ثماميه‏ منشعب از فرقه معتزله و از پیروان «ثمامة بن اشرس نميرى» هستند.

موسس

موسس این فرقه شخصی به نام ثمامه به ضمّ ثاء [۱] از بندگان آزاد کرده بنی نمیر بود که در روزگار روزگار مأمون، معتصم و واثق، پيشواى «قدريه» به شمار مى ‏رفت و در نزد ايشان گرامى بود. [۲]

تاریخچه

معاصر هارون و مٲمون، خلفای عباسی، که معتقد بودند مشرکان و زندیقان مانند بهایم خاک می‌شوند، نه به بهشت می‌روند و نه به دوزخ.

اعتقادات

وى مأمون را به عقيده «معتزله» تبليغ كرد. و مى‏گفت: خداوند بنده‏اى را مجبور به شناختن خود نكند و او را نتواند از كفر بازدارد و آدمى مانند ديگر جانوران تكليفى ندارد، از اين رو زنديقان و عوام و دهريه و ترسايان در روز بازپسين خاك خواهند شد و كودكى كه به خردى مرده و بناچار خداى را نشناخته تكليفى كه سزاوار كيفر باشد ندارد و در روز بازپسين خاك خواهد گشت. ديگر اين كه مى‏گفت: افعال متولده را فاعلى نيست. همچنين مى‏گفت: سراى اسلام، سراى شرك است و اسير گرفتن در آن حرام است. زيرا در نزد او اسير هرگاه آقاى خود را نشناسد به وى نافرمانى كرده است. گناهكار كسى است كه به ناچار پرودگار خود را شناخته و سپس وى را منكر و نافرمان شود. مسلم بن قتيبه در كتاب «مختلف الحديث» آورده كه: ثمامه بن اشترس در روز آدينه مردمان را ديد كه از بيم آن كه مبادا نماز جمعه ايشان فوت شود بسوى مسجد مى‏دويدند، از ديدن آن حالت، روى به دوستش كرد و گفت: آن خران و گاوان را بنگر. پس از آن گفت: ببين اين مرد تازى با مردمان چه كرده است. [۳] ابن المرتضى در كتاب «المنية و الامل» نام او را ابو عبد اللّه احمد بن ابى داوود ثمامة بن اشرس و مكنى به ابو معين نميرى در طبقه هفتم از «معتزله» آورده و گويد كه او در علم و ادب در عصر خود يكتا بود. وى از شاگردان ابو الهذيل علّاف به شمار مى‏رفت. شهرستانى گويد كه: ثمامه جامع بين سخافت دين و خلاعت نفس بود و مى‏گفت كه: فاسق هرگاه بدون توبه بميرد در آتش جاودان خواهد ماند. او مى‏گفت: استطاعت همان سلامت و صحت اعضا و خالى بودن از آفات پيش از فعل است و معرفت متولد از نظر است و آن فعلى است كه مانند ساير متولدات آن را فاعلى نيست. او مى‏گفت كه: همه معارف ضرورى است و كسى كه ناچار به معرفت خدا نباشد، مأمور بدان نيست بلكه مانند ديگر حيوانات براى عبرت و بيگارى آفريده شده است. همچنين مى‏گفت: انسان را فعلى جز اراده نيست و چيزهاى ديگر پديده‏اى است كه براى آن پديدآورنده‏اى نمى‏باشد. ابن راوندى گفته است: «ثمامه» مى‏گفت كه عالم از جهت طبيعت فعل خداى تعالى است و اين همان قولى است كه فلاسفه گويند. [۴] [۵] [۶]

  1. ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الانساب، ج 1، ص 242
  2. محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، ص 131
  3. فرهنگ فرق اسلامى، متن، ص: 131
  4. الفرق بين الفرق، ص 103.
  5. المنيه و الامل، ص 159.
  6. ملل و نحل، شهرستانى، ج 1، ص 68.