تعدد مذاهب و مسأله تقریب و وحدت اسلامی (مقاله)

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۳ اکتبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۷ توسط Azizi.m (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''تعدد مذاهب و مسأله تقریب و وحدت اسلامی''' عنوان مدخلی است از مرحوم آیت الله...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تعدد مذاهب و مسأله تقریب و وحدت اسلامی عنوان مدخلی است از مرحوم آیت الله تسخیری درباره رابطه مذاهب با تقریب و برخی از چالشها و راه حلهای پیش روی تقریب بین مذاهب اسلامی که در نشریه اندیشه تقریب به چاپ رسیده است [۱]

چکیده

بدیهی است در زمان پیامبر«صلی الله علیه و آله» از آن جا که احکام و مفاهیم به طور مستقیم از سوی آن حضرت صادر می شد نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشت. شیوه اجتهاد پس از وفات پیامبر اکرم«صلی الله علیه و آله» در عصر تابعین متداول گشت، اما پس از این دوره از آغاز قرن دوم، مذاهب و مکتب فقهی شکل گرفت و تا نیمه قرن چهارم تعداد آنها به 138 مذهب رسید. نگارنده پیدایش مذاهب را نشان دهندۀ تکامل خرد اسلامی و ثروت گران قدر فکری برای تمدن اسلامی دانسته و حرکت تقریب مذاهب اسلامی مطرح شده در دهه های اخیر را دارای ریشه هایی در دورترین دوره های اسلامی می داند و به دنبال آن، پایه های قطعی را که همه مذاهب، بدون استثناء، بدان باور دارند، به عنوان محور وحدت آفرین تقریب بیان می نماید و پس از آن، سیاست ها و راهبردهای ضروری را برشمرده و نقش علما و اندیشمندان را در روند تحقق آن گوشزد می کند.

پیدایش مذاهب اسلامی

در زمان پیامبر اكرم«صلی الله علیه و آله»از آن جا كه احكام و مفاهیم به طور مستقیم از سوی آن حضرت صادر می‌شد، نیاز چندانی به اجتهاد دیگران وجود نداشت و اگر برخی صحابه اجتهادی هم داشتند پیامبر«صلی الله علیه و آله» خود بر آن صحه گذاشت.

اختلاف ها در آن زمان، خیلی ساده بود و وقتی سرزمین اسلام گستردگی یافت، آیه «نفر» با توجه به واقعیت موجود، پایه اجتهاد و «حجّیت خبر واحد» را تشریح كرد. خداوند متعال می‌فرماید: «وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ؛ و شایسته نیست مؤمنان همگی ]برای جهاد[ كوچ كنند، پس چرا از هر فرقه‌ای از آنان، دسته‌ای كوچ نمی‌كنند تا[دسته‌ای بمانند و] در دین آگاهی پیدا كنند و قوم خود را ـ وقتی به سوی آنان بازگشتند، بیم دهند، باشد كه آنان [از كیفر الهی] بترسند»[۲]

شیوه اجتهاد در این شرایط و پس از وفات پیامبر اكرم«صلی الله علیه و آله» متداول تر گشت و در عصر تابعین به شكل مؤثرتری ادامه یافت، ولی هنوز مذاهب به شكل مشخص خود، مطرح نشده بود و پس از این دوره، یعنی بعد از «عصر تابعین» بود كه مذاهب مطرح گشت.

بنا به اعتقاد استاد سایس، از آغاز قرن دوم تا نیمه قرن چهارم هجری، جهان اسلام شاهد 138 مذهب و مكتب فقهی بود به طوری كه بسیاری از شهرها، برای خود مذهب ویژه‌ای داشتند.[۳] حال آنكه استاد اسد حیدر این رقم را بیش از پنجاه دانسته است.[۴]

به اعتقاد برخی علما، این مذاهب كه پس از طبقه تابعین مطرح گردید، بیشتر مذاهب فردی بود كه از سوی پیروان، ملاك عمل قرار نگرفت و از این رو با از میان رفتن پیروان اولیه، مذاهب مزبور نیز در صحنه نماند. ولی برخی دیگر، مذاهب گروهی به شمار می‌آید كه در پرتو مجموعه‌های به هم پیوسته ای كه از سوی پیروان و صاحبان اولیه آنها تدوین گشت، پختگی و انسجام بیشتری پیدا كرد.[۵]

از مذاهب گروه نخست (از میان رفته‌ها) می‌توان به موارد زیر اشاره كرد: 1ـ مذهب حسن بصری (23ـ110ق)؛

2ـ مذهب ابن ابی¬لیلی (74ـ148ق)؛

3ـ مذهب اوزاعی (88ـ157ق)؛

4ـ مذهب سفیان ثوری (97ـ161ق)؛

5ـ مذهب لیث بن سعد (متوفی سال 175ق)؛

6ـ مذهب ابراهیم بن خالد كلبی (متوفی سال 240ق)؛

7ـ مذهب ابن حزم داود بن علی اصبهانی ظاهری (202ـ270ق)؛

8ـ مذهب محمد بن جریر طبری (224ـ310ق)؛

9ـ مذهب سلیمان بن مهران اعمش (متوفی سال 148ق)؛

10ـ مذهب عامر بن شرحبیل شعبی (متوفی سال 105ق). و بسیاری دیگر.

و مذاهبی كه تا به امروز ادامه پیدا كرده‌اند عبارت است از: 1ـ مذهب امامی اثنی عشری كه امام محمد باقر و امام جعفر صادق«علیهما السلام»، معارف آن را گسترش بخشیدند؛ 2ـ مذهب زیدی؛ 3ـ مذهب حنفی؛ 4ـ مذهب شافعی؛ 5ـ مذهب مالكی؛ 6ـ مذهب حنبلی؛ 7ـ مذهب اباضی.

ما در این جا در پی بررسی زمینه‌های پیدایش مذاهب یا عوامل از میان رفتن یا گسترش آنها ـ كه شامل عوامل علمی، شخصی، سیاسی و اجتماعی و.... می‌گردد، نیستیم؛ آنچه بیش از هر چیز در این بحث برای ما اهمیت دارد، یادآوری نكات زیر است:

1ـ پیدایش مذاهب، نشان¬دهندۀ تكامل خرد اسلامی به منظور جبران غیبت پیامبر بزرگوار اسلام«صلی الله علیه و آله» و گسستن رشته وحی از یك سو و گستردگی نیازها، فراوانی اتفاق‌ها و پیچیدگی جوامع از سوی دیگر و چه بسا به دلیل تراكم دانش فقهی و مطرح گشتن باب های گوناگون دانش فقه است. بنابراین حالتی طبیعی و در راستای حركت تمدنی به شمار می‌رود.

2ـ این مذاهب، در واقع یك ثروت گران¬قدر فكری برای تمدن اسلامی است كه هرگز نمی‌توان آن را دست كم گرفت، همچنان كه هم برای حاكم اسلامی و هم برای مسلمانان، گستره ای برای انتخاب و گزینش بهینه در عرصه اجرای شریعت و پیاده كردن آن در زندگی فردی (به ویژه در شرایط عدم تقلید از اعلم) و اجتماعی، فراهم می‌آورد؛ زیرا رأی حاصل از یك روند به رسمیت شناخته‌ شده ای چون اجتهاد، كاملاً قابل انتساب به اسلام است و عرصه وسیعی برای مانور و گزینش بهترین نظریات و آرا (حتی اگر حاكم خود و با اجتهاد شخصی خویش با آن رأی موافقت نداشته باشد) فراروی حاكم شرع قرار می‌دهد. حاكم شرع می‌تواند برای دست یابی به نظریه و دیدگاه برتر اجتماعی، به تلفیق و تركیب آرای مختلف فقهی دست بزند كه خود صادقانه ترین بیان انعطاف پذیری اسلامی است.

3ـ شكل گیری این مذاهب ـ همچنان كه اشاره گردید ـ نشان دهندۀ غنای زندگی اسلامی، طبیعی و كاملاً قابل انتظار بود. ولی آنچه كه این پدیده طبیعی را به یك پدیده منفی در مسیر تاریخی اسلام تبدیل كرد همان چیزی است كه آن را فرقه گرایی تنگ نظرانه می‌نامیم؛ روحیه فرقه گرایانه‌ای كه از منطق گفت وگویی که قرآن كریم بدان فرا می‌خواند، فاصله گرفت و تساهل و تسامح و مدارای اسلامی را به یك سو نهاد و وارد جدال بیهوده و زشت گردید. ما در این میان، به تعبیر آقای قرضاوی[۶] ، شاهد دوره‌های وحشتناك و شیوه‌های غیر اسلامی تكفیر، تفسیق و اتهام بدعت گذاری بوده ایم كه خود به نزاع‌ها و درگیری‌های خونباری منجر شده و چه خون ها و اشك هایی كه بر اثر آنها جاری نگشته و امت اسلامی را دچار پراكندگی و تفرقه نساخته و آن را از كسب موقعیت شایسته و سزاوار خود، محروم نکرده[۷] است.

از این روست كه ما به طور جدی خواهان بازگرداندن مذاهب به وضع طبیعی خود از طریق ترویج گفت وگوی سازنده اسلامی، هم دلی و هم نوایی و جست وجوی گستره‌های مشترك و در یك كلام خواهان چیزی هستیم كه از آن به «حركت تقریب مذاهب اسلامی» یاد می‌كنیم.

حرکت تقریب مذاهب اسلامی

روندی كه در دهه‌های اخیر نام «حركت تقریب» بر آن نهاده شده دارای ریشه‌هایی در دورترین دوره‌های اسلامی است، زیرا اصالت و پویایی خود را از اصول درخشان شریعت گرفته و ضرورت آن همگام با گسترش و تعمیق مسئولیت این امّت در بنای تمدن بشری یا دست كم مشاركت فعّال در آن، روشن تر گردیده است.

در اواخر دهه چهل قرن میلادی گذشته، علما و شخصیت‌های برجسته ای، شالوده اولیه این حركت مبارك را پی ریزی كردند و جهادی راستین در تبیین آن به عمل آوردند و پس از بیان اصالت و نیز ریشه‌های شرعی و ضرورت رو به رشد و فزاینده آن، مقالات متعددی برای توضیح هر چه بیشتر این پدیده و توجیه آن برای مردم نگاشتند.

پایه های تقریب

  1. اندیشه تقریب (1389ش)، شماره 25، ص11
  2. (توبه/22)
  3. تاریخ الفقه الاسلامی، صفحه 92 به بعد.
  4. الامام صادق و المذاهب الاربعة، جلد 1، صفحه 160
  5. موسوعه طبقات الفقهاء: بخش دوم از مقدمه، صفحه 57. (متن عربی)
  6. مجله «رسالة التقریب» ـ شماره 36 ـ صفحه 210
  7. نگاه كنید به كتاب: «قصة الطوائف» ـ انصاری ـ صفحات 155 به بعد