توسل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'ابن تيميه' به 'ابن تیمیه')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


'''توسّل''' به معنی واسطه قرار دادن شخص یا چیزی نزد خداوند، برای تقرب به او و برآورده شدن حاجت‌ها است. توسل از اعتقادات [[شیعه]] و بسیاری از مسلمانان است.  
'''توسّل''' به معنی واسطه قرار دادن شخص یا چیزی نزد خداوند برای تقرب به او و برآورده شدن حاجت‌ها است. توسل از اعتقادات [[شیعه]] و بسیاری از مسلمانان است.  
 
 
 


=توسل در قرآن=
=توسل در قرآن=
مشروعیت توسل به مقربان در گاه الهی را از آیات [[قرآن]] از جمله این آیه شریفه، می توان بدست آورد:" اى کسانى که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!" <ref>  مائده ،35،یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ </ref>
مشروعیت توسل به مقربان در گاه الهی را از آیات [[قرآن]] از جمله این آیه شریفه، می توان بدست آورد:" اى کسانى که ایمان آورده‏‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏‌اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!" <ref>  مائده ،35،یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ </ref>


به همین جهت همواره توسل به [[مقربان درگاه الهی]] در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد.<ref>  سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 145، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، قم. </ref>
به همین جهت همواره توسل به مقربان درگاه الهی در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد.<ref>  سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 145، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، قم. </ref>


=توسل در آثار علمای اهل سنت=
=توسل در آثار علمای اهل سنت=
خط ۴۴: خط ۴۱:
گذشته از این مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل از ابن تیمیه نقل شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. و حتی بعد از ابن تیمیه هم بسیاری ازبزرگان اهل سنت توسل را جایز می دانند، مانند سمهودی شافعی[13]<ref>  السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404. </ref> که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است.
گذشته از این مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل از ابن تیمیه نقل شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. و حتی بعد از ابن تیمیه هم بسیاری ازبزرگان اهل سنت توسل را جایز می دانند، مانند سمهودی شافعی[13]<ref>  السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404. </ref> که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است.


<div class="wikiInfo">
<div class="wikiInfo"></div>
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:Right" |+ |
|-
==‌توسل به اولیای الهی==
!عنوان مقاله!! data-type="authorName" |نقد و بررسي ديدگاه تكفيري ها در زمينه توسل
|-
|زبان مقاله
| data-type="authorfatherName" |فارسی
|-
 
|-
|نویسنده
| data-type="authorBirthPlace" |سید مصطفی حسینی رودباری
|-
 
|}
</div>
 
توسل از مهمترين موضوعاتي است كه جريانهاي تكفيري با تمسك بدان اغلب مسلمانان دنيا را كافر دانسته و حكم به مهدورالدم بودن آنان نموده اند . در اين مقاله اين مبنا مورد نقد و بررسي قرار گرفته و سعي شده است كه با استفاده از آثار قويترين اسلام شناس معاصر شهيد مطهري نكات انحرافي اين ديدگاه تبيين گردد.


از مباحث مهمی كه سبب افتراق خط و مسیر جریانهای تقریبی از سائر مسلمانان گردیده است مساله توسل می باشد .


== ‌توسل به اولياي الهي ==
اینان توسل را از مصادیق عبادت غیر الله دانسته و متوسلان به اولیای الهی را در زمره مشركین قلمداد می كنند.


از مباحث مهمي كه سبب افتراق خط و مسير جريانهاي تقريبي از سائر مسلمانان گرديده است مساله توسل مي باشد .
در تبیین دیدگاه تكفیری ها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی انان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم .  


اينان توسل را از مصاديق عبادت غير الله دانسته و متوسلان به اولياي الهي را در زمره مشركين قلمداد مي كنند.
==1- عدم مشروعیت توسل در گفتار شخصیتها و جریانهای تكفیری :‌==


در تبيين ديدگاه تكفيري ها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادي انان را در اين زمينه مورد بررسي قرار دهيم .
===گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان ‌===


اصول گفتار ایشان در مساله توسل عبارتند از :‌


== 1- عدم مشروعيت توسل در گفتار شخصيتها و جريانهاي تكفيري :‌ ==


=== گفتار ابن تیمیه در زمينه توسل به صالحان ===
الف – امر وجوبی قران به توسل :‌
مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» كه مومنان مكلف به طلب ان از خداوند شده اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن  از اوامر و نواهی الهی است كه از طریق پیامبر بما رسیده است .  <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 247-248:وَالْوَسِيلَةُ الَّتِي أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِيَهَا إلَيْهِ هِيَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا يَدْخُلُ فِيهِ كُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِيلَةُ لَا طَرِيقَ لَنَا إلَيْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِيمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ .</ref>


اصول گفتار ايشان در مساله توسل عبارتند از :‌


ب- توسل (بمعنای رتبه عالی در بهشت) از حقوق پیامبر ص بر امت :‌ همانگونه كه بر اساس قران  یكی از حقوق پیامبر بر دیگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت می باشد همانگونه بر اساس  روایات صحیح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان این است كه برای او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسیله» كه مرتبه ای عالی در بهشت است نائل گردد. <ref>مجموع الفتاوي ج 1 ص 247-248 </ref>


الف – امر وجوبي قران به توسل :‌
مراد از وسيله در ايه شريفه «وابتغوا اليه الوسيله» كه مومنان مكلف به طلب ان از خداوند شده اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعيت نمودن  از اوامر و نواهي الهي است كه از طريق پيامبر بما رسيده است .  <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 247-248:‌ وَالْوَسِيلَةُ الَّتِي أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِيَهَا إلَيْهِ هِيَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا يَدْخُلُ فِيهِ كُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِيلَةُ لَا طَرِيقَ لَنَا إلَيْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِيمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ .</ref>


 
ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر :‌
ب- توسل (بمعناي رتبه عالي در بهشت) از حقوق پيامبر ص بر امت :‌ همانگونه كه بر اساس قران  يكي از حقوق پيامبر بر ديگران فرستادن صلوات و سلام  بر ان حضرت مي باشد همانگونه بر اساس  روايات صحيح  از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان اين است كه براي او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسيله» كه مرتبه اي عالي در بهشت است نائل گردد. <ref>مجموع الفتاوي ج 1 ص 247-248 </ref>
بدین معنا كه انسان  از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی ان است كه از خداوند می خواهیم كه دعای پیامبر را در حق ما قبول نماید . <ref>همان </ref>
 
 
ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پيامبر :‌
بدين معنا كه انسان  از پيامبر در زمان حياتش درخواست نمايد تا براي او دعا نموده و در قيامت از او شفاعت نمايد بعبارت ديگر در اينجا توسل به دعاي متوسل شده است نه به ذات متوسل و معناي چنين توسلي ان است كه از خداوند مي خواهيم كه دعاي پيامبر را در حق ما قبول نمايد . <ref>همان </ref>


    
    
د- عدم جواز توسل به نفس پيامبر و اولياي الهي بعد از مماتشان :‌
د- عدم جواز توسل به نفس پیامبر و اولیای الهی بعد از مماتشان :‌
ايشان مي گويد اينكه در برخي از روايات در مشروعيت توسل به پيامبر و صالحين رسيده است بر فرض صحت  مختص زمان حيات انان بوده و بعد از مماتشان چنين عملي جائز نيست .<ref>همان </ref>  
ایشان می گوید اینكه در برخی از روایات در مشروعیت توسل به پیامبر و صالحین رسیده است بر فرض صحت  مختص زمان حیات انان بوده و بعد از مماتشان چنین عملی جائز نیست .<ref>همان </ref>  


   
   
ايشان در اين زمينه به سيره مسلمانان در  توسل به عموي پيامبر در طلب باران استشهاد نموده و مي گويد اينكه مسلمانان بعد از وفات پيامبر به شخص ان حضرت متوسل نشده بلكه به سراغ  عموي حضرت امدند و از طريق او  متوسل شدند بيانگر اين است كه توسل  به پيامبر و انسانهاي صالح  بعد از وفاتشان جائز نيست بدين معنا كه توسل به دعاي پيامبر در زمان حيات ان حضرت مشروع اما براي مشروعيت چنين عملي بعد از مماتش دليلي وجود ندارد. <ref>همان </ref>  
ایشان در این زمینه به سیره مسلمانان در  توسل به عموی پیامبر در طلب باران استشهاد نموده و می گوید اینكه مسلمانان بعد از وفات پیامبر به شخص ان حضرت متوسل نشده بلكه به سراغ  عموی حضرت امدند و از طریق او  متوسل شدند بیانگر این است كه توسل  به پیامبر و انسانهای صالح  بعد از وفاتشان جائز نیست بدین معنا كه توسل به دعای پیامبر در زمان حیات ان حضرت مشروع اما برای مشروعیت چنین عملی بعد از مماتش دلیلی وجود ندارد. <ref>همان </ref>  


   
   
ذ- عدم مشروعيت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح :‌   
ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح :‌   
براي اين توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهاي صالح ) هيچگونه دليل معتبري وجود ندارد .<ref>همان</ref>   
برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح ) هیچگونه دلیل معتبری وجود ندارد .<ref>همان</ref>   




ر –  عدم جواز طلب حاجت از پيامبر و انسانهاي صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان :‌  
ر –  عدم جواز طلب حاجت از پیامبر و انسانهای صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان :‌  




ابن تیمیه مي گويد :‌ سوال و طلب حاجت از پيامبر بعد از  ممات آن حضرت  به شكلهاي مختلف ممكن است تحقق يابد :
ابن تیمیه می گوید :‌ سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از  ممات آن حضرت  به شكلهای مختلف ممكن است تحقق یابد :




‌قسم اول :‌ مستقيما از پيامبر در خواست شود كه دعاي او را مستجاب كند . شكي نيست كه چنين روشي مشروع نخواهد بود.
‌قسم اول :‌ مستقیما از پیامبر در خواست شود كه دعای او را مستجاب كند . شكی نیست كه چنین روشی مشروع نخواهد بود.




قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولياي الهي بدين گونه باشد كه در كنار مزارشان از انها بخواهد كه براي او دعا كند چون او را مقرب درگاه الهي مي داند .
قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد كه در كنار مزارشان از انها بخواهد كه برای او دعا كند چون او را مقرب درگاه الهی می داند .
بايد گفت اين نوع هم مشروع نيست چون نظير عملي است كه مشركين نسبت به بتهاي خويش اعمال مي كردند كه «ما نعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي».<ref>همان ج 27ص 71</ref>  
باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است كه مشركین نسبت به بتهای خویش اعمال می كردند كه «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».<ref>همان ج 27ص 71</ref>  


   
   
ايشان در نفي مشروعيت نوع دوم توسل مي گويد :‌ هر چند در بين مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر اين است كه به افرادي كه نزد او مقرب است متوسل مي شوند اما اين امر در دين جائز نيست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در اين جهت فاقد اختيار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتي انجام نمي گيرد.بنابر اين توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احديت صورت گيرد.<ref>همان </ref>  .  
ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل می گوید :‌ هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است كه به افرادی كه نزد او مقرب است متوسل می شوند اما این امر در دین جائز نیست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در این جهت فاقد اختیار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتی انجام نمی گیرد.بنابر این توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احدیت صورت گیرد.<ref>همان </ref>  .  




ز- توسل به اولياي الهي نوعي بدعت در عبادت است :
ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است :




‌از جمله دلائل عدم مشروعيت برخي از انواع توسل كه بيان گرديد اين است كه از منظر ابن تیمیه دعا همانگونه كه در روايات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقيفي بوده و شكل اجراي ان مبتني بر دستوري است كه از ناحيه شريعت رسيده است بنابر اين نمي توان از نزد خود عبادتي جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولياي الهي در حقيقت نوعي تبعيت از نفس بوده و بدعت شمرده مي شود . نكته ديگر اينكه بر اساس دليلي كه ذكر گرديد دعا نمودن در مقابل قبور اولياي الهي هم جائز نيست بلكه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گيرد . <ref>همان</ref>   
‌از جمله دلائل عدم مشروعیت برخی از انواع توسل كه بیان گردید این است كه از منظر ابن تیمیه دعا همانگونه كه در روایات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقیفی بوده و شكل اجرای ان مبتنی بر دستوری است كه از ناحیه شریعت رسیده است بنابر این نمی توان از نزد خود عبادتی جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولیای الهی در حقیقت نوعی تبعیت از نفس بوده و بدعت شمرده می شود . نكته دیگر اینكه بر اساس دلیلی كه ذكر گردید دعا نمودن در مقابل قبور اولیای الهی هم جائز نیست بلكه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گیرد . <ref>همان</ref>   


   
   
ش- معقول نبودن توسل به اولياي الهي در قضاء‌ حوائج :‌
ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء‌ حوائج :‌
ايشان در نفي مشروعيت توسل به صالحان و درخواست قضاي حوائج از انان مي گويد :‌ نيت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل اين است كه فرد مورد توسل اگاهي از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اينصورت چنين شخصي قطعا فردي گمراه مي باشد. و اما در صورتي كه شخص متوسل نيتش اين است كه فقط خداوند قادر بر قضاي حاجت او بوده و اگاهترين فرد بر نيازها و خواسته هايش مي باشد در اينصورت بايد به چنين فردي گفت چرا برغم اذعان به چنين امري متوسل به غير خداوند شده اي . <ref>مجموعه الفتاوي ج 27ص 71ببعد</ref>
ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از انان می گوید :‌ نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است كه فرد مورد توسل اگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه می باشد. و اما در صورتی كه شخص متوسل نیتش این است كه فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و اگاهترین فرد بر نیازها و خواسته هایش می باشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شده ای . <ref>مجموعه الفتاوي ج 27ص 71ببعد</ref>


      
      
ص- منع تقرب به خداوند از طريق اموات :‌
ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات :‌
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طريق اولياي الهي كه وفات يافته اند جائز نمي داندچون تقرب بخداوند لازم است از طريق تبعيت نمودن از روش و دستورات انبياء‌و اولياي الهي صورت گيرد بنابر اين دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرك بخداوند مي گردد.مضافا به اينكه مردگان تاثيري در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .<ref>حيات ابن تييميه  ص371-372 محمد ابوزهره</ref>   
ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی كه وفات یافته اند جائز نمی داندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاء‌و اولیای الهی صورت گیرد بنابر این دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرك بخداوند می گردد.مضافا به اینكه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .<ref>حيات ابن تييميه  ص371-372 محمد ابوزهره</ref>   


   
   
ض-مهدور الدم بودن كساني كه به اموات متوسل مي شوند.
ض-مهدور الدم بودن كسانی كه به اموات متوسل می شوند.
ايشان معتقد است كساني كه به مردگان متوسل شده از حريم توحيد و اسلام خارج گرديده و كافر و مشرك خواهند بود و قتلشان واجب مي باشد .<ref>همان</ref>
ایشان معتقد است كسانی كه به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و كافر و مشرك خواهند بود و قتلشان واجب می باشد .<ref>همان</ref>
 


=== اصول ديدگاه محمدبن عبدالوهاب در نفي مشروعيت توسل :‌ ===
===اصول دیدگاه محمدبن عبدالوهاب در نفی مشروعیت توسل :‌===


الف- بر اساس ايات :‌ «و يعبدون من دون الله ما لايضرهم...ويقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –يونس 18-» و ايه «مانعبدهم الا ليقربونا الي الله زلفي – زمر3-»
الف- بر اساس ایات :‌ «و یعبدون من دون الله ما لایضرهم...ویقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –یونس 18-» و ایه «مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی – زمر3-»
‌و آيه :‌ «اولئك الذين يبتغون الي ربهم الوسيله ايهم اقرب و يرجون رحمته و يخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولياي الهي جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نيست . ايشان مي گويد :‌ پيامبر با كفاري كه عقائد شرك اميز نظير توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولياي الهي داشتند جنگيد .<ref>محمدبن عبدالوهاب ص 105-106</ref>   
‌و آیه :‌ «اولئك الذین یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولیای الهی جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نیست . ایشان می گوید :‌ پیامبر با كفاری كه عقائد شرك امیز نظیر توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولیای الهی داشتند جنگید .<ref>محمدبن عبدالوهاب ص 105-106</ref>   




ب- اجماع مذاهب اسلامي برمرتد و كافر دانستن كساني است كه بهنگام دعا بين خود و خدا افرادي را واسطه قرار مي دهند. <ref>همان ص 107:‌‌من جعل بينه و بين الله وسائط يدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم</ref>
ب- اجماع مذاهب اسلامی برمرتد و كافر دانستن كسانی است كه بهنگام دعا بین خود و خدا افرادی را واسطه قرار می دهند. <ref>همان ص 107:‌‌من جعل بينه و بين الله وسائط يدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم</ref>




ج - كافر ندانستن مشركين يا شك در كفر انها نيز انسان را دروادي كفر قرار مي دهد. <ref>همان ص 68-70‌من لم يكفر المشركين او شك في كفرهم او صحح مذهبهم كفر ....</ref>
ج - كافر ندانستن مشركین یا شك در كفر انها نیز انسان را دروادی كفر قرار می دهد. <ref>همان ص 68-70‌من لم يكفر المشركين او شك في كفرهم او صحح مذهبهم كفر ....</ref>
د- توحيد دو نوع است توحيد ربوبي و توحيد الوهي و ملاك در مسلمان بودن توحيد عبودي است و توحيد عبودي ان است كه بهنگام دعا نمودن  فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گيرد.  <ref>همان ص 110</ref>
د- توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاك در مسلمان بودن توحید عبودی است و توحید عبودی ان است كه بهنگام دعا نمودن  فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد.  <ref>همان ص 110</ref>


 
===تمسك وهابیت به ایات قران===
=== تمسك وهابيت به ايات قران ===
   
   


وهابيت براي اثبات ادعاي خود در مشرك دانستن كساني كه قائل به توسل و...هستند علاوه بر احاديث ، به اياتي از قران نيز استناد مي كنند. نمونه¬هایی از آیات مورد تمسّک وهابیت به قرار زیر است:  
وهابیت برای اثبات ادعای خود در مشرك دانستن كسانی كه قائل به توسل و...هستند علاوه بر احادیث ، به ایاتی از قران نیز استناد می كنند. نمونه¬هایی از آیات مورد تمسّک وهابیت به قرار زیر است:  




خط ۱۶۹: خط ۱۴۵:
ـ "وَ مَن اَضَلُّ مِمَّن یدعُوا مِن دُونِ اللهِ مَن لایستَجیبُ لَهُ اِلی یومِ القِیامَةِ..." سورۀ مبارکۀ احقاف (46)؛ آیۀ شریفۀ 5. (و کیست گمراه¬تر از آن¬کس که به جای خدا کسی را می¬خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نخواهد داد...).
ـ "وَ مَن اَضَلُّ مِمَّن یدعُوا مِن دُونِ اللهِ مَن لایستَجیبُ لَهُ اِلی یومِ القِیامَةِ..." سورۀ مبارکۀ احقاف (46)؛ آیۀ شریفۀ 5. (و کیست گمراه¬تر از آن¬کس که به جای خدا کسی را می¬خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نخواهد داد...).


==‌نقدهای  شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل==


== ‌نقدهاي  شهيد مطهري بر قائلين به عدم مشروعيت توسل ==
ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تكفیری ها و سائر مسلمانان بیان می كند :‌  
 
 
 
ايشان قبل از نقد ديدگاه وهابيت اموري را در زمينه جايگاه توحيد در اسلام و تحرير محل نزاع بين تكفيري ها و سائر مسلمانان بيان مي كند :‌  
 
 
 
==== الف - توحيد در ذات و عبادت ركن اوليه دين :‌ ====
 
 
توحيد ذاتى و توحيد در عبادت جزء اصول اوليّه اعتقادى اسلامى است، يعنى اگر كسى در اعتقادش به يكى از اين دو اصل خللى باشد جزء مسلمين محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمين با اين دو اصل مخالف نيست.
 


==== ب- صغروي بودن نزاع بين تكفيري ها و سائر مسلمانان در مساله توسل :‌ ====
====الف - توحید در ذات و عبادت ركن اولیه دین :‌====  




ايشان مي گويد :‌ ...فرقه وهّابيّه- كه پيرو محمد بن عبد الوهّاب‏اند و او تابع ابن تيميّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند كه پاره‏اى از اعتقادات مسلمين مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمين مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبياء و اولياء بر ضدّ اصل توحيد در عبادت است، ولى ساير مسلمين اينها را منافى با توحيد در عبادت نمى‏دانند.
توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر كسى در اعتقادش به یكى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست.


پس اختلاف وهابيّه با ساير مسلمين در اين نيست كه آيا يگانه موجود شايسته پرستش، خداوند است يا غير خداوند، مثلًا انبياء و اولياء نيز شايسته پرستش‏اند؛ در اين جهت ترديد نيست كه غير خدا شايسته پرستش نيست، اختلاف در اين است كه آيا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است يا نه؟ پس نزاع فيما بين، صغروى است نه كبروى. علماى اسلام با بيانات مبسوط و مستدل، نظريّه وهّابيان را رد كرده‏اند. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>
====ب-  صغروی بودن نزاع بین تكفیری ها و سائر مسلمانان در مساله توسل :‌====




==== ج- تبيين شبهه تكفيريها و محل نزاع در مساله توسل:‌ ====
ایشان می گوید :‌ ...فرقه وهّابیّه- كه پیرو محمد بن عبد الوهّاب‏اند و او تابع ابن تیمیّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند كه پاره‏اى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمین مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضدّ اصل توحید در عبادت است، ولى سایر مسلمین اینها را منافى با توحید در عبادت نمى‏دانند.


پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست كه آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست كه غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است كه آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه كبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد كرده‏اند. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71</ref>


( از منظر اينان ) هر نوع توجّه معنوى به غير خداوند- يعنى توجّهى كه از طريق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى ميان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جويد و از او اجابت بخواهد- همه اينها شرك و پرستش غير خداست، چون عبادت جز اينها چيزى نيست و عبادت غير خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جايز نيست و مستلزم خروج از اسلام است.
====ج- تبیین شبهه تكفیریها و محل نزاع در مساله توسل:‌====


بعلاوه انجام اين گونه مراسم، گذشته از اينكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غير خدا و عين اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نيروى ما وراء الطّبيعى براى شخصيّت مورد توجّه (پيغمبر يا امام) است (نظريّه وهّابيان و وهّابى‏مآبان عصر ما). <ref>همان ص 129</ref>


( از منظر اینان ) هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى كه از طریق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرك و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است.


=== 1-  شرك آميز بودن ديدگاه وهابيت وتكفيري ها در مساله توسل ===
بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما). <ref>همان ص 129</ref>




از منظر شهيد مطهري پاسخ دقيق به شبهه و ايراد وهابيت به توسل مبتني بر ان است كه مرز دقيق توحيد و شرك- چه توحيد و شرك نظرى و چه عملى- معلوم گردد .اينكه چه نوع انديشه‏ و عملي توحيدى است و چه نوع انديشه‏و عملي شركى؟
===1- شرك آمیز بودن دیدگاه وهابیت وتكفیری ها در مساله توسل===




ايشان معتقد است نه تنها ايراد وهابيت به ديدگاه قائلين به مشروعيت توسل بمعناي صحيح ان وارد نيست بلكه خود همين ديدگاه – انديشه وهابيت و تكفيري ها در مساله توسل- از شرك آميزترين نظريه ها مي باشد .  
از منظر شهید مطهری پاسخ دقیق به شبهه و ایراد وهابیت به توسل مبتنی بر  ان است كه مرز دقیق توحید و شرك- چه توحید و شرك نظرى و چه عملى- معلوم گردد .اینكه چه نوع اندیشه‏ و عملی توحیدى است و چه نوع اندیشه‏و عملی شركى؟


ايشان در تبيين ادعاي مذكور  سه نظريه در مرز بين توحيد و شرك را مطرح نموده و به نقد و بررسي انها مي پردازد. 


ایشان معتقد است نه تنها ایراد وهابیت به دیدگاه قائلین به مشروعیت توسل بمعنای صحیح ان وارد نیست بلكه خود همین دیدگاه – اندیشه وهابیت و تكفیری ها در مساله توسل-  از شرك آمیزترین نظریه ها می باشد .


==== فرضيه اول :‌ اعتقاد يا عدم اعتقاد به موجودي غير خداوند ====
ایشان در تبیین ادعای مذكور  سه نظریه در مرز بین توحید و شرك را مطرح نموده و به نقد و بررسی انها می پردازد. 


====فرضیه اول :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند====


ايشان در تبيين اين فرض مي گويد :‌آيا اعتقاد به موجودى غير خدا شرك است (شرك ذاتى) و لازمه توحيد ذاتى اين است كه به موجوديّت هيچ چيز غير از خدا- و لو به عنوان آفريده او- اعتقاد نداشته باشيم (نوعى وحدت وجود)؟


ایشان در تبیین این فرض می گوید :‌آیا اعتقاد به موجودى غیر خدا شرك است (شرك ذاتى) و لازمه توحید ذاتى این است كه به موجودیّت هیچ چیز غیر از خدا- و لو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم (نوعى وحدت وجود)؟


ايشان در نفي اين فرضيه  مي گويد :‌
بديهى است كه مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نيست. مخلوقات خداوند تجلّيات فيّاضيّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت كه مخلوق است متمّم و مكمّل اعتقاد به توحيد است نه ضدّ توحيد. پس مرز توحيد و شرك، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء ديگر- هر چند مخلوق خود او- نيست. <ref>مجموعه اثار شهيد مطهري ج 2ص 127</ref>


==== فرضيه دوم :‌ اعتقاد يا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثير و تأثّر و سببيّت و مسبّبيّت ====
ایشان در نفی این فرضیه  می گوید :‌  
بدیهى است كه مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت كه مخلوق است متمّم و مكمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرك، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. <ref>مجموعه اثار شهيد مطهري ج 2ص 127</ref>


====فرضیه دوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت====


ايشان در تبيين اين نظريه مي گويد :‌


ایشان در تبیین این نظریه می گوید :‌


آيا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثير و تأثّر و سببيّت و مسبّبيّت، شرك است (شرك در خالقيّت و فاعليّت)؟ و آيا لازمه توحيد افعالى اين است كه نظام سببى و مسبّبى جهان را انكار كنيم و هر اثرى را مستقيما و بلاواسطه از خدا بدانيم و براى اسباب هيچ نقشى قائل نباشيم؟ مثلا معتقد باشيم كه آتش نقشى در سوزانيدن و آب در سيراب كردن و باران در رويانيدن و دوا در بهبود بخشيدن ندارد، خداست كه مستقيما مى‏سوزاند و مستقيما سيراب مى‏سازد و مستقيما مى‏روياند و مستقيما بهبود مى‏بخشد، بود و نبود اين عوامل، يكسان است، چيزى كه هست عادت خدا بر اين است كه كارهاى خود را در حضور اين امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر اين باشد كه هميشه در حالى كه كلاه بر سر دارد نامه بنويسد، بود و نبود كلاه در نوشتن نامه تأثيرى ندارد، ولى نويسنده نامه نمى‏خواهد با نبود كلاه نامه‏اى بنويسد .


آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرك است (شرك در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است كه نظام سببى و مسبّبى جهان را انكار كنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم كه آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب كردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست كه مستقیما مى‏سوزاند و مستقیما سیراب مى‏سازد و مستقیما مى‏رویاند و مستقیما بهبود مى‏بخشد، بود و نبود این عوامل، یكسان است، چیزى كه هست عادت خدا بر این است كه كارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد كه همیشه در حالى كه كلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود كلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد، ولى نویسنده نامه نمى‏خواهد با نبود كلاه نامه‏اى بنویسد .


ايشان لازمه چنين نظريه اي را تساوي وجود و عدم اسباب در عالم مي داند :‌
مطابق اين نظريّه، بود و نبود امورى كه عوامل و اسباب ناميده مى‏شوند از اين قبيل است و اگر غير از اين قائل بشويم، براى خدا شريك بلكه شريكها در فاعليّت قائل شده‏ايم (نظريّه اشاعره و جبريّون).


ایشان لازمه چنین نظریه ای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم می داند :‌
مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى كه عوامل و اسباب نامیده مى‏شوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریك بلكه شریكها در فاعلیّت قائل شده‏ایم (نظریّه اشاعره و جبریّون).


ايشان در نفي صحت اين نظريه مي گويد :‌


اين نظريّه نيز صحيح نيست. همچنان كه اعتقاد به وجود مخلوق، مساوى با شرك ذاتى و اعتقاد به خداى دوّم و وجود قطبى در مقابل خدا نيست بلكه مكمّل و متمّم اعتقاد به وجود خداى يگانه است، اعتقاد به تأثير و سببيّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نيز- با توجّه به اينكه همان طور كه موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثير هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثير او- شرك در خالقيّت نيست بلكه متمّم و مكمّل اعتقاد به خالقيّت خداوند است.
ایشان در نفی صحت این نظریه می گوید :‌


این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان كه اعتقاد به وجود مخلوق، مساوى با شرك ذاتى و اعتقاد به خداى دوّم و وجود قطبى در مقابل خدا نیست بلكه مكمّل و متمّم اعتقاد به وجود خداى یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز- با توجّه به اینكه همان طور كه موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثیر هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثیر او- شرك در خالقیّت نیست بلكه متمّم و مكمّل اعتقاد به خالقیّت خداوند است.


ايشان در ادامه به فرضيه استقلال تاثيراسباب در مسببات اشاره نموده و مي گويد :‌
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثير، استقلال و تفويض قائل بشويم و چنين بينديشيم كه نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبيل و اتومبيل) كه صنعت در پيدايش خود نيازمند به صنعتگر است ولى پس از آنكه ساخته شد كار خود را طبق مكانيسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در كاركرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبيل هم بميرد اتومبيل به كار خود ادامه مى‏دهد ،


اگر چنين بينديشيم كه عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاك، گياه، حيوان، انسان و غيره- نسبتشان با خداوند چنين نسبتى است (چنانكه معتزله احيانا چنين نظرى داده‏اند) قطعا شرك است. مخلوق، در حدوث و بقا نيازمند به خالق است، در بقا و در تأثير همان اندازه نيازمند است كه در حدوث. جهان عين فيض، عين تعلّق، عين ارتباط، عين وابستگى و عين «از اويى» است، از اين رو تأثير و سببيّت اشياء، عين تأثير و سببيّت خداوند است، خلّاقيّت قوّه‏ها و نيروهاى جهان- اعمّ از انسان و غير انسان- عين خلّاقيّت خداوند و بسط فاعليّت اوست، <ref>همان ص 127-128</ref>
ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و می گوید :‌
آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قائل بشویم و چنین بیندیشیم كه نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبیل و اتومبیل) كه صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است ولى پس از آنكه ساخته شد كار خود را طبق مكانیسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در كاركرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به كار خود ادامه مى‏دهد ،


اگر چنین بیندیشیم كه عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاك، گیاه، حیوان، انسان و غیره- نسبتشان با خداوند چنین نسبتى است (چنانكه معتزله احیانا چنین نظرى داده‏اند) قطعا شرك است. مخلوق، در حدوث و بقا نیازمند به خالق است، در بقا و در تأثیر همان اندازه نیازمند است كه در حدوث. جهان عین فیض، عین تعلّق، عین ارتباط، عین وابستگى و عین «از اویى» است، از این رو تأثیر و سببیّت اشیاء، عین تأثیر و سببیّت خداوند است، خلّاقیّت قوّه‏ها و نیروهاى جهان- اعمّ از انسان و غیر انسان- عین خلّاقیّت خداوند و بسط فاعلیّت اوست، <ref>همان ص 127-128</ref>


اشكال مهم ديگر به نظريه دوم :‌


اشكال مهم دیگر به نظریه دوم :‌


ايشان مي گويد نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثير ،  شرك نيست بلكه اعتقاد به اينكه « نقش داشتن اشياء در كار عالم شرك است»،(نفس اين اعتقاد ، خودش ) شرك است‌ زيرا اين اعتقاد ناشى از اين نظر است كه ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏ايم و از اين رو اگر موجودات نقشى در تأثير داشته باشند تأثيرات به قطبهاى ديگر نسبت داده شده است.


پس مرز توحيد و شرك اين نيست كه براى غير خداوند نقشى در تأثيرات و سببيّتها قائل بشويم يا نشويم. <ref>همان ص 127-128</ref>
ایشان می گوید نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثیر ،  شرك نیست بلكه اعتقاد به اینكه « نقش داشتن اشیاء در كار عالم شرك است»،(نفس این اعتقاد ، خودش ) شرك است‌ زیرا این اعتقاد ناشى از این نظر است كه ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏ایم و از این رو اگر موجودات نقشى در تأثیر داشته باشند تأثیرات به قطبهاى دیگر نسبت داده شده است.


پس مرز توحید و شرك این نیست كه براى غیر خداوند نقشى در تأثیرات و سببیّتها قائل بشویم یا نشویم. <ref>همان ص 127-128</ref>


==== فرضيه سوم :‌ اعتقاد يا عدم اعتقاد به قدرت و تأثير ما فوق الطّبيعى براي برخي از مخلوقات ====  
====فرضیه سوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى برای برخی از مخلوقات====  




آيا مرز توحيد و شرك اعتقاد به قدرت و تأثير ما فوق الطّبيعى است؟ يعنى اعتقاد به قدرت ما فوق قوانين عادى طبيعت براى يك موجود، اعمّ از فرشته يا انسان (مثلا پيغمبر يا امام)، شرك است امّا اعتقاد به قدرت و تأثير در حدّ معمولى و متعارف، شرك‏ نيست. ... يك سلسله كارها جنبه ما وراء الطّبيعى دارد از قبيل احياء (زنده كردن) و اماته (ميراندن)، روزى دادن و امثال اينها و باقى، كارهاى عادى و معمولى است. كارهاى فوق معمولى قلمرو اختصاصى خداست و باقى، قلمرو مخلوقات او. اين از جنبه توحيد نظرى.
آیا مرز توحید و شرك اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى است؟ یعنى اعتقاد به قدرت ما فوق قوانین عادى طبیعت براى یك موجود، اعمّ از فرشته یا انسان (مثلا پیغمبر یا امام)، شرك است امّا اعتقاد به قدرت و تأثیر در حدّ معمولى و متعارف، شرك‏ نیست. ... یك سلسله كارها جنبه ما وراء الطّبیعى دارد از قبیل احیاء (زنده كردن) و اماته (میراندن)، روزى دادن و امثال اینها و باقى، كارهاى عادى و معمولى است. كارهاى فوق معمولى قلمرو اختصاصى خداست و باقى، قلمرو مخلوقات او. این از جنبه توحید نظرى.




ايشان در تبين فرضيه سوم از جنبه توحيد عملي مي گويد :‌
ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی می گوید :‌
امّا از جنبه توحيد عملى هر نوع توجّه معنوى به غير خداوند- يعنى توجّهى كه از طريق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى ميان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جويد و از او اجابت بخواهد- همه اينها شرك و پرستش غير خداست، چون عبادت جز اينها چيزى نيست و عبادت غير خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جايز نيست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام اين گونه مراسم، گذشته از اينكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غير خدا و عين اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نيروى ما وراء الطّبيعى براى شخصيّت مورد توجّه (پيغمبر يا امام) است (نظريّه وهّابيان و وهّابى‏مآبان عصر ما).
امّا از جنبه توحید عملى هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى كه از طریق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرك و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما).




اين نظريّه در زمان ما تا حدّى شيوع يافته و در ميان يك قشر بالخصوص علامت روشنفكرى شمرده مى‏شود. <ref>همان ص 128-130</ref>
این نظریّه در زمان ما تا حدّى شیوع یافته و در میان یك قشر بالخصوص علامت روشنفكرى شمرده مى‏شود. <ref>همان ص 128-130</ref>




نقد شهيد مطهري به فرضيه سوم :‌ شرك اميزترين نظريه
نقد شهید مطهری به فرضیه سوم :‌ شرك امیزترین نظریه




ايشان در شرك اميز بودن اين فرضيه مي گويد :‌ با توجّه به موازين توحيدى، اين نظريّه از لحاظ توحيد ذاتى در حدّ نظريّه اشاعره شرك‏آلود است و از نظر توحيد در خالقيّت و فاعليّت، يكى از شرك‏آميزترين نظريّه‏هاست... اشاعره از اشياء، نفى تأثير و سببيت كرده‏اند به حساب اينكه اعتقاد به تأثير و سببيت اشياء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتيم- در حالي كه -  اشياء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمى‏آيند كه در ذات، استقلال داشته باشند. از اينجا معلوم مى‏شود اشاعره ناآگاهانه نوعى استقلال ذاتى كه مستلزم شرك ذاتى است براى اشياء قائل بوده‏اند اما از آن غافل بوده‏اند و خواسته‏اند با نفى اثر از اشياء ، توحيد در خالقيت را تثبيت نمايند؛ لهذا در همان حال كه شرك در خالقيت را نفى كرده‏اند، ناآگاهانه نوعى شرك در ذات را تأييد كرده‏اند.
ایشان در شرك امیز بودن این فرضیه می گوید :‌ با توجّه به موازین توحیدى، این نظریّه از لحاظ توحید ذاتى در حدّ نظریّه اشاعره شرك‏آلود است و از نظر توحید در خالقیّت و فاعلیّت، یكى از شرك‏آمیزترین نظریّه‏هاست... اشاعره از اشیاء، نفى تأثیر و سببیت كرده‏اند به حساب اینكه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتیم- در حالی كه -  اشیاء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمى‏آیند كه در ذات، استقلال داشته باشند. از اینجا معلوم مى‏شود اشاعره ناآگاهانه نوعى استقلال ذاتى كه مستلزم شرك ذاتى است براى اشیاء قائل بوده‏اند اما از آن غافل بوده‏اند و خواسته‏اند با نفى اثر از اشیاء ، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند؛ لهذا در همان حال كه شرك در خالقیت را نفى كرده‏اند، ناآگاهانه نوعى شرك در ذات را تأیید كرده‏اند.




ايشان در وارد بودن ايراد مذكور به نظريه وهابيت مي گويد :‌ عين اين ايراد بر نظريه وهّابى‏مآبان وارد است. اينها نيز ناآگاهانه به نوعى استقلال ذاتى در اشياء قائل شده‏اند و از اين رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولى داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبى و قدرتى در مقابل خدا دانسته‏اند، غافل از آنكه موجودى كه به تمام هويتش وابسته به اراده حق است و هيچ حيثيت مستقل از خود ندارد ، تأثير مافوق‏الطبيعى او مانند تأثير طبيعى او پيش از آنكه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرايى براى مرور فيض حق به اشياء نيست. آيا واسطه فيض وحى و علم بودن جبرئيل و واسطه رزق بودن ميكائيل و واسطه احياء بودن اسرافيل و واسطه قبض ارواح بودن ملك‏الموت شرك است؟
ایشان در وارد بودن ایراد مذكور به نظریه وهابیت می گوید :‌ عین این ایراد بر نظریه وهّابى‏مآبان وارد است. اینها نیز ناآگاهانه به نوعى استقلال ذاتى در اشیاء قائل شده‏اند و از این رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولى داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبى و قدرتى در مقابل خدا دانسته‏اند، غافل از آنكه موجودى كه به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد ، تأثیر مافوق‏الطبیعى او مانند تأثیر طبیعى او پیش از آنكه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایى براى مرور فیض حق به اشیاء نیست. آیا واسطه فیض وحى و علم بودن جبرئیل و واسطه رزق بودن میكائیل و واسطه احیاء بودن اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودن ملك‏الموت شرك است؟




ايشان ادامه مي دهد :‌
ایشان ادامه می دهد :‌
از نظر توحيد در خالقيت، اين نظريه بدترين انواع شرك است، زيرا به نوعى تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل شده است؛ كارهاى ماوراءالطبيعى را قلمرو اختصاصى خدا و كارهاى طبيعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا يا قلمرو اشتراكى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عين شرك در فاعليت است، همچنان كه قلمرو اشتراكى قائل شدن نيز نوعى ديگر از شرك در فاعليت است. <ref>همان ص 129-131</ref>
از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرك است، زیرا به نوعى تقسیم كار میان خالق و مخلوق قائل شده است؛ كارهاى ماوراءالطبیعى را قلمرو اختصاصى خدا و كارهاى طبیعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا یا قلمرو اشتراكى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عین شرك در فاعلیت است، همچنان كه قلمرو اشتراكى قائل شدن نیز نوعى دیگر از شرك در فاعلیت است. <ref>همان ص 129-131</ref>


ايشان در ادامه اين بحث به هشدار پيامبر در نفوذ لايه هاي پنهان شرك در عقائد موحدين اشاره نموده و مي گويد :‌
ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایه های پنهان شرك در عقائد موحدین اشاره نموده و می گوید :‌
اينجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مى‏بريم كه فرمود: «راه يافتن شرك در انديشه‏ها و عقايد آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است كه راه رفتن مورچه سياه در شب تاريك بر روى سنگ سخت». <ref>همان</ref>
اینجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مى‏بریم كه فرمود: «راه یافتن شرك در اندیشه‏ها و عقاید آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است كه راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریك بر روى سنگ سخت». <ref>همان</ref>




در تاييد گفتار شهيد مطهري بر شرك اميز بودن ديدگاه وهابيت در مساله توسل بايد گفت:‌ در گفتار ابن تیمیه امده است كه توسل به مخلوق بايد در اموري باشد كه او توانائي بر انجام ان امور را دارد اما در اموري كه قادر بر انجام ان نيست توسل به او جائز نيست . <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 330-329 </ref>
در تایید گفتار شهید مطهری بر شرك امیز بودن دیدگاه وهابیت در مساله توسل باید گفت:‌ در گفتار ابن تیمیه امده است كه توسل به مخلوق باید در اموری باشد كه او توانائی بر انجام ان امور را دارد اما در اموری كه قادر بر انجام ان نیست توسل به او جائز نیست . <ref>مجموعه الفتاوي ج 1ص 330-329 </ref>


   
   
بايد گفت اين سخنان مستلزم نفي توحيد افعالي است بدين معنا كه مستقل دانستن بندگان در اموري كه بظاهر در توانشان است نوعي شرك است چون بر اساس توحيد افعالي هيچيك از امور و حركات در هستي بصورت مستقل صورت نمي گيرد وهمه انها اولا و بالذات مستند به خداوند مي باشد.از اينرو قول به استقلال بندگان در انجام برخي امور شرك خواهد بود.
باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا كه مستقل دانستن بندگان در اموری كه بظاهر در توانشان است نوعی شرك است چون بر اساس توحید افعالی هیچیك از امور و حركات در هستی بصورت مستقل صورت نمی گیرد وهمه انها اولا و بالذات مستند به خداوند می باشد.از اینرو قول به استقلال بندگان در انجام برخی امور شرك خواهد بود.
 
    
    
=== 2- جريان نظام اسباب و مسببات در هستي و توسل يكي از اسباب معنوي :===
===2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یكی از اسباب معنوی :‌‌ ===
‌ 
اراده الهی در نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات تعلق گرفته است . از طرفی همانگونه كه در امور مادی جهان، قانون اسباب و مسببات جریان دارد در امور معنوی نیز این قانون حاكم است.  
اراده الهي در نظام هستي بر اساس اسباب و مسببات تعلق گرفته است . از طرفي همانگونه كه در امور مادي جهان، قانون اسباب و مسببات جريان دارد در امور معنوي نيز اين قانون حاكم است.  




شهيد مطهري در تبيين اينكه در امور معنوي نيز جريان اسباب و مسببات حاكم است در اثبات مشروعيت توسل به اولياي الهي به قران استناد نموده و مي گويد :‌
شهید مطهری در تبیین اینكه در امور معنوی نیز جریان اسباب و مسببات حاكم است در اثبات مشروعیت توسل به اولیای الهی به قران استناد نموده و می گوید :‌




فعل خدا، داراى نظام است. اگر كسى بخواهد اعتناء به نظام آفرينش نداشته باشد گمراه است. به همين جهت است كه خداى متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر اين كه خود طلب مغفرت مى‏كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ايشان طلب مغفرت كند.
فعل خدا، داراى نظام است. اگر كسى بخواهد اعتناء به نظام آفرینش نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است كه خداى متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر این كه خود طلب مغفرت مى‏كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ایشان طلب مغفرت كند.
قرآن كريم مى‏فرمايد: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً . نساء/ 64.
قرآن كریم مى‏فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً . نساء/ 64.
«و اگر ايشان هنگامى كه (با ارتكاب گناه) به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پيامبر هم براى ايشان طلب مغفرت مى‏كرد، خدا را توبه‏پذير مهربان مى‏يافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264</ref>
«و اگر ایشان هنگامى كه (با ارتكاب گناه) به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مى‏كرد، خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.» <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264</ref>


===3- توسل به اولیای الهی بعنوان یكی از اسباب معنوی عین توحید است :‌===


=== 3- توسل به اولياي الهي بعنوان يكي از اسباب معنوي عين توحيد است :‌ ===


ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی می داند كه از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است . از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرك نبوده بلكه عین توحید می باشد :‌
متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می باشد :‌
در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق كرد كه به كسى و از كسى باشد كه خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن كریم مى‏فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . مائده/ 35.


ايشان توسل به اولياي الهي را از جمله اسبابي مي داند كه از ناحيه شريعت براي بندگان تشريع گرديده است . از منظر ايشان توسل به اولياي الهي نه تنها شرك نبوده بلكه عين توحيد مي باشد :‌
متن گفتار ايشان در اين زمينه به شرح ذيل مي باشد :‌
در توسل و استشفاع به اولياء خدا اول بايد تحقيق كرد كه به كسى و از كسى باشد كه خداوند او را وسيله قرار داده است. قرآن كريم مى‏فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ . مائده/ 35.


ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان می گوید :‌
بطور كلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینكه خداست كه سبب را آفریده است و خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده كنیم به هیچ وجه شرك نیست، بلكه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقى میان اسباب مادى و اسباب روحى، میان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، میان اسباب دنیوى و اسباب اخروى نیست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمایش علمى مى‏توان شناخت و فهمید كه چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طریق دین، یعنى از طریق وحى، و از طریق كتاب و سنّت باید كشف كرد.


ايشان در تبيين توحيدي بودن قانون توسل به صالحان مي گويد :
===4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است :===
بطور كلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اينكه خداست كه سبب را آفريده است و خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته است از اين وسائل و اسباب استفاده كنيم به هيچ وجه شرك نيست، بلكه عين توحيد است. در اين جهت، هيچ فرقى ميان اسباب مادى و اسباب روحى، ميان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، ميان اسباب دنيوى و اسباب اخروى نيست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمايش علمى مى‏توان شناخت و فهميد كه چه چيز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طريق دين، يعنى از طريق وحى، و از طريق كتاب و سنّت بايد كشف كرد.




=== 4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است : ===
شهید مطهری در این زمینه می گوید : ‌یكتاپرستى این است كه انسان آنگاه كه رو به سوى خدا مى‏آورد، هیچ چیز را وسیله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . در روآوردن به سوى خدا لزومى ندارد و نبایست چیزى را وسیله و واسطه قرار داد.




شهيد مطهري در اين زمينه مي گويد : ‌يكتاپرستى اين است كه انسان آنگاه كه رو به سوى خدا مى‏آورد، هيچ چيز را وسيله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ» . در روآوردن به سوى خدا لزومى ندارد و نبايست چيزى را وسيله و واسطه قرار داد.
آری پس از آنكه آدمى به خدا روآورد و خدا را شناخت، در مرحله بعدى به اولیاى خدا ازآن‏جهت كه اولیاى خدا و پرستندگان خدا و فانى فى‏اللَّه‏اند و مراحل عبودیت را طى كرده‏اند، رو مى‏آورد. در این مرحله است كه آنها را وسیله استغفار و دعا قرار مى‏دهد؛ یعنى از آنها كه بندگان صالح خدایند و در جهان دیگر زنده‏اند استمداد مى‏كند كه از خداوند بخواهند كه فى المثل به قلب او روشنى عنایت فرماید، گناهانش را به لطف و كرم خود ببخشاید.




آری پس از آنكه آدمى به خدا روآورد و خدا را شناخت، در مرحله بعدى به اولياى خدا ازآن‏جهت كه اولياى خدا و پرستندگان خدا و فانى فى‏اللَّه‏اند و مراحل عبوديت را طى كرده‏اند، رو مى‏آورد. در اين مرحله است كه آنها را وسيله استغفار و دعا قرار مى‏دهد؛ يعنى از آنها كه بندگان صالح خدايند و در جهان ديگر زنده‏اند استمداد مى‏كند كه از خداوند بخواهند كه فى المثل به قلب او روشنى عنايت فرمايد، گناهانش را به لطف و كرم خود ببخشايد.
این استمداد ازآن‏جهت رواست كه طرف ، یك موجود زنده و حىّ مرزوق است و مراتب قرب را با قدم عبودیت پیموده است و مى‏تواند بهتر از ما مراتب تذلّل و عبودیت را انجام دهد و به همین جهت از ما مقرّب‏تر است.




اين استمداد ازآن‏جهت رواست كه طرف ، يك موجود زنده و حىّ مرزوق است و مراتب قرب را با قدم عبوديت پيموده است و مى‏تواند بهتر از ما مراتب تذلّل و عبوديت را انجام دهد و به همين جهت از ما مقرّب‏تر است.
ایشان در ادامه می گوید :‌ ما مسلمانان در زیارت رسول اكرم صلى الله علیه و آله چنین مى‏خوانیم:
«اللَّهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى غَیْبَتِهِ كَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَكَ وَ خُلَفائَكَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ احْیاءٌ عِنْدَكَ یُرْزَقونَ، یَرَوْنَ مَقامى وَ یَسْمَعونَ كَلامى وَ یَرُدّونَ سَلامى.».
یعنى: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات، همان مى‏دانم كه در زمان حیات داشت. من مى‏دانم كه پیامبر تو و جانشینانى كه تو برگزیدى، همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم مى‏بینند، سخنم را مى‏شنوند، سلامم را پاسخ مى‏گویند.                                                                                                  




ايشان در ادامه مي گويد :‌ ما مسلمانان در زيارت رسول اكرم صلى الله عليه و آله چنين مى‏خوانيم:
در آخر همین زیارت چنین مى‏خوانیم:
«اللَّهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّريفِ فى غَيْبَتِهِ كَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَكَ وَ خُلَفائَكَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ احْياءٌ عِنْدَكَ يُرْزَقونَ، يَرَوْنَ مَقامى وَ يَسْمَعونَ كَلامى وَ يَرُدّونَ سَلامى.».
«اللَّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحیماً.»  وَ انّى اتَیْتُكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبى وَ انّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّكَ لِیَغْفِرَ لی ذُنوبى.».
يعنى: خدايا من احترام صاحب اين محل را پس از وفات، همان مى‏دانم كه در زمان حيات داشت. من مى‏دانم كه پيامبر تو و جانشينانى كه تو برگزيدى، همه در پيشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جايگاهم مى‏بينند، سخنم را مى‏شنوند، سلامم را پاسخ مى‏گويند.                                                                                                  
یعنى خدایا تو در كلام مجیدت به پیامبرت گفتى: «اگر آنان آنگاه كه به خود ستم مى‏كنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش كنند و پیامبر نیز براى آنها طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.» سپس خطاب به رسول اكرم صلى الله علیه و آله مى‏گوییم: اى پیامبر عزیز! من آمده‏ام نزد تو در حالى كه از خداوند آمرزش مى‏طلبم و در حالى كه از گناه گذشته‏ام پشیمانم. من به وسیله تو كه بنده صالح خدا هستى و مى‏توانى براى من دعا و استغفار كنى، به سوى خدا كه هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآورده‏ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرىج‏14، ص: 230-231</ref>




در آخر همين زيارت چنين مى‏خوانيم:
نتیجه آنکه توسل‏ و توجه به اولیاى خدا بصورتی كه بیان گردید نه تنها شرك نیست، بلكه عین عبادت خداوند است.
«اللَّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحيماً.»  وَ انّى اتَيْتُكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبى وَ انّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّكَ لِيَغْفِرَ لي ذُنوبى.».
يعنى خدايا تو در كلام مجيدت به پيامبرت گفتى: «اگر آنان آنگاه كه به خود ستم مى‏كنند نزد تو بيايند و از خداوند طلب آمرزش كنند و پيامبر نيز براى آنها طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذير و مهربان خواهند يافت.» سپس خطاب به رسول اكرم صلى الله عليه و آله مى‏گوييم: اى پيامبر عزيز! من آمده‏ام نزد تو در حالى كه از خداوند آمرزش مى‏طلبم و در حالى كه از گناه گذشته‏ام پشيمانم. من به وسيله تو كه بنده صالح خدا هستى و مى‏توانى براى من دعا و استغفار كنى، به سوى خدا كه هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآورده‏ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بيامرزد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرىج‏14، ص: 230-231</ref>


===5- لزوم توجه متوسل به وسیله از طریق توجه به خدا:===


نتیجه آنکه توسل‏ و توجه به اولياى خدا بصورتي كه بيان گرديد نه تنها شرك نيست، بلكه عين عبادت خداوند است.


هنگامى كه انسان متوسل مى‏شود یا استشفاع مى‏كند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعى آن است كه‏ مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت مى‏كند، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلى به شفیع است براى اینكه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است كه برود با قدرت و نفوذى كه در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref>


=== 5- لزوم توجه متوسل به وسيله از طريق توجه به خدا: ===
===6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است :===




هنگامى كه انسان متوسل مى‏شود يا استشفاع مى‏كند بايد توجهش به خدا، و از خدا به وسيله و شفيع باشد، زيرا شفاعت واقعى آن است كه‏ مشفوع عنده، شفيع را برانگيخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضايت داده است شفيع شفاعت مى‏كند، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلى به شفيع است براى اينكه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در اين وقت همه توجهش به شفيع است كه برود با قدرت و نفوذى كه در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصيل به شفيع باشد و از ناحيه توجه به خدا پيدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود. <ref>همان ج 2ص 127-128</ref>
شهید مطهری در این زمینه می نویسد :‌ بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگرى تنها یك نظریّه ضدّ امامت نیست، بلكه پیش از آنكه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحید است كه به تقسیم كار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یك نوع شرك ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمى‏كند و او را در حدّ یك حیوان طبیعى تنزّل مى‏دهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 131</ref>


=== 6- ديدگاه وهابيت در توسل ضد توحيد و ضد انسانيت است :‌ ===
===7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان===  


پس مسأله این نیست كه توسّل و زیارت و خواندن اولیاء و انتظار كارى ما فوق الطّبیعى از آنها شرك است، مسأله چیز دیگر است. اوّلا باید بدانیم انبیاء و اولیاء چنین صعودى در مراتب قرب الهى كرده‏اند كه از ناحیه حق تا این حد مورد موهبت واقع شده باشند یا نه؟ از قرآن كریم استفاده مى‏شود كه خداوند به پاره‏اى از بندگان خود چنین مقامات و درجاتى عنایت كرده است‏ <ref>همان ص 132-133؛</ref> 


شهيد مطهري در اين زمينه مي نويسد :‌ بر خلاف تصوّر رايج، وهّابيگرى تنها يك نظريّه ضدّ امامت نيست، بلكه پيش از آنكه ضدّ امامت باشد ضدّ توحيد و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحيد است كه به تقسيم كار ميان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به يك نوع شرك ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجيد «خليفة اللّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمى‏كند و او را در حدّ يك حيوان طبيعى تنزّل مى‏دهد. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 131</ref>
===8- لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی===


ایشان  به شیوه ناصحیح  برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره كرده و می گوید :‌
...آیا مردمى كه توسّلات پیدا مى‏كنند و به زیارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحیدى درك صحیحى دارند یا ندارند؟ آیا واقعا با نظر «به سوى اویى» به زیارت مى‏روند یا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زیارت شده؟ كه بدون شك اكثریّت مردم با چنان توجّه غریزى به زیارت مى‏روند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولايتها از مؤلّف</ref>
ممكن است اقلیّتى هم باشند كه فاقد درك توحیدى- و لو در حدّ غریزى- باشند. به آنها باید توحید آموخت نه آنكه زیارت را شرك دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 132-133</ref>


=== 7- موهبت الهي به برخي از بندگان در نيل به مراتب قرب و قابليت متوسل شدن به انان ===  
===9- اجتناب از گفتار غلو امیز و الوده به شرك در هنگام توسل :‌‌===


پس مسأله اين نيست كه توسّل و زيارت و خواندن اولياء و انتظار كارى ما فوق الطّبيعى از آنها شرك است، مسأله چيز ديگر است. اوّلا بايد بدانيم انبياء و اولياء چنين صعودى در مراتب قرب الهى كرده‏اند كه از ناحيه حق تا اين حد مورد موهبت واقع شده باشند يا نه؟ از قرآن كريم استفاده مى‏شود كه خداوند به پاره‏اى از بندگان خود چنين مقامات و درجاتى عنايت كرده است‏ <ref>همان ص 132-133؛</ref> 


ایشان در پایان مبحث مرز توحید و شرك به نكته مهمی در مساله توسل اشاره نموده و می گوید :‌


=== 8-  لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولياي الهي ===


ايشان  به شيوه ناصحيح  برخي از مسلمانان به هنگام توسل به اولياي الهي اشاره كرده و مي گويد :‌
مسأله ...این است كه اقوال و افعالى كه حكایت‏گر تسبیح و تكبیر و تحمید است و ستایش ذات كامل على الاطلاق و غنّى على الاطلاق است، در مورد غیر خدا شرك است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست، بزرگ مطلق‏
...آيا مردمى كه توسّلات پيدا مى‏كنند و به زيارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحيدى درك صحيحى دارند يا ندارند؟ آيا واقعا با نظر «به سوى اويى» به زيارت مى‏روند يا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زيارت شده؟ كه بدون شك اكثريّت مردم با چنان توجّه غريزى به زيارت مى‏روند. <ref>رجوع شود به رساله ولاءها و ولايتها از مؤلّف</ref>
اوست، آنكه همه ستایشها منحصرا به او بر مى‏گردد اوست، آنكه همه حولها و قوّه‏ها قائم به اوست ذات اوست. این گونه توصیفها- چه به صورت قولى و چه به صورت عملى- براى غیر خدا شرك است.<ref>همان</ref>
ممكن است اقليّتى هم باشند كه فاقد درك توحيدى- و لو در حدّ غريزى- باشند. به آنها بايد توحيد آموخت نه آنكه زيارت را شرك دانست. <ref>مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 132-133</ref>


=== 9- اجتناب از گفتار غلو اميز و الوده به شرك در هنگام توسل :‌‌ ===
==نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تكفیری در مساله توسل==  
 
 
ايشان در پايان مبحث مرز توحيد و شرك به نكته مهمي در مساله توسل اشاره نموده و مي گويد :‌
 
 
مسأله ...اين است كه اقوال و افعالى كه حكايت‏گر تسبيح و تكبير و تحميد است و ستايش ذات كامل على الاطلاق و غنّى على الاطلاق است، در مورد غير خدا شرك است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست، بزرگ مطلق‏
اوست، آنكه همه ستايشها منحصرا به او بر مى‏گردد اوست، آنكه همه حولها و قوّه‏ها قائم به اوست ذات اوست. اين گونه توصيفها- چه به صورت قولى و چه به صورت عملى- براى غير خدا شرك است.<ref>همان</ref>
 
== نقدهاي ديگر شهيد مطهري به ديدگاه وهابيت و گروههاي تكفيري در مساله توسل ==  
   
   
علاوه بر نقدهاي عالمانه اي كه از مجموعه اثار استاد شهيد مطهري بيان گرديد در مجموعه يادداشتهاي ايشان نيز نكات ارزشمندي در نقد به نگرش وهابيت و تكفيري ها در مشرك دانستن مسلمانان بدليل توسل به اولياي الهي وجود دارد كه شايسته است مورد ملاحظه قرار گيرد .
علاوه بر نقدهای عالمانه ای كه از مجموعه اثار استاد شهید مطهری بیان گردید در مجموعه یادداشتهای ایشان نیز نكات ارزشمندی در نقد به نگرش وهابیت و تكفیری ها در مشرك دانستن مسلمانان بدلیل توسل به اولیای الهی وجود دارد كه شایسته است مورد ملاحظه قرار گیرد .




ايشان مي نويسد :‌  
ایشان می نویسد :‌  
1- حضرات وهابى سخن مهمى كه همواره آن را تكرار مى‏كنند اين است كه مشركين عرب كه قرآن آنها را مشرك مى‏داند منكر توحيد در خالقيت نبودند، بتها را خالق نمى‏دانستند همچنان كه نص آيات قرآن است كه: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ‏؛ در عين حال به‏ موجب توسل‏ و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرك مى‏خواند، پس معلوم مى‏شود به هيچ مخلوقى نبايد متوسل شد و براى هيچ مخلوقى نبايد قربانى كرد و يا استشفاع كرد.
1- حضرات وهابى سخن مهمى كه همواره آن را تكرار مى‏كنند این است كه مشركین عرب كه قرآن آنها را مشرك مى‏داند منكر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمى‏دانستند همچنان كه نص آیات قرآن است كه: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ‏؛ در عین حال به‏ موجب توسل‏ و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرك مى‏خواند، پس معلوم مى‏شود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى كرد و یا استشفاع كرد.
جواب اين بيان اين است كه درست است كه مشركين عرب قائل به خالقيت بتها نبودند ولى قائل به ربوبيت آنها بودند، يعنى نمى‏گفتند كه بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در كائنات مى‏دانستند .
جواب این بیان این است كه درست است كه مشركین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمى‏گفتند كه بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در كائنات مى‏دانستند .




‌(توضيح : ظاهرا مراد استاد شهيد اين است كه كفار عصر جاهليت بدليل انكه به ربوبيت بتها قائل بودند از منظر قران مشرك شمرده مي شدند درحالي كه متوسل شوندگان به اولياي الهي هيچگاه به ربوبيت انان قائل نبوده بلكه انان را واسطه درگاه الهي مي دانند و از انان مي خواهند كه خواسته هايشان را در محضر ربوبي مسئلت نمايند بنابر اين مقايسه بين عمل متوسل شوندگان با مشركين عصر جاهليت قياس مع الفارق خواهد بود.)  
‌(توضیح : ظاهرا مراد استاد شهید این است كه كفار عصر جاهلیت بدلیل انكه به ربوبیت بتها قائل بودند از منظر قران مشرك شمرده می شدند درحالی كه متوسل شوندگان به اولیای الهی هیچگاه به ربوبیت انان قائل نبوده بلكه انان را واسطه درگاه الهی می دانند و از انان می خواهند كه خواسته هایشان را در محضر ربوبی مسئلت نمایند بنابر این مقایسه بین عمل متوسل شوندگان با مشركین عصر جاهلیت قیاس مع الفارق خواهد بود.)  


    
    
2- ايشان در زمينه ريشه پيدايش بت پرستي مي نويسد :‌ حقيقت اين است كه بت پرستى ريشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قديم الايام اين عقيده پيدا شده بود كه هر نوعى از انواع از قبيل انسان و گوسفند و غيره تحت تدبير يك قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احياناً انواع حوادث را به يك موجود علوى فلكى يا معقول صِرف مستند مى‏كردند
2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی می نویسد :‌ حقیقت این است كه بت پرستى ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود كه هر نوعى از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یك قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احیاناً انواع حوادث را به یك موجود علوى فلكى یا معقول صِرف مستند مى‏كردند


مثل اينكه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره ديگر را رب النوع جنگ و خونريزى مى‏دانستند؛ صاحبان اين عقايد به عقيده بعضى به خداى يگانه اعتقاد نداشته‏اند و بعد اين كثرت پرستى تبديل به توحيد شده است. ولى به عقيده ما اين گونه كثرت پرستى بعد از توحيد پيدا شده است؛ يعنى در عين اعتقاد به خالق يگانه، تدبير و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‏دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‏دانستند. از اين جهت نظير معتزله بودند كه خدا را خالق منعزل از تصرف در كائنات معرفى مى‏كردند .
مثل اینكه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مى‏دانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشته‏اند و بعد این كثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه كثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‏دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‏دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند كه خدا را خالق منعزل از تصرف در كائنات معرفى مى‏كردند .




ايشان در ادامه مي گويد :‌
ایشان در ادامه می گوید :‌
علت پرستش بت اين بوده كه بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عاليه مى‏دانسته‏اند، همچنان كه ميان آن قواى عاليه و بعضى از جدولها و شكلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همين جا پيدا شده است. آن كسى كه بت را مى‏پرستيد در اصل روى اين حساب بود كه بت را مظهر و محل يعنى مركز حلول و علاقه و تعلق يكى از قواى عاليه مى‏دانست، هرچند در نسلهاى بعد همه اينها فراموش مى‏شد و به صورت عادتى در مى‏آمد.  
علت پرستش بت این بوده كه بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مى‏دانسته‏اند، همچنان كه میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شكلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن كسى كه بت را مى‏پرستید در اصل روى این حساب بود كه بت را مظهر و محل یعنى مركز حلول و علاقه و تعلق یكى از قواى عالیه مى‏دانست، هرچند در نسلهاى بعد همه اینها فراموش مى‏شد و به صورت عادتى در مى‏آمد.  




ايشان انگاه منطق قران را در توحيد ربوبي و نفي ارباب انواع اينگونه بيان مي كند :‌
ایشان انگاه منطق قران را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان می كند :‌
قرآن كه فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ* در حقيقت رب النوع‏ها را نفى كرد. همچنين موسى كه به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِينَ‏ ارباب انواع را و ربوبيت خود فرعون كه خود را رب اعلاى مصريان مى‏دانست نفى مى‏كرد.


قرآن كه فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوع‏ها را نفى كرد. همچنین موسى كه به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون كه خود را رب اعلاى مصریان مى‏دانست نفى مى‏كرد.


(بايد گفت :‌ اين سخنان شهيد مطهري نيز بيانگر ان است كه قياس بين عمل مشركين در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدين معنا كه هيچگاه اينان انسانهاي صالحي را كه به انها متوسل مي شوند رب خويش ندانسته يا قائل به حلول رب در انها نمي دانند. )


(باید گفت :‌ این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر ان است كه قیاس بین عمل مشركین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا كه هیچگاه اینان انسانهای صالحی را كه به انها متوسل می شوند رب خویش ندانسته یا قائل به حلول رب در انها نمی دانند. )


3- مبارزه قران با انديشه بت پرستي و نفي منطق مشركين در توسل به بتها  :‌
مشركين عصر جاهليت-  به حكم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبيت، و ديگر به حكم عقيده جاهلانه اينكه ميان ما و خدا حتماً وسايطى بايد در كار باشد و ما مستقيماً نمى‏توانيم با خداوند در تماس باشيم ، ما بايد خدايان كوچك و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانيم و از آنها تقرب بخواهيم و آنها با خداى بزرگ در تماس‏ باشند ، مشركان خدا را نمى‏خواندند و ياد نمى‏كردند، بتها را ياد مى‏كردند، يا به عقيده اينكه خداوند بزرگ از ربوبيت منعزل است و يا به عقيده اينكه ما را نرسد كه او را بخوانيم، او بزرگتر از اين است.


3- مبارزه قران با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشركین در توسل به بتها  :‌
مشركین عصر جاهلیت-  به حكم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حكم عقیده جاهلانه اینكه میان ما و خدا حتماً وسایطى باید در كار باشد و ما مستقیماً نمى‏توانیم با خداوند در تماس باشیم ، ما باید خدایان كوچك و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خداى بزرگ در تماس‏ باشند ، مشركان خدا را نمى‏خواندند و یاد نمى‏كردند، بتها را یاد مى‏كردند، یا به عقیده اینكه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده اینكه ما را نرسد كه او را بخوانیم، او بزرگتر از این است.


اسلام گفت: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ..
(مفهوم اين سخنان استاد نيز نفي استدلال وهابيت در مشرك دانستن قائلين به توسل به اولياي الهي است بدين معنا كه ايه شريفه وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِي عَنِّي... در نفي روش و اعتقاد كساني است كه به ارباب انواع معتقد بوده و خدا را منعزل از ربوبيت مي دانستند از اينروا بجاي انكه خداوند را در دعاهايشان مورد خطاب قرار دهند بتها را جهت قضاي حوائج خويش مي خواندند. بنابر اين ايه مذكور در صدد نفي توسل مشروع نيست .)


اسلام گفت: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ..
(مفهوم این سخنان استاد نیز نفی استدلال وهابیت در مشرك دانستن قائلین به توسل به اولیای الهی است بدین معنا كه ایه شریفه وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی... در نفی روش و اعتقاد كسانی است كه به ارباب انواع معتقد بوده و خدا را منعزل از ربوبیت می دانستند از اینروا بجای انكه خداوند را در دعاهایشان مورد خطاب قرار دهند بتها را جهت قضای حوائج خویش می خواندند. بنابر این ایه مذكور در صدد نفی توسل مشروع نیست .)


4- اولياي الهي وسائط جريان فيض:‌
قرآن وسايط فيض را مى‏پذيرد، درباره جبرائيل مى‏فرمايد: قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ‏، درباره ملك الموت (از نظر قبض فيض) مى‏فرمايد: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ‏. در عين حال از باب اينكه وسايط فيض صرفاً مجرى قضا و قدر الهى هستند [از خود استقلال ندارند.]  <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص180:- 183</ref>


(اين سخن استاد نيز بيانگر مشروعيت توسل به صالحان و نفي ديدگاه منكرين ان است بدين معنا كه اراده الهي درنظام هستي براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و  اولياي الهي  اسباب معنوي حضرت حق در جريان فيض الهي بر هستي مي باشند همانگونه كه جبرئيل ، ميكائيل و ....وسائط فيض الهي مي باشند. )
4- اولیای الهی وسائط جریان فیض:‌
قرآن وسایط فیض را مى‏پذیرد، درباره جبرائیل مى‏فرماید: قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ‏، درباره ملك الموت (از نظر قبض فیض) مى‏فرماید: قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ‏. در عین حال از باب اینكه وسایط فیض صرفاً مجرى قضا و قدر الهى هستند [از خود استقلال ندارند.]  <ref>يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص180:- 183</ref>


(این سخن استاد نیز بیانگر مشروعیت توسل به صالحان و نفی دیدگاه منكرین ان است بدین معنا كه اراده الهی درنظام هستی براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و  اولیای الهی  اسباب معنوی حضرت حق در جریان فیض الهی بر هستی می باشند همانگونه كه جبرئیل ، میكائیل و ....وسائط فیض الهی می باشند. )


5- ايشان در اينكه ايا ممكن است عملي ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادى ، عبادت باشد مثلًا سجود كردن، قربانى كردن، نذر كردن، آمرزش خواستن يا استغاثه و ندا كردن؟ مي گويد :‌


به نظر نمى‏رسد كه هيچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهيت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنين شايد التضحية للَّه، اما اين دستور شرعى است كه براى غير خدا نبايد سجود يا قربانى كرد. مرتكب اين كار اگر معتقد به الوهيت آن شى‏ء يا شخص نباشد مشرك نيست، بلكه بدعت و حرامى مرتكب شده است .( اين سخن استاد نيز نقد ديگري است بر ديدگاه تكفيري ها كه نفس توسل و استغاثه و دعا در كنار قبور صالحان را عبادت مي دانند .
5- ایشان در اینكه ایا ممكن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادى ، عبادت باشد مثلًا سجود كردن، قربانى كردن، نذر كردن، آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا كردن؟ می گوید :‌


به نظر نمى‏رسد كه هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است كه براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى كرد. مرتكب این كار اگر معتقد به الوهیت آن شى‏ء یا شخص نباشد مشرك نیست، بلكه بدعت و حرامى مرتكب شده است .( این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تكفیری ها كه نفس توسل و استغاثه و دعا در كنار قبور صالحان را عبادت می دانند .


از منظر ايشان عبادت انگاه تحقق مي يابد كه هر يك از اين اعمال با اعتقاد به الوهيت مخاطب انجام گيرد در حالي كه متوسلان به صالحين هيچگاه به الوهيت انان قائل نيستند حتي در سجده نمودن در مقابل غير خدا هم با اينكه نهي شرعي دارد در صورتي كه همراه به اعتقاد به الوهيت مخاطب نباشد نمي توان گفت عبادت محقق شده است بلكه در اينگونه موارد فقط مي توان گفت بدعت يا عمل حرامي محقق شده است.)  
 
از منظر ایشان عبادت انگاه تحقق می یابد كه هر یك از این اعمال با اعتقاد به الوهیت مخاطب انجام گیرد در حالی كه متوسلان به صالحین هیچگاه به الوهیت انان قائل نیستند حتی در سجده نمودن در مقابل غیر خدا هم با اینكه نهی شرعی دارد در صورتی كه همراه به اعتقاد به الوهیت مخاطب نباشد نمی توان گفت عبادت محقق شده است بلكه در اینگونه موارد فقط می توان گفت بدعت یا عمل حرامی محقق شده است.)  


    
    
6- ايشان در اين مساله كه اعتقاد به الوهيت چيست؟ مرز الوهيت كجاست؟ مي نويسد :‌
6- ایشان در این مساله كه اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت كجاست؟ می نویسد :‌
بعضى‏ها كارها را تقسيم كرده‏اند ميان خدا و غير خدا، بعضى كارها را مخصوص خدا دانسته‏اند، از آن جمله است احياء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اينها. [از نظر آنها] مرز الوهيت اين كارهاست، اگر در مقابل كسى نيايش بريم با اين اعتقاد، مرز الوهيت را شكسته‏ايم ..


بعضى‏ها كارها را تقسیم كرده‏اند میان خدا و غیر خدا، بعضى كارها را مخصوص خدا دانسته‏اند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این كارهاست، اگر در مقابل كسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شكسته‏ایم ..


بعضى ديگر مطلق كارهاى فوق الطبيعه را داخل در مرز الوهيت دانسته‏اند مانند آگاهى از غيب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. كارها بر دو قسم است: كارهاى طبيعى كه وابسته به علل و اسباب است و كارهاى غير طبيعى كه مافوق علل و اسباب است.
اعتقاد به اينكه بشرى قادر است كارى را بدون علل و اسباب طبيعى انجام بدهد، اعتقاد به الوهيت مى‏دانند. لهذا اين تعبير را كه خيال مى‏كنم از مسيحيان اقتباس شده بعضى درباره شيعه مى‏گويند كه شيعه جزئى از الوهيت يا چيزى از لاهوت در على قائل است، در صورتى كه مى‏دانيم شيعه براى الوهيت يا لاهوت جزء قائل نيست.20.


بعضى دیگر مطلق كارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانسته‏اند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. كارها بر دو قسم است: كارهاى طبیعى كه وابسته به علل و اسباب است و كارهاى غیر طبیعى كه مافوق علل و اسباب است.
اعتقاد به اینكه بشرى قادر است كارى را بدون علل و اسباب طبیعى انجام بدهد، اعتقاد به الوهیت مى‏دانند. لهذا این تعبیر را كه خیال مى‏كنم از مسیحیان اقتباس شده بعضى درباره شیعه مى‏گویند كه شیعه جزئى از الوهیت یا چیزى از لاهوت در على قائل است، در صورتى كه مى‏دانیم شیعه براى الوهیت یا لاهوت جزء قائل نیست.20.


7- مسئله توحيد يك مسئله صرفاً تعبدى نيست كه تعبداً يك چيزى را توحيد و اخلاص بدانيم و تعبداً چيزى را شرك و بت پرستى بشناسيم، بلكه يك مسئله عقلى است. دستورهاى ايجابى يا سلبى اسلام در اين زمينه براساس حقايق واقعى است كه براى عقل انسان قابل درك است و نمى‏تواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحيد ذاتى و توحيد صفاتى و توحيد افعالى نيز تقليد و تعبد جايز نيست، در توحيد در عبادت نيز تقليد و تعبد جايز نيست.


7- مسئله توحید یك مسئله صرفاً تعبدى نیست كه تعبداً یك چیزى را توحید و اخلاص بدانیم و تعبداً چیزى را شرك و بت پرستى بشناسیم، بلكه یك مسئله عقلى است. دستورهاى ایجابى یا سلبى اسلام در این زمینه براساس حقایق واقعى است كه براى عقل انسان قابل درك است و نمى‏تواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحید ذاتى و توحید صفاتى و توحید افعالى نیز تقلید و تعبد جایز نیست، در توحید در عبادت نیز تقلید و تعبد جایز نیست.


ما مثلًا نمى‏توانيم به ديگران بگوييم كه اختلاف نظر ما و شما در يك مسئله فرعى و فقهى است، اصولى نيست، فقه ما استغاثه و توسل را جايز مى‏داند و فقه شما جايز نمى‏داند، فقه ما اينها را توحيد مى‏داند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب مى‏داند و فقه شما شستن پا را.


ما مثلًا نمى‏توانیم به دیگران بگوییم كه اختلاف نظر ما و شما در یك مسئله فرعى و فقهى است، اصولى نیست، فقه ما استغاثه و توسل را جایز مى‏داند و فقه شما جایز نمى‏داند، فقه ما اینها را توحید مى‏داند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب مى‏داند و فقه شما شستن پا را.


كما اينكه آنها نيز به عنوان يك مسئله فرعى و فقهى نمى‏توانند ما را تخطئه كنند، بايد از نظر اصول دين با ما بحث كنند و بايد اعتراف كنند كه اين مطلب كه مربوط به اصول دين است مثل ساير مطالب مربوط به اصول دين جنبه عقلانى دارد. هرچند ممكن است كسى جنبه اصول دينى اين مطلب را اقرار داشته باشد ولى جنبه عقلانيت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروريات خود دين بداند مثل معاد كه از اصول دين است و در عين حال بايد كيفيت و خصوصيت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد .<ref>همان ص 187-188.</ref>


ارتباط  اين بخش از سخنان شهيد مطهري در نقد ديدگاه وهابيت در مساله توسل و نظائر ان اين است كه موحد يا مشرك خواندن ديگران امري تعبدي نيست بلكه اين مساله امري عقلي بوده و نمي توان با استناد به ظواهر نصوص ديني كساني را مشرك دانست.  
كما اینكه آنها نیز به عنوان یك مسئله فرعى و فقهى نمى‏توانند ما را تخطئه كنند، باید از نظر اصول دین با ما بحث كنند و باید اعتراف كنند كه این مطلب كه مربوط به اصول دین است مثل سایر مطالب مربوط به اصول دین جنبه عقلانى دارد. هرچند ممكن است كسى جنبه اصول دینى این مطلب را اقرار داشته باشد ولى جنبه عقلانیت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروریات خود دین بداند مثل معاد كه از اصول دین است و در عین حال باید كیفیت و خصوصیت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد .<ref>همان ص 187-188.</ref>


ارتباط  این بخش از سخنان شهید مطهری در نقد دیدگاه وهابیت در مساله توسل و نظائر ان این است كه موحد یا مشرك خواندن دیگران امری تعبدی نیست بلكه این مساله امری عقلی بوده و نمی توان با استناد به ظواهر نصوص دینی كسانی را مشرك دانست. 


8- تقرب- به خداوند متعال از طريق -  محبت اوليا تقرب به عمل است كه وهابيها نيز وسيله را در آيه(وابتغوا اليه الوسيله) به عمل توجيه مى‏كنند. مقصود ما از وسيله ذات نيست، محبت اوليا و قبول امامت و مقتدائيت آنهاست. «اتقرب بهم» غير از اين است كه «اتقرب اليهم حتى يقرّبونى»<ref>.همان ص 189-193</ref> 


8- تقرب- به خداوند متعال از طریق -  محبت اولیا تقرب به عمل است كه وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه مى‏كنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است كه «اتقرب الیهم حتى یقرّبونى»<ref>.همان ص 189-193</ref> 


اين نكته بسيارمهم در يادداشتهاي استاد بخوبي بيانگر اصالت توحيد در توسلات به صالحين است بدين معنا كه هدف اصلي زائر در توسل به اولياي الهي جز نزديك شدن به خداوند امر ديگري نمي باشد. از اينرو لازم است به تمايز و تفاوت بين اتقرب بهم و اتقرب اليهم – در زيارتها- توجه داشت. 


این نكته بسیارمهم در یادداشتهای استاد بخوبی بیانگر اصالت توحید در توسلات به صالحین است بدین معنا كه هدف اصلی زائر در توسل به اولیای الهی جز نزدیك شدن به خداوند امر دیگری نمی باشد. از اینرو لازم است به تمایز و تفاوت بین اتقرب بهم و اتقرب الیهم – در زیارتها- توجه داشت. 


9- فرق است ميان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب بايد به حق باشد. نبايد از اوليا خير خواست، بلكه بايد حق را به آنها قسم داد و يا از آنها التماس دعا كرد و يا تصدق براى آنها داد و يا زيارت آنها را وسيله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref> .
اين نكته استاد نيز بسيار مهم است چون بيانگر مرز بين توحيد و شرك است بدين معنا كه لازم است در زيارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبي فقط به درگاه الهي بوده و خواسته ها فقط به محضرحضرت احديت مطرح گردد.


9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب باید به حق باشد. نباید از اولیا خیر خواست، بلكه باید حق را به آنها قسم داد و یا از آنها التماس دعا كرد و یا تصدق براى آنها داد و یا زیارت آنها را وسیله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد <ref>.همان</ref> .
این نكته استاد نیز بسیار مهم است چون بیانگر مرز بین توحید و شرك است بدین معنا كه لازم است در زیارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبی فقط به درگاه الهی بوده و خواسته ها فقط به محضرحضرت احدیت مطرح گردد.


10- لازمه قدرت مافوق الطبيعى اوليا در حال حيات و ممات و حتى معجزه قبور آنها اين نيست كه ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شويم، همان طورى كه لازمه وساطت و قدرت جبرائيل و ميكائيل اين نيست كه ما علم و رزق را از آنها بخواهيم .<ref>همان</ref>.
 
10- لازمه قدرت مافوق الطبیعى اولیا در حال حیات و ممات و حتى معجزه قبور آنها این نیست كه ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شویم، همان طورى كه لازمه وساطت و قدرت جبرائیل و میكائیل این نیست كه ما علم و رزق را از آنها بخواهیم .<ref>همان</ref>.
   
   
اين نكته استاد نيز تاكيد نكته قبل بوده  كه لازم است زائر بهنگام زيارت بدان توجه داشته باشد.
این نكته استاد نیز تاكید نكته قبل بوده  كه لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد.




11- آيا انبيا و اوليا خودشان هدفند يا وسيله؟ آيا معرفت آنها و محبت آنها و تكريم و تعظيم آنها هدف است يا وسيله؟... در اينجا دو عقيده كاملًا متضاد وجود دارد: بعضى‏ها صد درصد محبت و معرفت اوليا را هدف اصلى مى‏شمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان يك وسيله براى هدفهاى خود دستور داده است ...مجالست با صالحان وسيله است براى تهذيب نفس، تعلّم وسيله است نه هدف، يعنى حتى خود علم مقدمه عمل است .<ref>همان ص 192-193</ref>.
11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تكریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده كاملًا متضاد وجود دارد: بعضى‏ها صد درصد محبت و معرفت اولیا را هدف اصلى مى‏شمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان یك وسیله براى هدفهاى خود دستور داده است ...مجالست با صالحان وسیله است براى تهذیب نفس، تعلّم وسیله است نه هدف، یعنى حتى خود علم مقدمه عمل است .<ref>همان ص 192-193</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}


[[رده: مفاهیم اسلامی]]  
[[رده: مفاهیم اسلامی]]  
   
   
[[رده: مقالات]]
[[رده: مقالات]]

نسخهٔ ‏۷ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۲۷

توسّل به معنی واسطه قرار دادن شخص یا چیزی نزد خداوند برای تقرب به او و برآورده شدن حاجت‌ها است. توسل از اعتقادات شیعه و بسیاری از مسلمانان است.

توسل در قرآن

مشروعیت توسل به مقربان در گاه الهی را از آیات قرآن از جمله این آیه شریفه، می توان بدست آورد:" اى کسانى که ایمان آورده‏‌اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏‌اى براى تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید!" [۱]

به همین جهت همواره توسل به مقربان درگاه الهی در سیره علماء و مسلمانان رواج کامل داشته و دارد.[۲]

توسل در آثار علمای اهل سنت

با مراجعه به کتب علماء اهل سنت این نکته به خوبی روشن می شود که بزرگان و علماء اهل سنت حتی خلیفه دوم عملاً برای حل شدن مشکلات، توسل می جسته و این دلیل بر جواز توسل از دیدگاه آنها بوده است و تا قرن هشتم هیچ یک از علماء اهل سنت، با توسل مخالفتی ابراز نکرده اند. در اینجا به بخش هایی از نظرات علمای اهل سنت در این زمینه اشاره می شود:

1. ابن جوزی از علمای اهل سنت متوفای 597 هجری قمری قبل از ابن تیمیه در مورد جواز توسل به پیامبر (ص) در کتاب معروفش به نام «الوفاء فی فضائل المصطفی» فصلی را باز کرده و در بابی تحت عنوان «التوسل بالنبی» احادیث و اقوال زیادی را ذکر کرده که نشان دهنده جواز توسل از نظر او است.[۳]

2. خطیب بغدادی (متوفای 463 ق) در کتاب معروفش به نام تاریخ بغداد از ابن علی خلال که شیخ حنابله است، در جواز توسل نقل می کند،"... هرگاه کار مهمی برایم پیش می آمد به جانب قبر موسی ابن جعفر (ع) می رفتم و به آن حضرت متوسل می شدم کار بر من آسان می شد و مشکلاتم حل می شد."[۴]

3. ابن حجر در کتاب الصواعق المحرقه در جواز توسل می نویسد: امام شافعی (متوفای 204) توسل را قبول داشته و آن را جایز می داند و در سیره عملی خودش هم این کار را انجام می داد و شعری را از امام شافعی در جواز توسل نقل می کند که گفته است:

آل النبی ذریعتی و هم الیه وسیلتی ارجوا بهم اعطی غداً بیدی الیمین صحیفتی

یعنی خاندان پیامبر (ص) وسیله من به سوی خدا هستند و به وسیله آنها امید دارم که نامه عملم به دست راستم داده شود.[۵]

4. نمونه دیگر از سیره عملی بزرگان اهل سنت، در توسل، مطلب تاریخی است که در صحیح بخاری نقل شده به این مضمون: عمر ابن خطاب خلیفه دوم در مواقع قحطی و خشکسالی به عباس ابن عبدالمطلب متوسل می شد و می گفت: پروردگارا ما در گذشته به پیامبرت متوسل می شدیم و تو رحمت خود را می فرستادی، اکنون به عموی پیامبرت متوسل می شویم تا تو رحمت را بر ما بفرستی.[۶]

5. ابن حبان از علمای بزرگ اهل سنت است که در سال 207 به دنیا آمد. او نیز از جمله کسانی است که توسل را جایز می دانسته، بلکه خود نیز به این سیره عمل می کرده است. از جمله آن موارد این است که می گوید: زمانی که در طوس بودم هر مشکلی برایم رخ می داد به زیارت قبر علی ابن موسی الرضا (ع) می رفتم و با توسل به او دعا می کردم و مشکلم حل می شد.[۷]

6. بیهقی از علمای بزرگ اهل سنت متوفای 458 در جواز توسل به پیامبر (ص) در زمان حیات و بعد از آن روایات زیادی را نقل می کند. از جمله این که در زمان خلافت عمر ابن خطاب مردم دچار قحطی شدند، بلال ابن حارث از اصحاب پیامبر به قبر پیامبر (ص) توسل جست و طلب باران کرد.[۸]

7. وقتی منصور دوانقی نحوه زیارت پیامبر (ص) را از مفتی مدینه امام مالک می پرسد، او جواب می دهد که پیامبر وسیله شفاعت تو می باشد و می توانی به او متوسل شوی.[۹]

بنابراین معلوم می شود امام مالک قائل به جواز توسل به پیامبر (ص) بوده است.

8. سمهودی گرچه بعد از ابن تیمیه بوده ولی در کتاب معروفش وفاء الوفاء تصریح می کند که توسل به پیامبر (ص) در هر حالی جایز و سیره گذشتگان می باشد.[۱۰]

9.ابن داوود مالکی شاذلی در کتاب "البیان و الاختصار"قائل به جواز توسل شده است، و توسل عالما ن و صالحان به پیامبر اکرم (ص) را نقل کرده است.[۱۱]

10 در بین اهل سنت توسل به علما و بزرگان رواج داشته است. از جمله این که ابن جوزی در کتاب مناقب احمد حنبل به نقل از عبدالله ابن موسی می نویسد:" من و پدرم به زیارت قبر احمد می رفتیم و به او متوسل می شدیم تا حاجت مان برآورده شود."[۱۲]

گذشته از این مواردی که از سیره عملی علما و بزرگان اهل سنت قبل از ابن تیمیه نقل شد، روایات زیادی در جواز توسل، در جوامع روایی اهل سنت نقل شده است که خود می تواند شاهدی باشد بر این که آنها قائل به جواز توسل بوده اند. و حتی بعد از ابن تیمیه هم بسیاری ازبزرگان اهل سنت توسل را جایز می دانند، مانند سمهودی شافعی[13][۱۳] که این دلیل بر استقلال علماء بزرگ اهل سنت و عدم تأثیر پذیری آنان از آراء ابن تیمیه است.

‌توسل به اولیای الهی

از مباحث مهمی كه سبب افتراق خط و مسیر جریانهای تقریبی از سائر مسلمانان گردیده است مساله توسل می باشد .

اینان توسل را از مصادیق عبادت غیر الله دانسته و متوسلان به اولیای الهی را در زمره مشركین قلمداد می كنند.

در تبیین دیدگاه تكفیری ها نسبت به مساله توسل لازم است اصول خاص اعتقادی انان را در این زمینه مورد بررسی قرار دهیم .

1- عدم مشروعیت توسل در گفتار شخصیتها و جریانهای تكفیری :‌

گفتار ابن تیمیه در زمینه توسل به صالحان ‌

اصول گفتار ایشان در مساله توسل عبارتند از :‌


الف – امر وجوبی قران به توسل :‌ مراد از وسیله در ایه شریفه «وابتغوا الیه الوسیله» كه مومنان مكلف به طلب ان از خداوند شده اند تقرب جستن به خداوند از راه تبعیت نمودن از اوامر و نواهی الهی است كه از طریق پیامبر بما رسیده است . [۱۴]


ب- توسل (بمعنای رتبه عالی در بهشت) از حقوق پیامبر ص بر امت :‌ همانگونه كه بر اساس قران یكی از حقوق پیامبر بر دیگران فرستادن صلوات و سلام بر ان حضرت می باشد همانگونه بر اساس روایات صحیح از جمله حقوق ان حضرت بر مسلمانان این است كه برای او از خداوند بخواهند تا ان حضرت به مقام «وسیله» كه مرتبه ای عالی در بهشت است نائل گردد. [۱۵]


ج – جواز توسل به دعا و شفاعت پیامبر :‌ بدین معنا كه انسان از پیامبر در زمان حیاتش درخواست نماید تا برای او دعا نموده و در قیامت از او شفاعت نماید بعبارت دیگر در اینجا توسل به دعای متوسل شده است نه به ذات متوسل و معنای چنین توسلی ان است كه از خداوند می خواهیم كه دعای پیامبر را در حق ما قبول نماید . [۱۶]


د- عدم جواز توسل به نفس پیامبر و اولیای الهی بعد از مماتشان :‌ ایشان می گوید اینكه در برخی از روایات در مشروعیت توسل به پیامبر و صالحین رسیده است بر فرض صحت مختص زمان حیات انان بوده و بعد از مماتشان چنین عملی جائز نیست .[۱۷]


ایشان در این زمینه به سیره مسلمانان در توسل به عموی پیامبر در طلب باران استشهاد نموده و می گوید اینكه مسلمانان بعد از وفات پیامبر به شخص ان حضرت متوسل نشده بلكه به سراغ عموی حضرت امدند و از طریق او متوسل شدند بیانگر این است كه توسل به پیامبر و انسانهای صالح بعد از وفاتشان جائز نیست بدین معنا كه توسل به دعای پیامبر در زمان حیات ان حضرت مشروع اما برای مشروعیت چنین عملی بعد از مماتش دلیلی وجود ندارد. [۱۸]


ذ- عدم مشروعیت قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح :‌ برای این توع از توسل (قسم دادن خداوند به ذوات مقدسه و انسانهای صالح ) هیچگونه دلیل معتبری وجود ندارد .[۱۹]


ر – عدم جواز طلب حاجت از پیامبر و انسانهای صالح بعد از مرگ و در جوار قبورشان :‌


ابن تیمیه می گوید :‌ سوال و طلب حاجت از پیامبر بعد از ممات آن حضرت به شكلهای مختلف ممكن است تحقق یابد :


‌قسم اول :‌ مستقیما از پیامبر در خواست شود كه دعای او را مستجاب كند . شكی نیست كه چنین روشی مشروع نخواهد بود.


قسم دوم :‌ طلب و خواسته از اولیای الهی بدین گونه باشد كه در كنار مزارشان از انها بخواهد كه برای او دعا كند چون او را مقرب درگاه الهی می داند . باید گفت این نوع هم مشروع نیست چون نظیر عملی است كه مشركین نسبت به بتهای خویش اعمال می كردند كه «ما نعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی».[۲۰]


ایشان در نفی مشروعیت نوع دوم توسل می گوید :‌ هر چند در بین مردم جهت تقرب به سلطان رسم بر این است كه به افرادی كه نزد او مقرب است متوسل می شوند اما این امر در دین جائز نیست چون همه امور از جمله شفاعت منحصرا در اختبار خداست و همگان در این جهت فاقد اختیار لازم بوده و جز به اذن او شفاعتی انجام نمی گیرد.بنابر این توسل و رغبت و اصرار بر اجابت دعا لازم است فقط در برابر ذات احدیت صورت گیرد.[۲۱] .


ز- توسل به اولیای الهی نوعی بدعت در عبادت است :


‌از جمله دلائل عدم مشروعیت برخی از انواع توسل كه بیان گردید این است كه از منظر ابن تیمیه دعا همانگونه كه در روایات امده است مخ العباده است و عبادات هم توقیفی بوده و شكل اجرای ان مبتنی بر دستوری است كه از ناحیه شریعت رسیده است بنابر این نمی توان از نزد خود عبادتی جعل نمود و عبادات مجعوله از جمله توسل به اولیای الهی در حقیقت نوعی تبعیت از نفس بوده و بدعت شمرده می شود . نكته دیگر اینكه بر اساس دلیلی كه ذكر گردید دعا نمودن در مقابل قبور اولیای الهی هم جائز نیست بلكه لازم است دعا فقط در جهت قبله انجام گیرد . [۲۲]


ش- معقول نبودن توسل به اولیای الهی در قضاء‌ حوائج :‌ ایشان در نفی مشروعیت توسل به صالحان و درخواست قضای حوائج از انان می گوید :‌ نیت و اعتقاد متوسل بهنگام توسل این است كه فرد مورد توسل اگاهی از حال و خواسته او داشته و قادر بر انجام انهاست . در اینصورت چنین شخصی قطعا فردی گمراه می باشد. و اما در صورتی كه شخص متوسل نیتش این است كه فقط خداوند قادر بر قضای حاجت او بوده و اگاهترین فرد بر نیازها و خواسته هایش می باشد در اینصورت باید به چنین فردی گفت چرا برغم اذعان به چنین امری متوسل به غیر خداوند شده ای . [۲۳]


ص- منع تقرب به خداوند از طریق اموات :‌ ابن تیمیه تقرب بخداوند را از طریق اولیای الهی كه وفات یافته اند جائز نمی داندچون تقرب بخداوند لازم است از طریق تبعیت نمودن از روش و دستورات انبیاء‌و اولیای الهی صورت گیرد بنابر این دعا خواندن نزد قبور انان و استغاثه به انان و طلب دعا از انان هر چند انها در قبورشان زنده هستند سبب شرك بخداوند می گردد.مضافا به اینكه مردگان تاثیری در امور زندگان و براوردن حوائج انها ندارند .[۲۴]


ض-مهدور الدم بودن كسانی كه به اموات متوسل می شوند. ایشان معتقد است كسانی كه به مردگان متوسل شده از حریم توحید و اسلام خارج گردیده و كافر و مشرك خواهند بود و قتلشان واجب می باشد .[۲۵]

اصول دیدگاه محمدبن عبدالوهاب در نفی مشروعیت توسل :‌

الف- بر اساس ایات :‌ «و یعبدون من دون الله ما لایضرهم...ویقولون هولاء‌ شفعائنا عندالله –یونس 18-» و ایه «مانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی – زمر3-» ‌و آیه :‌ «اولئك الذین یبتغون الی ربهم الوسیله ایهم اقرب و یرجون رحمته و یخافون عذابه – اسراء‌57- 56 » ، توسل و واسطه قرار دادن اولیای الهی جهت تقرب به خداوند و استجابت دعا جائز نیست . ایشان می گوید :‌ پیامبر با كفاری كه عقائد شرك امیز نظیر توسل ودعا نمودن و استغاثه در برابر قبور اولیای الهی داشتند جنگید .[۲۶]


ب- اجماع مذاهب اسلامی برمرتد و كافر دانستن كسانی است كه بهنگام دعا بین خود و خدا افرادی را واسطه قرار می دهند. [۲۷]


ج - كافر ندانستن مشركین یا شك در كفر انها نیز انسان را دروادی كفر قرار می دهد. [۲۸] د- توحید دو نوع است توحید ربوبی و توحید الوهی و ملاك در مسلمان بودن توحید عبودی است و توحید عبودی ان است كه بهنگام دعا نمودن فقط خداوند مورد سوال و دعا قرار گیرد. [۲۹]

تمسك وهابیت به ایات قران

وهابیت برای اثبات ادعای خود در مشرك دانستن كسانی كه قائل به توسل و...هستند علاوه بر احادیث ، به ایاتی از قران نیز استناد می كنند. نمونه¬هایی از آیات مورد تمسّک وهابیت به قرار زیر است:


ـ "وَاَنَّ المَساجِدَ لِلّهِ فَلاتَدعُوا مَعَ اللهِ اَحَداً" (و اینکه مساجد از آنِ خداوند است، پس هیچ¬کس را با خدا نخوانید!). سورۀ مبارکۀ جن (72)؛ آیۀ شریفۀ 18

ـ "لَهُ دَعوَةُ الحَقِّ وَالَِذینَ یدعُونَ مِن دُونِهِ لایستَجیبُونَ لَهُم بِشَیءٍ..." سورۀ مبارکۀ رعد (13)؛ آیۀ شریفۀ 14. (دعوت راستین از آن اوست، و معبود¬هایی [کسانی] را که به جای خدا می¬خوانند، هیچ پاسخی به آنها نمی¬دهند...).


ـ "اِنَّ الَّذینَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللهِ عِبادٌ اَمثالُکُم... سورۀ مبارکۀ اعراف (7)؛ آیۀ شریفۀ 194." (بی¬گمان کسانی که شما آنها را به جای خدا می¬خوانید، بندگانی مانند شمایند...).

ـ "قُلِ ادعُوا الَّذینَ زَعَمتُم مِن دُونِهِ فَلا یملِکُونَ کَشفَ الضُّرِّ عَنکُم وَلاتَحویلاً" سورۀ مبارکۀ اِسراء (17)؛ آیۀ شریفۀ 13. (بگو: کسانی را که به جای او [معبود خود] می¬پندارید، بخوانید، ولی آنها نمی¬توانند از شما دفع زیان کنند و نه [بلایی را از شما] بگردانند).


ـ "اُولئِکَ الَّذینَ یدعُونَ یبتَغُونَ اِلی رَبِّهِمُ الوَسیلَةَ... همان؛ آیۀ شریفۀ 57." (آن کسانی را که ایشان می¬خوانند، خود به سوی پروردگارشان وسیله می¬جویند...). ـ "وَلاتَدعُ مِن دُون اللهِ ما لاینفَعُکَ وَلایضُرُّکَ..." سورۀ مبارکۀ یونس (10)؛ آیۀ شریفۀ 106. (و جز خدا چیزی را که سود و زیانی به تو نمی¬رساند، مخوان...). ـ "وَ مَن اَضَلُّ مِمَّن یدعُوا مِن دُونِ اللهِ مَن لایستَجیبُ لَهُ اِلی یومِ القِیامَةِ..." سورۀ مبارکۀ احقاف (46)؛ آیۀ شریفۀ 5. (و کیست گمراه¬تر از آن¬کس که به جای خدا کسی را می¬خواند که تا روز قیامت او را پاسخ نخواهد داد...).

‌نقدهای شهید مطهری بر قائلین به عدم مشروعیت توسل

ایشان قبل از نقد دیدگاه وهابیت اموری را در زمینه جایگاه توحید در اسلام و تحریر محل نزاع بین تكفیری ها و سائر مسلمانان بیان می كند :‌

الف - توحید در ذات و عبادت ركن اولیه دین :‌

توحید ذاتى و توحید در عبادت جزء اصول اولیّه اعتقادى اسلامى است، یعنى اگر كسى در اعتقادش به یكى از این دو اصل خللى باشد جزء مسلمین محسوب نمى‏گردد. احدى از مسلمین با این دو اصل مخالف نیست.

ب- صغروی بودن نزاع بین تكفیری ها و سائر مسلمانان در مساله توسل :‌

ایشان می گوید :‌ ...فرقه وهّابیّه- كه پیرو محمد بن عبد الوهّاب‏اند و او تابع ابن تیمیّه حنبلى شامى است- مدّعى شده‏اند كه پاره‏اى از اعتقادات مسلمین مثل اعتقاد به شفاعت، و پاره‏اى از اعمال مسلمین مانند توسّلات‏ و استمدادات از انبیاء و اولیاء بر ضدّ اصل توحید در عبادت است، ولى سایر مسلمین اینها را منافى با توحید در عبادت نمى‏دانند.

پس اختلاف وهابیّه با سایر مسلمین در این نیست كه آیا یگانه موجود شایسته پرستش، خداوند است یا غیر خداوند، مثلًا انبیاء و اولیاء نیز شایسته پرستش‏اند؛ در این جهت تردید نیست كه غیر خدا شایسته پرستش نیست، اختلاف در این است كه آیا استشفاعات و توسّلات‏، عبادت است یا نه؟ پس نزاع فیما بین، صغروى است نه كبروى. علماى اسلام با بیانات مبسوط و مستدل، نظریّه وهّابیان را رد كرده‏اند. [۳۰]

ج- تبیین شبهه تكفیریها و محل نزاع در مساله توسل:‌

( از منظر اینان ) هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى كه از طریق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرك و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است.

بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما). [۳۱]


1- شرك آمیز بودن دیدگاه وهابیت وتكفیری ها در مساله توسل

از منظر شهید مطهری پاسخ دقیق به شبهه و ایراد وهابیت به توسل مبتنی بر ان است كه مرز دقیق توحید و شرك- چه توحید و شرك نظرى و چه عملى- معلوم گردد .اینكه چه نوع اندیشه‏ و عملی توحیدى است و چه نوع اندیشه‏و عملی شركى؟


ایشان معتقد است نه تنها ایراد وهابیت به دیدگاه قائلین به مشروعیت توسل بمعنای صحیح ان وارد نیست بلكه خود همین دیدگاه – اندیشه وهابیت و تكفیری ها در مساله توسل- از شرك آمیزترین نظریه ها می باشد .

ایشان در تبیین ادعای مذكور سه نظریه در مرز بین توحید و شرك را مطرح نموده و به نقد و بررسی انها می پردازد.

فرضیه اول :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به موجودی غیر خداوند

ایشان در تبیین این فرض می گوید :‌آیا اعتقاد به موجودى غیر خدا شرك است (شرك ذاتى) و لازمه توحید ذاتى این است كه به موجودیّت هیچ چیز غیر از خدا- و لو به عنوان آفریده او- اعتقاد نداشته باشیم (نوعى وحدت وجود)؟


ایشان در نفی این فرضیه می گوید :‌ بدیهى است كه مخلوق خدا فعل خداست، فعل خدا خود شأنى از شئون اوست و ثانى او و در قبال او نیست. مخلوقات خداوند تجلّیات فیّاضیّت او هستند. اعتقاد به وجود مخلوق ازآن‏جهت كه مخلوق است متمّم و مكمّل اعتقاد به توحید است نه ضدّ توحید. پس مرز توحید و شرك، وجود داشتن و وجود نداشتن شى‏ء دیگر- هر چند مخلوق خود او- نیست. [۳۲]

فرضیه دوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت

ایشان در تبیین این نظریه می گوید :‌


آیا اعتقاد به نقش مخلوقات در تأثیر و تأثّر و سببیّت و مسبّبیّت، شرك است (شرك در خالقیّت و فاعلیّت)؟ و آیا لازمه توحید افعالى این است كه نظام سببى و مسبّبى جهان را انكار كنیم و هر اثرى را مستقیما و بلاواسطه از خدا بدانیم و براى اسباب هیچ نقشى قائل نباشیم؟ مثلا معتقد باشیم كه آتش نقشى در سوزانیدن و آب در سیراب كردن و باران در رویانیدن و دوا در بهبود بخشیدن ندارد، خداست كه مستقیما مى‏سوزاند و مستقیما سیراب مى‏سازد و مستقیما مى‏رویاند و مستقیما بهبود مى‏بخشد، بود و نبود این عوامل، یكسان است، چیزى كه هست عادت خدا بر این است كه كارهاى خود را در حضور این امور انجام دهد. مثلا اگر انسانى عادتش بر این باشد كه همیشه در حالى كه كلاه بر سر دارد نامه بنویسد، بود و نبود كلاه در نوشتن نامه تأثیرى ندارد، ولى نویسنده نامه نمى‏خواهد با نبود كلاه نامه‏اى بنویسد .


ایشان لازمه چنین نظریه ای را تساوی وجود و عدم اسباب در عالم می داند :‌ مطابق این نظریّه، بود و نبود امورى كه عوامل و اسباب نامیده مى‏شوند از این قبیل است و اگر غیر از این قائل بشویم، براى خدا شریك بلكه شریكها در فاعلیّت قائل شده‏ایم (نظریّه اشاعره و جبریّون).


ایشان در نفی صحت این نظریه می گوید :‌

این نظریّه نیز صحیح نیست. همچنان كه اعتقاد به وجود مخلوق، مساوى با شرك ذاتى و اعتقاد به خداى دوّم و وجود قطبى در مقابل خدا نیست بلكه مكمّل و متمّم اعتقاد به وجود خداى یگانه است، اعتقاد به تأثیر و سببیّت و نقش داشتن مخلوقات در نظام جهان نیز- با توجّه به اینكه همان طور كه موجودات استقلال در ذات ندارند استقلال در تأثیر هم ندارند، موجودند به وجود او و مؤثّرند به تأثیر او- شرك در خالقیّت نیست بلكه متمّم و مكمّل اعتقاد به خالقیّت خداوند است.


ایشان در ادامه به فرضیه استقلال تاثیراسباب در مسببات اشاره نموده و می گوید :‌ آرى ، اگر براى مخلوقات از نظر تأثیر، استقلال و تفویض قائل بشویم و چنین بیندیشیم كه نسبت خداوند به جهان، نسبت صنعتگر است به صنعت (مثلا سازنده اتومبیل و اتومبیل) كه صنعت در پیدایش خود نیازمند به صنعتگر است ولى پس از آنكه ساخته شد كار خود را طبق مكانیسم خود ادامه مى‏دهد، صنعتگر در ساختن صنعت نقش دارد نه در كاركرد مصنوع پس از ساخته شدن، اگر سازنده اتومبیل هم بمیرد اتومبیل به كار خود ادامه مى‏دهد ،

اگر چنین بیندیشیم كه عوامل جهان- آب، باران، برق، حرارت، خاك، گیاه، حیوان، انسان و غیره- نسبتشان با خداوند چنین نسبتى است (چنانكه معتزله احیانا چنین نظرى داده‏اند) قطعا شرك است. مخلوق، در حدوث و بقا نیازمند به خالق است، در بقا و در تأثیر همان اندازه نیازمند است كه در حدوث. جهان عین فیض، عین تعلّق، عین ارتباط، عین وابستگى و عین «از اویى» است، از این رو تأثیر و سببیّت اشیاء، عین تأثیر و سببیّت خداوند است، خلّاقیّت قوّه‏ها و نیروهاى جهان- اعمّ از انسان و غیر انسان- عین خلّاقیّت خداوند و بسط فاعلیّت اوست، [۳۳]


اشكال مهم دیگر به نظریه دوم :‌


ایشان می گوید نه تنها اعتقاد به نظام اسباب و مسببات با فرض عدم استقلالشان در تاثیر ، شرك نیست بلكه اعتقاد به اینكه « نقش داشتن اشیاء در كار عالم شرك است»،(نفس این اعتقاد ، خودش ) شرك است‌ زیرا این اعتقاد ناشى از این نظر است كه ناآگاهانه براى ذات موجودات، استقلالى در مقابل ذات حق قائل شده‏ایم و از این رو اگر موجودات نقشى در تأثیر داشته باشند تأثیرات به قطبهاى دیگر نسبت داده شده است.

پس مرز توحید و شرك این نیست كه براى غیر خداوند نقشى در تأثیرات و سببیّتها قائل بشویم یا نشویم. [۳۴]

فرضیه سوم :‌ اعتقاد یا عدم اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى برای برخی از مخلوقات

آیا مرز توحید و شرك اعتقاد به قدرت و تأثیر ما فوق الطّبیعى است؟ یعنى اعتقاد به قدرت ما فوق قوانین عادى طبیعت براى یك موجود، اعمّ از فرشته یا انسان (مثلا پیغمبر یا امام)، شرك است امّا اعتقاد به قدرت و تأثیر در حدّ معمولى و متعارف، شرك‏ نیست. ... یك سلسله كارها جنبه ما وراء الطّبیعى دارد از قبیل احیاء (زنده كردن) و اماته (میراندن)، روزى دادن و امثال اینها و باقى، كارهاى عادى و معمولى است. كارهاى فوق معمولى قلمرو اختصاصى خداست و باقى، قلمرو مخلوقات او. این از جنبه توحید نظرى.


ایشان در تبین فرضیه سوم از جنبه توحید عملی می گوید :‌ امّا از جنبه توحید عملى هر نوع توجّه معنوى به غیر خداوند- یعنى توجّهى كه از طریق چهره و زبان توجّه‏كننده و چهره و گوش ظاهرى شخص مورد توجّه نباشد بلكه توجّه‏كننده بخواهد نوعى رابطه قلبى و معنوى میان خود و طرف مقابل برقرار كند و او را بخواند و متوجّه خود سازد و به او توسّل‏ جوید و از او اجابت بخواهد- همه اینها شرك و پرستش غیر خداست، چون عبادت جز اینها چیزى نیست و عبادت غیر خدا به حكم عقل و ضرورت شرع جایز نیست و مستلزم خروج از اسلام است. بعلاوه انجام این گونه مراسم، گذشته از اینكه انجام مراسم عملى عبادت است براى غیر خدا و عین اعمالى است كه مشركان براى بتها انجام مى‏دادند، مستلزم اعتقاد به نیروى ما وراء الطّبیعى براى شخصیّت مورد توجّه (پیغمبر یا امام) است (نظریّه وهّابیان و وهّابى‏مآبان عصر ما).


این نظریّه در زمان ما تا حدّى شیوع یافته و در میان یك قشر بالخصوص علامت روشنفكرى شمرده مى‏شود. [۳۵]


نقد شهید مطهری به فرضیه سوم :‌ شرك امیزترین نظریه


ایشان در شرك امیز بودن این فرضیه می گوید :‌ با توجّه به موازین توحیدى، این نظریّه از لحاظ توحید ذاتى در حدّ نظریّه اشاعره شرك‏آلود است و از نظر توحید در خالقیّت و فاعلیّت، یكى از شرك‏آمیزترین نظریّه‏هاست... اشاعره از اشیاء، نفى تأثیر و سببیت كرده‏اند به حساب اینكه اعتقاد به تأثیر و سببیت اشیاء مستلزم اعتقاد به قطبها و منشأها در مقابل خداست ؛ و گفتیم- در حالی كه - اشیاء آنگاه به صورت قطبها در مقابل خداوند درمى‏آیند كه در ذات، استقلال داشته باشند. از اینجا معلوم مى‏شود اشاعره ناآگاهانه نوعى استقلال ذاتى كه مستلزم شرك ذاتى است براى اشیاء قائل بوده‏اند اما از آن غافل بوده‏اند و خواسته‏اند با نفى اثر از اشیاء ، توحید در خالقیت را تثبیت نمایند؛ لهذا در همان حال كه شرك در خالقیت را نفى كرده‏اند، ناآگاهانه نوعى شرك در ذات را تأیید كرده‏اند.


ایشان در وارد بودن ایراد مذكور به نظریه وهابیت می گوید :‌ عین این ایراد بر نظریه وهّابى‏مآبان وارد است. اینها نیز ناآگاهانه به نوعى استقلال ذاتى در اشیاء قائل شده‏اند و از این رو نقش مافوق حدّ عوامل معمولى داشتن را مستلزم اعتقاد به قطبى و قدرتى در مقابل خدا دانسته‏اند، غافل از آنكه موجودى كه به تمام هویتش وابسته به اراده حق است و هیچ حیثیت مستقل از خود ندارد ، تأثیر مافوق‏الطبیعى او مانند تأثیر طبیعى او پیش از آنكه به خودش مستند باشد مستند به حق است و او جز مجرایى براى مرور فیض حق به اشیاء نیست. آیا واسطه فیض وحى و علم بودن جبرئیل و واسطه رزق بودن میكائیل و واسطه احیاء بودن اسرافیل و واسطه قبض ارواح بودن ملك‏الموت شرك است؟


ایشان ادامه می دهد :‌ از نظر توحید در خالقیت، این نظریه بدترین انواع شرك است، زیرا به نوعى تقسیم كار میان خالق و مخلوق قائل شده است؛ كارهاى ماوراءالطبیعى را قلمرو اختصاصى خدا و كارهاى طبیعى را قلمرو اختصاصى مخلوقات خدا یا قلمرو اشتراكى خدا و مخلوق قرار داده است. قلمرو اختصاصى براى مخلوق قائل شدن عین شرك در فاعلیت است، همچنان كه قلمرو اشتراكى قائل شدن نیز نوعى دیگر از شرك در فاعلیت است. [۳۶]

ایشان در ادامه این بحث به هشدار پیامبر در نفوذ لایه های پنهان شرك در عقائد موحدین اشاره نموده و می گوید :‌ اینجاست كه به معنى سخن رسول اكرم پى مى‏بریم كه فرمود: «راه یافتن شرك در اندیشه‏ها و عقاید آن‏چنان آهسته و بى‏سر و صدا و بى‏خبر است كه راه رفتن مورچه سیاه در شب تاریك بر روى سنگ سخت». [۳۷]


در تایید گفتار شهید مطهری بر شرك امیز بودن دیدگاه وهابیت در مساله توسل باید گفت:‌ در گفتار ابن تیمیه امده است كه توسل به مخلوق باید در اموری باشد كه او توانائی بر انجام ان امور را دارد اما در اموری كه قادر بر انجام ان نیست توسل به او جائز نیست . [۳۸]


باید گفت این سخنان مستلزم نفی توحید افعالی است بدین معنا كه مستقل دانستن بندگان در اموری كه بظاهر در توانشان است نوعی شرك است چون بر اساس توحید افعالی هیچیك از امور و حركات در هستی بصورت مستقل صورت نمی گیرد وهمه انها اولا و بالذات مستند به خداوند می باشد.از اینرو قول به استقلال بندگان در انجام برخی امور شرك خواهد بود.

2- جریان نظام اسباب و مسببات در هستی و توسل یكی از اسباب معنوی :‌‌

اراده الهی در نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات تعلق گرفته است . از طرفی همانگونه كه در امور مادی جهان، قانون اسباب و مسببات جریان دارد در امور معنوی نیز این قانون حاكم است.


شهید مطهری در تبیین اینكه در امور معنوی نیز جریان اسباب و مسببات حاكم است در اثبات مشروعیت توسل به اولیای الهی به قران استناد نموده و می گوید :‌


فعل خدا، داراى نظام است. اگر كسى بخواهد اعتناء به نظام آفرینش نداشته باشد گمراه است. به همین جهت است كه خداى متعال گناهكاران را ارشاد فرموده است كه در خانه رسول اكرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) بروند و علاوه بر این كه خود طلب مغفرت مى‏كنند، از آن بزرگوار بخواهند كه براى ایشان طلب مغفرت كند. قرآن كریم مى‏فرماید: وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً . نساء/ 64. «و اگر ایشان هنگامى كه (با ارتكاب گناه) به خود ستم كردند، نزد تو مى‏آمدند و از خدا آمرزش مى‏خواستند و پیامبر هم براى ایشان طلب مغفرت مى‏كرد، خدا را توبه‏پذیر مهربان مى‏یافتند.» [۳۹]

3- توسل به اولیای الهی بعنوان یكی از اسباب معنوی عین توحید است :‌

ایشان توسل به اولیای الهی را از جمله اسبابی می داند كه از ناحیه شریعت برای بندگان تشریع گردیده است . از منظر ایشان توسل به اولیای الهی نه تنها شرك نبوده بلكه عین توحید می باشد :‌ متن گفتار ایشان در این زمینه به شرح ذیل می باشد :‌ در توسل و استشفاع به اولیاء خدا اول باید تحقیق كرد كه به كسى و از كسى باشد كه خداوند او را وسیله قرار داده است. قرآن كریم مى‏فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ . مائده/ 35.


ایشان در تبیین توحیدی بودن قانون توسل به صالحان می گوید :‌ بطور كلى، توسل به وسائل و تسبّب به اسباب، با توجه به اینكه خداست كه سبب را آفریده است و خداست كه سبب را سبب قرار داده است و خداست كه از ما خواسته است از این وسائل و اسباب استفاده كنیم به هیچ وجه شرك نیست، بلكه عین توحید است. در این جهت، هیچ فرقى میان اسباب مادى و اسباب روحى، میان اسباب ظاهرى و اسباب معنوى، میان اسباب دنیوى و اسباب اخروى نیست؛ منتهاى امر، اسباب مادى را از روى تجربه و آزمایش علمى مى‏توان شناخت و فهمید كه چه چیز سبب است؟ و اسباب معنوى را از طریق دین، یعنى از طریق وحى، و از طریق كتاب و سنّت باید كشف كرد.

4- توسل به اولیای الهی عین عبادت خداوند است :

شهید مطهری در این زمینه می گوید : ‌یكتاپرستى این است كه انسان آنگاه كه رو به سوى خدا مى‏آورد، هیچ چیز را وسیله و واسطه روآوردن قرار ندهد: «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ» . در روآوردن به سوى خدا لزومى ندارد و نبایست چیزى را وسیله و واسطه قرار داد.


آری پس از آنكه آدمى به خدا روآورد و خدا را شناخت، در مرحله بعدى به اولیاى خدا ازآن‏جهت كه اولیاى خدا و پرستندگان خدا و فانى فى‏اللَّه‏اند و مراحل عبودیت را طى كرده‏اند، رو مى‏آورد. در این مرحله است كه آنها را وسیله استغفار و دعا قرار مى‏دهد؛ یعنى از آنها كه بندگان صالح خدایند و در جهان دیگر زنده‏اند استمداد مى‏كند كه از خداوند بخواهند كه فى المثل به قلب او روشنى عنایت فرماید، گناهانش را به لطف و كرم خود ببخشاید.


این استمداد ازآن‏جهت رواست كه طرف ، یك موجود زنده و حىّ مرزوق است و مراتب قرب را با قدم عبودیت پیموده است و مى‏تواند بهتر از ما مراتب تذلّل و عبودیت را انجام دهد و به همین جهت از ما مقرّب‏تر است.


ایشان در ادامه می گوید :‌ ما مسلمانان در زیارت رسول اكرم صلى الله علیه و آله چنین مى‏خوانیم: «اللَّهُمَّ انّى اعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى غَیْبَتِهِ كَما اعْتَقِدُها فى حَضْرَتِهِ وَ اعْلَمُ انَّ رَسولَكَ وَ خُلَفائَكَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ احْیاءٌ عِنْدَكَ یُرْزَقونَ، یَرَوْنَ مَقامى وَ یَسْمَعونَ كَلامى وَ یَرُدّونَ سَلامى.». یعنى: خدایا من احترام صاحب این محل را پس از وفات، همان مى‏دانم كه در زمان حیات داشت. من مى‏دانم كه پیامبر تو و جانشینانى كه تو برگزیدى، همه در پیشگاه تو زنده و مرزوقند، مرا در جایگاهم مى‏بینند، سخنم را مى‏شنوند، سلامم را پاسخ مى‏گویند.


در آخر همین زیارت چنین مى‏خوانیم: «اللَّهُمَّ انَّكَ قُلْتَ: «وَ لَوْ انَّهُمْ اذْ ظَلَمْوا انْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَروا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدوا اللَّهَ تَوّاباً رَحیماً.» وَ انّى اتَیْتُكَ مُسْتَغْفِراً تائِباً مِنْ ذُنوبى وَ انّى اتَوَجَّهُ بِكَ الَى اللَّهِ رَبّى وَ رَبِّكَ لِیَغْفِرَ لی ذُنوبى.». یعنى خدایا تو در كلام مجیدت به پیامبرت گفتى: «اگر آنان آنگاه كه به خود ستم مى‏كنند نزد تو بیایند و از خداوند طلب آمرزش كنند و پیامبر نیز براى آنها طلب آمرزش كند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت.» سپس خطاب به رسول اكرم صلى الله علیه و آله مى‏گوییم: اى پیامبر عزیز! من آمده‏ام نزد تو در حالى كه از خداوند آمرزش مى‏طلبم و در حالى كه از گناه گذشته‏ام پشیمانم. من به وسیله تو كه بنده صالح خدا هستى و مى‏توانى براى من دعا و استغفار كنى، به سوى خدا كه هم پروردگار من است و هم پروردگار تو روآورده‏ام تا (در اثر استغفار من و استغفار تو) گناهان مرا بیامرزد. [۴۰]


نتیجه آنکه توسل‏ و توجه به اولیاى خدا بصورتی كه بیان گردید نه تنها شرك نیست، بلكه عین عبادت خداوند است.

5- لزوم توجه متوسل به وسیله از طریق توجه به خدا:

هنگامى كه انسان متوسل مى‏شود یا استشفاع مى‏كند باید توجهش به خدا، و از خدا به وسیله و شفیع باشد، زیرا شفاعت واقعى آن است كه‏ مشفوع عنده، شفیع را برانگیخته است براى شفاعت، و چون خدا خواسته و رضایت داده است شفیع شفاعت مى‏كند، بر خلاف شفاعت باطل كه توجه اصلى به شفیع است براى اینكه اثر بر روى مشفوع عنده بگذارد، لهذا مجرم در این وقت همه توجهش به شفیع است كه برود با قدرت و نفوذى كه در مشفوع عنده دارد او را راضى گرداند. پس اگر توجه اصیل به شفیع باشد و از ناحیه توجه به خدا پیدا نشده باشد شرك در عبادت خواهد بود. [۴۱]

6- دیدگاه وهابیت در توسل ضد توحید و ضد انسانیت است :‌

شهید مطهری در این زمینه می نویسد :‌ بر خلاف تصوّر رایج، وهّابیگرى تنها یك نظریّه ضدّ امامت نیست، بلكه پیش از آنكه ضدّ امامت باشد ضدّ توحید و ضدّ انسان است. ازآن‏جهت ضدّ توحید است كه به تقسیم كار میان خالق و مخلوق قائل است و بعلاوه به یك نوع شرك ذاتى خفىّ قائل‏ است و ازآن‏جهت ضدّ انسان است كه استعداد انسانى انسان را- كه او را از ملائك برتر ساخته و به نصّ قرآن مجید «خلیفة اللّه» است و ملائك مأمور سجده به او- درك نمى‏كند و او را در حدّ یك حیوان طبیعى تنزّل مى‏دهد. [۴۲]

7- موهبت الهی به برخی از بندگان در نیل به مراتب قرب و قابلیت متوسل شدن به انان

پس مسأله این نیست كه توسّل و زیارت و خواندن اولیاء و انتظار كارى ما فوق الطّبیعى از آنها شرك است، مسأله چیز دیگر است. اوّلا باید بدانیم انبیاء و اولیاء چنین صعودى در مراتب قرب الهى كرده‏اند كه از ناحیه حق تا این حد مورد موهبت واقع شده باشند یا نه؟ از قرآن كریم استفاده مى‏شود كه خداوند به پاره‏اى از بندگان خود چنین مقامات و درجاتى عنایت كرده است‏ [۴۳]

8- لزوم اصلاح نگرش و رفتار مسلمانان بهنگام توسل به اولیای الهی

ایشان به شیوه ناصحیح برخی از مسلمانان به هنگام توسل به اولیای الهی اشاره كرده و می گوید :‌ ...آیا مردمى كه توسّلات پیدا مى‏كنند و به زیارت مى‏روند و حاجت مى‏خواهند، از نظر توحیدى درك صحیحى دارند یا ندارند؟ آیا واقعا با نظر «به سوى اویى» به زیارت مى‏روند یا با فراموشى «او» و مقصد قرار دادن شخص زیارت شده؟ كه بدون شك اكثریّت مردم با چنان توجّه غریزى به زیارت مى‏روند. [۴۴] ممكن است اقلیّتى هم باشند كه فاقد درك توحیدى- و لو در حدّ غریزى- باشند. به آنها باید توحید آموخت نه آنكه زیارت را شرك دانست. [۴۵]

9- اجتناب از گفتار غلو امیز و الوده به شرك در هنگام توسل :‌‌

ایشان در پایان مبحث مرز توحید و شرك به نكته مهمی در مساله توسل اشاره نموده و می گوید :‌


مسأله ...این است كه اقوال و افعالى كه حكایت‏گر تسبیح و تكبیر و تحمید است و ستایش ذات كامل على الاطلاق و غنّى على الاطلاق است، در مورد غیر خدا شرك است. سبّوح مطلق و منزّه مطلق از هر نقص و كاستى اوست، بزرگ مطلق‏ اوست، آنكه همه ستایشها منحصرا به او بر مى‏گردد اوست، آنكه همه حولها و قوّه‏ها قائم به اوست ذات اوست. این گونه توصیفها- چه به صورت قولى و چه به صورت عملى- براى غیر خدا شرك است.[۴۶]

نقدهای دیگر شهید مطهری به دیدگاه وهابیت و گروههای تكفیری در مساله توسل

علاوه بر نقدهای عالمانه ای كه از مجموعه اثار استاد شهید مطهری بیان گردید در مجموعه یادداشتهای ایشان نیز نكات ارزشمندی در نقد به نگرش وهابیت و تكفیری ها در مشرك دانستن مسلمانان بدلیل توسل به اولیای الهی وجود دارد كه شایسته است مورد ملاحظه قرار گیرد .


ایشان می نویسد :‌ 1- حضرات وهابى سخن مهمى كه همواره آن را تكرار مى‏كنند این است كه مشركین عرب كه قرآن آنها را مشرك مى‏داند منكر توحید در خالقیت نبودند، بتها را خالق نمى‏دانستند همچنان كه نص آیات قرآن است كه: لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ* إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ‏؛ در عین حال به‏ موجب توسل‏ و قربانى و شفاعت خواستن از بتها ، قرآن آنها را مشرك مى‏خواند، پس معلوم مى‏شود به هیچ مخلوقى نباید متوسل شد و براى هیچ مخلوقى نباید قربانى كرد و یا استشفاع كرد. جواب این بیان این است كه درست است كه مشركین عرب قائل به خالقیت بتها نبودند ولى قائل به ربوبیت آنها بودند، یعنى نمى‏گفتند كه بت قادر است معدومى را به وجود آورد ولى آنها را متصرف در كائنات مى‏دانستند .


‌(توضیح : ظاهرا مراد استاد شهید این است كه كفار عصر جاهلیت بدلیل انكه به ربوبیت بتها قائل بودند از منظر قران مشرك شمرده می شدند درحالی كه متوسل شوندگان به اولیای الهی هیچگاه به ربوبیت انان قائل نبوده بلكه انان را واسطه درگاه الهی می دانند و از انان می خواهند كه خواسته هایشان را در محضر ربوبی مسئلت نمایند بنابر این مقایسه بین عمل متوسل شوندگان با مشركین عصر جاهلیت قیاس مع الفارق خواهد بود.)


2- ایشان در زمینه ریشه پیدایش بت پرستی می نویسد :‌ حقیقت این است كه بت پرستى ریشه پرستش ارباب انواع را دارد. از قدیم الایام این عقیده پیدا شده بود كه هر نوعى از انواع از قبیل انسان و گوسفند و غیره تحت تدبیر یك قوه روحانى و مقتدر و مسلط بر موجودات سفلى است، و احیاناً انواع حوادث را به یك موجود علوى فلكى یا معقول صِرف مستند مى‏كردند

مثل اینكه مثلًا زهره را رب النوع شادى و خوشى، ستاره دیگر را رب النوع جنگ و خونریزى مى‏دانستند؛ صاحبان این عقاید به عقیده بعضى به خداى یگانه اعتقاد نداشته‏اند و بعد این كثرت پرستى تبدیل به توحید شده است. ولى به عقیده ما این گونه كثرت پرستى بعد از توحید پیدا شده است؛ یعنى در عین اعتقاد به خالق یگانه، تدبیر و تصرف در عالم سفلى را از موجودات علوى مى‏دانستند و خداوند را متصرف و مربى و مدبر عالم نمى‏دانستند. از این جهت نظیر معتزله بودند كه خدا را خالق منعزل از تصرف در كائنات معرفى مى‏كردند .


ایشان در ادامه می گوید :‌ علت پرستش بت این بوده كه بتها را مظهر و جاى حلول و تعلق قواى عالیه مى‏دانسته‏اند، همچنان كه میان آن قواى عالیه و بعضى از جدولها و شكلها و طلسمها ارتباط قائل بودند و علم طلسمات از همین جا پیدا شده است. آن كسى كه بت را مى‏پرستید در اصل روى این حساب بود كه بت را مظهر و محل یعنى مركز حلول و علاقه و تعلق یكى از قواى عالیه مى‏دانست، هرچند در نسلهاى بعد همه اینها فراموش مى‏شد و به صورت عادتى در مى‏آمد.


ایشان انگاه منطق قران را در توحید ربوبی و نفی ارباب انواع اینگونه بیان می كند :‌

قرآن كه فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ* در حقیقت رب النوع‏ها را نفى كرد. همچنین موسى كه به فرعون گفت: إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ‏ ارباب انواع را و ربوبیت خود فرعون كه خود را رب اعلاى مصریان مى‏دانست نفى مى‏كرد.


(باید گفت :‌ این سخنان شهید مطهری نیز بیانگر ان است كه قیاس بین عمل مشركین در توسل به بتها با عمل متوسل شوندگان به صالحان متفاوت است بدین معنا كه هیچگاه اینان انسانهای صالحی را كه به انها متوسل می شوند رب خویش ندانسته یا قائل به حلول رب در انها نمی دانند. )


3- مبارزه قران با اندیشه بت پرستی و نفی منطق مشركین در توسل به بتها  :‌ مشركین عصر جاهلیت- به حكم اعتقاد به ارباب انواع و انعزال خداوند از ربوبیت، و دیگر به حكم عقیده جاهلانه اینكه میان ما و خدا حتماً وسایطى باید در كار باشد و ما مستقیماً نمى‏توانیم با خداوند در تماس باشیم ، ما باید خدایان كوچك و ارباب انواع و مظاهر آنها را بخوانیم و از آنها تقرب بخواهیم و آنها با خداى بزرگ در تماس‏ باشند ، مشركان خدا را نمى‏خواندند و یاد نمى‏كردند، بتها را یاد مى‏كردند، یا به عقیده اینكه خداوند بزرگ از ربوبیت منعزل است و یا به عقیده اینكه ما را نرسد كه او را بخوانیم، او بزرگتر از این است.


اسلام گفت: وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ.. (مفهوم این سخنان استاد نیز نفی استدلال وهابیت در مشرك دانستن قائلین به توسل به اولیای الهی است بدین معنا كه ایه شریفه وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِی عَنِّی... در نفی روش و اعتقاد كسانی است كه به ارباب انواع معتقد بوده و خدا را منعزل از ربوبیت می دانستند از اینروا بجای انكه خداوند را در دعاهایشان مورد خطاب قرار دهند بتها را جهت قضای حوائج خویش می خواندند. بنابر این ایه مذكور در صدد نفی توسل مشروع نیست .)


4- اولیای الهی وسائط جریان فیض:‌ قرآن وسایط فیض را مى‏پذیرد، درباره جبرائیل مى‏فرماید: قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ‏، درباره ملك الموت (از نظر قبض فیض) مى‏فرماید: قُلْ یَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِی وُكِّلَ بِكُمْ‏. در عین حال از باب اینكه وسایط فیض صرفاً مجرى قضا و قدر الهى هستند [از خود استقلال ندارند.] [۴۷]

(این سخن استاد نیز بیانگر مشروعیت توسل به صالحان و نفی دیدگاه منكرین ان است بدین معنا كه اراده الهی درنظام هستی براساس اسباب و مسببات تعلق گرفته و اولیای الهی اسباب معنوی حضرت حق در جریان فیض الهی بر هستی می باشند همانگونه كه جبرئیل ، میكائیل و ....وسائط فیض الهی می باشند. )


5- ایشان در اینكه ایا ممكن است عملی ذاتاً قطع نظر از هرگونه اعتقادى ، عبادت باشد مثلًا سجود كردن، قربانى كردن، نذر كردن، آمرزش خواستن یا استغاثه و ندا كردن؟ می گوید :‌

به نظر نمى‏رسد كه هیچ عملى فى حد ذاته قطع نظر از اعتقاد به الوهیت، خود عمل عبادت باشد. بلى السجود للَّه و همچنین شاید التضحیة للَّه، اما این دستور شرعى است كه براى غیر خدا نباید سجود یا قربانى كرد. مرتكب این كار اگر معتقد به الوهیت آن شى‏ء یا شخص نباشد مشرك نیست، بلكه بدعت و حرامى مرتكب شده است .( این سخن استاد نیز نقد دیگری است بر دیدگاه تكفیری ها كه نفس توسل و استغاثه و دعا در كنار قبور صالحان را عبادت می دانند .


از منظر ایشان عبادت انگاه تحقق می یابد كه هر یك از این اعمال با اعتقاد به الوهیت مخاطب انجام گیرد در حالی كه متوسلان به صالحین هیچگاه به الوهیت انان قائل نیستند حتی در سجده نمودن در مقابل غیر خدا هم با اینكه نهی شرعی دارد در صورتی كه همراه به اعتقاد به الوهیت مخاطب نباشد نمی توان گفت عبادت محقق شده است بلكه در اینگونه موارد فقط می توان گفت بدعت یا عمل حرامی محقق شده است.)


6- ایشان در این مساله كه اعتقاد به الوهیت چیست؟ مرز الوهیت كجاست؟ می نویسد :‌

بعضى‏ها كارها را تقسیم كرده‏اند میان خدا و غیر خدا، بعضى كارها را مخصوص خدا دانسته‏اند، از آن جمله است احیاء و اماته، آمرزش، رزق دادن و امثال اینها. [از نظر آنها] مرز الوهیت این كارهاست، اگر در مقابل كسى نیایش بریم با این اعتقاد، مرز الوهیت را شكسته‏ایم ..


بعضى دیگر مطلق كارهاى فوق الطبیعه را داخل در مرز الوهیت دانسته‏اند مانند آگاهى از غیب و نهان، مطلق معجزات و خوارق عادات. كارها بر دو قسم است: كارهاى طبیعى كه وابسته به علل و اسباب است و كارهاى غیر طبیعى كه مافوق علل و اسباب است. اعتقاد به اینكه بشرى قادر است كارى را بدون علل و اسباب طبیعى انجام بدهد، اعتقاد به الوهیت مى‏دانند. لهذا این تعبیر را كه خیال مى‏كنم از مسیحیان اقتباس شده بعضى درباره شیعه مى‏گویند كه شیعه جزئى از الوهیت یا چیزى از لاهوت در على قائل است، در صورتى كه مى‏دانیم شیعه براى الوهیت یا لاهوت جزء قائل نیست.20.


7- مسئله توحید یك مسئله صرفاً تعبدى نیست كه تعبداً یك چیزى را توحید و اخلاص بدانیم و تعبداً چیزى را شرك و بت پرستى بشناسیم، بلكه یك مسئله عقلى است. دستورهاى ایجابى یا سلبى اسلام در این زمینه براساس حقایق واقعى است كه براى عقل انسان قابل درك است و نمى‏تواند ضد حكم عقل بوده باشد. همچنان كه در توحید ذاتى و توحید صفاتى و توحید افعالى نیز تقلید و تعبد جایز نیست، در توحید در عبادت نیز تقلید و تعبد جایز نیست.


ما مثلًا نمى‏توانیم به دیگران بگوییم كه اختلاف نظر ما و شما در یك مسئله فرعى و فقهى است، اصولى نیست، فقه ما استغاثه و توسل را جایز مى‏داند و فقه شما جایز نمى‏داند، فقه ما اینها را توحید مى‏داند و فقه شما شرك، همچنان كه فقه ما مثلًا در وضو مسح پا را واجب مى‏داند و فقه شما شستن پا را.


كما اینكه آنها نیز به عنوان یك مسئله فرعى و فقهى نمى‏توانند ما را تخطئه كنند، باید از نظر اصول دین با ما بحث كنند و باید اعتراف كنند كه این مطلب كه مربوط به اصول دین است مثل سایر مطالب مربوط به اصول دین جنبه عقلانى دارد. هرچند ممكن است كسى جنبه اصول دینى این مطلب را اقرار داشته باشد ولى جنبه عقلانیت آن را اعتقاد نداشته باشد، بلكه از ضروریات خود دین بداند مثل معاد كه از اصول دین است و در عین حال باید كیفیت و خصوصیت آن را از متن قرآن و گفتار رسول خدا اقتباس كرد .[۴۸]

ارتباط این بخش از سخنان شهید مطهری در نقد دیدگاه وهابیت در مساله توسل و نظائر ان این است كه موحد یا مشرك خواندن دیگران امری تعبدی نیست بلكه این مساله امری عقلی بوده و نمی توان با استناد به ظواهر نصوص دینی كسانی را مشرك دانست.


8- تقرب- به خداوند متعال از طریق - محبت اولیا تقرب به عمل است كه وهابیها نیز وسیله را در آیه(وابتغوا الیه الوسیله) به عمل توجیه مى‏كنند. مقصود ما از وسیله ذات نیست، محبت اولیا و قبول امامت و مقتدائیت آنهاست. «اتقرب بهم» غیر از این است كه «اتقرب الیهم حتى یقرّبونى»[۴۹]


این نكته بسیارمهم در یادداشتهای استاد بخوبی بیانگر اصالت توحید در توسلات به صالحین است بدین معنا كه هدف اصلی زائر در توسل به اولیای الهی جز نزدیك شدن به خداوند امر دیگری نمی باشد. از اینرو لازم است به تمایز و تفاوت بین اتقرب بهم و اتقرب الیهم – در زیارتها- توجه داشت.


9- فرق است میان انقطاع و التجاء قلب و توسل عملى. التجاء و انقطاع قلب باید به حق باشد. نباید از اولیا خیر خواست، بلكه باید حق را به آنها قسم داد و یا از آنها التماس دعا كرد و یا تصدق براى آنها داد و یا زیارت آنها را وسیله نزد حق براى انجام مقاصد قرار داد [۵۰] . این نكته استاد نیز بسیار مهم است چون بیانگر مرز بین توحید و شرك است بدین معنا كه لازم است در زیارتها التجا و استغاثه و انقطاع قلبی فقط به درگاه الهی بوده و خواسته ها فقط به محضرحضرت احدیت مطرح گردد.


10- لازمه قدرت مافوق الطبیعى اولیا در حال حیات و ممات و حتى معجزه قبور آنها این نیست كه ما در دعاها و انقطاعها به آنها منقطع شویم، همان طورى كه لازمه وساطت و قدرت جبرائیل و میكائیل این نیست كه ما علم و رزق را از آنها بخواهیم .[۵۱].

این نكته استاد نیز تاكید نكته قبل بوده كه لازم است زائر بهنگام زیارت بدان توجه داشته باشد.


11- آیا انبیا و اولیا خودشان هدفند یا وسیله؟ آیا معرفت آنها و محبت آنها و تكریم و تعظیم آنها هدف است یا وسیله؟... در اینجا دو عقیده كاملًا متضاد وجود دارد: بعضى‏ها صد درصد محبت و معرفت اولیا را هدف اصلى مى‏شمارند، اما به نظر ما اسلام آن را به عنوان یك وسیله براى هدفهاى خود دستور داده است ...مجالست با صالحان وسیله است براى تهذیب نفس، تعلّم وسیله است نه هدف، یعنى حتى خود علم مقدمه عمل است .[۵۲].

پانویس

  1. مائده ،35،یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسیلَةَ وَ جاهِدُوا فی‏ سَبیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ
  2. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 145، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی (جامعه مدرسین)، قم.
  3. به نقل از آئین وهابیت، ص 173.
  4. الخطیب البغدادی، احمد ابن علی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 120، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1425.
  5. احمد ابن محمد معروف به ابن حجر الهیثمی، صواعق المعرقه، ص 178، چاپ اول، بیروت، مؤسسه الرسالة 1417.
  6. البخاری، محمد ابن اسماعیل، صحیح الخباری، ج 2، ص 34، چاپ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیه و عبدالکریم جوزی، اسد الغابة فی معرفة الصحابه، ج 3، ص 11، چاپ مصر.
  7. ابن ابی حاتم، محمد بن حبان بن احمد، الثقات، ج 8، ص 456، چاپ اول، مطبوعات دائرة المعارف العثمانیة، 1402.
  8. متقی الهندی، علی ابن حسام الدین، کنز العمال، ج 2، ص 385، چاپ اول، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1419.
  9. السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1376، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404.
  10. السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404.
  11. سبحانی، جعفر، آئین وهابیت، ص 174.
  12. قنبری، روح الله، چهل شبهه بر ضد شیعه و پاسخ های الغدیر، ص 97، انتشارات هنارس، چاپ اول، قم.
  13. السمهودی علی ابن احمد ، وفاء الوفاء، ج 2، ص 1371، چاپ چهارم، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1404.
  14. مجموعه الفتاوي ج 1ص 247-248:‌ وَالْوَسِيلَةُ الَّتِي أَمَرَنَا اللَّهُ أَنْ نَبْتَغِيَهَا إلَيْهِ هِيَ التَّقَرُّبُ إلَى اللَّهِ بِطَاعَتِهِ وَهَذَا يَدْخُلُ فِيهِ كُلُّ مَا أَمَرَنَا اللَّهُ بِهِ وَرَسُولُهُ .وَهَذِهِ الْوَسِيلَةُ لَا طَرِيقَ لَنَا إلَيْهَا إلَّا بِاتِّبَاعِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِالْإِيمَانِ بِهِ وَطَاعَتِهِ وَهَذَا التَّوَسُّلُ بِهِ فَرْضٌ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ .
  15. مجموع الفتاوي ج 1 ص 247-248
  16. همان
  17. همان
  18. همان
  19. همان
  20. همان ج 27ص 71
  21. همان
  22. همان
  23. مجموعه الفتاوي ج 27ص 71ببعد
  24. حيات ابن تييميه ص371-372 محمد ابوزهره
  25. همان
  26. محمدبن عبدالوهاب ص 105-106
  27. همان ص 107:‌‌من جعل بينه و بين الله وسائط يدعوهم انه كافر مرتد حلال المال و الدم
  28. همان ص 68-70‌من لم يكفر المشركين او شك في كفرهم او صحح مذهبهم كفر ....
  29. همان ص 110
  30. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى ؛ ج‏3 ؛ ص71
  31. همان ص 129
  32. مجموعه اثار شهيد مطهري ج 2ص 127
  33. همان ص 127-128
  34. همان ص 127-128
  35. همان ص 128-130
  36. همان ص 129-131
  37. همان
  38. مجموعه الفتاوي ج 1ص 330-329
  39. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (عدل الهى)، ج‏1، ص: 263-264
  40. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرىج‏14، ص: 230-231
  41. همان ج 2ص 127-128
  42. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 131
  43. همان ص 132-133؛
  44. رجوع شود به رساله ولاءها و ولايتها از مؤلّف
  45. مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (جهان‏بينى توحيدى)، ج‏2، ص: 132-133
  46. همان
  47. يادداشتهاى استاد مطهرى، ج‏8، ص180:- 183
  48. همان ص 187-188.
  49. .همان ص 189-193
  50. .همان
  51. همان
  52. همان ص 192-193