تکفیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶۰ بایت حذف‌شده ،  ‏۹ سپتامبر ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'می داشت' به 'می‌داشت')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
'''تکفیر''' پدیده‌ای است که از زمان [[امام علی]] علیه السلام و ماجرای حکمیت تا کنون همواره [[جهان اسلام]] را به خود مشغول کرده است. در دوران معاصر نیز گروهی از سلفیان، موسوم به تکفیری با این دستاویز به ریختن خون [[مسلمانان]] مباهات می‌کنند. آن‌ها با استناد به اندیشه‌ها و آرای بزرگان خود، این کار را عمل به دستورهای دینی می‌دانند.
'''تکفیر''' پدیده‌ای است که از زمان [[علی بن ابی طالب|امام علی]] ‌علیه‌السلام و ماجرای حکمیت تا کنون همواره [[جهان اسلام]] را به خود مشغول کرده است. در دوران معاصر نیز گروهی از سلفیان، موسوم به تکفیری با این دستاویز به ریختن خون [[مسلمانان]] مباهات می‌کنند. آنها با استناد به اندیشه‌ها و آرای بزرگان خود، این کار را عمل به دستورهای دینی می‌دانند.


==تکفیر در لغت==
== تکفیر در لغت ==
تکفیر بر وزن تفعیل از مادۀ [[کفر]] است و کفر مصدر، به معنی پوشش و پوشیدن. وقتی گفته می‌شود: "کفر الشی ء" یعنی آن را پوشید و پنهان کرد و "کفر اللیل الاشیاء" یعنی شب چیزها را از دیده‌ها پوشاند.
تکفیر بر وزن تفعیل از مادۀ [[کفر]] است و کفر مصدر، به معنی پوشش و پوشیدن. وقتی گفته می‌شود: "کفر الشی ء" یعنی آن را پوشید و پنهان کرد و "کفر اللیل الاشیاء" یعنی شب چیزها را از دیده‌ها پوشاند.


پس تکفیر، یعنی نسبت انکار [[حق]] و حقایق به کسی دادن و او را به پنهان کاری متهم نمودن است.
پس تکفیر، یعنی نسبت انکار [[حق]] و حقایق به کسی دادن و او را به پنهان کاری متهم نمودن است.


در مفردات راغب آمده است: "کفر، در لغت به معنای پوشیدن چیزی است و شب را که کافر می گویند به جهت این است که اشخاص را می‌پوشاند. این لفظ از آن جهت به کشاورز اطلاق می‌گردد که بذر را در زمین پنهان می‌کند.... کفر نعمت و کفران آن، پنهان کردن آن، با ترک ادای شکر آن است و بزرگ‌ترین کفر، انکار وحدانیت [[خدا]]، یا [[شریعت]]، یا نبوت است. کفران در انکار نعمت، بیش‌تر به کار می‌رود و کفر در انکار دین و کفور در هر دو مورد به کار می‌رود.... کافر به طور مطلق و متعارف درباره کسی به کار برده می‌شود که منکر وحدانیت خدا، یا [[رسالت]]، یا شریعت و یا هر سه آنها باشد".
در مفردات راغب آمده است: "کفر، در لغت به معنای پوشیدن چیزی است و شب را که کافر می‌گویند به جهت این است که اشخاص را می‌پوشاند. این لفظ از آن جهت به کشاورز اطلاق می‌گردد که بذر را در زمین پنهان می‌کند.... کفر نعمت و کفران آن، پنهان کردن آن، با ترک ادای شکر آن است و بزرگ‌ترین کفر، انکار وحدانیت [[خدا]]، یا [[شریعت]]، یا نبوت است. کفران در انکار نعمت، بیش‌تر به کار می‌رود و کفر در انکار دین و کفور در هر دو مورد به کار می‌رود.... کافر به طور مطلق و متعارف درباره کسی به کار برده می‌شود که منکر وحدانیت خدا، یا [[رسالت]]، یا شریعت و یا هر سه آنها باشد".


==تکفیر در اصطلاح==
== تکفیر در اصطلاح ==
تکفیر در [[فقه]]، دست کم در چهار مورد به کار می‌رود که دو مورد آن، بیش‌تر جنبه فقهی دارد و در مورد دیگر جنبه کلامی نیز دارد.
تکفیر در [[فقه]]، دست کم در چهار مورد به کار می‌رود که دو مورد آن، بیش‌تر جنبه فقهی دارد و در مورد دیگر جنبه کلامی نیز دارد.


خط ۱۵: خط ۱۵:
2. "تکفیر آن است که انسان برای دیگری تواضع و خضوع کند و خم شود و سرش را پایین بیندازد، نزدیک [[رکوع]] باشد.... گفته شده تکفیر آن است که دستش، یا دو دستش را بر سینه نهد... پس احترام بگذارد، آن گونه که عبد به آقای خود احترام می‌گذارد و آن گونه که کشاورزان [[مجوس]] به دهقان‌ها احترام می‌گذاشتند، دستشان را بر هم می‌نهادند و خضوع می‌کردند و اطاعت می‌نمودند.
2. "تکفیر آن است که انسان برای دیگری تواضع و خضوع کند و خم شود و سرش را پایین بیندازد، نزدیک [[رکوع]] باشد.... گفته شده تکفیر آن است که دستش، یا دو دستش را بر سینه نهد... پس احترام بگذارد، آن گونه که عبد به آقای خود احترام می‌گذارد و آن گونه که کشاورزان [[مجوس]] به دهقان‌ها احترام می‌گذاشتند، دستشان را بر هم می‌نهادند و خضوع می‌کردند و اطاعت می‌نمودند.


3. از این روی، شیعه معتقد است تکفیر یا تکتف در نماز برگرفته از مجوس است و از نظر [[شریعت|شرع]] درست نیست
3. تکفیر یعنی کفاره دادن. به کفاراتی که بابت برخی خطاهای عبادی پرداخت می‌شود، تکفیر می‌گویند.


4. تکفیر یعنی کفاره دادن. به کفاراتی که بابت برخی خطاهای عبادی پرداخت می‌شود، تکفیر می گویند.
کفارات را به آن جهت کفاره گویند که گناهان را می‌پوشانند.
5. کفارات را به آن جهت کفاره گویند که گناهان را می‌پوشانند.


6. تکفیر در برابر [[احباط ]] است؛ یعنی برخی کارهای خوب باعث می‌شود که گناهان شخص، زدوده و مورد بخشش قرار گیرد. پاره‌ای گناهان باعث می‌شود که کارهای خوب او بی اجر، تباه و باطل شود.  
4. تکفیر در برابر [[احباط]] است؛ یعنی برخی کارهای خوب باعث می‌شود که گناهان شخص، زدوده و مورد بخشش قرار گیرد. پاره‌ای گناهان باعث می‌شود که کارهای خوب او بی اجر، تباه و باطل شود.  


7. تکفیر یعنی دیگری را به کفر نسبت دادن، چنانچه کسی مسلمانی را کافر بداند، گویند او را تکفیر کرده است.
5. تکفیر یعنی دیگری را به کفر نسبت دادن یا نسبت دادن یکی از اهل قبله به کفر، چنانچه کسی مسلمانی را کافر بداند، گویند او را تکفیر کرده است.


8. تکفیر نسبت دادن یکی از اهل قبله به کفر.
براساس شرایطی خاص و توسط دادگاه‌های صالح، افراد [[مسلمان]] تکفیر می‌شوند و از برخی حقوق اسلامی محروم می‌شوند. در اصل این کار جنبه شرعی دارد و برای پاسداری از اصول اسلامی و کاری در جهت حفظ اصول و ضوابط دینی است؛ اما همین اصل که اگر درست به کار برده می‌شد، راهگشا بود و موجب نگهداری کیان دین از گزندهای بدخواهان،


برابر شرایطی خاص و توسط دادگاه‌های صالح، افراد [[مسلمان]] تکفیر می‌شوند و از برخی حقوق اسلامی محروم می‌شوند. در اصل این کار جنبه شرعی دارد و برای پاسداری از اصول اسلامی و کاری در جهت حفظ اصول و ضوابط دینی است؛ اما همین اصل که اگر درست به کار برده می‌شد، راهگشا بود و موجب نگهداری کیان دین از گزندهای بدخواهان، در طول تاریخ [[اسلام]]، از سوی حکومت گران، کسان و گروه‌هایی برای بیرون راندن کسان و گروه‌های مخالف به کاربرده شده است. و امروزه نیز، بی محابا از این اصل، استفاده می‌شود و در کاربرد آن هیچ معیار و ضابطه‌ای را رعایت نمی‌شود و بی رحمانه با حکم تکفیر، بسیاری از اهل قبله، قتل عام می‌شوند.
در طول تاریخ [[اسلام]]، از سوی حکومت گران، کسان و گروه‌هایی برای بیرون راندن کسان و گروه‌های مخالف ، تکفیر به کاربرده شده است. و امروزه نیز، بی محابا از این اصل، استفاده می‌شود و در کاربرد آن هیچ معیار و ضابطه‌ای را رعایت نمی‌شود و بی‌رحمانه با حکم تکفیر، بسیاری از اهل قبله، قتل عام می‌شوند.


=انواع تکفیر=
=انواع تکفیر=
تکفیر انواعی دارد:
تکفیر انواعی دارد:


===تکفیر دینی===
=== تکفیر دینی ===
این نوع از تکفیر صورت‌های متعددی دارد که فقها و علمای شریعت اسلامی و نویسندگان کتاب‌های توحیدی و [[عقاید]] و [[اصول دین]] آن را تبیین کرده‌اند و آن را در کفر در اصول ایمان خلاصه کرده‌اند و آن کفر به خدا، کفر به [[ملائکه]]، کفر به پیامبران و کفر به روز [[قیامت]] است.
این نوع از تکفیر صورت‌های متعددی دارد که فقها و علمای شریعت اسلامی و نویسندگان کتاب‌های توحیدی و [[عقاید]] و [[اصول دین]] آن را تبیین کرده‌اند و آن را در کفر در اصول ایمان خلاصه کرده‌اند و آن کفر به خدا، کفر به [[ملائکه]]، کفر به پیامبران و کفر به روز [[قیامت]] است.


برخی از علما کفر را چهار نوع تقسیم کرده‌اند: کفر إنکار (قلبی و زبانی) کفر جحود (زبانی) کفر عناد و کفر نفاق (که با زبان اقرار می‌کند لکن قلباً کافی است و اعتقاد ندارد) پس تکفیر دینی مرتبط به قضایای دین و ایمان و عقیده و اصول دین است.
برخی از علما کفر را چهار نوع تقسیم کرده‌اند: کفر إنکار (قلبی و زبانی) کفر جحود (زبانی) کفر عناد و کفر نفاق (که با زبان اقرار می‌کند لکن قلباً کافی است و اعتقاد ندارد) پس تکفیر دینی مرتبط به قضایای دین و ایمان و عقیده و اصول دین است.


===تکفیر سیاسی===
=== تکفیر سیاسی ===
این تکفیر مرتبط به امور سیاسی مثل تکفیر حاکم یا تکفیر دولت حاکمه است که ممکن است ریشه در اختلافات گروه‌ها و جریان‌ها و احزاب سیاسی در ایدئولوژی و اهداف است.
این تکفیر مرتبط به امور سیاسی مثل تکفیر حاکم یا تکفیر دولت حاکمه است که ممکن است ریشه در اختلافات گروه‌ها و جریان‌ها و احزاب سیاسی در ایدئولوژی و اهداف است.


===تکفیر فکری===
=== تکفیر فکری ===
این نوع از تکفیر مرتبط به فرهنگ و تفکر است؛ بدین معنا که علما و اصحاب فرهنگ و هنر و صاحبان کتاب یا نظر و یا نقش هنری، تکفیر می‌شوند که این نمونه از تکفیر در [[عباسیان|عصر عباسی]] بسیار زیاد انتشار پیدا کرده بود؛ به طوری که به مجموعه‌ای از شعرای ایرانی تهمت، نفاق و الحاد و کفر زدند که تا حال حاضر نیز ادامه پیدا کرد و فلاسفه و ادبا و علما و فقها و هنرمندان را تکفیر می‌کنند.
این نوع از تکفیر مرتبط به فرهنگ و تفکر است؛ بدین معنا که علما و اصحاب فرهنگ و هنر و صاحبان کتاب یا نظر و یا نقش هنری، تکفیر می‌شوند که این نمونه از تکفیر در [[عباسیان|عصر عباسی]] بسیار زیاد انتشار پیدا کرده بود؛ به طوری که به مجموعه‌ای از شعرای ایرانی تهمت، نفاق و الحاد و کفر زدند که تا حال حاضر نیز ادامه پیدا کرد و فلاسفه و ادبا و علما و فقها و هنرمندان را تکفیر می‌کنند.


=اقسام تکفیر از دیدگاه علمای اهل سنت=
=اقسام تکفیر از دیدگاه علمای اهل سنت=
علمای اهل سنت، تکفیر را به اقسام مختلفی تقسیم کرده‌اند که مشهورترین آن تقسیم تکفیر به مطلق و معین <ref>ابراهیم بن عامر الرحیلى، التکفیر و ضوابطه، ص 117 و على محمد زمل العطیف، کتاب التکفیر، مفهومه و اسبابه اثر، ج 3، ص 967.</ref> است. مقصود از تکفیر مطلق، [[تفسیر]] کفر بر وصف عامی است که اختصاص به فردی ندارد و دارای دومرتبه است: گاهی معلق بر وصف عامی، همچون قول یا فعل و یا اعتقاد است؛ مثل این که حکم می‌شود که اگر کسی چنین بگوید یا چنین فعلی را انجام دهد و یا چنین اعتقادی داشته باشد، کافر است. برخلاف آن، تکفیر معین است که حکم کفر را برای شخص معینی صادر می‌کند <ref>همان، ص 117 و 118. این تقسیم در کلمات ابن‏تیم و حتى محمد بن عبدالوهاب مشهود است( العثیمین، مجموع فتاوى و رسائل، ج 12، ص 487 و 487 و علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فى الاجوبة النجدیة، ج 10، ص 433).</ref> برخی با فرق نگذاشتن بین این دو قسم، باعث افراطگرایی و یا تفریط در مسئلهٔ تکفیر شده‌اند، <ref>على محمد زمل العطیف، التکفیر، مفهومه و اسبابه، ج 3، ص 972.</ref> چراکه آثار و احکام هریک متفاوت است. ابن تیمیه، تکفیر عام و مطلق را مثل وعید عام و مطلق می‌داند و تکفیر مطلق را مستلزم تکفیر معین نمی‌داند، مگر این که شروط تکفیر <ref> این شروط عبارتند از: 1. معین بالغ و عاقل باشد؛ 2. از روى اختیار کفر را اختیار کرده باشد؛ 3. حجه بر او تمام شده باشد؛ 4. اهل تأویل نباشد( ابراهیم بن عامر الرحیلى، التکفیر و الضوابطه، ص 259).</ref> معین را داشته باشد و مانعی هم در آن نباشد <ref>ابن تیمیه، مجموع فتاوى، ج 10، ص 372 و ج 35، ص 165.</ref> بدین معنا که اطلاق حکم تکفیر بر فعلی و یا قولی و اعتقادی، دلیل بر کفر شخصی و یا فرد معینی نیست، بلکه برای تکفیر معین، باید شروط آن و موانع آن، چون جهل و اکراه و تأویل بررسی شود و الا نمی‌توان به آسانی حکم تکفیر داد. <ref>سایت مرکز الفتوى، به شماره 106483.</ref> تکفیر معین از مسائل فقهی است که مجتهد درمورد آن بر اساس ادله فقهی از قرآن و سنت اجتهاد می‌کند و خارج از حیطه مسائل و دلایل عقلی است که هرکسی بتواند در آن نفوذ پیدا کند.<ref> محمد غزالى، الاقتصاد فى الاعتقاد، ص 133.</ref>
علمای اهل سنت، تکفیر را به اقسام مختلفی تقسیم کرده‌اند که مشهورترین آن تقسیم تکفیر به مطلق و معین <ref>ابراهیم بن عامر الرحیلی، التکفیر و ضوابطه، ص 117 و علی محمد زمل العطیف، کتاب التکفیر، مفهومه و اسبابه اثر، ج 3، ص 967.</ref> است. مقصود از تکفیر مطلق، [[تفسیر]] کفر بر وصف عامی است که اختصاص به فردی ندارد و دارای دومرتبه است: گاهی معلق بر وصف عامی، همچون قول یا فعل و یا اعتقاد است؛ مثل این که حکم می‌شود که اگر کسی چنین بگوید یا چنین فعلی را انجام دهد و یا چنین اعتقادی داشته باشد، کافر است. برخلاف آن، تکفیر معین است که حکم کفر را برای شخص معینی صادر می‌کند <ref>همان، ص 117 و 118. این تقسیم در کلمات ابن‏تیم و حتی محمد بن عبدالوهاب مشهود است(العثیمین، مجموع فتاوی و رسائل، ج 12، ص 487 و 487 و علماء نجد الاعلام، الدرر السنیه فی الاجوبة النجدیة، ج 10، ص 433).</ref> برخی با فرق نگذاشتن بین این دو قسم، باعث افراطگرایی و یا تفریط در مسئلهٔ تکفیر شده‌اند، <ref>علی محمد زمل العطیف، التکفیر، مفهومه و اسبابه، ج 3، ص 972.</ref> چراکه آثار و احکام هریک متفاوت است. ابن تیمیه، تکفیر عام و مطلق را مثل وعید عام و مطلق می‌داند و تکفیر مطلق را مستلزم تکفیر معین نمی‌داند، مگر این که شروط تکفیر <ref> این شروط عبارتند از: 1. معین بالغ و عاقل باشد؛ 2. از روی اختیار کفر را اختیار کرده باشد؛ 3. حجه بر او تمام شده باشد؛ 4. اهل تأویل نباشد(ابراهیم بن عامر الرحیلی، التکفیر و الضوابطه، ص 259).</ref> معین را داشته باشد و مانعی هم در آن نباشد <ref>ابن تیمیه، مجموع فتاوی، ج 10، ص 372 و ج 35، ص 165.</ref> بدین معنا که اطلاق حکم تکفیر بر فعلی و یا قولی و اعتقادی، دلیل بر کفر شخصی و یا فرد معینی نیست، بلکه برای تکفیر معین، باید شروط آن و موانع آن، چون جهل و اکراه و تأویل بررسی شود و الا نمی‌توان به آسانی حکم تکفیر داد. <ref>سایت مرکز الفتوی، به شماره 106483.</ref> تکفیر معین از مسائل فقهی است که مجتهد درمورد آن بر اساس ادله فقهی از قرآن و سنت اجتهاد می‌کند و خارج از حیطه مسائل و دلایل عقلی است که هرکسی بتواند در آن نفوذ پیدا کند.<ref> محمد غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص 133.</ref>


==شرایط و ضوابط تکفیر==
== شرایط و ضوابط تکفیر ==
تکفیر افراد، شرایط و ضوابطی دارد که نمی‌توان بدون آنها کسی را به کفر نسبت داد.
تکفیر افراد، شرایط و ضوابطی دارد که نمی‌توان بدون آنها کسی را به کفر نسبت داد.


===تحقیق و تفحّص===
=== تحقیق و تفحّص ===
قبل از نسبت دادن کفر به کسی باید در کلام و رفتار و اعتقاد او تحقیق و تفحص کرد و در نقل کلمات و عقاید و کردار او جانب عدالت و امانت را مراعات نمود.
قبل از نسبت دادن کفر به کسی باید در کلام و رفتار و اعتقاد او تحقیق و تفحص کرد و در نقل کلمات و عقاید و کردار او جانب عدالت و امانت را مراعات نمود.


خط ۵۸: خط ۵۶:
ابن حجر هیتمی می‌نویسد: ینبغی للمفتی ان یحتاط فی التکفیر ما امکنه لعظیم اثره و غلبة عدم قصده سیما من العوام، ولا زال ائمتنا ـ یعنی الشافعیة ـ علی ذلک قدیماً و حدیثاً. <ref>تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج 9، ص 88.</ref>
ابن حجر هیتمی می‌نویسد: ینبغی للمفتی ان یحتاط فی التکفیر ما امکنه لعظیم اثره و غلبة عدم قصده سیما من العوام، ولا زال ائمتنا ـ یعنی الشافعیة ـ علی ذلک قدیماً و حدیثاً. <ref>تحفة المحتاج فی شرح المنهاج، ج 9، ص 88.</ref>


بر فتوادهنده سزاوار است که تا حدی که می‌تواند در تکفیر احتیاط کند، به جهت مهمّی اثر آن، و غلبه عدم قصد او خصوصاً از عوام. و همیشه امامان ما از شافعی‌ها در قدیم و جدید بر این روش عمل می‌کردند.
بر فتوادهنده سزاوار است که تا حدی که می‌تواند در تکفیر احتیاط کند، به جهت مهمّی اثر آن، و غلبه عدم قصد او خصوصاً از عوام. و همیشه امامان ما از شافعی‌ها در قدیم و جدید بر این روش عمل می‌کردند.


===تعمد===
=== تعمد ===
قبل از حکم کردن بر فردی به کفر باید اسباب کفر را دانسته و نیز دانست که آن اسباب از روی عمد از او صادر شده است.
قبل از حکم کردن بر فردی به کفر باید اسباب کفر را دانسته و نیز دانست که آن اسباب از روی عمد از او صادر شده است.


ابن تیمیه می‌گوید:... و کذلک بلال لما باع الصاعین بالصاع امره النبی صلّی الله علیه وآله برّده، ولم یرتّب علی ذلک حکم آکل الربا من التفسیق و اللعن و التغلیظ؛ لعدم علمه بالتحریم. <ref>مجموع الفتاوی، ج20، ص253.</ref>
ابن تیمیه می‌گوید:... و کذلک بلال لما باع الصاعین بالصاع امره النبی صلّی الله علیه وآله برّده، ولم یرتّب علی ذلک حکم آکل الربا من التفسیق و اللعن و التغلیظ؛ لعدم علمه بالتحریم. <ref>مجموع الفتاوی، ج20، ص253.</ref>


... و همچنین بود در مورد بلال که چون دو صاع را به یک صاع فروخت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله او را دستور به رد داد و بر آن حکم خورنده ربا از قبیل نسبت به فسق، و لعن، و شدت مترتب نکرد؛ چرا که او از تحریم ربا آگاهی نداشت.
... و همچنین بود در مورد بلال که چون دو صاع را به یک صاع فروخت پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله او را دستور به رد داد و بر آن حکم خورنده ربا از قبیل نسبت به فسق، و لعن، و شدت مترتب نکرد؛ چرا که او از تحریم ربا آگاهی نداشت.


خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَیسَ عَلَیکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ» <ref>احزاب: 5</ref>
خداوند متعال می‌فرماید: «وَ لَیسَ عَلَیکُمْ جُناحٌ فِیما أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلکِنْ ما تَعَمَّدَتْ قُلُوبُکُمْ» <ref>احزاب: 5</ref>


و گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی زند [و بی توجّه آنها را به نام دیگران صدا می‌زنید]، ولی آنچه را از روی عمد می گویید [مورد حساب قرار خواهد داد].
و گناهی بر شما نیست در خطاهایی که از شما سرمی‌زند [و بی توجّه آنها را به نام دیگران صدا می‌زنید]، ولی آنچه را از روی عمد می‌گویید [مورد حساب قرار خواهد داد].


از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الله تجاوز لی عن امّتی الخطأ و النسیان. <ref>سنن ابن ماجه، ح 2043.</ref>
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده که فرمود: انّ الله تجاوز لی عن امّتی الخطأ و النسیان. <ref>سنن ابن ماجه، ح 2043.</ref>


همانا خداوند برای خاطر من از امتم [حکم] خطا و فراموشی را برداشته است.
همانا خداوند برای خاطر من از امتم [حکم] خطا و فراموشی را برداشته است.
خط ۷۹: خط ۷۷:
و این شامل خطا در مسائل خبری قولی و مسائل عملی می‌شود، و همیشه قدما در بسیاری از این مسائل نزاع می‌کردند و هیچ یک از آنان بر دیگری گواهی به کفر و فسق و معصیت نمی‌داد.
و این شامل خطا در مسائل خبری قولی و مسائل عملی می‌شود، و همیشه قدما در بسیاری از این مسائل نزاع می‌کردند و هیچ یک از آنان بر دیگری گواهی به کفر و فسق و معصیت نمی‌داد.


===قصد و اختیار===
=== قصد و اختیار ===
کسی را می‌توان به کفر نسبت داد که کاری کفرآمیز را از روی قصد و اختیار انجام داده یا آن را بر زبان جاری ساخته است و به اضطرار نرسیده است.
کسی را می‌توان به کفر نسبت داد که کاری کفرآمیز را از روی قصد و اختیار انجام داده یا آن را بر زبان جاری ساخته است و به اضطرار نرسیده است.


خط ۹۴: خط ۹۲:
ذکر کرده‌اند که مسأله متعلق به کفر، اگر برای آن نود و نه احتمال کفر باشد و یک احتمال در نفی کفر، سزاوار برای مفتی و قاضی آن است که به احتمال نافی عمل کند؛ زیرا خطا در باقی گذاشتن هزار کافر آسان‌تر است از خطا در نابود کردن یک مسلمان.
ذکر کرده‌اند که مسأله متعلق به کفر، اگر برای آن نود و نه احتمال کفر باشد و یک احتمال در نفی کفر، سزاوار برای مفتی و قاضی آن است که به احتمال نافی عمل کند؛ زیرا خطا در باقی گذاشتن هزار کافر آسان‌تر است از خطا در نابود کردن یک مسلمان.


===نفی اکراه===
=== نفی اکراه ===
از شروط تکفیر نفی اکراه و بودن آزادی در عمل و گفتن چیزی است.
از شروط تکفیر نفی اکراه و بودن آزادی در عمل و گفتن چیزی است.


خداوند متعال می‌فرماید: «مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (نحل: 106)
خداوند متعال می‌فرماید: «مَنْ کَفَرَ بِاللهِ مِنْ بَعْدِ إِیمانِهِ إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمانِ وَلکِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللهِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (نحل: 106)


کسانی که بعد از ایمان کافر شوند ـ به جز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است ـ آری، آن‌ها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان است.
کسانی که بعد از ایمان کافر شوند ـ به جز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالی که قلبشان آرام و با ایمان است ـ آری، آنها که سینه خود را برای پذیرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظیمی در انتظارشان است.


از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده: انّ الله وضع عن امّتی الخطأ و النسیان و ما استکرهوا علیه. <ref>سنن ابن ماجه، ج 1، ص 659</ref>
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده: انّ الله وضع عن امّتی الخطأ و النسیان و ما استکرهوا علیه. <ref>سنن ابن ماجه، ج 1، ص 659</ref>


همانا خداوند از امتم خطا و نسیان و آنچه را که بر آن اکراه شده‌اند [حکمش] را برداشته است.
همانا خداوند از امتم خطا و نسیان و آنچه را که بر آن اکراه شده‌اند [حکمش] را برداشته است.


===عدم حکم به لازمه قول===
=== عدم حکم به لازمه قول ===
ابن تیمیه می‌گوید:...فلازم المذهب لیس بمذهب إلاّ أن یستلزمه صاحب المذهب...<ref>مجموع الفتاوی، ج 5، ص 306</ref>
ابن تیمیه می‌گوید:...فلازم المذهب لیس بمذهب إلاّ أن یستلزمه صاحب المذهب...<ref>مجموع الفتاوی، ج 5، ص 306</ref>


خط ۱۲۲: خط ۱۲۰:
[[وهابیت|وهابیان]] جامعه‌ای را که در آن کارهایی می‌شود که با افکار آنها سازگاری ندارد، جامعه جاهلی دانسته و صفات آن را که از آن جمله شرک و کفر باشد بر آن مترتب می‌کنند، با آنکه افراد در عصر جاهلیت و نیز محیط در آن عصر و زمان، دارای حالات و خصوصیاتی بوده که هرگز آن خصوصیات در جامعه مسلمان کنونی یافت نمی‌شود. لذا نمی‌توان آیاتی که در مذمت قوم جاهلی وارد و نازل شده را بر جامعه اسلامی و مسلمانان منطبق نمود.
[[وهابیت|وهابیان]] جامعه‌ای را که در آن کارهایی می‌شود که با افکار آنها سازگاری ندارد، جامعه جاهلی دانسته و صفات آن را که از آن جمله شرک و کفر باشد بر آن مترتب می‌کنند، با آنکه افراد در عصر جاهلیت و نیز محیط در آن عصر و زمان، دارای حالات و خصوصیاتی بوده که هرگز آن خصوصیات در جامعه مسلمان کنونی یافت نمی‌شود. لذا نمی‌توان آیاتی که در مذمت قوم جاهلی وارد و نازل شده را بر جامعه اسلامی و مسلمانان منطبق نمود.


مطابق روایات بسیاری که از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله رسیده واجب است که حکم به اسلام کسی کنیم که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری دارد.
مطابق روایات بسیاری که از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله رسیده واجب است که حکم به اسلام کسی کنیم که شهادتین را بر زبان جاری می‌سازد گرچه در واقع و باطن اعتقاد دیگری دارد.


از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده: امرتان اقاتل الناس حتّی یشهدوا أن لا إله إلاّ الله، و أنّ محمداً رسول الله صلّی الله علیه وآله:  
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه وآله نقل شده: امرتان اقاتل الناس حتّی یشهدوا أن لا إله إلاّ الله، و أنّ محمداً رسول الله صلّی الله علیه وآله:  
فإذا قالوها فقد عصموا دماءهم و أموالهم...<ref>صحیح بخاری، ح 25.</ref>
فإذا قالوها فقد عصموا دماءهم و أموالهم...<ref>صحیح بخاری، ح 25.</ref>


خط ۱۳۶: خط ۱۳۴:
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی دلیل و مدارک متقن داخل در کفر نمود، مادامی که اعتراف به شهادتین نموده، و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نمی‌کند.
بر اساس شریعت اسلامی صحیح نیست فرقه‌ای از فرق اسلامی را بی دلیل و مدارک متقن داخل در کفر نمود، مادامی که اعتراف به شهادتین نموده، و ضرورتی از ضروریات دین را انکار نمی‌کند.


این مطلب از اموری است که هر کسی کوچک‌ترین توجّهی به شریعت اسلامی‌داشته باشد از آن اطلاع دارد، هر چند معاشرت زیادی با مسلمانان نداشته باشد. لکن وهابیان مسلمانان را تکفیر کرده و به جان آنان می افتند. کاری که مورد خشنودی استکبار و استعمار شده و از این راه استیلای خود را بر مسلمانان ادامه می‌دهند.
این مطلب از اموری است که هر کسی کوچک‌ترین توجّهی به شریعت اسلامی‌داشته باشد از آن اطلاع دارد، هر چند معاشرت زیادی با مسلمانان نداشته باشد. لکن وهابیان مسلمانان را تکفیر کرده و به جان آنان می‌افتند. کاری که مورد خشنودی استکبار و استعمار شده و از این راه استیلای خود را بر مسلمانان ادامه می‌دهند.


جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل قبله است و به طرف آن نماز می‌خواند، با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید:
جمهور فقیهان و متکلمان بر این باورند که کسی حق ندارد دیگری را که اهل قبله است و به طرف آن نماز می‌خواند، با اقرار به شهادتین و عدم انکار ضرورتی از ضروریات دین، تکفیر نماید:
خط ۱۷۲: خط ۱۷۰:
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان مردم نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.
به (برکت) رحمت الهی، در برابر آنان مردم نرم (و مهربان) شدی! و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می‌شدند.


==پانویس==
== پانویس ==  
{{پانویس رنگی|1}}
{{پانویس}}


 
[[رده:مقاله‌ها]]
[[رده: مقالات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده: سلفیان]]
[[رده: گروه‌های افراطی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۳۹

ویرایش