جریانات و ایدئولوژی های مهم فکری افغانستان

از ویکی‌وحدت
نسخهٔ تاریخ ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۰۹ توسط Azizi.m (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «'''جریانات و ایدئولوژی های مهم افغانستان''' عنوان مدخلی است که به معرفی و بررسی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

جریانات و ایدئولوژی های مهم افغانستان عنوان مدخلی است که به معرفی و بررسی برخی از مهمترین جریانات فکری و سیاسی تاثیر گذار در کشور افغانستان می پردازد و به مثابه درآمدی است برای مطالعه جریانات مهم فکری این کشور.

مقدمه

ایدئولوژی ها یا حاصل اندیشه، افکار و تجربیات دانشمندان، صاحب نظران و روشنفکران است، و یا از بطن اهداف و آرمانهای ملی و بلندمدت رهبران و سیاست مداران متولد می شود. اما در افغانستان شخصیت ها و سیاست مداران معدودی داریم که در مسائل داخلی و خارجی افغانستان نظریه های عمیقی و با برنامه و ساختارمند داشته باشند. بیشتر این شخصیت های افغانستان، اندیشه ها و افکارشان تحت تأثیر افکار بیرونی بوده است و این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری یک امر طبیعی می باشد.

به نظر می رسد سه مکتب فکری و ایدئولوژیکی سیاسی مهم در افغانستان وجود دارد که حاصل اندیشه ها و آرمان های بنیادی رهبران افغانستان است. این جریان های فکری و ایدئولوژیکی در قالب محافظه کاری، تجددگرایی، ناسیونالیسم و ملی گرایی، فاشیسم و ارجحیت طلبی قومی، هستند که رهبران افغانستان برای جامعه امروز از خود میراث به جا گذاشته و سیاست گذاری های امروز در چارچوب همین ایدئولوژی ها و خط مش فکری ترسیم می شود. این چهار مکتب برگرفته از اندیشه ها و آرمانهای؛ امیر عبدالرحمان خان، شاه امان الله خان و امیر محمد نادر خان و ایدئولوژی رادیکالیسم اسلامی (طالبانیسم) می باشند.

رحمانیسم یا مکتب فکری واپسگرا و قدرت گرا

این گرایش و روی کرد برگرفته از افکار و اندیشه های واقع گرایانه «امیر عبدالرحمان خان» می باشد. امیر عبدالرحمان خان در تاریخ لقب “مرد آهنین” را به خود گرفته است و همچنان از این پادشاه سختگیر، به عنوان “ماکیاولی افغانی” هم یاد می کنند، زیرا در تاریخ پادشاهی افغانستان، هیچ یک از سلاطین افغان مانند امیر عبدالرحمان خان قدرت را به معنای واقعی اش درک نکرده بود. عبدالرحمان خان بود که قدرت فئودال ها و روحانیون را در جامعه افغانستان به چالش کشید، مخالفان سیاسی حکومت خود را توسط سازمان استخباراتی که خود ایجاد کرده بود سرکوب می کرد و شورشیان را توسط ارتش از بین می برد.

بررسی سیاست های امیر عبدالرحمان روشن می سازد که چگونه وی از دستگاه های سرکوب¬گرایانه علیه مخالفان خود استفاده می کرد برای همین رحمانیسم بیشتر متکی بر دولت مقتدر مرکزی و مطلق العنان بود، از سوی دیگر، بر ارزشهای سنتی-قومی و اسلامی بیشتر تأکید می کرد.

امیر در سیاست خارجی خود تلاش می کرد یک نوع موازنه قدرت را به نفع افغانستان در بین روسیه تزاری و امپراتوری بریتانیا ایجاد و بعد آن را حفظ کند. دکترین سیاست خارجی سردار محمد داود خان که می گفت: «من سیگار آمریکایی خود را با لیتر روسی آتش می زنم» یعنی اینکه بین شوروی و آمریکا موازنه دیپلماتیکی را ایجاد می کرد که منافع افغانستان در آن ترسیم می شد. دقیقاً این دکترین داود خان متأثر از گرایش های رحمانیسم بود و از سوی دیگر، داود خان مانند امیر عبدالرحمان خان می خواست که یک حکومتی با اقتدار مرکزی ایجاد کند که در آن ارجحیت طلبی قومی دیده می شد.

امانیسم یا مکتب فکری تجدد گرا و ملی گرا

امانیسم یا گرایش های برگرفته از اندیشه ها، اهداف و سیاست گذاری های شاه امان الله خان گرفته شده است. شاه امان الله خان خود متاثر از دانشمند بزرگ افغانستان «محمود طرزی» بوده است، در ضمن، شاه امان الله خان در دوره حکومت امیر حبیب الله خان، در رأس یک نهضت مشروطه خواهی قرار داشت و مستقیم و غیر مستقیم، فعالیت های سیاسی و تجدد گرایی را انجام می داد. وقتی شاه به قدرت رسید اولین اقدامش استرداد استقلال افغانستان بود، که این سیاست ناشئ از حس ملی گرایی و وطن پرستی آن بود.

شاه امان الله خان در ابتدا دست به اقدامات خوبی مانند؛ از بین بردن تضاد طبقاتی، تقویت جامعه رسانه ای و آزادی بیان، اصلاحات اداری و سیاسی، تقویت معارف و سطوح سواد و دانش، و سایر خدمات و فعالیت هایی را که انجام داد، قابل ستودنی است. شاه وقتی به کشور های اروپایی و غربی سفر کرد، یک اندازه تحت تأثیر جامعه مدرن و صنعتی شده غرب و اروپا قرار گرفت. بعد از برگشت از سفر، شاه برای نوسازی و ترقی و توسعه افغانستان دست اقداماتی زدند که حساسیت های جامعه سنتی و دینی-مذهبی مردم افغانستان را برانگیخت، که این احساسات از جهل و نادانی مردم نشأت می گرفت، شاه را با بن بست و عوایق روبرو ساخت.

در سیاست خارجی خود مانند امیر عبدالرحمان خان نمی خواست برای حفظ قدرتش موازنه دیپلماتیکی و یا وابستگی با بریتانیا داشته باشد. اگر چه شاه با اتحاد شوروی روابط گرمی داشت؛ اما وابسته نبود، شاه با سه همسایه افغانستان از روابط بسیار گرمی برخوردار بود؛ اتحاد شوروی، ایران و ترکیه، شاه برای این که بتواند استقلال اش را حفظ کند، با شوروی روابط صمیمانه برقرار کرد، با ایران هم به دلیل ارتباطات فرهنگی و تمدنی و همچنان برای اینکه شاه امان الله خان با رضا شاه در یک مسیر در حرکت بودند، و با ترکیه هم به همین دلیل از روابط صمیمانه برخوردار شده بود.

مکتب امان الله خان یا امانیسم، بر بنیاد تجددگرایی، ملی گرایی، توسعه گرایی، روشنفکری و روشنگری استوار است. جریان های فکری-سیاسی و اجتماعی امروز افغانستان مانند؛ جریان های چپ گرایی، لیبرالسیم، سکولاریسم، ناسیونالیسم، در واقع ادامه سیاست های شاه امان الله خان یا پیرو مکتب امانیسم هستند.

نادریسم یا مکتب فکری محافظه کاری و اسلامگرا

این مکتب فکری که امروز بر جریان های سیاسی و اجتماعی افغانستان اثر گذاشته است، منشأ آن به سیاست ها و اندیشه های امیر محمد نادر خان برمی گردد. نادر خان که بعد از شاه امان الله خان و بچه سقاو، قدرت را به دست گرفت، خواهان اصلاحات در جامعه بود، اما نه مانند شاه امان الله خان از پایان جامعه، بلکه اصلاحات را از بالا، یعنی نهاد دولت آغاز کرد. دلیل عمده تفاوت تجددگرایان با محافظه کاران در همین است، محافظه کاران اصلاحات را می خواهان که از بالا آغاز شود و در سنت و دین تفاوت بنیادی ایجاد نشود، اما تجددگریان و انقلابیون خواستار اصلاحات یکباره در جامعه و دولت هستند. پس بهتر است که جریان های محافظه کاری که به شدت دین گرا هم هستند، پیروی آنها را به ادامه سیاست های نادر خان یا نادریسم گفت.

احزاب سیاسی و جریان های راست گرایان امروز مانند؛ جمعیت اسلامی، حزب اسلامی حکمتیار، محاذ اسلامی و سایر جریانهای راستگرا همه این ها یا مستقیم و یا غیر مستقیم ادامه دهنده سیاست های نادرخان هستند. چند سال قبل، تصویر های از مقامات جمعیت اسلامی در فضای اجتماعی درز کرد که در اتاق های کاری شان تصویر های نادرخان دیده می شد، این خود بازگو کننده پیروی از آن است. از سوی دیگر، این احزاب راست گرا به شدت مخالف سیاست ها و خط مش های شاه امان الله خان هستند.

پیروان خط فکری نادریسم، بیشتر با غرب و بلوک اسلامی خود را راحت احساس می کنند. با آنکه خط مش فکری امانیسم خود را با بلوک های چپی و شرق خود را راحت می دیدند. یک از مشکل اساسی این مکتب این است که فرهنگ افغانیت و اسلامیت را با هم می دانند و در جامعه افغانستان آن را لازم و ملزوم فکر می کنند، در ماهیت خیلی از اصول عرفی افغانیت با اسلامیت در تضاد با هم باشند. ضرب المثل معروف در این باره خوب صدق می کند: دو تربوز در یک دست گرفته نمی شود! ایدئولوژی نادریسم را می توان به این اصول عمده استوار دانست: محافظه کاری، افغانیت و اسلامیت، سیاست بازی با دین و مخالفت با مدرنیسم و سکولاریسم می¬باشد.