تأویل: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۰: خط ۴۰:
روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی می‌گوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده می‌کند؛ در این صورت، مخاطب باید با روش‌هایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند.
روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی می‌گوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده می‌کند؛ در این صورت، مخاطب باید با روش‌هایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند.


حال از آن‌جا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونه‌ای است که در موارد بسیاری، مراد جدی و واقعی خداوند، عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست، و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[پیامبر(ص)]] و ائمه [[معصومین(ع)]] آمده است، به این دلیل، تفسیر قرآن دومرحله‌ای است؛ یعنی ابتدا باید مفاد استعمالی آیات قرآن - اگر ابهامی دارد مانند نامفهوم بودن مفهوم کلمات، یا نامعلوم بودن هیئت فردی یا ترکیبی کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و... - بر مبنای ادبیات عرب، روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایی محاوره» مراد جدی [[خداوند]] متعال کشف گردد<ref>همان، ص12- 25.</ref>.
حال از آن‌جا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونه‌ای است که در موارد بسیاری، مراد جدی و واقعی خداوند، عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست، و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[پیامبر(ص)]] و ائمه [[معصومینعلیه السلام]] آمده است، به این دلیل، تفسیر قرآن دومرحله‌ای است؛ یعنی ابتدا باید مفاد استعمالی آیات قرآن - اگر ابهامی دارد مانند نامفهوم بودن مفهوم کلمات، یا نامعلوم بودن هیئت فردی یا ترکیبی کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و... - بر مبنای ادبیات عرب، روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایی محاوره» مراد جدی [[خداوند]] متعال کشف گردد<ref>همان، ص12- 25.</ref>.


== تأویل ==
== تأویل ==
خط ۴۹: خط ۴۹:
# گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار می‌رود، یا در شناخت مفهومی استعمال می‏شود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم می‏دانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار می‏رود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است، و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن می‌باشد.
# گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار می‌رود، یا در شناخت مفهومی استعمال می‏شود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم می‏دانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار می‏رود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است، و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن می‌باشد.
#  
#  
# گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود می‏گردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه حضرت خضر(ع) برای [[حضرت موسی(ع)]] توضیح داد: «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا»<ref> کهف، 82.</ref>.
# گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود می‏گردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه حضرت خضرعلیه السلام برای [[حضرت موسیعلیه السلام]] توضیح داد: «ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا»<ref> کهف، 82.</ref>.
#  
#  
# گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه حضرت یوسف(ع) فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>.
# گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه حضرت یوسفعلیه السلام فرمود: «یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ»<ref>یوسف، 100.</ref>.
#  
#  
# گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد می‏شود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف(ع) گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>.
# گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد می‏شود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسفعلیه السلام گفتند: «نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ»<ref> یوسف، 36.</ref>. و آنچه معبران مصر گفتند: «وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ»<ref>یوسف، 44.</ref>.
#  
#  
# گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود.
# گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود.
خط ۶۰: خط ۶۰:
== آگاهان به تأویل ==
== آگاهان به تأویل ==
اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دست‌رسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی  
اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دست‌رسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی  
بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگه‌دارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش می‌تواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومان(ع) است و مصداق کامل راسخان در علم،  
بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگه‌دارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلال الدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش می‌تواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومانعلیه السلام است و مصداق کامل راسخان در علم،  
معصومان(ع) هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>.
معصومانعلیه السلام هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>.


بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومان(ع) است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیده‌اند نیز امکان‌پذیر خواهد بود.
بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومانعلیه السلام است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیده‌اند نیز امکان‌پذیر خواهد بود.


== منبع ==
== منبع ==
confirmed، مدیران
۳۲٬۹۱۵

ویرایش