جبر و اختیار: تفاوت میان نسخه‌ها

۶٬۶۵۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۳ مهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'در باره' به 'درباره')
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۱: خط ۱۱:
   
   
== معنای جبر در لغت ==
== معنای جبر در لغت ==
جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار است. نوشته‌اند: جبر به معنای اجبار و اکراه بر امری است: «و جَبَرَ الرجلَ علی الأَمر یَجْبُرُه‏ جَبْراً و جُبُوراً و أَجْبَرَه‏ أَکرهه» <ref> ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 116</ref> در تعریف دیگری نوشته‌اند:«الجَبْر هو أن‏ تَجْبُر إنسانا علی ما لا یرید و تُکْرِهه‏»<ref> فراهیدی خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 6، ص 115</ref> جبر یعنی مجبور کردن انسان بر انجام فعلی که مطابق اراده‌اش نیست و در باره آن اکراه دارد. و نیز آورده‌اند: «الجبر فی اللغه، جبره علی الامر و اجبره، قهره و اکرهه علی الاتیان به».<ref> عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفویض و القضاء والقدر، ص5</ref> یعنی جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار همراه با غلبه بر انجام کاری است.
جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار است. نوشته‌اند: جبر به معنای اجبار و اکراه بر امری است: «و جَبَرَ الرجلَ علی الأَمر یَجْبُرُه‏ جَبْراً و جُبُوراً و أَجْبَرَه‏ أَکرهه» <ref> ابن منظور، لسان العرب، ج 4، ص 116</ref> در تعریف دیگری نوشته‌اند:«الجَبْر هو أن‏ تَجْبُر إنسانا علی ما لا یرید و تُکْرِهه‏»<ref> فراهیدی خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 6، ص 115</ref> جبر یعنی مجبور کردن انسان بر انجام فعلی که مطابق اراده‌اش نیست و درباره آن اکراه دارد. و نیز آورده‌اند: «الجبر فی اللغه، جبره علی الامر و اجبره، قهره و اکرهه علی الاتیان به».<ref> عسکری سید مرتضی، دراسة حول الجبر والتفویض و القضاء والقدر، ص5</ref> یعنی جبر در لغت به معنای اکراه و اجبار همراه با غلبه بر انجام کاری است.


== معنای جبر در اصطلاح ==
== معنای جبر در اصطلاح ==
خط ۲۳: خط ۲۳:


== معنای تفویض در لغت ==
== معنای تفویض در لغت ==
در معنای لغوی تفویض آورده‌اند:«(التفویض)هو أنّ اللَّه تعالی فوّض أفعال العباد إلیهم یفعلون ما یشاءون علی وجه الاستقلال دون أن یکون للَّه سلطان علی أفعالهم» <ref> عسکری سید مرتضی، الجبر و التفویض و القضاء و القدر، ص6</ref> [[تفویض]] یعنی این که خداوند [[افعال عباد]] را به خودشان واگذار کرده است که آن چه می‌خواهند مستقلا و بدون هر گونه سلطنت و دخالتی از طرف خداوند انجام دهند.  
تفویض در لغت به معنای واگذاری، سپردن، واگذار کردن، واگذاشتن است. نوشته‌اند:«(التفویض)هو أنّ اللَّه تعالی فوّض أفعال العباد إلیهم یفعلون ما یشاءون علی وجه الاستقلال دون أن یکون للَّه سلطان علی أفعالهم» <ref> عسکری سید مرتضی، الجبر و التفویض و القضاء و القدر، ص6</ref> [[تفویض]] یعنی این که خداوند [[افعال عباد]] را به خودشان واگذار کرده است که آن‌چه می‌خواهند مستقلا و بدون هر گونه سلطنت و دخالتی از طرف خداوند انجام دهند.  


== معنای تفویض در اصطلاح ==
== معنای تفویض در اصطلاح ==
تفویض در اصطلاح دارای دو معنا است.1. تفویض به معنای واگذار کردن امور به خداوند است یعنی این که شخص تمام امور زندگانی اش را به خداوند می‌سپرد که البته این نوع تفویض می‌تواند مرتبه ای از مراتب عرفانی بندگان مخلص خداوند باشد و شامل منازل سه گانه عبودیت یعنی توکل، تفویض و تسلیم می‌شود. «فهی مقامات ثلاث من مقامات العبودیه التوکل، ثم التفویض و هو أدق من التوکل ثم التسلیم و هو أدق منهما.» <ref> طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 17، ص 334</ref> یعنی [[عبودیت]] دارای سه مقام است. اول [[توکل]] دوم تفویض که دقیق‌تر از توکل است، سوم تسلیم که از تفویض و توکل دقیق‌تر است. [[مومن آل فرعون]] بعد از انجام رسالت خویش نسبت به آل فرعون امور خویش را به خدای متعال تفویض و این آیه را قرائت کرد. «وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد. سوره غافر(40)آیه 44» یعنی من امور خود را به خداوند واگذار می‌کنم. بدرستی که او از احوال بندگان خود آگاه است.2.معنای دوم تفویض به معنای واگذاری امور به انسان است. تفویض به این معنا به دو قسم تشریعی و تکوینی تقسیم می‌شود. بنا براین، مقصود از تفویض در محل بحث، قسم دوم آن و به معنای کلامی است که در مباحثات مربوط به جبر و اختیار به کار می‌رود. به همین دلیل در تفسیر تفویض این موضوع لحاظ خواهد شد.
تفویض در اصطلاح دارای دو معنا است.1. تفویض به معنای واگذار کردن امور به خداوند است، یعنی این که شخص تمام امور زندگانی‌اش را به خداوند می‌سپرد که البته این نوع تفویض می‌تواند مرتبه‌ای از مراتب عرفانی بندگان مخلص خداوند باشد که شامل منازل سه گانه عبودیت یعنی توکل، تفویض و تسلیم می‌شود. «فهی مقامات ثلاث من مقامات العبودیه التوکل، ثم التفویض و هو أدق من التوکل ثم التسلیم و هو أدق منهما.» <ref> طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جلد 17، ص 334</ref> یعنی [[عبودیت]] دارای سه مقام است. اول [[توکل]]، دوم تفویض که دقیق‌تر از توکل است، سوم تسلیم که از تفویض و توکل دقیق‌تر است. [[مومن آل فرعون]] بعد از انجام رسالت خویش نسبت به آل فرعون، امور خویش را به خدای متعال تفویض و این آیه را قرائت کرد: «وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد. سوره غافر(40)آیه 44» یعنی من امور خودم را به خداوند واگذار می‌کنم. به درستی که او از احوال بندگان خود آگاه است.2.معنای دوم تفویض به معنای واگذاری امور به انسان است. تفویض به این معنا به دو قسم تشریعی و تکوینی تقسیم می‌شود. بنا براین، مقصود از تفویض در محل بحث، قسم دوم آن و به معنای کلامی است که در مباحثات مربوط به جبر و اختیار به کار می‌رود. به همین دلیل در تفسیر تفویض، این موضوع لحاظ خواهد شد.


== معنای جبر و تفویض در کلام ==  
== معنای جبر و تفویض در کلام ==  
جبر در علم کلام نیز معنای خاص خودش را دارد. نوشته‌اند:«الجبر عند أهل الکلام یستعمل کثیرا بمعنی إسناد فعل العبد إلی اللّه سبحانه، و هو خلاف القدر، و هو إسناد فعل العبد إلیه لا إلی اللّه تعالی. فالجبر إفراط فی تفویض الأمر إلی اللّه تعالی بحیث یصیر العبد بمنزلة الجماد لا إرادة له و لا اختیار. و القدر تفریط فی ذلک بحیث یصیر العبد خالقا لأفعاله بالاستقلال، و کلاهما باطلان عند أهل الحق و هم أهل السّنة و الجماعه.»<ref> تهانوی محمد بن علی بن محمد، کشاف اصطلاحات الفنون، ج‏1، ص 549</ref>یعنی جبر نزد اهل کلام بیشتر به معنای اسناد افعال عباد به خدای متعال و نوعی زیاده روی در واگذار کردن امور بنده به خداوند است آن گونه که عبد همانند جماد فرض می‌شود که هیچ گونه اختیار و اراده ای از خود ندارد. و قدر به معنای تفریط واگذاری امور عبد به خداوند است گویا که عبد مستقلا خالق افعال خویش است. و نیز نوشته‌اند:«الجبر و هو اسناد فعل العبد الی اللّه‏».<ref> جرجانی میر سید شریف، التعریفات، ص 33</ref> جبر یعنی اسناد فعل بنده به خدا. اما تفویض (اختیار) در لغت به معنای واگذار کردن امور جهت تصرف کردن در چیزی است. در مصادر لغت نوشته شده است: «والتفویض (فوّض) الأمر إلیه جعل له التصرف فیه.» <ref> سعدی ابوحبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref>تفویض یعنی در اختیار قرار دادن امر یا کار به کسی برای تصرف کردن. علاوه نوشته‌اند: و«التَّفْویض‏ رد الأمر إلی الغیر»<ref> سعدی ابوحبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref> تفویض ارجاع امر به غیر است. هم چنین نوشته‌اند: تفویض به معنای تسلیم امور و حاکم کردن او بر آن امور و یا سپردن امری به شخصی دیگر است:«فَوَّضَ‏ إلیه الأمرَ أی ردَّه إلیه.» <ref> جوهری، صحاح اللغه، جلد سوم، ص 1099</ref>و «فوَّضَ‏ إلیه أمرَه، إذا ردَّه‏»<ref> ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، جلد چهارم، ص 460</ref> و «فَوَّضَ ‏أَمْرَهُ إِلَیْهِ تَفْوِیضاً سَلَّمَ أَمْرَهُ إِلَیْه‏» <ref>فیومی احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص 483</ref> معنای هر سه تعریف در این جمله خلاصه می‌شود که مقصود از تفویض، سپردن کار به شخص دیگر است. یعنی به او در انجام کار اختیار داده است.
جبر در علم کلام معنای خاص خودش را دارد. نوشته‌اند:«الجبر عند أهل الکلام یستعمل کثیرا بمعنی إسناد فعل العبد إلی اللّه سبحانه، و هو خلاف القدر، و هو إسناد فعل العبد إلیه لا إلی اللّه تعالی. فالجبر إفراط فی تفویض الأمر إلی اللّه تعالی بحیث یصیر العبد بمنزلة الجماد لا إرادة له و لا اختیار. و القدر تفریط فی ذلک بحیث یصیر العبد خالقا لأفعاله بالاستقلال، و کلاهما باطلان عند أهل الحق و هم أهل السّنة و الجماعة.»<ref> تهانوی محمد بن علی بن محمد، کشاف اصطلاحات الفنون، ج‏1، ص 549</ref>یعنی جبر نزد اهل کلام بیشتر به معنای اسناد افعال عباد به خدای متعال و نوعی زیاده روی در واگذار کردن امور بندگان به خداوند است آن‌گونه که عبد همانند جماد فرض می‌شود که هیچ‌گونه اختیار و اراده‌ای از خود ندارد. و قدر به معنای تفریط واگذاری امور عبد به خداوند است گویا که عبد مستقلا خالق افعال خویش است. و نیز نوشته‌اند:«الجبر و هو اسناد فعل العبد الی اللّه‏».<ref> جرجانی میر سید شریف، التعریفات، ص 33</ref> جبر یعنی اسناد فعل بنده به خدا. اما تفویض (اختیار) در لغت به معنای واگذار کردن امور جهت تصرف کردن در چیزی است. در مصادر لغت نوشته شده است: «والتفویض (فوّض) الأمر إلیه جعل له التصرف فیه.» <ref> سعدی ابوحبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref>تفویض یعنی در اختیار قرار دادن امر یا کار به کسی برای تصرف کردن. علاوه نوشته‌اند: و«التَّفْویض‏ رد الأمر إلی الغیر»<ref> سعدی ابوحبیب، القاموس الفقهی لغه و اصطلاحا، ص 290</ref> تفویض ارجاع امر به غیر است. همچنین نوشته‌اند: تفویض به معنای تسلیم امور و حاکم کردن او بر آن امور و یا سپردن امری به شخص دیگر است:«فَوَّضَ‏ إلیه الأمرَ أی ردَّه إلیه.» <ref> جوهری، صحاح اللغه، جلد سوم، ص 1099</ref>و «فوَّضَ‏ إلیه أمرَه، إذا ردَّه‏»<ref> ابن فارس، معجم مقاییس اللغه، جلد چهارم، ص 460</ref> و «فَوَّضَ ‏أَمْرَهُ إِلَیْهِ تَفْوِیضاً سَلَّمَ أَمْرَهُ إِلَیْه‏» <ref>فیومی احمد بن محمد، مصباح المنیر، ص 483</ref> معنای هر سه تعریف در این جمله خلاصه می‌شود که مقصود از تفویض، سپردن کار به شخص دیگر است. یعنی به او در انجام کار اختیار داده است.


[[شیخ مفید]](محمد بن محمد بن نعمان 336-413) از اعاظم علما و [[متکلمان]] نامدار امامیه است. این شخصیت محوری [[جهان اسلام]] با مرام تقریبی در قرن پنجم هجری می‌زیست و شاهد این ادعا در آثاری که از وی بر جای مانده است قابل مشاهده است.
این متکلم در توضیح [[جبر و اختیار]] مطابق با تعالیم اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین در تفسیر جبر و اختیار مسیر [[امر بین الامرین]] را انتخاب کرده است و البته در تفسیر این نظریه نگاه خاص به [[توحید]] در خالقیت افکنده و مطابق با همین نگاه از به کار بردن واژه خلق برای انسان پرهیز کرده آن را مکروه می‌داند. به نظر نگارنده این کراهت در [[علم کلام]] به معنای کراهت در [[فقه]] نیست، بلکه کراهت در تفسیر کلامی به معنای نوعی پرهیز الزام آور است.
=معنا‌شناسی جبر و اختیار از نگاه شیخ مفید=
شیخ مفید در توضیح حد وسط میان جبر و اختیار نوشته است:«و الواسطه بین القولین ان الله اقدر الخلق علی افعالهم و مکنهم من اعمالهم و حد لهم الحدود فی ذلک رسم لهم الرسوم و نهاهم عن القبایح با الزجر و التخویف و الوعد و الوعید .... فلم یکن بتمکینهم من الاعمال مجبرا لهم علیها و لم یفوض الاعمال الیهم لمنعهم من اکثرها و وضع الحدود لهم فیها و امرهم بحسنها و نهاهم عن قبیحها ثم قال فهذا هو الفصل بین الجبر و التفویض...» <ref>شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ص 46</ref> یعنی قول وسط میان دو قول این است که خدای متعال مخلوقاتش را قادر و متمکن کرده است تا بتوانند افعال و اعمال خود را انجام دهند و برای آنها نسبت به افعال شان مرزهایی ترسیم کرده است و آنها را با [[وعده و وعید]] از زشتی‌ها و نیز ترس(از عذاب [[جهنم]]) باز داشته است. از طرفی چنین نبوده است که چون خلق را قادر و متکمن بر اعمال کرده آنها را بر انجام کار مجبورشان کرده باشد، همان طور به خلق تفویض نداده است چون از بسیاری از اعمال منع شان کرده است. و برای خلق حدود را وضع کرده و به نیکی امر کرده و از بدی باز داشته و معنای امر میان دو امر ([[جبر و تفویض]]) همین است.
این متکلم شیعی اعتقاد خود را درباره خلق افعال عباد این گونه بیان می‌کند:«القول فی کراهة إطلاق لفظ خالق علی أحد من العباد و أقول إن الخلق یفعلون و یحدثون و یخترعون و یصنعون و یکتسبون و لا أطلق القول علیهم بأنهم یخلقون و لا أقول إنهم خالقون و لا أتعدی ذکر ذلک فیما ذکر الله تعالی و لا أتجاوز به مواضعه من القرآن» <ref>شیخ مفید، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 58</ref> یعنی مسئله درباره ناخوشایند بودن استفاده از لفظ خالق برای بندگان خدا است. اعتقاد من این است که بندگان انجام می‌دهند، احداث می‌کنند، اختراع می‌کنند، صنعت و کسب می‌کنند، (اما خلق نمی‌کنند) و من برای آنها کلمه خلق را اطلاق نمی‌کنم و از آن چه که در [[کتاب خدا]] نسبت به این موضوع بیان و حدود آن تعیین شده است، تعدی نمی‌کنم.
== تشابه و تفاوت نظریه کسب اشاعره با نظریه امر بین الامرین امامیه ==
حتی اگر به این جملات کوتاه و اختصار گونه شیخ مفید بنگریم، متوجه می‌شویم که اشاعره نیز در واقع چیزی جدای از سخن ما نمی‌گویند. آنها نیز از به کار بردن کلمه خلق برای انسان به شدت پرهیز می‌کنند و معتقدند انسان خالق نیست. در واقع این نگرش همه مکاتب اهل سنت و جماعت می‌باشد. با این حال تفاوتی در این نگاه دیده می‌شود با این بیان که در کلام شیخ مفید از جمله «إن الخلق یفعلون» استفاده و به انسان منسوب شده است که می‌تواند پاسخی برای انکار برخی از اشاعره ([[ابوالحسن اشعری]]) نسبت به واقعی بودن انتساب افعال به عباد باشد زیرا که در نگاه اشاعره جهت خلقی فعل به انسان مستند نمی‌شود، بلکه انسان صرفا فعل خلق شده را کسب و با آن، فعل را دارای جهت و عنوان می‌کند. شیخ مفید در ادامه به جمله «یصنعون و یکتسبون» که در آن به کسب و صنعت پرداخته شده هم توجه می‌کند و می‌توان تفسیر کرد که مقصود اصلی وی از به کار بردن این نوع جملات، استناد خلق فعل به انسان نیست، بلکه ایشان انسان را واسطه انجام افعال معرفی می‌کند، ولی عبارات مذکور به گونه‌ای بیان شده است که گویی عبد، آفریننده فعلی است که مسبوق به عدم بوده است. یعنی چیزی را که مسبوق به عدم بوده می‌آفریند در حالی که از صنعت و کسب هیچ گاه معنای خلق فهمیده نمی‌شود و آفریننده واقعی خداوند است و انسان افعال آفریده شده را ابزار عمل و کسب (صنعت) خود قرار می‌دهد، همان گونه که آیات فراوانی از قرآن، به این موضوع اشاره می‌کند. نکته پایانی این که به نظر می‌رسد که مقصود شیخ مفید از صنعت همان کسب است.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۴۶: خط ۳۶:
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]  
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]  
   
   
[[رده:مقالات]]
[[رده:مقاله‌ها]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۸۱۰

ویرایش