و در این مدت به تعلیم برای مردان در [[مسجد النبی]] پرداخت. تا آنکه در هر فن و علمى سرآمد شد، سپس به عراق بازگشت و با شیخ عبدالله الراوى الرفاعى ملاقات کرد و راه رفاعى را از او گرفت و ملازمت او را درخواست نمود. مدتی به او اختیار داد و از طرف او خلیفه شد. سپس به سیاحت در کشور پرداخت و به هندوستان و خراسان و پارسیان و ترکستان و کردستان رفت و در عراق و شام و قسطنطنیه و آناتولی و رومانی گشت و به حجاز بازگشت و به یمن و نجد و بحرین رفت.
در سال 1235 هجری قمری برای زیارت بیت الله الحرام عازم شد و یک سال در [[مکه]] اقامت گزید، سپس دو سال در مدینه بود و در این مدت به تعلیم برای مردان در [[مسجد النبی]] پرداخت. تا آنکه در هر فن و علمى سرآمد شد، سپس به عراق بازگشت و با شیخ عبدالله الراوى الرفاعى ملاقات کرد و راه رفاعى را از او گرفت و ملازمت او را درخواست نمود. مدتی به او اختیار داد و از طرف او خلیفه شد. سپس به سیاحت در کشور پرداخت و به هندوستان و خراسان و پارسیان و ترکستان و کردستان رفت و در عراق و شام و قسطنطنیه و آناتولی و رومانی گشت و به حجاز بازگشت و به یمن و نجد و بحرین رفت.


او هرگز هفت ماه در شهری نمی ماند و بیشتر مدت اقامتش در کشور کمتر از سه ماه بود و لباس سفیدی می پوشید که زره آبی روی آن بود و آستین های کوتاه بدون آستین داشت و کمربندش از پشم سیاه بود. مطابق اثر رفاعی و سنت محمدی و گمنام بود<ref>کتاب:العقود اللؤلؤیة فی طریق السادة المولویة، النابلسی، الشیخ عبدالغنی، مطبعة الترقی بدمشق، الطبعة الثانیة، 1932 م ،ص921</ref>.
او هرگز هفت ماه در شهری نمی ماند و بیشتر مدت اقامتش در کشور کمتر از سه ماه بود و لباس سفیدی می‌پوشید که زره آبی روی آن بود و آستین‌های کوتاه بدون آستین داشت و کمربندش از پشم سیاه بود. مطابق اثر رفاعی و سنت محمدی و گمنام بود<ref>کتاب:العقود اللؤلؤیة فی طریق السادة المولویة، النابلسی، الشیخ عبدالغنی، مطبعة الترقی بدمشق، الطبعة الثانیة، 1932 م ،ص921</ref>.


=آثار=
=آثار=
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش