۸۵٬۸۱۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
== شاخصههای علم «تاریخ» == | == شاخصههای علم «تاریخ» == | ||
تبیین دامنه علم تاریخ نیازمند تعریف موضوع و شاخصههای این علم میباشد تا از این طریق حد و مرز این علم قابل تشخیص گردد. آیا مطلق هرآنچه در «گذشته» رخ داده است، داخل در تاریخ میباشد؟ آیا فقط امور مربوط به | تبیین دامنه علم تاریخ نیازمند تعریف موضوع و شاخصههای این علم میباشد تا از این طریق حد و مرز این علم قابل تشخیص گردد. آیا مطلق هرآنچه در «گذشته» رخ داده است، داخل در تاریخ میباشد؟ آیا فقط امور مربوط به [[انسان]] در علم تاریخ جای دارد و یا اینکه دانش تاریخ، همه موجودات را فرا میگیرد؟ اینها از جمله سئوالات اصلی در این زمینه میباشد. برخی محققان درصدد ارائه تعریفی جامع و مانع از «علم تاریخ» بودهاند: | ||
علم تاریخ، علم شناخت و تفسیر گذشته | علم تاریخ، علم شناخت و تفسیر گذشته انسانها در پرتو حال است که بر اساس روشها، گزینشها و تفسیرهای مورخان به دست میآید<ref>ملائیتوانی، علیرضا، مقاله «کند وکاوی در تعریف علم تاریخ و نقد یک نگاه»، نشریه تاریخ اسلام (دانشگاه باقرالعلوم)، تابستان 1384، شماره 22ص 23.</ref>. | ||
برخی دیگر از محققان به ارائه شاخصههای علم تاریخ پرداختهاند که از جمله سه متغیر «انسان»، «گذشته» و «وقایع مهم»، مؤلفههای اصلی تاریخ شمرده شده است<ref>«در این تعریف برای علم تاریخ سه متغیر در نظر گرفته شده است: انسان، گذشته و وقایع مهمه. به نظر میرسد حذف یا نادیده گرفتن هر کدام از این سه متغیر، تاریخ را از داشتن موضوع و قلمرو مشخص محروم خواهد کرد. متغیر نخست دلالت بر «انسان» دارد؛ چرا که اساسا انسان موضوع علم تاریخ است. از این رو آن جایی که انسان نباشد، تاریخ نیز وجود ندارد. موضوعی که بالاستقلال برای تاریخ مهم است، انسان است. بنابراین علم تاریخ پیرامون «انسان» در گردش است. اگر در تاریخ، کوه طور یا چاه زمزم و یا غار حراء اهمیت یافته، به دلیل وجود ردپای انسان در آن | برخی دیگر از محققان به ارائه شاخصههای علم تاریخ پرداختهاند که از جمله سه متغیر «انسان»، «گذشته» و «وقایع مهم»، مؤلفههای اصلی تاریخ شمرده شده است<ref>«در این تعریف برای علم تاریخ سه متغیر در نظر گرفته شده است: انسان، گذشته و وقایع مهمه. به نظر میرسد حذف یا نادیده گرفتن هر کدام از این سه متغیر، تاریخ را از داشتن موضوع و قلمرو مشخص محروم خواهد کرد. متغیر نخست دلالت بر «انسان» دارد؛ چرا که اساسا انسان موضوع علم تاریخ است. از این رو آن جایی که انسان نباشد، تاریخ نیز وجود ندارد. موضوعی که بالاستقلال برای تاریخ مهم است، انسان است. بنابراین علم تاریخ پیرامون «انسان» در گردش است. اگر در تاریخ، کوه طور یا چاه زمزم و یا کوه حراء|غار حراء اهمیت یافته، به دلیل وجود ردپای انسان در آن مکانها است، وگرنه آنها به خودی خود موضوع و محل توجه تاریخ نمیبودند. متغیر دوم دلالت بر «گذشته» دارد؛ چرا که اساسا قلمرو علم تاریخ محدود به زمان گذشته است یعنی در تاریخ تنها از وقایعی گفت و گو میشود که رخ داده و زمانی از آنها گذشته است. علم تاریخ به حال و به آینده تعلق ندارد، بلکه تنها شامل زمان گذشته است. اگر در این علم از زمان حال و آینده گفتوگو شود، در آن صورت به قلمرو فایده تاریخ قدم نهادهایم. به عبارت دیگر، فایده تاریخ برای زمان حال و آینده است، اما موضوعهای تاریخی تنها در زمان گذشته قابل جستجو هستند... اما متغیر سوم دلالت بر «وقایع مهمه» دارد؛ یعنی هر آن چیزی که در گذشته برای انسان و درباره انسان اتفاق افتاده است، جزو تاریخ به شمار نمیآید، بلکه تنها وقایع مهمهای که برای مورخان ارزش ثبت داشته است، جزو تاریخ است. (حسن حضرتی، «اسلام و ایران؛ بررسی تاریخی» ،مجموعه مقالات، قم، بوستان کتاب قم، (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، 1382، ص15).</ref>. | ||
این سه شاخصه در تعریف موضوع علم تاریخ از دیدگاه مرحوم شریعتی نیز وجود دارد: | این سه شاخصه در تعریف موضوع علم تاریخ از دیدگاه مرحوم [[علی شریعتی|شریعتی]] نیز وجود دارد: | ||
موضوع علم تاریخ عبارت است از: «مجموعه پدیدهها و واقعهها و روابط و فعل و انفعالات و زاد و مرگ حوادث و تکوین طبقات و طلوع و رشد و افول تمدنها و جامعهها و مجموعه همه رویدادها و پدیدههای ویژه انسان در رابطهاش با «طبیعت» و در رابطهاش با «دیگری» در زمان «گذشته»، از بینهایت دور تا حال<ref> علی شریعتی، انسان: ص251.</ref>.» | موضوع علم تاریخ عبارت است از: «مجموعه پدیدهها و واقعهها و روابط و فعل و انفعالات و زاد و مرگ حوادث و تکوین طبقات و طلوع و رشد و افول تمدنها و جامعهها و مجموعه همه رویدادها و پدیدههای ویژه انسان در رابطهاش با «طبیعت» و در رابطهاش با «دیگری» در زمان «گذشته»، از بینهایت دور تا حال<ref> علی شریعتی، انسان: ص251.</ref>.» | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
تاریخنویسانی همچون [[هرودوت]] و توکودیدس که کارها و اوضاعی را وصف کردهاند که خود، آنها را دیدهاند و آزمودهاند. | تاریخنویسانی همچون [[هرودوت]] و توکودیدس که کارها و اوضاعی را وصف کردهاند که خود، آنها را دیدهاند و آزمودهاند. | ||
ب: تاریخ اندیشیده: | '''ب: تاریخ اندیشیده''': | ||
در این شیوه، تاریخنویس خود را از تنگنای زمان و مکان و روحیه حاکم بر آنها میرهاند و به بازآفرینی گذشته میپردازد که این امر با نیروی فهم تاریخنویس به عنوان واسطه صورت میپذیرد. تاریخ اندیشیده نیز خود چند گونه فرع دارد: | در این شیوه، تاریخنویس خود را از تنگنای زمان و مکان و روحیه حاکم بر آنها میرهاند و به بازآفرینی گذشته میپردازد که این امر با نیروی فهم تاریخنویس به عنوان واسطه صورت میپذیرد. تاریخ اندیشیده نیز خود چند گونه فرع دارد: | ||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
* تلخیص: که خود دو نوع است: اول اینکه گزارش رویدادها چندان خلاصه میشود که جوهر و روح آن رویدادها از میان میرود، دوم اینکه آنقدر با تفصیل و شرح جزئیات همراه است که اصل واقعه در آنها گم میشود. | * تلخیص: که خود دو نوع است: اول اینکه گزارش رویدادها چندان خلاصه میشود که جوهر و روح آن رویدادها از میان میرود، دوم اینکه آنقدر با تفصیل و شرح جزئیات همراه است که اصل واقعه در آنها گم میشود. | ||
* تاریخ انتقادی: که هدفش نقد روش اندرزگویانه و یا سودنگرانه برخی از مورخان است. | * تاریخ انتقادی: که هدفش نقد روش اندرزگویانه و یا سودنگرانه برخی از مورخان است. | ||
* تاریخ ویژه یا تخصصی، که از تمامی یک منظومه فرهنگی فقط یک جنبه را برای پژوهش تاریخی بر میگزیند | * تاریخ ویژه یا تخصصی، که از تمامی یک منظومه فرهنگی فقط یک جنبه را برای پژوهش تاریخی بر میگزیند همچون تاریخ حقوق یا هنر<ref> همان، مقدمه مترجم و ص3- 18.</ref>. | ||
ج: تاریخ فلسفی: | '''ج: تاریخ فلسفی''': | ||
تاریخ فلسفی همان روح است که تا ابد نزد خود حاضر میماند و گذشته برایش وجود ندارد، رویدادهای تاریخ جهان را رهبری کرده است و میکند<ref>همان، ص18.</ref>. | تاریخ فلسفی همان روح است که تا ابد نزد خود حاضر میماند و گذشته برایش وجود ندارد، رویدادهای تاریخ جهان را رهبری کرده است و میکند<ref>همان، ص18.</ref>. | ||
هگل فلسفه تاریخ را بررسی اندیشهگرایانه تاریخ میداند و تفاوت میان تاریخ اندیشیده و فلسفه تاریخ را هرچند که هردو از اندیشه مایه میگیرند، در این میداند که فلسفه تاریخ بر عقل استوار است ولی تاریخ اندیشیده بر فهم. عقل، روابط میان امور و جایگاه آنها را در منظومهای کلی در مییابد، ولی فهم فقط جزء جزء امور را صرفنظر از پیوندهایی که باهم دارند میشناسد<ref> حمید عنایت، عقل در تاریخ، گ. و. هگل، مقدمه مترجم، ص17.</ref>. | [[هگل]] فلسفه تاریخ را بررسی اندیشهگرایانه تاریخ میداند و تفاوت میان تاریخ اندیشیده و فلسفه تاریخ را هرچند که هردو از اندیشه مایه میگیرند، در این میداند که فلسفه تاریخ بر عقل استوار است ولی تاریخ اندیشیده بر فهم. عقل، روابط میان امور و جایگاه آنها را در منظومهای کلی در مییابد، ولی فهم فقط جزء جزء امور را صرفنظر از پیوندهایی که باهم دارند میشناسد<ref> حمید عنایت، عقل در تاریخ، گ. و. هگل، مقدمه مترجم، ص17.</ref>. | ||
مایکل استنفورد اقسام تاریخنگاری را به سه قسم تقسیم میکند: | مایکل استنفورد اقسام تاریخنگاری را به سه قسم تقسیم میکند: | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
# تاریخنگاری تاریخی. | # تاریخنگاری تاریخی. | ||
تاریخنگاری توصیفی آنچه را معمولا مورخان انجام میدهند، میپذیرد و روشها و شیوههای متعارف آنان را توصیف میکند. تاریخنگاری تاریخی شیوههای نگارش تاریخ را در 2500 سال از زمان هرودوت به این سو، دنبال میکند. تاریخنگاری تحلیلی یا نقدی از مفاهیم و مسائلی فلسفی بحث میکند که از نگارش تاریخ پدید میآیند و در عمل، با فلسفه تحلیلی یا نقدی تاریخ | تاریخنگاری توصیفی آنچه را معمولا مورخان انجام میدهند، میپذیرد و روشها و شیوههای متعارف آنان را توصیف میکند. تاریخنگاری تاریخی شیوههای نگارش تاریخ را در 2500 سال از زمان هرودوت به این سو، دنبال میکند. تاریخنگاری تحلیلی یا نقدی از مفاهیم و مسائلی فلسفی بحث میکند که از نگارش تاریخ پدید میآیند و در عمل، با فلسفه تحلیلی یا نقدی تاریخ همپوشانی دارد؛ شاید تنها تفاوت این است که اولی از دید مورخ به موضوع نزدیک میشود و دومی از سوی فیلسوف<ref>همان، ص26-27.</ref>.» | ||
آنچه در تاریخنگاری تحلیلی یا فلسفه تحلیلی تاریخ مد نظر است، معنای دوم واژه تاریخ است، یعنی علم تاریخ یا تاریخ به عنوان یک رشته علمی و از این نظر نیز که موضوع تاریخنگاری تحلیلی یا فلسفه تحلیلی تاریخ یک رشته علمی است، آن را میتوان معرفت درجه دوم تلقی کرد<ref> همان، ص5؛ «کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی» از مایکل استنفورد، به اذعان خود وی تحت مقوله تاریخنگاری تحلیلی جای میگیرد. پارهای از مسایل مهم و اولیهای که درباره تاریخ مطرح میشود از این قرار است: 1. تاریخ چیست؟ (ماهیت تاریخ) 2. تاریخ درباره چیست؟ (موضوع تاریخ) 3. تاریخ چگونه عمل میکند؟ (روش تاریخ) 4. ارزش تاریخ چیست؟ (هدف و غایت تاریخ) 5. تاریخ به عنوان یکی از شاخههای دانش، چه ربط و نسبتی با دیگر شاخههای دانش دارد؟ «(مایکل استنفورد، درآمدی بر تاریخ پژوهی، ترجمه دکتر مسعود صادقی، ص4)</ref>. | آنچه در تاریخنگاری تحلیلی یا فلسفه تحلیلی تاریخ مد نظر است، معنای دوم واژه تاریخ است، یعنی علم تاریخ یا تاریخ به عنوان یک رشته علمی و از این نظر نیز که موضوع تاریخنگاری تحلیلی یا فلسفه تحلیلی تاریخ یک رشته علمی است، آن را میتوان معرفت درجه دوم تلقی کرد<ref> همان، ص5؛ «کتاب «درآمدی بر تاریخ پژوهی» از مایکل استنفورد، به اذعان خود وی تحت مقوله تاریخنگاری تحلیلی جای میگیرد. پارهای از مسایل مهم و اولیهای که درباره تاریخ مطرح میشود از این قرار است: 1. تاریخ چیست؟ (ماهیت تاریخ) 2. تاریخ درباره چیست؟ (موضوع تاریخ) 3. تاریخ چگونه عمل میکند؟ (روش تاریخ) 4. ارزش تاریخ چیست؟ (هدف و غایت تاریخ) 5. تاریخ به عنوان یکی از شاخههای دانش، چه ربط و نسبتی با دیگر شاخههای دانش دارد؟ «(مایکل استنفورد، درآمدی بر تاریخ پژوهی، ترجمه دکتر مسعود صادقی، ص4)</ref>. | ||
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
شهید [[مرتضی مطهری]] نیز تاریخ را سهگونه تعریف میکند. مبتنی بر نظر ایشان سه علم مربوط به تاریخ میتوانیم داشته باشیم که با یکدیگر رابطه نزدیک دارند: | شهید [[مرتضی مطهری]] نیز تاریخ را سهگونه تعریف میکند. مبتنی بر نظر ایشان سه علم مربوط به تاریخ میتوانیم داشته باشیم که با یکدیگر رابطه نزدیک دارند: | ||
تاریخ نقلی: | '''تاریخ نقلی''': | ||
علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثهای تا به زمان حال، یعنی زمانی که دربارهاش قضاوت میشود، تعلق دارد، «حادثه روز» و «جریان روز» است و ثبت چنین وقایعی از قبیل «روزنامه» است. اما همین که زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت جزء تاریخ میگردد و به تاریخ تعلق دارد. | علم به وقایع و حوادث و اوضاع و احوال انسانها در گذشته، در مقابل اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثهای تا به زمان حال، یعنی زمانی که دربارهاش قضاوت میشود، تعلق دارد، «حادثه روز» و «جریان روز» است و ثبت چنین وقایعی از قبیل «روزنامه» است. اما همین که زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت جزء تاریخ میگردد و به تاریخ تعلق دارد. | ||
پس علم تاریخ در این معنی یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامهها، | پس علم تاریخ در این معنی یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده و اوضاع و احوال گذشتگان. زندگینامهها، فتحنامهها، سیرهها، که در میان همه ملل تألیف شده و میشود از این مقوله است. علم تاریخ، در این معنی، اولا جزئی یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است نه علم به کلیات و یک سلسله قواعد و ضوابط و روابط، ثانیا یک علم «نقلی» است نه عقلی، ثالثا علم به «بودن»ها است نه علم به «شدن»ها. رابعا به گذشته تعلق دارد نه به حاضر. ما این نوع تاریخ را «تاریخ نقلی» اصطلاح میکنیم. | ||
'''تاریخ علمی''': | '''تاریخ علمی''': | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگیهای گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته بدست میآید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل میدهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله «مبادی» و مقدمات این علم بشمار میروند. و در حقیقت آن حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتور خود گرد میآورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار میدهد که خاصیت و طبیعت آنها را کشف نماید و به روابط علی و معلولی آنها پی ببرد و قوانین کلی استنباط نماید. مورخ به معنی دوم، در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنها است تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را «تاریخ علمی» اصطلاح میکنیم. هر چند موضوع و مورد بررسی تاریخ علمی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسایل و قواعدی که استنباط میکند اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سودمند میگرداند و آن را بصورت یکی از منابع «معرفت» «شناخت» انسانی در میآورد و او را بر آیندهاش مسلط مینماید<ref>فرقی که میان کار محقق تاریخ علمی با کار عالم طبیعی هست اینست که مواد بررسی عالم طبیعی، یک سلسله مواد موجود حاضر عینی است و قهرا بررسیها و تجزیه و تحلیلهای آن همه عینی و تجربی است. اما مواد مورد بررسی مورخ در گذشته وجود داشته و اکنون وجود ندارد، تنها اطلاعاتی از آنها و پروندهای از آنها در اختیار مورخ است. مورخ در قضاوت خود مانند قاضی دادگستری است که بر اساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوت میکند نه براساس شهود عینی. از اینرو تحلیل مورخ، تحلیل منطقی و عقلانی است که در لابراتوار عقل با ابزار استدلال و قیاس انجام میدهد نه در لابراتوار خارجی... لذا کار مورخ از این جهت به کار فیلسوف شبیهتر است تا کار عالم طبیعی. (جامعه و تاریخ، ص70)</ref>. تاریخ علمی مانند تاریخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به بودنها است نه علم به «شدنها» اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلی است نه جزئی، عقلی است نه نقلی محض. تاریخ علمی در حقیقت بخشی از جامعهشناسی است، یعنی جامعهشناسی جامعههای گذشته است. موضوع مطالعه جامعهشناسی اعم است از جامعههای معاصر و جامعههای گذشته. اگر جامعهشناسی را اختصاص بدهیم به شناخت جامعههای معاصر، تاریخ علمی و جامعهشناسی دو علم خواهند بود اما دو علم خویشاوند و نزدیک و نیازمند به یکدیگر. | علم به قواعد و سنن حاکم بر زندگیهای گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل حوادث و وقایع گذشته بدست میآید. آنچه محتوا و مسائل تاریخ نقلی را تشکیل میدهد، یعنی حوادث و وقایع گذشته، به منزله «مبادی» و مقدمات این علم بشمار میروند. و در حقیقت آن حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم، در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتور خود گرد میآورد و آنها را مورد تجزیه و ترکیب و بررسی قرار میدهد که خاصیت و طبیعت آنها را کشف نماید و به روابط علی و معلولی آنها پی ببرد و قوانین کلی استنباط نماید. مورخ به معنی دوم، در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و روابط علی و معلولی آنها است تا به یک سلسله قواعد و ضوابط عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه حال و گذشته دست یابد. ما تاریخ به این معنی را «تاریخ علمی» اصطلاح میکنیم. هر چند موضوع و مورد بررسی تاریخ علمی حوادث و وقایعی است که به گذشته تعلق دارد، اما مسایل و قواعدی که استنباط میکند اختصاص به گذشته ندارد، قابل تعمیم به حال و آینده است. این جهت تاریخ را بسیار سودمند میگرداند و آن را بصورت یکی از منابع «معرفت» «شناخت» انسانی در میآورد و او را بر آیندهاش مسلط مینماید<ref>فرقی که میان کار محقق تاریخ علمی با کار عالم طبیعی هست اینست که مواد بررسی عالم طبیعی، یک سلسله مواد موجود حاضر عینی است و قهرا بررسیها و تجزیه و تحلیلهای آن همه عینی و تجربی است. اما مواد مورد بررسی مورخ در گذشته وجود داشته و اکنون وجود ندارد، تنها اطلاعاتی از آنها و پروندهای از آنها در اختیار مورخ است. مورخ در قضاوت خود مانند قاضی دادگستری است که بر اساس قرائن و شواهد موجود در پرونده قضاوت میکند نه براساس شهود عینی. از اینرو تحلیل مورخ، تحلیل منطقی و عقلانی است که در لابراتوار عقل با ابزار استدلال و قیاس انجام میدهد نه در لابراتوار خارجی... لذا کار مورخ از این جهت به کار فیلسوف شبیهتر است تا کار عالم طبیعی. (جامعه و تاریخ، ص70)</ref>. تاریخ علمی مانند تاریخ نقلی به گذشته تعلق دارد نه به حال و علم به بودنها است نه علم به «شدنها» اما بر خلاف تاریخ نقلی، کلی است نه جزئی، عقلی است نه نقلی محض. تاریخ علمی در حقیقت بخشی از جامعهشناسی است، یعنی جامعهشناسی جامعههای گذشته است. موضوع مطالعه جامعهشناسی اعم است از جامعههای معاصر و جامعههای گذشته. اگر جامعهشناسی را اختصاص بدهیم به شناخت جامعههای معاصر، تاریخ علمی و جامعهشناسی دو علم خواهند بود اما دو علم خویشاوند و نزدیک و نیازمند به یکدیگر. | ||
فلسفه تاریخ: | '''فلسفه تاریخ''': | ||
یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه از مرحلهای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر: علم به «شدن» جامعهها نه «بودن» آنها<ref>مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ: ص70 | یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه از مرحلهای به مرحله دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات. به عبارت دیگر: علم به «شدن» جامعهها نه «بودن» آنها.<ref>مرتضی مطهری، جامعه و تاریخ: ص70 | ||
.</ref>. | .</ref>. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
{{پانویس|2} | |||
== منابع == | |||
[http://www.sooremag.ir/%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85/%D8%AA%D8%A3%D9%85%D9%84%DB%8C-%D9%86%D9%88-%D8%AF%D8%B1-%D9%85%D9%81%D9%87%D9%88%D9%85-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE برگرفته از سایت تأملی نو در مفهوم «تاریخ - سوره اندیشهhttp://www.sooremag.ir] | |||
[ | [[رده:مفاهیم و اصطلاحات]] | ||
[[رده: |